۲- دیدگاه قانونی

در حقوق ایران، شیر دادن مادر، به کودک از تکالیف حضانت نیست و با این‌که مادر از بدو ولادت طفل، تکلیف حضانت و تربیت وی را به‌عهده دارد، مکلف نیست به نوزاد خود شیر بدهد[۸۰]. مطابق ماده ۱۱۷۶ قانون مدنی :« مادر مجبور نیست که به طفل خود شیر بدهد، مگر درصورتی که تغذیه طفل به غیر شیر مادر ممکن نباشد ». اگر مادر بخواهد از حق شیر دادن به طفل استفاده کند، پدر یا مقام عمومی نمی‌تواند مانع او شود، مگر به استناد دفع ضرر از طفل ( ماده ۱۱۷۳ قانون مدنی ) و این منع نیز باید به حکم دادگاه باشد. اختیار مادر نسبت به شیر ندادن فرزند خود مشروط ‌به این است که تغذیه او به وسایل دیگر ممکن باشد. هرگاه از نظر پزشکی شیر مادر تنها وسیله تغذیه طفل باشد یا به دلیل عسرت پدر و مادر یا حوادث قهری امکان تهیه شیرخشک یا غذای مناسب دیگر ممکن نباشد، شیر دادن از تکالیف مادر است و می‌توان اجبار او را از دادگاه خواست و ‌در صورتیکه ضرری به طفل رسد مسئول است[۸۱].

۳ – دیدگاه قانون حمایت از خانواده

قانون‌گذار نه در قانون حمایت از خانواده مصوب سال ۱۳۵۳ و نه در قانون مصوب سال ۱۳۹۱، در این خصوص حکمی مقرّر ننموده است؛ ‌بنابرین‏ با رجوع به قانون مدنی، اصل عدم اجبار مادر به شیر دادن است مگر این‌که حیات طفل به آن وابسته باشد و راه دیگری برای تغذیه کودک وجود نداشته باشد. همچنین با توجه به ‌این‌که قانون حمایت از خانواده مصوب سال ۱۳۵۳ و همچنین مصوب سال ۱۳۹۱ به مصلحت طفل توجه نموده‌اند می‌توان گفت ‌در هر مورد که سلامت طفل به‌خطر افتد، دادگاه تصمیمی را که مناسب‌تر به حال کودک باشد اتخاذ می‌کند اعم از این‌که مادر را مجبور به شیر دادن به طفل نماید و یا از طریق دیگر سعی کند تا سلامت طفل را تأمین نماید.

گفتار دوم : شرایط حضانت از منظر صاحب حق

برای این‌که بتوان حضانت را به شخصی محول نمود این شخص باید واجد شروطی باشد. فقها و حقوق‌دانان در بحثی تحت عنوان « شرایط حضانت » به بیان این شروط پرداخته‌اند. در این گفتار پس از مطالعه دیدگاه فقها و حقوق‌دانان، به بیان دیدگاه مندرج در قانون حمایت از خانواده نیز در این خصوص می‌پردازیم.

الف – دیدگاه فقها

فقها حضانت را مشروط به شروطی دانسته‌اند که از این شروط، وجوب حفاظت اطفال از آن چه ‌که به آن‌ ها آسیب می‌رساند، برداشت می‌شود[۸۲]. بنابر نظر فقها برخی از این شروط، بین زن و مرد مشترک است و شروطی را نیز مختص به زن می‌دانند که در ذیل تحت عناوین « شرایط مشترک پدر و مادر » و « شرایط ویژه مادر » بررسی می‌گردد.

۱ – شرایط مشترک بین پدر و مادر

۱-۱ مسلمان بودن

کودکی‌ که پدرش مسلمان است به پیروی از دین پدر خود مسلمان محسوب می‌شود[۸۳] و اگر مادر کودک، مسلمان و پدرش کافر باشد کودک تابع اشرف آن‌دو[۸۴] خواهد بود و چون اسلام دین برتر است[۸۵] و روایتی نیز از امام (ع) مؤید این حرف است : « الاسلام یعلو ولا یعلی علیه »[۸۶]( اسلام بر همه چیز برتری می‌یابد ولی چیزی بر اسلام برتری نمی یابد) حضانت او با مادر مسلمان است زیرا حضانت، نوعی ولایت است و به‌دلیل آیه ۱۴۱ سوره نساء[۸۷]، هرگز برای کافر ولایت و سلطه‌ای بر مسلمان تثبیت نمی‌شود[۸۸]. همچنین پدر یا مادر غیرمسلمان می‌تواند با تأثیر گذاشتن بر کودک، زمینه انحراف او را از اسلام فراهم کرده، زمینه پیدایش افکار خود را در فرزندش ایجاد کند[۸۹]و باعث گمراهی او شود[۹۰].

