رویکرد توصیفی در توصیف ماهیت کل گرایانه استراتژی سعی دارد که منحصر به فرد برای موقعیت، شرایط و سازمان است. تأکید این رویکرد بر روش شناسی های کیفی است که هدفشان انجام پژوهش های خرد با بهره گرفتن از تحلیل های مطالعه ی موردی است . در پژوهش های سازمانی بیان شده است که این رویکرد کاربردش به آزمودن تئوری محدود شده است؛ زیرا دانایی کافی برای ایجاد مقیاس های سنجش استاندارد ندارد (مورگان ، ۱۹۹۸). این دیدگاه به خاطر منحصر به فرد بودن استراتژی به سازمان، محیط و شرایط موقتش، به واحدهای تحلیل محدود می شود و تعمیم پذیر نیست (مورگان، ۲۰۰۳).

دومین رویکرد در مطالعه ی استراتژی، رویکرد طبقه بندی است، این رویکرد به بسیاری از محدودیت های ذاتی رویکرد توصیفی غلبه کرد . این رویکرد شرکت ها را مطابق با ماهیت استراتژی مورد تأکیدشان طبقه بندی می‌کند (ونکاترمن ، ۲۰۰۹). یکی از معروف ترین طبقه بندی های استراتژی توسط مایلز و اسنو مطرح شده است، آن ها استراتژی را به چهار طبقه ی اکتشافی، تدافعی، تحلیلگر، واکنشی تقسیم بندی کردند (مایلز، ۲۰۰۷).

این نوع روش شناسی در ادبیات مدیریت بسیار تأکید شده است، ولی باید دانست که چنین رویکردهایی فقط به مقایسه ی بین گروهی محدود می‌شوند و از هر گونه بررسی درون گروهی خودداری می‌کنند. چنین رویکردی ممکن است اختلافات جزئی مرتبط با جنبه‌های مختلف استراتژی های رقابتی را در طبقاتش نادیده بگیرد.

سومین رویکرد ارزیابی استراتژی، رویکرد تطبیقی است. صاحب نظران این رویکرد، دریافتن و سنجش ویژگی های کلیدی استراتژی (که از آن ها به ابعاد یاد می شود) سعی دارند. ‌بنابرین‏ مدل های تطبیقی به ارزیابی گرایش استراتژیک، نه در میان طبقات مختلف بلکه با بهره گرفتن از ابعاد استراتژی رقابتی می پردازد (مورگان، ۱۹۹۸) و به دنبال ارزیابی استراتژی با بهره گرفتن از ابعاد چندگانه، که برای همه سازمان‌ها مشترک است، مبادرت می ورزند. در این رویکرد، استراتژی تأکید نسبی شرکت بر هر کدام از ابعاد گرایش استراتژیک است . در نتیجه رویکرد تطبیقی بر محدودیت های تجربی رویکرد طبقه بندی، که استراتژی کسب وکار را تنها در طبقه ی خاص در نظر می‌گیرد، پیروز شده است.

‌بنابرین‏ افزایش جو رقابتی سبب شده است که سازمان های امروز، با مشکلات و مسائل مختلفی مواجه گردند. فرایند جهانی شدن و به وجود آمدن سازمان تجارت جهانی، پیشرفت های وسیع در حوزه تکنولوژی و فن آوری، تغییرات سریع در الگوهای مصرف و تقاضا، کمبود منابع، افزایش تعداد تولید کنندگان و هزینه های بالای تولید چالش هایی هستند که بنگاه ها و شرکت های مختلف با آن روبرو هستند. در این میان افزایش تعداد رقبا، چالش بزرگ دیگری است که شرکت ها را به سمتی سوق می‌دهد که به منظور تمایز از رقبا تلاش کنند (ولی پور و ناصری، ۱۳۸۹).

نوآوری یکی از متدهایی است که سازمان ها با توسل به آن درصددند تا این هدف را محقق سازند. در واقع در چنین شرایط رقابتی و با وجود این تعداد رقیب، نوآوری و تولید خلاقانه می‌تواند تنها راه حل تمایز محسوب گردد. بسیاری از محققین برای توجیه و تفسیر نوآوری و عوامل مؤثر بر آن، نظریه ها و مدل هایی را عرضه داشتند عوامل مؤثر بر نوآوری را چه در کوتاه مدت و چه در بلند مدت بررسی کرده‌اند. با این حال، توافق جمعی بر عوامل مؤثر بر نوآوری وجود ندارد. به ویژه در بلند مدت که سازمان ها هنوز از الگوهای صحیحی به منظور تدوین و اجرای استراتژِی های نوآوری محور برخوردار نیستند (کرافورد و بندتو ، ۲۰۱۳).

