کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل




جستجو


 



۴-تشریفاتی نبودن دعاوی تصرّف

اصولاً طرح دعاوی حقوقی در محاکم، مستلزم رعایت تشریفات خاصی است. ماده ۴۸ قانون آیین دادرسی مدنی مقرّر می­دارد: «شروع رسیدگی در دادگاه، مستلزم تقدیم دادخواست ‌می‌باشد». ماده ۵۱ این قانون نیز، رعایت نکات و تشریفات خاصّی در تنظیم دادخواست را مقرّر داشته است. دادخواستی که طبق مقرّرات قانون آیین دادرسی مدنی تنظیم شده باشد، برای رسیدگی به یکی از شعب دادگاه­ های عمومی ارجاع می­ شود و دادگاه، به نوبت، به دادخواست­ها و دعاوی مطروحه، با تعیین وقت رسیدگی و دعوت از طرفین دعوا رسیدگی می­ نماید.

اما شیوه رسیدگی به دعاوی تصرّف، از دو جهت با سایر دعاوی حقوقی متفاوت است؛ نخست آنکه رسیدگی ‌به این دعاوی، تابع تشریفات آیین دادرسی مدنی نیست و دیگر آنکه ‌به این دعاوی، خارج از نوبت رسیدگی می­ شود. ماده ۱۷۷ قانون آیین دادرسی مدنی در این زمینه مقرّر می­دارد: «رسیدگی به دعاویِ موضوعِ این فصل (دعاوی تصرّف)، تابع تشریفات آیین دادرسی مدنی نبوده و خارج از نوبت به عمل می ­آید».

‌بنابرین‏ برای طرح دعاوی تصرّف، نیازی به تنظیم فرم دادخواست نیست و این دعاوی را در برگه­های عادی نیز ‌می‌توان مطرح کرد. همچنین محاکم مکلّفند به دعاوی تصرّف، خارج از نوبت عادی رسیدگی کنند تا تکلیف این دعاوی، با سرعت بیشتری تعیین گردد.

در دعاوی تصرّف، قانون‌گذار، به اشخاصی که به قائم­مقامی از مالک طرح دعوا کنند نیز حق طرح این دعوا را می­دهد. ماده ۱۷۰ قانون آیین دادرسی مدنی مقرر می­دارد: «مستأجر، مباشر، خادم، کارگر و به طور کلّی اشخاصی که ملکی را از طرف دیگری متصرّف می­باشند، می ­توانند به قائم­مقامی مالک، برابر مقرّرات بالا شکایت کند»؛ ‌بنابرین‏ اگر کسی مستأجر ملکی باشد و دیگری عدواناً ملک مذبور را تصرّف نماید، مستأجر می ­تواند به قائم­مقامی از طرف مالک، دعوای رفع تصرّف عدوانی مطرح کند. در­عین­حال، از­آنجا­که مستأجر، مالک منافع عین مستأجره است، به نحوی در طرح دعوای تصرّف عدوانی، اصالت نیز خواهد داشت. ولی سرایدار ملک، به عنوان قائم­مقام مالک می ­تواند دعاوی تصرّف را اقامه کند.

همچنین گفتنی است کسانی که می ­توانند زمانی خود به عنوان قائم­مقام مالک، دعاوی تصرّف را اقامه کنند، در زمانی دیگر ممکن است به عنوان متصرّفِ عدوانی، مشمول مقرّرات قانون شوند و از آن ها رفع تصرّف به عمل آید. ماده ۱۷۱ قانون آیین دادرسی مدنی در این زمینه مقرّر می­دارد: «سرایدار، خادم، کارگر و به طور کلّی هر امین دیگری، چنانچه پس از ده روز از تاریخ ابلاغ اظهار­نامه­ی مالک یا مأذون از طرف مالک یا کسی که حق مطالبه دارد، مبنی بر مطالبه­ مال امانی، از آن رفع تصرّف ننماید، متصرّف عدوانی محسوب می­ شود». تبصره: دعوای تخلیّه مربوط به معاملات با حق استرداد و رهنی و شرطی و نیز مواردی که بین صاحب مال و امین یا متصرّف، قرارداد و شرایط خاصّی برای تخلیّه یا استرداد وجود داشته باشد، مشمول مقرّرات این ماده نخواهد بود». بر اساس مادّه­ی مذکور، طرح دعاوی تصرّف علیه امینی که از استرداد مال امانی امتناع می­ کند، ارسال اظهارنامه از سوی مالک و ابلاغ آن به امین و انقضای ده روز از تاریخ اظهارنامه، ضروری ‌می‌باشد.

ماده ۱۷۱ قانون آیین دادرسی مدنی نسبت به یکی از شایع ترین مواردی که متصرف مال، امین محسوب می­ شود، یعنی مستاجر، سکوت اختیار کرده و رابطه استیجاری را مطلقاً از شمول مقررات دعاوی تصرف عدوانی خارج نموده و عدوانی قلمداد نمودن تصرفات مستأجر، با ابلاغ اظهارنامه مطالبه عین مستأجره را منتفی دانسته است. با توجّه به وجود قوانین خاص (قوانین روابط موجر و مستأجر مصوّب ۱۳۵۶ ، ۱۳۶۲ ، ۱۳۷۶)، به نظر می­رسد که دعاوی تخلیّه­ی عین مستأجره، از شمول ماده ۱۷۱ خارج باشد. ‌بنابرین‏ اگر مالک، باغ خود را برای مدت معینی به اجاره واگذار نمود و مستأجر تعهد نمود که با انقضای مدت اجاره مورد اجاره را تحویل دهد و از انجام این تکلیف استنکاف نمود، مالک نمی­تواند با ابلاغ اظهارنامه مطالبه مال، مستأجر را تبدیل به متصرف عدوانی نماید؛ در حالی که ‌در مورد وکیل، مباشر، سرایدار، خادم، کارگر و هر امین دیگری، علی­الاصول مالک یا کسی که حق مطالبه دارد، می ­تواند از طریق ماده ۱۷۱ اقدام کند. [۴۶]

