در نظریه مطرح در رویکرد شناختی، یکی مربوط به نظریه شناختی بک است و دیگری متعلق به نظریه عقلانی – هیجانی الیس می‌باشد که قبلا توضیح داده شد.

بر اساس نظریه SCET روانشناسان و روان درمانگران بایستی باورهای اساسی فلسفی که منجر به یافتن معنای زندگی در انسان ها می شود را مورد توجه قرار بدهند. در ذهن انسان ها سوال های اساسی ‌در مورد خویشتن و هستی وجود دارد که بایستی به آن ها پاسخ داد. برای مثال چرا من خلق شده ام؟ من از کجا آمده ام؟ به کجا خواهم رفت؟ و بسیاری از سوالات این چنینی.

از سوی دیگر ‌بر اساس دیدگاه SCET انسان ها در می‌یابند که در زندگی بسیاری از امور و وقایع مطابق میل آن ها نیست. آن ها با مشکلات و وقایع دردناک و غیر قابل تحمل روبرو می شوندو همچنین بسیاری از وقاع هستند که نمی توان بر آن ها کنترل داشت. والدین، دوستان نزدیک و کسانی را که دوست دارند از دست می‌دهند و خودشان در معرض بیماری و بلایای طبیعی هستند ‌بنابرین‏ از خود می پرسند که با این همه سختی و در نهایت مرگ، چرا باید زندگی کرد؟ این سوال سرآغاز جست وجوی معنای زندگی است هر چند که مطرح کردن مسئله جست و جوی معنای زندگی انسان ها رابه فلاسفه وجودگرا در غرب نسبت می‌دهند اما در آثار بزرگ ایران زمین مانند حافظ، سعدی و بخصوص مولوی این اندیشه به وضوح به چشم می‌خورد. روانشناسان وجود گرا بر این باورند که انسان ها اساسا در این جهان تنها هستند. این احساس تنهایی منجر به احساس پوچی و بی هدفی می شود که در نهایت از طریق خلق ارزش‌ها یافتن معنای زندگی می توان بر آن فائق آمد.

‌بر اساس دیدگاه SCET، بدون باورهای اساسی دینی انسان ها نمی توانند معنی زندگی را به درستی بیابند. بر اساس رویکرد SCET سه دسته باورهای اساسی دینی وجود دارد: باورهای اساسی مربوط به انسان، هستی و خدا. این سه دسته باورهای تفکر فرد را ‌در مورد خویشتن، دیگران و جهان مشخص می‌کند. تعبیر و تفسیر فرد را از وقایع تحت تاثیر قرار ی دهد و احساس سلامت روانی او را تعیین می‌کند (رجایی،۲۰۱۰).

درمان SCET را می توان به صورت دیاگرام زیر نشان داد:

GOD خدا

EXISTANCE هستی

HUMANانسان

احساس

رفتار

SELFخود

Life Events

رویدادهای زندگی

Though

فکر

General Mental Health

سلامت روان کلی

دیاگرام ۱: مدل کلی از آسیب شناسی در نظریه SCET

همان طوری که در دیاگرام نشان داده می شود هنگامی که فرد با وقایع مختلف زندگی روبرو می شود این واقعه را از طریق افکار و باورهایی که در ذهن داد مورد تعبیر و تفسیر قرار می‌دهد،. همان‌ طور که در در شکل دیده می شود در نظریه SCET سه باور اساسی مربوط به انسان، هستی و خدا مطرح شده است که این باورها می‌توانند نحوه تفکرات روزانه افراد را تحت تاثیر قرار دهند که در نتیجه افرادبرداشت ها و تعبیر وتفسیر منطقی تری از وقایع خواهند داشت و این موضوع منتج به احساس و رفتار مطلوب می شود. همان‌ طور که در دیاگرام دیده می شود بر اساس نظریه SCET آسیب شناسی اختلالات روانی در سطح فیزیولوژیکی، شناختی و معنوی رخ می‌دهد. ‌بنابرین‏ درمان اختلالات در این سه سطح امکان پذیر است (رجایی،۲۰۱۰).

