کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آخرین مطالب


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو


 



“انشاء اثر حقوقی است که با یک اراده انجام می‌گردد در برابر عقد که اثر حقوقی مطلوب آن نتیجه تراضی است و با یک انشاءتحقق نمی یابد.”(۲)

آقای دکتر لنگرودی نیز در ماده ۸۹۳ طرح اصلاح قانون مدنی خود در تعریف ایقاع می فرمایند:

“ایقاع عملی است حقوقی که به صرف قصد یک طرف موجد یا موجب اثر حقوقی (مدنی)می‌گردد بدون اینکه مستلزم اضرار احدی باشد خواه قابل رد از طرف دیگری باشد خواه نباشد”(۳)

نکته مشترکی که در این دو تعریف بخوبی مشهود است این است که اثر حقوقی حاصله از انشاء ایقاع منحصراً به وسیله یک اراده محقق شده و در ایقاع بر خلاف عقود آن حالت انتظاربعد از انشاء یک طرف وجود ندارد و به محض انشاء توسط موقع آثار ایقاع بدون نیاز به اراده ی شخص دیگری به وجود می‌آید.

ایقاع به طور معمول در این سه حوزه به ایفای نقش می پردازد:

۱٫حقوق عینی مانند حیازت مباحات

۲٫حقوق دینی مانند ابراء

۳٫حقوق خانوادگی مانند طلاق(۴)

که با نگاهی به قانون مدنی میتوان مصداق های فراوانی از انواع ایقاعات را به کرات مشاهده نمود.

اصل لزوم در ایقاعات:

بر خلاف نظری که عده ای قائل به جواز ایقاعات هستند (دکترلنگرودی)اکثر علماء قائل به لزوم ایقاعات شده اند.

قائلین به لزوم ایقاعات مبنای لازم بودن ایقاعات را حکم عقل می دانند بدین توضیح که فسخ ایقاع در اکثر موارد تصرف در حقوق و دارایی های دیگران است که بدون مجوز قانونی ممکن نخواهد بود.

گرچه شاید تصور شود خود ایقاع بعضا تصرف در حقوق دیگران است اما باید ذکر کنیم که از قبل در چنین مواردی جواز آن توسط قانون‌گذار صادر شده است.

پاره ای از ایقاعات هستند که موجب اسقاط حقوق می‌شوند و تصرف در حقوق دیگران نخواهند بود مانند ابراء که اسقاط حقوق و طلب خویش است اما رجوع از آن و یا فسخ آن مستلزم تصرف در حقوق و دارایی های دیگران است که به مجوز و سبب قانونی نیاز دارد که درمورد ایقاعات چنین سببی موجود نمی باشد.

بعلاوه نهاد فسخ خود نهادی خلاف قاعده است و گرایش تمام قانونگذاران بر این است که تا حد امکان سلامت اعمال حقوقی را حفظ کرده و تنها به عنوان آخرین راه حکم به جواز فسخ نمایند.پس در چنین صورتی باید این نهاد خلاف قاعده را تفسیر مضیق نموده و تنها به موارد مصرح قانونی اکتفا نماییم.

از دیگر دلایل لازم بودن ایقاعات میتوان ‌به این نکته اشاره کرد که لزوم در ایقاعات حکم شرعی است و همان‌ طور که می‌دانیم نمی توان چنین قدرتی را با جواز فسخ از بین برد.

یکی از فقها در این زمینه می فرماید:

اگر در عملی حقوقی مثل عقد الزام و لزوم از حقوق باشد و بتوان آن عمل را به وسیله اقاله و انفساخ منهدم ساخت درآن عمل مجاز خواهیم بود شرط خیار هم بگنجانیم زیرا منشاء الزام آن عمل حق است.اما در جایی همانند ایقاعات که لزوم آنان حکمی است نمیتوان در آنان شرط خیار گنجانید.لزوم در ایقاعات ‌همانند جواز در عقود جایز یک حکم مشروع می‌باشد اما اندراج شرط خیار و به تبع آن فسخ خیار امری نامشرئع تلقی می شود.(۵)

نفوذ و عدم نفوذ در ایقاعات:

مسئله نفوذ و عدم نفوذ ایقاعات پیرامون ایقاع اکراهی و ایقاع فضولی مسئله ایست که ذهن هر حقوقدانی را به چالش خواهد کشید.

این مسئله که آیا حکم عدم نفوذ در ایقاع اکراهی و ایقاع فضولی نیز همانند عقود جاری می شود یا خیر همواره مسئله ای مورد توجه و مورد اختلاف حقوق ‌دانان و فقها بوده است.

در پاسخ ‌به این سوال فقها و حقوق ‌دانان عمدتاً به به گروه تقسیم می‌شوند:

۱٫گروهی معتقدند که اعمال حقوقی اعم از عقد و ایقاع را مطلقا می توان به صورت فضولی انجام داد و به عبارت دیگر اعمال حقوقی فضولی امری مطابق اصل خواهد بود.

به عبارت دیگر این گروه قائلند که به دشواری می توان پذیرفت که حکم عدم نفوذ ویژه قرارداد ها باشد چراکه لزوم تراضی در عقد هیچ رابطه ای با امکان جبران نقص عمل حقوقی ندارد.

