حقیقت استقلال یعنی هر آنچه دیگران دارند ما نیز می توانیم داشته باشیم. پس مقصود از استقلال روحی جداشدن از دیگران و به کنج خلوت رفتن نیست و یا مستلزم انکار دیگران و دستاوردهای آنان و خود را برتر از دیگران دیدن هم نیست. تا زمانی که روح و ذهن انسان اسیر دیگران و در دام باورهای دروغینی باشد که ما را فروتر از دیگران و دیگران را برتر از ما میشمارد سخن از اعتماد به نفس نابجا است. خداوند سرشت انسانها را به یک شکل آفریده است ولی در عین حال ضرورت ندارد برای رشد و شکوفایی خود، ارزشهایمان را فراموش کنیم و ارزشهای دیگران را مانند قانون لایتغیر بپنداریم.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

محور اعتماد به نفس بالا در مقابل تقلید قرار دارد؛ یعنی هر کس خود را فردی متمایز بداند و رشد خود را در گرو تقلید و همانندانگاری با دیگری نداند. بنابراین اساس اعتماد به نفس استقلال است و بنیاد هر نوع استقلالی، استقلال روحی و درونی است.
ملا مهدی نراقی از عالمان بزرگ اخلاق استقلال روح و روان فرد را منوط به ارزش حقیقى آدمی میداند که جایگاه آن در اصل شخصیت انسانی است. وی حصول واقعی استقلال نفس انسان و اختیار او را در دستگاه طبیعت میسر میداند.[۲۷۴]
حاصل آنکه برای رسیدن به اعتماد به نفس بالا و مفید، باید روح و روان آدمی به حد استقلال رسیده باشد تا بتواند موانع مختلف را بپیماید. از اینرو رشد و شکوفایی این قوه در گروی تقلید نکردن از دیگران و در حد بالاتر استفاده از تجربیات دیگران برای نیل به موفقیت و رسیدن به مقاصد انسانی است که این سازه خود یکی از بااهمیتترین عوامل رشد شخصیتی در تمامی ابعاد محسوب میشود.
۷- تفسیر اخلاق از اعتماد به نفس
بعد از تبیین جایگاه اعتماد به نفس و همینطور مؤلفه ها و سازه های آن در اخلاق اسلامی، تفسیری که در نهایت به عنوان الگو و مدل باید در این حوزه ارائه شود، طبعا حاوی ارکان اعتماد به نفس است. به بیان دیگر بعد از بررسی این ارکان و ساختمان اعتماد به نفس در اخلاق اسلامی که شامل آیات، روایات و سیره عملی اهل بیتG است، میتوان به این نتیجه رسید که الگوی اعتماد به نفس در حوزه اخلاق اسلامی، شاکلهای است از هشت رکن که در صورت وجود آنها، انسان متخلق به اخلاق اسلامی، از اعتماد به نفس بالایی برخوردار خواهد بود.
محور شکلگیری شاکله مذکور، دائره توحید بوده و توکل به خدای تعالی شاخص آن است و اولین قدم آن از معرفت نفس شروع میشود. سپس احترام به خود را باید جامه عمل پوشاند و به کرامت انسانی دست یافت. رسوخ اندیشه و تفکر مثبت در طول مدت فعالیت، در روح و رفتار آدمی باید دیدنی باشد که این خود، از ارکان اعتماد به نفس است. سپس اگر امیدواری، همت و اراده همراه و یار انسان باشد، به نتیجه مطلوبتری نائل خواهد شد. در این بین مسئولیتپذیری هر فرد در امور زندگانی، بر کسی پوشیده نیست و در نهایت با حفظ استقلال روحی ـ روانی، انسان موحد میتواند به اعتماد به نفس بالا دست یابد و در امر دینی و دنیوی خویش به مقصود و مطلوب خود رهنمون شود. اکنون مدل و الگوی اخلاقی اعتماد به نفس که در طی این تحقیق از آن صحبت شد در شکل پایین نمایان است.