بند سوم: دعوای الزام به تنظیم سند رسمی ملک

امروزه یکی از شایع­ترین دعاوی در باب املاک، دعوای الزام به تنظیم سند رسمی است که خواسته یا ناخواسته، به دلیل کثرت وجود آن در محاکم، ابهاماتی در نحوه­ اجرای آن پدیدار شده است؛ چنان که گاهی ممکن است اجرای حکم، بلا تکلیف بماند و محکومٌ علیه را سرگردان سازد. دعوای الزام به تنظیم سند رسمی، دعوایی است که در آن، خریدار با طرح دعوا به طرفیّت فروشنده، الزام او را به حضور در دفتر اسناد رسمی و امضاء سند انتقال به موجب مفاد قرارداد می­خواهد؛ فرقی نمی­کند که این تعهّد به صراحت در قرارداد درج شده باشد و یا به موجب عرف و عادت و قانون، آن امر جایز باشد. اجرای حکم دادگاه در مواردی که خوانده محکوم به تنظیم سند رسمی شده باشد، امری قابل تأمل است که در مواردی می‌تواند با مشکل همراه شود.

دعوای الزام به تنظیم سند رسمی هر چند ظاهر ساده­ای همچون اجرای سایر تعهّدات دارد، امّا به لحاظ اجرایی، از جمله موضوعات پیچیده­ دایره­ی اجرا به شمار می­رود.

طبق مواد ۲۲ و ۴۶ و ۴۸ قانون ثبت در اموال غیر منقول، قانون صرفاً کسی را مالک می­داند که مال غیرمنقول در دفتر املاک به نام او ثبت شده باشد؛ محاکم نیز در صورت تقابل دو سند عادّی و رسمی، اولویّت را با سند رسمی قرار می­ دهند. این موارد تنها قسمتی از فواید ثبت رسمی املاک ‌می‌باشد که برای دوری از تعرّض افراد بیگانه پیش ­بینی شده است. به همین دلیل، بیشتر افراد جامعه، صرف نظر از هزینه­ ثبت، مایل به ثبت اموال خود در دفتر املاک هستند؛ ‌بنابرین‏ ثبت اموال، به­ ویژه اموال غیر منقول، از اهمیّت زیادی برخوردار است.

هرگاه عقد، با جمع بودن شرایط مقرّر در ماده ۱۹۰ قانون مدنی منعقد شود و موضوع قرارداد، به خواهان منتقل و ‌تعهداتی نیز بر طبق قانون واقع گردد، این عقد مطابق اصل صحت و لزوم و نیروی الزام­آور قراردادها، بین متعاملین و قائم مقام آن ها لازم الاتباع است؛ مگر اینکه قرارداد مذبور، به تراضی طرفین اقاله، یا به موجب اراده یکی از طرفین فسخ گردد و یا به دلایلی منفسخ گردد. افزون بر آن، متعاملین نیز به همه نتایجی که به موجب عرف و عادت، یا به موجب قانون، از عقد حاصل می­ شود، ملزم خواهند بود. از­آنجایی­که قانون ثبت اسناد و املاک، هر گونه نقل و انتقال رسمی املاک دارای پلاک ثبتی را الزامی اعلام نموده است و لزوم تنظیم سند رسمیِ انتقال در معامله­ی اموال غیر منقول، از مسلّمات عرف و عادت به شمار می­رود، وجود چنین تعهّدی برای بایع یا مالک رسمی محل تأمّل نیست و تنظیم سند به منظور انتقال رسمی آن ضرورت دارد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1401-09-24] [ 11:43:00 ق.ظ ]




بدیهی است در صورتی که بیم تجری دیگران در جامعه رود و امکان باب شدن چنین امری در جامعه وجود داشته باشد پدر را به مجازات اعدام محکوم خواهند کرد،چنانچه در سال‌های اخیر این مسئله در مواردی اتفاق افتاده است.اما در هر صورت به نظر می‌رسد چنین ضمانت اجرای ناقصی برای پدری که فرزند خود را به قتل رسانده است کافی نیست که بحث ‌در مورد آن از حوصله و موضوع این مقال خارج می‌باشد.

مبحث سوم-دیات

دیه در لغت به معنای حق مقتول می‌باشد[۱۳۰] و آن مالی است که بدل نفس به مقتول پرداخت می شود و گاه بر بدل عضو نیز اطلاق می شود.دیه در اصطلاح عبارت است از مالی که به سبب ایراد جنایت بر نفس یا کمتر از نفس انسان آزاد واجب می شود،خواه مقدر یا غیر مقدر باشد.اگر چه به غیر مقدار ارش یا حکومت گفته می شود.[۱۳۱]

اما از مواردی که نقد آن ضروری به نظر می‌رسد قصاص زن در برابر مرد و بحث راجع به دیه آن دو است که مباحثات زیادی را میان فقهاء و حقوق ‌دانان موجب شده است.در واقع یکی از موضوعات مهم در باب حقوق بشر اسلامی تفاوت‌های فقهی و حقوقی ای است که میان زن و مرد قرار داده شده است،در حالی که زن و مرد از یک حقیقیت و گوهر انسانی آفریده شده اند[۱۳۲] و سرشت و سیرت یکسانی دارند.[۱۳۳]فقیهان شیعه در این که قصاص مرد در برابر کشتن زن مشروط به پرداخت نیمی از دیه است اتفاق نظر دارند.[۱۳۴]‌بنابرین‏ زن و مرد مسلمان در برابر یکدیگر قصاص می‌شوند ،لیکن قصاص مرد در برابر زن مشروط به پرداخت فاضل دیه یعنی نصف دیه مرد از سوی اولیاء دم زن است.

