دانلود فایل ها با موضوع : مطالعه ساختارهای هنجاری ... |
با توجه به این مباحث ، جمهوری اسلامی ایران با نظام اعتقادی خویش که بر اساس ایدئو لوژی اسلامی بنیاد نهاده شده است نقشهای ملی برای خود قائل می باشد . از جمله : مدافع اسلام وتشیع ، عامل ضد امپریالیست یا ضد استکبار ،سنگر انقلاب یا رهایی بخش، حامی مستضعفان ،دولت سرمشق یا الهام بخش در جهان اسلام ،رهبر جهان اسلام ،مرکز جهان اسلام و دولت تجدید نظر طلب . به همین ترتیب دارای منافع و اهداف ایدئو لوژیک و اسلامی می باشد مانند حفظ موجودیت اسلام وتشیع ،حفظ ارزشهای دینی و انقلابی ،دفاع از مسلمانان ،عدالت و مبارزه با ظلم ،نفی سلطه پذیری و سلطه گری ،استعمار و استکبار ستیزی و حمایت از مستضعفان و مظلومان.(دهقانی فیروز آبادی،1389:ص90و91)
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
گفتار دوم
2-2-3وها بیسم ایدئولوژی سلطه برعربستان
ظهور حرکت وهابی در نجد در سال 1745و تحولات مربوط به آن ،نقطه عطفی برای شیعیان و همه گروه های اجتماعی در شبه جزیره عربستان بطور کلی بوده است؛جایی که تاریخشان ،سرنوشت سیاسی و واکنشها شکل گرفته است. تاثیر وهابیسم بر روی این جوامع به بهترین حالت می تواند به عنوان تلاش مذهبی جهت سیطره بر این جوامع تعبیر شود. وهابیت حرکتی است که تمامی مسلمانان را نه تنها در شبه جزیره عربستان بلکه در تمام دنیای اسلام تحت تاثیر خود قرار داد.
آنگولو کدویلا ،استار رشته روابط بین الملل در دانشگاه بوستون می گوید ” جنگ در داخل اسلام برای مسلمانان جدی تر است تا برای سایرین ،چرا که ایده های وهابی تلویحا ،اولا خطری علیه خود مسلمانان است و سپس برای سایرین. “.(فواد ابراهیم،1387:ص30و33)
در مراحل اولیه ،تفکر وهابی متمایل به این بود که بطور خشونت آمیزی مانند مدل قرون هفتمی امت اسلامی، واکنش نشان دهد. این پی جوییهای جاه طلبانه در یک دیدگاه قدرتمند جهانی ریشه داشت که خواهان آن بود تا به اصطلاح ناخالصی ها و عملکردهای شیطانی مو جود در دنیای معاصر را به وسیله هنجا رها وارزشهای راستین اسلامی پاک نماید. همان گونه که در تفاسیر و تعبیرات پیشینیان و اجداد وهابی ها وجود داشته ؛افرادی مانند امام احمد حنبل ،شیخ الاسلام ابن تیمیه ،شیخ ابن قائم الجوازیه و سایرین.
این ایدئولوژی از دو گرایش مرتبط به هم تشکیل شده است ؛اول ،تکفیر تقریبا همه مسلمانان غیر وهابی ؛چه رسد به غیر مسلمانان . دوم ،تغییر افراطی دنیا از طریق انجام یکسری از تهاجمات که با هدف احیای امت اسلامی صورت می گیرد. به این ترتیب گرایش به توسعه طلبی در ایدئولوژی وهابی گری ذاتی است واز خصوصیات رژیم سعودی محسوب می شود. این ایدئولوژی برخاسته شده از نظرات شیخ محمد ابن عبد الوهاب است که از منطقه دور افتاده ای از عربستان یعنی روستای الدوری در منطقه نجد ،برخاست. او از انحرافات عثمانیها ،علمای حجاز ،الحصاء و قطیف بسیار متاثر بود . او عقاید خود را اینگونه بیان می کرد که اسلام از همه چیز بالاتر است و هر چیز غیر از خدا را نمی پذیرد . او تاکید میکرد که شرک علمی، شیطانی است؛چه شئ باشد یا شاه یاپیامبر یا روحانی یا درخت یا قبر ؛فرقی نمی کند. در ادامه این تفکر ارتش وهابی مقابر مربوط به اصحاب پیامبر را ویران کردند چون معتقد بودند که باعث تکفیر وشرک شده اند . شیخ عبد الوهاب مدعی بود که اغلب بشریت به وسیله شیطان اغوا می شوند.
