کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آخرین مطالب


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو


 



مرحوم علامه طباطبایی شرط تکلیف را حداقل عقل می­داند ولی شرط دخالت در امور مالی و اجتماعی را رشد عقل می­داند و لذا رشد را اینگونه معنی می­فرماید: کلمه رشد به معنی پختگی و رسیده شدن میوه عقل است بر خلاف غی که مخالف رشد است. (موسوی همدانی، سید محمد باقر، مترجم المیزان،۱۳۷۴ ش، ج۴، ص۲۷۴)

۱-۱۰-۴-۴) رشد در اصطلاح فقه

«و یکون رشیداً وحده: أن یکون مصلحا لماله، عدله فی دینه » ( طوسی، محمد بن حسن، ج۳، ۱۴۰۷، ص۲۸۳)

شیخ طوسی رشد را اصلاح مال و عدل در دین معنی کرده­است.

«الرشد: فهو کیفیّه نفسانیه تمنع من إفساد المال و صرفه فی غیر الوجوه اللائقه بأفعال العقلاء» (علامه حلی، محمد بن حسن، ۱۳۸۷ه.ق، ج۲، ص۵۱)

علامه حلی رشد را اینگونه تعریف کرده­است، رشد کیفیت نفسانی است که مانع از بین بردن مال و خرج آن در امور غیرعقلانی می­ شود.

« لما عرفت من ان الرشد اصلاح و تحققه لا یحصل الا بعدم الصرف فی غیر الاغراض الصحیحه و تمام الکلام فیه یعرف مما قدمناه فی الرشد و ان مرجعه الی العرف الذی لا شک فی عدم تحققه بمجرد الصرف…» (نجفی، محمدبن حسن، ۱۳۶۶ه.ق، ج۲۶، ص ۵۱)

اما صاحب جواهر معنای رشد را همان معنای عرفی آن می­داند، درست مانند مرجع عرف داشتن سایر الفاظی که دارای حقیقت شرعیه نیستند. وی می­فرماید: معنای لغوی رشد با آن چه اصحاب در معنای رشد گفته­اند منافاتی ندارد چون در لغت معنی رشد به طور کلی مقصود ‌می‌باشد، لیکن اصحاب (فقهای شیعه) ‌در مورد معنی رشد در خصوص مال و مسائل مالی سخن گفته­اند، بر فرض مغایرت معنای عرفی و لغوی به نظر ما عرف بر لغت مقدم است. در آیات قرآن واژه رشد بسیار آمده­است که به دو نمونه از آن اشاره می­کنیم.

” لعلهم یرشدون” باشد که ایشان به صلاح گرایند. (سوره بقره، آیه۱۸۶)

” لا اکراه فی الدین قد تبیّن الرشد من الغی…” (سوره بقره، آیه ۲۵۵) اکراهی در دین نیست، به درستی که راه درست رشد از غی روشن گشته، رشد در اصطلاح حالتی است در انسان که مانع از تضییع مال و صرف آن در راه‌های غیر عقلانی می­ شود و از نظر حقوقی، رشد کیفیت نفسانی است که دارنده­ی آن می ­تواند نفع و ضرر (در رشد مدنی) یا حسن و قبح (در رشد جزایی) را تشخیص دهد. چنین کسی را رشید گویند. فاقد این وصف اگر به حد جنون نرسد و صغیر نباشد سفیه خوانده می­ شود و صفت او را سفه گویند.

۱-۱۰-۴-۵ ) رشد در اصطلاح حقوق

طبق ماده ۱۲۰۸ قانون مدنی رشید کسی است که تصرفات او در اموال حقوق مالی خود عقلایی باشد. رشد در قانون تعریف نشده­است ولی ‌می‌توان از ماده فوق دریافت که رشد چهره­ای از عقل است و شخص را مجاز در تصرف در اموال خود می­داند و به اصلاح آن هدایت می­ کند. (کاتوزیان، ناصر، ۱۳۶۶، ج۱، ص۱۶)

پس غیر رشید کسی است که اعمال او در اموال و حقوق مالی خود عقلایی نباشد یعنی عقل معاش نداشته باشد و هر گاه اداره­ی دارایی­هایش به او واگذار شود در اموال خود تعدی و تفریط و اسراف کند. (امامی، سید حسن، ۱۳۶۶، ص ۲۰۵)

در تعاریف به دو نوع رشد اشاره شده­است. رشد در امور مد­­نی و رشد در امور جزایی، در امور مدنی همان اصطلاح، در بخش اقتصادی فقه اسلام و در حقوق مدنی است که مربوط به معاملات، اهلیت در تصرف و غیره است. و دیگر رشد در امور جزایی، کیفیتی نفسانی است که شخص را قادر می­ کند تا خوب و بد، زشت و زیبا را تشخیص دهد و اعمال و کردار خود بر مبنای آن درک کند،که این رشد را رشد کیفری گوئیم.

۱-۱۰-۴-۶) مفهوم رشد در نکاح

«اذا کان الشخص بالغا رشیدا فی المالیات لکن لا رشد له بالنسبه الی أمر التزویج و خصوصیاته من تعیین الزوجه و کیفیه الإمهار و نحو ذلک فالظاهر کونه کالسفیه فی المالیات فی الحاجه الی إذن لم أر من تعرض له». (طباطبایی یزدی، سید محمدکاظم، ج۲، ص۸۶۶)

گرچه اغلب رشد را رشد مالی ‌گرفته‌اند و به دلیل بقای ولایت ولی بر غیر رشید ولایت یا اذن او را در نکاح که یک امر غیر مالی است پذیرفته­اند ولی برخی از فقیهان در این باره سخن نو و عقیده­ی قابل تأملی ابراز کرده ­اند؛ به گفته یکی از دانشمندان معاصر امامیه، هرگاه شخص در امور مالی بالغ و رشید باشد ولی نسبت به نکاح و ویژگی­های آن مانند تعیین زوجه و مانند آن رشید نباشد، به ظاهر همانند سفیه در امور مالی است که به اذن ولی نیازمند است. گر چه تاکنون کسی ‌به این مسأله نپرداخته­است. از این گفته نو بر می ­آید که ضابطه­ی ولایت بر نکاح با ضابطه­ی آن در امور مالی متفاوت است.