مروری بر فصل
در این فصل به چیستی اعتماد به نفس در اخلاق اسلامی پرداخته شد. چون بنای اخلاق بر پایه تعالیم عالی اسلام یعنی قرآن و سیره عملی اهل بیتG است، بنابراین برای پیروی از این طریق، سیره عملی پیامبر۷ در اعتماد به نفس و توکل به خدای سبحان را بیان کرده و معنای توکل و مراتب آن از نگاه امام معصوم بررسی شده است. نکته مهمی که در این فصل تبیین شده، توافق و تناسب اعتماد و توکل به خداوند با اعتماد به نفس و به تبع اجتماع آندو باهم در انسان بوده است. در ادامه حقیقت اعتماد به نفس بحث شده و مؤلفه ها و سازه های اعتماد به نفس در اخلاق اسلامی به همراه مستنداتشان از آیات، روایات و رویکردهای عالمان اخلاقی مفصلا آمده است. این مؤلفه ها بهطور اختصار عبارتند از: خودآگاهی و بصیرت، احترام به خود، کرامت انسانی، مثبت اندیشی، امیدواری، همت و اراده، مسئولیتپذیری و استقلال روحی ـ روانی. لابهلای این سازه ها به مباحثی مانند خویشتنداری، شخصیت متعادل، بهداشت روانی، مدینه کرامت و مطالب مفید دیگر پرداخته و در پایان تفسیر اخلاق اسلامی از اعتماد به نفس و الگوی آن ارائه شده است.
شکل ۱-۳
الگوی اعتماد به نفس در اخلاق اسلامیاین الگو مبین آن است که انسان موحدی که اعتقادات او بر اندیشه های خدایی صورت گرفته و اعمال او نیز از این اندیشه ها تبعیت میکند، اگر بخواهد از اعتماد به نفس بالایی برخوردار باشد، یا اینکه آنرا تقویت کند، میبایست اولا حلقه های این الگو را دارا باشد و ثانیا ارتباط هر یک از این حلقه ها را با حلقه اصلی یعنی توحید حفظ کند.
فصل چهارم
مقا یسه و تطبیق
اکنون که نوبت به مقایسه دو دیدگاه روانشناسی دین و اخلاق اسلامی رسیده، شباهتها و تفاوتهایی که بین این دو نظرگاه وجود دارد از جنبه های مختلفی قابل دقت و تأمل است. همانطور که در فصول اکنون که نوبت به مقایسه دو دیدگاه روانشناسی دین و اخلاق اسلامی رسیده، شباهتها و تفاوتهایی که بین این دو نظرگاه وجود دارد از جنبه های مختلفی قابل دقت و تأمل است. همانطور که در فصول پیشین گذشت، دو رویکرد مذکور علاوه بر تفاوت در مبانی نظری، تفاوتهای دیگری دارند. علت آن این است که موضوع دو دیدگاه یا به تعبیر بهتر، دو علم روانشناسی و اخلاق، با هم متفاوت بوده و بنابراین اهداف و اغراض جداگانهای را نیز مد نظر دارند؛ اما با این همه، از جهاتی دارای شباهت هستند و بعضا در عناصر مدلها و راهکارها نگاهی همدلانه دارند. به بیان دیگر اندیشه های برخاسته از مغز و لُبّ اسلام و در رأس آن کلمات پیامبر عظیم الشأن۷ و سنت و سیره او، چراغی بوده است که برای رشد و تعالی انسان در طول حیات بشری، درخشیده است و هماره روشنگر راه آنان بوده، ملل و اقوام دیگر در قرون بعدی، گاه با ساختاری متفاوت و گاه با برابری اندیشه و روش، همان اندیشه ها و روشها را تبلیغ میکنند و نسلها را به سوی آن سوق میدهند.
فصل چهارم
مقا یسه و تطبیق
مباحث این قسمت در دو بخش ارائه میشود. بخش اول که توضیحاتی درباره این مقایسه و تطبیق صورت گرفته به نحو مختصر بیان شده است و تحلیل وبررسیهای لازم بین این دو رویکرد در بخش بعدی قابل مشاهده است.
اتکاء به خود و نیروهای درونی
از نظر روانشناسی، فردی که باید اعتماد به نفس داشته باشد، کسی است که خودباور است و نیروها و استعدادهای خود را باور کرده است، خودآگاهی دارد، اندیشه و پندار او نسبت به خودش، هماره مثبت است، به فعالیتها و کارهای روزمره خود نگاه مثبت دارد، همیشه به خود احترام میگذارد، از اراده قوی برخوردار است، برای رسیدن به اهداف عالیه خودش پشتکار دارد، در راه رسیدن به هدف شکستها را پلههای ترقی خودش میانگارد نه پایان و انتهای کار، برای زندگی خود هـدفی دارد، بازدهی بالا و پیشیگرفتن بر دیگران را در کسب دانش و تجربه میبیند و با بردباری، مشقتها و رنجهای مسیر را برای رسیدن به موفقیت و پیروزی، به جان میخرد.
۱- اتکاء به خداوند
از سوی دیگر فردی که متخلق به اخلاق اسلامی است، به تبعیت از سنت و سیره معصومینG برای اینکه با اعتماد به نفس بالا به فعالیتهای خود بپردازد و همیشه منشأ خیرات و پیروزیهای متفاوتی در زندگانی خود باشد و هیچگاه سربار دیگران نشود و تا قدر ممکن به نیرو و توان خویش متکی باشد، از ابتدای کار و فعالیت، خدای متعال را یاد میکند، نام او را بر زبان میآورد؛ چون او منبع لایزال قدرت و نیرو است و تمام قدرت و نیروهای عالم از او ناشی میشود، تا او نخواهد، هیچ فعلی به فعلیت و نهایت خود نمیرسد، اگر همگان بخواهند و او نخواهد، کاری پیش نمیرود و اگر دیگران تمایل نداشته باشند و او بخواهد، همان خواهد شد، از اینرو فرد مسلمان کار خود را به او میسپارد و با یاد و نام او فعالیتش را شروع میکند و تمام توان و انرژی خود را بهکار میگیرد تا به هدف خود نائل شود، اگرچه هدف را مدنظر دارد؛ اما رسیدن به نتیجه مطلوب و سعی و تلاش در این وصول، برای او مهمتر است.
بنابراین چنین فردی به قدرت نامتناهی حق تکیه میکند و به او توجه دارد، از خداوند طلب آگاهی و بصیرت میکند، که این همان راهی است به سوی خودشناسی که نهایتش خداشناسی است، هماره نزد خودش دارای ارزش و احتـرام است، علاوه بر این، دیگران را بهخاطر خدا احترام میگذارد و تکریم میکند، فکر، عمل و از همه مهمتر اراده و نیت او مثبت و خیر است، نه تنها برای خود خیرخواه است؛ بلکه همیشه برای دیگران آرزوی خیر و برکت دارد و آنرا در انحصار خود نمیبیند؛ چون او خدایی شده و نیات الهی را در فکر خود دارد، چشم امیدش به رحمت الهی است و چون با یاد او کار را آغاز کرده، رسیدن به مطلوب هدف او است، پس عـزم خود را جـزم کرده با همـت عالی به سوی هدف حرکت میکند، او همچنین مسئولیت کار خویش را خود به عهده میگیرد و نقصان و کمبود کار خود را بر دیگران حمل نمیکند، روح و روانش آزاد بوده و با استقلال و تسلط تمام به نتیجه نهایی میرسد.
یکی از دلایلی که انسان اخلاقی به نتیجه نهایی خود به نحو تام و کامل میرسد، این است که او همیشه خدا را در نظر دارد و به او تکیه میکند و با توکل به او، سعی و تلاش خود را در مسیر رسیدن به اهداف زندگیاش قرار داده و دیر یا زود به سرانجام میرسد.
در مقابل کسی که چنین اندیشه خدامحوری را دنبال نمیکند و هماره تمام توجهاتش به سوی خود و نیروهای درونی است، همه قدرتها را از آن خود میداند، در حالی که فراموش کرده رزق و حیات و قدرت او به دست منبع لایزال الهی است. بنابراین با شکستهای احتمالی روبرو میشود، این شکستها بعضا او را تا جایی پیش میبرند که خود و یا اطرافیان را مانع اهداف خویش میبیند، از اینرو به عمر خود یا آنان پایان میدهد و گمان میکند این طریق، سعادت و نیکبختی او را تأمین میکند.
در زندگی کسی پیروز است که نفسی بزرگ و همتی عالی داشته باشد. ریشه خوشبختی یا بدبختی هر کسی در وجودش نهفته است. فرد نیرومند و با شخصیت، از مشکلات زندگی نمیهراسد و با اعتماد و توکل به خداوند و استقلال نفس به مقابله آنها میرود و با پشتکار و فعالیت، بر آنها غلبه مییابد. چنین شخصی برای حل مشکلاتش منتظر دیگران نمیماند و با همت عالی و اراده آهنین در میدان عمل وارد شده و برای رسیدن به هدف خویش، از کوشش و فعالیت دریغی ندارد.
اعتماد به نفس سرمایهای است که از دوران طفولیت با مسئولیتپذیری، پرورش مییابد و مراد از اعتماد به نفس آن است که هر انسانی در راه وصول به سعادت خود، به علم، اخلاق پسندیده و سعی و کوشش پیگیرش تکیه کند و از آرزوهای بیاساس بپرهیزد.
الف. اشتراک اخلاق و روان‌شناسی دین
از مشترکاتی که این دو منظر دارند این است که پیشوایان گرامی اسلام، آموختهاند که هر انسانی مسئول کارهای خود و در گروی اعمال خویشتن است. نیک و بد هر کس عاید خود او میشود و پاداش هر فردی نتیجه سعی و تلاش آن فرد است. در مقابل دانشمندان روان نیز عقیده دارند که پیشرفتها و موفقیتهای افراد بشر، مرهون اعتماد به نفس و فعالیتهای شخصی است. به هر نسبتی که استقلال روانی و سعی و کوشش مردم بیشتر باشد، پیشروی و موفقیتشان افزونتر است. البته همانطور که سابقا اشاره شد، تفاوت عمده این دو منظر یعنی اخلاق اسلامی و روانشناسی دین در اتکاء به خدای متعال است. بسی اتکاء به خدا و استمداد از قدرت الهی، در متون اخلاقی و اسلامی تصریح شده است. دلیل مهم آن، این است که شجاعت و قدرتِ نفسِ پیامبران الهی و پیروزیهای حیرتانگیزی که نصیب مردان الهی شده است، مدیون نیروی ارزنده ایمان و اتکاء به خداوند است.
ضرورت زندگی اقتضا میکند که هر انسانی با مردم بیامیزد و با آنان معاشرت نماید، ولی معاشرت با مردم غیر از اتکای به آنان است. انسان عاقل در برخوردهای اجتماعی مؤدب و مهربان است و به شخصیت مردم احترام میکند و با آنان با خوشرویی ملاقات دارد و حقوق و حدود خود و دیگران را رعایت میکند، اما هرگز تن به ذلت نمیدهد و خود را به خواری و زبونی نمیکشاند و کاری که باید خود انجام دهد، از دیگری توقع انجام آنرا ندارد.
ب. بنای اعتماد به نفس بر عمل خدایی
اتکاء به خود یعنی اتکاء به علم، عقل، خلق و خوی، عزم و تصمیم، کار و کوشش و مسئولیت و تجربه. اتکاء به نفس یعنی احساس اطمینان در خود، یعنی مرد سعی و عمل بودن، کوشا و جدی بودن در انجام وظایف، یعنی طمع نداشتن به غیر و اینکه هرگز زیر بار ذلت و زبونی نروند.
در نگاه اول با مقایسه این دو منظر معلوم میشود در این موارد، بین تعالیم اسلام و روش های علمی توافق و هماهنگی وجود دارد. به بیان دیگر آنچه که در قرون پیشین، اسلام عهدهدار تبیین آن بوده است و در قرآن و روایات معصومینG به آن اشاره شده، امروزه دانشمندان روان مانند آنها را در کتب علمی و برنامههای دیگر گنجاندهاند. اما در نگاه دقیق چیز دیگری بر انسان روشن میشود و آن این است که توجه تعالیم اسلام همواره بر عمل بوده است، البته نه نفس عمل؛ بلکه عمل مقصود اسلام بر محور خداست و عملی مقبول است که انسان را به خداوند نزدیک کند.
۲- مذمت اتکاء به غیر خدا
جان کلام قرآن و روایات معصومینG مذمت اتکاء به خلق است و خیر و سعادت مردم در قطع طمع از دیگران است. به بیان دیگر اتکاء به خلق و طفیلیشدن امری ناپسند و مذموم است. آنچه که در کلمات بزرگان آمده، إحیاء روح مسئولیتپذیری، استقلال روح و روان و اعتماد به نفس است. یعنی هر کسی را مسئول اعمال خویش و در گروی کاری که انجام میدهد میدانند. دانشمندان نیز اعتماد به نفس را یکی از پایه های اساسی برای سعادت فردی و اجتماعی معرفی میکنند.
در این بین اتکاء به حقتعالی که در متن اعتماد به نفس واقع شده، عبارتست از اینکه هر انسان مؤمنی، علاوه بر بهرهبرداری از نیروهای روانی، جسمی و طبیعی خویش به قدرت نامحدود خداوند جهان متکی و امیدوار باشد و از ذات مقدسش بهره معنوی ببرد. حاصل آنکه مؤمن، برای رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی خودش، از تمام نعماتی که خداوند در اختیارش قرار داده بهره کافی را میبرد. این نعمات، عقل، علم، هوش و استعداد، قوای بدن، فعالیتهای جسمانی و نیروهای طبیعی پنهان در دریای پهناور وجود اوست. وظیفه او امیدواری به خداوند است؛ علاوه بر اینکه تمام علل و عوامل مادی در نهایت به قدرت نامحدود خداوند ختم میشود و او علهالعلل و مسببالأسباب است. بنابراین صاحب چنین عقیدهای، در مشکلات زندگی خود را نمیبازد. یأس و ناامیدیِ از عنایات ربالعالمین، عامل شکستها و بدبختیهای او است که هرگز در روانش جایگاهی ندارد؛ چون او ایمانی خالص و رجائی واثق به خدای متعال دارد.
اگرچه روحیه استقلال روان و اتکاء به نفس در اندیشه روانشناسان وجود دارد و البته چنین تربیتی ارزنده و مورد احترام است، اما اینکه نیروی جسمی و روانی هر انسانی محدود است و ناچار درجه امیدواری و شعاع فعالیت او نیز محدود است، بر کسی پوشیده نیست. تربیتیافتهگان مکتب غیر الهی که تنها مطابق اصول علمی تربیت شدهاند و متکی به نفساند، تا موقعی که در بنبستهای زندگی گرفتار نشدهاند مرد کار و فعالیت هستند و با جدیت و امیدواری به امور خود میپردازند. اما زمانی که مشکلات غیر قابل حلی پیش روی آنان قرار میگیرد و تمام درهای علل و عوامل طبیعـی را به روی خود بسته میبینند، یأس و ناامیدی بر آنان غالب شده، دیگر کوشش نمیکنند. بنابراین در چنین شرایطی اعتماد به نفس نمیتواند روانشان را از اضطراب و نگرانی حفظ کند و او را امیدوار کند.
۳- ایمان، امید و توکل به خداوند سرمایه مؤمن
با مقایسه این دو فرد، روشن میشود که فردی که به خداوند تعالی ایمان دارد و با داشتن سرمایه استقلال روانی و اعتماد به نفس، متکی به خداوند است، هرگز دچار یأس و ناامیدی نمیشود. او در همه حال به یاد خدا است و از تمام وسایل و عواملی که پروردگار جهان آفریده است استفاده تمام و کمال میبرد و کمترین فرصتها را برای رسیدن به سعادت غنیمت میشمارد. حتی اگر در گرداب مشکلات فرو رود، بازهم امیدوار به رحمت و عنایت خداوند است؛ چون او روان خود را در محصوره علل طبیعی زندانی نکرده بود و نیروی لایزال الهی را از یاد نبرده بود. بنابراین در سختترین لحظات و شرایط از عنایت خداوند، استمداد میکند و نور امید در روان او هیچگاه به خاموشی نمیگراید که بزرگترین عامل اطمینان نفس و قوت اراده، اتکای به خداوند رحمان و رحیم است.