بنابر این شیخ ابن عبد الوهاب به رهروان خود توصیه نمود که خود را از لحاظ روحی وجسمی از جامعه جاهلیت که در آن زندگی می کردند ،جدا سازند و به جامعه ای که در حال تاسیس در الدوریه نجد بود مهاجرت کنند ؛سرزمینی که وی آن را سرزمین هجرت و اسلام خواند. این خواسته بدین معنا بود که تقید به اسلام مشروط به مهاجرت به جامعه جدید است.
در مورد هجرت که به معنای جدا شدن از سرزمین شرک به سرزمین اسلام است ؛بیان می کند که :"خداوند متعال ،هجرت را بنا نهاده است که تا به حفظ دین بپردازد و روح ایمان را در مقابل شیاطین حفظ کند واز گناهان مصون باقی دارد پس آنچه که مومنین و مشرکین را از یکدیگر متمایز می سازد ،عمل به دستورات وفرامین دینی است و روزی نهایتا پرچم اسلام بر افراشته خواهد شد. بدون هجرت نه دین خدا زنده خواهد ماند و نه خداوند مورد عبادت قرار خواهد گرفت و بدون هجرت نیز نه می توان شرک را از بین برد و نه به مقابله با شیاطین اقدام کرد."در نتیجه بسیاری از پیروان شیخ محمد بن عبدالوهاب به وادی جدید یعنی سرزمین نجد هجرت کردند و به جامعه مومنین واقعی پیوستند تا در دسته های نظامی برای حمله به مناطق مجاور آماده شوند . چنین موضوعی امر نا ممکنی بود مگر که مردم عربستان از لحاظ فکری به دو بخش تقسیم شوند: ساکنان سرزمین اسلام (دارالاسلام)وساکنان سرزنین جنگ(دار الحرب)که سرزمین مشرکین است که به ظاهر خود را مسلمان می دانند به استثنای کسانی که به وهابیت گرویده اند.
در پاسخ به آنچه که داود باش حاکم عثمانیها در بغداد از سال 1817 تا سال 1831 نسبت به تکفیر وهابی ها انجام داد،امام محمد ابن سعود بر ادعاهای خود تاکید می کرد و عثمانیها را کفار ومشرک می نامید . در روند مشابهی شیخ احمد بن عتیق (1883-1812) عالم معروف وهابی در زمان فیصل ،یعنی دوران ترکها در دوران دوم سعودی ،ساکنین دو شهر مقدس اسلام را آلوده به شرک اعلام کرد.
واضح است که تکفیر با مفهوم جهاد و حمله ترکیب شده بود چرا که بهانه و توجیه و انجام جهاد باید که به وسیله تکفیر نمودن جوامع شکل گیرد.
