رویکرد غیر مداخله گر بر اساس این باور شکل گرفته است که افراد خود تمایل به ابراز و انجام نیازهای خود را دارند، به طوری که معلم حداقل کنترل را در کلاس درس دارد. در سمت مقابل این پیوستار، رویکرد مداخله گر وجود دارد؛ بر این باور که رشد و تعالی افراد تحت تأثیر محیط خارجی قرار دارد. این اعتقاد معلمان را به سمتی هدایت می‌کند که کنترل کامل را در وضعیت های مختلف کلاس درس بر عهده بگیرند. در میانه ی این دو رویکرد افراطی، رویکرد تعامل گرا وجود دارد که معتقد بر تأثیر متقابل میان فرد و محیط است. در این مورد، کنترل اوضاع در کلاس درس بین معلم و دانش آموزان به اشتراک گذاشته می شود. هر معلم از رویکردهای متفاوتی در کلاس استفاده می‌کند، اما ممکن است بسته به شرایط کلاس به سبک متفاوتی عمل نماید( دیجیگیک[۲۰] و استوجیلکوویک[۲۱]، ۲۰۱۲). در نتیجه معلم می‌تواند با شناخت و اجرای مدیریت صحیح، تأثیر و کارایی تدریس را افزایش و مشکلات رفتاری دانش آموزان را کاهش دهد (بهاری، ۱۳۷۹ ).

به اعتقاد پنتریچ[۲۲] و دیگروت[۲۳](۱۹۹۰)، ویژگی های راهبردهای یادگیری خود تنظیمی این است که سطح برانگیختگی را بالا برده، میزان درگیری شناختی را افزایش می‌دهند و نهایتاًً عملکرد تحصیلی را بهبود می بخشند. مطالعات انجام شده در زمینه ویژگی های افراد خود تنظیم گر حاکی از آن است که این افراد در زمینه یادگیری خودانگیخته اند؛ اهداف تحصیلی واقع گرایانه ای برای خویش وضع می‌کنند؛ از راهبردهای کارآمد به منظور دستیابی به اهداف خود استفاده می نمایند و درصورت لزوم راهبردهای مورد استفاده را اصلاح می‌کنند یا تغییر می‌دهند. آنان سعی می‌کنند با استفاده بهینه از منابع در دسترس مانند: زمان، مکان، همسالان، والدین، معلمان و منابع کمکی از قبیل فیلم، ویدئو و رایانه به ساخت، آفرینش و انتخاب محیط هایی دست بزنند که یادگیری را افزایش دهد ( پنتریچ ۱۹۹۰، نقل از صمدی، ۱۳۸۳ ).

پنتریچ (۱۹۹۹) یادگیری خودتنظیمی را به عنوان فرایندی فعال و ساختاری پردازشی تعریف می‌کند که با آن یادگیرنده اهداف فعالیت های یادگیری، شناخت، انگیزه و رفتار خود را تنظیم و کنترل می‌کند ( به نقل از نیکوس[۲۴] و جرج[۲۵]، ۲۰۰۵ ). خودتنظیمی شامل توانایی یادگیرنده برای استخدام راهبردهای شناختی و فراشناختی است ( غلامعلی لواسانی[۲۶]، حجازی[۲۷]، یزدانی ورزنه[۲۸]، ۲۰۱۱ ).

از طریق یادگیری خود تنظیمی ابعاد انگیزشی، شناختی و محیطی فرایند یادگیری بر محور خود و توسط خود یکپارچه می‌گردد. یادگیرنده خود تنظیم برای خود اهدافی انتخاب می‌کند، برنامه ریزی می‌کند و ‌تلاش‌هایش را معطوف رسیدن به آن اهداف و برنامه ها می‌کند، در مواقع ضروری از کمک دیگران بهره مند می‌گردد، جریان یادگیری خود را نظارت و ارزیابی و در صورت ضرورت اصلاح می‌کند ( کارشکی، ۱۳۸۷ ).

گرین[۲۹] و آزِودو[۳۰] (۲۰۰۷) می‌گویند” اگر چه بر سر تعریف نظری خود تنظیمی در میان صاحب نظران اختلاف وجود دارد، اما همه ی آنان بر این باورند که یادگیرندگان خود تنظیم گر فعال اند و به کمک نظارت و راهبرد، یادگیری خود را به طور مؤثر سامان می‌دهند.” در یادگیری خود تنظیم، یادگیرنده، خود با توجه به نظارتهای دقیقی که در جریان یادگیری دارد، هم یادگیری را کارآمد تر می‌سازد و شخص را به خود متکی می گرداند و هم انگیزه لازم را در روند یادگیری ایجاد می کند
( صفاریان طوسی، ۱۳۷۵ ).

