دانلود منابع تحقیقاتی : دانلود پژوهش های پیشین درباره تاثیر پذیری تحولات ژئوپلیتیک ... |
در تجزیه و تحلیل تحولات لبنان و فلسطین و با توجه به شکست اسرائیل و ناکامی های پی در پی امریکا برای اجرای طرحهایش و تضعیف جریان سازش در منطقه و تقویت جبهه مقاومت، میتوان گفت که تمام این تحولات در پرتو فشارهای مضاعفی است که امریکاییها طی چند سال گذشته و مخصوصاً پس از ۱۱ سپتامبر بر منطقه وارد کردند و موجب شدند که نقش ایران در منطقه، گسترش یافته و دامنه نفوذ این کشور بر تمام تحولات، سایه اندازد. لذا میتوان این توسعه نفوذ را در چهار شاخص عمده، متبلور دید:
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۱- ایفای نقش محوری در پروسه صلح خاورمیانه
پس از جنگ ۳۳ روزه لبنان، این پذیرفته شده است، که ایران از طریق حزب الله لبنان هر زمان که بخواهد میتواند بر روند صلح در خاورمیانه تأثیر بگذارد. مارتین ایندیک، مدیر بخش خاورمیانه شورای عالی امنیت ملی امریکا، معتقد است که ایران با حمایت از حزب الله که خواهان نابودی اسرائیل است موجب شده که هیچ برنامه صلحی در خاورمیانه، میان اعراب و اسرائیل شکل نگیرد و تنها زمانی، این فرایند، کامل میشود که اصول آن در توافق با ایران باشد و ایران با آن سیاستها مخالفتی نداشته باشد.
۲- افزایش جایگاه و منزلت نظامی و اطلاعاتی ایران در منطقه و جهان
کی. جی. هالستی در کتاب تحلیل سیاست بین الملل می گوید:
دولتهایی که از لحاظ توان نظامی متعارف در برابر دشمنان خود، نسبتاً ضعیف هستند، قادرند در خارج از مرزهای خود و با نفوذ در میان گروههای خاص، مبارزه علیه دشمنان خود را ادامه دهند؛ بدون آن که از لحاظ پول و تجهیزات با خطر برخورد نظامی کشور مورد نظر، متحمل ضررهای زیادی بشوند، در این کشور رخنه کنند. مطمئناً دولت قدرتمند، دولتی نیست که صرفاً نیروی نظامی گسترده متعارف یا هسته ای دارد، بلکه تکیه بر توانایی های نظامی، اطلاعاتی در خارج از مرزهای کشور و توسط گروههای مدافع، مهمترین ابزار قدرت محسوب می شود.
در این راستا، توان بالای اطلاعاتی حزب الله در جنگ، بروشنی نشان داد که نسبت به اسرائیل دست بالاتری دارد و این توان، میتواند هر زمانی که اراده شود در اختیار ایران قرار گیرد و جایگاه این کشور را در مقایسه با رقبای خود در وضعیت بهتری قرار دهد. آیا این جایگاه ویژهای که حزبالله لبنان (که در حقیقت عمق استراتژیک ایران در منطقه است) به دست آورده است ناشی از پیگیریهای سیاستهای غلط و یکجانبهای نیست که امریکا و متحد منطقهایاش، یعنی اسرائیل انجام دادهاند؟
۳-افزایش قدرت بازدارندگی در صورت درگیری احتمالی
دست گذاشتن روی نقطه ضعف دشمن؛ به خصوص انجام فعالیتهای اطلاعاتی در کنار مرزهای دشمن، حتی در درون خاک آن و آسیبپذیر کردن دشمن از این نقاط از نظر نظامی و عملیاتی، تأثیرش از بعد بازدارندگی، به مراتب بسیار بیشتر از تأثیر استفاده از سلاحهای هستهای است. [۵۸] این تأثیر و نفوذ در کنار تبعیت دبیرکل حزب الله لبنان میتواند به خوبی قدرت ایران را در منطقه در صورت هرگونه درگیری نشان بدهد. سیدحسن نصرالله در مصاحبه با روزنامه همشهری گفته بود:
حزبالله، مدیون کمکها و حمایتهای ایران است. ما از ولایت فقیه که نمود آن را در شخص رهبری ایران میبینیم اطاعت محض داریم. گوش به فرمان ولایت فقیه هستیم و در این باره (حمله احتمالی امریکا به ایران) هرچه ولایت فقیه دستور دهند بدون چون و چرا و با تمام توان، اجرا خواهیم کرد. دفاع از جمهوری اسلامی ایران، یک واجب شرعی است.
۴- رشد جریانهای اصیل اسلامی موافق ایران و مخالف غرب
پیروزی حزبالله در جنگ ۳۳ روزه بر ارتش اسرائیل که تا آن زمان، اعراب، آن را شکستناپذیر میدانستند در واقع پیروزی مدل تفکر انقلاب اسلامی و احیای مجدد شکوفههای آن در کل منطقه بوده است و نشان داد که چگونه با تمسک به این مدل، میتوان دشمن را شکست داد. نوام چامسکی، متفکر امریکایی میگوید:
اکنون، هویت سیاسی جدید بر پایه مفاهیم اسلامی در منطقه، در حال شکلگیری است. این روند میتواند به قدرتیابی این گروهها منجر شود که مورد حمایت ایران هستند. لذا باید چارهای اندیشید تا پیش از این که تمام راههای سیاسی شیعیان و سنیها به تهران ختم شود، نقش محوری ایران محدود گردد.
در یک نگاه کلی به حوادثی که در حوزه فلسطین و لبنان گذشته است میتوان به چند نکته در خصوص افزایش جایگاه منطقهای ایران اشاره کرد:
۱- نقش کلیدی ایران در هرگونه طرح صلحی در پرونده فلسطین، روشنتر و غیرقابل انکار شده و به اثبات رسید که هر طرح صلحی بدون ایران حتماً شکست میخورد.
۲- وجود حزبالله و مخصوصاً پس از نمایش قدرت این جریان اسلامی در نبرد با اسرائیل، میزان تأثیرگذاری و قدرت بازدارندگی ایران را در منطقه نشان داد.
۳- این تحولات، ثابت کرد که ایران، خیلی بیشتر از موانع و محدودیتهایی که دارد از پتانسیل برخوردار است.
۴- ایران، علاوه بر عناصر داخلی قدرت ملیاش، از عناصر خارجی (حامی) نیز برخوردار است و به سادگی، نمیتوان آن را در انزوا و فشار قرار داد.
۵- به دلیل موارد پیش گفته، ایران به دلیل نفوذ در جریانات اسلامی منطقه از قدرت چانهزنی بالایی در سیاست خارجی خودش و ارتقای نقش منطقهای برخوردار شده است.
۶- راهبرد به انزوا کشاندن ایران شیعی در میان جهان اهل سنت با پیروزی حزبالله بر اسرائیل و تحریک احساسات مسلمانان و دمیدن روح حماسه و وحدت و مبارزه، تقریباً از بین رفت و دبیر کل حزبالله (یک شخصیت شیعی گوش به فرمان ایران) به عنوان نماد مبارزه با ظلم و مقاومت در برابر استکبار در جهان اسلام مورد پذیرش قرار گرفت.
۴-۳-مساله ۱۱ سپتامبر
حادثه ۱۱سپتامبر نقطه عطفی در سیاست بین الملل محسوب می شود. از این مقطع زمانی به بعد روابط آمریکا با کشورهای خاورمیانه از جمله ایران تحت تاثیر فضای ۱۱ سپتامبر قرار گرفت. آمریکا جهان را به دو بلوک جدید تقسیم کرد، گروههایی که از دید این کشور حامی تروریسم هستند و مجموعه هایی که در برابر تروریسم مقاومت می کنند. اگر چه هیچ گونه تعریف مشخصی از تروریسم وجود نداشت و ندارد. بنابراین در چنین فضایی آمریکاییها به تفسیر نامتقارن مفهوم و کارکرد تروریسم مبادرت کردند.
عده ای بر این اعتقادند که حادثه ۱۱سپتامبر منجر به افزایش تعارضات میان ایران و ایالات متحده گردیده است. گروه دوم نگرش کاملا متفاوتی دارند، آنان این موضوع را مطرح می کنند که حادثه ۱۱ سپتامبر اگر چه مداخلات آمریکا را افزایش داد اما نیاز آمریکا به جمهوری اسلامی ایران به گونه قابل توجهی ارتقا یافته و این امر سطح روابط دو کشور را در حوزه امنیت منطقه ای، همکاری جویانه نموده است. از آنجا که آمریکا نگرشی کاملا بدبینانه نسبت به ایران دارد، طبیعی است که میزان تهدیدات آمریکا از وضعیت نهفته خارج گردیده و نشانه هایی از تهدیدات اجرایی و عملیاتی شده را منعکس می سازد.
