امام حسین «علیه السّلام» برای حفظ دین و احیای امربه‌معروف و نهی از منکر در روز عاشورا مرارت‌ها و رنج‌های فراوانی متحمل شدند؛ و فرمود: الموت اولی من رکوب العار؛ مرگ از متحول‌شدن یک ننگ بالاتر است. ایشان با این شعار خواستند بگویند: من فقط عزت می‌خواهم. درصورتی‌که می‌توانستند برای نجات از این شرایط با یزید کنار بیاید.[۲۱۶]

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

بنابراین فقیه باید آن‌گونه که قرآن می‌گوید: وَ لِلّهِ الْعِزَّهُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ[۲۱۷]؛ عزت و شرافت خود را حفظ کند؛ چراکه او به‌عنوان منادی و مروج دین، راهنما و الگوی جوانان است. حال اگر جوانان متوجه شوند کسی که تابه‌حال به او اقتدا می‌کردند خود زیردست و خودفروختۀ مالکان و اربابان زر است و برای رسیدن به اهداف آنان تلاش می‌کند، دیدشان نسبت به فقها تغییر کرده و از دین روی‌گردان می‌شوند.[۲۱۸]
امیر مؤمنان «علیه السّلام» می‌فرماید: لَا دِینَ لِمَنْ لَا مُرُوءَهَ لَهُ؛[۲۱۹] آنکه مردانگی ندارد دین ندارد.
آیت‌الله مجتهدی به طلاب علوم دینی توصیه می‌کند که برای پول وعظ و سخنرانی نکنید. مناعت طبع داشته باشید. آن‌ها که منبر پند و سخنرانی‌شان برای پول باشد این‌ها یک‌مشت آخوند گرند نه عالم دینی همین‌ها جامعه را به فساد می‌کشند و سبب بی‌دینی بسیاری از جوانان می‌شوند. ایشان می‌فرمایند: عالمی بود که بعد از اتمام منبرش پول را گرفته و زیر پتو می‌گذاشت. اطرافیانش می‌گفتند چرا پول‌ها را نمیشمارید. جواب میداد ترس دارم از اینکه اگر مقدارش بیشتر باشد مرتبه بعد منبر را چربتر کنم و اگر کمتر باشد دعوت بعدی را رد کنم. ازاین‌روی برای آنکه کارم خدایی باشد پول را در جیب گذاشته، آن را نمی‌شمرم. خوب است طلاب از این عالم بزرگوار درس بگیرند و مناعت طبع را پیشه خود سازند
یکی از علمای بزرگ نجف می‌گوید: روزی به دکان سبزی فروشی رفتم و آقای قاضی را دیدم که مشغول جدا کردن کاهوی پوسیده و برگ‌های خشن و بزرگ است آن‌ها را حساب کرد و از مغازه بیرون رفتند من به دنبال ایشان رفتم سؤال کردم آقا علت اینکه آن کاهو‌ها را خریدید چه بود؟ فرمودند: این آقا فردی فقیر است و من گاه‌گاهی با او مساعدت میکنم و نمیخواهم چیزی بدون عوض به او داده باشم تا هم عزت و آبرویی نرود و هم او ناخواسته عادت به مجانی گرفتن نکند و در کسب‌وکارشان ضعیف نشود. از طرفی برای ما فرق نمیکند کاهوی لطیف بخریم یا این کاهویی که به علت عدم خریدار آخر ساعت بیرون ریخته میشود؛ و مغازه‌دار ضرر میکند. این‌چنین فقیه وارستهای با این برخورد اخلاقی دین اسلام را آن‌گونه که شایسته بود به آن مغازه‌دار نشان داد و باعث استواری او درراه دین شد.

