کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل




جستجو


 



محقق حلی(۱۳۷۴)درکتاب شرایع الاسلام ابن احمد یزدی جلد سوم چنین می فرماید:«نماء تابع عین بوده و اگر عین مال ملتقط شد،نماء هم مال او می شود اگر عین باقی ماند در ملک صاحبش،چنان که اگر قصد امانت کند،نماء هم باقی مانده بر ملک صاحبش.(محقق حلی،۱۳۷۴،ج۳،ص۱۴۱۹).
۱-۸- تعاریف پژوهش
نماء در لغت:
نماء در لغت به معنای زیادی ، منافع و سود همچنین در جاهای دیگر مترادف ثمره هم می باشد.(دهخدا، ۱۳۵۳،جلد۴،ص ۶۰).
نماء در اصطلاح فقهی :
در اصطلاح فقهی تعریفی از آن نشده ولی به طور کلی نماء به مالی گویند که به تدریج از عین استفاده می شود.(کاتوزیان، بی تا، چاپ دهم، شماره ۲۵).
بیع در لغت:
بیع در لغت به معنای خرید و فروش و داد و ستد است (المنجد ، ۱۳۸۰ ،ج ۱، ص ۱۲۰، چاپ سوم،).
تعاریف متعددی از بیع در فقه شده است از جمله:
۱- ایجاب و قبولی است که بر نقل ملک در مقابل عوض معلوم و متعین دلالت کند.(شهید اول مصصّح، ۱۳۸۲، ج ۲، ص ۱۲،).
۲- ایجاب و قبول از دو طرف کامل (بالغ، عاقل، مختار، دارای قصد و اراده) است. که با رضایت طرفین عین در قَبال عوض متعین و معلوم به طرف دیگر منتقل می‌شود(شهید اول ، ۱۴۱۴ ق، ج ۱، ص ۱۹۱).
۱-۹-معاوضی بودن بیع
تعریف بیع با وجود اختلافاتی ناچیزی که درباره آن وجود دارد ، معاوضی بودن بیع را افاده می کند یعنی در آن عین مال با مال دیگر( اصطلاحا : عوض که معمولا پول است) مبادله می شود . این وصف، بیع را از عقود رایگانی ممتاز می سازد. عوض ممکن است برخی « حقوق مالی قابل انتقال » و حتی عمل انسان بنابرصدق عرفی مال بر این دو باشد (نجفی ،بی تا، ج ۲۲ ، ص ۲۰۹). در هرحال وجود عوض مقتضای ذات بیع است بنابراین، اگر تملیک مال در برابر عوض نباشد عنوان بیع بر آن صادق نخواهد بود. چنانچه در بیع انتقال مال به رایگان شرط شود این شرط باطل ومبطل عقد خواهد بود، مگر اینکه از مجموع شرط وعقد فهمیده شود که آنان قرارداد دیگری در نظر داشته اند.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

معاوضی بودن بیع ، آثار مهمی دارد از جمله :
الف : تملیک یکی از عوضین به علتی باطل باشند تعهد به عوض آن خود به خود از بین می رود.
ب: خریدار یا فروشنده می تواند اجرای تعهد خود را به اجرای تعهد دیگری موکول سازد( کاشانی، ج ۵٫ ص ۲۴۹).
۱-۱۰- لزوم عقد بیع:
اصل در بیع لزوم است، یعنی طرفین ، جز به موجب شرط یا تراضی یا خیارات منصوص ، حق برهم زدن عقد را ندارد( علامه حلی ، بی تا، ج۱ . ص ۴۸۰).
بااینکه استواری ونظم در تجارت با عدم لزوم بیع سازوکار نیست ، تا زمانی که طرفین در مجلس عقد حضور دارند عقد لزوم نمی یابد وطرفین حق دارند که معامله را فسخ کنند ، که این حق فسخ را خیار مجلس نامند( نجفی، ج ۲۳ ، ص ۲۴).
عقد بیع دارای دو موضوع است : مبیع و ثمن . هریک از این دو باید اوصافی داشته باشد که وجود آنها در صحت بیع شرط است:

    1. هنگام عقد مبیع موجود باشد، اگر مبیع عین معیین باشد باید هنگام عقد موجود باشد وخرید وفروش مال معینی که وجود خارجی ندارد باطل است( قانون مدنی ، ماده ۳۶۱).
    1. مبیع مالیت داشته باشد، یعنی در عقود معاوضی مانند بیع مورد معامله حقیقتاَ یا اعتباراَ مالیت داشته باشد.اطلاق مال به مبیع وقتی صحیح است که نماء عقلایی داشته باشد. بنابراین فروش یک حبه گندم غالباَ چون نماء عقلایی ندارد وعرف هم آنرا مال نمی شناسد صحیح نیست( عاملی ،ج ۴ ،ص ۲۱۹).
    1. مبیع قابل خرید وفروش باشد . اموالی که شارع آن را مال بشناسد مورد نظر است و شراب وخوک که شرعاَ مال محسوب نمی شود قابل انتقال یا خریدو فروش نیستند( نجفی، ج۲۲، ص۳۵۶).
    1. مبیع معلوم ومعین باشد، مقصود از معلوم بودن این است که مبیع مبهم نباشد و معین بودن مبیع بدین معناست که مبیع یکی از دو یا چند چیز معلوم نباشد.

۱-۱۱- آثار بیع
بیعی که بطور صحیح واقع شود دارای آثاری بدین شرح است:

    1. به مجرد وقوع عقد ، خریدار مالک مبیع وفروشنده مالک ثمن می شود : در نتیجه فروشنده ملزم به تسلیم مبیع به خریدار خواهد بود. مقصود از تسلیم آن است که خریدار بتواند در مبیع تصرف کند( قانون مدنی ، ماده ۳۶۷). اثر حقوقی تسلیم این است که مسئولیت تلف به طرف قرارداد منتقل می شود در حالی که اگر کالا قبل از تسلیم تلف شود به استناد قاعده ی « کلُ مبیع تلف قبلُ قبضه ، فهوّ من مالِ بایعه» ، فروشنده حقی به ثمن ندارد مقتضای معاوضی بودن بیع این است که در قبال الزام مالک به تسلیم مبیع مشتری نیز به پرداخت ثمن ملزم گردد( قانون مدنی ، ماده ۳۶۲).
    1. فروشنده ضامن جبران نقص مبیع است: یعنی اگر بعد از فروش کالای معین ، معلوم شود تمام یا جزئی از آن متعلق به دیگری است ، فروشنده متعهد است ثمنی را که دریافت کرده به خریدار مسترد دارد. این تعهد در اصطلاح فقهی وحقوقی ضمان درک نامیده می شود( شهید ثانی ،۱۴۱۳، ج ۳ ، ص ۱۷۱).
    1. فروشنده ضامن عیوب پنهانی مبیع است: در صورتی که معلوم شوددر حین عقد عیبی وجود داشته یا به سببی که پیش از عقد به وجود آمده ، مبیع عیبی پیدا کرده است ، خریدار می تواند عقد فسخ کند یا کالای معیوب را پس دهد وبرای جبران از فروشنده ارش یا مابه التقاوت قیمت کالای سالم و معیوب را بخواهد( قانون مدنی ، ماده ۴۲۶).