به عقیده این گروه احکام عقود اکراهی و فضولی در ایقاعات نیز جریان پیدا می‌کند مگر با طبیعت عمل حقوقی یا حکم ویژه ای مخالفت داشته باشد که در این موارد ایقاع فضولی و اکراهی باطل خواهد بود.مانند طلاق فضولی و اکراهی یا در مواردیکه به حکم قانون یا قرارداد مباشرت شخص لازم باشد.(۶)

از میان فقها نیز عده ای معتقدند که در این مسئله اجماعی میان فقها وجود ندارد و ایقاع فضولی وااکراهی مانند عقد فضولی یک ایقاع غیر نافذ خواهد بود که با تنفیذ مالک می‌تواند نافذ و دارای آثار قانونی شود.(۷)

۲٫در مقابل گروهی از حقوق ‌دانان و فقها بر این باورند که در اعمال حقوقی اعم از عقد و ایقاع اصل بر آن است که رضا همراه قصد باشد و همواره برای تحقق هر عمل حقوقی “رضا”به عنوان یک شرط ضروری مطرح می‌باشد.

این گروه معتقدند صحت اعمال حقوقی فاقد رضا و غیر نافذ همانند اکراهی و فضولی خلاف اصل می‌باشد که همواره منوط به تصریح قانون‌گذار است و چون در ایقاعات ما چنین تصریحی را مشاهده نمیکنیم باید قائل به بطلان چنین ایقاعی شویم(۸) و درنهایت باید گفت حکم به عدم نفوذ معاملات فضولی مستند به دلایلی است که قابل تسری به ایقاعات نمی باشد.(۹)

عده ای از فقها نیز در باب این مسئله اظهار نظر کرده‌اند و چنین ایقاعاتی را باطل می‌دانند و بر این حکم ادعای اجماع می‌کنند.(۱۰)

در قانون مدنی ما و سایر مقررات حقوقی ماده ای که صراحتا وضعیت ایقاع فضولی و اکراهی را مشخص کرده باشد به چشم نمی خورد اما با کمی دقت و تحلیل برخی از مواد می توان ‌به این نتیجه رسید که قول بر بطلان ایقاعات اکراهی و فضولی قولی قوی تر از نظریه عدم نفوذ می‌باشد.

ماده ۸۴۱ قانون مدنی ‌در مورد وصیت،وصیت بر مال غیر را ولو با اجازه مالک باطل اعلام می‌کند که مورد این ماده بنا بر نظر کسانی که وصیت تملیکی را ایقاع می دانند می‌تواند یکی از مصادیق قانونی بطلان ایقاع فضولی دانست.(۱۱)

در تأیید فرمایشات قائلان به حکم بطلان ایقاع اکراهی و فضولی همچنین می توان به متن ماده ۱۱۳۶ قانون مدنی نیز اشاره کرد.

ماده ۱۱۳۶ قانون مدنی:طلاق دهنده بایدبالغ و عاقل و قاصد و مختار باشد.

همان‌ طور که بر همگان مبرهن است طلاق از ایقاعات به شمار می‌آید و در این مسئله قول خلافی مشاهده نمی شود.

ین شرطی که در این ماده آمده است اختیار است.

در بطلان طلاقی که از روی اکراه واقع شده است میان فقها اختلافی وجود ندارد و همه بر این مسئله اتفاق نظر دارند.علاوه بر اجماع مذکور نصوص وارده به طور عموم و خصوص نیز موید بر این مسئله هستند(۱۲) .همانند روایت زراره که حاکی است حضرت ابی جفر(ع)‌در مورد شخص مکره فرمودند:لیس طلاقه بطلاق(طلاق مکره طلاق نیست)

و همچنین روایت عبداله بن حسین از حضرت صادق(ع) که نقل می‌کند آن حضرت فرمودند “لایجوز الطلاق فی الاستکراه(طلاق در حال اکراه صحیح نیست.(۱۳)

ایقاع مشروط:

در فقه و بعضا در حقوق ‌در مورد شروط ضمن ایقاع به مناسبت طرح مسایل ایقاعاتی همانند ابراء و طلاق و…بحث هایی مطرح شده است.و امروزه این مسئله که آیا ایقاعات قابلیت ظرف بودن برای شروط را دارند؟ و به تبع آن وضعیت شروط مندرج در ضمن ایقاع چگونه خواهد بود مسئله ایست بسیار مهم که در حقوق ما

کمتر بدان پرداخته شده است به همین خاطر بر آن شدیم تا اکثر نظر فقها و بعضا حقوق ‌دانان صاحب نظر در این باره را برای روشن شدن ذهن مخاطب بیان کنیم.