۲-۱ بالغ بودن

مسئول حضانت باید بالغ باشد و صغیر، حق حضانت ندارد[۹۱]زیرا فاقد اهلیت است. بلوغ به معنای رسیدن است و در اصطلاح به پایان دوران صغر[۹۲] و رسیدن کودک به سن تکلیف گفته می‌شود که بنا بر مشهور فقها در پسر پانزده و در دختر نٌه سال تمام قمری است[۹۳].

۳-۱ عاقل بودن

از نظر فقها شخصی‌که عهده‌دار حضانت می‌شود باید عاقل باشد[۹۴]. مجنون حق حضانت ندارد[۹۵] زیرا مجنون خودش محتاج به کسی است‌ که حضانت او را برعهده بگیرد؛ ‌بنابرین‏ نمی‌تواند عهده‌دار نگهداری و تربیت شخص دیگری گردد[۹۶].

جنون همان فساد عقل است[۹۷]و فراموشی‌های سریع الزوال، بیهوشی‌های ناشی از هیجانات ناگهانی یا غلبه مرض، جنون محسوب نمی‌شود[۹۸]. برخی از فقها معتقدند که فرقی بین مجنون اطباقی (دائمی) و ادواری وجود ندارد و به‌صرف جنون باید شخص از حضانت محروم شود مگر این‌که در جنون ادواری جنون به صورت نادر و کم اتفاق افتد یا زمان آن کوتاه باشد که در این‌صورت حضانت باطل نمی‌شود چون این نوع جنون مثل مرض و بیماری است که، بر شخص، عارض می‌شود و سپس از بین می‌رود[۹۹]. اما برخی دیگر از فقها معتقدند که جنون ادواری هر چند که زیاد اتفاق افتد، مانع از حضانت کودک در حال افاقه نمی‌شود[۱۰۰].

در این‌جا پرسشی که مطرح می‌شود این است که آیا سفیه نسبت به فرزند خود حق حضانت دارد و یا او نیز مانند مجنون از این حق محروم است ؟

فقها معتقدند که فساد عقل بر دو گونه است : جنون و سفه. ۳ تعبیر از سفه شده : فساد عقل غیر از جنون، کاستی عقل و همچنین اسراف[۱۰۱]. سفیه شخصی است ‌که اموال را در غیر موارد عقلایی صرف می‌کند[۱۰۲]و به‌همین جهت از تصرفات مالی ممنوع شده ‌است[۱۰۳] اما در تمام امور غیرمالی خود، آزاد است و بر خلاف مجنون، حق حضانت از او گرفته نشده ‌است.

۴-۱ عدم ابتلا به بیماری‌های مسری و خطرناک

در ملحق شدن بیماری مزمن به‌ جنون که امیدی به بهبودی آن وجود ندارد مانند بیماری سل و فلج از این حیث که مادر از نگاهداری و اداره امور طفل باز می‌ماند دو صورت مطرح است[۱۰۴] :

– این دو بیماری مانع مباشرت در حضانت می‌شوند و در صورتی‌که انجام دادن آن از طریق نیابت دادن به دیگری امکان پذیر باشد[۱۰۵] اصل، عدم سقوط ولایت است و شاید این نظر ارجح باشد[۱۰۶].

– اگر بیماری مسری باشد مانند جذام و برص و بیم آن رود که بیماری به کودک سرایت کند پس اظهر، سقوط حضانت مادر است و در این صورت، ممکن است پدر به حضانت کودک اولویت داشته باشد[۱۰۷].

۵-۱ آزاد بودن

از نظر فقها حضانت، ولایت است و شخصی که مملوک دیگری است اهلیت حضانت کردن را ندارد[۱۰۸] زیرا منافع او در ملکیت صاحب او است[۱۰۹] و او مشغول به‌خدمت کردن به صاحبش است و از انجام وظایف مربوط به حضانت باز می‌ماند[۱۱۰]. اگر پدر طفل، برده یا کافر باشد مادر که آزاد است به حضانت طفل، سزاوارتر است[۱۱۱] هرچند که ازدواج کرده ‌باشد[۱۱۲] و پدر تا زمانی‌که برده است از حضانت منع می‌شود و فقط بعد از آزادی، به جز در مدت شیرخوارگی حق حضانت دارد[۱۱۳]. البته این شرط امروزه با منع برده‌داری منتفی است.

۶-۱ امین بودن

در فقه امامیه اصطلاحات دیگری مثل « عدالت داشتن » و « عدم فسق »[۱۱۴] نیز به کار رفته‌ است که منظور از این اصطلاحات سلامت اخلاق و امین بودن است[۱۱۵]. عدالت، کیفیتی نفسانی است که شخص را وادار به‌داشتن تقوی می‌کند[۱۱۶]. ‌در مورد این‌ شرط در فقه امامیه دو دیدگاه وجود دارد :

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...