راه حل های عاملی از مطالعه ای به مطالعه ای دیگر تا حدی متفاوت بودند، که این تفاوت‌ها ناشی از ماهیت نمونه، مقیاس مورد استفاده برای ارزیابی علائم وسواسی – جبری، و تکنیک های تحلیلی عامل است. با این حال، موارد سازگار و مشابهی در مطالعات مختلف تحلیل عاملی به دست آمده که نشانگر این مطلب است که علائم وسواسی – جبری را می توان به به مجموعه ای از ابعاد قابل اعتماد (تکرار پذیر) تقسیم نمود. در حال حاضر، یکی از بهترین راه حل های عاملی مطالعه ای است که توسط لکمن و همکاران (۱۹۹۷) گزارش شده است، ‌و مجددا در نمونه های اصلی این مطالعه و توسط سامرفلد و همکاران (۱۹۹۹) تکرار شده است. این راه حل عاملی، که مشابه بسیاری از راه حل های تحلیل عاملی دیگر می‌باشد، از چهار بعد تشکیل شده است:

    1. وسواس فکری (تهاجمی، جنسی، مذهبی یا سوماتیک[۸۷]) و وسواس عملی وارسی نمودن

    1. وسواس فکری تقارن و وسواس عملی نظم، شمارش و تکرار

    1. وسواس عملی آلودگی و شستشو

  1. وسواس عملی احتکار و جمع‌ آوری

ابعاد مشخص شده در مطالعات تحلیل عاملی ماهیتا همبستگیهایی با یکدیگردارند، اگرچه این همبستگیها معمولاً بزرگ نیستند (۵۰/۰< r). با این حال، وجود این همبستگیها نشان می‌دهند که بسیاری از این عوامل احتمالا بر روی یک عامل مرتبه بالاتر بار می گیرند، فرض پایه درتجزیه و تحلیل‌های عاملی بدین شرح است که هر یک از عوامل با مجموعه های مشخصی از ‌مکانیسم‌ها مرتبطند.

۹-۲ ارزیابی مدل‌های ابعادی

مطالعات تحلیل عاملی ثابت نمی کنند که OCD ابعادی است. بلکه همان‌ طور که تجزیه و تحلیل‌های خوشه ای طبقات را ارائه می‌دهند، تحلیل­های عاملی نیز ابعاد را ایجاد می نمایند. ‌بنابرین‏ این سوال که رویکرد مقوله ای بهتر است یا رویکرد ابعادی، باید با در نظر گرفتن نقاط قوت و ضعف هر یک از این دیدگاه ها انجام بگیرد.

رویکردهای ابعادی، همانند آنهایی که در مطالعات تحلیل عاملی از ابزارهای سنجش علائم OC صورت گرفته اند، این مزیت را دارند که با موضوع در نوسان بودن [۸۸]OCS از لحاظ شدت، سازگار می‌باشند. مطالعات طولی نشان داده ­اند که علائم وسواسی – جبری در جمعیت بزرگسالان (ولی نه در کودکان) تمایل به ثبات و حفظ وضعیت خودشان دارند (ماتایکس کولز و همکاران، ۲۰۰۲). در بالغین[۸۹]، تغییرات در نشانه ها بیشتر در درون ابعاد (و نه در بین ابعاد) رخ می‌دهد و تغییرات از یک بعد به بعد دیگر بسیار نادر است (ماتایکس کولز و همکاران، ۲۰۰۲). به عبارت دیگر، تغییرات در علائم وسواسی – جبری در جمعیت بزرگسالان به صورت کم و زیاد شدنهایی در درون ابعاد نشانه ای رخ می‌دهد و تغییرات مشاهده شده در جمعیت کودکان نیز بیشتر در درون طبقات رخ می‌دهد و نوسانات بین طبقه ای به ندرت دیده می شود.

در مجموع، پژوهش های موجود از این فرضیات حمایت می نمایند که ابعاد نشانه­ای وسواسی– جبری تمایل به حفظ ثبات خود در طول زمان دارند و تغییرات متمایلند که در درون ابعاد به وقوع بپیوندند. در واقع این همان چیزی است که انتظارش را داریم. بنا ‌به این فرض که مجموعه ی مشخصی از مکانیزمها در طول زمان در افراد مبتلا به علائم وسواسی – جبری تعدیل می‌شوند (مثلاً، از طریق تحت درمان بودن).