۱-۱۲- معرفی اجمالی انواع نماء در اصطلاح فقهی
۱-۱۲-۱- نماء متصل
نماء متصل عبارت از اوصاف یا کیفیاتی است که بر ارزش عین می افزاید ولی هیچ گاه جدای از آن تصور نمی شود. مانند فربه شدن حیوان و بالا رفتن بهای آن ، فربه شدن حیوان تنها به اعتبار وابستگی به عین دارای ارزش مالی است و نمی تواند از این حالت تبعی خارج شود.( امامی،۱۳۸۵، ص ۲۰۸)
بنابراین در بحث ما یعنی تبعیت نماء از عین، درمورد نماء متصل باید گفت که این نماء همواره از عین تبعیت می کنند و هرکس مالک عین است، مالک نماء متصل آن عین هم می باشد و هیچ استثنائی ندارد(همان منبع).
۱-۱۲-۲- نماء منفصل
نماء منفصل، ثمره یا حاصلی است که از لحاظ مادی یا حقوقی قابل جداشدن از عین است و ارزشی جدا از ارزش عین دارد که می تواند به شخص دیگری تعلق یابد؛ مانند میوه ی درخت، نوزاد حیوان، محصول زمین(نماء مادی، یا قابلیت سکونت در خانه. البته همانطور که گفته شد میوه پس ازجدا شدن از درخت به عنوان عین شناخته می شود؛ وهمین طور است وضعیت نوزاد حیوان پس از متولد شدن. تقسیم بندی نماء به متصل و منفصل چند نتیجه ی مهم در بر دارد. برای مثال در جایی که مالکیت عین مال به سبب عقد بیع منتقل می شود و سپس به موجب انفساخ بیع، مالکیت به جای قبلی باز می گردد؛ در این صورت، نماء متصل همراه عین مال جابه جا می شوند، در حالی که نماء منفصل سبب می شود که هر کسی در هر زمان مالک عین باشد، نماء آن زمان نیز به او تعلق یابد.( کاتوزیان، بی تا،چاپ دهم، شماره۲۵)
۱-۱۲-۳- نماء بیع مال مشترک
وقتی دو یا چند نفر شریک مالی شدند، باید احکامی را رعایت کنند. در مورد نحوه استفاده از منافع مال مشترک مقرراتی وجود دارد. هر یک از شرکا در مال مشترک، نسبت به سهم خود مشاعا شریک‌اند، هم در منافع حاصل شده و هم در نقص؛ زیرا منافع تابع ملک است و نقص هم بر ملک تحمیل می‌شود، خواه آن نماء و نقص تجاری باشد، مانند ترقی و تنزل قیمت در بازار یا طبیعی باشد، مثل میوه و ثمره دادن درختان یا لاغر شدن حیوان. به همین دلیل ماده ۵۷۵ قانون مدنی می‌گوید: «هر یک از شرکا به نسبت سهم خود در نفع و ضرر سهیم می‌باشند، مگر این که برای هر یک یا چند نفر از شرکا در مقابل عملی، سهم زیادتری منظور شده باشد»، بنابراین هرگاه شرکا قرارداد کنند که برای یکی از شرکا بدون آنکه عمل زیادی انجام دهد، سهم بیشتری نسبت به دیگر شرکا باشد، آن قرار داد باطل است؛ زیرا آن زیاده در مقابل چیزی قرار نگرفته است تا معاوضه‌ای باشد و شرکا هم قصد هبه و اباحه‌ای به او نکرده‌اند. به عبارت دیگر، تعهد مزبور بدون علت است. اگر هم این امر به صورت شرط ضمن عقد شرکت قرار گیرد، چون بر خلاف مقتضای عقد شرکت است، شرط و عقد باطل است؛ زیرا عقد شرکت اقتضا دارد که نمائات به نسبت مال‌الشرکه تسهیم شود، چون نمائات تابع اصل ملک است. همین‌طور هر یک از شرکا نسبت به پول ناشی از فروش مال مشترک و اجرت‌المسمی یا اجرت‌المثل و خسارات این مال به نسبت سهم خود مشاعا شریک هستند.(روزنامه حمایت ،۱۳۹۲، ۲۵ شهریور)
۱-۱۲-۴- نماء بیع مغصوب
اگر فربه شود حیوان در دست غاصب یا بیاموزد غلام را صنعتی یا علمی پس زیاد شود قیمت آن ، ضامن است غاصب آن نماء (زیادتی) را . پس اگر بعد از ان لاغر شود آن حیوان یا فراموش کند آن صنعت وعلم را ، پس کم شود قیمت به این جهت . وضامن است ارش را هرچند رد کند عین را و اگر تلف شود عین ضامن است قیمت اصل و زیاده را. اگر زیاد شود قیمت مغصوب به جهت زیادتی صفتی ، وبعد از ان برطرف شود آن صفت ، وباز برگردد آن صفت وآن قیمت ، ضامن نیست.غاصب زیادتی را که تلف شده است (امام خمینی، بی تا، ج ۱ ، ص ۲۲۷).
اقاله عقد را از زمان تشکیل منحل نمی سازد بلکه سبب انفساخ عقد از هنگام وقوع اقاله خواهد شد و اثر قهقرایی ندارد. بنابراین کلیه منافع ونمائات منفصله مورد معامله در فاصله تشکیل عقد وزمان اقاله آن متعلق به طرفی خواهد بود که بوسیله عقد مالک مورد معامله شده است .اما منافع ونمائات متصله مانند ترقی قیمت ونمو درخت وچاق شدن گوسفند تابع عین مال بوده وبوسیله اقاله به مالکیت طرفی در می آید که قبل از عقد مالک بوده است و قانون مدنی می گوید نمائات ومنابع منفصله که از زمان عقد تا اقاله در معامله حادث شده است مال کسی است که بواسطه عقد مالک شده است ولی نمائات متصله مال کسی است که در نتیجه اقاله مالک شده ( ماده ۲۸۷) .
در همین زمینه ماده ۲۲۸ بیان دارد که اگر مالک بعداز معامله تصرفاتی در مال کند که موجب ازدیاد قیمت شود در حین اقاله وفسخ به مقدار قیمتی که به سبب عمل او زیاد شده مستحق خواهد بود.
اگر قیمت مال غصبی به خاطر اختلاف مکان مختلف شود مثل اینکه در شهری که غصب شد قیمتش ده درهم و در شهری که در آن تلف شد بیست درهم و در شهری که غاصب می خواهد ذمه خود را بری کند سی درهم باشد در چنین فرضی احتیاطی که در مساءله قبل بیان شد ترک نشود .
همان طور که در تلف مال غصبی بر غاصب واجب است بدل آن را به مالک تحویل دهد که آن بدل یا مثل است و یا قیمت در جایی هم که مال غصبی تلف نشده لکن غاصب نمی تواند آن را تحویل مالک دهد حکم همین است ، مثل اینکه مال غصبی به سرقت رفته باشد و یا در محلی دفن شده که بیرون آوردنش ممکن نیست و یا برده ای بوده و فرار کرده و یا حیوانی بوده و گریخته و از این قبیل موارد بر غاصب واجب است که مثل و یا قیمت آن مال را به طور موقت بمالک بپردازد تا به اصل مال دسترسی پیدا نماید ، و به اینگونه بدل بدل حیلوله گویند و مالک در چنین فرضی هم مالک بدل می شود و هم عین مال مغصوبش در ملک او باقی می ماند هر زمان که غاصب بتواند آن را به مالک برگرداند مالک بدلی را که از وی گرفته بود بر می گرداند در مسئله فوق اگر بدلی که غاصب بمالک داده نمایی و درآمدی دارد آن نماء در مدت زمانی که غاصب عین مال مالک را به او رد نکرده متعلق به همان مالک مال غصبی است ، بله اگر نماء مال نامبرده نمایی متصل چون چاقی بوده باشد تابع عین مال است ، پس اگر قرار شد بعد از رد مال غصبی بدل بغاصب برگشت داده شود چاقی آن نیز عاید غاصب می شود و اما مبدل یعنی عین مال غصب شده از آن جا که گفتیم هنوز در ملک مالکش باقی است قهرا اگر نمایی و منافعی داشته باشد آن نیز ملک مالکش می باشد ، لکن غاصب منافع آن را اگر استیفاء نکرده باشد بنابراقوی ضامن آن نیست .(امام خمینی ،بی تا،جلد ۱ ،ص۲۲۹).
۱-۱۲-۵- نماء بیع موهوب

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[دوشنبه 1400-09-29] [ 01:52:00 ق.ظ ]