۲-۲ بیان مسئله

افزایش جو رقابتی سبب شده است که سازمان‌های امروز ، با مشکلات و مسائل مختلفی مواجه گردند. فرایند جهانی‌شدن و به وجود آمدن سازمان تجارت جهانی ، پیشرفت‌های وسیع در حوزه تکنولوژی و فن‌آوری ، تغییرات سریع در الگوهای مصرف و تقاضا ، کمبود منابع ، افزایش تعداد تولیدکنندگان و هزینه های بالای تولید چالش‌هایی هستند که بنگاه‌ها و شرکت‌های مختلف با آن روبرو هستند . در این میان افزایش تعداد رقبا ، چالش بزرگ دیگری است که شرکت‌ها را به سمتی سوق می‌دهد که به منظور تمایز از رقبا تلاش کنند.(ولی پور ، ناصری ، ۱۳۸۹)

به‌طورکلی و به‌زعم مایکل پورتر ، شرکت‌ها از سه نوع استراتژی می‌توانند استفاده کنند که عبارت‌اند از : استراتژی کارایی (رهبری هزینه) ، استراتژی تمرکز و استراتژی تمایز . استفاده از دو استراتژی اول ، برای بسیاری از شرکت‌ها میسر نیست. بالا بودن هزینه های تولید در بسیاری از کشورهای جهان سبب شده است که نتوانند محصولاتی باقیمت تمام‌شده پایین تولید نمایند. همچنین وسعت کار بسیاری از سازمان‌ها به‌قدری است که نمی‌توانند تنها بر قسمتی از بازار متمرکز شوند و این کار برای آن‌ ها مقرون‌‌به صرفه نیست. در چنین شرایطی تنها استراتژی باقی‌مانده ، استراتژی تمایز است. در واقع افزایش رقابت‌پذیری موجب شده که سازمان‌ها به دنبال یافتن روش‌هایی باشند که به کمک آن‌ ها بتوانند خود را از رقبا متمایز ساخته و در ذهن مصرف‌کنندگان ، جایگاه ویژه‌ای برای خود بیابند (مورگان، ۱۹۹۸).

نوآوری یکی از متدهایی است که سازمان‌ها با توسل به آن درصددند تا این هدف را محقق سازند. در واقع در چنین شرایط رقابتی و باوجوداین تعداد رقیب ، نوآوری و تولید خلاقانه می‌تواند تنها راه‌حل تمایز محسوب گردد.

بسیاری از محققین برای توجیه و تفسیر نوآوری و عوامل مؤثر بر آن ، نظریه ها و مدل‌هایی را عرضه داشتند و عوامل مؤثر بر نوآوری را چه در کوتاه‌مدت و چه در بلندمدت بررسی کرده‌اند بااین‌حال ، توافق جمعی بر عوامل مؤثر بر نوآوری وجود ندارد .به‌ویژه در بلندمدت که سازمان‌ها هنوز از الگوهای صحیحی به منظور تدوین و اجرای استراتژی‌های نوآوری محور برخوردار نیستند . از همین رو ، سازمان‌هایی که برنامه های بلندمدت و راهبردی تنظیم می‌کنند ، معمولاً از خود سؤال می‌کنند که چگونه می‌توانند تحقق نوآوری را در استراتژی‌های خود منظور نمایند؟ یا به‌طورکلی تر ، چه عواملی می‌تواند در تدوین استراتژی‌های نوآوری مؤثر باشند؟ چه عواملی به افزایش نوآوری در سازمان‌ها منجر می‌گردد؟ و این‌که نوآوری به عنوان یکی از اصلی‌ترین ابزارهای پیاده‌سازی استراتژی تمایز ، تا چه حد تحت تأثیر عوامل بازار و گرایش‌ها استراتژیک قرار دارد؟(سینگ ، ۲۰۰۴)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...