مبحث ششم: مشخّصات جسمانی و روانی

مرتکبین سرقت های مقرون به آزار یا تهدید، در پیش فرض اوّلیه، اصولاً درشت اندام و قوی هیکل بوده و از ضریب هوشی پایین تری نسبت به مرتکبین سایر جرایم برخوردارند و عمدتاًً به قدرت و فیزیک بدنی خویش متکی اند تا هوش و نبوغ فکری خود؛[۹۵]امّا آمارهای ارائه شده،- به ویژه ‌در مورد مشخّصات ظاهری و جسمانی- حکایتی غیر از این دارد؛ بر اساس این آمارها، در سرقت های مقرون به آزار یا تهدید، ۹۰ درصد مرتکبین، از نظر وضعیّت ظاهری، به لحاظ افراط در اعتیاد، ضعیف، و۱۰ درصد باقیمانده، قوی هیکل می‌باشند:

جدول شماره(۶): توصیف وضعیّت ظاهری سارقین مقرون به آزار و کیف قاپی

ردیف

وضعیت ظاهری

درصد

۱

افراط در اعتیاد ضعیف

۹۰

۲

قوی هیکل

۱۰

کل

۱۰۰

نمودار شماره(۶): توصیف وضعیّت ظاهری سارقین مقرون به آزار و کیف قاپی

در نزد بسیاری از تئوری‌پردازان قدیم، نگاه به مجرم، از اهمیّت بسیاری برخوردار بوده است بر همین مبنا پس از سزارلمبروز، تعدادی از نظریه‌پردازان علل جرم، به سوی ربط برخی جرایم به گونه‌هایی خاصّ از فیزیک بدنی گرایش داشته و انسان‌ها را بر مبنای تیپ بدنی تقسیم‌بندی نموده‌اند.

تیپ‌شناسی زیستی عبارت است از همبستگی میان جنبه‌های گوناگون بدنی انسان و صفات مسلّط بر شخصیت افراد.[۹۶] از جمله تیپ‌شناسی‌ها، می‌توان به تیپ‌شناسی زیستی کرچمر و تیپ‌شناسی شلدون اشاره کرد.

از نظر« کرچمر» سه تیپ از سرشت بدنی وجود دارد:

۱ـ لپتزوم: دارای بدنی بلند، لاغر، ظریف و سخت.

۲ـ آتلتیک: بدنی با استخوان‌بندی محکم و قامتی متناسب.

۳ـ پیک‌نیک یا فربه تن: با قامتی کوتاه یا متوسّط، سری پهن و پهنای زیاد بدن.

به نظر کرچمر، لاغر اندامان، قسمت اعظم مجرمان را تشکیل داده، به ویژه؛ مرتکب سرقت، جعل، کلاهبرداری و خیانت در امانت می‌شوند و گروه آتلتیک بعد از لاغراندامان در درجه ی دوّم و بیشتر جرائم آن‌ ها از نوع جرایم و اعمال خشونت‌آمیز است و در نهایتّ پیک‌نیک‌ها که تعدادشان در میان مجرمان کمتر و بیشتر جرائم دارای جنبه فریب‌‌کاری را مرتکب می‌شوند. «شلدون» نیز، بر مبنای برگزیده شده از سوی کرچمر افراد را به سه دسته‌: اندومورف‌ها (مبتنی بر تفوّق در رشد و دستگاه جهاز هاضمه) مزومورف‌ها (تفوّق در رشد عضلات و استخوان‌بندی) و الکتومورف‌ها (تفوّق در رشد نسوج پوستی و عصبی)، تقسیم و برای یافتن همبستگی بین تیپ‌های بدنی و صفات شخصیّت و بزهکاری تحقیقاتی انجام داده است.[۹۷]

مبحث هفتم: سوابق کیفری

با توجه به آمارهای ارائه شده، در سرقت های مقرون به آزار،۷۰ درصد مرتکبین، سابقه دار هستند و۳۰ درصد باقیمانده، فاقدِ سابقه:

جدول شماره(۷): توصیف وضعیّت سوابق کیفری سارقین مقرون به آزار و کیف قاپی

ردیف

وضعیت سوابق کیفری

درصد

۱

سابقه­دار

۷۰

۲

فاقد سابقه

۳۰

کل

۱۰۰

نمودار شماره(۷): توصیف وضعیّت سوابق کیفری سارقین مقرون به آزار و کیف قاپی

مرتکبین سرقت‌های مقرون به آزار، معمولاً دارای سوابق متعدّد کیفری، از جمله سرقت می‌باشند. وجود سابقه ارتکاب جرم در فرد را از دو زاویه می‌توان مورد بررسی قرار داد؛ یکی ورود فرد بزهکار در خیل مجرمین به عادت و دیگری از دیدگاه نظریه ی جرم شناسی برچسب‌زنی.