غالب حقوق ‌دانان و فقها ‌در مورد اعتبار شرط ضمن ایقاع و اینکه آیا ایقاع قابلیت ظرف بودن برای شروط را دارد یا خیر به سه گروه تقسیم شده اند که در این مقاله سعی شده به تمامی جوانب نظرات مطروحه پرداخته شود.:

الف)قائلان به امکان اندراج شروط ضمن ایقاع:

قائلان به نظریه قابلیت ایقاع برای مشروط شدن با قبول بدیهی بودن امکان اندراج شرط ضمن ایقاع دربحث اندراج شرط عوض در ضمن ابراء که نوعی از ایقاعات است گویند شرط عوض با مقتضای ابراء و رایگان بودنش منافاتی ندارد و می‌تواند ظرف شرط به شمار بیاید و این شرط به مثابه شرطی است فرعی که به ‌عنوان عوض اصلی تلقی نشده و در برابر ایقاع قرار نخواهد گرفت.(۱۴)

ب)قائلان به عدم امکان اندراج شرط ضمن ایقاع:

معتقدین ‌به این نظریه در اثبات ادعای خود گویند ایقاع یک عمل حقوقی یک‌طرفه می‌باشد که با اراده ی یک طرف انشاء شده واثر خویش را به صرف اراده ی یک طرف برجای خواهد گذاشت.حال آنکه می‌دانیم شرط امری تبعی بوده و وجودی مستقل ندارد و وابسته به عقد است.

ذکر این نکته لازم است که برای آنکه شرطی در عالم خارج بتواند محقق شود نیاز است که مشروط علیه و مشروط له در باره آن شرط مذاکره کرده و نهایتاً به توافق برسند زیرا همان‌ طور که می‌دانیم اصل بر عدم ولایت افراد در اعمال حقوق خویش است .

ذهن پویای قائلان ‌به این نظر در کاوش نظریه گروه قبل با این سوال اساسی روبه رو می شود که چگونه می توان ‌در مورد شروط که اموری تبعی و وابسته هستند قائل به لزوم توافق اراده ی طرفین شویم در حالی که ‌در مورد بنای اصلی ساختمان که همان ایقاع است معتقد باشیم اراده یک طرف به تنهایی کفایت خواهد کرد؟

ایقاع به صرف اراده یکی از طرفین انشاء شده و از همان لحظه در حالت طبیعی اثر خود را بار خواهد کرد پس منطقی نخواهد بود که ما برای اصل عمل حقوقی قائل به کفایت اراده ی یکی از طرفین باشیم اما ‌در مورد

شروط که اموری وابسته به اصل (ایقاع)هستند نیازمند اراده ی دوطرف باشیم.در نتیجه باید باید بگوییم ایقاعات توان و قابلیت اینکه ظرفی برای شروط باشند را نخواهند داشت.

از دیگر دلایل طرفداران عدم امکان اندراج شرط ضمن ایقاع می توان به حکم بودن لزوم ایقاعات اشاره نمود.شیخ انصاری در این باره می فرماید که لزوم در ایقاعات یک حکم شرعی می‌باشد و فسخ ایقاع تبعا امری نامشروع و مستهجن خواهد بود.(۱۵)

در توضیح عبارت فوق باید عرض شود که قبول امکان اشتراط ضمن ایقاع تبعا نتایجی را به دنبال خواهد داشت.یکی از آثار و نتایج این امر این خواهد بود که مشروط علیه موظف به انجام شرط بر طبق توافق و قرارداد می‌باشد و در صورت امتناع از انجام شرط برای مشروط له نهایتاً با جمع شرایطی امکان فسخ ایقاع به وجود خواهد آمد حال آنکه در بالا ذکر کردیم لزوم در ایقاعات یک حکم شرعی می‌باشد که نمیتوان آن را با فسخ سایر راه های انحلال قرار داد خاتمه داد.

به عنوان یکی دیگر از دلایل عدم امکان اندراج شروط ضمن ایقاع می توان ‌به این نکته اشاره کرد که اندراج شروط ضمن ایقاع نهایتاً به اعاده مع خواهد انجامید.

برای مثال ابراء( که یکی از ایقاعات بشمار می‌آید) یکی از اسباب سقوط تعهدات است و بمحض آنکه به وسیله اراده ی یکی از طرفین واقع شود اثر خود را که سقوط دین باشد خواهد گذارد.حال آنکه اگر قائل به امکان اندراج شروط ضمن آن شویم باید بگوییم در صورت تخلف از شروط برای مشروط له با جمع شرایطی امکان فسخ ایقاع خواهد بود که نتیجه چنین امری آن خواهد بود که آن دینی که با ابراء از بین رفته بود دوباره بر عهده مدیون قرار بگیرد حال آنکه بر همگان بدیهی است آن دین به صرف اراده یک طرف(داین)از بین رفته است و برای ایجاد دین و نفوذ در دارایی اشخاص نیازمند سبب قانونی جدیدی خواهیم بود که مسلماً نهاد فسخ چنین سببی به شمار نمی آید چراکه فسخ عملی خلاف اصل می باشد۰(۱۶)

ج)نظریه تفکیک

گروه ی که در این بین وجود دارد معتقدند که اندراج شروط ضمن ایقاع از جمله شرط عوض منافاتی با ایقاع و یطرفه بودن آن نخواهد داشت.این گروه بر این باورند که ایقاع همراه با شرط ضمن آن ایقاعی است همراه با پیشنهاد و ایجاب وقوع شرط.