از قوانین مورد اتفاق بین فقهای شیعه و اهل سنت مقدار دیه زن و مرد است.به گونه ای که تاکنون در میان اندیشمندان شیعه هیچ مخالفتی نداشته و در میان اهل تسنن نیز مخالفت قابل توجهی وجود ندارد.همگان بر این عقیده هستند که دیه تعیین شده در فقه جزایی اسلام برای نفس مرد است و دیه نفس زن نصف آن است.

صاحب جواهر می‌گوید:

«اشکال و اختلافی نه در نص و نه در فتوی در نصف بودن دیه زن نسبت به مرد وجود ندارد.اجماع بر این امر قائم است و اخبار مستفیض و یا متواتر نیز در این باب وجود دارد.بلکه مسلمین بر این امر متفق اند.فقط از دو نفر به نامهای ابن علیه اصم نقل شده است که گفته اند دیه زن مثل دیه مرد است»[۱۳۵]

فقهای اهل سنت نیز عموما همین نظر را دارند و آن را به عنوان یک امر مورد اتفاق نقل کرده‌اند.عبد القادر عوده در کتاب التشریع الجنایی می‌گوید:

«فقها بر این امر اتفاق دارند که دیه زن نصف دیه مرد است.»[۱۳۶]

ابن القدامه صاحب المقنی می‌گوید:

«دیه زن مسلمان نصف دیه مرد مسلمان است و اهل علم بر این امر اتفاق نظر دارند.فقط از این علیه و ابوبکر اصم نقل شده است که گفته اند دیه زن مثل دیه مرد است»به طور مطلق فرمود دیه نفس مومن صد شتر است .ابن قدامه می‌گوید ولی این قول شاذی است که مغایر اجماع صحابه و سنت پیامبر است.»[۱۳۷]

در میان فقهای معاصر نیز برخی بدین سمت گرایش پیدا کرده و و به تساوی زن و مرد در دیه اظهار نظر کرده‌اند.از بین فقیهان صاحب فتوی و رساله می توان از آیت الله حاج شیخ یوسف صانعی نام برد.نامبرده در پاسخ استفتائاتی که از ایشان ‌در مورد تفاوت دیه زن و مرد شده است پاسخ می‌دهد:

«به نظر این جانب دیه خطا و شبه عمد زن با مرد مساوی است…»[۱۳۸]

اما باید دید به غیر از روایات و دلایل فقهی که بر این امر اقامه کرده‌اند چه توجیهات و عقلی و عرفی بر این امر ارائه شده اند.در مجموع می توان دو نوع توجیه برای وجود این تفاوت میان زن و مرد یافت.اول آنکه ارزش زن پایین تر از ارزش مرد است و از همین روست که اعتبار شهادت دو زن معادل شهادت یک مرد به حساب آمده و یا سهم الارث او نصف مرد قرار داده شده است.صاحب شرح فتح القدیر در مقام توجیه نصف بودن دیه زن نسبت به مرد می نویسد:

«این امر بدان جهت است که حال و وضعیت زن ناقص تر و پایین تر از وضع مرد قرار دارد و خداوند هم فرموده است مردان برتر از زنان هستند و…»[۱۳۹]

دلیل دوم پایین بودن نقش زن در مسائل اقتصادی است.چون مرد نقش موثرتر و بیشتری در زندگی اقتصادی دارد با از بین رفتن او صدمه بیشتری به خانواده اش وارد می شود ‌بنابرین‏ باید دیه او بیشتر باشد.به طور کلی همان طور که پیشتر هم ذکر آن رفت امروزه با با پیشرفت دانش و سطح ارتقای علمی و توانایی زنان در ورود به عرصه اجتماع و عهده دار شدن مشاغل گوناگون در سطوح مختلف و احراز نقش آنان در توسعه سیاسی و اقتصادی کشور برخی از زنان نقش مؤثری حتی در تامین معیشت خانواده دارند و دیگر مشکل بتوان به توجیهات یاد شده برای تفاوت وضع موجود در دیه زن و مرد تمسک جست.

‌در مورد دیه عضو فقهای شیعه معتقدند دیه عضو زن و مرد با یکدیگر برابر است تا آن گاه که دیه عضو مصدوم به ثلث دیه کامل برسد و در آن صورت دیه عضو زن به نصف دیه عضو مرد کاهش می‌یابد.

روایت معتبر ابان از امام صادق (ع) پرسیدم اگر مردی یک انگشت زن را قطع کند دیه اش چه مقدار است؟امام فرمود ده شتر.گفتم اگر دو انگشت زن را قطع کند؟فرمود بیست شتر.گفتم اگر سه انگشت زن را قطع کند؟فرمود سی شتر.گفتم اگر چهار انگشت زن را قطع کند؟فرمود بیست شتر.گفتم سبحان الله.سه انگشت زن را قطع می‌کند سی شتر می‌دهد ولی چهار انگشت زن را قطع می‌کند بیست شتر می‌دهد؟این سخن در عراق به گوش ما رسید و می گفتیم گوینده این سخن شیطان است.امام فرمود ای ابان آرام گیر.این حکم رسول خدا (ص) است .«ان المراه تعاقل الرجل الی ثلث الدیه فاذا بلغت الثلث رجعت الی النصف،یا ابان،انک اخذ تنی بالقیاس و السنه اذا فیست المحق الدین.»