مروت (۱۳۸۵) تحقیقی با عنوان حقوق کودکان در مخاصمات بین المللی انجام داد. در بخشی از چکیده این مقاله آمده است نظر به اینکه جنگ ها عموما دربردارنده زیانهای مادی وانسانی هستند واین زیانها بطور ویژه ای توام با زیانهای معنوی وروحی وفرهنگی و… به کودکان قلمرو طرفین درگیر تحمیل می گردد، در این مقاله به وضعیت حقوقی کودکان که قربانیان مخاصمات مسلحانه را تشکیل می دهند پرداخته و باشناسایی جایگاه حقوق کودکان ومنابع موجد آن، وضعیت فعلی حقوق کودکان در مخاصمات مسلحانه و روابط بین الملل نقاط ضعف قوانین موجود مورد بررسی واقع گردید.
صادقی (۱۳۹۱) تحقیقی با عنوان رفتار با غیر نظامیان در مخاصمات مسلحانه انجام داد. در این پژوهش به معرفی وبررسی وضعیت حقوقی غیر نظامیان که اکثریت قربانیان مخاصمات مسلحانه را تشکیل می دهند پرداخته شده است. از انجا که مخاصمات مسلحانه تحت مجموعه حقوق بشر دوستانه بررسی می شود، سعی بر آن شده به معرفی این رشته از حقوق و تمایز ان با حقوق بشر پرداخته شود و اساس و بنای این پژوهش بر کنوانسیون های چهارگانه ژنو ۱۹۴۹ می باشد چرا که این سند در حمایت از غیر نظامیان در مخاصمات مسلحانه از مهمترین اسناد حقوق بین الملل بشر دوستانه می باشد.
۱-۸- روش تحقیق
با توجه به اینکه این تحقیق از نوع توصیفی است با بهره گرفتن از مطالعات کتابخانه ای با بهره گیری از مطالعه منابع فارسی و لاتین، مواد قانونی، مجلات و مقالات مرتبط با موضوع تحقیق انجام می شود و همچنین از نظرات حقوقدانان و در صورت امکان مطالعه تعدادی از قراردادهای های مرتبط با موضوع تحقیق استفاده خواهد شد.
در گردآوری اطلاعات این تحقیق با بهره گیری از مطالعه منابع فارسی و خارجی، کتب و متون، مجلات، مقالات مرتبط با موضوع تحقیق ، از روش فیش برداری جمع آوری شده است بنابر این روش تحقیق و گردآوری اطلاعات اسنادی و کتابخانه ای است. بدین منظور نخست منابع مرتبط با موضوع تعیین خواهد شد. سپس نگارنده به تحدید منابع و کشف درجه اعتبار هر یک همت گماشته و در مرحله بعد منابع و مآخذ تحقیق مطالعه خواهد شد و اطلاعات گردآوری شده به صورت موضوعی دسته بندی و طبقه بندی می گردد و برای هریک عناوین مناسب و درخور انتخاب خواهد شد؛ از طرف دیگر تا حد امکان نظر حقوقدانان در این زمینه اخذ و نمونه هایی از قرادادهای بین المللی در دسترس، مطالعه خواهد شد و در نهایت به تجزیه و تحلیل مطالب اعم از آنچه پیرامون وضعیت حقوقی بیماران و مجروحان جنگی در خلال مخاصمات مسلحانه باشد خواهیم پرداخت.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

