ب )خودکشی خودخواهانه:

این نوع خودکشی وقتی رخ می‏ دهد که شخص رابطه‏ای قوی با هیچ گروه اجتماعی ندارد. فقدان وابستگی خانوادگی توضیحی است برای آسیب‏پذیری افراد مجرد نسبت به افراد متاهل و آسیب‏ناپذیری نسبی زوج‏های صاحب فرزند در مقابل خودکشی. در مناطق روستایی وابستگی اجتماعی بیشتر از شهر است و به همین جهت میزان خودکشی در آن‏ها پایین‏تر است.

ج) خودکشی ناشی از بی‏هنجاری:

هرگاه نظارتی که جامعه بر رفتارها و هنجارها دارد ضعیف یا حذف شود، حالت بی‏هنجاری یا نابسامانی در جامعه به وجود می ‏آید. بی‏هنجاری از تضعیف وجدان اخلاقی ناشی می‏ شود و عموماً با بحرآن‏های بزرگ اجتماعی، اقتصادی یا سیاسی همراه است. خودکشی ناشی از بی‏هنجاری را کسانی مرتکب می ‏شوند که وابستگی آن‏ها با جامعه دچار آشفتگی است و در نتیجه از معیارهای رفتاری مرسوم محروم گردیده‏اند. این نوع خودکشی توضیحی است برای عیار بالاتر این رفتار در بین افراد طلاق گرفته در مقایسه با افراد متاهل، و آسیب‏پذیری بیشتر کسانی که وضع اقتصادی آن‏ها تغییر ناگهانی و شدید پیدا ‌کرده‌است. این نوع خودکشی به بی‏ثباتی اجتماعی همراه با گسیختگی معیارها و ارزش‏های اجتماعی نیز اطلاق می‏ شود. خودکشی ناشی از بی‏هنجاری درست در برابر خودکشی‏های سنتی که از نوع خودخواهانه است، قرار می‏ گیرد. در این نوع خودکشی، فرد به حیاتش نه از آن رو پایان می‏ دهد که هنجاری را شکسته یا به قانون مورد پذیرش گردن ننهاده، بلکه بدین سبب دست به خودکشی می‏زند که بعد از تلاش بسیار، زندگی را سراب، پیروزی‏ها را بی‏فرجام و حیات ناشی از تقدیر را پوچ یافته است.

د)خودکشی ناشی از تقدیر:

دورکیم خودکشی ناشی از تقدیر را به عنوان چهارمین نوع خودکشی معرفی ‌کرده‌است. این نوع خودکشی افرادی را شامل می‏ شود که دارای محدودیت‏های سنگین و همیشگی هستند و زندگی بی‏ثمری دارند، همانند افراد زندانی که دیگر تحمل ماندن در زندان را ندارد.

رز[۶۱] علل اقدام به خودکشی را در سه حیطه بیماری روانی، مسایل اجتماعی و مسایل ارگانیک و جسمی مورد بررسی قرار می‏ دهد:

    1. اختلالات روان‏پزشکی: شامل افسردگی، الکلیسم، اعتیاد دارویی، اسکیزوفرنی و اختلالات شخصیتی از علل عمده در این حیطه هستند.

    1. مسایل اجتماعی: همانند انزوا، از دست دادن عزیز، فقدان فرد مهم در زندگی، محدودیت، جدایی و نداشتن شغل یا کار می‏تواند از عوامل مهم ایجاد ایده و اقدام به خودکشی باشد.

  1. ابعاد فیزیکی یا فیزیولوژی: بیماری‏های جسمی، تومور بدخیم، اختلالات عصبی، کاهش فعالیت سروتین مغزی.

۲-۱-۲-۵- عوامل مرتبط با خودکشی

خودکشی و عوامل روان‏شناختی

اخیراًً بعضی محققان بین نمایش خودکشی و اقدام از روی دو دلی و اقدام به خودکشی عمدی تفاوت قائل شده‏اند (حسینی، ۱۳۷۸).

اشنایدرمن اقدام به خودکشی را بر اساس بیان فرد درباره‏ قصد او برای گرفتن جان خود به چهار دسته تقسیم می ‏کند.

    1. آن‏هایی که مصمم‏اند خودکشی کنند.

    1. آن‏هایی که تردید دارند خودکشی کنند.

    1. آن‏هایی که قصد خودکشی ندارند.

  1. آن‏هایی که فقط تظاهر می‏ کنند و مطمئن هستند که نجات می‏یابند.