«همانا زن با مرد تا ثلث دیه برابر است ،آن گاه که دیه اش به ثلث رسید به نصف کاهش می‌یابد ای ابن تو قیاس کردی و اگر در سنت قیاس شود دین نابود می شود.»

علاوه بر آنچه بیان شد روایات معتبر دیگری نیز وجود دارد که نظریه برابری زن و مرد در دیه اعضاء تا ثلث دیه کامل و تنصیف دیه زن در آن صورت را اثبات می‌کند.[۱۴۰]البته ‌در مورد این حدیث هم برخی ایراداتی را وارد دانسته اند که بحث ‌در مورد آن از حوصله این مقال خارج است.[۱۴۱]ماده ۳۰۱ قانون مجازات اسلامی در پیروی از این نظریه مقرر می‌دارد:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:43:00 ق.ظ ]




رویکرد توصیفی در توصیف ماهیت کل گرایانه استراتژی سعی دارد که منحصر به فرد برای موقعیت، شرایط و سازمان است. تأکید این رویکرد بر روش شناسی های کیفی است که هدفشان انجام پژوهش های خرد با بهره گرفتن از تحلیل های مطالعه ی موردی است . در پژوهش های سازمانی بیان شده است که این رویکرد کاربردش به آزمودن تئوری محدود شده است؛ زیرا دانایی کافی برای ایجاد مقیاس های سنجش استاندارد ندارد (مورگان ، ۱۹۹۸). این دیدگاه به خاطر منحصر به فرد بودن استراتژی به سازمان، محیط و شرایط موقتش، به واحدهای تحلیل محدود می شود و تعمیم پذیر نیست (مورگان، ۲۰۰۳).

دومین رویکرد در مطالعه ی استراتژی، رویکرد طبقه بندی است، این رویکرد به بسیاری از محدودیت های ذاتی رویکرد توصیفی غلبه کرد . این رویکرد شرکت ها را مطابق با ماهیت استراتژی مورد تأکیدشان طبقه بندی می‌کند (ونکاترمن ، ۲۰۰۹). یکی از معروف ترین طبقه بندی های استراتژی توسط مایلز و اسنو مطرح شده است، آن ها استراتژی را به چهار طبقه ی اکتشافی، تدافعی، تحلیلگر، واکنشی تقسیم بندی کردند (مایلز، ۲۰۰۷).

این نوع روش شناسی در ادبیات مدیریت بسیار تأکید شده است، ولی باید دانست که چنین رویکردهایی فقط به مقایسه ی بین گروهی محدود می‌شوند و از هر گونه بررسی درون گروهی خودداری می‌کنند. چنین رویکردی ممکن است اختلافات جزئی مرتبط با جنبه‌های مختلف استراتژی های رقابتی را در طبقاتش نادیده بگیرد.

سومین رویکرد ارزیابی استراتژی، رویکرد تطبیقی است. صاحب نظران این رویکرد، دریافتن و سنجش ویژگی های کلیدی استراتژی (که از آن ها به ابعاد یاد می شود) سعی دارند. ‌بنابرین‏ مدل های تطبیقی به ارزیابی گرایش استراتژیک، نه در میان طبقات مختلف بلکه با بهره گرفتن از ابعاد استراتژی رقابتی می پردازد (مورگان، ۱۹۹۸) و به دنبال ارزیابی استراتژی با بهره گرفتن از ابعاد چندگانه، که برای همه سازمان‌ها مشترک است، مبادرت می ورزند. در این رویکرد، استراتژی تأکید نسبی شرکت بر هر کدام از ابعاد گرایش استراتژیک است . در نتیجه رویکرد تطبیقی بر محدودیت های تجربی رویکرد طبقه بندی، که استراتژی کسب وکار را تنها در طبقه ی خاص در نظر می‌گیرد، پیروز شده است.

‌بنابرین‏ افزایش جو رقابتی سبب شده است که سازمان های امروز، با مشکلات و مسائل مختلفی مواجه گردند. فرایند جهانی شدن و به وجود آمدن سازمان تجارت جهانی، پیشرفت های وسیع در حوزه تکنولوژی و فن آوری، تغییرات سریع در الگوهای مصرف و تقاضا، کمبود منابع، افزایش تعداد تولید کنندگان و هزینه های بالای تولید چالش هایی هستند که بنگاه ها و شرکت های مختلف با آن روبرو هستند. در این میان افزایش تعداد رقبا، چالش بزرگ دیگری است که شرکت ها را به سمتی سوق می‌دهد که به منظور تمایز از رقبا تلاش کنند (ولی پور و ناصری، ۱۳۸۹).

نوآوری یکی از متدهایی است که سازمان ها با توسل به آن درصددند تا این هدف را محقق سازند. در واقع در چنین شرایط رقابتی و با وجود این تعداد رقیب، نوآوری و تولید خلاقانه می‌تواند تنها راه حل تمایز محسوب گردد. بسیاری از محققین برای توجیه و تفسیر نوآوری و عوامل مؤثر بر آن، نظریه ها و مدل هایی را عرضه داشتند عوامل مؤثر بر نوآوری را چه در کوتاه مدت و چه در بلند مدت بررسی کرده‌اند. با این حال، توافق جمعی بر عوامل مؤثر بر نوآوری وجود ندارد. به ویژه در بلند مدت که سازمان ها هنوز از الگوهای صحیحی به منظور تدوین و اجرای استراتژِی های نوآوری محور برخوردار نیستند (کرافورد و بندتو ، ۲۰۱۳).

