تدلیس حکمی در قلمرو انگلیس در قلمرو قواعد انصاف قراردارد.[۱۹۱] برای تحقق تدلیس در کامن لا در کامن لا چنان که در مبحث عنصر روانی تدلیس به ان خواهیم پرداخت. صرف وجود عنصر مادی کافی نیست و ‌بنابرین‏ مبتنی بر اعتماد به تنهایی سبب تدلیس نمی شود در حالی که در انصاف بنابر نظریه ای که به نفوذ ناروا معروف است و احکام آن در حقوق ایران از جهتی به تدلیس و از جهتی به اکراه مربوط می شود وجود رابطه اعتماد آمیز بین طرفین موجب تزلزل عقد آنان می شود. اصل هشیار باشید خریدار که به موجب آن خریدار بایستی احتیاطات لازم را در خرید کالا بعمل آورد همانطوریکه در قراردادهای بیع به عنوان اصل و قاعده ای اعمال می شود در قراردادهای فروش زمین نیز مورد عمل می‌باشد. با وجود این فروشنده زمین بایستی درستی و به طور کامل مورد معامله را توصیف کند چه در صورتی که زمین مورد معامله را بوطر نادرستی توصیف کند یا طبیعت حق یا منافع خود را در آن به صورت نادرست مطرح می کند به گونه ای که خریدار نتواند آن را مورد شناسائی قرار دهد، خریدار می‌تواند از کامل نمودن عقد (بیع) اتناع کند و مبالغی را که هزینه ‌کرده‌است باز پس گیرد.[۱۹۲]

مبحث دوم: عنصر روانی تدلیس

به منظور تحقق تدلیس علاوه بر عنصر فردی یعنی تظاهر خارجی عمل به صورت گفتار کردار و یا حفظ سکوت عنصر روانی تدلیس نیز که همان قصد فریب طرف معامله است باید وجود داشته باشد. یعنی پدید اورنده عنصر مادی باید قصدی در انجام آن داشته باشد که بار دیگر ویژگی‌های مشخص شده در هر کی از سیستم های حقوقی تحت بررسی تطبیق داشته و طرف دیگر نیز تحت تاثیر آن تن به انعقاد عقد دهد. پس اگر طرف قرار داد به خاطر کاری ندانسته یا به منظور دیگری انجام شده است اشتباه افتد اثر آن را باید در عیوب اراده جستجو کرد نه تدلیس. فریب و حیله در صورتی تحقق می‌یابد که کار فریبنده به عمد و با قصد و نیت صورت پذیرد. اکثر نویسندگان این قید را پذیرفته اند و آن را عنصر معنوی یا روانی این جرم مدنی دانسته اند. مفهوم لغوی و عرضی تدلیس و مبانی تاریخی قانونمدنی نیز این نظر را تأیید می کند. با وجود این ماده ۴۳۸ ق.م به طوری تنظیم شده است که به سختی می توان قید عمدی بودن کار فریبنده را از آن استنباط کرد. زیرا عملیاتی که موجب فریب طرف معامله می شود اعم است از اینکه عملیات ناشی از فریب عمدی باشد یا اینکه ناشی از بی مبالاتی و یا تقصیر در عرضه کالا از نظر مبنا قواعد تدلیس به مسئولیت مدنی نزدیکتر از حقوق کیفری است و تشابه و یگانگی کالاهای آن ها با سادگی قابل فهم است. ‌بنابرین‏ باید پذیرفت که سنگینی تقصیر طرف قرارداد در فریب دیگری اگر به گونه ای باشد که عرضه آن را در حکم عهد بداند و کار فریبنده چنان باشد که به طور معمول از شخص عامه سو بزند باید آن را در حکم عمد شمرد. همچنین ‌در مورد شخصی که واقع را نمی داند ولی نسبت به شناخت آن بی اعتنا است. مانند فروشنده ای که مدعی شود این ماشین برای مسافت های طولانی با حمل بار زیاد ساخته شده است و بعد مشخص شود که ماشین مورد نظر چنین ظرفیتی نداشته است. در اینجا در دید عرف نیرنگ و فریب تحقق شده است زیرا فروشنده احتمال نادرست بودن این اعلام را به عمد می پذیرد تا دیگری را فریب دهد.[۱۹۳] نکته مهمی که بایستی در اینجا در نظر قرارداد تفاوت ها و تمایزی است که میان نظام های حقوقی مختلف میان عملیات مدلسانه و عملیاتی که عرفاً برای ترغیب دیگران به انجام معامله صورت می‌گیرد قائل شوند. چراکه عرف تجاری بسیاری از این گونه اعمال را مجاز دانسته و نام تدلیس بر آن نمی نهد. مانند قراردادن لباس های متوسط در ویترینی شیک و نورانی جهت شیک جلوه دادن لباس ها برای فروش بهتر.