خود تنظیمی به شیوه علمی اشاره به تولید افکار، احساسات و اعمال از طریق خود فرد برای نیل به اهداف آموزشی خاص مانند تجزیه و تحلیل، آمادگی برای آزمون و یا نوشتن یک مطلب دارد. چرخه­ی خود تنظیمی نه تنها به منظور افزایش یادگیری دانش اموزان بلکه به منظور درک انان از خود و یا کنترل بر فرایند یادگیری، طراحی شده است. هنگامی که فرایندهای خود تنظیمی نقش اساسی در توسعه ی استفاده از مهارت‌های مطالعه ایفا می‌کنند، دانش آموزان به میزان بیشتری از بهبود پیشرفت تحصیلی شان آگاهی می‌یابند و حس بالایی از اثر بر خود را تجربه می‌کنند (زیمرمن، بونر[۳۱]، کوواچ۲، ۱۹۹۶ ).

خود تنظیمی، راهبردها و فرایند های متعددی مانند انتخاب هدف، خود آموزی، مدیریت زمان، خود نظارتی، خود ارزیابی، استنباط، ساخت دادن به محیط و کمک طلبی( و یا راهبردهای شناختی، راهبردهای خود تنظیمی برای کنترل شناخت و راهبردهای مدیریت منابع ) را شامل می شود. به باور زیمرمن (۱۹۹۹)، یادگیرندگان خود تنظیم نیاز به توجه کمتری از طرف معلمان دارند. آن ها می دانند چگونه راهبردهای یادگیری را به کار گیرند، آن ها از توانایی هایشان در حیطه های خاص ادراکاتی دارند و خود را متعهد و ملتزم به رسیدن به اهداف تحصیلی شان می دانند. این دانش آموزان اراده دارند و به همین دلیل می توان آن ها را یادگیرندگان خود تنظیم نامید. وی همچنین خاطر نشان می‌کند که دانش آموزان می‌توانند خود تنظیم تلقی شوند اگر به لحاظ فراشناختی، انگیزشی و رفتاری، مشارکت کنندگان فعالی در فرایندهای یادگیری شان باشند( کارشکی، ۱۳۸۷ ).

با توجه به تأثیر مدیریت کلاس در ایجاد جو مناسب و مطلوب یادگیری از یک طرف و تأثیر یادگیری خود تنظیمی در زندگی تحصیلی و پیشرفت تحصیلی و ارتقاء تعلیم و تربیت از طرف دیگر، این پژوهش بر آن است تا ارتباط سبک مدیریت در کلاس درس با یادگیری خود تنظیمی و تأثیری که این دو بر پیشرفت تحصیلی دانشجویان دارند را بررسی نماید.

۱-۳٫ ‌هدف‌های‌ تحقیق

۱-۳-۱٫ اهداف کلی

– بررسی رابطه میان سبک مدیریت کلاس با یادگیری خود تنظیمی و پیشرفت تحصیلی دانشجویان دانشگاه های غیر انتفاعی شهر کرمان در سال تحصیلی ۹۲-۹۱٫

۱-۳-۲٫ اهداف جزئی

۱- بین سبک مدیریت کلاس با یادگیری خود تنظیمی دانشجویان رابطه وجود دارد.

۲- بین سبک مدیریت کلاس با پیشرفت تحصیلی دانشجویان رابطه وجود دارد.

۳- بین یادگیری خود تنظیمی با پیشرفت تحصیلی دانشجویان رابطه وجود دارد.

۴- بین سبک تعامل گرا با یادگیری خود تنظیمی دانشجویان رابطه وجود دارد.

۵- بین سبک تعامل گرا با پیشرفت تحصیلی دانشجویان رابطه وجود دارد.

۶- مدیریت کلاس اساتید و یادگیری خودتنظیمی پیشرفت تحصیلی دانشجویان را پیش‌بینی می‌کند.

۷- بین مدیریت کلاس اساتید بر اساس ویژگی های دموگرافیک تفاوت وجود دارد.

۸- بین یادگیری خود تنظیمی دانشجویان بر اساس جنسیت تفاوت وجود دارد.

۹- بین پیشرفت تحصیلی دانشجویان بر اساس جنسیت تفاوت وجود دارد.

۱-۴٫ اهمیت و ضرورت تحقیق

شاید بتوان گفت بزرگترین هدف نظام آموزشی و در رأس آن آموزش عالی هر کشور، تربیت افرادی تواناست؛ افرادی که به درستی توانایی‌های خود را بشناسند و درک درستی از آن ها داشته باشند و توانایی ها و قابلیت های خود را باور کنند و نگاه مثبت به آن ها داشته باشند. چنین افرادی بدون شک در برابر مسائل، راه حل های منطقی را به کار خواهند گرفت و اهداف واقع بینانه­تری را انتخاب خواهند کرد و به هنگام برخورد با مشکلات، پایداری و استقامت بیشتری از خود نشان می­ دهند و به جای رویگردانی از مشکل به استقبال آن رفته و احساس آرامش ‌می‌کنند (قربانی ولیک چالی، ۱۳۹۱ ).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...