سودمندی و محاسن مدل های ابعادی از طریق ‌پاسخ‌گویی‌ ‌به این سوال مورد قضاوت قرار می‌گیرد که آیا این مدل ها همبستگی ها و روابط معناداری دارند، از جمله همبستگی­هایی با سایر علائم، متغیرهای بیومتریک مرتبط با علائم وسواسی– جبری و همبستگی با پاسخهای درمانی. تعدادی از چنینیافته‌هایی در مطالعات گوناگونی به دست آمده است. برای مثال، اختلال وسواسی – جبری در درون خانواده ها نیز تغییرات درون ابعادی علائم وسواسی – جبری را از خود بروز می‌دهد. علائم وسواسی – جبری پرخاشگری، جنسی و تقارن دارای یک مؤلفه‌­ی خانوادگی می‌باشند، در حالی که این مسئله ‌در مورد علائم احتکار و آلودگی صدق نمی نماید (لکمن، گرایس[۹۰]، بردمن[۹۱]، ژانگ[۹۲]، ویتیل[۹۳]، بندی[۹۴]، آلسوبروک[۹۵]، پترسون[۹۶]، کوهن[۹۷]، راسموسن، گودمن، مک داگال[۹۸] و پالز[۹۹]، ۱۹۹۹).

به طور کلی، مدل‌های ابعادی، که علائم وسواسی – جبری در این مدل ها برخاسته از تعدادی از ابعاد در نظر گرفته می‌شوند، سودمندیهایی برای افزایش فهم ما در باب OCD دارند. اگرچه، تحقیقات بیشتری با به کارگیری ارزیابی‌های گسترده تر علائم وسواسی – جبری نیاز می‌باشد تا با اطمینان بیشتری بتوان ‌در مورد برازنده ترین مدل ابعادی اظهار نظر نمود.

۱۰-۲ مزیت رویکردهای ابعادی

رویکردهای ابعادی و مقوله ای مختلفی برای فهم علائم وسواسی – جبری اغلب در انزوا از هم گسترش یافته اند. ولی هم اکنون زمان آن رسیده که مطالعات جدید به مقایسه ی این دو رویکرد بپردازند. این مدل‌ها از طریق بررسی میزانی که به ما در فهم، پیش‌بینی و درمان علائم وسواسی – جبری کمک می نمایند، مورد مقایسه قرار می گیرند.

رویکرد مقوله ای به زیرگونه های OCD نسبت به رویکرد ابعادی دارای دو محدودیت عمده است. نخست اینکه، در نظر گرفتن زیرگونه های علائم وسواسی – جبری به صورت مقوله ای با این مشاهدات که علائم وسواسی – جبری از نظر شدت بر روی پیوستاری در نوسانند، مغایر است. رویکرد مقوله ای معتقد است که فردی یا در درون زیرگونه ای جای می‌گیرد یا جایی در آن زیر گونه ندارد. و این طرز تلقی از اختلال OCD با وجود دامنه ای از علائم وسواسی – جبری و از جمله وجود علائم وسواسی – جبری بهنجار، سازگار نیست. محدودیت بعدی این است که وجود طبقات مجزا و غیر همپوشی از علائم وسواسی – جبری در عالم واقع بیشتر یک استثنا می‌باشد، تا یک قاعده و حالت کلی.

‌بنابرین‏ مدل‌های ابعادی، به ویژه مدل­هایی متشکل ار ابعاد همبسته، با الگوهای همبسته­ی علائم وسواسی – جبری سازگاری بیشتری دارند. افراد مبتلا به OCD از لحاظ شدت علائم وسواسی – جبری در درون هریک از این ابعاد، از همدیگر متفاوت می‌باشند و از آنجایی که این ابعاد همبسته اند، افراد احتمالا به بیش از یکی از انواع علائم وسواسی – جبری (برای مثال، رفتار وسواسی شستشو به همراه تشریفات واررسی) مبتلا می‌گردند.

۱۱-۲ شخصیت و طبقه بندی مورد توافق در باب آن

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...