۴-۴-حضور آمریکا در افغانستان
افغانستان
حمله امریکا به افغانستان و سرنگونی طالبان و دولت سازی در این کشور، جزء اقداماتی است که در قالب استراتژیهای امریکا در خاورمیانه و آسیای مرکزی پس از جنگ سرد، قابل تبیین است. افغانستان در سایه همسایگی با ایران و آسیای مرکزی، کشوری ژئواستراتژیک تلقی شده است. [رنجبر، جواد ،۱۳۸۳ : ۲۵۵) ثبات و بی ثباتی در افغانستان، تأثیر مستقیم بر جمهوری اسلامی ایران دارد و علت آن است که ایران و افغانستان با داشتن مرزهای طولانی و پیوند های عمیق همه جانبه تاریخی در تمام زمینه ها دارای تأثیر متقابل هستند و تمایل ایران به حذف طالبان از همین واقعیت ریشه می گرفت. (همان: ۵۵)
برای روشن کردن این واقعیت که چگونه، اقدام امریکا برای حمله به افغانستان و حذف طالبان، منافع ملی ایران را تأمین کرد و نقش این کشور را در منطقه توسعه داد ضروری است نگاهی به بازیگران اصلی افغانستان و منافع هر کدام داشته باشیم. به طور کلی، چهار بازیگر اصلی در صحنه افغانستان وجود دارد که عبارتند از: امریکا، عربستان، پاکستان و ایران. (ملازی، پیر محمد، ۱۳۸۴ : ۹۳)
در مورد اهداف ایران در افغانستان در ابعاد مختلف، موارد متعددی مطرح شده است، اما آن چه جوهره منافع ملی ما در افغانستان را میتواند تأمین کند؛ به نظر میرسد یک ساخت متوازنی از قدرت باشد که هم از جنبه قومی و هم مذهبی در کابل شکل بگیرد. در چنین حالتی است که ثبات و امنیت در افغانستان، پایدار شده و نیروهای قومی – مذهبی، هم سو با ایران در افغانستان در ساختار سیاسی، مؤثر واقع می شوند. نتیجه این فرایند، تأمین کننده منافع و اهمیت ایران در افغانستان خواهد بود.
با یک نگاه کلی به تحولات این حوزه، این سئوال را در پاسخ به فرضیه مقاله میتوان مطرح کرد که آیا اقدامات امریکا در افغانستان با توجه به رویکرد یک جانبه گرایانه آن کشور در سیاست بین المللی، موجب تضعیف ایران گردیده است؟ یا بر عکس آن، موجب تقویت نقش ایران در افغانستان شده است؟ در پاسخ به سؤال فوق و با توجه به نوع روابط خصمانه حاکم بر دو کشور و اشغال افغانستان و هم مرز شدن با ایران در سایه اشغال آن کشور و تکمیل تر شدن حلقه محاصره ایران، این پاسخ به ذهن، متبادر میشود که این اقدام امریکا، نقش ایران را در افغانستان کاهش داده است، اما بر خلاف این تصور، نقش ایران در افغانستان افزایش پیدا کرده است؛ زیرا:
۱-یک رقیب جدی ایدئولوژیک ایران در منطقه (طالبان) از صحنه تحولات حذف شده است؛
۲- نقش حامیان منطقه ای این رقیب که با تسلط بر افغانستان، موجب آزار ایران میشدند (پاکستان و عربستان) تقلیل پیدا کرده است؛
۳- با حذف طالبان از حاکمیت، توازن نسبی به جبهه شمال (طرفداران ایران) برقرار شد؛
۴- امکان توسعه ژئوپلتیک زبان فارسی و اندیشه شیعه فراهم گردید؛
۵- زمینه های فراوان و مستعدی برای بالفعل کردن فرصتهای ایجاد شده، به وجود آمده است. از قبیل همکاریهای آموزشی، توسعه، همکاریهای اقتصادی و سیاسی- موضوعات ارتباطات و ترانزیت کالا - صدور کالا و خدمات به افغانستان و سایر موارد. البته ذکر این نکته هم ضروری است که اگر چه بر اثر اقدام امریکا و حذف طالبان از قدرت، حذف یک منبع تهدید دائم امنیتی در مرزهای شرقی صورت گرفته است اما این تغییر امریکا را در همسایگی ما قرار داده است و ثبات برونزا، منافع کمتری برای ما دارد. (۴۴)اما به هر حال، ضرر حضور امریکا در کنار مرزهای شرقی ما کمتر است؛ زیرا این حضور نمیتواند دائمی باشد و برای آنها بسیار پرهزینه خواهد بود. ضمن آن که امکان اقدامات بازدارنده برای ایران علیه امریکا در افغانستان فراهم تر است (نسبت به بازدارندگی علیه طالبان.
۴-۵- مساله سوریه و خاورمیانه
موقعیت ژئوپلیتیکی سوریه در منطقه به گونه ای مهم است که وزنی فراخور آن به این کشور بخشیده است. گذرگاهی بودن سوریه در نقطه ی اتصال سه قاره ی آسیا ، اروپا و آفریقا ، همچنین وجود هسته های مقاومت در گسل منازعات اسلامی – صهیونیستی ، این کشور را در کوران رقابت های زئوپلیتیکی خاورمیانه قرارداده است. پرواضح است ، تلاش برای حفظ و بقای رژیم صهیونیستی به عنوان یک هم پیمان راهبردی یکی از اهداف مهم امنیتی آمریکا در خاورمیانه محسوب می شود. از مشکلات مهم آمریکا برای نیل به این هدف ، سوریه است چرا که تنها کشور عربی است که نه تنها با رژیم صهیونیستی پیمان صلح منعقد نکرده بلکه با ایران انقلابی دارای روابط حسنه ای بوده و از این طریق هسته های مقاومت اسلامی علیه رژیم صهیونیستی را شکل داده است. بنابراین آمریکا برای تحقق صلح مورد نظر خود در خاورمیانه تلاش دارد ضمن تقویت و عللنی نمودن روابط رژیم صهیونیستی با کشور های عربی تاثیر کشور سوریه را مهار نموده و هم زمان چالش و مانع جدی در مقابل پیشرفت ایران ایجاد نماید.