در خصوص مجرمین به عادت یا بزهکاری به عادت، جرم‌شناسان، بزهکاران تکرار کننده جرم را ‌بر اساس گرایش آنان به ارتکاب جرم‌های متعدّد، یا گونه ی ویژه‌ای از بزهکاریّ به دو دسته ی بزهکاران حرفه‌ای و بزهکاران به عادت تقسیم کرده‌اند. بزهکاران حرفه‌ای، افرادی هستند که به بزهکاری به منزله ی یک فنّ، می‌نگرند و با ارتکاب جرم در یک دوره‌ زمانی کوتاه، به دنبال دستیابی به نوع ویژه‌ای از جرم‌اند؛ تا هم در آن تخصّص پیدا کرده و هم به تدریج بر شدّت وخامت جرم‌های خویش بیفزایند. بدین‌سان، مجرمان حرفه‌ای، بزهکاری را راه تأمین معاش و منبع کسب درآمد قرار می‌دهند تا از این رهگذر، خویش را پایدار در فعّالیت‌های مجرمانه مشاهده کنند.

امّا بزهکاران به عادت، از ارتکاب هر نوع جرمی استقبال می‌کنند. این دو دسته، تفاوت‌هایی از چند جنبه دارند:

۱ـ تفاوت از نظر انگیزه: مجرمین حرفه‌ای برای تأمین هزینه زندگی مرتکب جرم می‌شوند به همین دلیل بیشتر جرائم مالی را مرتکب می‌شوند؛ امّا مجرمین به عادت نه فقط این انگیزه، بلکه ممکن است در کنار سایر انگیزه ها، این انگیزه ها را هم داشته باشند.

۲ـ تفاوت از نظر تخصّص در ارتکاب جرم: مجرمین حرفه‌ای تلاش می‌کنند با تجربه کردن جرم‌های مختلف به تدریج به سمت تخصّص‌گرایی پیش روند؛ این در حالی است که بزهکاران به عادت به بزهکاری، تنها به منزله یک عادت می‌اندیشند و هر نوع جرمی را مرتکب می‌شوند. این دسته، (مجرمین به عادت) پایداری بیشتری در مجرمیّت داشته و حرفه ی مجرمانه ی آن‌ ها، عمر طولانی دارد.[۹۸]

ارتباط میان دیدگاه برچسب‌زنی و سابقه‌‌دار بودن و اصولاً قرار داشتن فرد در حرفه ی مجرمانه را می‌توان این‌گونه تحلیل نمود که نظریه های واکنش اجتماعی- که دیدگاه برچسب‌زنی از جمله این نظریه‌هاست- ، معتقدند چگونگی واکنش جامعه نسبت به افراد و واکنش افراد نسبت به جامعه تعیین کننده ی رفتار فرد است. در حقیقت، واکنش‌های اجتماعی تبیین می‌کنند که چه رفتارهایی مجرمانه و چه رفتارهایی متعارف تلقی می‌شوند. در فرایند برچسب‌زنی، نه تنها فرد برچسب خورده از جامعه متعارف طرد می‌شود و رفتارهای مجرمانه را ادامه می‌دهد، بلکه آرامش خود را در همنشینی با کسانی می‌یابد که به همان شکل برچسب خورده و از جامعه طرد شده‌اند. این همنشینی معمولاً به صورت خرده فرهنگ‌های مجرمانه یا خرده ‌فرهنگ‌های بزهکاران جوان، جلوه می‌یابد.[۹۹]

موضع‌ دیگری که باید مورد توجّه قرار گیرد، تأثیر زندان و یا هر مجازات بر اصلاح مجرمین سابقه‌دار است. صرف نظر از این موضوع که برخی زندان را عاملی جرم‌زا تلقی می‌نمایند،- زیرا به اعتقاد آنان عوارض و تبعات اجرای کیفرهای سالب آزادی در شکل‌گیری و تحوّل شخصّیت بزهکار مؤثّر بوده و حتّی برخی (پیناتل) پا را فراتر نهاده و تأسیسات آئین دادرسی کیفری را در شکل‌گیری شخصیّت جنایی مؤثّر می‌دانند،- با این وجود، حبس از دیر باز، واکنش اجتماعی به ارتکاب بسیاری از جرائم دست‌های جوامع بوده است و یکی از کارکردهای آن اصلاح مجرمان و بازگرداندن آن‌ ها به اجتماع در نظر گرفته می‌شده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...