اگرچه ‌در مورد میزان شیوع تقلب نمی‌توان درصد مشخصی را تبیین کرد، پژوهش‌های متعدد در کشورهای مختلف نشان داده‌اند تقلب خاص یک دوره تحصیلی، یک دانشگاه و یک کشور نبوده و در تمامی دنیا دیده می‌شود (خامسان و اصغری،۱۳۹۰). از سوی دیگر، نرخ تقلب به طور منظم در حال افزایش بوده و با پیشرفت فناوری‌های جدید به حدی شایع شده که می‌توان آن را معضلی همه‌گیر در مراکز آموزش عالی دانست (مورداک، آندرومن[۲] ۲۰۰۶). در پژوهشی که خامسان و اصغری(۱۳۹۰) انجام داده ­اند نشان داده شد که دانشجویان بیش از ۵ بار تقلب انجام داده‌اند که باید مورد توجه قرار گیرد. از سوی دیگر، هر چند اکثریت دانشجویان انجام عمل تقلب توسط خود را کمتر از حد متوسط گزارش کرده‌اند، اما باور عمومی آن‌ ها به رواج تقلب بالاتر از حد متوسط بوده است. این باور از یک سو نشان‌دهنده جو عمومی در محیط‌های دانشجویی است و از طرف دیگر خود می‌تواند به عنوان یکی از عوامل تشویق‌کننده تقلب محسوب شود.

شواهد پژوهشی (دیویس، گروور ومک گریگور[۳]۱۹۹۲؛ مک کاب و تریون[۴]،۱۹۹۷) حاکی از آن است که ۸۰/۰ الی۹۰/۰ درصد دانش‌آموزان قبل از این که از دبیرستان فارغ‌التحصیل شوند مرتکب تقلب تحصیلی شده‌اند. پژوهش مک کاب و بوورس[۵](۱۹۹۴) نیز نشان داده است که ۷۰/۰ درصد دانشجویان دانشگاه حداقل یک بار تقلب کرده‌اند. به نظر می‌رسد این مشکل با ورود فناوری‌های جدید بیشتر نیز شده است.

کولبی و دامون (۱۹۷۲) در بررسی الگوهای اخلاقی بزرگسال )افرادی با تاریخچه طولانی عملکرد اخلاقی، مثل اقدامات خیرخواهانه و تلاش در جهت استیفای حقوق مدنی( به سطوح بالای هماهنگی میان خود و گرایش­های اخلاقی پی بردند. این گروه از الگوهای اخلاقی، شاخص­ هایی دال بر توانایی‌های استدلال اخلاقی سطح بالا بر اساس مقیاس قضاوت اخلاقی کلبرگ را نشان ندادند. در نقطه مقابل، با رفتار ضد اجتماعی روبه رو هستیم. در اینجا نیز شواهدی وجود دارد مبنی بر اینکه هویت، نقش میانجی ایفا می­ کند. دامون و هارت (۱۹۸۸) شواهدی را گزارش کرده ­اند که حاکی از تأخیر تحولی در ادراک خود جوانان بزهکار می‌باشد. اویسرمن و مارکوس (۱۹۹۰) دریافتند که نوجوانان بزهکار، در مقایسه با همتایان غیر بزهکار خود، کمتر می ­توانند آینده­ای را برای خود در نظر بگیرند که ‌منعکس کننده ارزش­های مثبت یا منفی باشد. این ویژگی یکی از شاخص­ های هویت اخلاقی رشد نایافته است.

مرور مطالعات انجام‌شده نشان می‌دهد که می‌توان عوامل مؤثر بر تقلب تحصیلی را به دو دسته عوامل بافتی و عوامل فردی تقسیم نمود. متغیرهای بافتی از قبیل محیط کلاس، ویژگی‌ها و روش‌های معلم و همین ‌طور رو­­ش­های پیش­گیری، با پدیده تقلب تحصیلی ارتباط دارد (هستون[۶]، ۱۹۸۶؛ مک کاب و تروینو، ۱۹۹۳). متغیرهای فردی از قبیل جنس (نونیسوسویف[۷]، ۲۰۰۱؛وایتلی[۸] ،۲۰۰۱؛ رابینسون[۹] و همکاران، ۲۰۰۷)، ویژگی‌های انگیزشی (ماردوک و آندرومن[۱۰] ،۲۰۰۶؛ هاردینگ[۱۱] و همکاران، ۲۰۰۷) و صفات شخصیتی (دی اندرا[۱۲] ، ۲۰۰۹، ویلنام، ناتنسون و پائولوس[۱۳] ،۲۰۱۰) نیز با تقلب تحصیلی مرتبط است.