روش این تحقیق کتابخانه ای بوده و با بهره گرفتن از ابزار فیش برداری اطلاعات گردآوری می شوند برای تحقیق در موضوعات مورد بحث، ابتدا به بررسی عهدنامه های مذکور و مواد قانونی و متون کتاب های مربوطه پرداخته می شود، سپس نظر حقوقدانان مورد نقد و بررسی قرار می گیرد.
۱-۹- ساختار تحقیق
فصل اول: کلیات تحقیق
فصل دوم: حقوق بین الملل بشردوستانه و خصوصیات آن
فصل سوم: حمایت از مجروحان و بیماران جنگی در اسناد بین المللی
فصل چهارم: ضمانت اجراها
فصل پنجم: حقوق ایران در خصوص حمایت از مجروحان و بیماران جنگی در مخاصمات مسلحانه
نتیجه گیری و پیشنهادها
۱-۱۰- تاریخچه حمایت از مجروحان و بیماران جنگی
۱-۱۰-۱- حمایت از مجروحان و بیماران جنگی در دوران باستان
در افسانه‌های روم باستان آمده است که برای حمل بیماران از گردونه‌های جنگی استفاده می‌شده است و بدین‌وسیله آنان را از صحنه‌های نبرد دور می‌کردند و به درمان آنان می‌پرداختند.
در دوران باستان مراکز درمانی به‌طور مجزا و مشخص، وجود نداشتند. در یونان باستان نیز معابد، محل درمان بیماران بودند.
شاید اولین مراکز درمانی مستقل، در سری‌لانکای امروزی در سال های حدود ۴۳۰ قبل از میلاد حضرت مسیح شکل گرفته باشند.
پس از آن در قرن اول قبل از میلاد، رومی‌ها نوعی بیمارستان یا مرکز درمانی برای ارائه خدمات درمانی به گلادیاتورهای زخمی در شهرها ایجاد کردند و نام Valetudinaria بر آن نهادند.
با شکل گرفتن مراکز درمانی، مسأله انتقال بیماران به این مراکز نقش جدی‌تری به خود گرفت و اقوام مختلف روش‌های مختلفی برای این مسأله برگزیدند.
در کشورهای اروپایی نیز در قرون وسطا، مسیحیان مؤسساتی به نام هاسپیتو برگرفته از هاسپیتوم به معنای جایی برای پناه دادن و پذیرایی زوار بنا کردند که اداره امور این مکانها برعهده پرستاران زن و مرد روحانی بود. این نهضت که از ۴۰۷/ ۱۰۱۶ شروع شد، در دوران جنگهای صلیبی به سرعت گسترش یافت و از آن پس بود که در کشورهای اروپایی ، مؤسسات مذهبی عهده دار امور پرستاری شدند.
۱-۱۰-۲- حمایت از مجروحان و بیماران جنگی در اسلام
از گذشته تاکنون، جهان شاهد جنگ‌ها و آثار مخرّب آن، بخصوص نسبت به افراد غیرنظامى بوده است. اسلام براى خود جنگ نیز برنامه قانونى مفصلى بر پایه عدل، رحمت و رعایت حقوق و شئون انسانیت تنظیم کرده است. در قرآن کریم به صورت مکرّر بر رعایت عدالت و تجاوز نکردن از حدود معقول انسانى در مقابل دشمنان تأکید شده است. برخى از تعالیم گسترده اسلام در مورد اشخاص و افرادى است که در جنگ و نبرد شرکت نکرده‌اند و یا در حال حاضر درگیر نیستند. به عبارت دیگر، براى افراد غیر نظامى، خواهان امنیت و سلامتى کامل شده است.
ابن اسحاق می گوید: شصت آیه از سوره آل عمران درباره جنگ اُحد نزول یافته که برخی از این آیات به مجروحان این جنگ اختصاص دارد از جمله:
ان یَمسَسکُم قَرحٌ فَقَد مَسَّ القَومَ قَرحٌ مثلُهُ وَتلکَ الأَیّامُ نُداولُهَا بَینَ النّاس وَلیَعلَمَ اللهُ الَّذینَ آمَنوُا وَیَتَّخذَ منکُم شُهَدَآء وَاللهُ لایُحبُّ الظّالمینَ. وَلیُمَحّصَ الَّذینَ آمَنُوا وَ یَمحَقَ آلکافرینَ [۱۱]
تفسیر: خداوند پس از آن که در آیه قبل فرموده است: در اثر این ناملایمات سست نشوید و غمگین مباشید، شما چنان که ایمان داشته باشید در موقعیت والا و بالاتری قرار دارید، در این دو آیه فرموده است: اگر به شما جراحتی رسیده به مشرکان هم از جانب شما همانند آن جراحتی رسیده است (یعنی در جنگ بدر) سنت ما بر این قرار گرفته که روزگاران را دست به دست دهیم، یعنی: همیشه روزگار به یک منوال نیست که همواره به نفع کسانی و به ضرر دیگران باشد؛ بلکه گاهی جماعتی شکست می خورند و کشته و مجروح می دهند (مثلا مشرکان در جنگ بدر) و گاهی جماعت دیگر (مانند مسلمانان در جنگ احد) علاوه بر این، دلیل دیگر این که تا خداوند مؤمنان را بشناسد، یعنی: ایمان مؤمنان روشن شود، و از شما گواهانی بر افعال تحقّق یافته بگیرد (یا از شما شهیدانی بگیرد) و خداوند ستمگران را دوست نمی دارد. و نیز تا ایمان مؤمنان را از کفر و نفاق خالص گرداند و کافران را نابود سازد.
و آیه دیگر. الَّذینَ اسْتَجَابُوا للَّه وَالرَّسُول من بَعْد مَا أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ ۚ للَّذینَ أَحْسَنُوا منْهُمْ وَاتَّقَوْا أَجْرٌ عَظیمٌ.[۱۲]
این آیه شریفه مربوط به غزوه دیگری است که پس از غزوه اُحد روی داد یعنی: غزوه حمراء الاسد، این آیه مکرمه می فرماید: آنان که با این که در اُحد مجروح شده بودند خداوند و رسول را در رابطه با غزوه حمراء الاسد پاسخ مثبت دادند برای نیکوکاران و پرهیزگارانشان اجر بزرگی است.
در جهاد اسلامى افراد غیر رزمنده دشمن، مادام که در فعالیت‌هاى جنگى مؤثر نیستند از مصونیت برخوردارند، لکن رزمنده دشمن تنها در مورد کسانى صدق نمى‌کند که سلاح به دست و جزئى از ارتش منظم دشمن مى‌باشند، بلکه شامل کلیه کسانى مى‌شود که به نحوى در پیشبرد جنگ به نفع دشمن مؤثر باشند، هرچند که سلاح در دست نداشته باشند.
ولى کلیه کسانى که از اعمال خصمانه جنگى خوددارى مى‌کنند، به لحاظ اینکه در جنگ شرکت ندارند غیر رزمنده محسوب شده و حقوق آنان محترم شمرده مى‌شود. تعداد و مشخصات اشخاص غیررزمنده دشمن به نوعى بستگى به تصمیمات جنگى دشمن دارد که چگونگى سازمان‌دهى نیروهاى مسلح و سیاست‌هاى دفاعى او مى‌تواند در این زمینه، نقش تعیین‌کننده داشته باشد. براى مثال، مى‌توان به قانون دولت فرانسه در سال ۱۹۳۸ م. در مورد سازمان‌دهى عمومى ملت براى جنگ اشاره کرد که در ماده اول آن چنین آمده بود:
تمام فرانسویان و تابعین فرانسه قطع‌نظر از سن و جنس آنان، موظفند در دفاع از کشور و یا در حفظ و نگه‌دارى حیات مادى و معنوى آن شرکت نمایند.[۱۳]
بدین‌ترتیب، در قانون داخلى یک کشور تعریف موسّعى از رزمنده به عمل مى‌آید که مى‌تواند در صورتى که اقدامات مسلحانه رزمندگان جنبه دفاع مشروط نداشته باشد مستندى براى دشمن در زمینه کیفیت و میزان رعایت حقوق غیررزمنده مؤثر باشد.
در دیدگاه اسلامى، هرگاه مردم یک سرزمین اشغال نشده و مورد تجاوز قرار نگرفته، به ناحق بر علیه نیروهاى مسلح دولت و ملت دیگرى برخیزند و با حمل اسلحه و به کار گرفتن سلاح‌هاى جنگى دست به اقدامات مسلحانه بزنند، محارب محسوب مى‌شوند و از شمول مقررات مربوط به غیر نظامیان خارج مى‌گردند.[۱۴]
بنابراین، افرادى که در حقیقت نظامى نبوده، یا دلایلى بر نظامى بودن آنان وجود نداشته باشد، مورد حمایت قرار مى‌گیرند و جنگ‌جویان حق تعرض به آنان را ندارند؛ زیرا پیامبر گرامى صلى‌الله‌علیه‌و‌آلهفرمودند:
پیران، زنان، اطفال، عابران و رهبانان را که در غارها و بیغوله‌ها زندگى مى‌کنند، به قتل نرسانید[۱۵]
شبیه این حدیث، از امام صادق علیه‌السلام نیز نقل شده است. این دستور صریح اسلام است، البته افراط و تفریط‌هاى مسلمانان را که گاه در برخى جنگ‌ها گزارش شده است نباید به حساب اسلام گذاشت.
از دید فقیهان مسلمان نیز، اصل حمایت از افراد غیرنظامى به اجماع و اتفاق مورد تأکید قرار گرفته است. صاحب جواهرالکلام مى‌نویسد:
… کسى از فقها را سراغ ندارم که با این مسئله مخالف باشد، و علّامه حلّى در کتاب‌هاى تذکره و منتهى بر آن ادعاى اجماع کرده… و حدیثى از امام صادق علیه‌السلام در این خصوص نقل مى‌کند.[۱۶]
نتیجه آنکه، از دیدگاه اسلام، دشمنان به عنوان انسان‌هایى که قابلیت هدایت و سوق به سوى حق و حقیقت را دارند به حساب مى‌آیند. از سوى دیگر، در زمان جنگ، دشمنان از دو گروه متمایز تشکیل مى‌شوند. دسته‌اى نظامیان و کسانى که مستقیما و به گونه فعالى در جنگ مشارکت دارند و دسته دیگر که به هیچ وجه دخالتى در جنگ ندارند که معمولاً زنان، کودکان و مردان سالخورده را تشکیل مى‌دهند. اسلام براى افرادى از دسته نخست که تسلیم شده یا زخمى گردیده و یا اسیر گشته‌اند، حقوق خاصى را شناخته است. از این‌رو، اسلام مردانه جنگیدن را ترغیب و خیانت و شکنجه دادن و آزار روانى و بدنى نسبت به دشمن (بخصوص پس از خاتمه جنگ) را منع مى‌کند.
چگونگى حفاظت از افراد غیرنظامى به معناى کنترل فعالیت‌هاى نظامى علیه دشمن به منظور آسیب نرسیدن به افراد غیرنظامى، امرى بسیار حساس و اصولاً نیازمند یک سلسله تدابیر فنى و وسایل دفاعى و امنیتى است که در شرایط گوناگون به صورت‌هاى متفاوت مورد لزوم قرار مى‌گیرد.براى مثال، وسایلى مانند: ماسک‌هاى ضد گاز، پناهگاه‌هاى قابل اطمینان، حفاظت‌هاى ویژه در برابر بمباران‌هاى اتمى و تشعشعات ناشى از آن، آذوقه و مواد غذایى، عوامل تسکین روانى، انواع وسایل حمل و نقل و امکانات بهداشتى و درمانى و در نهایت، جمعیت‌هاى حقوقى براى تأمین حفاظت از افراد غیرنظامى توسط هر دولتى نسبت به اتباع خود اجتناب‌ناپذیر است.
ظرافت و دشوارى این نوع اقدامات حفاظتى هنگامى آشکارتر مى‌گردد که به این نکته نیز توجه داشته باشیم که معمولاً پیش‌بینى شیوه‌هاى حملات دشمن امکان‌پذیر نیست و براى انتخاب راه‌هاى دفاعى هم فرصت زیادى وجود ندارد و از سوى دیگر، انتخاب نوع سلاح و کنترل مقابله به مثل‌ها نیز به نوبه خود از مشکلات نامرئى در اقدامات مؤثر براى حفاظت افراد غیرنظامى به شمار مى‌آید.
به نظر چنین مى‌رسد که در عملیات رزمى جهادى آن‌قدر که اندیشه و تعقّل به کار مى‌آید ساز و برگ جنگى و سلاح‌ها کارایى ندارند و کاربرد وسایل جنگى نیز باید با دقت کامل کنترل شود که اقدامى جهت مخالف اهداف جهاد انجام نگیرد. منظور از اندیشه و تعقّل تنها تدبیر و مدیریت جنگ نیست، بلکه آن عقلانیت بشردوستانه است که خشونت را با ظریف‌ترین و عاطفى‌ترین مسائل انسان دوستانه همراه و همسو مى‌گرداند و به خشونت جهت انسانى مى‌دهد.
این نوع مشکلات اصولى که امروزه در مورد جهاد پیش مى‌آید، ناشى از آن است که وسایل جنگى و سلاح‌هاى موجود در جهان، مبتنى بر اصول انسان دوستانه طراحى و تولید نشده‌اند. انگیزه‌ها و هدف‌ها در تولید انبوه سلاح‌هاى کشنده و مخرّب هولناک و زرادخانه‌هاى کشورهاى صاحب تکنولوژى اتمى انباشته شده آن‌گونه که از سابقه تاریخى آن در جنگ‌هاى جهانى معلوم مى‌گردد صرفا براى کشتار به هر نوع و تخریب به هرگونه است.[۱۷]
اصولاً دیدگاه اسلام، کاهش آثار شوم جنگ‌ها و برداشتن گام مؤثر در حذف جنگ است. علاوه بر این، یکى از اصول مهم محدودکننده جنگ، این اصل است که کسى که در جنگ مشارکت ندارد و یا حتى در جنگ حضور دارد، ولى کار مطبوعاتى و خبرنگارى انجام مى‌دهد، و به طور کلى، تمام کسانى که در تقویت نظامى دشمن هیچ کمکى نمى‌کنند، از آسیب و تعرض مصون مى‌باشند و حتى در مبارزه با دشمن، باید به گونه‌اى عمل کرد که افراد حاشیه‌اى و غیر مربوط به جنگ، از حمایت‌هاى ویژه برخوردار شوند.
در متون اسلامى به مصونیت افراد غیرنظامى تصریح شده است. حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام خطاب به معقل بن قیس که به عنوان فرمانده، مأموریت جنگى به عهده داشت، فرمود:
«اِتَّقِ اللّهَ… و لا تقاتِلنَّ اِلاّ مَن قاتَلَکَ»؛[۱۸] از خدا بترس؛ جز با کسى که با تو پیکار کند، پیکار نکن.
منظور از غیرنظامى‌ها، افرادى مانند زنان، کودکان، پیران و… هستند که توضیح بیشتر در مورد هر یک از آنان در ادامه خواهد آمد. از این‌رو، فقیهان اسلامى، اعم از شیعه و سنّى یک «قاعده فقهى» تأسیس کرده‌اند که بر اساس این قاعده فقهى، افراد غیرنظامى کشته نمى‌شوند:«لا یُقتَل غیرُ القاتلِ»؛[۱۹] غیر قاتل، کشته نمى‌شود.
فقیهان اهل‌سنّت در این باب گفته‌اند: «لا یُقتَل غیرُ المُقاتِل»؛[۲۰] غیر جنگجوها، نباید کشته شوند.
همان‌گونه که پیش‌تر بیان شد، از نظر فقیهان اسلامى، اصل حمایت از افراد غیرنظامى، یک امر قطعى و خدشه‌ناپذیر است، به گونه‌اى که صاحب جواهر در این‌باره، ادعاى اجماع و اتفاق مى‌کند و مى‌گوید: کسى از فقیهان شیعه سراغ ندارم که با این مسئله مخالف باشد.[۲۱]
۱-۱۱-۳- حمایت از مجروحان و بیماران جنگی در سبز فایل
عصر رنسانس از مهمترین دوره ای است که به عصر روشنگری در زمینه حقوق بشر دوستانه و احترام به افراد در مخاصمات مسلحانه معروف می باشد . از مهمترین اندیشمندانی که در این زمینه فعالیتهایی را انجام داده ، می توان از جان لاک و ژان ژاک روسو و هانری دونان نام برد .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:52:00 ق.ظ ]