۴-۱-۱-۷- زهد و ساده زیستی

زندگی ساده و به‌دوراز تجملات دنیایی یکی از ویژگی‌های بارز مکتب‌های آسمانی به‌ خصوص اسلام است. اگر تاریخ را ورق بزنیم متوجه خواهیم شد سیره و روش معصومین در ساده زیستی صفحات تاریخ را به خود اختصاص داده است. حضرت علی «علیه سّلام» همۀ درآمدش را درراه خدا انفاق مى‌کرد و خود و عائله‌اش به یک زندگى ساده قناعت مى‌کردند.[۲۲۰]
اما منظور از زهد به این معنا نیست که فرد خود را در مضیقه قرار دهد و از هیچ‌یک از امکانات دنیوی استفاده نکند: بلکه زهد همان دل نبستن به دنیاست. هستند کسانی که با داشتن امکانات مکفی در زندگی اما ساده زیستی را پیشۀ خود کردند. آیه اللّه احمدى میانجی تقوی را نفى‌گرائى و گوشه‌گیرى نمى‌دانستند؛ بلکه تقوى را در مفهوم مثبت آن زندگی میان مردم و اجتماع و خدمت به مردم و اسلام، عینیت مى‌بخشیدند.[۲۲۱]
بنابراین در این حصر اقتصادی که خود ریشۀ بسیاری از انحرافات دینی است فقها به‌عنوان الگوی عملی و عینی باید سطح زندگی‌شان به‌گونه‌ای باشد که جوانان با دیدن آنان جذب دین شوند، نه آنکه روی منبر مردم را پند و تذکر دهند اما فردا خود برخلاف گفته‌هایش عمل کنند به فرض به مردم بگوید قناعت کنید اما خودش سوار بهترین ماشین می‌شود، در بهترین خانه سکونت دارد و شیک‌ترین لباس‌ها را می‌پوشد. مردم باوجوداین روحانیون نسبت به دین اسلام شک می‌کنند و می‌پندارند که اگر دین اسلام صلاحیت پیروی داشت عاملان دین خودشان از آن تبعیت می‌کردند.
امام خمینی «ره» به فقهای دین می‌گوید:
«شما که مدعی پیروی از امام علی «علیه السّلام» هستید لاأقل کمی زندگی‌اش را مطالعه کنید و بنگرید آیا بین زندگی خود و آن حضرت شباهتی هست؟ آیا از زهد و تقوی و بی‌آلایشی زندگی او چیزی را به کار می‌بندید؟[۲۲۲] مسئولیت شما نسبت به عامۀ مردم خیلی سنگین‌تر است. آنچه برای مردم مباح است چه‌بسا برای شما جایز نباشد. آنان ارتکاب بسیاری از امور را از شما متوقع نیستند چه برسد به اعمال پست و نامشروع. اگر خدای‌ناکرده این‌چنین کارهایی از شما سر بزند مردم را نسبت به جامعۀ روحانیت بدبین می‌کند.»
«از اهم مسائلی که به شما روحانیون و مسئولین مربوط است و نیاز به تذکر دارد نحوۀ زندگی شماست همان چیزی است که مردم از ما توقع دارند و به دنبال ما آمده‌اند اگر خدای ناخواسته خانه‌هایمان بشود فلان عمارت، ماشینمان بشود فلان مدل، در پی آن، از بین رفتن جایگاه روحانیت در دل‌ها همان، از بین رفتن جایگاه اسلام هم همان…از زندگی شیخ انصاری شنیدید که چگونه وضعی داشت اگر آن وضع نبود چگونه می‌توانست آن شاگردان بزرگ را تربیت کند و آن کتاب‌های ارزنده را تحویل جامعه دهد».[۲۲۳]
ایشان در جای دیگری می‌فرمایند: «صاحب جواهر کاخ‌نشین نبوده بلکه او در خانه‌ای محقر می‌زیسته که در یک اتاقش دالانی باز بوده که از آن نسیم داغ می‌وزیده است؛ و ایشان مشغول نوشتن جواهر بوده. از انسانی که علاقه به شکم، شهوات، مال و امثال این‌ها باشد این کارها برنمی‌آید…
من اکثر موفقیت‌های فقها و نفوذ آنان در جامعۀ اسلامی را در ارزش عملی و زهد آنان می‌دانم امروز هم این ارزش باید بیش‌ازپیش اهمیت داده شود هیچ‌چیز به زشتی دنیاگرایی روحانیت نیست و هیچ وسیله‌ای هم نمی‌تواند بدتر از دنیاگرایی روحانیت را آلوده کند».[۲۲۴]
شاید بتوان گفت یکی از علتهایی که سبب شد بسیاری از علما و مراجع نجف به آن مرتبه از علم و معرفت برسند، همان زهد و سادهزیستی آنان بود. آمده است که؛ یکی از محققین طی تحقیقی که در سال ۱۹۵۷ میلادى پیرامون حوزه علمیه نجف انجام داده است دربارۀ آن مى‌گوید: درس خواندن در نجف همپاى قناعت و زهد است و طلبه با رفاه پیوندى ندارد. باوجوداین، همۀ کسانى را که دیدم، سخاوتمند بودند. هر کس به‌قصد اقامت به نجف مى‌رود، به دنبال اهداف مادى نیست. تنها مقصود از تعلّم و درس خواندن، صلاح دینى، تقوا و خدمت در جهت اهداف الهى است؛ نه چیز دیگر. لذا طلاب نجف، میان علم و تقوا جمع کرده‌اند تحمل این‌گونه مشکلات بود که توانستند سرآمد علم و تقوا شوند و نسلی را بپرورانند که امروز آثار و کردارشان خط جوانان راه‌گم‌کرده ایست که از دین فاصله گرفته‌اند.
محمدتقی جعفری بارها دراثنای خاطرات خود مى‌فرمودند: تحمل درجۀ حرارت بالاى پنجاه درجۀ تابستان نجف و تحمل گرسنگى براى ما در آنجا به هدف تحصیل علم و کسب معرفت از مشایخ بزرگ یک امر عادى و پیش‌پا افتاده بود.
آرى رسیدن به فقاهت و اجتهاد در دین همراه باتحمل همۀ این سختی‌هاست.[۲۲۵]
چه زیبا سروده شاعر:
ماییم مست و سرگردان فارغ ز کار دیگران عالم اگر برهم رود عشق تو را بادا بقا
کو بام غیر بام تو کو نام غیر نام تو کو جام غیر جام تو ای ساقی شیرین‌ادا[۲۲۶]