باورهای اساسی دینی چه هستند؟

باورهای اساسی دینی حالت روانشناختی هستند که درآن فرد به درستی یک قضیه اعتقاد پیدا می‌کند. ادیان ریشه این باورها را می‌سازند. همان‌ طور که گفته شد در SCET این باورها به سه گروه طبقه بندی می‌شوند: باورهای اساسی دینی مربوط به انسان، هستی و خدا. این باورها می‌توانند به سوال های اساسی ‌در مورد خود، هستی و خدا و روابط بین آن ها و همچنین یافتن معنای زندگی به انسان ها کمک کنند. هنگامی که افراد پاسخ سوال های خویش را می‌یابند احساس خوب، پایدار و امیدوارانه ای نسبت به جهان پیدا می‌کنند. هدفمند هستند و زندگی با معنایی خواهند داشت. سه طبقه باورهای دینی عبارتند از:

باورهای مربوط به خدا

الف: خداوند یکتا وجود دارد که خالق هستی است، ب: خداوند دانا و توانا است، ج: خداوند بخشنده و مهربان است. این باور بسیار مهم و اساسی هستند و اعتقاد به آن ها اثرات مهمی در زندگی فرد دارند. پذیرش خداوندی بخشنده و مهربان و توانا به زندگی فرد جهت می‌دهد. مسئولیت و تکلیف او را روشن می‌سازد. آن ها را در مقابل ناملایمات زندگی مقاوم می‌کند واحساس آرامش خواهند کرد. البته در ادیان مختلف صحبت از خدا شده است، مثلا راسل می‌گوید خدا از نظر فلسفی قابل اثبات است و می‌گوید مفهوم خدا عبارتند از یک هستی متشخص متعال و متمایز ا زجهان و خالق جهان ( راسل، ۱۳۸۲). حسن زاده(۱۳۸۷) چنین نتیجه می‌گیرد که خدا در زندگی بشر از الست تا اذل می‌باشد یعنی خدا از آغاز ظهور و حضور داشته و تا انجام نیز حضور خواهد داشت. وی پس از بررسی اندیشمندان مختلف می‌گوید درک و تصور از خدا در گروه ها و فرقه های مختلف در سرتاسر جهان متفاوت می‌باشد. انکار یا تردید در وجه اسمی و صفتی از وجوه اسما و صفات خدایی، انکار خدا نیست. مفهوم خدا که در یک برهه از تاریخ توسط گروهی یا نهادی ارائه گردیده است می‌تواند در برهه ی دیگر با افزایش معرفت بی معنا باشد. همین نکته ‌در مورد الحاد و بی خدایی نیز صادق است. نتیجه این اعتقاد به حضور خداوند قادر و توانا همیشه به زندگی آدمی معنا و مفهوم بخشیده است. عقل بشر برای اثبات وجود خدا دلایل فراوانی می‌تواند پیدا کند که البته این پیدایش رخ داده است. ولی برای رد خدا و امتناع از قبول حضور پروردگار حتی یک دلیل هم نتوانسته بیاورد. ‌بنابرین‏ ایمان به خدا و عمل کردن با احکام الهی مقتضای عقل می‌باشد. در این راستا می توان گفت ایمان زاییده امید و امید زاییده ایمان است. آرزوی انسان رسیدن به سعادت و خوشبختی همه جانبه است، و تنها راه رسیدن ‌به این هدف ایمان و امید می‌باشد (رجایی،۲۰۱۰).

باورهای مربوط به انسان

الف) در زنجیره مخلوقات جهان در عالی ترین مرتبه قرار دارد و نماینده خداوند بر روی زمین است، ب) انسان دارای عقل و شعور و اراده است، ج) تکلیف انسان در زندگی رسیدن به تعالی است، د) هنگامی که انسان می میرد زندگی او پایان نمی پذیرد بلکه متحول می شود. این باورهای اساسی دینی به افراد در رسیدن به اعتماد به نفس کمک می‌کند و زندگی آن ها را هدفمند می‌سازد و احساس ارزشمندی خواهد نمود (رجایی،۲۰۱۰).

باورهای مربوط به هستی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...