پس اگر شرط پذیرفته شود عقد و ایقاعی در کنار هم شکل می گیرند مانند طلاق خلع که در آن ایقاعی(طلاق)به عقد(بخشش فدیه) پیوند خورده است و ماهیتی مرکب به وجود آورده است.(۱۷)

در انتقاد از نظر باید ذکر کنیم وقتی عنوان شرط ضمن ایقاع مطرح می شود مفهوم عرفی آن ،چنان خواهد بود که اتصال شرط به مشروط همزمان با تحقق مشروط صورت گیرد نه قبل از آن و نه بعد از آن.

حال آنکه اگر ما در مسئله بر طبق نظریه ایقاع و شرط ضمن آن را تفکیک کنیم از دو حالت خارج نخواهیم بود:

۱٫ایقاع قبل از شرط بوقوع می پیوندد و بعد در باره شرط بین طرفین توافق حاصل می شود که در اینصورت همان‌ طور که واضح است ایقاع بصرف اراده ی یک طرف به صورت آزاد و مستقل واقع می شود و شرط بعدی ربطی به آن ایقاع نخواهد داشت و عنوان شرط ضمن ایقاع بدان صدق نخواهد کرد.

۲٫ابتدا بین طرفین درمورد شرط توافق حاصل می شود و سپس ‌یک‌طرف ایقاع را واقع می‌سازد و به عبارت واضح تر پیدایش ایقاع موکول به قبول مشروط علیه به شرط می شود.

در اینصورت نیز همان‌ طور که مبرهن است این عمل حقوقی دیگر ماهیت عقد خواهد داشت و ایقاع نخواهد بود.(۱۸)

پس نهایتاً با تحلیل ها به عمل آمده نظر شخص نگارنده بر این خواهد بود که اندراج شرط ضمن ایقاع ممکن نخواهد بود و در صورت اندراج چنین شرطی باطل می‌باشد.

اثر بطلان شرط بر ایقاع

‌در مورد اثر بطلان شرط ضمن ایقاع بر ایقاع بین حقوق ‌دانان دو نظر عمده موجود است:

۱٫عده ای معتقدند که هیچ دلیلی بر بطلان ایقاع در دست نخواهیم داشت و صرف بطلان شرط سبب بطلان ایقاع نخواهد شد همان گونه که قانون مدنی ‌در مورد شروط باطل و تاثیر آن در عقود بحث ‌کرده‌است مگر آنکه شرط آنقدر اساسی تلقی شود که به ارکان ایقاع آسیب برساند و سبب بطلان آن شود.(۱۹)

۲٫گروه دیگر در موضوع بر این باورند که نه تنها شرط مندرج در ضمن ایقاع باطل است بلکه ایقاع مشروط را نیز باطل خواهد کرد زیرا در این موارد قصد موقع به تحقق ایقاع همراه با شرط تعلق گرفته است و اگر موقع می‌دانست چنین شرطی اثری و اعتباری ندارد آن را ایقع را نیز خلق نمیکرد به عبارت دیگر شرط در نظر موقع آنقدر امری اساسی تلقی می شده است که در صورت علم به عدم تحقق شرط و باطل بودن شرط هرگز آن عمل حقوقی(ایقاع) را نیز انشاء نمی نمود.(۲۰)

ایقاع معلق

‌در مورد ایقاع معلق بر خلاف ایقاع مشروط اختلافی در صحت آن بین فقها و حقوق ‌دانان مشاهده نمیشود.چرا که تعلیق(تعلیق در منشاء)بر خلاف شرط با ماهیت ایقاع سازگار است و برای تعلیق نیازی به اراده دو طرف حس نمی شود که دچار تردید شویم.

به عبارت بهتر تعلیق با اراده یک طرف قابل تحقق است بر خلاف شرط که نیاز به توافق اراده ها در آن احساس می شود.در ایقاع معلق ایقاع به صرف اراداه شخص موقع منجزا انشاء می شود اما اثر آن ممکن است معلق بر امری شود.

قرائنی از قبیل ماده ۱۱۳۵قانون مدنی هم دلالت بر صحت چنین ادعایی خواهد نمود زیرا قانون گذار تنها تعلیق در طلاق را باطل دانسته والا موجبی نداشت تنها یکی از مصادیق ایقاع را باطل اعلام کند.

در انتها لازم به توضیح است ممکن است که ایقاع معلق بر امر موجود واقع شود که در اینجا در تحقیقت تعلیق واقعی نخواهد بود.همچنین در فقه امامیه آمده است که موقع می‌تواند ایقاع خود را معلق بر فوت خویشتن واقع سازد( برای مثال تعلیق ابراء بر فوت ابراء کننده) واین عمل بهمنزله وصیت تلقی شده و در صحت و اعتبار آن تردیدی مشاهده نمی شود.(۲۱)