ویژگی که مکتب روحانی و اخلاقی اسلام دارد این است که علاوه بر پرورش اعتماد به نفس، افراد را با ایمان و متکی به خداوند بار میآورد و این خود یکی از بزرگترین امتیازات مکتب تربیتی اسلام نسبت به مکاتب تربیتی جهان است، زیرا اسلام مکتب کرامـت است. در مقابل روش های علمـی و عملـی روانشناسان، تنها بر این مبتنی است که مردم را متکی به نفس تربیت کنند.
بدون تردید، پیامبران الهی مردان قویالاراده و متکی به نفس بودهاند، ولی سرچشمه قدرت حیرتآور روان آنان اتکـاء به خـداوند بـوده است. موسی بن عمرانC تنهـا با نیـروی اعتمـاد به نفس هرگز نمیتوانست در مقابل قدرت عظیم فرعون قد علم کند و به تنهایی حکومت ظالمانه او را برچیند. پس اتکاء به قدرت نامحدود الهی وی را چنین توانا و نیرومند کرد.
پیامبر نور و رحمت۷ دارای محکمترین شخصیت روحی و استقلال روانی بود، ولی قدرتی که در آن محیط ناامن و جنایتبار به حضرتش نیرو بخشید و در سختترین شرایط با امیدواری و بردباری در مقابل مشکلات مقاومت کرد و سرانجام پیروز شد، اتکاء به خداوند بود. از اینرو خداوند به پیامبر گرامیاش که الگو و اسوه خلق عظیم است نیز سفارش میکند که بعد از عزم بر کارها و تصمیم بر انجام آنها، به حضرت حق جلوعلا توکل کند و البته قبل از آن پیامبر۷ به شخصیت مردم احترام میگذارد و با آنان مشورت میکند و برخورد ایشان با مردم مؤدبانه است؛ زیرا مشورت و احترام به مردمی که عاقل و فهمیده هستند، امری پسندیده و ممدوح است که این اخلاقِ بجای پیامبر۷ رمز کامیابی و پیشرفت آن بزرگوار بود:
> وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى ا… إِنَّ ا… یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلین<‏[۲۷۵]
در امور اجتماعی با مردم مشورت کن و آن هنگام که راه معین شد و در اجرای آن تصمیم گرفتی، به خداوند توکل نما.
نتیجه اینکه مقام منیع نبوت که دارای عزم و تصمیم است و وظایفش را خود، شخصا انجام میدهد، روی پای خودش ایستاده و از مشکلات نمیهراسد و با اراده قوی خود در برابر موانع مقاوم است و در همه شئون زندگیاش بر خداوند بزرگ توکل و تکیه دارد. نکته قابل توجه در روش ایشان اینکه تبادل فکر و اندیشه با مردم، برای پیشرفت فردی و اجتماعی و همینطور اعتماد به نفس، سعی و کوشش و توکل بر خدای متعال از عوامل مهم پیروزی و موفقیت بشر محسوب میشود. این توکل بر حضرت حق که در روش علمی و عملی روانشناسان مغفول مانده، جایگاه بالاتری از اعتماد به نفس دارد و تأثیر روانیاش، بارها بیشتر از قدرت محدود اعتماد به نفس است. در حالی که مکتب اسلام با إحیای استقلال روانی و اتکاء به نفس، پیش از آن مردم را متکی به حق تربیت میکند و روان قوی آنان را به قدرت زوالناپذیر خداوند تواناتر میسازد که این از بزرگترین امتیازات تربیتی این مکتب است.[۲۷۶]
۴- تحلیل و بررسی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...