و مهر زنان را به عنوان هدیه ای از روی طیب خاطر به ایشان بدهید و اگر به میل خودشان چیزی از آن را به شما واگذاشتند آن را حلال و گوارا بخورید.

ج- جبران کمتر بردن ارث

باعنایت ‌به این که ارث زن نسبت به مرد کمتر است مهر ضمن جبران نسبی آن به نوعی خصوصیت تعدیل و نیز توزیع ثروت را نیز به همراه دارد، چون ثروت را از خانواده ای به خانواده دیگر حرکت می‌دهد .

برای درک بهتر این نظر ، باید توجه داشت که دختر از پدر خود نسبت به برادرانش ارث کمتری دریافت می‌کند، ولی مهر را شوهر می پردازد که نمی توان مسئولیت پدر را بر شوهر و تحمیل کرد ولی زن و شوهر نیز در ارث به نسبت یک و دو از هم ارث می‌برند و چون ماترک را دارایی لحظه فوت تشکیل می‌دهد صرف نظر از این که به هنگام انعقاد نکاح وارث و مورث معلوم نیست دارایی ها نیز مجهول هستند و ابهامات زیاد محاط به تأسيس یاد شده مانع اظهار نظر قطعی است مگر این که ملاک مصلحت نوعی باشد نه مصلحت شخصی که باز هم با احترامی که اسلام برای مالکیت قائل است باید تأمل کرد . البته در پذیرش تعبدی آن خدشه ای نیست . به علاوه محدودیت های ناشی از نکاح نیز به زن بیشتر تحمیل می شود ولی باید ‌به این نکته نیز توجه داشت که در خانواده، حسب مقررات، کلیه هزینه ها به عهده مرد و زن به کلی فارغ از آن است.[۳۷]

د- احساس و باور به جدیت موضوع

ازدواج ابزار خوشگذرانی و سهل انگاری نیست که مردان به وسیله آن لذت جویی کنند، و با گفتن: با تو ازدواج کردم) خود را به زن پیوند دهد تا هر زمان که خواست به راحتی او را ترک کند و در پی زنی دیگر باشد و هرچه به زن اول گفته، عیناً به زن دومی، سومی و… بگوید.

عطای مال دلیلی بر این است که مرد در خواستن و طلب این زن جدی و قصد او دائمی است. وقتی که پرداخت مبلغی مال از جانب مردم در مسایل غیر ازدواج و زندگی خانوادگی رسم است و سبب اطمینان و خاطرجمعی می شود، همچنین به عنوان وثیقه دلیل بر جدیت موضوع تلقی می‌گردد، پرداخت همان مبلغ ‌در مورد تشکیل خانواده به مراتب شایسته تر و سزواتر است.

به همین خاطر است که در اسلام مردانی که ازدواج کرده‌اند، اما قبل از عروسی و معاشرت جنسی با همسر، او را طلاق داده‌اند با تعهدی سنگین مواجه می‌شوند، پرداخت نصف مهریه بر مرد واجب است این خود دلیل روشنی است که اصل و مبنای ازدواج بر استمتاع و لذت یابی نیست، هیچ گونه استمتاعی روی نداده اما مرد مکلف به پرداخت نصف مهریه است.

خداوند متعال می فرماید:

“وَإِن طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِن قَبْلِ أَن تَمَسُّوهُنَّ وَقَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِیضَهً فَنِصْفُ مَا فَرَضْتُمْ إَلاَّ أَن یَعْفُونَ أَوْ یَعْفُوَ الَّذِی بِیَدِهِ عُقْدَهُ النِّکَاحِ”

و اگر پیش از آنکه با آنان نزدیکی کنید، طلاقشان دادید در حالی که برای آنان مهری معین کرده اید پس نصف آن چه تعیین نموده اید، به آنان بدهید، مگر اینکه آنان خود بخشند یا کسی که پیوند نکاح به دست اوست ببخشد. (بقره: ۲۳۷)

ه- قوام و پایداری خانواده به دست مرد است

به دلیل اینکه توان فطری مرد، در کسب و کار به طور طبیعی بیشتر از زن است و در زندگی مشترک مرد با قدرت بیشتری آن را اراده می‌کند، ‌بنابرین‏ عادلانه است که مرد در مقابل این حق که به او عطا شده غرامت بپردازد، تا هرکس با کوچک‌ترین دلیلی پیوند خانواده و همسرداری را به ملعبه و بازیچه نگیرد، و وقتی که مرد در ساختار خانواده وسیله پرداخت غرامت می شود، در صورتی که عقد ازدواج را متلاشی کند به ضرر خودش است.[۳۸]

خداوند متعال می فرماید:

“الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ”

مردان سرپرست زنان اند به دلیل آنکه خدا برخی از ایشان را بر برخی برتری داده و نیز به دلیل اینکه از اموالشان خرج می‌کنند. (سوره نساء: آیه ۳۴)

پدید آمدن مهر نتیجه تدبیر ماهرانه ای است که در متن خلقت و آفرینش برای تعدیل روابط زن و مرد و پیوند آن ها به یکدیگر به کار رفته است.