۱-۱۰- ۴-۷ ) غیر رشید به معنای عام

کودکان عقب افتاده یا کسانی که عقب افتادگی ذهنی دارند غیر رشیدند. گاهی از سن بلوغ یا رشد کسی می گذرد ولی عقب افتاده ذهنی است و از بهره­ی هوشی برخوردار نیست. چنین کسی نه دیوانه است و نه صغیر و نه سفیه، ولی، باید او را در جرگه­ی غیررشید در آورد. پس باید مفهوم غیر رشید را فراگیرتر از مفهوم سفیه گرفت. به سخن دیگر، “غیررشید” کسی است که پس از رسیدن به سن بلوغ نیز شایستگی اموال خود را ندارد اگر چه برای اداره­ی امور غیر مالی­اش رشد کافی یافته است و یا عقب افتاده­ی ذهنی باشد. (ساکت، محمدحسین، ۱۳۷۰، ص۱۸۹)

۱ -۱۰-۴-۸) مفهوم رشید و غیر رشید

رشید: کسی که دارای وصف رشد است در مقابل غیر رشید یا سفیه استعمال می­ شود. هر رشیدی عاقل است ولی هر عاقلی رشید نیست زیرا عاقل ممکن است از نظر مدنی سفیه باشد.

غیررشید: به معنی سفیه است. (جعفری لنگرودی، محمدجعفر،۱۳۷۷ ،ص۳۳۵)

در حقوق اسلام، به شرطی به سفیه (غیررشید) اذن یا اجازه­ی تصرف در اموال داده­می­ شود که به عوض آن چیزی به دارایی­اش وارد شود. نه آن که چیزی از آن بکاهد. اگر چنین شرطی روی ندهد، انجام آنچه شرط شده­است (که همان اذن یا اجازه است) در هر حال ممکن نخواهد بود. (ساکت، محمدحسین،۱۳۷۰، ص۱۸۶)

سفیه را غیر رشید هم می­نامند. همان‌ طور که در ماده ۱۲۰۸ قانون مدنی آمده: غیر رشید کسی است که تصرفات او در اموال و حقوق مالی خود عقلایی نباشد.

رشد آن حالتی است در انسان که مانع از تضییع مال و صرف آن در راه­های غیر عقلایی می­ شود و از نظر حقوقی، رشد کیفیت نفسانی است که دارنده­ی آن می ­تواند نفع و ضرر (در رشد مدنی) و حسن و قبح (در رشد جزایی) را تشخیص دهد. چنین کسی را رشید گویند. فاقد این وصف اگر به حد جنون برسد و صغیر هم نباشد (سفیه) خوانده می­ شود. (جعفری لنگرودی، همان،۱۳۶۳، ص۳۳۴)

باری رشد در اثر نموّ قوای دماغی در شخص ایجاد می­ شود. تشخیص این در هر فرد به وسیله آزمایش در اموری که مناسب با وضعیت اجتماعی اوست به عمل می ­آید تا قدرت و استعداد او در ضمن اداره و تصرف او در اموال ثابت گردد.

چنانچه دو شرط فوق «نمو جسمانی و نمو عقلانی» در کسی پیدا شود معلوم می­گردد که دوران صغارت او خاتمه یافته­است هرچند که رشد بر مبنای قوای جسمی و دماغی شخص سنجیده می­ شود ولی همواره محیط اجتماعی و تعلیم و تربیت در آن مؤثر ‌می‌باشد. به همین جهت کسی که بالغ می­ شود یعنی به نموّ جنسی لازم می­رسد، الزاماًً رشید نیست زیرا ممکن است به نموّ عقلی و روحی لازم نرسیده­باشد.

واژه­ غیر رشید با سفیه مترادف است. برخی از حقوق­دانان غیر رشید را اعم از سفیه می­دانند. (کاتوزیان، ناصر، ۱۳۷۶، ج۲، ص۳۵)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1401-09-24] [ 11:46:00 ق.ظ ]




که با محاسبه آن به سال شمسی سن بلوغ پسر ۱۴ سال و ۷ ماه و دختر ۸ سال و ۹ ماه شمسی خواهد بود که به محض رسیدن ‌به این سن، اطفال از مسئولیت تام کیفری همچون بزرگسالان برخوردار خواهند شد.