شرط ضمن ایقاع

اعمال حقوقی که در پرتو اراده افراد در جهت ایجاد ‌ماهیت‌های حقوقی صورت می گیرند، از دو حال خارج نیستند یا عقد هستند یا ایقاع. عقود را به اعتبارهای متفاوت منقسم به قسمهائی کرده‌اند که از لحاظ قرار گرفتن شرطی در ضمن آن معامله، به عقد مطلق و مشروط تقسیم شده است، چنانچه متعاقدین ضمن عقد شرطی در نظر گیرند آن عقد مشروط است که در صحت آن هیچ اختلافی میان فقها و حقوقیین نیست. عنوان ایقاع مشروط عنوانی است دور از ذهن که در آثار حقوقی به ندرت ‌در مورد آن صحبت شده است و اغلب فصل جداگانه ای به آن اختصاص نداده اند و قوانین نیز سکوت را برگزیده اند بدین لحاظ ذهن پرسشگر پژوهشگران را در برابر این شبهه سرگردان رها ‌کرده‌است ناگزیر است خود حقیقت را بیابد. در این گفتار موضوع بحث ما نیز همین است که آیا درج شرطی ضمن ایقاع در وضعیت حقوقی این عمل قضائی خللی ایجاد می‌کند یا خیر؟ بعضی از نویسندگان حقوق مدنی (۱) به صراحت ابراء مشروط را صحیح دانسته اند و بعضی دیگر (۲) نیز این نظر را تأئید کرده‌اند بدون اینکه سخن از ایقاع مشروط برانند و وضعیت حقوقی ان را بیان کنند. به نظر می‌رسد طبق این عقیده مطلق اندراج شرط ضمن ایقاع (با منشأ قراردادی) خالی از اشکال شناخته شده است و نیز گمان می رود مبنای استدلال آن ها جواز آنچه منع نشده است، می‌باشد بدین توضیح که آنچه صراحتا از ناحیه قانون‌گذار منع نشده مجاز است و نیز در وضعیت حقوقی ایقاعی که شرطی ضمن آن مندرج شده است هیچ ماده ای وجود ندارد که به فساد آن حکم داده باشد. این عقیده در بادی امر صحیح به نظر می‌رسد منتها حقیر بر این باور است که در نظر گرفتن شرط ضمن ایقاع موجب فساد و بطلان این عمل حقوقی است چراکه با ماهیت، ساختار و ارکان ایقاع سازگار نیست و از طرفی دیگر چنانچه خواهد آمد به نظریه ایقاع مشروط خدشه های بسیاری می توان وارد آورد که توجیه آن ها مستلزم عدول از اصول حقوقی و مبانی فقهی مورد پذیرش نظام حقوقی ایران است. البته همان‌ طور که خواهد آمد مقصود ما ایقاعاتی هستند که منشأ آن ها قراردادی هستند و غیر آن موضوعاً از عنوان مقاله خارج می‌باشد. قبل از هر چیز باید ماهیت ایقاعات و نیز لزوم آن را مورد بحث قرار دهیم بعد مباحث اصولی را مطرح کنیم.