پس سرزمین آل سعود پناهگاه قرائت وهابیها از اسلام شد و بر این اساس آنان مشروعیت اولیه خود را بوجود می آوردند . بنابر این وهابیت به مذهب حکومتی تبدیل شد ودر عین حال به دلایل سیاسی از آن برای مقابله با سایر مذاهب ونحله های فکری در سایر مناطق مورد بهره برداری قرار می گرفته است. بنابر این می توان گفت که بدون وهابی گری ،خانواده سلطنتی نمی توانست تا امروز بر عربستان سعودی حکومت کند. با استناد به این موضوع می توان گفت که ایدئولوژی وهابی مبنی بر تسلط تقریبا همه مسلمانان چه در شبه جزیره عربستان وچه در سایر مناطق دیگر مورد استفاده قرار می گیرد . این ایدئولوژی همچنان به عنوان ابزار بسیج در تاریخ سیاسی سعودی استفاده می شود.(ابراهیم،33:1387)
1-2-2-3 وهابیت و حکومت سعودی
کشور عربستان از دو قرن پیش با هویت وهابیت وارد عرصه معادلات منطقهای و بینالمللی شده است، به نحوی که دوران رشد آنها با پایه گذاری مذهب وهابیت آغاز شد. پس از تصرف مناطق نفت خیز شیعه نشین احساء و قطیف و اهمیت یافتن نفت، دولت وهابی عربستان رشد اقتصادی خوبی را به دنبال داشت و به مرور با تکیه بر درآمد و ذخایر نفتی، در راهبرد امریکا نیز جایگاه ویژهای به دست آورد به نحوی که قبل از انقلاب اسلامی، امریکاییها از قدرت نظامی ایران و توان مالی عربستان، به عنوان ابزارهای پیش برنده راهبرد منطقهای غرب یاد میکردند. پس از فروپاشی شوروی و خروج القاعده از حمایت و اولویت غرب، از سوی وهابیها اقدامات تروریستی برضد غرب شکل گرفت. این نیز بهانهای شد برای حضور نظامی و قویتر امریکا در منطقه خاورمیانه و در نتیجه اشغال عراق و افغانستان، در این شرایط نه تنها اهمیت وهابیت بلکه اهمیت عربستان نیز در اولویت غرب کم رنگ شد.
امریکاییها اعلام کردند باید سعودیها تمام کمکهای رسمی و فردی، دولتی و غیردولتی خود را به افراد دخیل در فعالیتهای تروریستی قطع کنند و از تحریک اعتقادی و مذهبی تروریستها به ویژه از طریق مدارس، سخنرانیها و کتابها بپرهیزند
در این ضربالاجل، از سوی امریکا اعلام شد که عدم تبعیت سعودی از خواستههای ما (غرب)، علاوه بر تهدید مستقیم داراییها و اموال سعودیها، اسقاط رژیم و تجزیه کشور از طریق انتقال حاکمیت به هاشمیها و شیعیان استان شرقیه را به دنبال خواهد داشت. پس از آن، محکومیت سعودیها در عدم رعایت حقوق بشر از سوی امریکاییها مطرح شد. به نظر میرسد این برخورد در طول دو قرن گذشته، بیشترین فشار غربیها برضد سعودیها باشد.
عربستان سعودی برای حفظ بقای خود که به نحوی خود را در معرض اشغال یا نابودی از سوی غرب میبیند، آماده است بدون قید و شرط منافع غرب را تأمین کند. همزمان برای حفظ هویت سیاسی و دینیاش تمام امکانات و توان خود را بر ضد شیعه در منطقه، صرفاً برای جلب رضایت غرب و اسرئیل به کارگیرد. در راستای اجرای خواستههای غرب، شیوه و حد برخورد خود را با شیعه داخلی و خارجی تنظیم خواهد کرد. بنابراین، موضعع گیری سعودیها نه از موضع قدرت، که از ضعف و تصمیمات انفعالی آنها نشأت میگیرد بنابراین شدت و ضعف مواضع آنها بستگی به تحولات منطقه و خواست غربیها دارد. از طرفی، سیاست دیکتاتوری، رعب و وحشت در جامعه عربستان که از اندیشه وهابیت ناشی میشود، تا کنون توانسته است مخالفتهای درونی را به شدت سرکوب کند.
با اینکه وهابیت در جبهههای بیرونی با امریکا درگیری کنترل شدهای دارد، بعید است در داخل کشور سعودی در مقابل فشارها و تهدیدات امریکا و عملکرد رهبران سعودی در جهت منافع غرب، حرکت مردمی برضد حکومت سعودی شکل گیرد.به نظر میرسد جهان اسلام در یک فرصت استثنایی برای ایجاد وحدت قرار گرفته است. شعار اتحاد ملی و انسجام اسلامی نیز در این راستا میتواند راهگشا باشد. به همین دلیل، غربیها تلاش خواهند کرد تا ازتوان خود برای ایجاد تفرقه استفاده کنند.
سقوط صدام و اشغال عراق از سوی غرب، پیامهای نگرانکنندهای برای سعودیها به همراه داشت. اگر چه حذف تهدید صدام برای آنها فرصت بود، اما حضور مستقیم امریکا در منطقه و طرح خاورمیانه بزرگ برای سعودیها به مفهوم آن بود هر گاه امریکاییها اراده کنند ، مهرههای خود را تعویض خواهند کرد که این معادله، قدرت ژئوپولیتیک شیعه را در منطقه تقویت خواهد نمود علاوه بر آن، اقتدار شیعه عراق تهدیدی برای حکومت آل سعود در عربستان خواهد بود.( افشار،مرکز اسناد انقلاب اسلامی)
2-2-2-3 خلافت و حکومت دینی در ایدئولوژی القاعده و رابطه وهابیت وحکومت عربستان
هدف نهایی ایدئولوژی القاعده، دستیابی به حکومتی فقهی است که ریشه در سلفیگری وهابیت دارد و بر تمام جهان حکم میراند. این حکومت دینی که شکلگیری جامعه دینی، از طریق اجرای قوانین فقهی بر آن مبتنی است، مهمترین خواسته و موتور محرکه فعالیتهای القاعده به شمار میرود. حکومت طالبان بر افغانستان در واقع جلوه و تبلوری از حکومت مورد نظر القاعده است.
اسامه بن لادن می گوید: ما برای جهاد در راه خداوند قادر متعال از وطن خود خارج شدهایم و خداوند را به علت منّتی که در راه فراهم شدن امکان جهاد و این هجرت مقدس به ما ارزانی داشته است، سپاسگزاریم. هدف و میل قلبی ما نیز این بوده که در راه برپایی و تحکیم حکومت اسلامی و پیاده کردن احکام اسلامی جهاد کنیم. این هدف ماست و برای همین هدف از کشور خود خارج شدهایم .(بن لادن،1384:ص14)
به تعبیر دقیق تر القاعده در میان نظامهای سیاسی موجود به تأسی از امپراتوریهای اموی و عباسی، همچنان نظام مونارشی سلطنتی را بهترین نظام حکومتی میداند و با توجه به ویژگیهای ایدئولوژیک خود و نیز از آنجا که نتوانسته در جلب افکار عمومی مسلمانان موفق باشد با دموکراسی مخالفت میورزد.البته تجربه تاریخی اسلام درباره دو خلیفه نخست و نیز تأکیدات قرآن مبنی بر مشورت و شورا باعث شده است تا نظریات الیتیستی و نخبهگرایانه در آنها تقویت شود و جایگاهی نیز برای مشورت با اهل حل و عقد و نخبگان سلفی قائل شوند. اما این شورا و مشورت هیچگاه قابل تعمیم به عموم مردم و گروههای دیگر نیست
لذا ظواهری تأکید دارد «مجاهدین» نمیتوانند با زور حکومت کنند یا مستقیماً قدرت را به دست گیرند. حکومت باید به اصل اسلامی شورا وفادار باشد و «امر به معروف و نهی از منکر» را به اجرا گذارد همچنین باید مبتنی بر نظر «اهل حل و عقد» باشد و نظر علما را به عنوان کارشناسان شریعت لحاظ کند.(قادری، 1378:ص12و23)
3-2-2-3 اندیشه سیاسی القاعده نسبت به حکومت دینی
هیچ مرجعی جز فقهای سلفی و وهابی حق افتا و استخراج قوانین برای اداره جامعه را ندارد و به طریق اولی قانونگذاری براساس عقل خود بنیاد هم مشروعیت ندارد.
آزادی عقیده از آنجا که میتواند به ارتداد و الحاد بینجامد باطل است. مشروعیت حاکمان از جانب عالم بالاست و رهبران جوامع باید خاستگاه دینی و برآمده از شرع داشته باشند.