۴-۳- مسئله چشم انداز ژئوپلیتیک روابط ایران و امریکا
۴-۳-۱- آﻣﺮﻳﻜﺎوﭘﺮوﻧﺪه ﻫﺴﺘﻪ ای اﻳﺮان
اﻳﺮان ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻳﻜﻲ از ﻛﺸﻮرﻫﺎی درﺣﺎل ﺗﻮﺳﻌﻪ در ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺧﺎﺻﻲ از ﺗﺎرﻳﺦ ﺳﻴﺎﺳﻲ و اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺧﻮﻳﺶ ﻗﺮار دارد . ﻋﻼوه ﺑﺮ ﻣﻮﻗﻌﻴﺖ وﺷﻜﻞ ﺟﻐﺮاﻓﻴﺎﻳﻲ ﺧﺎص اﻳﻦ ﻛﺸﻮر و دﺳﺘﺮﺳﻲ ﺑﻪ آب ﻫﺎی ﺧﻠﻴﺞ ﻓﺎرس و ﺗﺴﻠﻂ ﺑﺮ ﺗﻨﮕﻪ ﻣﻬﻢ واﺳﺘﺮاﺗﮋﻳﻚ ﻫﺮﻣﺰ و ﺳﻮاﺣﻞ آﺑﻲ ﻛﻪ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺣﺎﻛﻲ از ﻋﻮاﻣﻞ ﭘﺎﻳﺪار و ﺗﻐﻴﻴﺮﻧﺎﭘﺬﻳﺮ در ﺳﻴﺎﺳﺖ ﺧﺎرﺟﻲ ج . ا . ا ﻣﻲ ﺑﺎﺷﺪ، اﻳﻦ ﻛﺸﻮر ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﻪ دﻧﺒﺎل ﻧﻘﺶ ﻣﻬﻢ وﻛﻠﻴﺪی و ﺗﺎﺛﻴﺮﮔﺰار در ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺧﻠﻴﺞ ﻓﺎرس و ﺧﺎورﻣﻴﺎﻧﻪ ﺑﻮده اﺳﺖ . اﻳﺮان ﺑﻪ راﻳﻦ ﻋﻘﻴﺪه و ﺗﻔﻜﺮ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده از ﻇﺮﻓﻴﺖ ﻫﺎ و ﻗﺎﺑﻠﻴﺖ ﻫﺎ و اﺳﺘﻌﺪادﻫﺎی ﺧﺎص ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ، ﺟﻐﺮاﻓﻴﺎﻳﻲ، ﺳﻴﺎﺳﻲ و اﻗﺘﺼﺎدی ﻣﻲ ﺗﻮاﻧﺪ ﻧﻘﺶ ﻛﻠﻴﺪی و ﻣﻬﻤﻲ را در ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺧﺎورﻣﻴﺎﻧﻪ اﻳﻔﺎ ﻧﻤﺎﻳﺪ و در اﻳﻦ زﻣﻴﻨﻪ اﻳﻔﺎی اﻳﻦ ﻧﻘﺶ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺳﺎﻳﺮﻳﻦ از وﺿﻌﻴﺖ و ﺷﺮاﻳﻂ ﻣﻄﻠﻮﺑﻲ ﺑﺮﺧﻮردار ﻣﻲ ﺑﺎﺷﺪ . ﺗﺎﻛﻴﺪ ﺑﺮﻣﻨﺎﺑﻊ ﻗﺪرت ﻣﻠﻲ ﻣﺤﺴﻮس و ﻧﺎﻣﺤﺴﻮس و ﻣﺘﻐﻴﺮﻫﺎی ﺳﻨﺘﻲ و ﻃﺒﻴﻌﻲ از ﻳﻚ ﻃﺮف و ﺗﺎﻛﻴﺪ ﺑﺮ دﺳﺘﻴﺎﺑﻲ ﺑﻪ اﻧﺮژی ﻫﺴﺘﻪ ای و ﻋﻠﻮم ﻧﺮم اﻓﺰاری و ﺑﻪ ﻛﺎرﮔﻴﺮی آن ﻫﺎ در ﻋﺮﺻﻪ ﻋﻠﻢ و ﺻﻨﻌﺖ از ﺳﻮی دﻳﮕﺮ، ﻣﻮﺿﻮﻋﺎت ﻣﻬﻢ و ﭼﺎﻟﺶ ﺑﺮاﻧﮕﻴﺰی ﻣﻲ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻛﻪ زﻣﻴﻨﻪ ﺑﺤﺮان و
ﭼﺎﻟﺶ ﺑﻴﻦ اﻳﺮان و اﻳﺎﻻت ﻣﺘﺤﺪه را وﺧﻴﻢ ﺗﺮ ﻧﻤﻮده اﺳﺖ . اﻳﺮان دﺳﺖ ﻳﺎﺑﻲ ﺑﻪ ﻋﻠﻮم و ﻓﻨﻮن ﻫﺴﺘﻪ ای و ﺑﻮﻣﻲ ﻧﻤﻮدن اﻳﻦ داﻧﺶ را ﺑﺮآﻣﺪه از ﻗﻄﻊ واﺑﺴﺘﮕﻲ ﺑﻪ اﻳﺪﺋﻮﻟﻮژی ﻫﺎی ﺷﺮق و ﻏﺮب ﻣﻲ داﻧﺪ و آن را از ﻧﺘﺎﻳﺞ و ﭘﻴﺎﻣﺪﻫﺎی اﻧﻘﻼب اﺳﻼﻣﻲ اﻳﺮان و ﺗﺤﻜﻴﻢ اﺳﺘﻘﻼل و ﺗﻮﺳﻌﻪ اﻗﺘﺼﺎدی ﺧﻮﻳﺶ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻇﺮﻓﻴﺖ ﻫﺎی ﺑﻮﻣﻲ و داﺧﻠﻲ ﻣﻲ داﻧﺪ . ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ دﺳﺖ ﻳﺎﺑﻲ اﻳﺮان ﺑﻪ اﻧﮋی ﻫﺴﺘﻪ ای ﻏﺮور واﻓﺘﺨﺎر ﻣﻠﻲ و ﻇﺮﻓﻴﺖ ﺑﺎﻻ و ﺗﻮان ﭘﺎﺳﺨﮕﻮﻳﻲ ﻧﻈﺎم ﺳﻴﺎﺳﻲ در ﺟﻬﺖ ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ و ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻣﻠﻲ اﻳﺮاﻧﻴﺎن ﺑﻪ ﺣﺴﺎب ﻣﻲ آﻳﺪ . ﺳﺌﻮال ﻣﻬﻢ و اﺳﺎﺳﻲ در اﻳﻨﺠﺎ اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ ﭼﺮا آﻣﺮﻳﻜﺎ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﭘﺮوﻧﺪه ﻫﺴﺘﻪ ای اﻳﺮان ﻧﮕﺎه ﺑﺪﺑﻴﻨﺎﻧﻪ و ﺗﻮام ﺑﺎ ﺷﻚ و ﺗﺮدﻳﺪ دارد؟ و اﻳﺮان ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﻲ ﺗﻮاﻧﺪ اﻳﻦ زﻣﻴﻨﻪ ﺗﺮدﻳﺪ و دودﻟﻲ را از ذﻫﻦ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﻴﻦ اﻟﻤﻠﻞ ﭘﺎک ﻧﻤﺎﻳﺪ؟ ﻓﺮض اﺻﻠﻲ اﻳﻨﺴﺖ ﻛﻪ ﻣﻮاﺿﻊ آﻣﺮﻳﻜﺎ در ﻗﺒﺎل ﭘﺮوﻧﺪه ﻫﺴﺘﻪ ای اﻳﺮان، ﺑﺮای ﺟﻠﻮﮔﻴﺮی از ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻗﺪرت ﻣﻠﻲ اﻳﺮان در ﺟﻬﺎن و ﺑﺨﺼﻮص ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺧﺎورﻣﻴﺎﻧﻪ و ﻣﻲ ﺑﺎﺷﺪ . ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ آﻣﺮﻳﻜﺎ ﺑﻪ دﻧﺒﺎل ﻣﺤﺪود ﻧﻤﻮدن ﻗﺪرت اﻳﺮان در ﺑﺮاﺑﺮ ﻧﻔﻮذ و ﺳﻠﻄﻪ اﻣﺮﻳﻜﺎ در ﻫﺰاره ﺳﻮم در ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺧﺎورﻣﻴﺎﻧﻪ وﺣﻔﻆ ﻣﻨﺎﻓﻊ ﻣﻠﻲ اش در آﻳﻨﺪه ﻣﻲ ﺑﺎﺷﺪ . ﺑﺮرﺳﻲ ﻣﻮاﺿﻊ آﻣﺮﻳﻜﺎ در ارﺗﺒﺎط ﺑﺎ ﭘﺮوﻧﺪه اﻧﺮژی ﻫﺴﺘﻪ ای اﻳﺮان ازﻣﻨﻈﺮ ﻧﻈﺮﻳﺎﺗﻲ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻧﻈﺮﻳﻪ واﻗﻌﮕﺮاﻳﻲ ( realism) ، ﻧﻮ واﻗﻌﮕﺮاﻳﻲ neo-realism و ﻧﻈﺮﻳﻪ ﺑﺎزی ﻫﺎ ( game theory) ﻗﺎﺑﻞ ﺗﺒﻴﻴﻦ اﺳﺖ . اﻣﺎ در اﻳﻦ ﺗﺤﻘﻴﻖ ﺑﺎ ﺑﻬﺮه ﮔﻴﺮی از ﻧﻈﺮﻳﻪ واﻗﻊ ﮔﺮاﻳﻲ ﻛﻼﺳﻴﻚ ﻣﻲ ﺗﻮان ﺑﻪ ﺗﺒﺒﻴﺖ ﭘﺪﻳﺪه ﻫﺎ و ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﺨﺘﻠﻒ و ارﺗﺒﺎط ﺑﻴﻦ آن ﻫﺎ ﭘﺮداﺧﺖ . اﺳﺎس اﻳﻦ ﻧﻈﺮﻳﻪ ﺑﺮ دوﻟﺖ ﻣﺤﻮری،ﺣﺎﻛﻤﻴﺖ ﻣﺤﻮری، ﻣﻮازﻧﻪ ﻗﻮا، ﻗﺪرت ﻣﺤﻮری و اﺻﻞ آﻧﺎرﺷﻲ ﺑﻨﺎ ﻧﻬﺎده ﺷﺪه اﺳﺖ . ﻧﻜﺘﻪ ﻣﻬﻢ و اﺳﺎﺳﻲ اﺻﻞ ﻣﻨﺎﻓﻊ ﻣﻠﻲ ﻣﻲ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺗﻤﺎم اﻫﺪاف و اﻗﺪاﻣﺎت و ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ رﻳﺰی ﻫﺎی ﺑﺎزﻳﮕﺮان ﻳﺎ واﺣﺪﻫﺎی ﺑﻴﻦ اﻟﻤﻠﻠﻲ ﺑﺮﭘﺎﻳﻪ آن اﻧﺠﺎم ﻣﻲ ﮔﻴﺮد . ﺑﻜﺎرﮔﻴﺮی اﺻﻄﻼح ﺳﻴﺎﺳﺖ ﭼﻤﺎق و ﻫﻮﻳﺞ و ﺑﻜﺎرﮔﻴﺮی ﺗﺤﺮﻳﻢ و ﺗﻬﺪﻳﺪ و ﻣﺤﺪود ﻧﻤﻮدن ﻗﺪرت و ﻧﻔﻮذ ﺳﻴﺎﺳﻲ اﻳﺮان در ﻣﻨﻄﻘﻪ و ﺟﻬﺎن از اﻫﺪاف ﻣﻬﻢ و اﺻﻠﻲ اﻣﺮﻳﻜﺎ ﻣﻲ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ اﻳﻦ اﻫﺪاف از ﻃﺮﻳﻖ اﺟﻤﺎع ﺑﻴﻦ اﻟﻤﻠﻠﻲ، ﺻﺪور ﻗﻄﻌﻨﺎﻣﻪ، ﺣﻤﺎﻳﺖ ﻣﺎدی و ﻣﻌﻨﻮی از ﻣﺨﺎﻟﻔﺎن اﻳﺮان، ﻧﺰدﻳﻜﻲ ﺑﻪ ﺟﻐﺮاﻓﻴﺎی ﻃﺒﻴﻌﻲ و ﺳﻴﺎﺳﻲ اﻳﺮان، ﺗﻬﺪﻳﺪ ﺑﻪ ﺟﻨﮓ و ﺣﻤﻠﻪ، ﻓﺸﺎر ﺑﺮﻛﺎرﺗﻞ ﻫﺎ و ﺗﺮاﺳﺖ ﻫﺎی ﺑﻴﻦ اﻟﻤﻠﻠﻲ ﺑﺮای ﻋﺪم ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ ﮔﺬاری در ﺻﻨﺎﻳﻊ ﻧﻔﺖ و اﻧﺮژی، ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﺑﺎ ورود اﻳﺮان ﺑﻪ ﺑﺮﺧﻲ ﺳﺎزﻣﺎن ﻫﺎی ﺑﻴﻦ اﻟﻤﻠﻠﻲ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﮔﺎت و ﺑﺎﻻﺧﺮه ﻗﺮار دادن اﻳﺮان در ﻣﺤﻮر ﺷﺮارت اﻧﺠﺎم ﻣﻲ ﺷﻮد . ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ اﻳﻦ اﻗﺪاﻣﺎت ﻓﺮﺿﻴﻪ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ آﻣﺮﻳﻜﺎ در ﻗﺒﺎل اﻧﺮژی ﻫﺴﺘﻪ ای اﻳﺮان را ﺗﻘﻮﻳﺖ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ . اﻫﻤﻴﺖ و ﭘﺮداﺧﺘﻦ ﺑﻪ اﻳﻦ ﻣﻮﺿﻮع از آن ﺟﻬﺖ ﻣﻬﻢ وﺣﺎﺋﺰ اﻫﻤﻴﺖ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻮﺿﻮع اﻧﺮژی ﻫﺴﺘﻪ ای ﺑﺨﺶ ﻗﺎﺑﻞ ﺗﻮﺟﻬﻲ از ﻧﻴﺮو و ﺗﻮان ﻋﻠﻤﻲ - ﺗﻜﻨﻮﻟﻮژی، درآﻣﺪﻫﺎی اﻗﺘﺼﺎدی و اوﻗﺎت ﺳﻴﺎﺳﻲ و راﻳﺰﻧﻲ ﻫﺎی ﺳﻴﺎﺳﻲ در ﻋﺮﺻﻪ ﺑﻴﻦ اﻟﻤﻠﻞ را ﺑﻪ ﺧﻮداﺧﺘﺼﺎص داده وﻫﻨﻮز ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻳﻚ ﻋﻤﻞ ﺗﺎﺛﻴﺮ ﮔﺰار ﺑﺮﻣﻨﺎﻓﻊ ﻣﻠﻲ ﻣﺎ ازﺟﺎﻳﻜﺎه ﺑﺎﻻﻳﻲ درﻋﺮﺻﻪ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﺑﺮﺧﻮردار اﺳﺖ . ﺷﻨﺎﺧﺖ دﻻﻳﻞ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ وﻣﻮاﺿﻊ اﻣﺮﻳﻜﺎ ﻣﻲ ﺗﻮاﻧﺪ ﺑﻪ ﺳﺌﻮاﻻت ﺑﻲ ﭘﺎﺳﺦ در ذﻫﻦ ﻫﺮ ﭘﮋوﻫﺸﮕﺮی ﺟﻮاب ﺑﺪﻫﺪ . اﻧﻘﻼب اﺳﻼﻣﻲ اﻳﺮان ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻳﻚ ﻧﻈﺎم ﻧﻮﻳﻦ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﺑﺎ وﻳﮋﮔﻲ ﻫﺎی ﺧﺎص ﻓﻜﺮی و ﻋﻘﻴﺪﺗﻲ و ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ، و ﺑﺎ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻫﺎی ﺑﺪﺳﺖ آورده در ﻃﻮل ﺳﻪ دﻫﻪ از ﮔﺬﺷﺘﻪ ﭘﺮ ﻓﺮاز و ﻧﺸﻴﺐ ﺧﻮد، دﺳﺘﻴﺎﺑﻲ ﺑﻪ اﻧﺮژی ﻫﺴﺘﻪ ای را ﻧﺘﻴﺠﻪ ﻫﻤﺎن ﺗﻼش ﻫﺎ و ﻛﻮﺷﺶ ﻫﺎ ﻳﻲ ﻣﻲ داﻧﺪ ﻛﻪ ﻋﻠﻴﺮﻏﻢ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﻫﺎی ﺟﻬﺎﻧﻲ ﺑﺎ اﻳﻦ ﻧﻈﺎم ﺗﻮاﻧﺴﺘﻪ اﺳﺖ ﺑﻪ اﻫﺪاف و ﺷﻌﺎرﻫﺎﻳﺶ ﺟﺎﻣﻪ ﻋﻤﻞ ﺑﭙﻮﺷﺎﻧﺪ .
