الف) تصور قوی از خلاق بودن خود :

اولین قدم جهت بهبود خلاقیت این است که این حقیقت را بفهمیم و قبول کنیم که فردی خلاق هستیم و می‌توانیم خلاقیت خود را افزایش دهیم. ذهن فقط می‌تواند چیزی را دریابد که برای دریافتن آن آماده شده باشد. چنانچه خود را خلاق بدانید، خلاقیت می‌تواند اتفاق بیافتد. از این رو افراد خلاق خود را خلاق می دانند. برای مثال، زمانی که از آن ها سوال می شود خلاق هستند یا خیر؟ جواب مثبت می‌دهند (مال امیری،۱۳۸۶).

ب) پشتکار و استقامت :

پشتکار و استقامت باعث می شود که افراد خلاق بتوانند از فرآیندهای هوش و دانش خود به طور مکرر استفاده نمایند (استنبرگ،۱۹۹۸). در نتیجه برای رسیدن به خلقی مهم، فرد بایستی این پشتکار را داشته باشد که مدت ها روی یک مسئله کار کند. هنگامی که شخص زمان زیادی را صرف مسئله ای خاص می‌کند، احتمال زیادی وجود دارد که از درون آن کار، دستاوردی بدیع و ارزشمند پا به عرصه وجود بگذارد، زیرا اقدامات مختصری که طی زمان طولانی صورت گرفته، با هم ادغام شده و پیشرفتی تحول برانگیز را به وجود می آورد (ویزبرگ[۷۷]،۱۹۹۲).

ج) ابهام پذیری :

یکی از برجسته ترین ویژگی های افراد با سطح خلاقیت بالا، داشتن ظرفیت تحمل ابهام است. این افراد در مواجهه با وضعیت های ناشناخته یا تعریف نشده قابلیت انطباق پذیری بالایی دارند؛ اقدامات خلاق اساسا” به ‌عنوان پاسخ به ابهام رخ داده و از درون ابهام معنی می‌شوند. ‌بنابرین‏ بایستی همواره با ابهام به مثابه یک فرصت برخورد کرد ( فورد و گیویا،۱۹۹۵).

د) ریسک پذیری :

یکی از مهم ترین ویژگی های افراد با خلاقیت بیشتر، ریسک پذیری می‌باشد. بدین صورت که ماهیت خلاقیت بیانگر پرمخاطره بودن این کار است. اقدامات خلاق بعضی اوقات با شکست مواجه می‌شوند. اما افراد خلاق باید بتوانند بدون توجه به خطرات، شکست را پذیرا شوند و نقطه برجسته سازمان های خلاق، تعهد نسبت به منابع مخاطره آفرین جهت تعقیب احتمال های خلاق می‌باشد (گیویا،۱۹۹۴). از این رو جهت انگیزش کارکنان به سوی خلاقیت، اطمینان یافتن از اینکه افراد احساس کنند جهت ریسک پذیری و شکستن روش های روتین و امن انجام کارها تشویق می‌شوند، امری کلیدی می‌باشد (شالی و گیلسون،۲۰۰۴).

ه) استقلال :

انسان خلاق، فکر و عمل خود را به طور آزادانه انتخاب می‌کند. بعلاوه از احساس تسلط خویش بر زندگی لذت می‌برد و معتقد است آینده اش به خود او بستگی دارد و با وقایع و حوادث هدایت نمی شود. انسان با داشتن احساس آزادی، در فرایند زندگی راه های انتخاب زیادی می بیند و احساس می‌کند هر آنچه بخواهد، می‌تواند انجام دهد. افراد خلاق نیز خودشان تصمیم می گیرند که چه هدفی را انتخاب کنند یا اینکه چه کاری را انجام دهند؛ چه وقت آن را انجام دهند؛ چگونه انجام دهند؛ و چه زمانی آن را متوقف کنند. در تمامی این موارد تمایلات و خواسته های درونی افراد عامل تعیین کننده رفتار بوده است و نه عوامل بیرونی (مال امیری،۱۳۸۶).