آزادی بیان چون به ناسزاگویی به خدا و قوانین الهی می انجامد مورد تأیید نیست.
دین از سیاست و حکومت جدا نیست.
تشکیلات و احزاب سیاسی چون به گسترش فعالیت عناصر غیردینی یاری میرسانند مورد تأیید اسلام نیستند.
با توجه به موارد فوق الذکر در می یابیم که ایدئولوژی القاعده بیشتر مصروف مبارزه و تشکیل خلافت اسلامی شده است؛ لذا پیروان آن با دچار شدن به ازخودبیگانگی، قربانی ایدئولوژی و خلافت مورد نظر القاعده هستند.در این ایدئولوژی هیچ انسانی اعم از مسلمان و غیرمسلمان، اصالتی ندارد و اصالت با ایدئولوژی سلفی و حکومت مورد نظر است.بر این اساس نباید از آن ایدئولوژی جز برخی تکالیفی که از اسلام استنباط کردهاند، رهنمودی برای افراد بشر انتظار داشت. این نگرش سیاستزدة القاعده باعث میشود ابعاد عرفانی و جمالی دین به چشم نیاید و زندگی تنها به عرصه قتال و مبارزه تبدیل شود. ایدئولوژی القاعده با توجه به مطلوبها و هدف نهایی در نظر گرفته از «جهاد» آغاز و به جهاد. نیز ختم میشود.
از مطالعه آثار آنان چنین برمیآید که زندگی میدان نبرد، مبارزه و قتال با اندیشه و انسانهای دیگر است. در چنین رویکردی، دین به جای جهتدهی به سیاست؛ یعنی ادعایی که وجود دارد، با سیاست تعریف میشود و کوچکترین مسأله سیاسی و اجتماعی میتواند تأثیر عمیقی بر تفسیر از دین بگذارد. لذا درباره ایدئولوژیهایی از این دست، نکتهای که میتواند مورد اهمیت قرار گیرد احتمال سوق یافتن آنها به سمت ابزارگرایی است.
وجود برخی شواهد نشان میدهد دستکم برخی از رهبران القاعده بیش از آنکه پایبند ایدئولوژی سلفی رادیکال باشند، ابزارگرا هستند و تأکیدشان بر شعارهای سلفی بیشتر جنبه ابزاری برای رسیدن به قدرت و مقابله با غرب و مخالفان دارد. یکی از آن موارد را میتوان در احیای ناسیونالیسم عربی تحت لفافه سلفیگری جستوجو کرد. مطابق این ناسیونالیسمِ مذهبیشده، عربها باید در پی احیای شکوه بربادرفته خود پس از خلافت عباسیان برآیند. آنها اسلامگرایی و ناسیونالیسم عربی را دو روی یک سکه میدانند.