ماهیت ایقاعات و شناخت کلیات آن- به طور کلی منشأ التزامات در روابط اجتماعی ناظر به اعمال حقوقی و نیز قانون است که می‌تواند موجد آثار حقوقی و قضائی باشد. توافق اراده یا تراضی در معنای اعم یکی از مواردی است که ذمه اشخاص را در برابر یکدیگر مشغول می‌سازد و ملتزم می‌شوند که آنچه را در برابر دیگری اراده کرده‌اند به مرحله فعلیت برسانند. نقش قانون در ایجاد تعهدات مربوط به وقایع حقوقی یا الزامات خارج از قرارداد می‌باشد که به حکم مستقیم قانون شخصی در برابر دیگری متعهد می شود و تحت فشار قوه قانون ناگزیر است آن را انجام دهد. در این نوع از تعهد اراده شخص در ملتزم شدن تاثیری ندارد خواه نا خواه مسئولیت دارد چنانچه مالی را اتلاف نماید یا به تسبیب سبب تلف مالی شود همچنین است ‌در مورد غصب، در این مواقع خواه ناخواه به حکم قانون ضامن است و باید از عهده خساراتی که متوجه دیگران ‌کرده‌است بر آید. لیکن در عقود منشأ تعهدات فقط اراده طرفین است در واقع سازنده عقد توافق اراده طرفین است نه قانون. با این وجود ضرورت‌های اجتماعی و لزوم نظم بخشیدن به روابط افراد در یک جامعه متمدن، ایجاب می‌کند که شارع در مواقعی استثنائی قائل به وجود تعهداتی شود که منشأ آن فقط اراده یک طرف می‌باشد بدون اینکه اراده طرف مقابل که ملتزم و متعهد شده است در التزام خویش تأثیری داشته باشد. در این حالات موقع به تنهائی می‌تواند بدون اینکه اراده طرف وی و موافقت یا مخالفت آن تاثیری در جریان آثار حقوقی این عمل یک‌طرفه داشته باشد او را متعهد کند. این همان تخصیص اصل عدم ولایت می‌باشد چرا که طبق این اصل هیچ کس بر دیگری تسلطی ندارد. اعمالی که مبنای چنین تعهداتی می شود همان است که در اصطلاح حقوقی ایقاعات نامیده شده است. ایقاع، عمل حقوقی یک‌طرفه است که خلاف قاعده و استثنائی بر اصل می‌باشد بدین لحاظ نمی تواند دارای مصادیق نامحدود باشد و ماده ۱۰ قانون مدنی نیز مشمول چنین عملی نمی شود. ما نیز ناگزیر باید به مواردی که قانون صراحتا اراده یک نفر را منشأ تعهد نامیده است بسنده کنیم و بر خلاف عده ای موارد مشکوک را نباید داخل در ایقاعات دانست به طوری که آن ها ایجاب را نیز ایقاع نامیده اند! ایقاعات همیشه و در همه حال موجد تعهدات برای اشخاص دیگر نمی شود چنانچه کسی مال مباحی را حیازت می‌کند یا زمین مواتی را احیاء می کند التزامی برای دیگری به وجود نمی آورد فقط دیگران باید مالکیت وی را محترم بشمارند همچنین است کسی که از مالش اعراض می‌کند. نقش ایقاعات در تعهدات همیشه ایجاد کننده تعهد نیست بلکه مواقعی باعث سقوط تعهد می شود چنان که دینی توسط دائن ابراء می شود یا حق فسخی اسقاط می شود. نوع عملکرد ایقاعات از حیث ایجاد یا عدم ایجاد و یا اسقاط تعهد ما را بر آن می‌دارد که تقسیم بندی برای آن در نظر بگیریم که موجب اشتباه در اثر گذاری انواع مختلفه آن نشود. به اعتبار منشأ ایقاع، می توان آن را به دو قسم تقسیم نمود. ۱- ایقاعاتی که منشأ قراردادی دارد بدین صورت که حقی را برای یکی از طرفین به وجود می آورد مانند فسخ (ماده ۴۴۹ ق.م)، طلاق(ماده ۱۱۳۳ ق.م)، اسقاط خیارات (ماده ۴۴۸ ق.م) و امثالهم و یا برای شخص ثالثی حقی به وجود می آورد مانند بیع مال مشاع و ایجاد حق اخذ به شفعه برای شفیع (ماده ۸۰۸ ق.م) که خارج از طرفین قرارداد است. نکته: بر خلاف بعضی عقاید، به نظر ما تنفیذ عقد غیر نافذ جنبه انشائی ندارد بدین لحاظ ایقاع نیست بلکه جنبه اخباری دارد لیکن رد عقد غیر نافذ جنبه انشائی داشته و ایقاع است. ۲- ایقاعاتی که منشأ غیر قراردادی دارند مانند حیازت مباحات(ماده ۹۲ ق.م) احیاء اراضی موات (مواد ۱۴۱ و ۱۴۳ ق.م)، اعراض از ملک (ماده ۱۷۸ ق.م)، ابراء (ماده ۲۸۹ ق.م)… ذکر این نکته ضروری است که ابراء یا اعراض هر چند موجب اسقاط دین یا سقوط تعهد به رد مال معین مثلا در عقود اذنیه می شود لیکن نمی توان گفت منشا قراردادی دارند بلکه وجود این ایقاعات بدون قراداد نیز متصور است. با اعتباری دیگر نیز می توان ایقاعات را بدین ترتیب تقسیم کرد: ۱- ایقاعاتی که نیازمند کاشف هستند چنانچه عقود اینگونه هستند. ماده ۱۹۱ قانون مدنی صرف وجود اراده حقیقی و قصد انشاء را وافی به تشکیل عقد نمی داند و برای تأثیر اراده حقیقی وجود قرائنی که دلالت بر وجود آن کند، را ضروری دانسته است و این از لحاظ جنبه ثبوتی مسئله است نه اثباتی. ماده ۴۴۹ قانون مدنی نیز همین حکم را برای فسخ که یکی از مصادیق ایقاعات است در نظر گرفته است که برخی از علمای حقوق (۳) خلاف نص ماده فوق اظهار نظر کرده‌اند.۲- ایقاعاتی که وجود کاشف برای آن زائد است و در جنبه ثبوتی مسئله تأثیری ندارند فقط موجب اثبات می شود و جنبه اعلامی دارند نه انشائی، مانند حیازت مباحات و اعراض از ملک، ابراء (به قولی). موضوع بحث که درج شرط ضمن ایقاعات می‌باشند فقط حول ایقاعاتی هستند که منشأ قراردادی دارند و سایر موارد این عمل حقوقی موضوعاً از شمول صحبت ما خارج هستند.