۴-۳-۲- ﻣﻮاﺿﻊ اﻳﺮان و آﻣﺮﻳﻜﺎ ﺑﻌﺪ از اﻧﻘﻼب :
ﺷﻜﻞ ﮔﻴﺮی اﻧﻘﻼب اﺳﻼﻣﻲ اﻳﺮان ( ۱۳۵۷ ش ) و ﺑﺎزﺗﺎب آن ﺑﺮ ﺳﻴﺎﺳﺖ ﻫﺎی ﻣﻨﻄﻘﻪ ای و ﺟﻬﺎﻧﻲ ﻓﺼﻞ ﺟﺪﻳﺪی را در ﺣﻮزه رواﺑﻂ ﺑﻴﻦ اﻟﻤﻠﻞ ﺑﻪ وﺟﻮد آورد . اﻳﻦ ﺑﺎزﺗﺎب در اﺑﺘﺪا در ﺗﺸﺮﻳﺢ ﻣﻮاﺿﻊ اﻳﺪﺋﻮﻟﻮژﻳﻚ اﺳﻼﻣﻲ ﺑﺮای ﻧﻔﻲ اﻳﺪﺋﻮﻟﻮژی ﻫﺎی ﻣﺴﻠﻂ در ﻧﻈﺎم دو ﻗﻄﺒﻲ ( ﻛﻤﻮﻧﻴﺴﻢ و ﻟﻴﺒﺮاﻟﻴﺴﻢ ) ﻣﻄﺮح ﮔﺮدﻳﺪ . اﻧﻘﻼب اﺳﻼﻣﻲ اﻳﺮان ﺑﺎ ﻣﺤﻮرﻳﺖ ﻗﺮار دادن اﻳﺪﺋﻮﻟﻮژی اﺳﻼﻣﻲ، دو اﺻﻞ اﻳﺪﺋﻮﻟﻮژی ﻛﻤﻮﻧﻴﺴﻢ و ﻟﻴﺒﺮاﻟﻴﺴﻢ را ﺑﻪ ﻋﻨﻮان دو ﻣﻜﺘﺐ ﻣﺎدﻳﮕﺮاﻳﺎﻧﻪ و ﻏﻴﺮدﻳﻨﻲ ﺑﻪ ﻧﻘﺪ و ﭼﺎﻟﺶ ﻛﺸﻴﺪ . راه ﺳﻮم اﻧﻘﻼب اﺳﻼﻣﻲ اﻳﺮان را ﻣﻲ ﺗﻮان در دو ﻋﻨﻮان ﻣﺮدﻣﺴﺎﻻری دﻳﻨﻲ در داﺧﻞ و ﺗﻘﻮﻳﺖ اﺳﻼم ﺳﻴﺎﺳﻲ در ﺧﺎرج ﺗﺒﻴﻴﻦ ﻧﻤﻮد . ( ﺳﺘﻮده : ۲۹۱ ،۱۳۸۵) اﺳﻼم ﺳﻴﺎﺳﻲ ﺑﻪﻋﻨﻮان ﻳﻚ ﻃﺮح ﻧﻮﻳﻦ درﻋﺮﺻﻪ ﻣﻨﺎﺳﺒﺎت ﺑﻴﻦ اﻟﻤﻠﻠﻲ از ﺳﻮی اﻳﺮان ﻳﻚ ﺗﻬﺪﻳﺪ و ﭼﺎﻟﺶ ﺑﺮای آﻣﺮﻳﻜﺎ ﺗﻠﻘﻲ ﻣﻲ ﮔﺮدﻳﺪ . ج . ا . اﻳﺮان ﺑﺎ ﻧﻔﻲ ﺳﻠﻄﻪ ﻗﺪرت ﻫﺎی اﺳﺘﻜﺒﺎری و ﺣﻤﺎﻳﺖ از ﻣﺴﺘﻀﻌﻔﻴﻦ ﺟﻬﺎن ﻫﺮﮔﻮﻧﻪ ﺣﻤﺎﻳﺖ از ﻣﺮدم ﺳﺘﻤﺪﻳﺪه و ﻣﺴﺘﻀﻌﻒ را ﺟﺰو اﻫﺪاف اﺻﻮﻟﻲ و ﻏﻴﺮﻗﺎﺑﻞ اﻧﻜﺎر درﺣﻮزه رواﺑﻂ ﺧﺎرﺟﻲ ﺧﻮﻳﺶ ﻣﻄﺮح ﻧﻤﻮد . اﺻﻞ ﻳﻜﺼﺪ و ﭘﻨﺠﺎه و ﭼﻬﺎرم ﻗﺎﻧﻮن اﺳﺎﺳﻲ در اﻳﻦ ﺑﻪ اره ﻣﻲ ﮔﻮﻳﺪ :
ﺟﻤﻬﻮری اﺳﻼﻣﻲ اﻳﺮان ﺳﻌﺎدت اﻧﺴﺎن در ﻛﻞ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﺸﺮی را آرﻣﺎن ﺧﻮد ﻣﻲ داﻧﺪ واﺳﺘﻘﻼل و آزادی و ﺣﻜﻮﻣﺖ ﺣﻖ و ﻋﺪل را ﺣﻖ ﻫﻤﻪ ﻣﺮدم ﺟﻬﺎن ﻣﻲ ﺷﻨﺎﺳﺪ . ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ در ﻋﻴﻦ ﺧﻮدداری ﻛﺎﻣﻞ از ﻫﺮﮔﻮﻧﻪ دﺧﺎﻟﺖ در اﻣﻮر داﺧﻠﻲ ﻣﻠﺖ ﻫﺎی دﻳﮕﺮ از ﻣﺒﺎرزه ﺣﻖ ﻃﻠﺒﺎﻧﻪ ﻣﺴﺘﻀﻌﻔﻴﻦ در ﺑﺮاﺑﺮ ﻣﺴﺘﻜﺒﺮﻳﻦ در ﻫﺮﻧﻘﻄﻪ از ﺟﻬﺎن ﺣﻤﺎﻳﺖ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ .
ﻗﺪرت ﻫﺎﻳﻲ ﻣﺎﻧﻨﺪ آﻣﺮﻳﻜﺎ در اﻳﻦ ﺗﻘﺴﻴﻢ ﺑﻨﺪی ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻣﺴﺘﻜﺒﺮ و دوﻟﺖ ﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ در ﻣﺮﺣﻠﻪ اﻧﻘﻴﺎد وﺿﻌﻒ و اﺳﺘﺜﻤﺎر ﺑﻮدﻧﺪ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان دوﻟﺖ ﻫﺎی ﻣﺴﺘﻀﻌﻒ ﺑﻪ ﺣﺴﺎب ﻣﻲ آﻳﻨﺪ . اﻳﻦ ﺗﻘﺴﻴﻢ ﺑﻨﺪی و ﻗﻄﺐ ﺑﻨﺪی اﻳﺪﺋﻮﻟﻮژﻳﻚ ﻳﻚ ﺳﺮی ﺣﻄﻮط ﻗﺮﻣﺰ را در ﺣﻮزه رواﺑﻂ اﻳﺮان ﺑﺎ ﺳﺎﻳﺮ ﺑﺎزﻳﮕﺮان ﺑﻴﻦ اﻟﻤﻠﻠﻲ در ﻋﺮﺻﻪ ﻧﻈﺎم ﺑﻴﻦ اﻟﻤﻠﻞ ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ و ﻣﺘﻤﺎﻳﺰ ﻧﻤﻮد . ﺑﺮ اﺳﺎس ﻫﻤﻴﻦ ﻗﻄﺐ ﺑﻨﺪی، اﻳﺎﻻت ﻣﺘﺤﺪه ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﺷﻴﻄﺎن ﺑﺰرگ و ﻋﺎﻣﻞ اﺳﺘﺜﻤﺎر و اﺳﺘﻌﻤﺎر و ﺑﺪﺑﺨﺘﻲ و ﮔﺮﻓﺘﺎری ﻫﺎی ﻛﺸﻮرﻫﺎ و دوﻟﺖ ﻫﺎی ﺳﺘﻤﺪﻳﺪه در ﺟﻬﺎن ﺑﻴﻨﻲ ﺳﻴﺎﺳﻲ اﻳﺮان ﻣﺘﺒﺎدر ﺑﻪ ذﻫﻦ ﮔﺮدﻳﺪ . ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ روﻳﻜﺮد و ﻣﻮاﺿﻊ اﻳﺮان ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ اﻳﺎﻻت ﻣﺘﺤﺪه از ﻣﺘﺤﺪ و دوﺳﺖ اﻳﺮان در ﻋﺼﺮ ﭘﻬﻠﻮی دوم ﺗﺒﺪﻳﻞ ﺑﻪ دﺷﻤﻦ و رﻗﻴﺐ اﻳﺮان در ﺑﻌﺪ از اﻧﻘﻼب اﺳﻼﻣﻲ ﮔﺮدﻳﺪ و اﻳﻦ ﭼﺮﺧﺶ ﺑﻜﺼﺪ درﺟﻪ ای ﺳﺮآﻏﺎز ﺗﻨﺶ و درﮔﻴﺮی و ﻛﺸﻤﻜﺶ ﻫﺎی ﺳﻴﺎﺳﻲ در رواﺑﻂ ﻃﺮﻓﻴﻦ ﮔﺮدﻳﺪ . ﺷﻜﺎف، اﺧﺘﻼﻓﺎت و ﺗﻌﺎرﺿﺎت ﺑﺎ ﭘﻴﭽﻴﺪه ﮔﻲ ﻫﺎی ﺧﺎص ﺧﻮد ﻫﻤﺮاه ﺑﻮد و ﻫﺮ دو ﻛﺸﻮر در ﺟﻬﺖ ﮔﻴﺮی و ﻣﺮزﺑﻨﺪی ﺳﻴﺎﺳﻲ ﺧﺎص ﺧﻮﻳﺶ ﺑﻮدﻧﺪ و ﺳﻌﻲ در اﺋﺘﻼف و اﺟﻤﺎع ﺑﻴﻦ اﻟﻤﻠﻠﻲ ﺑﺮﻋﻠﻴﻪ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ و ﻣﺤﻜﻮم ﻧﻤﻮدن ﻃﺮﻓﻴﻦ ﺑﻪ ﻋﺪم رﻋﺎﻳﺖ ﻗﻮاﻋﺪ و ﻣﻘﺮرات ﺑﻴﻦ اﻟﻤﻠﻠﻲ ﺑﻮدﻧﺪ . اﻳﺮان ﺑﺮ اﻳﻦ ﻋﻘﻴﺪه اﺳﺖ ﻛﻪ در ﺣﻮزه ﺧﻠﻴﺞ ﻓﺎرس و ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺧﺎورﻣﻴﺎﻧﻪ دارای ﻗﺪرت و ﺗﻮان ﺑﺮﺗﺮ ﻣﻨﻄﻘﻪ ای ﻣﻲ ﺑﺎﺷﺪ و ﺑﻪ ﻟﺤﺎظ ﻣﻮﻗﻌﻴﺖ ﺟﻐﺮاﻓﻴﺎﻳﻲ و ژﺋﻮ اﺳﺘﺮاﺗﮋﻳﻚ، ﺗﻮان ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ و ﻛﻨﺘﺮل ﻣﻨﻄﻘﻪ را دارد . از دﻳﺪ اﻳﺮان ﻫﺮ ﻗﺪرت ﺧﺎرﺟﻲ، ﻳﻚ ﺗﻬﺪﻳﺪ ﺑﺎﻟﻘﻮه داﺋﻤﻲ ﺑﺮای اﺳﺘﻘﻼل ، ﺣﺎﻛﻤﻴﺖ ﻣﻠﻲ و ﺗﻤﺎﻣﻴﺖ ارﺿﻲ ﻛﺸﻮر و رﻗﻴﺒﻲ داﺋﻤﻲ ﺑﺮای اﻋﻤﺎل ﻧﻔﻮذ در ﻣﻨﻄﻘﻪ اﺳﺖ . ( ﮔﺮاﻫﺎم ﻓﻮﻟﺮ : ۲۸۵ ،۱۳۷۳) اﺑﺮان ﺑﻪ راﻳﻦ ﻋﻘﻴﺪه اﺳﺖ ﻛﻪ آﻣﺮﻳﻜﺎ ﺑﺎ ﻛﺎرﺷﻜﻨﻲ و اﻳﺠﺎد ﻣﻮاﻧﻊ و ﻣﺸﻜﻼت در راه ﺳﻴﺎﺳﺖ ﻫﺎی داﺧﻠﻲ و ﺧﺎرﺟﻲ، ﺑﺎ ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ و ﺗﻮﺳﻌﻪ اﻳﺮان در ﺣﻮزه ﻫﺎی ﮔﻮﻧﺎﮔﻮن ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ . اﻟﺒﺘﻪ اﻗﺪاﻣﺎت و ﻣﻮاﺿﻊ و ﻛﺎرﺷﻜﻨﻲ ﻫﺎیآﻣﺮﻳﻜﺎدر ﺑﺮﻫﻪ ﻫﺎیﻣﺨﺘﻠﻒﺑﻌﺪاز ﺷﻜﻞ ﮔﻴﺮیاﻧﻘﻼباﺳﻼﻣﻲ اﻳﻦ ادﻋﺎیاﻳﺮان را ﻛﺎﻣﻼ اﺛﺒﺎت ﻣﻲ ﻧﻤﺎﻳﺪ . ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ اﻳﺮان ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺳﻴﺎﺳﺖ ﻫﺎی ﻳﻜﺠﺎﻧﺒﻪ ﮔﺮاﻳﺎﻧﻪ آﻣﺮﻳﻜﺎ در ﻋﺮﺻﻪ ﺑﻴﻦ اﻟﻤﻠﻞ و ﺳﻴﺎﺳﺖ ﻫﺎی ﺳﺪ ﻧﻔﻮذ آن ﻛﺸﻮر و اﻳﺠﺎد ﺳﻴﺎﺳﺖ ﻫﺎی واﮔﺮاﻳﻲ ﺑﻴﻦ اﻳﺮان و ﺳﺎﻳﺮ ﻛﺸﻮرﻫﺎی ﻣﻨﻄﻘﻪ و ﺟﻬﺎن ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﻣﻲ ﻧﻤﺎﻳﺪ . واﻗﻌﻴﺖ آن اﺳﺖ ﻛﻪ ﺗﻤﺎم دوﻟﺖ ﻣﺮدان اﻣﺮﻳﻜﺎ در اﺣﺰاب دﻣﻮﻛﺮات و ﺟﻤﻬﻮرﻳﺨﻮاه ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ اﻳﺮان ازﻳﻚ اﺻﻮل ﻣﺸﺘﺮک و ﻗﺎﻋﺪه ﻣﻨﺪ و ﻧﺰدﻳﻚ ﺑﻪ ﻫﻢ در ارﺗﺒﺎط ﺑﺎ ﺑﺮﺧﻮرد ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ اﻳﺮان ﺗﺒﻌﻴﺖ ﻣﻲ ﻧﻤﺎﻳﻨﺪ .
اﻣﺮﻳﻜﺎ ﺑﻪ ﺷﻜﻞ داﺋﻤﻲ، ﻣﻨﺴﺠﻢ و ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ رﻳﺰی ﺷﺪه ﺳﻌﻲ در اﻳﺠﺎد ﻣﺤﺪودﻳﺖ و ﻣﻮاﻧﻊ ﺑﺮای اﻓﺰاﻳﺶ ﻗﺪرت اﻳﺮان در ﻋﺮﺻﻪ ﻫﺎی ﮔﻮﻧﺎﮔﻮن اﺳﺖ . ﺗﻘﺮﻳﺒﺎ در ﻋﻤﺮ ﺳﻲ ﺳﺎﻟﻪ ﻧﻈﺎم ﺟﻤﻬﻮری اﺳﻼﻣﻲ اﻳﺮان ﻣﻮاﻧﻊ و ﻣﺤﺪودﻳﺖ ﻫﺎی آﻣﺮﻳﻜﺎ ﺑﺎ اﺷﻜﺎل ﮔﻮﻧﺎﮔﻮن و در اﻟﻔﺎظ و اﻋﻤﺎل ﻣﺘﻔﺎوت دﻳﺪه ﺷﺪه اﺳﺖ و ﻧﻤﻮﻧﻪ ﺟﺪﻳﺪ و ﺑﺎرز اﻳﻦ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﻫﺎ را ﻣﻲ ﺗﻮان در ﻣﻮاﺿﻊ و ﻣﻮاﻧﻊ آﻣﺮﻳﻜﺎ در دﺳﺘﻴﺎﺑﻲ اﻳﺮان ﺑﻪ اﻧﺮژی ﺻﻠﺢ آﻣﻴﺰ ﻫﺴﺘﻪ ای ﺑﺮرﺳﻲ و ﺗﺤﻠﻴﻞ ﻧﻤﻮد . دﺳﺘﻴﺎﺑﻲ اﻳﺮان ﺑﻪ ﻓﻦ آوری ﻫﺴﺘﻪ ای و ﺗﻮﻟﻴﺪ داﻧﺶ ﻫﺴﺘﻪ ای و ﺑﻜﺎرﮔﻴﺮی ﻣﻬﺎرت و داﻧﺶ ﻫﺴﺘﻪ ای در ﻗﺎﻟﺐ ﺻﻨﻌﺘﻲ ﻳﻜﻲ دﻳﮕﺮ از ﻧﻘﺎط ﺗﻨﺶ و درﮔﻴﺮی ﺑﻴﻦ اﻳﺮان و آﻣﺮﻳﻜﺎ ﻣﻲ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ درﻃﻮل اﻳﻦ ﭼﻨﺪ ﺳﺎل ﺗﺤﻠﻴﻞ ﻫﺎ و ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎ وﻣﻘﺎﻻت و ﭘﮋوﻫﺶ ﻫﺎی ﺧﺎص ﺧﻮد را از ﺳﻮی ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻋﻠﻤﻲ در داﺧﻞ و ﺧﺎرج ﺑﻪ ﻫﻤﺮاه داﺷﺘﻪ اﺳﺖ . ﻣﺴﺌﻠﻪ اﻧﺮژی ﻫﺴﺘﻪ ای ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻳﻚ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﻻﻳﻨﺤﻞ در رواﺑﻂ اﻳﺮان و آﻣﺮﻳﻜﺎ ﺳﻤﺖ و ﺳﻮی ﺧﺎص ﺧﻮد را داﺷﺘﻪ اﺳﺖ و ﺑﺪﻟﻴﻞ ﺗﻀﺎد ﻣﻮاﺿﻊ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﻃﺮﻓﻴﻦ، ﺑﻪ ﻳﻚ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﻗﺎﺑﻞ ﻗﺒﻮل ﺑﺮای ﺣﺼﻮل ﺑﻪ ﻳﻚ ﻣﻮاﺿﻊ ﻣﺸﺘﺮک ﻣﺒﺘﻨﻲ ﺑﺮ ﺗﻮاﻓﻖ ﻃﺮﻓﻴﻦ دﺳﺖ ﻧﻴﺎﻓﺘﻪ اﺳﺖ .