زرقاوی معتقد است که خداوند عربها را با این دین، عزیز و سربلند گرداند و با این دین آنها را از تاریکیها به سوی نور و از پرستش بتها به پرستش خدای یکتا هدایت کرد و بدین وسیله آنان را بر بنیبشر گرامی داشت. به خدا سوگند، برانگیختن حضرت محمد(ص) از میان قبایل عرب نعمت بسیار بزرگی است.(قادری،1378 :ص12)
این رویکرد القاعده، در استنباط های فقهی و احکام و فتاوای شرعی نیز دنبال شده است و آنان فقیهی را که دور از فعالیتهای اجتماعی و رفتارهای سیاسی، صرفاً براساس کتاب و مطالعه در پی فهم احکام دینی برآید، فاقد شرایط کافی میدانند. به عبارت دیگر، «فقه پویا» در نظر آنان فقه جهادی و عملگراست
زرقاوی به نقل از سیدقطب مینویسد: شکوفایی فقه اسلامی تنها در عرصه حرکت، فعالیت و پویایی صورت میگیرد و نباید آن را از فقیهی که هنگام پویایی، فعالیت و حرکت (جامعه) در گوشهای آرام نشسته است انتظار داشت. در این زمانه کسانی که سر در کتاب و دفتر دارند و برای استنباط احکام فقهی از آن منابع میکوشند و برآنند با بهره گرفتن از این احکام به تجدید فقه اسلامی بپردازند و به دور از فعالیتهای (عملی) بمانند که هدف آن رهایی انسان از عبودیت غیرخدا، حذف شریعت طاغوت، تثبیت شریعت الهی و بازگرداندن آنان به بندگی پروردگار است، در حقیقت، ماهیت و هویت این دین را نشناخته و در شناسایی فقه دین ناتواناند.(قادری،1378:ص229)
صرف نظر از اینکه مراد سیدقطب از عبارات بالا چیست، میتوان نظریات زرقاوی را اینگونه تفسیر کرد که او فقه پویا را فقهی اجتماعی ـ سیاسی میداند که با داشتن دغدغههای روز جامعه مسلمانان بتواند همگام با ایدئولوژی القاعده پیش برود و خواستههای آنان به ویژه تأسیس حکومت دینی را محقق سازد.در واقع، زرقاوی از آنکه قریب به اتفاق روحانیان اهل سنت گرایشی به آن ایدئولوژی ندارند و برای مشروعیتبخشی به آن حرکت نمیکنند، آنها را فقهای حقیقی نمیداند و در نتیجه آنان را به چنین حرکتی دعوت میکند. بر این اساس، ایدئولوژی القاعده به علت سیاستزدگی، در برخی مواقع و در بعضی افراد به ابزارگرایی انجامیده است.
این گروه (فقها)، عقاید خود را از تلفیق عقایدی به دست آوردهاند که بزرگان اسلام چه در صدر و چه اکنون، آن را دور انداختهاند. آنها این عقاید را به گونهای در هم آمیختهاند تا بتوانند به بدترین شکل به افسارگسیختگی، وابستگی، فساد و غارت نظامهای حاکم و مرتد و خارج از شریعت، مشروعیت بدهند.
آنان روش خوارج را در تکفیر و وارد ساختن اتهامات گوناگون مانند فسق، فجور، بدعت، حلال بودن خون و حرمت «مجاهدان اسلام» در پیش گرفتهاند. برای مثال، مفتی مصر، که کارمند رسمی دولت است، از آن دولت حقوق میگیرد تا عملی را که برای آن اجیر شده است انجام دهد؛ یعنی مشروعیت بخشیدن به نظام لاییکی که مطیع یهود است و با مسلمانان بدرفتاری میکند.(افشار،مرکز اسناد انقلاب اسلامی ایران)
4-2-2-3 شیعیان عربستان
شیعیان عربستان اغلب در مناطق شرقی این کشوربه نام احساء زندگی می کنند.شیعیان عربستان با داشتن تعداد بالای جمعیت و موقعیت استراتژیک (وجود ذخائر غنی نفتی ومجاورت با مناطق شیعه نشین همسایه از جمله عراق وبحرین) ضمن آنکه بزرگترین جامعه شیعیان جهان عرب بعد از کشور عراق ولبنان را تشکیل میدهند ،عامل مهمی در سیاست سعودی در کل منطقه می باشند.تقریبا یک سوم جمعیت این استان مهم، از شیعیان می باشند.همینطور بیش از 95درصد ساکنان قطیف وحومه آن ونیمی از جمعیت شهر هفوف ،شیعه هستند.
شیعیان استان شرقی دوازده امامی هستند . اختلاف اصلی شیعیان با وهابی های مسلمان سنی که اکثریت جمعیت کشور را تشکیل می دهند ضمن آنکه معارفی ودینی است ،تفاوت اصولی بر سر دکترین توحید می باشد. انتقاد اصلی وهابی علیه شیعیان این است که آنان عبادت خداوند را با وارد کردن انسانهای معصوم یعنی همان بندگان خداوند ،خدشه دار کردند. با این وجود اصلی ترین اختلاف عملی بر روی جانشینی پیامبر اکرم است. وهابی ها مانند همه مسلمانان سنی ادعاهای شیعیان را قبول نداشته ورد می کنند. این اختلاف ضمن آنکه باعث جدایی بین شیعه وسنی شده است موجب تنشهای مختلفی بین شیعیان و دولت سعودی ومتحد مذهبی آنان یعنی وهابیان می گردد.