بر اساس نظر ژیرارد، حوادث زندگی هویت و خود مفهومی فرد را تهدید می‏ کنند و باعث می ‏شوند که حمایت‏های هویتی وی ریشه‏کن شود. آن دسته از تغییرات زندگی که مبتنی بر برنامه و قابل انتظارند، مانند بازنشستگی یا مرگ طبیعی قوم و خویش، تاثیر کمتری در رفتار خودکشی دارند ‏تا تغییرات نامنتظر مانند ناکامی‏های شغلی و حرفه ای (ژیرارد[۶۲]، ۱۹۹۳).

مباحث روان‏شناختی ابعاد متفاوتی از خودکشی را در بر می‏ گیرد که متاسفانه در نظریه‏ی جامعه‏شناسی کلاسیک اثری از آن نیست و در همان گام نخست به دست فراموشی سپرده شده است. بدین ترتیب، همان‏طور که در این مختصر آمد، محیط اجتماعی و خانوادگی، با ایجاد‏ تاثیرات روانی مثبت یا منفی، ممکن است حداقل زمینه‏ ارتکاب خودکشی را مستعد کند یا نامناسب سازد (محمدپور، ۱۳۸۳).

خودکشی و عوامل اقتصادی

در این بحث منظور از عوامل اقتصادی آن دسته از جریانات و فرآیندهایی است که در کسب پایگاه‏ها و نقش‏های اجتماعی مرتبط با پایگاه اقتصادی موثرند و تغییر در آن‏ها باعث تزلزل در مبانی رفتار اجتماعی فرد می‏ شود. در کشورهای از نظر اقتصادی توسعه یافته، خطر خودکشی برای مردان در سن پیری و برای زنان در سن میان‏سالی بالاتر است (ژیرارد، ۱۹۹۳).

بحث ژیرارد متوجه این نکته است که این مسئله را باید با در نظر‏گرفتن نقش‏پذیری اقتصادی مطرح کرد. وی نشان می‏ دهد که صرف نوسآن‏های اقتصادی که از نظر دورکیم با ایجاد بی‏هنجاری باعث ایجاد خودکشی می‏ شد کافی نیست و خود‏ تغییرات اقتصادی در وضعیت وحدت هم ممکن است اثری مشابه داشته باشد.

خودکشی و دین

دورکیم در پژوهش نظری و تجربی خود از خودکشی ‌به این نتیجه رسیده بود که در قرن نوزدهم (قرن مورد مطالعه‏ی دورکیم) کاتولیک‏ها، به علت آموزه‏های مذهبی فراوان‏تر و حمایت‏های مذهبی بیشتری که از آن برخوردارند کمتر از پروتستآن‏ها خودکشی می‏کرده ‏اند. وی ضمناً خاطر نشان می‏ سازد که مذهب ممکن است به دلیل حمایت اجتماعی از فرد، عامل بازدارنده‏ای در ارتکاب خودکشی باشد (دورکیم، ۱۳۷۸).

پوپل و دی[۶۳] (۱۹۹۶) با فرضیات دورکیم در این زمینه مخالفند. آن‏ها معتقدند که میزان‏ خودکشی پروتستآن‏ها و کاتولیک‏ها با یک‏دیگر قابل مقایسه نیست. بر طبق نظر این دو پژوهشگر، مأموران دولت خودکشی کاتولیک‏ها را مخفی نگه داشته و آن‏ها را در مقوله‏هایی مانند ‏تصادفات، مرگ‏های ناشناخته و مرگ‏های اتفاقی طبقه‏ بندی کرده ‏اند. آنان دریافتند که جمعیت کاتولیک مذهب، کودکان بیشتر و افراد جوان‏تری نسبت به پروتستآن‏ها دارند. آن‏ها نتیجه ‏گرفتند که با توجه به جوان بودن جمعیت کاتولیک مذهب نرخ کلی خودکشی در بین کاتولیک‏ها به مراتب بیشتر از پروتستآن‏هاست.

    1. -Gilifyon ↑

    1. ۲ -James ↑

    1. – Sadock & Sadock ↑

    1. – Word health organisashen ↑

    1. – Gilion ↑

    1. – Gang ↑

    1. -Christensen ↑

    1. – Sorakic ↑

    1. – Sher ↑

    1. – Kerby ↑

    1. – attachment and temperament ↑

    1. -Cloninge ↑

    1. – Gillinad ↑

    1. – James ↑

    1. – Etecsion ↑

    1. – Hiligard ↑

    1. – Robins ↑

    1. Sheldon ↑

    1. – paoloof ↑

    1. -Robins ↑

    1. – Moorhed ↑

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...