۲-۲ بیان مسئله

افزایش جو رقابتی سبب شده است که سازمان‌های امروز ، با مشکلات و مسائل مختلفی مواجه گردند. فرایند جهانی‌شدن و به وجود آمدن سازمان تجارت جهانی ، پیشرفت‌های وسیع در حوزه تکنولوژی و فن‌آوری ، تغییرات سریع در الگوهای مصرف و تقاضا ، کمبود منابع ، افزایش تعداد تولیدکنندگان و هزینه های بالای تولید چالش‌هایی هستند که بنگاه‌ها و شرکت‌های مختلف با آن روبرو هستند . در این میان افزایش تعداد رقبا ، چالش بزرگ دیگری است که شرکت‌ها را به سمتی سوق می‌دهد که به منظور تمایز از رقبا تلاش کنند.(ولی پور ، ناصری ، ۱۳۸۹)

به‌طورکلی و به‌زعم مایکل پورتر ، شرکت‌ها از سه نوع استراتژی می‌توانند استفاده کنند که عبارت‌اند از : استراتژی کارایی (رهبری هزینه) ، استراتژی تمرکز و استراتژی تمایز . استفاده از دو استراتژی اول ، برای بسیاری از شرکت‌ها میسر نیست. بالا بودن هزینه های تولید در بسیاری از کشورهای جهان سبب شده است که نتوانند محصولاتی باقیمت تمام‌شده پایین تولید نمایند. همچنین وسعت کار بسیاری از سازمان‌ها به‌قدری است که نمی‌توانند تنها بر قسمتی از بازار متمرکز شوند و این کار برای آن‌ ها مقرون‌‌به صرفه نیست. در چنین شرایطی تنها استراتژی باقی‌مانده ، استراتژی تمایز است. در واقع افزایش رقابت‌پذیری موجب شده که سازمان‌ها به دنبال یافتن روش‌هایی باشند که به کمک آن‌ ها بتوانند خود را از رقبا متمایز ساخته و در ذهن مصرف‌کنندگان ، جایگاه ویژه‌ای برای خود بیابند (مورگان، ۱۹۹۸).

نوآوری یکی از متدهایی است که سازمان‌ها با توسل به آن درصددند تا این هدف را محقق سازند. در واقع در چنین شرایط رقابتی و باوجوداین تعداد رقیب ، نوآوری و تولید خلاقانه می‌تواند تنها راه‌حل تمایز محسوب گردد.

بسیاری از محققین برای توجیه و تفسیر نوآوری و عوامل مؤثر بر آن ، نظریه ها و مدل‌هایی را عرضه داشتند و عوامل مؤثر بر نوآوری را چه در کوتاه‌مدت و چه در بلندمدت بررسی کرده‌اند بااین‌حال ، توافق جمعی بر عوامل مؤثر بر نوآوری وجود ندارد .به‌ویژه در بلندمدت که سازمان‌ها هنوز از الگوهای صحیحی به منظور تدوین و اجرای استراتژی‌های نوآوری محور برخوردار نیستند . از همین رو ، سازمان‌هایی که برنامه های بلندمدت و راهبردی تنظیم می‌کنند ، معمولاً از خود سؤال می‌کنند که چگونه می‌توانند تحقق نوآوری را در استراتژی‌های خود منظور نمایند؟ یا به‌طورکلی تر ، چه عواملی می‌تواند در تدوین استراتژی‌های نوآوری مؤثر باشند؟ چه عواملی به افزایش نوآوری در سازمان‌ها منجر می‌گردد؟ و این‌که نوآوری به عنوان یکی از اصلی‌ترین ابزارهای پیاده‌سازی استراتژی تمایز ، تا چه حد تحت تأثیر عوامل بازار و گرایش‌ها استراتژیک قرار دارد؟(سینگ ، ۲۰۰۴)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:43:00 ق.ظ ]




اول: سکوت ارادی و خود خواسته متهم است که طبق اصل ۳۸ قانون اساسی و صراحت ماده ۱۲۹ قانون آیین دادرسی کیفری باید ‌به این سکوت احترام گذاشته شود و طبق ماده ۱۶۹ قانون مجازات اسلامی نمی توان فرد را با آزار بدنی و روانی مجبور به اعتراف نمود و مرتکبین این کار مجازات خواهند شد.

دوم: پلیس و ضابطین دادگستری حین دستگیری حق سکوت را به متهم اعلام کنند. در حقوق ایران تکلیفی به اعلام حق سکوت به متهمان وجود ندارد و زمانی که از مامورین نیروی انتظامی در خصوص این مورد (اعلام حق داشتن سکوت) سوال پرسیده شد اظهار داشتند این موارد متعلق به فیلم های تلویزیونی است و در عمل با تشویق و یا تهدید خواستار عدم سکوت آن ها هستند. اما از دیدگاه حقوق تطبیقی “اعلام حق سکوت به عنوان یکی از مهمترین حقوق دفاعی متهم، امروزه در بسیاری از قوانین آیین دادرسی کشورهای مترقی جهان به عنوان تکلیفی نه فقط برای قاضی تحقیق بلکه برای پلیس و از همان آغاز تحت نظر گرفتن امر منظور شده است. در این کشورها، در صورت انصراف متهم متهم از این حق و اظهار صریح وی مبنی بر آمادگی به ادای هر گونه پاسخ و متعاقب بر درج این امر در صورت جلسه تحقیق و امضای صریح وی مبنی بر هر گونه پرسش و پاسخی که در چارچوب ضوابط قانونی به عمل آید مجاز است”. (آشوری:۱۳۸۴: ۱۰۶-۱۰۵). متاسفانه در قانون جدید نیز مانند قانون فعلی تکلیفی به اعلام حق سکوت به متهم ‌از طرف‌ بازپرس نیست در ماده ۱۹۷ این قانون مقررشده متهم میتواندسکوت اختیارکنددراینصورت مراتب امتناع وی از دادن پاسخ یا امضای اظهارات در صورت مجلس قید می‌گردد.

– تکلیف به اعلام حق داشتن وکیل به متهم: حضور وکیل مدافع در جلسات رسیدگی دادگاه دفاع از متهم سابقه ای نسبتاً طولانی دارد اما منظور اعلام حق استفاده متهم از معاضدتی وکیل در طول تحقیقات توسط پلیس و ضابطین دادگستری در حین دستگیری و یا احضار متهم است که سبب می شود بحث تلقین پذیری، فریب و اغفال متهمی که ناآشنا به قوانین است مطرح نشود.

در قوانین برخی کشورها مقامات قضایی در مراحل تحقیقات مقدماتی مکلف به اعلام حق داشتن وکیل به متهم می‌باشند و باید شرایط استفاده از وکیل مجانی را در صورتی نداشتن امکان، فراهم کنند. به طور مثال “در قانون فرانسه در بند ۱ ماده ۱۱۴ قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ژانویه ۱۹۹۳ به صراحت ضرورت استنطاق از متهم و نیز تحقیق از شاکی در حضور مشاور حقوقی را مد نظر داشته و مقرر می‌دارد “اصحاب دعوا را غیر از مواردی که صریحاً اعلام انصراف نمایند جز در حضور وکلای مدافع آنان و یااحضار وکلا طبق ضوابط قانونی، نمی توان مورد تحقیق قرارداد “عدم رعایت مندرجات این ماده از دیدگاه مقنن فرانسوی از جمله مواردی است که حقوق و منافع ذینفع را نادیده می انگارد و طبق ماده ۱۷۱ قانون آیین دادرسی کیفری فرانسه از موارد بطلان تحقیق انجام شده تلقی می شود”. (آشوری:۱۳۸۴: ۱۰۷-۱۰۸).

در قانون آیین دادرسی حاضر قانون‌گذار به نقش وکیل در دادگاه توجه ‌کرده‌است به موجب ماده ۱۲۸ این قانون وکیل متهم می‌تواند بدون مداخله در امر تحقیق، پس از خاتمه تحقیقات مطالبی را که برای کشف حقیقت و دفاع از متهم یا اجرای قوانین لازم بداند به قاضی اعلام نماید، اظهارات وکیل در صورت جلسه منعکس می شود. نویسندگان قانون جدید با عنایت به توجهی که به حقوق متهم داشته اند به توسعه این حق توجه داشته اند. شاید بتوان گفت مهم ترین نوآوری قانون جدید آ.د.ک ماده ۴۸ باشد این ماده مقرر می‌دارد: با شروع تحت نظر قرار گرفتن، متهم می‌تواند تقاضای حضور وکیل نماید. وکیل باید با رعایت و توجه به محرمانه بودن تحقیقات و مذاکرات با شخصی تحت نظر ملاقات نماید و می‌تواند در پایان ملاقات با متهم که نباید بیش از یک ساعت باشد ملاحظات کتبی خود را برای درج در پرونده ارائه دهد.

همان‌ طور که ملاحظه می شود این برای اولین بار است که وکلا به محض تحت نظر قرار گرفتن موکل در کلانتری حق حضور و ملاقات با موکل را دارند که البته این ملاقات نباید بیش از یک ساعت باشد البته این ماده تفاوتی را نیز بین متهمان قائل شده و مقررات دیگری را برای چند جرم خاص پیش‌بینی کرده که با این حال باز هم نوآوری دیگری است که نسبت به قانون آدک ۱۳۷۸ دارد. هم چنین به موجب ماده ۱۹۰ «متهم می‌تواند در مرحله تحقیقات مقدماتی یک نفر وکیل دادگستری همراه خود داشته باشد این حق باید پیش از شروع تحقیق توسط بازپرس به متهم ابلاغ و تفهیم شود چنانچه متهم احضار شود این حق در برگ احضاریه قید و به او ابلاغ می شود. وکیل متهم می‌تواند با کسب اطلاع از اتهام و دلایل آن مطالبی راکه برای کشف حقیقت و دفاع از متهم یا اجرای قانون لازم بداند، اظهار کند. اظهارات وکیل در صورتجلسه نوشته می شود.))

تبصره ۱: سلب حق همراه داشتن وکیل یاعدم تفهیم این حق به متهم موجب بی اعتباری تحقیقات
می شود.

تبصره ۲: در جرایمی که مجازات آن سلب حیات یا حبس ابد است چنانچه متهم اقدام به معرفی وکیل در مرحله تحقیقات مقدماتی ننماید بازپرس در این مرحله برای وی وکیل تسخیری انتخاب می‌کند. ‌بنابرین‏ ملاحظه می‌گردد که در قانون جدید حق داشتن وکیل در مرحله تحقیقات مقدماتی به رسمیت شناخته شده و حتی در برخی جرایم تعیین وکیل تسخیری در این مرحله الزامی است که این نوآوری نسبت به زنان بزهکار یک مزیت مهم به شمار می‌آید.

با ملاحظه ماده فوق این موارد از نظر حقوق متهم قابل امعان نظر است:

۱) در صورت احضار شخص با نام متهم باید در احضاریه قید شود به همراه وکیل خود در بازپرسی حاضرشود حال اگر در احضاریه چنین امری قید نشود و متهم در بازپرسی حاضر شود، بدون موافقت او نمی توان تحقیقات را آغاز کرد.

۲) در صورتی که متهم رأساً جلب نشود، بازپرس باید این حق را که می‌تواند وکیل انتخاب کند به وی تفهیم کند.

۳) با توجه به مفهوم تبصره ۲ این ماده حضور وکیل در جرایمی که مجازات آن سلب حیات و حبس ابد است و ضروری است زیرا در تبصره مرقوم بازپرس مکلف شده در صورتی که متهم در جرایم فوق وکیل معرفی نکند برای او وکیل تسخیری انتخاب نماید.