در حقوق انگلیس برای تحقق تدلیس میان قصد و فریب “فقدان اعتماد صادقانه”[۱۹۴] و این قصد که طرف مقابل آنچه عرضه شده است عمل می‌کند تمایز قائل می‌شوند: ضابطه تمییز بین تدلیس مبتنی بر نظریه لرد هرش یکی از قضات عالی رتبه دادگاه انگلیس است که در مجلس اعیان ضمن رسیدگی به دعوای پیک مطرح شده است. ‌بنابرین‏ ضابطه تدلیس هنگامی ثابت می شود که معلوم شود امر کاذبی:

۱٫آگاهانه یا

۲٫ بدون اعتماد به صحت آن یا

۳٫ از روی بی مبالاتی یعنی بدون تقید به صدق و کذب آن اظهار شده باشد. این قاضی سپس می افزاید موضوع سوم مصداقی از دوم است، زیرا کسیکه ‌به این ترتیب امری را عرضه می‌کند نمی توان اعتمادی صادقانه به آنچه که می‌گوید داشته باشد.[۱۹۵]

‌بنابرین‏ عنصر روانی در حقوق انگلیس فقدان اعتماد صادقانه به صحت اظهار انجام شده است و به گفته همان قاضی برای احتراز از اینکه گفتار کذبی مدلسانه گردد تصور کنیم که همیشه باید اعتماد صادقانه ای به صحت آن وجود داشته باشد که در اینجا می توان یه تفاوت عنصر روانی تدلیس در حقوق انگلیس و حقوق ایران پی برد.

در حقوق ایران به قصدی که انگیزه مدلسانه بوده است توجه می شود و همین را برای تحقیق تدلیس کافی می دانند در حالی که در حقوق انگلیس بین انچه که از نظر قانون تدلیس است و انگیزه خود عمل تدلیس تفاوت قائل می‌شوند و برای پیدایش تدلیس به انگیزه عمل که قصد فریب بوده یا اینکه چنین قصدی وجود نداشته توجهی نمی کنند. به گفته قاضی مذکور هنگامی که فقدان اعتماد صادقانه اثبات شود دیگر انگیزه شخص مرتکب اهمیتی ندارد. مهم نیست که وی قصد فریب دادن یا اضرار طرف مقابل را نداشته است بلکه تدلیس بواسطه فقدان اعتقاد صادقانه تحقق می‌یابد.

مبحث سوم: فریب خوردن مدلس

اجتماع عناصر مادی و معنوی برای تحقق تدلیس کافی نیست بلکه علاوه بر آنچه که خواه از حیث عمل دلخواه از حیث قصد در مدلس وجود داشته باشد. در طرف مقابل یعنی مدلس نیز شرایط کافی برای تحقق تدلیس باید وجود داشته باشد. این شرایط در واقع به دو گونه است. آنچه از نظر روانی در شخص مدلس تاثیر می‌گذارد و آنچه که مؤثر در دارایی او واقع می افتد. از این شرایط مورد اول (تاثیر در وضع روانی مدلس) را می توان در بحث کلی مربوط به عنصر روانی تدلیس هم ارائه نمود و لکن تاثیر در وضع دارایی مدلس در ذیل مورد بحث قرار نمی گیرد

گفتار اول: تاثیر تدلیس در وضع روانی مدلس

ارتکاب عمل فریبنده در صورتی سبب خیار فسخ می شود که در طرف قرارداد (مدلس) تاثیر بگذارد یعنی او را به انجام معامله ای ترغیب نماید که در صورت آگاهی از واقع آن تن در نمی داد. برای تحقیق تدلیس باید در رابطه میان سببیت میان حیله های انجام شده و فریب طرف عقد طراز گردد. ترغیب خریدار به انجام معامله در شرایطی مناسب تر یا زمانی زودتر کافی بری ایجاد خیار فسخ نیست ‌بنابرین‏ در صورتی که کار فریبنده مؤثر بیفتد و معلوم باشد که طرف قرار داد با اگاهی از واقع معامله را انجام داده است عقد الزام آور خواهد بود.

گفتار دوم: تاثیر گذاری در وضع دارایی مدلس

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...