اسکالنون و نیومن[۱۴] (۲۰۰۲)، به عوامل تأثیرگذاری نظیر ناآگاهی، نگرش­های شخصی، در دسترس بودن منابع اینترنتی، نبودن توانایی و صلاحیت لازم برای انجام دادن کارهای علمی، عامل فشار نظیر اخذ نمره و نبود قوانین مؤسسه­ای و سازمانی در ارتکاب دانشجویان به تقلب اشاره می‌کنند. چند عامل دیگر از عوامل محیطی که ممکن است برای تعیین نگرش دانشجویان به تقلب مهم است، ولی کمتر در مطالعات تجربی حضور داشته اند، ماهیت هنجارهای کلاس نسبت به تقلب است. تمرکز برخی از پژوهش‌ها بر تفاوت‌های جمعیت شناختی (مانند جنسیت، موفقیت، سن)، عوامل روان‌شناختی (مانند استدلال اخلاقی، نگرش نسبت به تقلب) و تمرکز برخی دیگر از پژوهش‌ها بر عوامل محیطی و بافتی (مانند اندازه کلاس و سهولت تقلب) بوده است (اسمیکین، گیلبرت، اسپنسر، پنگوس و سیلوا[۱۵]،۲۰۰۸). به نظر می‌رسد که عوامل درونی بیش از عوامل بیرونی بر تقلب تحصیلی تأثیرگذار باشد، یکی از این عوامل درونی هویت اخلاقی است.

دانشجویان از قضاوت‌هایشان ‌در مورد نمرات خودآگاهی دارند. (نمرات)آن قدر مهم هستند که آن‌ ها حاضر به فدا کردن یکپارچگی خود به منظور ایجاد یک تصور خوب هستند (اسلوبوگین[۱۶]، ۲۰۰۲). اگر چه بسیاری از دانشجویان بر این باورند که با تقلب به شخصیت خود لطمه می زند، ولی اغلب سه نفر از هر چهار نفر از دانشجویان دوره کارشناسی تقلب می‌کنند. شیوع تقلب در میان دانشجویان نشان‌دهنده مشکل در اندیشه و عمل و توضیح شکاف­های روانی بین درک اخلاقی و عمل اخلاقی می‌باشد (بلازی[۱۷]، ۱۹۸۰، نارواز[۱۸]، ۲۰۰۴). بسیاری از دانشجویان کالج به دلیل نگرانی­های خود از ساخت یک تصور خوب، نیاز خود را برای تمامیت خود (صداقت) نادیده می‌گیرند، سپس اقدام به تقلب می‌نمایند )اسکات[۱۹]، ۲۰۰۷).

دانشجویان با هویت اخلاقی درونی به نظر می‌رسد در رابطه با ارزیابی اخلاقی مخاطبان داخلی (وجدان) از اخلاق خود نگران هستند. دانشجویان با هویت اخلاقی بیرونی به نظر می‌رسد، فاقد مخاطب برجسته داخلی اخلاقی فرا من و یا وجدان که آن‌ ها را از در گیر شدن در اعمال غیراخلاقی مانند تقلب علمی جلوگیری کند می‌باشند.

یکی دیگر از عوامل درونی که بر تقلب تحصیلی دانشجویان تأثیر می‌گذارد انگیزش است. از آنجایی که بروز تقلب روزبه‌روز بیشتر می‌شود، ممکن است تمرکز روی عوامل رفتاری یک رویکرد مهم برای کشف تقلب و نیز یک عامل پیشگیرانه باشد. به عبارت دیگر، وقتی موضوع تقلب عنوان می­ شود، باید به طور ناگزیری عوامل انسانی نیز مطرح شود . نیاز است تا از یک دیدگاه علم رفتاری انگیزه­ های این مجرمان با ناخن‌های تمیز را درک کرد، کسانی که به آسانی و بدون سلاح دستبرد می‌زنند (رامامورتی و اولسن، ۲۰۰۷).

تحقیقات اخیر از این ادعا حمایت می­ کند دانشجویانی که تمایل به یادگیری و یا مهارت در بخش خاصی از اطلاعات هستند، کمتر احتمال دارد نسبت به دانشجویانی که دارای انگیزه بیرونی و یا عملکردی، مانند جایگاه علمی، نمرات، و یا برخی از ارزیابی عملکردی دیگر هستند، تقلب کنند.

به طور کلی در طول ۲۰ سال گذشته، تحقیقات انجام‌شده در چارچوب نظریه خود تعینی نشان می‌دهد که جهت‌گیری‌های انگیزشی افراد، تأثیر عمده‌ای روی فعالیت­ها و پیامدهای آن‌ ها دارد بدین معنی که جهت‌گیری انگیزشی افراد، تعیین‌کننده نوع فعالیت افراد و نتایج آن می‌باشد (دسی رایان، ۲۰۰۸). ‌بنابرین‏ هدف از این پژوهش پیش‌بینی تقلب دانشجویان بر اساس مؤلفه‌های انگیزش تحصیلی و هویت اخلاقی می‌باشد. سؤال اصلی پژوهش حاضر این است که آیا بین مؤلفه‌های انگیزش تحصیلی و هویت اخلاقی با تقلب رابطه وجود دارد یا نه؟

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...