شاعر رو به پروردگارش می آورد و این گلایه را به ایزد می برد که خداوندا اگر با لطف و مهربانی ایزدی خود، دل و جان مرا آشنا کرده ای، هرگز نمی توان مدعی شد که این از وفاداری و محبت تو نسبت به من سرچشمه گرفته است. در واقع شاعر می خواهد بگوید اگر خداوند می خواست لطف و محبت خود را شامل حال وی کند، هرگز او را اینچنین عاشق نمی کرد. در این بیت بین جان و جانا، جناس زاید در آخر دیده می شود.
وزن غزل:
این غزل بر وزن مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن در بحر رجز مثمن کامل سروده شده است که از وزن‎های دوری عروض فارسی به حساب می آید.
قافیه:
کلمات قافیه در این غزل عبارتند از : (وفا دارم، نیازارم، آزارم، کارم و خریدارم ، نارم، دارم) که در کنار ردیف «ترا» قرار گرفته اند و دارای ضرباهنگ و موسیقی زیبایی هستند و باعث توازن آوایی غزل شده اند.
ویژگی سبکی:
این غزل از جمله غزل هایی است که شاعر در آن بصورت غیر مستقیم به مدح و تمجید معشوق پرداخته است. واژه های «جرم»، «آزار»، «جور»، «جفا»، «خون»، «جگر»، «حال»، «آب رخان»، «تیمار»، «جان»، «خواری» ، «دردسر» و . . . در سراسر غزل آورده اند که همگی مشمول ستمی هستند که معشوق به عاشق روا داشته است. این کلمات همگی در ابیات مختلف پراکنده شده اند و جفای یار را می‎رسانند و شاعر ادعا می کند که این بلایا خللی در مهر او که از دل و جان برآمده است وارد نخواهد کرد.

۴-۲-۲٫

ای کرده در جهان غم عشقت سمر مرا
وی کرده دست عشق تو زیر و زبر مرا
از پای تا به سر همه عشقت شدم چنانک
در زیر پای عشق تو گم گشت سر مرا
گر بی تو خواب و خور نباشد مرا رواست
خود بی تو در چه خور بود خواب و خور مرا
عمر کمان صبر همی داشتم به زه
آخر به تیر غمزه فکندی سپر مرا
باری به عمرها خبریابمی ز تو
چون نیست در هوای تو از خود خبر مرا
در خون من مشو که نیاری به دست باز
گر جویی از زمانه به خون جگر مرا
درون مایه ی اصلی غزل:
این غزل در سراسر ابیات شاهد توصیف حال عاشق است که خطاب به معشوق از حال و روز خود صحبت می کند. شاعر عشقی راکه در دل دارد و محبتی را که از معشوق در سینه ی او پدیدار شده است توصیف می کند و در این میان خود را چنان غرق دریای این عشق می داند که گاهی دست به اغراق می‎زند و خود را فنا شده و هیچ می انگارد.
بافت معنایی غزل و آرایه های ادبی:
در بیت اول:
شاعر خطاب به معشوق می گوید که غم عشق او، وی را دچار سیاهی شب و گرفتار کرده است و عشق او
وی را از این رو به آن رو کرده است. یعنی دنیای او را زیرو کرده است. دست عشق در مصرع دوم این بیت اضافه ی اقترانی است. کلمات «ای» و «وی» که در شروع هر مصرع آمده اند دارای سجع هستند.
در بیت دوم:
شاعر در اغراقی زیبا ادعا میکند که از پای تا سر چنان مجذوب و شیفته ی معشوق شده است که سرش در زیر پای عشق معشوق گم شده است. (پای عشق) اضافه ی اقترانی است. بین کلمات «پا» و «سر» تناسب است. بین «پای» در مصرع اول و دوم جناس تام محسوس است. در مصرع دوم ترکیب کنایی (سر در زیر پای گم کردن) کنایه از نهایت ارادت و افتادگی در برابر عشق معشوق است.
در بیت سوم:
شاعر ادعا می کند که شایسته است اگر تو نباشی من دست از خواب و خوراک بکشم. در مصرع دوم تاکید میکند که چه فایده ای دارد اگر که من بدون تو بخورم و بخوابم. مصرع دوم تاکید برای مصرع اول است. در این بیت واژه آرایی در حرف «خ» به زیبایی محسوس است و بین واژه های «خور» و «خورد» جناس زاید دیده می شود. همچنین بین «خور» در مصرع دوم به معنای درخور بودن و شایسته بودن و روا بودن و «خور» که کلمه ی قافیه است، جناس تام وجود دارد.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