‌بنابرین‏ درقانون مجازات فعلی متاسفانه حداقل سن تعقیب ومجازات کیفری معین نگردیده است.سن مسئولیت کیفری وسن بلوغ یکسان انگاشته شده و دختری که به سن ۹ سال یا پسری که به سن ۱۵ سال رسیده باشد بلافاصله دارای مسئولیت تام کیفری شده و واکنش اجتماعی نسبت به وی همچون سایر افراد بزرگسال جامعه خواهد بود و با انطباق این دوسن، مرحله بینا بینی بین سن مسئولیت کیفری و سن بلوغ کیفری که در طول آن طفل یا کودک بزهکار تحت رژیم خاص جزایی قابل تعقیب و محاکمه باشد به چشم نمی خورد. همچنین در ابتدا به نظر می‌رسد حاصل ماده۴۹ قانون مجازات اسلامی و تبصره آن و تبصره ۱ ماده ۱۲۱۰ ق.م عدم مسئولیت مطلق پسران تا ۱۵ سال و دختران تا ۹ سال قمری است.«منظور از طرح سنین متغیر در موارد مختلف این است که با توجه به شرایط خاص، امکان دارد با تصویب قانون بتوان به کلیه جرائم تعزیری ارتکابی (غیر از جرائم مستوجب حدّ) اطفال اعم از پسر و دختر که سن آن ها بیشتر از ۷ سال و کمتر از ۱۵ سال تمام است، در دادگاه اطفال که لایحه قانونی آن مراحل تصویب را می گذراند، رسیدگی نمود. زیرا به هر حال در شرایط فعلی اعمال مجازات تعزیری نسبت به اطفال دختر کمتر از ۱۵ سال (مسئول) در سرنوشت و زمینه ارتکاب جرائم بعدی و مکرر آن ها مؤثر است».۱‌بنابرین‏ معلوم می شود قانون‌گذار از متغیرهای مؤثر در مسئولیت جزایی محدود و مطلق یعنی، تمیز، بلوغ و رشد فقط بلوغ را موردملاحظه قرار داده وبه تبع آن مسئولیت جزایی ذو مراتب در نظر گرفته نشده است، زیرا قبل از بلوغ، محدوده عدم مسئولیت مطلق ‌و بعد از آن نقطه آغاز تحمیل مسئولیت کیفری به طفل قبل از بلوغ است مورد عنایت قانون‌گذار واقع نشده است و همچنین رشد جزایی که لزوماًً در همه افراد همراه با بلوغ حاصل نمی شود، نادیده گرفته شده است. در واقع طبق مقررات فوق با رسیدن طفل به بلوغ شرعی، از قلمرو عدم مسئولیت مطلق وارد مرحله مسئولیت مطلق جزایی می شود. این در حالیست که با رجوع به برخی مواد دیگر معلوم می شود که طفل قبل از بلوغ شرعی نه تنها دارای مسئولیت جزایی است، بلکه این مسئولیت اولاً به رغم محدود بودن نسبت به مسئولیت مطلق بزرگسالان در بعضی موارد دارای فاصله کیفی و کمی ناچیز با مسئولیت جزایی بزرگسالان است. ثانیاًً قانون‌گذار در تحمیل این مسئولیت نسبی با عدم عنایت به قوه تمیز و عدم وجود آن در بعضی موارد، اطفال غیر ممیز را نیز در محدوده مسئولیت جزایی قرار داده است.

‌بنابرین‏ با توجه به اینکه در واقعیت امر کودکان به ممیز و غیر ممیز تقسیم می‌شوند، قانون‌گذار هیچ گونه تفکیکی نسبت به صغار قائل نشده است، لذا اینگونه استنباط می شود که کودک زیر ۶ سال که غیر ممیز تلقی می شود با نوجوان چهارده ساله از جهت فقدان مسئولیت کیفری در یک درجه هستند.

این امر علاوه بر تغایر با اصول و قواعد مسلم فقهی مثل قاعده رفع و…. بااصول عام حقوقی و جرم شناسی نیز ناسازگار و در تعارض است. علاوه بر حیطه قوانین ماهوی و ایرادات وارد به سن مسئولیت کیفری که بدون شک عامل مهمی برای تهدید عدالت کیفری در خصوص اطفال بزهکار می‌باشد، باید اذعان کنیم که حتی اگر در حیطه قوانین ماهوی عدالت و انصاف در رابطه با برخورد با کودکان بزهکار رعایت گردد، بدون شک جزء در سایه سیستم دادرسی و قوانین شکلی منصفانه در پرتو دادرسی عادلانه، عدالت کیفری

۱-گلدوزیان، دکتر ایرج، پیشین، ص ۲۴۱٫

و مصالح عالیه کودک محقق نمی گردد و این در حالی است که نه تنها قوانین ماهوی در خصوص کودکان بزهکار به علت نقصان و ایراداتی در حمایت از مصالح عالیه کودکان مکفی به نظر نمی رسد، بلکه در حیطه قوانین شکلی و آیین دادرسی کیفری جرایم ارتکابی توسط اطفال و نوجوانان نیز نیاز به اصلاحاتی می‌باشد.

مبحث چهارم: پیدایش دادرسی منصفانه اطفال بزهکار در پرتو رویکردها

اگرچه در حال حاضر دادرسی ویژه کودکان در اکثر سیستم‌های حقوقی پذیرفته شده است، اما در فاصله زمانی نه چندان دور نهادی به عنوان سیستم ویژه دادرسی کودکان نا شناخته و بی معنا بود.

تحولات مهمی که در جهان رخ داد، نوع واکنش و برخورد با کودکان مرتکب جرم نیز تغییر کرد و به تدریج نظام ویژه ی دادرسی کودکان شکل گرفت و تا به امروز این نظام همچنان در حال پیشرفت و تحولات مثبت می‌باشد. در این مبحث سعی شده است این پیدایش و تحولات مورد بررسی قرار گیرد.