ممکن است کسی اصل تشریع مهر را زیر سئوال برده و بگوید: زن و مرد از لحاظ جنسی به یکدیگر نیاز دارند و از همین طریق بسوی همدیگر جذب می‌شوند و ازدواج می‌کنند مهر دیگر چه معنا دارد؟

با تشریع مهر، زن تحقیر شده و تا سرحد یک کالای مورد معامله تنزیل یافته است مرد به وسیله مهر، زن را مانند یک برده در تملک خود درمی آورد.

در پاسخ اجمالاً گفته می شود که: در اسلام نه زن کالا و برده محسوب شده و نه مهر ثمن معامله. بلکه مهر عطیه و هدیه ای است از جانب مرد که به همسرش تقدیم می‌کند تا او را گرامی بدارد و مراتب علاقه اش را اظهار بدارد. در توضیح مطلب و تشریع فلسفه تشریح صداق( مهریه) به دو نکته مهم اشاره می شود:

نکته اول:

با این که زن و مرد از لحاظ غریزه جنسی به یکدیگر نیاز دارند و طبعاً خواستار یکدیگر هستند ولی هر یک از آنان ویژگی هایی دارند. یکی از ویژگی‌های زن لطافت و زیبایی اوست و از همین طریق برای مرد جاذبه دارد مهمترین عامل نفوذ زن زیبایی اوست و مرد نسبت به آن عنایت خاصی دارد. زن با الهام از فطرت این موضوع را دریافته و به همین جهت به آرایش می پردازد تا خویشتن را زیباتر جلوه دهد و بیشتر در دل مرد نفوذ کند. دومین ویژگی زن این است که: با این که از غریزه جنسی برخوردار است و باطناً خواستار مرد است ولی در کتمان خواستار غریزه خود از مرد مقاومتر است خود را بی نیاز نشان می‌دهد و به خواستگاری مرد نمی رود او ترجیح می‌دهد در دل مرد نفوذ کند و او را شیفته خود سازد و به خواستگاری از خود وادار نماید. ‌بنابرین‏ زن بیش از هر چیز خواستار تسخیر دل مرد و عشق و دلباختگی اوست اما مرد در برابر نیروی جنسی ناتوان است و نمی تواند خواسته دورنی خود را کتمان کند به همین جهت به خواستگاری زن می رود. پول خرجش می‌کند، برایش هدیه می‌برد. مجلس جشن عقد و عروسی برپا می‌سازد، قرارداد مهر نیز یکی از همین وسایل است. مرد برای اثبات علاقه باطنی خود و برای گرامی داشت همسرش و به دست آوردن دل او چیزی را به ‌عنوان مهریه به او تقدیم می‌دارد.

نکته دوم:

قرارداد صداق به زن آرامش و اطمینان نسبی می‌دهد تا بتواند وظایفی را که آفرینش برعهده اش نهاده انجام دهد. گرچه زن و مرد به هنگام ازدواج با هم پیمان می بندند که نسبت به یکدیگر وفادار باشند و در پرورش و نگهداری فرزندان همکاری نمایند. ولی موارد خلاقی نیز مشاهده می شود که مرد به وظیفه خود عمل نمی کند و از تأمین هزینه زندگی و پرورش فرزندان خودداری می کند. در صورتی که طبیعت مسئولیت‌های ویژه ای را بر عهده زن نهاده که می‌تواند از انجام آن ها شانه خالی کند. زن باید بارداری و زایمان را تحمل کند درحالی که مرد طبعاً از این مسئولیت آزاد است. گرچه از لحاظ شرعی و قانونی و اخلاقی در برابر همسر و فرزندش مسئولیت دارد ولی چون طبیعت چیزی را برعهده اش نگذاشته می‌تواند زن را با فرزندی که در شکم دارد رها سازد. البته اکثر مردان چنین نیستند ولی بهرحال امکان وجود آن هست و نمونه هایی از آنان دیده شده است.[۳۹]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...