۴) امر مهمی که قانون‌گذار به آن توجه ‌کرده‌است و در قانون فعلی به آن بی اعتنا بوده، ضمانت اجرایی سلب حق همراه داشتن وکیل و یا عدم تفهیم این حق به متهم است که موجب بی اعتباری تحقیقات خواهد شد با عنایت ‌به این تبصره، بازپرس اولاً نمی تواند از حضور وکیل در تحقیقات جلوگیری کند ثانیاًً بازپرس نمی تواند حق داشتن وکیل را به متهم تفهیم نکند چه متهم به آن آگاه باشد یا خیر.

– پرسش و پاسخ با متهمان پس از سپری شدن تحقیقات ‌در مورد نحوه برخورد پلیس و ضابطین قضایی ‌با آنها. درمورد بزهدیدگان در برخی از کشورها از این شیوه استفاده می‌کنند. به طور مثال “در اوترخت هلند، یک نظام بررسی هم نسخ بنیان گذاری شده که در آن پس از آن که یک کارگاه پلیس از بزه دیده بازجویی کرد کارآگاه دوم از بزه دیده درباره چگونگی شیوه رسیدگی، کارآگاه نخست مطلبی می پرسد و یا در ژاپن، بسیاری از پرسشنامه های مربوط به رفتار پلیس با شهروندان را کارگزاران پلیس محلی و برخی از نیروهای پلیس استان اجرا می‌کنند و از این پرسشنامه‌ها به منزله ابزاری برای بهبود رفتار پلیس با غیر نظامیان استفاده می‌کنند”. (اشوری:۱۳۸۴:۱۲۳).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:42:00 ق.ظ ]




‌بنابرین‏ داشتن این مهارت ها می ­تواند برای فرد نتایج مثبت به همراه آورد. برعکس نداشتن آن ها می‌تواند مشکلات جدی ایجاد کند. تحقیقات در روان شناسی آکادمیک معمولا پایان غم انگیزی دارد. آن ها ابتدا در مجله تخصصی چاب می‌شوند و فقط عده کمی از همکاران و دانشجویان آن را می خوانند. آنچه ‌در مورد تحقیقات هوش هیجانی روی داده به کلی از این وضع متفاوت بود. آنچه اتفاق افتاد انیل گاسن بود.گاسن چندسالی نویسنده مطالب علمی در نیویورک بود اوچندبار درباره پژوهش های مربوط به هوش هیجانی مقاله نوشت و در سال ۱۹۹۵ یک کتاب کامل بنام هوش هیجانی چاب کرد که موفقیت های بالایی یافت .

۲-۱۲- تنظیم و کنترل هیجان ها

مهارت های شناسایی و درک هوش هیجانی با همه اهمیت هایی که دارند معمولا ما را وادار نمی کنند که درباره هیجان ها کاری انجام دهیم. معنای جمله این نیست که شناسایی و درک هیجان ها به هیچ تلاشی نیاز ندارند، بلکه مهارت ها بیشتر در این باره اند که چگونه در برابر هیجان های زندگی واکنش نشان می‌دهیم. سومین مهارت در هوش هیجانی یعنی توانایی در تنظیم وکنترل هیجان های از حد مهارت های نسبتا منفعلانه ای که تا کنون درباره آن ها صحبت کردیم برابر می رود.

چگونه می توان هیجان خود را تنظیم کرد؟

امتیازهای تنظیم موفقیت آمیز و بسیار واضح وجذاب است وبرای کمک ‌به این تنظیم تکنیک های بسیاری وجود دارد. به نظر سالووی پنج روش کلی وجود داردکه خیلی مورد استفاده مردم است. هر کدام از آن ها اگر در زمان مناسب و به شیوه مناسب به کار گرفته شوند می‌توانند بسیار مؤثر باشند. اما بعضی از آن ها به طور کلی مفیدتر از بقیه هستند.

۱-جلوگیری: یکی از فنون ساده و آسان خوداری استفاده از روش سرکوبی یاخفه کردن احساسات ناخوشایند به هنگام بروزکنترل یا از بین بردن علایم خارجی هیجان ها ی نا خواسته از طریق تلاش آگاهانه و ارادی است. این فن مخصوصا زمانی می‌تواند مفید واقع شود که در وضعیتی قرار بگیرد که نشان دادن هیجان ها از نوع نامناسب باشد.

۲- ارزیابی مجدد شناختی: دومین فن تنظیم هیجان‌ها ارزیابی شناختی است این فن کلی می‌توانند چند روش ویژه را در خود جای دهد اما وجه مشترک همه این ویژگی ها این است که در همه آن ها سعی می کنید وضعیت را در ذهن خود تغییر دهید تا حالات هیجانی خوشایندتری به دست آید.

۳- تغییر جهت توجه :در این روش شما هیجان های منفی را ‌به این صورت کنترل می کنید که توجه خود را از محرک های استرس زا بر می دارید و به سوی چیزی بهتر معطوف می کنید.

۴-برنامه ریزی فعال: در این فن واکنش های هیجانی خود را از این طریق به کنترل در می آورید که برای کنار آمدن با علل هیجان ها برنامه های شخصی را طرح ریزی می کنید.

۵-کمک خواهی: آخرین فن که برای برنامه ریزی فعال شباهت دارد کمک خواهی است که در این فن تنظیم هیجان ها از طریق کمک خواهی از دیگران انجام می‌گیرد که ممکن است مادی و عملی باشد.