گفتار اول: تاثیر رویکرد اقتصادی-اجتماعی

در ابتدای تاریخ بشریت مفهوم کودکی و نوجوانی به صورتی که امروز متداول است، وجود نداشت. به کودکان و نوجوانان به چشم یک بزرگسال نگریسته می شد و بعضا توجهی به آن ها نمی شد. حقیقت کودکان و نوجوانان دارای هویت مستقل نبوده اند. و به نوعی مایملک پدر و مادر محسوب می شدند.[۲۷] بعدها این نگاه تا حدی تغییر کرد و کودکان و نوجوانان، به عنوان بزرگسالان کوچک تلقی شدند. بدین ترتیب تا اواخر قرن ۱۹ مفهوم نوجوانی در جامعه تبیین نشده بود و توجهی به یک فرد نوجوان نمی شد. بعدها با انقلاب صنعتی و تحول در قوانین کار، برای نخستین بار توجه خاص به نوجوانان شد و آن ها را از بزرگسالان متمایز نمودند و بدین ترتیب برای اولین بار کودک مورد عنایت قرار گرفت.[۲۸] همسو با این رویکرد اقتصادی – اجتماعی، جامعه رویکرد تاریخی- جزایی را می گذراند.

گفتار دوم: رویکرد تاریخی- جزایی

در برخورد کیفری با کودکان در ارتکاب جرایم نیز تا مدت‌ها همچون بزرگسالان رفتار می گردید: اما با پیشرفت تمدن میزان مسئولیت کودکان در ارتکاب جرایم با در نظر گرفتن سن آنان مورد توجه قرار گرفت و مجازات آنان تا حدودی خفیف تر از بزرگسالان مقرر گردید در نیمه دوم قرن ۱۷ میلادی دانشمندان و نویسندگان، طرز اجرای مجازات‌ها و وضع زندانها را شدیداًً مورد انتقاد قرار داده و اصلاح و تربیت کودکان بزهکار را در مؤسسات تربیتی پیشنهاد نمودند.به پیروی از عقاید مذکور، در سال ۱۶۲۳ در شهر ناپل ایتالیا، اولین زندان تفکیک و طبقه بندی زندانیان از لحاظ سن احداث گردید.۱

الف- مکتب نئو کلاسیک

در سال ۱۷۸۸ در انگلستان اولین کانون اصلاح و تربیت افتتاح گردید و در همان جا در سال ۱۸۱۵ اصلاح بزهکاری کودکان برای اولین بار در قوانین مورد استفاده قرار گرفت.۲ همزمان با این تحولات، در قوانین جزایی اغلب کشورها، تحت تاثیر مکتب نئو کلاسیک با پذیرش تفاوت و تمایز بین اطفال و بزرگسالان، تعدیل مجازات اطفال از طریق موارد مخففه صورت پذیرفت. این مکتب موجب گردید عدم مسئولیت تا سن معینی در قوانین کیفری پیش‌بینی شود.۳

ب_ مکتب تحققی

بانیان این مکتب بزه را بیماری اجتماعی تلقی می‌کنند و معتقدند که مجازات عکس العمل اجتماعی جرم است و بایستی وسیله دفاع جامعه علیه بیماری جرم باشد.۴

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:46:00 ق.ظ ]




۲-۵-۹ تکنیک های روان نمایشگری

التقاط گرایی یکی از ویژگی های اصلی رویکرد روان نمایشگری محسوب می‌شود، به طوری که هم تکنیک‌های بسیاری از رویکردهای مشاوره و روان درمانی، قابل تلقیق در روند روان نمایشگری است و هم بسیاری از تکنیک های روان نمایشگری، قابلیت به کار گیری در رویکردهای مشاوره و روان درمانی دیگر را دارد. از اینرو نمی‌توان شمار خاص و محدودی از تکنیک ها را به عنوان تکنیک های روان نمایشگری در نظر گرفت (کارپ، ۱۹۹۸). ‌بنابرین‏ در ادامه سعی می‌شود از میان تکنیک های مختلف روان نمایشگری، به چندمورد از شناخته شده ترین و پرکاربردترین آن ها اشاره شود (لوتون؛ ترجمه ی یزدخوستی و همکاران، ۱۳۸۸). لازم به ذکر است که تمام تکنیک های روان نمایشگری خاص دو مرحله ی گرم کردن و اجرا بوده و برای مرحله ی مشارکت، تکنیک خاصی تعریف نشده است (کاسن، ۲۰۰۴).

۲-۵-۹-۱ تکنیک های مرحله ی گرم کردن

بعضی از رایجترین تکنیک های قابل اجرا در مرحله ی گرم کردن عبارتند از (لوتون، ترجمه ی یزدخواستی و همکاران، ۱۳۸۸):

پرتاب توپ: این تکنیک ‌به این صورت است که کارگردان یک توپ فرضی یا واقعی در دست دارد. قانون کار این است که هرکسی که توپ در دست او باشد باید صحبت کند و پس از اینکه صحبت خود را بیان کرد، توپ را به فردی دیگری پاس می‌دهد. فقط کسی که توپ را دراختیار دارد می‌تواند صحبت کند. این تکنیک موارد کاربرد بسیار متنوعی دارد که یکی از رایجترین آن ها شروع اولین جلسه ی روان نمایشگری به منظور معرفی اعضا به یکدیگر است.

سؤالات: طبق این تکنیک، هریک از اعضا می‌بایست به دیگرحضار نگاه کند و کسی را که نمی‌شناسد یا کمتر از دیگران می‌شناسد، انتخاب کرده و سؤالی از او بپرسد. در ابتدا کیفیت این سؤال چندان اهمیتی ندارد ولی درادامه کارگران تأکید می‌کند که اعضا سؤالات عمیقتری را از یکدیگر بپرسند (مثلاً راجع به احساسات).