۴-۱-۸- حسن خلق

حسن خلق یکی از بارزترین و زیباترین صفات اخلاقی است که به‌ مانند اکسیری توانسته است دنیای انسانها را دگرگون کند.
بیتردید میتوان گفت یکی از اموری که سبب شد پیامبر در طول رسالت خود جامعهای را بنا کند که مردم و جوانانش با دین و فضیلتها و ارزش‌های دینی و انسانی پرورش یابند، وجود همان خلق نیکو بود قرآن در این زمینه میگوید: فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظّاً غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ.[۲۲۷] ازاینرو نیاز است فقیه خود را به حسن خلق آراسته نماید تا در فرایند رسالت خود که هدایت نسل جوان به‌سوی دین حنیف است موفق گردد. وگرنه سبب پراکندگی آن جوانان از گرد دین خواهد شد
آیتالله کوهستانی نمونه بارز خوشخلقی، ایشان آن‌چنان به شاگردان جوان خود عشق میورزید که هنگام بازگشت آنان به وطنشان در فراغشان اشک میریخت.[۲۲۸] این‌گونه اخلاقی بود که سبب شد این جوانان با تمام وجود و خالصانه در کلاس درس او حضور یابند و همچون ریشه های یک درخت از این منبع سرشار علم، تقوی و معنویت تغذیه کنند و خود صاحب تألیفاتی شوند که امروز طلاب و دانشجویان جوان از آن تألیفات به‌عنوان متون اصلی خود فیض میبرند. یا می‌ توان آیت‌الله اشتهاردی را نام برد که جلوه‌ای از مظاهر حسن خلق بود؛ آنگونه که با گفتاری مؤدبانه و جاذبه‌دار و رفتاری شایسته و چهره‌ای همیشه گشاده و بانشاط جوانان را جذب دین می‌نمود و مانع از دل‌زدگی آنان از اسلام می‌گردید.