در بیت چهارم :
شاعر صبر خود را به کمانی تشبیه می کند که یک عمر در زه بوده است و درآخر غمزه ی معشوق را به تیری همانند می کند که از زه این کمان رها شده و به سپر عاشق برخورد کرده و آن را انداخته است. در واقع شاعر می گوید که بعلت این افتادن سپر، اکنون هیچ تکیه گاه و محافظی ندارد و کاملاً صدمه پذیر شده است. در این بیت بین واژه های «کمان» ، «زه» و «سپر» تناسب دیده می شود. تیر غمزه اضافه ی تشبیهی و کمان صبر هم اضافه ی تشبیهی است.
در بیت پنجم:
شاعر می گوید عمر طولانی و زمان زیادی لازم است تا از حال تو با خبر شوم زیرا که تا زمانی که در حال و هوای تو هستم از خود بی خود می شوم و حتی از خودم هم غافل می شوم. بین واژه های «خبر» و «خبری» جناس زاید دیده می شود.
بیت ششم:
شاعر از معشوق خود تقاضا می کند که قصد جان او را نکند و این حال زاری که او دارد را حتی با خون دل خوردن هم نمی تواند درک کند. «در خون کسی شدن» کنایه از قصد جان کسی را کردن و خونش را ریختن است. بین «جویی» و «خون» در این بیت ایهام تناسب دیده می شود. «باز» در مصرع اول برای تاکید است. همچنین فعل (بدست نیاوردن) بصورت «نیاری به دست باز» آمده است که تقدم جزء دوم را در پی دارد.
وزن غزل:
این غزل در وزن مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفلن در بحر رجز مثمن کامل سروده شده است که از وزنهای دوری بحساب می آید.
قافیه :
کلمات قافیه عبارتند از: سمر، زبر، سر و غیره که در کنار ردیف مراقرار گرفته اند. کلمه ی ( (خور)) در بیت سوم ( (خر)) تلفظ می شود که به مرور زمان شامل تغییرات آوایی در زبان فارسی شده است و امروزه ( (خور))تلفظ می شود.
ویژگی سبکی:
کلمات «سمر»، «زیرو زبر»، «خون»، «جگر» و غیره در تمام ابیات نشانه های بارز ستم و جفای معشوق در حق عاشق هستند که در طول غزل به کار گرفته شده اند.

۴-۲-۳٫

گر باز دگر باره ببینم مگر اورا
دارم زسرشاری بر فرق سراورا
با من چو سخن گوید جز تلخ نگوید
تلخ از چه سبب گوید چندین شکر او را
سوگند خوردم من به خدا و به سر او
کاندر دو جهان دوست ندارم مگر او را
چندان که رسانید بلا ها به سرمن
یا رب مرسان هیچ بلای به سر او
هر شب زبر شام همی تا به سحرگه
رخساره کنم سرخ زخون جگر او را

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:52:00 ق.ظ ]




طبق مستندات، سلامت روانی و عاطفی جنین از حقوق مسلم اوست، که بی توجهی نسبت به آن لطمات غیرقابل جبرانی را به بار خواهد آورد. فلذا لازم است قانونگذار به آن توجه کند و ضمانت اجرایی مؤثر و مفیدی برای آن در نظر گیرد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