۴-۳-۱-۱- دﺳﺘﻴﺎﺑﻲ اﻳﺮان ﺑﻪ اﻧﺮژی ﻫﺴﺘﻪ ای
دﺳﺘﻴﺎﺑﻲ اﻳﺮان ﺑﻪ اﻧﺮژی ﻫﺴﺘﻪ ای و ﺗﻮﻟﻴﺪ و ﻏﻨﻲ ﺳﺎزی اوراﻧﻴﻮم ﺳﺒﺐ ﮔﺮدﻳﺪه ﻛﻪ اﻧﺤﺼﺎر ﺗﻮان ﻫﺴﺘﻪ ای در ﺟﻬﺎن اﻣﺮوز ﻛﻪ ﺑﻴﺸﺘﺮ در دﺳﺖ ﻋﺪه ای ﻣﺤﺪودی از ﻛﺸﻮرﻫﺎی ﭘﻴﺸﺮﻓﺘﻪ ﺻﻨﻌﺘﻲ ﻣﻲ ﺑﺎﺷﺪ، ﺷﻜﺴﺘﻪ ﮔﺮدد و اﻳﺮان ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻳﻜﻲ از ﻛﺸﻮرﻫﺎی درﺣﺎل ﺗﻮﺳﻌﻪ، در زﻣﺮه ﭼﻨﺪ ﻛﺸﻮر ﻣﺸﺨﺺ و ﻣﻌﻴﻦ و ﻣﻌﺪود دارای ﺗﻮان ﻫﺴﺘﻪ ای ﻗﺮار ﺑﮕﻴﺮد . دﺳﺘﻴﺎﺑﻲ ﺑﻪ اﻧﺮژی ﻫﺴﺘﻪ ای ﺳﺒﺐ ﺧﻮد ﺑﺎوری و ﻏﺮور ﻣﻠﻲ اﻳﺮاﻧﻴﺎن ﮔﺮدﻳﺪه و اﻧﻌﻜﺎس اﻳﻦ ﺧﺒﺮ ﺳﺒﺐ ﺑﺮوز ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﻫﺎ و ﻣﻮﺿﻊ ﮔﻴﺮی ﻫﺎی ﺗﻨﺪ در ﻣﻴﺎن ﻛﺸﻮرﻫﺎی اروﭘﺎﻳﻲ و ﻏﺮﺑﻲ ﺑﻪ ﺧﺼﻮص اﻳﺎﻻت ﻣﺘﺤﺪه ﮔﺮدﻳﺪه اﺳﺖ . ﺑﺮﻣﻼ ﺷﺪن ﻣﻮﺿﻮع اﻧﺮژی ﻫﺴﺘﻪ ای اﺑﺘﺪا در ۱۴ اوت ۲۰۰۲ م . ﺗﻮﺳﻂ ﻧﻤﺎﻳﻨﺪﮔﺎن ﺳﺎزﻣﺎن ﻣﻨﺎﻓﻘﻴﻦ در ﻫﺘﻞ وﻳﻼرد واﺷﻨﮕﺘﻦ اﻧﺠﺎم ﺷﺪ . ﺑﻌﺪ از آن ﺷﺒﻜﻪ ﺧﺒﺮی C.N.N از ﻧﻴﺮوﮔﺎه ﻫﺎی ﻧﻄﻨﺰو اراک ﺗﺼﺎوﻳﺮی را اراﺋﻪداد و اﻳﺮان را ﺑﻪ ﺳﺎﺧﺖﺳﻼح اﺗﻤﻲ در اﻳﻦ دو ﻧﻴﺮوﮔﺎه ﻣﺘﻬﻢ ﻧﻤﻮد . ﺑﻌﺪ از اﻧﻌﻜﺎس اﻳﻦ اﺧﺒﺎر و ﻣﻮﺿﻊ ﮔﻴﺮی ﻫﺎ ﺗﻮﺳﻂ رﺳﺎﻧﻪ ﻫﺎی ﮔﺮوﻫﻲ، ﻣﺤﻤﺪ اﻟﺒﺮادﻋﻲ ﻣﺪﻳﺮﻛﻞ آزاﻧﺲ در اواﻳﻞ ﺑﻬﻤﻦ ﻣﺎه ۱۳۸۱ ش . از اﻳﺮان ﺑﺎزدﻳﺪ ﻣﻲ ﻧﻤﺎﻳﺪ و اﻋﻼم ﻣﻲ ﻛﻨﺪ آﻧﭽﻪ ﻛﻪ در اﻳﺮان دﻳﺪه و ﻣﺸﺎﻫﺪه ﻧﻤﻮده اﺳﺖ ﻣﻮﺿﻮع ﻏﻴﺮ ﻣﻨﺘﻈﺮه ای ﻧﺒﻮده و ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻫﺴﺘﻪ ای اﻳﺮان ﺻﻠﺢ آﻣﻴﺰ ﻣﻲ ﺑﺎﺷﺪ . اﻣﺎ ﺑﺮﺧﻲ از ﻛﺸﻮرﻫﺎ اﻇﻬﺎرات ﺗﻨﺪ و ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺟﻮﻳﺎﻧﻪ ای از ﺧﻮد ﺑﺮوز دادﻧﺪ ﺗﺎ اﻳﻦ ﻛﻪ اﻟﺒﺮادﻋﻲ در ۲۶ ﺧﺮدادﻣﺎه ۱۳۸۲ ﮔﺰارش ﺟﺎﻣﻌﻲ از ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ ﻫﺎی ﻫﺴﺘﻪ ای اﻳﺮان اراﺋﻪ داد . در اﻳﻦ ﻣﻴﺎن اﻳﺎﻻت ﻣﺘﺤﺪه آﻣﺮﻳﻜﺎ ﺗﺒﻠﻴﻐﺎت ﺗﺨﺮﻳﺒﻲ را ﻋﻠﻴﻪ اﻳﺮان ﺑﻪ ﻛﺎر ﮔﺮﻓﺖ و اﻋﻼم ﻧﻤﻮد اﻳﺮان ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻪ ﻣﻌﺎﻫﺪه N.P.T ﭘﺎﻳﺒﻨﺪ ﺑﺎﺷﺪ و ﺑﺪون ﭘﻴﺶ ﺷﺮط ﭘﺮوﺗﻜﻞ اﻟﺤﺎﻗﻲ را اﻣﻀﺎء ﻧﻤﺎﻳﺪ . ( ﻗﺮﻳﺐ آﺑﺎدی : ۱۳۸۳،۸۲-۸۰) از اﻳﻦ ﺗﺎرﻳﺦ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﭘﺮوﻧﺪه ﻫﺴﺘﻪ ای اﻳﺮان وارد ﻛﺶ و ﻗﻮس ﻫﺎی ﺳﻴﺎﺳﻲ ﮔﺮدﻳﺪ و ﺑﻴﺸﺘﺮﻳﻦ ﺣﺴﺎﺳﻴﺖ ﻫﺎ از ﺳﻮی ﻣﺠﺎﻣﻊ ﺑﻴﻦ اﻟﻤﻠﻠﻲ ﻣﺘﻮﺟﻪ آن ﮔﺮدﻳﺪ . دﺳﺘﻴﺎﺑﻲ اﻳﺮان ﺑﻪ اﻧﺮژی ﻫﺴﺘﻪ ای از ﺳﻴﺎﺳﺖ ﻫﺎی ﭘﺎﻳﺪار در ﻗﺒﻞ و ﺑﻌﺪ از اﻧﻘﻼب اﺳﻼﻣﻲ ﺑﻮده اﺳﺖ . اﻳﺮان در ﺳﺎل ۱۹۷۰ م . ﭘﻴﻤﺎن ﻣﻨﻊ ﺗﻜﺜﻴﺮ ﺳﻼح ﻫﺎی اﺗﻤﻲ را اﻣﻀﺎء ﻧﻤﻮد و در ﺟﻬﺖ ﺗﺤﻘﻖ ﺑﻪ اﻧﺮژی ﻫﺴﺘﻪ ای ﺑﻪ اﻋﺰام داﻧﺸﺠﻮ ﺑﻪ ﺧﺎرج از ﻛﺸﻮر و ﻋﻘﺪ ﻗﺮاردادﻫﺎی دوﺟﺎﻧﺒﻪ ﺑﺎ ﻛﺸﻮرﻫﺎی اروﭘﺎﻳﻲ، ﻗﺪم ﻫﺎی اوﻟﻴﻪ در اﻳﻦ زﻣﻴﻨﻪ را ﺑﺮداﺷﺖ . ﭘﺮوژه ﺑﻮﺷﻬﺮ و ﺳﺎﺧﺖ اوﻟﻴﻦ راﻛﺘﻮر ﻫﺴﺘﻪ ای اﻳﺮان ﺑﻪ آﻟﻤﺎن واﮔﺬار ﮔﺮدﻳﺪ و ﻓﺮاﻧﺴﻪ ﭘﺮوژه دارﺧﻮﻳﻦ را ﻋﻬﺪه دار ﮔﺮدﻳﺪ و اﻳﺎﻻت ﻣﺘﺤﺪه، اﻳﺮان را ﺑﻪ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ ﮔﺬاری در اﻳﻦ زﻣﻴﻨﻪ (www.hoqouq.com/law ) . ﻧﻤﻮد ﺗﺸﻮﻳﻖ ﺑﺎ ﺷﻜﻞ ﮔﻴﺮی اﻧﻘﻼب اﺳﻼﻣﻲ و ﺧﺮوج دوﻟﺖ اﻧﻘﻼﺑﻲ اﻳﺮان از ﺑﻠﻮک ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ داری و ﻣﺘﺤﺪان آﻣﺮﻳﻜﺎﻳﻲ - اروﭘﺎﻳﻲ اش، ﺗﻨﺶ و ﺟﺪال ﻣﻴﺎن اﻳﺮان و آﻣﺮﻳﻜﺎ ﺑﺎﻻﮔﺮﻓﺖ . ﺑﻪ ﻃﻮری ﻛﻪ ﺑﺎ اﺷﻐﺎل ﺳﻔﺎرت آﻣﺮﻳﻜﺎ در ۱۳ آﺑﺎن ۱۳۵۸، رواﺑﻂ ﻫﺮدو ﻛﺸﻮر ﺑﻪ ﺳﺮدی ﮔﺮاﻳﻴﺪ . ﻋﻼوه ﺑﺮ ﻗﻄﻊ رواﺑﻂ اﻳﺮان ﺑﺎ آﻣﺮﻳﻜﺎ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻳﻚ ﻣﺘﺤﺪ ﻫﺴﺘﻪ ای در ﻗﺒﻞ ازاﻧﻘﻼب، ﺷﺮوع ﺟﻨﮓ ﺗﺤﻤﻴﻠﻲ از ﺳﻮی ﻋﺮاق و ﻣﺘﺤﺪان ﻣﻨﻄﻘﻪ ای و ﻓﺮاﻣﻨﻄﻘﻪ ای آن و ﻃﻮﻻﻧﻲ ﺷﺪن ﺟﻨﮓ و ﭘﺮداﺧﺘﻦ ﺑﻪ ﭘﻴﺎﻣﺪﻫﺎ و ﻣﺴﺎﺋﻞ و ﻣﺸﻜﻼت آن، ﺗﺎ ﻣﺪﺗﻲ اﻳﺮان را از ﭘﺮداﺧﺘﻦ ﺑﻪ ﻣﻮﺿﻮع اﻧﺮژی ﻫﺴﺘﻪ ای ﻣﺒﺮا ﺳﺎﺧﺖ ﺗﺎ اﻳﻦ ﻛﻪ ﺑﻌﺪاز ﺟﻨﮓ، ﺑﻪ ﺧﺼﻮص از اواﻳﻞ دﻫﻪ ۱۳۷۰ روﻳﻜﺮد اﻳﺮان ﺑﻪ اﻧﺮژی ﻫﺴﺘﻪ ای ﻓﻌﺎل ﮔﺮدﻳﺪ و در اﻳﻦ راه اﻗﺪاﻣﺎت و ﺗﺤﺮﻛﺎﺗﻲ اﻧﺠﺎم ﮔﺮﻓﺖ . اﻳﺮان در ﺟﻬﺖ دﺳﺘﻴﺎﺑﻲ ﺑﻪ اﻧﺮژی ﻫﺴﺘﻪ ای و راه اﻧﺪازی ﻧﻴﺮوﮔﺎه ﻫﺴﺘﻪ ای ﺑﻮﺷﻬﺮ ﺑﻪ ﻋﻘﺪ ﻗﺮاردادﻫﺎﻳﻲ ﺑﺮای اﺳﺘﻔﺎده از اﻧﺮژی ﻣﺴﺎﻟﻤﺖ آﻣﻴﺰ ﻫﺴﺘﻪ ای ﺑﺎ ﻓﺪراﺳﻴﻮن روﺳﻴﻪ در دوم ﺷﻬﺮﻳﻮر ۱۳۷۱ و ﺑﺎ دوﻟﺖ ﭼﻴﻦ در ﻧﻮزدﻫﻢ ﺷﻬﺮﻳﻮر ۱۳۷۱، ﻫﻤﻜﺎری ﻫﺎی ﮔﺴﺘﺮده ﺑﺎ آژاﻧﺲ ﺑﻴﻦ اﻟﻤﻠﻠﻲ اﻧﺮژی اﺗﻤﻲ، ﻣﺸﺎرﻛﺖ ﻓﻌﺎل در ﻛﻤﻴﺘﻪ ﺧﻠﻊ ﺳﻼح درﻣﺬاﻛﺮات ۱۹۹۳ مﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪﻣﻨﻊ ﺗﺴﻠﻴﺤﺎت ﺷﻴﻤﻴﺎﻳﻲ و اﻣﻀﺎیﻣﻌﺎﻫﺪه ﺳﻼح ﻫﺎی ﺷﻴﻤﻴﺎﻳﻲ ۱۹۹۳ م . ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ ﻣﺴﺘﻤﺮ در ﺳﺎزﻣﺎن ﻣﻨﻊ ﺗﺴﻠﻴﺤﺎت ﺷﻴﻤﻴﺎﻳﻲ، ﻣﺸﺎرﻛﺖ ﻓﻌﺎل و ﺳﺎزﻧﺪه در ﻣﺬاﻛﺮات ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ﻣﻌﺎﻫﺪه ﻣﻨﻊ ﺟﺎﻣﻊ آزﻣﺎﻳﺶ ﻫﺎی ﻫﺴﺘﻪ ای و اﻣﻀﺎء آن، از دﻳﮕﺮ ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ ﻫﺎی ﻋﻤﺪه اﻳﺮان در زﻣﻴﻨﻪ ﻛﻨﺘﺮل ﺗﺴﻠﻴﺤﺎت و ﺧﻠﻊ ﺳﻼح در اﻳﻦ دوره زﻣﺎﻧﻲ ﺑﻮده اﺳﺖ . ( ﺧﻮش اﻧﺪام : ۱۳۸۶،۵۶) اﺳﺘﺪﻻل ﻫﺎی اﻳﺮان در ﺟﻬﺖ دﺳﺘﻴﺎﺑﻲ ﺑﻪ اﻧﺮژی ﻫﺴﺘﻪ ای و ﻋﺪم ﭘﺬﻳﺮش ﺗﻌﻠﻴﻖ ﻏﻨﻲ ﺳﻠﺰی اوراﻧﻴﻮم را ﻣﻲ ﺗﻮان درم وارد زﻳﺮ ﻣﻮرد ارزﻳﺎﺑﻲ ﻗﺮارداد .
۴-۳-۱-۲-ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻋﻠﻤﻲ - ﺻﻨﻌﺘﻲ :
فرم در حال بارگذاری ...
[دوشنبه 1400-09-29] [ 03:49:00 ق.ظ ]
|