• آموزش صلاحیت های کلیدی به یادگیرنده
  • اقدام هنرمندانه فرد در کار خویش
  • پرورش قوه ابتکار و خلاقیت
  • و غیره

۳-۱-ج)پرورش بُعد زیبایی شناسی وجود انسان
امروزه این سخن که مبانی برنامه درسی فقط شامل جامعه، یادگیرنده و علم می باشد مورد قبول نیست و مبانی برنامه درسی در حال گسترش است و مبانی گوناگونی نظیر مبانی اقتصادی، دینی، فلسفی، سیاسی، فرهنگی و فناوری اطلاعات و ارتباطات در برنامه‌های درسی مطمح نظر قرار می گیرند زیرا پیچیدگی زندگی امروزی و گسترش نیازهای انسان ایجاب می کند تا از نگاه ساده لوحانه به مبانی برنامه درسی دوری جست و جهت جلوگیری از عقیم ماندن و پوچ شدن برنامه‌های درسی، مبانی سه گانه برنامه درسی را مورد بازبینی قرار داد در این میان زیبایی شناسی به عنوان بخشی از وجود انسان نیز قابل تأمل است. وقتی مطابق گفته فوشی برنامه‌های درسی و نظام های آموزشی بیشتر بر بُعد شناختی یادگیرندگان تأکید کرده اند بدیهی است سایر ابعاد وجودی انسان کمتر مورد توجه قرار گرفته و این همان پوچ شدن برنامه‌های درسی است که زیبایی شناسی نیز از این قاعده مستثنی نیست. از این رو ضروری است که برنامه‌های درسی زیبایی شناسی را مورد توجه قرار دهند این ضرورت در دوره ابتدایی اهمیت بیشتری نیز پیدا می کند وقتی دانش آموزان دوره ابتدایی در مرحله عملیات عینی از منظر رشد شناختی پیاژه قرار دارند و قادر به درک انتزاعیات نیستند توجه به زیبایی و هنر جهت عینی نمودن و تجسمی کردن مفاهیم برنامه‌های درسی امری کاملاً حیاتی است زیرا زیبایی محتوا، مواد و منابع یادگیری و همچنین ملموس و قابل فهم بودن موضوعات و مفاهیم آنها، انگیزه دانش آموزان را برای یادگیری برنامه‌های درسی پیش بینی شده ارتقاء خواهد بخشید در این صورت می توان نسبت به تحقق اهداف برنامه‌های درسی با کوشش خود دانش آموزان امیدوار بود.

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۲-ج) هدف
هدف در الگوی پیشنهادی از دو منظر مورد توجه قرار گرفته است ۱- اهدافی که نسبت به تحقق آنها باید کوشید ۲- اصولی که در تعیین هدف لازم است رعایت شود که هر دو به تفکیک تشریح می گردد.
۱-۲-ج)اهدافی که براساس حوزه زیبایی شناسی و هنر لازم است در اهداف برنامه درسی دوره ابتدایی مدنظر قرار گیرد تا نسبت به تحقق آنها اقدام گردد عبارت اند از:
۱-۱-۲-ج)پرورش تخیل
همانطور که در قسمت اصول ذکر شد تخیل به عنوان یکی از منابع معرفتی و تربیتی مطرح می گردد تخیل از عناصر و موضوعات کلیدی حوزه هنر و زیبایی شناسی است حال پرورش تخیل به عنوان یکی از اهداف برنامه‌های درسی دوره ابتدایی در تمام حوزه های یادگیری مدنظر قرار می گیرد تا با پرورش و رشد آن در دانش آموزان بتوان از ظرفیت های آن استفاده نمود. پرورش تخیل از طریق محتوای برنامه‌های درسی، مواد و منابع یادگیری و روش های تدریس می تواند با راهبردهای خاصی صورت پذیرد محتوای برنامه‌های درسی با داستانهای خیالی، تجسم خاطره ها، مطرح کردن متن نیمه تمام، یافتن شباهت بین پدیده ها و اشیاء به ظاهر ناهمخوان می تواند در این راستا تأثیر گذار باشد مواد و منابع یادگیری از طریق تجسم بخشیدن به موضوعات انتزاعی و روش های تدریس از طریق استراتژی هایی مانند سفرخیالی، بدیعه پردازی و غیره نسبت به پرورش این منبع معرفتی می توانند مؤثر باشند.
۲-۱-۲-ج)پرورش خلاقیت
دومین هدفی که در الگوی پیشنهادی مطرح می شود پرورش خلاقیت است خلاقیت به عنوان یکی از خصیصه های برجسته کودکان در این الگو جایگاه ویژه ای دارد زیرا این الگو مبتنی بر هنر است و هنر مظهر خلاقیت است از طرف دیگر خلاقیت موضوعی است که در برنامه درسی تمام حوزه های یادگیری می توان بدان توجه نمود و با راهبردهای خاصی نسبت به پرورش آن کوشید. توجه به خلاقیت در تمامی حوزه های یادگیری مستلزم عنایت محتوای برنامه‌های درسی، روش های تدریس و ارزشیابی پیشرفت تحصیلی به آن است. در محتوای برنامه درسی با مطرح کردن سؤالات واگرا و درس آزاد؛ در فنون تدریس با مطرح کردن سؤالات باز، خواستن از دانش آموزان جهت تولید آثار منحصر به فرد از وسایل دور ریختنی، برقراری شباهت بین پدیده های ناهمخوان و در ارزشیابی با توجه کردن به پاسخ های نو و بدیع، دادن آزادی عمل به دانش آموزان جهت انتخاب قالب بازنمایی برای ارائه عملکرد خویش می توان نسبت به پرورش خلاقیت اقدام کرد و این ها مواردی است که در دروس مختلف معلم می تواند با ابتکار و هنرمندی خویش انجام دهد.
۳-۱-۲-ج)پرورش همه حواس دریافتی پنجگانه
گاهی هنرها براساس حواس دریافتی پنجگانه طبقه بندی می شوند برای مثال چنانچه قبلاً نیز ذکر شده است سوانه(۱۳۸۸) طبقه بندی زیر را ارائه نموده است:

  • هنرهای دیداری(نقاشی، مجسمه سازی،معماری)
  • هنرهای شنیداری(موسیقی، ایفای نقش)
  • هنرهای لامسه ای و ماهیچه ای(رقص)
  • هنرهای ترکیبی(سینما ،تئاتر)

و حتی تحت شرایطی می توان به این طبقه بندی هنرهای بویایی و چشائی نیز افزود(همان منبع).
از این رو بهره گیری و استفاده دقیق از حواس در حوزه هنر مؤلفه مهم محسوب می شود زیرا هریک از رشته های هنری ظرفیت های بیانی منحصربه فردی دارند و یک پیام را با نشانه گرفتن یک یا چند حس منتقل می سازند برای مثال موسیقی حس شنیداری و نقاشی حس بینایی را نشانه می گیرند و بدین ترتیب حواس پنجگانه به عنوان مقصود و هدف رشته های هنری قرار می گیرند.
برای استفاده از این مؤلفه هنر، پرورش حواس پنجگانه به عنوان یکی از اهداف الگوی پیشنهادی منظور شده است. این مؤلفه در برنامه درسی حوزه های گوناگون یادگیری دوره ابتدایی می تواند مدنظر قرار گیرد تا بقیه عناصر برنامه درسی شرائطی را جهت تحقق آن هدف فراهم نمایند. محتوا می تواند در قالبهای مختلف نوشتاری، شنیداری و بصری ارائه گردد و فعالیتهای یادگیری می تواند مهارتهای مختلفی مانند مشاهده کردن ، گوش کردن، لمس کردن، بوییدن، چشیدن و غیره را تقویت نماید یا می توان مواد و منابع، زمان و مکانهای ویژه ای جهت این مهارتها تخصیص داد و در ارزشیابی نیز میزان پیشرفت دانش آموزان در این مهارتها را به عنوان یکی از ملاک های موفقیت و ارزیابی لحاظ نمود تا برخلاف این شیوه سنتی که تنها قالبهای نوشتاری و عددی در انتقال پیام استفاده می شود از سایر قالبهای بازنمایی اطلاعات بتوان بهره گرفت. مشارکت کننده ای در این باره می گوید:«ازنظر آموزشی تمامی مواردی که بر ترکیبی از حواس پنجگانه تبدیل گردند علاوه بر افزایش حضور و تمرکز دانش آموزان به افزایش یادگیری منجر می شوند»(P8).
۴-۱-۲-ج)پرورش و هدایت زیباگرایی کودکان
در قسمت مبانی الگوی پیشنهادی ذکر شد که گرایش متعالیه زیباجویی در سرشت انسان به ودیعه گذاشته شده است و بُعد زیبایی شناسی جزء لاینفک وجودی انسان است وقتی تعلیم و تربیت به دنبال شکوفایی استعدادها و ظرفیت های بالقوه متربیان است غفلت از ظرفیت زیباشناختی دانش آموزان به معنای فراموشی بخشی از وجود آنان خواهد بود. از طرف دیگر در تعلیم و تربیت بر هدایت همه جانبه شاگرد تأکید می شود(موسی پور،۱۳۹۲) و هدایت همه جانبه شاگرد مستلزم توجه به همه ابعاد وجودی آنان ازجمله بُعد زیبایی شناسی است.
اهمیت بُعد زیبایی شناسی و میل فطری کودکان به زیبایی بر کسی پوشیده نیست زیرا تحریف و تضعیف در قالب همان خاستگاه فطری صورت می گیرد و اگر کسی به نازیبایی ها گرایش پیدا کند از گرایش به زیبایی ناشی شده و نام زیبایی به آنها می دهد(محمدیان،۱۳۷۹). این موضوع در دوره ابتدایی جایگاه خاصی پیدا می کند دانش آموزان دوره ابتدایی که به زیبایی های ظاهری و محسوس بیشتر گرایش دارند براساس اصل تصعید و جهت جلوگیری از تحریف و تضعیف، هدایت زیباجویی دانش آموزان اجتناب ناپذیر است لذا پرورش و هدایت زیبایی گرایی و زیباجویی دانش آموزان به عنوان یکی از اهداف دوره ابتدایی در الگوی پیشنهادی معرفی می شود. یکی از مشارکت کنندگان چنین می گوید:« در دوره ابتدایی از زیبایی های محسوس باید شروع نمود و برای سوق به زیبایی های معنوی لازم است از مسیر زیبایی های محسوس همانند زیبایی های پیرامون زندگی کودک عبور کرد از این منظر لازم است توسعه شناخت زیبایی ها و هدایت زیباجویی و زیباگرایی کودک در زمره اهداف برنامه درسی باشد»(P2).
۵-۱-۲-ج)پرورش قوه شهود[۹۳]
یکی از منابع دریافت و درک انسان قوه شهود می باشد آن منبع دریافتی که مظهر خلق ایده ها، کشفیات و اختراعات زیادی در طول تاریخ بشریت بوده است. درک بلاواسطه و مستقیم امور که انسان از این نعمت الهی برخوردار بوده است در حوزه هنر و زیبایی شناسی شهود و درک مستقیم از جایگاه ویژه ای برخوردار است. صاحبنظران مختلف زیبایی شناسی و هنر بر اهمیت شهود در خلق آثار و دریافت زیبایی ها تأکید نموده اند. کروچه(۱۳۶۷) می گوید: زیبایی چیزی است که از راه شهود دریافت می شود و نه از طریق تفکر، استدلال و بیان؛ زیبایی همان شهود و داشتن تصویر درونی از یک پدیده حسی یا ذهنی است.
جعفری(۱۳۶۹) نیز بیان می کند زیبایی فی نفسه معقول مانند آزادی، عدالت، علم و غیره با شهود درونی دریافت می شود.
این عبارات بیانگر آن هستند که شهود قوه درک و دریافت زیبایی ها بویژه زیبایی های معقول است در الگوی پیشنهادی که یکی از اصول آن تصعید یعنی هدایت دانش آموزان از زیبایی های محسوس به سمت زیبایی های معقول می باشد جهت دریافت زیبایی های معقول پرورش شهود لازم شمرده می شود. به عبارت دیگر چون یکی از اهداف الگوی پیشنهادی براساس اصل تصعید هدایت زیباگرایی دانش آموزان به سمت زیبایی های معقول می باشد تحقق این هدف مستلزم پرورش شهود در دانش آموزان خواهد بود از این رو پرورش شهود به عنوان یکی از اهداف الگوی پیشنهادی مطرح می شود و براساس آن در سایر عناصر برنامه درسی از قبیل محتوا، فعالیتهای یادگیری، ارزشیابی و غیره می توان آن را مدنظر قرار داد و با فراهم نمودن موقعیت هایی نسبت به پرورش قوه شهود و استفاده دانش آموزان از آن اقدام نمود برای مثال هیو اِی و حسین(۲۰۱۲) می گویند طراحی ها و نقاشی ها نه تنها بر تمرکز افراد کمک می‌نمایند بلکه میزان شهود و دریافت آنان را نیز افزایش می دهند.
مشارکت کننده ای می گوید:« هنر هم جنبه تحلیلی دارد و هم جنبه شهود؛ از این رو اهداف رفتاری و غیر رفتاری هر دو را باید در نظر داشت»(P5).
مشارکت کننده دیگری نیز بیان می کند:« مطابق گفته هگل هنرمند از کارکرد ذهن خویش اطلاعی ندارد و تسلطی بر آن نیز ندارد در وی الهام بوجود می آید و نیرویی در هنرمند پدیدار می شود از این رو الهام و شهود در هنر اهمیت مضاعفی دارد»(P9).
۶-۲-۱-ج) پرورش تفکر انتقادی
تفکر انتقادی عبارت است از تفکر مستدل و تیزبینانه درباره اینکه چه چیزی را باور کنیم و چه اعمالی را انجام دهیم(انیس[۹۴]،به نقل از سیف،۱۳۸۳).
سیفرت(همان منبع) نیز تأکید می کند منظور از کلمه انتقادی در اینجا تیزبینانه است[۹۵] نه گله مندانه یا شکایت آمیز[۹۶].
در نگاه انتقادی ابتدا پدیده ای توصیف شده بدنبال توصیف تفسیر و بر مبنای تفسیر ارزیابی صورت می گیرد لذا نگاه انتقادی نیازمند مهارت توصیف، تفسیر و ارزیابی است(بارون،۱۳۸۸) زیرا با توصیف دقیق تبیین بهتری صورت می گیرد و تبیین بهتر لازمه تفسیر بجا و مناسب است و وقتی تفسیر مناسب صورت گرفت می توان انتظار ارزیابی دقیق و سنجیده را داشت.
در حوزه هنر و زیبایی شناسی نقد از جایگاه مهمی برخوردار است. آیزنر(۲۰۰۵) بیان می کند هنرها در کنار کارکرد بیانی کارکرد مهم دیگری به نام نقد را انجام می دهند هنرها به دانش آموزان کمک می کنند تا این نکته را بپذیرند که مسائل محدود به پاسخهای صحیح واحدی نیستند. والانس(به نقل از فتحی واجارگاه،۱۳۸۶) می گوید هنر و برنامه درسی هر دو به استقبال نقد و ارزیابی می روند. از این رو یکی از اهداف برنامه درسی مبتنی بر مؤلفه های زیبایی شناسی و هنر پرورش تفکر انتقادی می باشد که امروزه از اهمیت بسزایی برخوردار است. واحد دینی اداره آموزش و پرورش کالیفرنیا[۹۷](۲۰۰۸،ص۲۲) در گزارشی با عنوان چشم اندازهای آموزش هنر و طراحی برنامه درسی بیان نموده اند که« مهارتهای تفکر انتقادی، حل مسئله و ارتباطات مهارتهای مورد نیاز قرن بیست و یکم می باشند که لازم است این مهارتها بوسیله تلفیق در درون موضوعات علمی گنجانده شوند».
۷-۱-۲-ج)پرورش انواع سوادهای رسانه ای
قبلاً ذکر شد که برقراری ارتباط از مهارتهایی است که در قرن بیست و یکم اهمیت ویژه ای دارد. در برقراری ارتباط رسانه نقش کلیدی دارد منظور از رسانه همان وسیله ای است که فرستنده به کمک آن معنی و مفهوم مورد نظر خود را به گیرنده منتقل می سازد کتاب، فیلم، عکس، نوار صوتی و غیره نمونه هایی از رسانه هستند(امیرتیموری،۱۳۸۲).
آنچه مسلم است رشد فزاینده انواع رسانه هاست که امروزه در اختیار انسان جهت برقراری ارتباط قرار گرفته است. اما در این میان مهارت ارسال پیام با رسانه های گوناگون و همچنین دریافت و فهم پیام از رسانه های مختلف حائز اهمیت است. هریک از رسانه ها با شیوه بازنمایی خاص خود اطلاعات و پیام را بیان می کنند اما هنگامی می توان از برقراری ارتباط مؤفق سخن گفت که مخاطبین مهارت دریافت و فهم آن پیام را داشته باشند.
در حوزه زیبایی شناسی و هنر وجود رسانه های مختلف و اشکال مختلف بازنمایی اطلاعات کاملاً مشهود است. آیزنر(۲۰۰۲،ص۲۰۳) در قسمت خلاصه کتاب هنر و خلاقیت ذهن چنین می گوید:« معناسازی محدود به چیزی که کلمات بیان می کنند نیست مهمترین ایده ای که هنر ها و خلاقیت ذهن ارائه می کنند این است که انسانها مخلوقات معناسازی هستند همه ما می خواهیم تجربه معنادار خلق کنیم برخی معانی با بهره گرفتن از زبان ادبی، خواندنی و بیانی خلق می شوند برخی دیگر به سواد سایر اشکال زبانی نیاز دارند هنرها طیفی از این اشکال را فراهم می کنند…این فرم ها به ما توانایی می بخشند تا معناهایی را خلق کنیم که تکراری نیستند زیرا هر فرمی که استفاده کنیم ویژگی های آن بر معانی که ما می سازیم یا تفسیر می کنیم تأثیر می گذارد».
نظر به این ویژگی حوزه هنر و زیبایی شناسی، در الگوی پیشنهادی پرورش انواع سوادهای رسانه ای دیگر از قبیل طراحی،نقاشی،کاریکاتور،چارت، نقشه،موسیقی،پانتومیم و غیره در دانش آموزان به عنوان هدف پیش بینی می شود تا به قول آیزنر(۲۰۰۵) دانش آموزان مهارت معناسازی از زندگی شان را با اشکال مختلف و متعدد کسب نمایند و به طور خلاصه دامنه و قدرت بیان و فهم شاگردان گسترش و افزایش یابد.
۲-۲ج)اصول تعیین اهداف از منظر الگوی پیشنهادی
اهدافی که در بالا ذکر شد مواردی هستند که در الگوی پیشنهادی به عنوان اهداف برنامه درسی دوره ابتدایی بدون توجه به حوزه یادگیری خاصی مطرح شده اند طوری که این اهداف با سازماندهی چندرشته ای در همه حوزه های یادگیری دنبال شوند اما چون اهداف حوزه های یادگیری محدود به اهداف مذکور نیستند و هر کدام از حوزه های یادگیری با عنایت به ماهیت خود، اهداف ویژه ای دارند برای آنکه سایر اهداف نیز مبتنی بر هنر وزیبایی شناسی باشند اصولی ارائه می گردد که این اصول برخاسته از اطلاعات جمع آوری شده در پژوهش می باشند و می توانند ویژگی زیباشناختی به اهداف ببخشند به عبارت دیگر مؤلفه های زیبایی شناسی و هنر برای تعیین اهداف محسوب می شوند که عبارت اند از:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...