ایقاعات ایجاد رابطه اعتباری می نمایند یا این روابط را قطع می نمایند یعنی تأثیر انشائی دارند بدین لحاظ موقع حتما باید دارای قصد انشاء و رضای معتبر باشد به طوری که فسخ یا ابراء مجنون و صغیر باطل است و منشأ اثر نمی باشد مگر در موارد استثنائی مانند حیازت مباحات توسط صغیر ممیز ( ماده ۱۲۱۲ قانون مدنی ) البته جواز حیازت مباحات یا قبول هبه هیچگاه اجازه اعراض از ملک یا فسخ هبه نیست این عمل در صلاحیت سرپرست وی است. از خصوصیات ایقاع این است که بسیاری از مقررات راجع به عقود ‌در مورد آن اعمال نمی شود. شرایط مربوط به صحت معامله جز آنهائی که مربوط به اعتبار اراده حقیقی و انشائی است ‌در مورد ایقاعات جاری نمی شود. ‌بنابرین‏ ایقاعاتی که جهت آن نامشروع است صحیح است چنانچه فروشنده ملک که دارای حق فسخ است ضمن اعمال حق فسخ خود تصریح کند که ملک را برای تأسيس قمارخانه یا فاحشه خانه می خواهم این فسخ صحیح و معتبر است. یا ایقاعی که مورد آن از لحاظ اوصاف و مقدار مبهم است ‌بنابرین‏ اگر کسی در بین بدهکاران بگوید هر کس به من دینی دارد من وی را ابراء کردم. این ایقاع با وجود اینکه مورد ابراء یعنی دین از لحاظ کمیت و کیفیت مشخص نیست و نیز مدیون آن ضمن انشاء ابراء در نظر موقع مشخص نیست صحیح می‌باشد همچنین است اگر کسی بگوید از تمامی اموالی که در انبار خانه ام است اعراض کردم بدون علم به مورد اعراض، این عمل حقوقی صحیح است و اعراض صورت گرفته است. البته این مسئله همه جا صادق نیست بلکه در برخی موارد طبیعت مورد اقتضا دارد که مورد ایقاع مشخص باشد و مبهم نباشد البته مردد بودن بین مورد ایقاع موجب بطلان آن است چنانچه شخصی به مدیون بگوید یکی از دو دین شما را ابراء کردم یا اینکه بگوید این معامله یا آن معامله را فسخ کردم که این ابراء و فسخ باطل و بلا اثر است. به نظر نگارنده ایقاعات قابل فسخ نیستند و نظری که بعضی مواقع ‌در مورد جواز ایقاعات (۴) ارائه می شود، مبتنی بر پایه اصولی نیست. اصل لزوم ایقاعات است مگر رجوع در موارد مصرح مانند وصیت عهدی (ماده ۸۳۴ قانون مدنی). توهم نشود که اعراض از ملک یا رجوع از طلاق فسخ حیازت مباحه یا طلاق است. گاهی اظهار عقیده می شود که کسی مالی را حیازت می‌کند بعد از آن اعراض می‌کند این اعراض فسخ حیازت است، تصوری نادرست است چراکه اعراض خود ایقاع مستقلی است که قانون‌گذار مانند حیازت مباحات معتبر دانسته است همچنین که رجوع از طلاق خود نهاد و تأسيس مستقلی است که دارای احکام مختص به خود می‌باشد که مقنن در بعضی مواقع رجوع را ( در طلاق رجعی ) جائز دانسته است و نباید پنداشت که این قاعده عامی است که با استناد به آن می توان بر لزوم ایقاعات خدشه وارد سازد. اصل لزوم در ایقاعات مبتنی بر موادی که اصل لزوم عقود را بیان می‌کنند نیست به طوری که ماده ۲۱۹ قانون مدنی ناظر به عقود است و نمی توان آن را شامل ایقاعات دانست هر چند استناد به آن در اثبات این ادعا خالی از اشکال به نظر می‌رسد لیکن ما جریان این اصل در ایقاعات را مبتنی بر سیره و بنای عقلاء می‌دانیم و نیز اینکه فسخ ایقاع مستلزم تصرف در مال و حق دیگران است که بدون جواز قانونی ممکن نمی باشد هر چند خود ایقاع نیز تصرف در حق و مال دیگری بدون دخالت صاحب حق است لیکن مجوز آن توسط قانون به اشخاص اعطا شده و این جواز شامل فسخ آن نمی باشد. انعکاس آثار ایقاعات در روابط اجتماعی از سوی دیگر، سبب می شود که این عمل حقوقی پس از تحقق اصولاً لازم و غیر قابل فسخ باشد به همین جهت قانون فسخ را برای ایقاعات پیش‌بینی نکرده است. عقود و ایقاعات در این وضعیت مشترک است که آثار آن بر خلاف عقود منحصراًً با اراده شخص موقع محقق می‌گردد و سرنوشت روابط مالی و اجتماعی اشخاص به دست موقع سپرده شده است. برخی از ایقاعات هستند که موجب اسقاط حق موقع می شود و تصرف در مال دیگران نیست مانند ابراء و اسقاط حق شفعه، لیکن رجوع از آن یا فسخ آن مستلزم تصرف در مال و حقوق دیگران است که جواز آن مستقلا نیاز به تصریح قانون دارد. به طور کلی فسخ نهادی است که مقنن فقط آن را ‌در مورد عقود جاری دانسته و چون طبق اصل عدم ولایت، فسخ نیز نهادی خلاف قاعده است نباید تفسیر موسع شود و شامل ایقاعات نیز پنداشته شود. آن دسته که فسخ و رجوع را در ایقاعات پذیرفته اند مبنای صحبتشان جواز رجوع از وصیت تملیکی است که آن را ایقاع دانسته اند و این در حالی است که عقد بودن یا ایقاع بودن وصیت تملیکی مورد اختلاف است (۵). این نظرات مورد قبول بعضی از ‌حقوق‌دان‌ها نیست بدین لحاظ پذیرش سایر نظریات ممکن است مبنای صحبت ما را تغییر دهد.