نوشتن با دست غیر مسلط: این تکنیک، در واقع از مفاهیم رویکرد تحلیل ارتباط متقابل اقتباس شده است. در این تکنیک، کارگردان کاغذ و مداد یا مداد شمعی دراختیار تک تک اعضا قرار می‌دهد. سپس از آن ها می‌خواهد که هر طور و هرجا که راحت هستند، بنشینند و با دست غیر مسلطشان مداد را بردارند.سپس از آن ها می‌خواهد که اولین باری را که ‌و کودکی شروع کردند به نوشتن، به یاد بیاورند.اعضا باید دقیقاً آن صحنه را با تمام جزئیات، تجسم کنند. سپس کارگردان می‌خواهد که اعضا درهمان حال که خودشان را درآن فضا تجسم کرده‌اند اسم خود را بنویسند، بنویسند که چند سال دارند و به طور کلی، یک توصیف آزاد از خود بنویسند. کارگردان به اعضا تأکید می‌کند که برای آنچه که می‌خواهند بنویسند، فکر نکنند و سعی کنند بیشتر با دست خود بنویسند تا با ذهن خود. این تکنیک، به آزاد شدن احساسات و حس خودجوشی اعضا بسیار کمک می‌کند.

مکالمات غیرکلامی: در این تکنیک، کارگردان اتاق را به دوقسمت تقسیم می‌کند. نیمی‌از افراد دریک قسمت و نیمی‌از آن ها در قسمت دیگر روبه روی هم می‌ایستند. هر یک از اعضا باید با یکی از اعضای روبه رو ارتباط برقرار کند، منتها نباید در این ارتباط از کلام استفاده شود. آن ها می‌توانند فاصله ی خود را با یکدیگر تغییر دهند.

۲-۵-۹-۲ تکنیک های مرحله ی اجرا

چند مورد از رایجترین تکنیک های مرحله ی اجرا عبارتند از (لوتون؛ ترجمه ی یزدخواستی و همکاران،‌۱۳۸۸):

نقش معکوس: یکی از تکنیک های بسیار رایج در مرحله ی اجرا نقش معکوس است. در این تکنیک، شخص اول نقش خود را با یاور عوض می‌کند. مثلاً اگر یاور نقش مادر فرد را بازی می‌کند، شخص اول می‌شود مادر و یاور می‌شود شخص اول. استفاده از این تکنیک، مزایای بسیاری دارد؛ مهمترین آن ها این است که فرد با اجرای نقش افراد مهم در زندگیش می‌تواند خود را جای آن ها قرار داده و دیدگاه آن ها را بهتر درک کند. علاوه بر این شخص می‌تواند خود را از دید دیگران ببیند و از این طریق، بینش بهتری نسبت به رفتارها و الگوهای ارتباطی خود پیدا کند.

مضاعف: این تکنیک، یکی از تأثیرگذارترین تکنیک های روان نمایشگری است. در این تکنیک، اگر شخص اول نشسته است یاور(که دراینجا مضاعف نام دارد) پشت سر او دقیقاً به همان حالت می‌نشیند و اگر شخص اول ایستاده است، مضاعف نیز پشت سر او به همان حالت، می‌ایستد. حالت قرار گرفتن مضاعف باید به گونه ای باشد که درعین حال که درپشت سر شخص اول قرار دارد، بتواند حالات غیرکلامی‌او را تحت نظر داشته باشد. مضاعف در واقع باید به بخشی از گفتار درونی شخص

    1. . Mental health ↑

    1. . Keyes ↑

    1. . Emmons ↑

    1. . Positive Psychology ↑

    1. . Seligman ↑

    1. . Carr ↑

    1. . Happiness ↑

    1. . Pleasure ↑

    1. . Kesebir & Diener ↑

    1. . Duckworth, Steen ↑

    1. . Franklin ↑

    1. . Oishi, Schimmack & Diener ↑

    1. . Integration ↑

    1. . Pargament ↑

    1. . Psychodrama ↑

    1. . Marineau ↑

    1. . Martin, Cayanus, Weber & Goodboy ↑

    1. . Howard, Schiraldi, Pineda & Campanella ↑

    1. . MacDonald ↑

    1. . Glanz & Schwartz ↑

    1. . Lyubomirsky, Sheldon & Schkade ↑

    1. . Cognitive ↑

    1. . affective ↑

    1. . Rozin ↑

    1. . Sensory pleasures ↑

    1. . Aesthetic pleasures ↑

    1. . Accomplishment pleasures ↑

    1. . Religion ↑

    1. . Spirituality ↑

    1. . Zinnbauer ↑

    1. . Hood, Hill & Spilka ↑

    1. . Ozorak ↑

    1. . Johnson ↑

    1. . Karp ↑

    1. . Bustos ↑

    1. . Catharsis ↑

    1. . Clark & Davis-Gage ↑

    1. . Duncan, Gathman & Scholem ↑
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:46:00 ق.ظ ]




مفاهیم مربوط به

ارزش شرکت

۲-۱-۱) مقدمه

هر دارایی اعم از مالی یا واقعی ارزشی دارد . ارزش هر دارایی بستگی ‌به این دارد که تا چه حد بتواند خواهش و نیازهای افراد را ارضا نماید و ارزش دارایی های یک شرکت در گرو توانایی آن در ایجاد جوابگویی نقدی در یک دوره معین زمانی است . عامل کلیدی برای موفقیت در سرمایه گذاری و مدیریت دارایی ها درک ارزش و منابع تأثیرگذار بر ارزش آن دارایی است . تمام دارایی ها را می توان ارزشیابی نمود اما ارزشیابی برخی از دارایی ها ساده و برخی پیچیده است . مقصود از تعیین ارزش شرکت ، بحث ارزش دارایی های مالی شرکت مطرح است . تعیین ارزش انواع دارایی های مالی در تصمیم گیری سرمایه گذاری نقش حائز اهمیتی دارد . زیرا سرمایه گذاران علاقه دارند قبل از خرید انواع اوراق بهادار از ارزش آن ها آگاهی یابند و ارزش شرکت ها را برآورد نمایند (صفدری،۱۳۹۱،ص ۴۹).