گفتار سوم: سرپرستی جنین
هدف از این مبحث بررسی اشخاصی است که مسئولیت نگهداری و مراقبت از طفل به عهده آنها
میباشد. همچنین وظایف قانونی و اخلاقی آنها و موارد سلب آنها از حضانت و حمایت قانونگذار در این خصوص از جنین میباشد. از آنجا که اداره امور جنین طبق قانون ممکن است به اشخاصی تحت عنوان ولی، وصی، امین و قیم سپرده شود، تعریف آنها و نحوه انتخاب و وظایف هر یک از آنها مورد بررسی قرار میگیرد.
الف : حضانت و موانع آن
حضانت در لغت به معنای پروردن است و در اصطلاح عبارت است از نگهداری مادی و معنوی طفل توسط کسانی که قانون مقرر داشته است و قائم به ارکان ذیل است.
الف) حضانت مخصوص ابوین و اقربای طفل است و بین اقرباء، رعایت طبقات ارث نمیشود.
ب) نسبت به ممتنع از نگهداری طفل، حضانت، تکلیف است و نسبت به دیگران، حق است.
م ۱۱۶۸ ق.م : «نگاهداری اطفال هم حق و هم تکلیف ابوین است.»
ج) حفظ مادی(جسم) و تربیت اخلاقی و معنوی طفل
د) اهلیت قانونی برای حضانت[۱۰۶] (م ۱۱۷۳-۱۱۷۴)
لزوم بقا و سلامت جسمی و روحی حمل وظایفی بر عهده والدین گذارده، که متناسب با وضیت و نیازهای جنین باید از وی مراقبت لازم به عمل آید.
مطابق ماده ۱۱۶۸ قانون مدنی نگهداری اطفال هم حق و هم تکلیف ابوین است.
حمایت از حقوق جنین اقتضاء میکند که راجع به حقوق جنین از ماده قانونی مزبور تفسیر موسع به عمل آورده و بگوییم که شامل جنین نیز میگردد.
بنابراین باید مراقبت از جنین را حق و تکلیف والدین بدانیم. ممکن است گفته شود مراقبت و نگهداری جنین به خاطر وضعیت خاص او و قرار گرفتن در شکم مادر صرفاً از وظایف مادر است. در پاسخ میتوان گفت: مراقبت و نگهداری صرفاً به معنی در برگرفتن طفل یا جنین نیست؛ بلکه به کار بردن وسایل لازم برای صحت جسمی و روانی اوست. بنا به تعبیر دیگر فراهم کردن شرایط لازم برای زن باردار که تأثیر مستقیم بر جنین دارد، مراقبت از حمل محسوب میشود. از سوی علمای حقوق نسبت به وضعیت حقوقی حضانت نظرات مختلفی ارائه گردیده است. عدهای آن را تکلیف طبیعی پدر و مادر میدانند و میگویند که چون طفل را بوجود آوردهاند. خود به خود مکلف به نگهداری او هستند و عدهای آن را حق پدر و مادر میدانند.
فقها در مورد ماهیت حقوقی حضانت نظریات گوناگونی دارند. عدهای بر آنند که حضانت همانند ولایت است و دارنده آن نمیتواند آن را ساقط کند، و یا در مقابل آن مطالبه اجرت نماید. حضانت پدر در صورت فوت او یا دیوانه و کافر و بنده شدن وی به مادر طفل میرسد.[۱۰۷] عدهای نیز معتقدند مادر میتواند در برابر انجام خدمت و شیر دادن به طفل از پدر طفل دستمزد بخواهد. در مذهب شافعی و حنبلی معتقدند که زن میتواند حضانت خود را ساقط کند و در صورت امتناع بر آن مجبور نمیشود و می تواندحضانت خود را ساقط کند و در صورت امتناع بر آن مجبور نمیشود و میتوان برای حضانت ادعای اجرت کند.[۱۰۸] حقوقدانان متأخر نیز در مورد حضانت نظریات مختلفی دارند. برخی حضانت را حق ابوین و قابل اسقاط از سوی آنان میدانند. برخی آن را حق و تکلیف به هم آمیخته و اقتداری
میدانند که قانون به منظور نگهداری و تربیت اطفال به پدر و مادر اعطاء کرده است.[۱۰۹] عدهای از حقوقدانان نیز معتقدند که حضانت مانند ولایت غیرقابل اسقاط است و معتقدند که قانون مدنی از این نظر پیروی کرده است.[۱۱۰]
نتیجتاً با توجه به ماده ۱۱۷۵ قانون مدنی که مقرر میدارد: «طفل را نمیتوان از ابوین و یا از پدر و یا از مادر که حضانت با اوست، گرفت؛ مگر در صورت وجود علت قانونی.
حضانت طفل و مراقبت از جنین حق و تکلیف والدین میباشد و کسی نمیتواند مانعی برای آنان به وجود آورد. مطابق ماده ۱۱۷۲ قانون مدنی که مقرر میدارد: «هیچ یک از ابوین حق ندارد در مدتی که حضانت طفل به عهده آنها است، از نگاهداری او امتناع کند.
لازم به ذکر است طبق قانون حمایت خانواده جدید مصوب ۹/۱۲/۹۱ مادر یاهر شخصی که حضانت طفل یا نگهداری شخص محجور رابه اقتضاء ضرورت برعهده دارد حق اقامه دعوی برای مطالبه نفقه طفل یا محجور را نیز دارد. [۱۱۱]
در صورت امتناع یکی از ابوین، حاکم باید به تقاضای دیگری یا تقاضای قیم، یا یکی از اقربا و یا به تقاضای مدعی العموم، نگهدای طفل را به هر یک از ابوینی که حضانت به عهده اوست، الزام کند و در صورتی که الزام ممکن یا مؤثر نباشد، حضانت را به خرج پدر و هرگاه پدر فوت شده باشد، به خرج مادر تأمین کند.» مشخص است که پدر و مادر به عنوان عامل به وجود آورنده طفل مکلف به حضانت هستند و نمیتوانند این تکلیف را ساقط و یا واگذار کنند؛ بلکه باید شخصاً در مدت مقرر و بدون مطالبه اجرت، تکلیف قانونی خود را انجام دهند.
فقهاى امامیه در وضعیت حقوقى حضانت داراى نظریات مختلف میباشند، شهید در قواعد گفته است که حضانت ولایت و سلطنت بر تربیت طفل است و آنچه مصلحت براى نگاهدارى او اقتضاء بنماید انجام میدهد. بنابراین نظر، ولایت در حضانت مانند ولایتهاى دیگر (ولایت ولى- ولایت حاکم) است که دارندۀ آن نمیتواند آن را ساقط نماید. وجوب حضانت بر مادر و یا پدر بنحوى است که نمیتواند در مقابل آن اجرت دریافت دارد. عدۀ دیگر بر آنند که حضانت حق ابوین است و آنان میتوانند آن را ساقط کنند و میتوانند در مقابل آن اجرت بگیرند و وجوب آن بر ابوین کفائى میباشد و مانند امور کفائى دیگر است که اشخاص مضطر محتاج بآن میباشند که هرگاه ترک گردد موجب تضییع حق کودک خواهد بود، لذا هرگاه مادر امتناع کندپدر بآن امر الزام میشود وهرگاه شخص بیگانه عهده‌دار
حضانت طفل گردد تکلیف از ابوین ساقط میشود. قانون مدنى چنانکه از ظاهر مواد استنباط میشود از نظریه اول پیروى نموده است.[۱۱۲]
مادر مکلف است در دوران بارداری احتیاطهای لازم را انجام دهد، تا صدمهای به جنین وارد نشود و لازم است که مادر در طول دوران بارداری چندین بار به پزشک مراجعه کند و از خوردن برخی غذاها و آشامیدنیها اجتناب کند. مثلاً استعمال دخانیات و مصرف الکل، کوکائین و هروئین و سایر مواد مخدرکه برای جنین بسیار مضر است. تحقیقات به عمل آمده نشان میدهد، که الکل خطر حتمی برای جنین دارد و استعمال دخانیات نیز باید منع شود. اغلب مادران سیگاری، دارای نوزاد کوچکتری خواهند شد. ضمناً شواهدی وجود دارد که نوزاد متولد شده از مادران سیگاری در سنین اولیه طفولیت بیشتر به بیماریهای دستگاه تنفسی فوقانی مبتلا میشوند.
برنامه منظم راهپیمایی و استفاده از هوای آزاد، برای بدن مادر و کودک و برخورداری از روحیهای خوب مفید است. عدم تزریق واکسن ضد کزاز برای بانوان، قبل از ازدواج که در سال ۱۳۶۷ به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید، مقرر میدارد؛ به منظور پیشگیری از تلفات ناشی از کزاز در نوزادان، بانوان مکلفند قبل از وقوع عقد ازدواج در مناطقی که وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی اعلام مینماید نسبت به واکسینه کردن خود علیه بیماری کزاز اقدام کنند.
فقهاء نیز برای مراقبت از جنین مواردی را متذکر شدهاند و فتاوی مختلف صادر کردهاند.
مثلاً برخی از ایشان گفتهاند: زن بارداری که زایمانش نزدیک است و روزه برای جنین او زیان دارد،
وجوب روزه متوجه او نیست.[۱۱۳]
بی توجهی مادر و نیز پدر اثرات سوء جسمی و روانی بر جنین دارد؛ ولی متأسفانه حقوق حملی که در اثر این بی اعتناییهای والدین و اطرافیان مورد تضییع قرار میگیرد و در نتیجه موجب مشکلاتی در ادامه حیات فردی و اجتماعی او میگردد، مورد توجه قانونگذار نبوده و فاقد ضمانت اجراء میباشد. لذا به منزله آن است که او ذی حیات و دارای روان نیست و همچون شیئ است که تحت مالکیت مادر و پدر بوده و فقط سقط و یا نقص عضو آن مستوجب کیفر و پرداخت دیه و حسب مورد محرومیت از ارث میباشد. در حالی که حقیقتاً‌ باید نسبت به جنین از بدو انعقاد نطفه به مثابه فردی از افراد موجود جامعه نگریست و حقوق او را با تصویب قوانین و مقررات لازم مورد حمایت همه جانبه قرار داده و والدین و سایر افراد جامعه را ملزم به رعایت حقوق وی کرد و ضمانت اجرای عدم انجام تکالیف آنها را کاملاً مشخص نمود.
ممکن است گفته شود که در قانون مجازات اسلامی راجع به دیه و جراحات وارده به جنین مواد لازم وجود دارد؛ اما با توجه به اصل قانونی بودن جرم و مجازات و نیز لزوم تفسیر مضیق از قوانین کیفری،
اطلاق دیه عضو و جراحات به نارسایی روانی و ضعف جسمی طفل متعذر به نظر میرسد.
به هر حال مطابق ماده ۱۱۷۲ قانون مدنی؛ هیچ یک از ابوین حق ندارد در مدتی که حضانت طفل به عهده آنهاست از نگهداری او امتناع کند. در صورت امتناع یکی از ابوین حاکم باید به تقاضای دیگری یا تقاضای قیم یا یکی از اقربا و یا به تقاضای مدعی العموم نگاهداری طفل را به هر یک از ابوین که حضانت به عهده اوست، الزام کند و در صورتی که الزام ممکن یا مؤثر نباشد، حضانت را به خرج پدر و هرگاه پدر فوت شده باشد به خرج مادر تأمین کند.
ماده ۱۱۷۳ قانون مدنی مقرر میدارد: «هرگاه در اثر عدم مواظبت یا انحطاط اخلاقی پدر یا مادری که طفل تحت حضانت اوست، صحت جسمانی و یا تربیت اخلاقی طفل در معرض خطر باشد، محکمه میتواند به تقاضای اقربای طفل یا به تقاضای قیم او و یا به تقاضای مدعیالعموم هر تصمیمی را که بری حضانت طفل مقتضی بداند، اتخاذ کند.»
به موجب ماده ۱۴ قانون حمایت خانواده: «هرگاه دادگاه خانواده تشخیص دهد کسی که حضانت طفل به او محول شده از انجام تکالیف مربوط به حضانت خودداری کرده، یا مانع ملاقات با اشخاص ذیحق شود، او را برای هر بار تخلف به پرداخت مبلغی از هزار ریال تا ده هزار ریال و در صورت تکرار به حداکثر مبلغ مذکور محکوم خواهد کرد. دادگاه در صورت اقتضاء میتواند علاوه بر محکومیت مزبور حضانت طفل را به شخص دیگری واگذار کند.»
همچنین ماده واحده قانونی حق حضانت فرزندان صغیر یا محجور به مادران آنها مقرر میدارد: «حضانت فرزندان صغیر یا محجوری که پدرانشان شهید و فوت شدهاند، با مادران آنهاست و ازدواج مادران آنها مانع از حق حضانت آنها نمیگردد. با توجه به موارد قانونی ذکر شده با وجود این که قانونگذار سعی در حمایت از حقوق طفل کرده است. اما مواد موجود کافی و دارای ضمانت اجرای مناسب نمیباشند. همین عدم وجود مواد قانونی کافی و ضمانت اجرای لازم ممکن است منجر به صدمات جبران ناپذیری به حقوق طفل و جنین گردد.
طبق قسمت اخیر ماده ۱۱۷۲ قانون مدنی هزینه حضانت طفل با پدر است و در صورت فوت پدر با مادر است.
در مورد جنین نیز همین حکم جاری است. به نظر برخی از حقوقدانان نگاهداری و تربیت طفل با نفقه اقارب از یک سنخ ولی وسیعتر از آن است. کودکی که توانایی کار کردن را دارد، لیکن تأمین رشد روحی و ادامه تحصیل او مانع کار کردن است، میتواند از پدر نفقه بگیرد.[۱۱۴]
تکلیف هزینه نگاهداری مشروط بر این است که کودک از لحاظ مالی نیاز به آن داشته باشد، بنابراین اگر کودک اموالی داشته باشد، از اموال خود او صرف نگهداری از او میشود و مخارج اضافه بر آن را باید پدر و مادر بپردازند.
طبق ماده ۱۱۶۸ قانون مدنی: «نگهداری اطفال هم حق و هم تکلیف ابوین است.»
شناسایی حق حضانت برای پدر و مادر مانع از این است که دادگاه بتواند، جز در مواردی که قانون مقرر کرده است آنان را از این حق محروم کند. در برخی موارد قانونگذار به علت رعایت مصلحت کودک حق حضانت پدر و مادر را ساقط نموده و حضانت را به شخص دیگری واگذار میکند، که به بررسی آن موارد میپردازیم.
۱ : جنون
طبق ماده ۱۱۷۰ قانون مدنی: «اگر مادر در مدتی که حضانت طفل با اوست، مبتلا به جنون شود یا به دیگری شوهر کند، حق حضانت با پدر خواهد بود.»
جنون در ماده ۱۱۷۰ قانون مدنی اعم از جنون دائمی و ادواری است مگر اینکه جنون استمرار نداشته باشد یا چندان زود گذر و نادر باشد که در عرف نتوان شخص را دیوانه نامید.[۱۱۵]
البته جنون پدر را نیز باید سبب سقوط حق حضانت دانست؛ زیرا شخص مجنون فاقد شعور لازم است و قادر به نگهداری و مراقبت نمیباشد. لذا در صورت دیوانگی هر یک از والدین حق و تکلیف او ساقط و طرف دیگر ملزم است حتی المقدور در جهت حفاظت از جنین بکوشد. مثلاً‌ اگر زن حامله دچار جنون شود مراقبت از جنین مستلزم مراقبت از مادر میباشد. بنابراین پدر باید در مراقبت از آنها تلاش لازم را به عمل آورد.[۱۱۶]
۲ : ازدواج
طبق قسمت اخیر ماده ۱۱۷۰ در صورتی که مادر به دیگری شوهر کند حق حضانت او ساقط میگردد.
البته باید توجه داشت در صورت فوت پدر حضانت در هر حال با مادر است و شوهر کردن او نباید اثری در حضانت داشته باشد. به موجب تبصره ۲ ماده واحده قانون حق حضانت فرزندان صغیر یا محجور به مادران آنها(مصوب سال ۶۴). ازدواج مادرانی که همسر آنها شهید یا فوت شده، باعث سقوط حق حضانت نسبت به فرزندان صغیر یا محجورشان نمیگردد. طبق ماده ۱۱۷۱ قانون مدنی: «در صورت فوت یکی از ابوین حضانت طفل با آن که زنده است خواهد بود، هر چند متوفی پدر طفل بوده و برای او قیم معین کرده باشد.»
در صورت فوت پدر و مادر حضانت به جد پدری و در صورت نبودن او به وصی واگذار میشود؛ ولی هرگاه از این گروه کسی نباشد، حضانت با قیم منصوب دادگاه است. در تعیین قیم خویشان کودک با داشتن صلاحیت مقدم هستند.
۳:کفر
کفر مانع حضانت است. هر چند بر آن تصریح نشده است. پس اگر مرد مسلمانی با زن مسیحی ازدواج کند و پس از بچهدار شدن زن و شوهر از هم جدا شوند، حضانت با پدر است.
مطابق ماده ۱۱۹۲ قانون مدنی: «ولی مسلم نمیتواند برای امور مولی علیه خود وصی غیرمسلم معین کند. استنباط برخی از حقوقدانان از این ماده این است که چون حضانت یک نوع ولایت است، در صورت کافر شدن هر یک از ابوین حق حضانت او ساقط میشود؛ زیرا طفل مسلمان تحت تربیت کافر قرار میگیرد و معتقدات او را میپذیرد.[۱۱۷]
۴: انحطاط اخلاقی
بر طبق ماده ۱۱۷۳ قانون مدنی: «هرگاه در اثر عدم مواظبت یا انحطاط اخلاقی پدر یا مادری که طفل تحت حضانت اوست، صحت جسمانی و یا تربیت اخلاقی طفل در معرض خطر باشد، محکمه