از نظر وهابی ها عملکرد اکثریت انسانها شرک تلقی می شود به آانجهت که آنان به عبادت سنگ ودرختها می پردازند. او معتقد بود که رافضی ها یا همان شیعیان اولین کسانی بودند که شرک را وارد دین کردند و با مطرح کردن علی (ع)عقاید نادرست خود را ترویج می کنند. آنها با این بهانه به پیروان خود برعلیه منطق شیعه نشین دستور جهاد دادند و به سرزمینهایشان حمله کردند و آنها را به مذهب سنی و جماعت وادار کردند که عمدتا حنبلی نامیده می شد.
از سال 1745 که با اشتراک منافع ومساعی اشرافیت سنی قبیله ای ،دولت جدید سعودی به رهبری محمدبن سعود و نیز همراهی مذهبی محمد بن عبد الوهاب تشکیل شد ،شیعیان احساءدر چند دوره زمانی تحت تسلط وهابیان در آمدند. از (1818-1792)و از( 1872-1830)و از (1843-1837) واز سال 1913 تا کنون.
اولین بروز عملی نظریه وهابیون در قبال شیعیان در تهاجم ایشان به احساء در دهه آخر قرن هیجدهم آشکار شد وهابیون در این حمله تمام آنچه که نماد شرک می خواندند را نابود کردند وبعد علما و خطبا وهابی دسته دسته به سوی مدارس ومساجد احساء گسیل شدند که اندیشه وهابی را تبلیغ وگسترش دهند. دولت اول سعودی به دلیل زمان کوتاه تسلطش و نیز اقدامات عداوت آمیزش در فبال شیعیان نتوانست اندیشه وهابی را گسترش دهد و در دوره دولت دوم یعنی حکمرانی ترکی و فیصل ،بدلیل ضعف حکمرانی ،شیوه ترویج وهابیت را با رعایت کمی اعتدال در پیش گرفتند. با فتح احساء در سال 1913 دوره سوم تعاملات شیعه-وهابی عربستان آغاز شد. و سعودیان دست بهترمیج عقاید وهابیت در احساءزدند و می کوشیدند در راستای منافعشان جامعه شیعی را دچار تغییر وتحول کنند. از سوی دیگر نیروی نوظهور اخوان قرار داشت . این نیرو از صحرا گردان قبایل مختلف تشکیل شده بود که تحت آموزشهای عقیدتی وهابیون قرار داشت ودر سال 1912 ابن سعود بوسیله آنها هسته مرکزی ارتش سعودی را تشکیل داد. این گروه یکی از اصلی ترین اهرم های رشد همه جانبه سعودی در شبه جزیره عربستان به حساب می آمدند. عقیده و گرایش اصلی این گروه در سرکوبی و نابودی کامل شیعیان خلاصه شده بود. این گروه تمامی تلاش خود را در راه تغییر کلی عقاید شیعیان و یا ازبین بردن کامل آن مبذول می داشتند.
از سال 1922 ابن سعود تلاش خویش را برای در دست گرفتن اوضاع وکنار گذاشتن اخوان در احساءبیشتر کرد. در پی این اقدامات شیعیان توانستند آزادی عمل بیشتری برای انجام مراسم مذهبی خویش داشته داشته باشند. ضمن آنکه اوضاع اقتصادی آنان هم تا حدی بهبود یافت.