بخش اول از این فصل در ابتدا ‌در مورد سرمایه گذاری و انواع آن و بازارها و دارایی های مالی است و سپس مفاهیم ارزش و مبانی فلسفی ارزش بیان می‌گردد و در ادامه به ارزش شرکت ها و مفاهیم مربوط به آن و نحوه تعیین ارزش و فرآیندارزش گذاری شرکت ها پرداخته می شود و در نهایت نسبت Q توبین به عنوان روشی برای تعیین ارزش شرکت ها در این تحقیق معرفی می‌گردد.

۲-۱-۲) سرمایه گذاری[۱]

سرمایه گذاری از دید کلی به معنای صرفه نظر کردن از عایدات امروز به امید دریافت عایدات بیشتر در آینده است . دو ویژگی عمومی در سرمایه گذاری وجود دارد : زمان و ریسک . صرفه نظر کردن ، در زمان حال و با اطمینان صورت می‌گیرد . اگر پاداشی در کار باشد به آینده مربوط می شود و معمولا مبلغ آن نامطمئن است . انواع سرمایه گذاری عبارتند از(sharp,1995,p 23):

    • سرمایه گذاری واقعی[۲]– به سرمایه گذاری در دارایی های مشهود نظیر زمین ، ساختمان ، ماشین آلات ، موجودی کالا و کارخانه اطلاق می‌گردد .

  • سرمایه گذاری مالی[۳]– قراردادهای کتبی مکتوب بر روی قطعات کاغذ مانند سهام عادی ، اوراق قرضه و غیره .

فرایند سرمایه گذاری ، نحوه تصمیم گیری سرمایه گذاران در رابطه با انواع اوراق بهادار[۴] دادوستدی که باید سرمایه گذاری کنند ، میزان سرمایه گذاری در این اوراق بهادار و زمان سرمایه گذاری در آن ها را تشریح می کند . محیط سرمایه گذاری ، انواع اوراق بهادار قابل دادوستد موجود ، محل و نحوه خرید وفروش آن ها را شامل می‌گردد . در واقع اوراق بهادار به عنوان سرمایه گذاری های مالی یا دارایی های مالی و محل خریدوفروش آن ها به عنوان بازارهای مالی شناخته می شود.

۲-۱-۳)بازار مالی[۵]

بازار مالی ، بازار رسمی و سازمان یافته ای است که در آن انتقال وجوه از افراد و واحدهایی که با مازاد منابع مالی مواجه هستند به افراد و واحدهای متقاضی وجوه صورت می‌گیرد . بدیهی است که در این بازار اکثریت وام دهندگان را خانوارها و اکثریت متقاضیان وجوه را بنگاه های اقتصادی و دولت تشکیل می‌دهند (راعی و دیگران،۱۳۸۳،ص۶) . بازارهای مالی ‌به این دلیل وجود دارند که خریداران و فروشندگان اوراق بهادار را با یکدیگر روبرو کنند . یعنی این بازارها مکانیزم های ابداع شده برای تسهیل مبادلات دارایی های مالی هستند . از ویژگی های عمده بازارهای مالی ، پویایی و خلاقیت آن ها است که هر روز بنا به ضرورت ، ابزارهای مالی جدیدی طراحی می‌گردد و سرمایه گذاران در مقابل طیف متنوعی از این ابزارها قرار می گیرند به طوری که سرمایه گذار با توجه به توان مالی خود ، انتظارات از منافع آتی سرمایه گذاری و همچنین میزان ریسک پذیری ، یکی از آن ها را که مناسب ترین گزینه است ، انتخاب می کند (راعی ،۱۳۸۳،ص ۷).

۲-۱-۴)دارایی مالی[۶]

دارایی های مالی ، قراردادها یا مدارکی هستند که حق یا ادعاهای مالی را منعکس می نمایند و منفعت معمول نقدینه ای را جستجو می‌کنند (رهنمای رودپشتی،۱۳۸۹،ص۱۵) . در معنای وسیع ، دارایی هر مایملکی است که ارزش مبادله ای دارد . دارایی ها را به دونوع تقسیم می نمایند که عبارتند از (Modigliani et al,1997,p18) :

    • دارایی های مشهود[۷]– دارایی هایی که ارزش آن ها به برخی از خصوصیات مادی آن بستگی دارد مانند ساختمان .

  • دارایی های نامشهود[۸]– این نوع از دارایی ها بر خلاف دارایی های مشهود، نماینده حق قانونی نسبت به منفعتی در آینده است و ارزش این دارایی رابطه ای با شکل ثبت آن حق یا ادعا ندارد . دارایی های مالی در شمار دارایی های نامشهود قرار دارند .

اوراق بهادار به عنوان دارایی های مالی شناخته می‌شوند . در واقع ورقه بهادار فقط قطعه ای کاغذ است که حقوق سرمایه گذاران را نسبت به چشم انداز آتی و مالکیت نشان می‌دهد . این برگه می‌تواند از شخصی به شخص دیگر منتقل شود و به همراه آن کلیه حقوق و شرایط نیز منتقل خواهد گردید (sharpe,1995,p25) . در واقع اوراق بهادار نوعی از دارایی های مالی هستند که در بازارهای مالی قابل خرید و فروش بوده و بر اساس آن ها ارزش شرکت ها محاسبه می‌گردد و دو نوع متداول آن شامل اوراق قرضه و سهام می‌باشد .