و) نیاز به موفقیت :

افراد خلاق، نیاز وافری به موفقیت و پیشرفت دارند. از نظر کوپر[۷۸] (۱۹۹۸) آنچه در تمام موقعیت ها موفقیتی مشترک است این است که شخص می‌داند عملکرد آتی او ارزشیابی معناداری از شایستگی فردی اوست. معیارهای برتری ‌به این علت نیاز به موفقیت را بر می انگیزانند که عرصه بسیار معناداری برای ارزیابی میزان شایستگی فرد تامین می‌کنند. از طرفی به نظر فیودر[۷۹]، افراد موفقیت گرا در فعالیت های نسبتا” دشوار در صورت مواجه شدن با دشواری و شکست، استقامت بیشتری به خرج می‌دهند و بر اساس نظر وینر[۸۰] برای موفقیت ها و شکست ها، به جای اینکه دنبال کمک یا توجه دیگران باشند، مسولیت شخصی می‌پذیرند (ریو،۲۰۰۱).

ز) اعتماد به نفس :

افراد خلاق معمولا افرادی با اعتماد به نفس می‌باشند و عمیقا به توانایی ها و مهارت های خود و آنچه انجام می‌دهند اعتماد دارند (فورد و گیویا،۱۹۹۵). آن ها از این توانایی برخوردارند تا اطرافیان خود را متقاعد کنند که حق با آن ها‌ است. افراد با اعتماد به نفس بالا خیلی خوب می‌توانند از دنباله روی جمع بپرهیزند، آن را کنار بگذارند و یا رد کنند. این افراد نمی توانند از گفتن و انجام دادن کارهایی که فکر می‌کنند درست است دست بردارند، زیرا آن ها نسبت به فشارهایی که برای دنباله روی از جمع وجود دارد، بی اعتنا هستند یا اهمیتی برای آن قائل نمی شوند (ساتون،۲۰۰۱).

۲-۶-۱-۳) سبک شناختی :

سبک شناختی عبارت است از روش ترجیحی فرد برای جمع‌ آوری، پردازش و ارزیابی اطلاعات، یا به عبارت واضح تر به ‌عنوان تفاوت های فردی در شیوه درک، تفکر، حل مسائل، یادگیری و مرتبط شدن افراد با یکدیگر (مال امیری،۱۳۸۶).

کرتن[۸۱] (۱۹۸۷) در تحقیقات خود به دو نوع سبک شناختی یعنی « نوآوران[۸۲]» و « انطباق پذیران[۸۳] » رسید. انطباق پذیران تمایل به فعالیت در سیستم ها و ساختار های تعریف شده دارند و خلاقیت آن ها در قالب الگو ها و رویه های جاری انجام می شود. در حالی که نوآوران بیشتر مستعد فعالیت در سیستم ها و ساختارهای تعریف نشده می‌باشند و خلاقیتشان خارج از الگوها و رویه های جاری انجام می شود. انطباق پذیران در جستجوی راه حل مسائل از طریق روش های درک شده و پذیرفته شده می‌باشند. نوآوران هم مسائل، هم راه حل های آن ها و هم وسایل دست یابی به آن ها را کشف می‌کنند. نوآوران معمولا، انطباق پذیران را به ‌عنوان افرادی خشک اندیش، مطیع، کم رو، همرنگ جماعت و انعطاف ناپذیر می بینند. در مقابل، انطباق پذیران ممکن است نوآوران را افرادی نامعقول، غیر عملی، ناهنجار، بینظم و بی احساس ببینند .

تحقیقات انجام شده بیانگر تاثیر مستقیم سبک شناختی روی خلاقیت می‌باشد (آمابیل،۱۹۹۶، وودمن، ساویر و گریفن،۱۹۹۳). از طرفی فهمیدن سبک شناختی افراد در سازمان ها در بردارنده منافعی برای سطوح مختلف سازمان می‌باشد. بعضی از منافع درک سبک شناختی در سطح فردی به شرح زیر می‌باشد:

    1. به افراد جهت شناسایی و درک قوت و ضعف های خود کمک می‌کند ؛

    1. به آن ها می‌گوید که چگونه برای یافتن مسئله، ترجیح قائل شوند ؛

    1. ممکن است به افراد درباره ی استفاده از انواع روش ها، فنون انواع ایده هایی که می‌توانند تولید کنند، کمک نمایید ؛

    1. کمک به افراد جهت برقراری ارتباط اثربخش تر از طریق اصلاح راه حل ها یا دیدگاه هایشان، وقتی که مواجهه با نیازها یا ترجیحات دیگران ضرورت می‌یابد ؛

    1. به چالش کشیدن افراد جهت دیدن یا نگریستن ماورای تمایلاتشان ؛

  1. به افراد درباره ی راه حل هایی که بیشترین تمایل را به پذیرش آن ها دارند، کمک می‌کند (مال امیری،۱۳۸۶).

۲-۶-۱-۴) هوش :

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...