۲-۱۳- رابطه هوش هیجانی با هوش اجتماعی

ناتوانی در بروز به موقع مهارت های هیجانی می‌تواند سلامت فکری، جسمانی و روانی افراد را تهدید کند و سازگاری فرد را در تعامل با دیگران بویژه در مهارت های اجتماعی به چالش بکشد. گاهی هیجان های نابجا با شناخت و دانش غلط می شود و زندگی اجتماعی و شغلی و خانوادگی افراد را در معرض خطر قرار می‌دهد. اخبار هر روز جوامع انسانی مملو از گزارش های است که حاکی از متلاشی بودن رفتار صحیح امنیت بوده و یورش انگیزه های آتی را نشان می‌دهد. اما اخبار مذکور که به گونه ای آشکارتر به حضور برخی از هیجان های کنترل نشده در زندگی ما و کسانی که در اطراف ما زندگی می‌کنند اشاره دارد.

هیچ کس نمی تواند خود را از حالت عصبانی شدن و سپس پشیمانی مستثنا کند . همه ما بارها به طریقی ‌به این دام افتاده ایم و باز هم خواهیم افتاد (پارسا ۱۳۸۳، ۷۷). دنیای امروز با به تصویر کشیدن ناتوانی عاطفی و ناامیدی و بی پروایی در خانواده ها و اجتماعات و جوامع بشری خشم و یاس برآینده ای را در ابعاد مختلف زندگی ثبت نموده اند. توجه به هوش هیجانی به ویژگی های هوش اجتماعی افراد از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. ‌بنابرین‏ فعالیت در زمینه هوش هیجانی به منظور شناسایی عواملی غیر از عوامل عقلانی در زندگی افراد مؤثر و راه گشاست زیرا هوش هیجانی بالا در موفقیت افراد تاثیر فراوانی دارد.

۲-۱۴- توانایی لذت بردن از زندگی

توانایی لذت بردن از زندگی اساس بهداشت روانی است در واقع از زندگی لذت بردن ‌از حرکت آن است. رها ساختن از نگرانی های مربوط به آینده و یا دغدغه های گذشته یکی از راه های لذت بردن از زندگی است. البته ما نیاز داریم برای آینده خود برنامه ریزی کنیم و نیز نیازمند ان هستیم که از گذشته بیاموزیم ولی غالباً این یادآوری ها به جای لذت بردن و حرکت سرگرمی ما را زیاد می‌کند.

۲-۱۵- توانایی جهیدن

توانای از ناملایمات و بازگشت پذیری جهت شروع مراحل دیگر زندگی اشاره به توانایی ارتجاعی بودن دارد. این در میان همه آنهایی که در حل وقایع استرس زا موفق ترند، مشترک می‌باشد به همین دلیل یک موقعیت استرس زا برای دو نفر پیامد و نتایج متفاوتی دارد.

۲-۱۶- تعادل

تعادل در جنبه‌های زندگی ضروری است. از جمله تعادل در تنها بودن و معاشرت با دیگران- کار و تفریح- خواب و بیداری- استراحت و ورزش و…

۲-۱۷- انعطاف پذیری

همه ما افرادی را می شناسیم که به دور از هر گونه استدلال و منطق در عقاید و افکارشان بسیار متعصب اند. هیچ گفتگویی نگرش آنی را تغیر نمی دهد و کور کورانه و توام با خشکی و تعصب به خواسته و عقاید خود چسبید ه اند. این گونه تعصب و خشکی در عقیده و رفتار سبب استرس برای خودشان و دیگران می شود. انعطاف پذیری عقاید و عواطف سبب ارتقائ هوش افراد می‌گردد.

۲-۱۸- خودشکوفایی

یکی از ویژگی های که برای رسیدن به هوش هیجانی تسهیل می­ کند تلاش فرد برای رسیدن به خودشکوفایی می‌باشد در آغاز ما نیاز داریم موهبتها و توانایی‌های وجودی خویش را شناسایی کنیم و در مسیر تلاش برای حداکثر رسانیدن این توانایی ها به خودشکوفایی و هوش برتر نایل آییم. موارد نامبرده تنها چند مورد مورد مهم از ویژگی های بهره مندی از سلامت روانی است که موضوعاتی چون عزت نفس سالم ارتباطات انسانی معنادار و …را نیز در بر دارد.

۲-۱۹- موفقیت تحصیلی

نظام آموزش امروزه مبتنی بر نمرات هوش دانش آموزان از کودکستان تا دانشگاه است. طرفداران این دیدگاه سنتی می­کوشند که چنین آزمون هایی برای ارزیابی توانایی دانش آموزان ناقص اند. اخیراًً یک دیدگاه جدید درباره یادگیری و هوش مربیان مدرسه و برنامه ریزان را بر آن داشته تا در روش های آموزشی تجدید نظر کنند که همان نظریه هوش چند وجهی است .

آموزش مهارت های هیجانی و اجتماعی در مدرسه بسیار مهم است و می‌تواند هم در درازمدت و هم در کوتاه مدت ضامن موفقیت افراد باشد. الیاس و همکارانش (۱۹۹۷) در پی انجام مطالعاتی در یافتند که مهارت های هیجانی می‌توانند تاثیرات دراز مدتی بر موفقیت تحصیلی داشته باشند.

ریچردسون[۳۰] و ایوار[۳۱](۱۹۹۷به نقل از سامرا۲۰۰۰) برخی از روش های آموزشی بسندگی و کفایت هیجانی و اجتماعی را در جامعه چند نفری فرهنگی شرح دادند هدف آن ها کمک به دانش آموزان برای ارتباط بهتر با یکدیگر بود. آن ها دریافتند که پس از آموزش مهارت های درون فردی و بین فردی سطح عملکرد آن ها به طور معنا داری بهبود یافت.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:42:00 ق.ظ ]