۲-۱-۴-۱) اوراق قرضه[۹]

وقتی یک شرکت سهامی قصد دارد از مردم وام بلندمدت بگیرد ، معمولا با انتشار اسناد بدهی[۱۰] که عموما اوراق قرضه نامیده می‌شوند ، این کار را انجام می‌دهد . یک ورقه قرضه ، معمولا یک وام تفکیکی است . ‌به این معنی که وام گیرنده در هر دوره بهره وام را می پردازد اما تا پایان مدت سررسید وام هیچ قسمتی از اصل را پرداخت نخواهد کرد (Ross,2002.p 112) . اوراق قرضه در واقع قراردادهایی برای استقراض پول می‌باشند که طبق این قرارداد ، قرض گیرنده[۱۱] که همان صادر کننده اوراق است ، متعهد می شود که اصل قرضه را در تاریخی معین، بازپرداخت نموده و در فواصل زمانی معین و به تناوب ، مبالغی را تحت عنوان بهره به دارنده ورقه قرضه پرداخت نماید . این اوراق میزانی ریسک نیز به همراه دارند . یکی از انواع اوراق قرضه ، اوراق قرضه شرکتی می‌باشد . این اوراق بیانگر بدهی بلندمدت شرکت ها بوده و با ارزش اسمی نسبتا کم و به صورت درصدی از ارزش اسمی قیمت گذاری می‌گردند . اغلب شرکت های بزرگ برای تأمین مالی عملیات خود ، این نوع از اوراق قرضه را منتشر می نمایند . این اوراق اغلب تضمین شده هستند و همچنین به دلیل امکان ناتوانی شرکت ها در بازپرداخت بدهی ها و ریسک بیشتر آن ها ، نرخ بازده این اوراق معمولا بیشتر از انواع دیگر اوراق قرضه مانند قرضه دولتی ، سازمانی و شهرداری ها است (راعی و دیگران،۱۳۸۳،ص ۱۷) .

        1. سهام[۱۲]
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:46:00 ق.ظ ]




بر مبناى نظریه ولایت‏فقیه چون نصب فقها براى ولایت، «عام» بوده و ناظر به فردخاصى نمى‏باشد، لذا با بهره گرفتن از شیوه انتخاب مردمى، باید فردى را که داراى صفات لازم براى رهبرى است، تعیین نمود.

پس از این انتخاب و با تعیین «ولىّ منتخب»، فقهاى دیگر، مسئولیّتى در اداره حکومت نداشته و این تکلیف، از آنان ساقط مى‏شود و چون دخالت ایشان در حیطه رهبرى نظام، به تزاحم با ولىّ‏امر مى‏انجامد، نمى‏تواند مشروع باشد.

انتخاب رهبرى در ایران، مانند بسیارى از کشورها به صورت‏ دو مرحله‏اى است؛ مردم در مرحله اول، به خبرگان مورد اعتماد خود رأى مى‏دهند و در مرحله دوم، نمایندگان مردم، از فقهاى واجد شرایط، بهترین آنان را براى رهبرى انتخاب مى‏نمایند.

بسیارى از صاحب نظران، انتخابات دو مرحله‏اى را براى تعیین رهبر، مناسب‏تر مى‏دانند، زیرا معتقدند علاوه بر این‏که نمایندگان مردم، در فضایى به دور از هیجانات و تبلیغات، به بررسى و تصمیم‏گیرى مى‏پردازند، تجربه نیز نشان داده که وقتى فردى با رأى مستقیمِ اکثریت مردم به ریاست مى‏رسد، بیشتر در معرض سوء استفاده از قدرت قرار دارد و کشور را به سوى دیکتاتورى پیش مى‏برد.

این شیوه، معقول‏ترین راه براى تعیین رهبر است، زیرا در بسیارى از نظام‏هاى مبتنى بر انتخابات، براى دست‏یابى به بالاترین مقام اجرایى کشور، اگر داوطلبان از نظر: «سنّ»، «تابعیتِ» آن کشور و «اقامتِ» در آن، واجد شرایط باشند، مى‏توانند خود را کاندیداى ریاست کنند. و این شرایط به سهولت، براى مجریان انتخابات قابل تشخیص است، ولى در نظام اسلامى، رهبرى نظام باید از صلاحیت بالاى علمى و شایستگی اخلاقى و قدرتِ مدیریّت برخوردار باشد. همان‏گونه که براى گزینشِ مهندسِ ‌متبحر یا پزشک حاذق، نمى‏توان به رأى عمومى اکتفا نمود و باید به متخصصین آن امر رجوع شود، در گزینشِ «فقیه عادل و با تقوا، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبّر» نیز باید با مراجعه به خبرگان، برترین فرد از واجدین شرایط را شناسایى نمود.حتى در مواردى که مى‏توان با انتخاب مستقیم مردم ‌به این گزینش دست یافت، ولى باز براى تصمیم‏گیرى در باره «کناره‏گیرى» رهبر و «نظارت» بر او، به گروه خاصّى نیاز است.

خبرگان به دلیل آن که نمایندگان برگزیده مردم اند، لذا «رأى آنان»، نقش «بیعت مردم» را ایفا مى‏کند و بر مبناى نظریه جعل ولایت از سوى خدا، هر چند بیعت مردم، «مبدأ ولایت» نیست، ولى «تولّى امور مسلمین»، بدان بستگى دارد و بدون آراى اکثریت، نمى‏توان قدرت را در دست گرفت:

“فقیه جامع الشرایط ولایت در جمیع صور دارد، لکن تولّى امور مسلمین و تشکیل حکومت بستگى دارد به «آراى اکثریت مسلمین» که در قانون‏اساسى هم از آن یاد شده است و در صدر اسلام تعبیر مى‏شده به «بیعت» با ولىّ مسلمین”[۱۴].