۴-۱-۱-۹-عفو و گذشت

ازجمله خصلتهای پسندیده که اسلام به آن سفارش کرده عفو و بخشش و تحمل بزرگواری است. شایسته است انسان در مقابل آزار و اذیتهای دیگران دریادل باشد و از دریچۀ گذشت و بزرگواری به این‌گونه مسائل بنگرد. رسول خدا «ص» میفرماید: عَلَیْکُمْ‏ بِالْعَفْوِ فَإِنَّ الْعَفْوَ لَا یَزِیدُ الْعَبْدَ إِلَّا عِزّاً فَتَعَافَوْا یُعِزَّکُمُ اللَّهُ؛[۲۲۹] گذشت را پیشه سازید؛ چراکه عفو بر انسان جز عزت نمیافزاید. پس عفو کنید تا خدای سربلندتان گرداند.
حضرت یوسف «علیهالسّلام» با آن ‌همه آزاری که از برادران خود دید آن ‌همه درد و رنج را فراموش کرده و آن‌ها را بخشید. فقیه هم واجب است به ‌مانند حضرت یوسف «علیهالسّلام» خود را متصف به این اخلاق زیبا نماید تا با آن گذشت و بزرگواری خود جوانان را به سمت خود بکشاند و مانع از دینگریزی آنان شود.
میتوان به آخوند خراسانی اشاره کرد که با آن روحیه عفو و گذشت و بزرگواری مانع از دینگریزی جوانان شدند. ایشان در مقابل بدگویان خود همیشه گذشت داشتند به‌گونه‌ای که آمده است روزی یکی از همان بدخواهان و بدگویان برای پرداخت طلب خود مجبور به فروش خانه خود شد خریدار هم شرط گذاشت که سند باید توسط آخوند امضا شود آن فرد هم به‌اجبار پیش آخوند میرود اما برخلاف تصور آن بزرگوار سه کیسه پول به او میدهد تا زن و فرزندش آواره نشوند مرد با دیدن این رفتار، مرید[۲۳۰] آخوند میشود. آری آخوند خراسانی با بزرگواری و روحیه گذشت هیچ‌گاه به خود اجازه توهین و بدرفتاری با هیچ‌کسی را ندادند این روحیه سبب شد جوانان بسیاری مرید و شاگردش شوند و حتی در انقلاب مشروطه پابه‌پای روحانیت و مراجع برای حفظ و حیثیت دین از هیچ کوششی دریغ نکردند

۴-۲- اخلاق اجتماعی

پس از اخلاق فردی، اخلاق اجتماعی مهمترین پایۀ ارکان نظام اخلاقی به شمار میرود. از دیدگاه شریعت اسلامی اخلاق بهقدری بااهمیت و ارزشمند است که پیامبر اسلام هدف والای بعثت خود را به ثمر رساندن این بعد گران‌مایه‌ی انسان معرفی میکند. بدین گونه که میفرماید: إِنَّمَا بُعِثْتُ‏ لِأُتَمِّمَ‏ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ؛[۲۳۱] بخاطر اتمام و کمال اخلاق مبعوث به رسالت شدم؛ و ارزشمندی اخلاق اجتماعی ازاین‌جهت است که علاوه بر بعد معنوی در خودسازی انسان، در رشد و توسعۀ جامعه در ابعاد سیاسی، اجتماعی و فرهنگی هم نقش دارد.
ازاینرو زمانی علما در ایجاد یک محیط اخلاقی و خو گرفتن به کمالات نفسانی، آن موفقیت را کسب میکنند که در میان مردم و جوانان حضور یابند. البته باید دانست که کمال اخلاق آن نیست که فقیه در خانه بنشیند و در را بروی مردم ببندد آن‌هم به‌قصد تهذیب نفس و اصلاح خود که این روش عابدان و تارکان است آنکه به خود میاندیشد نه‌تنها به رسالت خود را انجام نداده که خود را نیز نساخته است؛ زیرا تقوا مردمگریزی نیست و پارسایی ایجادش به حضور در اجتماع و جامعه است و ملکات نفسانی در برخورد با فتنهها و آشوبهای دنیایی خود را نشان میدهد.
همراهی عالمان با جوانان موجب میشود که آرامش روانی بر جوانان سایه گسترده، آنان را اشخاص عامل به دین بار آورد و این باور و عمل است که سبب میشود جامعه به سمت سلامتی و آرامش پیش رود.