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:51:00 ق.ظ ]




سؤال اساسی مطرح شده این است که آیا این مدل اندازه گیری؛ مناسب است؟ برای پاسخ به این پرسش بایستی آماره  و سایر معیارهای مناسب بودن برازش مدل مورد بررسی قرار گیرد.

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

با توجه به خروجی لیزرل مقدار  محاسبه شده برابر با ۰۰/۰ می‌باشد وجود  پایین نشان دهنده برازش مناسب مدل است. زیرا هر چه مقدار  کمتر باشد، مدل ارائه شده با توجه به نتایج ذیل که از خروجی نرم افزار لیزرل بدست آمده‌اند مدل مناسب‌تری می‌باشد.
۰٫۰۰۰= RMSEA و۱٫۰۰۰۰۰= Value - p و ۰ = df و ۰۰/۰ =
Goodness of Fit Index (GFI) = 1.00
Adjusted Goodness of Fit Index (AGFI) = 1.00
با نگاهی با نتایج خروجی لیزرل قسمت تخمین استاندارد مدل متوجه می شویم که مدل اندازه گیری استراتژی ارزیابی عملکرد بستر محور مدل مناسبی است چون که مقدار کای دو آن و مقدارRMSEA آن کم بوده و مقدارGFI و AGFI بالای ۹۰ درصد است.
۳۸نمودار ۴-۱۹٫ مدل اندازه گیری استراتژی ارزیابی عملکرد بستر محور در حالت استاندارد
خروجی بعدی قسمت معناداری ضرایب و پارامترهای بدست آمده مدل اندازه گیری استراتژی ارزیابی عملکرد بستر محور را نشان می دهد که تمامی ضرایب بدست آمده معنادار شده اند. زیرا مقدار آزمون معناداری تک تک آنها از عدد ۲ بزرگتر و از عدد ۲- کوچکتر است.
۳۹نمودار ۴-۲۰ مدل اندازه گیری استراتژی ارزیابی عملکرد بستر محور در حالت معناداری

  •  
  •  
  •  
  •  
      1. مدل اندازه گیری عملکرد سازمانی با بهره گرفتن از تحلیل عاملی تاییدی

     

سؤال اساسی مطرح شده این است که آیا این مدل اندازه گیری؛ مناسب است؟ برای پاسخ به این پرسش بایستی آماره  و سایر معیارهای مناسب بودن برازش مدل مورد بررسی قرار گیرد.
با توجه به خروجی لیزرل مقدار  محاسبه شده برابر با ۵۲/۰ می‌باشد وجود  پایین نشان دهنده برازش مناسب مدل است. زیرا هر چه مقدار  کمتر باشد، مدل ارائه شده با توجه به نتایج ذیل که از خروجی نرم افزار لیزرل بدست آمده‌اند مدل مناسب‌تری می‌باشد.
۰٫۰۰۰= RMSEA و۰٫۷۷۰۱۸= Value - p و ۲ = df و ۵۲/۰ =
Goodness of Fit Index (GFI) = 1.00
Adjusted Goodness of Fit Index (AGFI) = 0.99
با نگاهی با نتایج خروجی لیزرل قسمت تخمین استاندارد مدل متوجه می شویم که مدل اندازه گیری عملکرد سازمانی مدل مناسبی است چون که مقدار کای دو آن و مقدارRMSEA آن کم بوده و مقدارGFI و AGFI بالای ۹۰ درصد است.
۴۰نمودار ۴-۲۱ مدل اندازه گیری استراتژی ارزیابی عملکرد بستر محور در حالت استاندارد
خروجی بعدی قسمت معناداری ضرایب و پارامترهای بدست آمده مدل اندازه گیری عملکرد سازمانی را نشان می دهد که تمامی ضرایب بدست آمده معنادار شده اند. زیرا مقدار آزمون معناداری تک تک آنها از عدد ۲ بزرگتر و از عدد ۲- کوچکتر است.
۴۱نمودار ۴-۲۲٫ مدل اندازه گیری عملکرد سازمانی در حالت معناداری

  •  
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:51:00 ق.ظ ]