در این تحلیل، انتخاب خبرگان ملّت، از جهت «گزینش رهبر» و «پذیرش رهبر»، نقش اساسى دارد: جنبه اوّل، «اظهار نظر» گروهى خبره به حساب آمده و در تشخیص فرد واجد صلاحیّت رهبرى ماهیّت «اِخبارى» دارد و جنبه دوم، «تعهّد و پیمان» نمایندگان ملّت با رهبر بوده و به منزله بیعت، ماهیّت «انشایى» دارد.

_________________________________________

۱۴-سیستم های حقوقی کشورهای اسلامی-محمدرضا ظفری و فخرالدین اصغری-تبلیغات حوزه علمیه قم-ج۱-۱۳۷۴-

در قانون‏اساسى، تعیین رهبرى، را وظیفه مجلس‏خبرگان دانسته است. اصل یک‏صدوهفتم مى‏گوید:

“پس از مرجع عالى‏قدر تقلید و رهبر کبیر انقلاب جهانى اسلام و بنیان‏گذار جمهورى اسلامى ایران، حضرت آیه الله العظمى امام خمینى‏ که از طرف اکثریت قاطع مردم، به مرجعیت و رهبرى شناخته و پذیرفته شدند، تعیین رهبر به عهده خبرگان منتخب مردم است.”[۱۵]

هم‏چنین معیارهاى انتخابِ رهبر توسط مجلس‏خبرگان در اصل یک‏صدوهفتم آمده است:

خبرگان رهبرى در باره همه فقهاى واجد شرایط مذکور در اصول پنجم ویک‏صدونهم، بررسى و مشورت مى‏کنند، هرگاه یکى از آنان را اعلم به احکام و موضوعات فقهى یا مسائل سیاسى و اجتماعى یا داراى مقبولیت عامه یا واجد برجستگى خاص در یکى از صفات مذکور در اصل یک‏صدونهم تشخیص دهند، اورا به رهبرى انتخاب مى‏کنند و در غیر این صورت، یکى از آنان را به عنوان رهبر انتخاب و معرفى مى‏نمایند.

در جهت اجراى این اصل و شناختِ شرایط مذکور در اصل پنجم و یک‏صدونهم قانون‏اساسى، کمیسیونى مرکّب از یازده نفر عضو اصلى و چهار نفر عضو على‏البدل در مجلس‏خبرگان تشکیل مى‏گردد. وظیفه اصلى این کمیسیون، تحقیق در باره همه موارد مربوط به شرایط رهبر، موضوع اصول یاد شده، کسانى که در مظانّ رهبرى قرار دارند و ارائه نتایج حاصله به هیئت‏رئیسه براى بررسى مجلس خبرگان است.

بند۴) عزل رهبر:

«تداوم رهبرى» ولىِّ امر، به «استمرار صلاحیت و شایستگى» وى بستگى دارد و با فقدانِ هر یک از شرایطِ لازم براى رهبرى، مشروعیّت آن از بین مى‏رود. البته برخى از شاخه های اسلامى عقیده دارند که این شرایط در آغاز مورد نیاز است و پس از تحقق ولایت، هیچ عاملى از قبیل فسق و ظلم، خللى در مشروعیت حاکم پدید نمى‏آورد و نمى‏توان بدین وسیله عقد خلافت و امامت را بر هم زده و حاکم را عزل کرد.

ولى شیعه اصرار دارد که با کمترین انحراف، رهبرى منصب خود را از دست داده و باید او را برکنار نمود:

فقیه، اگر یک کلمه دروغ بگوید، یک قدم بر خلاف بگذارد، ولایت ندارد.

با هر گونه انحراف فکرى یا عملى، شخص به صورت قهرى معزول است و پیش از آن‏که مردم به عدم صلاحیّت وى رأى دهند، خود به‏خود ساقط مى‏شود.

در قانون‏اساسى در سه مورد برکنارى رهبرى پیش‏بینى شده است:

۱٫ ناتوانى از انجام وظایف رهبرى؛

۲٫ از دست دادن یکى از شرایط رهبرى؛

۳٫ کشف فقدان یکى از شرایط از آغاز.

در هر یک از این موارد، قانون‏اساسى، تشخیص و تصمیم را بر عهده مجلس‏خبرگان نهاده است. اصل یک‏صدویازدهم مى‏گوید:

“هرگاه رهبر از انجام وظایف قانونى خود ناتوان شود، یا فاقد یکى از شرایط مذکور در اصول پنجم ویک‏صدونهم گردد، یا معلوم شود از آغاز فاقد بعضى از شرایط بوده است، از مقام خود برکنار خواهد شد. تشخیص این امر، به عهده خبرگان مذکور در اصل یک‏صدوهشتم مى‏باشد.”[۱۶]

مجلس‏خبرگان براى اجراى این اصل، داراى کمیسیونى مرکب از یازده نفر عضو اصلى و چهار نفر على‏البدل است. بستگانِ نزدیک سببى و نسبى رهبر نمى‏توانند در این کمیسیون عضو باشند. کمیسیون موظف است اطلاعات لازم در باره این اصل را به دست آورده و نسبت به صحت و سُقم گزارشات واصله، بررسى نماید. اگر دوسوم اعضاء کمیسیون و هیئت‏رئیسه، به تشکیل اجلاس خبرگان براى رسیدگى و عمل به اصل یکصدویازدهم، رأى دهند، اجلاس خبرگان در اولین فرصت تشکیل مى‏شود و پس از بررسى‏هاى لازم رأى‏گیرى انجام مى‏گیرد.

بند۵) نظارت بر رهبر:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:46:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم