(احکام بروج: اوتاد)
* خدایان: بیت‌السلطان، وتد وسط السماء، وتد دهم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: در بندهشن، بجز وتد عاشر که نام دیگر آن mēx ī mayān ī ā̌smān (=وتد وسط السماء) است، دلالت هر دوازده بیت ذکر شده است. در احکام نجوم سنتی، وتد وسط السماء، که خانه دهم است، «بیت‌السلطان» نام دارد (دهخدا؛ بهار، ۱۳۷۵: ۱۰۵). بهار (۱۳۴۵: ۱۰۹) نام تنجیمیِ این خانه را در پهلوی Baɣān به معنی «خدایان» حدس می‌زند. در تنجیم سنتی، میخ دهم، خانه شاهان (Kings)، اعمال (Deeds) و افتخارات (Honors) است که معادل آنها در لاتین به ترتیب عبارتند از: Regnum ، Actus و Honores (مکنزی، ۱۹۶۴: ۵۲۶؛ اسنودگراس، ۱۹۹۷: ۹-۱۰). در بندهشن، از آنجا که بحث اوتاد در تشریح زایچه کیهان مطرح شده است و در این زایچه برج سرطان، در وتد طالع (وتد اول) واقع است، برج بره نیز در میخ میان آسمان (وتد وسط السماء) قرار دارد. (برای توضیحات بیشتر رک. Mēx)

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

ریشه شناسی: این واژه مرکب است از اسم baɣ + پسوند نسبت -ān : هند و ایرانی آغازین: از ریشه *bhag-, *bhaǰ- «بخشیدن» (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۲۳)؛ سانسکریت: bhága-, bhāgá- «بخشنده» (مایرهوفر، ۱۹۹۶: ۲۴۱)؛ اوستایی: baga-, baɣa- (رایشلت، ۱۹۱۱: ۲۴۲)؛ فارسی باستان: bāga- «بغ، خدا» (کنت، ۱۹۵۳: ۱۹۹)؛ فارسی میانه: Baγān (بهار، ۱۳۴۵: ۱۰۹؛ بهار، ۱۳۷۵: ۱۰۶)؛ جمع bag [bg, bk’] «بغ، خدا» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۴۲)؛ جمع bay (مکنزی، ۱۹۷۱: ۱۸)؛ فارسی میانه ترفانی: [bˀˀn, bˀn] «خدایان» جمع [by] «بغ» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۴۲؛ مکنزی، ۱۹۷۱: ۱۸)؛ فارسی میانه اشکانی ترفانی: [bgˀn] «خدایان» جمع [bg]؛ [ALḤA] «اله، خدا» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۴۲)؛ فارسی میانه کتیبه ای: [bgy] (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۴۲)؛ پازند: byąn «بغان، خدایان»، یکبار بجای vehąn آمده است (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۴۲)؛ فارسی نو: بغان «خدایان»؛ معادل انگلیسی: regnum ؛ career ؛ (اسنودگراس، ۱۹۹۷: ۹-۱۰)؛ معادل عربی: بیت السلطان (بهار، ۱۳۷۵: ۱۰۵).

    • §§

bām [bˀm | Av. bāma- | M bˀm]
(تقسیمات روز)
* بام: بامداد، طلوع آفتاب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: واژۀ bām در پهلوی اساساً به معنی «پیدایی تنِ خورشید» بوده و به اولین بخش از روز یا «هاون گاه» اشاره دارد (رک. bām ī ōš). متضاد این واژه در فارسی میانه و پهلوی اشکانی šām [šˀm] «شامگاه، غروب» است (دورکین-مایسترارنست، ۲۰۰۴: ۳۱۵). (رک. bāmdād )
ریشه شناسی: ایرانی آغازین: *baH- «درخشیدن» (چئونگ، ۲۰۰۷: ۱)؛ سانسکریت: از ریشه bhā- (مایرهوفر، ۱۹۹۶: ۲۵۹)؛ اوستایی: در ترکیب Vīspō.bāma- «شکوه مطلق» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۴۳)؛ فارسی میانه: bām «شعاع، درخشش» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۴۳؛ هوبشمان، ۱۸۹۵: ۲۴)؛ «بام، بامداد» (بهار، ۱۳۴۵: ۹۸)؛ «فروغ، شکوه» (مکنزی، ۱۳۷۳: ۵۰)؛ فارسی میانه ترفانی: [bˀm] (مکنزی، ۱۳۷۳: ۵۰)؛ فارسی میانه اشکانی: bām (دورکین-مایسترارنست، ۲۰۰۴: ۱۰۳؛ نیبرگ، ۱۹۷۴: ۴۳)؛ پازند: bām «روز» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۴۳)؛ فارسی نو: بام + وش؛ معادل عربی: فجر، صباح.

    • §§

bām ī ōš [bˀm y ˀwš]
(تقسیمات روز)
طلوع آفتاب، طلوع فجر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: مطابق بندهشن (۲۶: ۹۰)، اوشبام (سپیده دم) هنگامی است که شعاع خورشید پیدا است اما تن خورشید پیدا نیست. و بامِ اوش (طلوع) هنگامی است که تن خورشید پیدا می‌شود. (رک. bāmdād )
ریشه شناسی: ترکیب bām ī ōš یک اضافه ملکی است، مرکب از: bām «شعاع، درخشش» + نشانه اضافه ī + ōš «سپیده دم»؛ در نتیجه این ترکیب بر روی هم به معنی «تجلیِ سپیده دم، طلوع فجر» می‌باشد. (برای بررسی ریشه شناختی رک. bām و ōš ī bām)

    • §§

bāmdād [bˀmdˀt’ | M bˀmdˀd, N ~]
(تقسیمات روز)
* بامداد، صبح؛ گاه اول روز، هاون گاه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: بامداد یا بامدادگاه یکی از بخشهای پنج‌گانه روز است که از طلوع خورشید آغاز شده و تا نیمروز (ظهر) ادامه دارد. نام دیگر این بخش از روز «هاون گاه» است. (رک. bām ī ōš و Asnyanąm)
ریشه شناسی: (رک. bām): فارسی میانه: bāmdād «بامداد، سپیده دم» (مکنزی، ۱۳۷۳: ۵۰)؛ «بامداد» (بهار، ۱۳۴۵: ۹۸)؛ «سپیده دم، صبحگاه» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۴۳؛ دورکین-مایسترارنست، ۲۰۰۴: ۱۰۳)؛ فارسی میانه ترفانی: [bˀmdˀd] bāmdād (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۴۳؛ بویس، ۱۹۷۷: ۲۶)؛ فارسی میانه اشکانی: bāmδād (بویس، ۱۹۷۷: ۲۶؛ دورکین-مایسترارنست، ۲۰۰۴: ۱۰۳)؛ پازند: Bāmdāḏ (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۴۳)؛ bāmδād (هوبشمان، ۱۸۹۵: ۲۴)؛ فارسی نو: بامداد؛ معادل عربی: صباح.
ترکیبات:
bāmdād gāh [bˀmdˀt’ gˀs] «بامدادگاه» (بهار، ۱۳۴۵: ۹۸).

    • §§

Bašn [Paz. Bašn, Bəšn, Bəš́n | MP bšn]
(منازل قمر)
* بشن، به معنی «قامت»: خانه ششم ماه. از ۶ درجه و ۴۰ دقیقه تا ۲۰ درجه از برج دوپیکر.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بسامد، خوانش و توضیحات: این واژه به عنوان یک اصطلاح نجومی در دو جای بندهشن آمده است: بار اول در (۲: ۲)، به عنوان یکی از منازل قمر و با املای پازند به شرح زیر: در TD1, DH, K20, M51 (bəšn) ، در TD2 (bašn) ، در K20b (bəš́n) (پاکزاد، ۲۰۰۵: ۳۵پ۳۵)؛ و بار دوم در (۲: ۲۱) به عنوان یک ستاره تیزرو و با املای پهلوی (bšn’) (بهار، ۱۳۴۵: ۱۰۰). انکلساریا (۱۹۵۶: ۳۱)، به تبعیت از یوستی (۱۸۶۸: ۱۲۷)، این واژه را به صورت Bešn خوانده است. هنینگ (۱۹۴۲: ۲۴۵) این منزل قمری را Bašn خوانده و آنرا با Betelgeuse که نام آن در عربی «إبط الجوزاء»[۸] است، یکی می‌داند. اما به هر حال، این منزل برابر است با منزل عربی «هنعه» که برگرفته از نام ستاره‌ای با همین نام است. نام لاتین این ستاره Alhena (γ Gemini =) بوده و جایگاه آن در پای توآم تالی و درون کهکشان راه شیری است. بیرونی (۱۳۲۱: ۴۰۶) نیز مکان این منزل را مابین دو ستارۀ زر و میسان در پای توآم تالی می‌داند. معادل هندی این منزل Ardrá «تازه، مرطوب، نرم» نام دارد (بهار، ۱۳۷۵: ۵۸).
ریشه شناسی: منزل قمری Bašn در برج فلکی دو پیکر واقع است. از طرفی واژه بشن در فارسی به معنی «قامت و هیکل» است که آشکارا اشاره به صورت «دوپیکر» دارد که به قول دهخدا تصویر «مرد قائم» را نشان می‌دهد. در نتیجه وجه تسمیه این منزل قمر «ایستاده و قائم بودن» دو پیکر است: هند و ایرانی آغازین: از *bhrj́hant- (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۲۶)؛ سانسکریت: از bṛhánt- (چئونگ، ۲۰۰۷: ۱۲-۱۳؛ مایرهوفر، ۱۹۹۶: ۲۳۲)؛ اوستایی: از barəz- «بزرگ کردن» و bərəzaṇt- «بلند» (چئونگ، ۲۰۰۷: ۱۲-۱۳؛ مایرهوفر، ۱۹۹۶: ۲۱۲)؛ bǝrǝzaṇt- (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۲۶)؛ فارسی باستان: baršnā- ، baršan- «ارتفاع، عمق» از ریشه bard- «بلند بودن» (کنت، ۱۹۵۳: ۲۰۰)؛ فارسی میانه: bašn «بالا، قامت» (دورکین-مایسترارنست، ۲۰۰۴: ۱۱۱؛ مکنزی، ۱۳۷۳: ۵۱؛ بهار، ۱۳۴۵: ۱۰۰)؛ Bašn «منزل قمری ششم» (بهار، ۱۳۷۵: ۵۸؛ بهار، ۱۳۴۵: ۴۰۳؛ بهزادی، ۱۳۶۸: ۵)؛ فارسی میانه ترفانی: bašnāy «بلندا، قامت» (دورکین-مایسترارنست، ۲۰۰۴: ۱۱۱؛ بویس، ۱۹۷۷: ۲۸)؛ فارسی میانه اشکانی: [bšn] «عضو بدن، شاخه» (دورکین-مایسترارنست، ۲۰۰۴: ۱۱۱)؛ فارسی میانه اشکانی ترفانی: bašnān «قامت، ارتفاع» (دورکین-مایسترارنست، ۲۰۰۴: ۱۱۱؛ بویس، ۱۹۷۷: ۲۸)؛ پازند: Bašn, Bəšn, Bəš́n (پاکزاد، ۲۰۰۵: ۳۵پ۳۵)؛ فارسی نو: بشن «قامت، بدن، تن» (دهخدا)؛ معادل عربی: هنعه.

    • §§

bazakkar [bckgl]
(تنجیم)
نحس، بزه‌گر

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...