مقالات تحقیقاتی و پایان نامه ها | قسمت 8 – پایان نامه های کارشناسی ارشد |
مسلماًً شیوه هایی که تلویزیون میتواند در ارتکاب جرم بر روی مخاطبان تأثیرگذار باشد به طور یکسان نمیباشد چراکه اولین قدم اثرگذاری تلویزیون بر روی مخاطبان این است که افکار عمومی را تحت تأثیر شدید برنامه های خود قرار دهد.
امروزه یکی از مهمترین ابزار فرهنگسازی، تلویزیون به عنوان رسانهای فراگیر میباشد که بزرگترین نقش را در افکار عمومی بر قبول یا رد یک اصل اجتماعی، یک فکر سیاسی، روش زندگی به عهده داشته و اهمیت آن تا حدی است که در بسیاری از موارد قدرت آن از قوای نظامی یا اقتصادی نیز بیشتر است.
استفاده از انواع وسایل ارتباطی از جمله تلویزیون، سینما، اینترنت در القا یک نظر و ایجاد سلیقه در تمام ابعاد زندگی بشر اعم از اخلاقی، دینی، اقتصادی و غیره امری طبیعی و ضروری تلقی میشود.
«افکار عمومی در حال حاضر شدید تحت تأثیر وسایل ارتباط جمعی است، لذا در تمام کشورهای صنعتی و در حال توسعه نقش آن بسیار تعیینکننده است لذا استفاده نامناسب و غیراصولی از این ابزار شدیدترین ضربات را بر فرهنگ و اخلاق و رفتار یک ملت وارد میسازد و از نقطه نظر جرمشناسی تلویزیون به دلیل اثراتی که بر روند شخصیت و هنجارهای افراد، بالاخص کودکان و نوجوانان دارد بسیار مورد توجه بوده و یکی از عوامل تأثیرگذار تلقی میگردد.»[۵۷]
از دید جرمشناسان تلویزیون با بار و پیام ناسالم میتواند سرچشمه فساد و انحراف اخلاقی و محرک تمایلات و کنشهای ناسازگاری بوده و با ارائه تصاویری غیرواقعی و کاذب، صحنههای خشونت و اعمال جنسی و انتقال آن به طرف ارتکاب جرم یکی از عوامل مهم ترویج بزهکاری است.
در این راستا همان طوری که عنوان شد تلویزیون برای تأثیرگذاری منفی برنامههایش در وهله اول اثرات را بر افکار عمومی میگذارد لذا ما با دو نوع افکار عمومی مواجهه هستیم:
۱ـ افکار عمومی عادی: افکار عمومی عادی به نگرشها و افکاری گفته میشود که از حالت طبیعی خارج نشده و در حالات بسامان بسر میبرند و محرکهای ارتکاب جرم در آن ها تأثیر نکرده و یا تأثیر کمتری داشته است و به نوعی انگیزش رفتارهای نابهنجار و ارتکاب جرم در آن ها بسیار پایین بوده و در نتیجه تلویزیون نخواهد توانست تحت تأثیر برنامه های خشونتآمیز خود تحریک به ارتکاب جرم نماید.
لذا عوامل مساعد فرهنگی، اجتماعی، خانوادگی، اقتصادی و سطح سواد در رشد و تعالی اینگونه افکار عمومی تأثیرگذار میباشند.
۲ـ افکار عمومی تحریکشده: در واقع این نوع افکار عمومی به نوعی بیمار تلقی میشوند نه از لحاظ جسمی بلکه از لحاظ روحی، چراکه تحت تأثیر محیط نابسامان خانوادگی و عوامل نامساعد فرهنگی و اجتماعی، اقتصادی این افراد به نوعی با خودشان درگیر هستند و حتی در برخی موارد دست به خودکشی هم میزنند لذا در این وادی اگر تلویزیون هم با ارائه تصاویر خشونتآمیز و کشت و کشتار به این موضوع دامن زند اینگونه افراد که افکار آن ها تحت تأثیر آسیبهای اجتماعی گوناگون آمادگی ارتکاب جرم و جنایت را دارند به راحتی از طریق شیوه هایی چون تقلید، تلقین و غیره مرتکب جرایم خشونتآمیز و قتل و… خواهند شد.
۳ـ۲ـ۱ـ نقش تلویزیون در تحریک به ارتکاب جرم
برای روشن شدن نقش تلویزیون در تحریک به ارتکاب جرم ناگزیر خواهیم بود اشارهای به مفهوم تحریک طبق قانون مجازات اسلامی نموده و اینکه چه عنوان مجرمانهای برای محرک جرم در نظر گرفته شده است.
ماده ۴۳ ق.م.ا مصوب ۱۳۷۰ در بند یک اینطور آورده «هرکس دیگری را تحریک یا تهدید یا تطمیع به ارتکاب جرم نماید معاون جرم محسوب و تعزیر میشود.»[۵۸]
همان طور که در ق.م.ا پیشبینی شده اشخاصی که باعث تحریک شخص یا اشخاصی به ارتکاب جرم شوند مجازات معاون جرم برای آن ها در نظر گرفته شده است. لیکن بحث تحریک به ارتکاب جرم از طریق تلویزیون به اصطلاح جرمانگاری نشده است بنابرین تحریکی که مدنظر ماست غیر از آن چیزی است که در قانون مجازات اسلامی و سایر قوانین کیفری کشورهای دیگر جرمانگاری شده است.
«در اصطلاح حقوقی تحریک عبارت است از توصیه و تشویق مجدانه و تزریق افکار مجرمانه برای مصمم کردن دیگری بر ارتکاب جرم معینی.»[۵۹]
«منظور ما در تحریک به ارتکاب جرم از طریق تلویزیون نوعی ایجاد و تقویت انگیزه است لذا در حقوق کیفری علیالوصول به آن توجهی نمیشود»[۶۰] ولی اگر از باب جرمشناسی بخواهیم به قضیه نگاه کنیم تلویزیون با شگردهای منحصر به فرد خود به تقویت انگیزه ارتکاب عمل مجرمانه میپردازد، حتی در بعضی موارد تمام اوضاع و احوال این حالت با «تحریک» موضوع حقوق جزا کاملاً منطبق میشود.
«رسانه های جمعی از جمله تلویزیون در اغلب موارد به طور مستقیم از طریق «تحریک» وارد نمیشوند بلکه با وسوسه های رنگین خود به «تقویت انگیزه افراد میپردازد. نخستین بار پیروان مکتب تحققی توجه دیگران را به این نکته جلب کردند که انگیزه یکی از وسایلی است که پرده از روی حالت خطرناکی برمیدارد.»[۶۱]
مصادیق پیامهای تلویزیونی محرک به ارتکاب جرم میتواند از جمله مواردی مثل قهرمانپروری، اشاعه الگوهای تبلیغاتی انحرافآمیز، عدم انطباق مضامین رسانهای با وضعیت مخاطبین که نمونه بارز آن پخش فیلمهای سینمایی ماهوارهای میباشد که با شرایط اجتماعی مورد پذیرش جامعه ما مطابقت ندارد.
با کمی دقت نظر میتوان گفت تحریک از طریق تلویزیون که از آن به عنوان «تقویت انگیزه» نام بردیم هرچند در حقوق کیفری علیالوصول به آن توجهی نمیشود ولی با توجه به اینکه مخاطبان تلویزیون در مفهوم کلی آن اقشار زیادی از جوامع انسانی هستند میتواند به مراتب اثرات تخریبی آن بیشتر از تحریکی باشد که از طرف شخص یا اشخاصی منجر به ارتکاب جرم اشخاص محدودی میشود.
«متأسفانه تهیهکنندگان تجاری فیلمهای تلویزیونی و سینمایی فیلمهایی را که هدف تجارتی دارند تهیه و به نحو اغراقآمیز در صحنه فیلمها، پرخاشگری، عصیان، خشونت، قانونشکنی، عیاشی و شهوترانی را تجسم مینمایند.»[۶۲]
چه بسا اشخاص بیشماری از طریق فیلمها و برنامه های مختلف تلویزیونی تحریک به ارتکاب جرایم متعددی گردیده، با این حال برخورد قانونی که با شخصی که با عث تحریک فرد دیگری به ارتکاب جرم شده میگردد در مورد بعضی فیلمسازان و تهیهکنندگانی که بیشتر جنبه تجارتی فیلمها برایشان مهم است تا اثرات منفی فیلم بر روی تماشاگر، متأسفانه اعمال نمیگردد شاید به چند تذکر شفاهی و انتقادات که از طریق منتقدان برنامه های تلویزیونی صورت میگیرد بسنده میگردد. در این مبحث چند شیوه که باعث تحریک به ارتکاب جرم میشود میپردازیم.
۳ـ۲ـ۱ـ۱ـ نقش تلویزیون در تقلید و همانندسازی در ارتکاب جرم
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1401-09-24] [ 12:18:00 ب.ظ ]
|