رویکرد ابن سعود واخوان در قبال شیعیان کاملا متفاوت بود. ابن سعود می کوشید برای تسلط به جامعه شیعی روشی را انتخاب کند که متکی بر تزریق مستقیم عقاید وهابی نباشد اما اخوان که نسبت به مظاهر تمدن کافر غربی نظیر تلگراف ،تلفن واتومبیل معترض بودند با اینگونه عقاید متحجرانه و عقب افتاده ،طبیعی بود که در باب تعامل ابن سعود با شیعیان نیز اعتراضات وسیعی داشته باشند. آنان در سال 1926 خواهان برکناری ابن سعود از ریاست حکومت سعودی شدند. در پاسخ ابن سعود در ابتدای سال 1927 اجلاسی در ریاض برگزار کرد که تمام سران قبایل وعلمای مذهبی به آن دعوت شده بودند . او موضع خود را برای ایجاد مصالحه و آشتی با اخوان و ایجاد یکپارچگی ملی اعلام کردود پایان این اجلاس فتوایی هم بر علیه شیعیان صادر کرد.از جمله که شیعیان باید اسلام وهابی را می پذیرفتند وآن را اعلام می کردند. پنج مرتبه در روز نماز به جای می آوردند.. هر گونه عقیده وعمل تقدس بار نسبت به اهل بیت پیامبر را کنار می گذاشتند.اماکن مربوط به اعمال مخصوص نظیر حسینیه ها را تخریب می کردند و مبانی اسلام وهابی را آموزش می دادند در غیر این صورت مجازات می شدند.
اما در واقع این فتوا هیچ وقت عملی نشد ودر مرحله یک دستور غیر عملی باقی ماند . نتیجه آن وخامت اوضاع و تیرگی رابطه اخوان و ابن سعود بود که سر انجام شورش اخوان را در پی داشت. این شورش شکست خورد و ابن سعود دلیلی برای اقدام عملی بر علیه شیعیان ندید؛پس به آن عمل نکرد.
در این معادلات جدید ابن سعود که نماینده افکار تحول خواه ومدرن وهابی در قرن بیستم بود برگ برنده بیشتری نسبت به اخوان که سنت گرایانی متحجر بیشتر نبودند،در دست داشت.
پس از این پیروزی جایگاه شیعیان در جامعه واقتصاد سعودی بهتر شد. کشف نفت در دهه سوم قرن بیستم در مناطق تحت سکونت شیعیان و استخدام شیعیان این مناطق در شرکت نفتی امریکایی آرامکونقش مهمی در این تغییر داشت. با این وصف نقش شیعیان در اقتصاد کشور غیر قابل انکار بود چنانکه جمع کثیری از شیعیان هفوف به توانایی مهارت در طلا سازی و چرم کاری شهرت یافته اند و شیعیان قطیف در تهیه مواد غذایی و خوراکی در منطقه معروف می باشند.
با این وجود هنوز تعصبات گسترده ای علیه شیعیان وجود دارد . اکثر آنان در مراکز استخراج نفت وبندر جبیل در سطوح پایین ویا به عنوان کارگر مشغول به کارند و تعدادکمی به سطوح مدیریتی راه یافته اند و عموما در مشاغل مختلف برای رسیدن به مراحل بالاتر و ارتقای شغلی باز می مانند. تنها از سال 1984به بعد بود که شیعیان توانستند به سطوح مدیریتی راه یابند.همچنین شهرهای نفتی شیعه نشین مانند هفوف وقطیف در منطقه الاحساءدر مقایسه با شهرهای دیگر همجوار مانند دمام ،جبیل و خبار عقب مانده ترند. همچنین از کمبود خدمات عمومی و مراکز علمی ودرمانی رنج می برند. همچنانکه به محدود یتها ی خود در امور فرهنگی و آموزشی معترضند . مثلا نمی توانند در مدارس محلی خود ادبیات وتا ریخ شیعه تدریس کنند. همه این موارد و تعصبات اجتماعی باعث شده که شیعیان خود را به عنوان انسانهای درجه دوم در جامعه احساس کنند. ( یاکوب گلد برگ،458:1389)
فرم در حال بارگذاری ...
[دوشنبه 1400-09-29] [ 03:53:00 ق.ظ ]
|