۴-۲-۱-مصادیق اخلاق اجتماعی

۴-۲-۱-۱- مبازه با فقر و محرومیتزدایی

ازجمله اوصاف اخلاقی که میتواند در پیشگیری از دینگریزی نقش بسزایی داشته باشد مبارزه با فقر و محرومیتزدایی است. حمایت علما از مظلومان و دفاع در مقابل ظالمان در زمان رژیم شاهنشاهی نمونه بارز این اخلاق است.[۲۳۲] در زمان رژیم ستمشاهی به علت اعطای امتیازات بی‌شمار شاه به روسیه و انگلیس محصولات و تولیدات داخلی از رونق افتاد و سبب شد فقر و فلاکت دامن‌گیر جامعه ایران شود و میرفت بیکاری و فقر مردم و جوانان به سمت هرزگی، بیبندوباری، بزهکاری و در نهایت بیدینی روی آورند که آخوند خراسانی طی فتوایی مصرف کالاهای خارجی را تحریم کرد و در فتوای خود از اصطلاح جهاد اقتصادی سخن به میان آورد و آن را برابر با جهاد در رکاب امام زمان «علیهالسّلام» دانست و مانع از فقر و بیکاری شد.[۲۳۳]

۴-۲-۱-۲- اتحاد

ازجمله اخلاقهای اجتماعی برای یک فقیه همان ایجاد اتحاد و انسجام در بین مردم جامعۀ خود میباشد. اگر کمی به عقب برگردیم و سری به جنبش عراق بیندازیم متوجه خواهیم شد که یکی از اقدامات مراجع و روحانیون برای جنبش اسلامی، اتحاد بین مردم و رؤسای عشایر و اتحاد بین شیعیان و اهل تسنن بود.[۲۳۴] البته همانگونهکه این فقها کوشش نمودند این اتحاد برای رضای خدا و بر محور حق بناشده بود تا اینچنین جنبشی به راه افتاد؛ چراکه هر آنچه بر پایۀ منافع مادی شکل بگیرد نه‌تنها انسجام و آرامش نمی‌آورد که دوام چندانی نخواهد داشت و دیر یا زود باعث تشتت و نابرابری خواهد شد. از این رهگذر قرآن پیوند و انسجام دل‌ها را در اختیار مؤمنین دانسته و دربارۀ اتحاد و الفت مؤمنین خطاب به پیامبر میفرماید: وَ أَلَّفَ‌ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً مَا أَلَّفْتَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ و لکِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِیزٌ حکیم[۲۳۵]
و در جای دیگر میگوید:
«فَقَالُوا رَبَّنَا بَاعِدْ بَیْنَ أَسْفَارِنَا وَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِیثَ وَ مَزَّقْنَاهُمْ کُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شکور».[۲۳۶]
تا گفتند پروردگار میان سفرهایمان فاصله‌ای اندازد و بر خودشان ستم کردند پس آن‌ها را حکایت‌هایی گردانیدیم و سخت تارومارشان کردیم قطعاً در این ماجرا برای هر شکیبایی سپاسگزاری عبرت‌هاست.
بنابراین حاکمیت دینِ حق و نظام اسلامی، به‌مانند هر نظام دیگری، با آرزوها محقق نمیشود، بلکه حضور مردم و اتحاد آنان بر محور حق را می‏طلبد. مردم اوّلا با پذیرش دین و ثانیاً پذیرش ولایت حاکم اسلامی، دین خدا را در جامعه متحقق می‏سازند و چنین مردمی اگرچه اندک باشند، خداوند آنان را یاری خواهد کرد و در جنگ با بیگانگان، همه معادلات ریاضی و سیاسی و نظامی را بر هم می‏زند: کَمْ مِنْ فِئَهٍ قَلِیلَهٍ غَلَبَتْ فِئَهً کَثِیرَهً بِإِذْنِ اللَّهِ[۲۳۷]. در جنگ ۳۳ روزهای که بین لبنان و اسرائیل اتفاق افتاد بااینکه حزبالله لبنان[۲۳۸] امکانات چندانی نداشت و دشمنان آنان از همه امکانات مادّی برخوردار بودند، اما چون مؤمنین به‌قدر میسور، به دستور خدا عمل می‏کردند، وبر طبق ولایت‌فقیه و اطاعت از دستورات امام خمینی بودند، خداوند هم عدّه‏ای از آن سلاطین ستم و باطل را به‌صورت: فَأَخَذْنَاهُ وَ جُنُودَهُ فَنَبَذْنَهُمْ فِی الْیَمّ[۲۳۹] گروهی را: خَسَفْنَا بِهِ وَ بِدَارِهِ الْأَرْضَ،[۲۴۰]
و برخی را سَخَّرَهَا عَلَیْهِمْ سَبْعَ لَیَالٍ وَ ثَمَانِیَهَ أَیَّامٍ حُسُوماً[۲۴۱] و جمعی دیگر را با سایر جنود الهی از میان برد.

۴-۲-۱-۳-مبارزه با ظلم

یکی از عواملی که باعث دینگریزی جوانان میشود ظلم و ستم و حاکمیت حاکمان فاسد و جائر میباشد. بر امور جوانان و مردم است. یکی از نقشهای مهم فقیهان در جلوگیری از دینگریزی جوانان در طول تاریخ با حکومتهای ظالم و دولتهای جائر میباشد. حماسههای امام خمینی و فقیهان معاصر در مبارزه رژیم ستمشاهی پهلوی و دولت ۲۵۰۰سالۀ شاهنشاهی در ایران سند بسیار قویای برای روشن نمودن نقش فقیهان در پیشگیری از دینگریزی جوانان است؛ زیرا اگر انقلاب به رهبری امام و فقیهان معاصر نبود اکنون جوانان ما وضعیت مطلوب و آرمانی از جهت ارتباط باخدا و اهل بیت و اخلاق شایسته نداشتند به همین جهت امام در سال ۴۲ فرمودند ما میخواهیم جوانانمان را از عشرتکدهها و وافور رها کرده به میدان جنگ ببریم تا با شهادت آنان را به ملکوت اعلی پرواز دهیم عشق و محبت جوانانمان را به‌ویژه شهیدان و جانبازان را نسبت به امام خمینی رهبر
مبارزه با کفر و ظلم و پرهیز از رجوع به آن از اهداف نبوّت عامّه است، آن‌چنان‌که حضرت موسی«علیه‌السّلام» قوم خود را از بازگشت به کفر که سبب از دست دادن سرمایۀ ایمان میشد بر حذر داشت. وَ إِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ یَا قَوْمِ اذْکُرُوا نِعْمَهَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جَعَلَ فِیکُمْ أَنْبِیَاءَ وَ جَعَلَکُمْ مُلُوکاً وَ آتَاکُمْ مَا لَمْ یُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعَالَمِینَ یَا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَهَ الَّتِی کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ وَ لاَ تَرْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِکُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِینَ[۲۴۲] این خطر و اخطار همیشگی است؛زیرا انحراف از دین در پیروان پیامبر به دست بلغمها و سامریها بوده است آن چنانکه خداوند در این رابطه میفرماید: وَدَّ کَثِیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَوْ یَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إِیمَانِکُمْ کُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِم.[۲۴۳]
لذا میبینیم در در سراسر تاریخ ۲۵۰۰ سالۀ شاهنشاهی که قدرت مطلقۀ پادشاهی بر ایران سایه افکنده و زمینه ساز ظلمها و انحرافات فراوانی از جمله شرابخوری، تجاوزات جنسی، بیبندوباریاخلاقی و… در بین جوانان شده بود، در این میان نباید نقش انگلیس را در به فساد کشیدن جامعۀ ایران را از نظر دور داشت؛ زیرا با حضور انگلیس به عنوان سهامدار توتون و تنباکوبا حدود ۱۰۰هزار مبلغ مسیحی وارد ایران شدند و ضمن ایجاد کلیسا در مناطق مختلف، دختران ایرانی را به پرستاری در بیمارستان و بیحجابی واداشتند، در بیشتر شهرها مراکز فساد راه انداختند، کافههایی با انواع وسایل قمار و رقصهای محلی ومشروبات الکلی پدید آوردند. علاوهبراین انگلیسیها هر جا که میرفتند سوار اسب، اسلحه و مزدور اسلحه را هم میبردند. این شنیوهای بود که انگلیسیها در تصرف هند و ایجاد کمپانی هندشرقی و سپس حظور نظامی به بهانۀ حفظ امنیت کمپانی و در نهایت مستعمره نمودن هند بکار گرفتند.[۲۴۴]
بنابراین روحیۀ مبارزه و حماسه با ظلم در ایجاد نهضت بیداری در طول تاریخ که فقهای امامیه بنیان گذار آن بودند نقش اساسی در اتحاد و همبستگی جوانان برای دفاع از دین و ارزشهای اسلامی داشت.. چه بسیار جوانانی که تحت تعلیمات و منش حضرت امام«ره» به میدان مبارزه رفته و شهادت نصیبشان شد. و امروز الگوی زندگی شخصی و اجتماعی بسیاری از جوانان هستند . از این نمونه‌ها در زمان شیخ طوسی و شیخ مفید، حضرت امام و امام موصیصدر، آیتالله محمد تقیشیرازی و .. کم و بیش دیده می‌شود.

۴-۲-۱-۴- نفی سلطۀ کافران و پرهیز از اطاعت کفار

از دیگر مواردی که وجودش عاملی بر دینگریزی جوانان میشود سلطۀ کفار بر مسلمین و اطاعت از آنان است که این خود مستلزم بازگشت به جاهلیت فکری و کفر اعتقادی و طبعاً همان دینگریزی میگردد. قران رسماً دستور داده است که در حیات اجتماعی نه از کفار اطاعت کنید و نه به زیر سلطه آنها بروید:
«یا أیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إن تُطیعوا الَّذینَ کَفَروا یَرُدّوکُم عَلی أعْقابِکُمْ فَتَنقَلِبوا خَاسِرِینَ.[۲۴۵] ولاتُطِع مَن أغفَلنا قَلبَهُ عَن ذِکرِنا واتَّبَعَ هَوَاهُ[۲۴۶] لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً» [۲۴۷]
لذا فقهای امامیه برای جلوگیری از دینگریزی تلاشهای بسیاری نمودند از آنجمله می‌توان به نقش میرزا تقی شیرازی در روند جنبش اسلامی عراق اشاره نمود وی برای آنکه دست انگلیس و مستعمران آن را از عراق کوتاه کند و مانع شود از آنکه این کشور بتواند با تسلط بر منافع اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، جوانان مسلمان را با خود همسو کند و آنان را به گونهای بیدین نماید؛ از این‌روی با صدور فتوایی مبنی بر اینکه هیچ مسلمانی حق ندارد غیر مسلمان را به فرمانروایی و حاکمیت بر مسلمانان انتخاب کند.[۲۴۸]مانع از رسیدن این کشور به اهداف پلید خود شد.[۲۴۹]

۴-۲-۱-۵- ثبات قدم و ایستادگی در برابر دشمنان

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...