عقیده دیگری که در بین ‌حقوق‌دان‌ها محل اختلاف می‌باشد این است که نفوذ یا عدم نفوذ در ایقاعات جاری می شود یا خیر. مثال اینکه اگر کسی در نتیجه اکراه عقدی را فسخ کند آیا بعد از زوال کره می‌تواند فسخ را تنفیذ کند یا خیر؟ بعضی به صراحت به اعتبار تنفیذ ایقاع نظر داده‌اند لیکن به عقیده نگارنده ایقاع غیر نافذ وجود ندارد به طوری که واقع شدن اوضاعی بر معامله که موجب عدم نفوذ می شود در صورت عارض شدن بر ایقاع موجب بطلان آن ایقاع می شود که در مثال فوق بطلان فسخ نتیجه می‌دهد که دوباره باید انشاء فسخ صورت گیرد تا منشأ اثر شود و همچنین است انشاء فسخ سفیه که با تنفیذ ولی موجب نفوذ نمی شود بلکه ولی باید شخصا اقدام به فسخ نماید. عده ای دیگر با ایقاع دانستن وصیت تملیکی و با استناد به ماده ۸۴۳ قانون مدنی که وصیت زائد بر ثلث را غیر نافذ و فضولی عنوان کرده‌اند وضعیت عدم نفوذ در ایقاعات را جاری دانسته اند این نظر را عده ای از فقها بر خلاف اجماعی که آن را باطل اعلام کرده، صحیح دانسته اند (۶). استدلال ما برای این عقیده همان است که در مبحث قبل گفته شد اینکه وضعیت عدم نفوذ نیز فقط ‌در مورد عقود توسط قانون‌گذار پذیرفته شده است در واقع مقنن در باب قراردادها که در مقام بیان احکام عقد می‌باشد که سخن از عدم نفوذ می راند نمی توان وضعیتی خلاف قاعده را بدون وجود نص شامل ایقاعات دانست.

شرط ضمن ایقاع یا ایقاع مشروط- چنانچه گذشت جاری نمودن احکام مختص ساختار عقود بر ایقاعات بدون وجود مواد قانونی روا نیست و نیز به علت خلاف قاعده بودن بعضی از آن ها مانند فسخ، نمی تواند مبنای جواز این فسخ ایقاع را سکوت مقنن پنداشت. مورد صحبت ما وضعیت حقوقی ایقاعی است که ضمن آن شرطی آمده باشد و بحثهائی که گذشت جهت بیان نظریاتی بودن که مبنای عقیده ما قرار می‌گیرد و در راستای تشریح دیدگاه خود ناگزیر از شرح آن بودیم هر چند مقدمه از ذی المقدمه فراتر رفت.

همان‌ طور که در طرح مطلب عنوان شد ایقاع مشروط عنوانی دور از ذهن به نظر می‌رسد و ممکن است بحث در این وادی بدون فایده عملی تصور شود برای روشن شدن اهمیت بحث مثالی ذکر می‌کنیم. مثلا اگر کسی ضمن فسخ عقد به طرف بگوید معامله را فسخ کردم به شرطی که اتومبیل مرا یک ماه ودیعه نزد شما باشد یا کسی ضمن ابراء دینی بگوید دین شما را ابراء کردم به شرط آنکه با مهارت خود تابلوئی برایم رسم نمائی و امثالهم. مطلق درج شرط در ایقاعات موجب بطلان آن می شود و آن از جهت خلاف ارکان و ساختار ایقاعات است که با هدف و غایت مقنن از تأسيس چنین نهادی مغایرت دارد و دیگر اینکه پذیرش ایقاع مشروط مستلزم جاری کردن قواعد و مقررات عقود در ایقاعات است مانند فسخ آن در صورت ممنتع شدن انجام مورد شرط، که شرح آن خواهد آمد.

بحث اصولی

در میان فقهای امامیه عده ای درج خیار شرط ضمن ابراء و طلاق را منتفی دانسته اند (۷) بدون اینکه وضعیت حقوقی چنین ایقاعاتی را بررسی کنند و نیز بدون اینکه ایقاع مشروط را تشریح کنند از این مبحث گذشته اند. به طوری که در بحث ماهیت ایقاعات گذشت، عنوان کردیم خاصیت ایقاع یک‌طرفه بودن آن است و اینکه صرف انشای یک اراده برای تحقق آن کافی است وجود دو اراده برای تحقق این عمل حقوقی، وصف ایقاع بودن آن را زائل می‌کند و ماهیت عقدی به آن می بخشد. در اعمال حقوقی مشروط، دو طرف وجود دارد یکی مشروط له و دیگری مشروط علیه، که درج یک شرط مستلزم ایجاب مشروط له و قبول مشروط علیه است. شرط یک تعهد تبعی است که وجود حقوقی مستقلی ندارد و اعتبار آن در کنار وجود مشروط یعنی همان ماهیت حقوقی یا تعهد اصلی است تا مشروطی وجود نداشته باشد شرط نمی توان موجود گردد و منشأ اثر باشد انضمام یک شرط به تبع ایجاد یک ماهیت حقوقی است. مندرج نمودن شرطی ضمن ایقاع مستلزم تحقق مشروط است بدین توضیح که موجب و قابل ضمن اقدام به ایجاد مشروط به درج شرط ضمن آن مبادرت می ورزند. مشروط همان عمل حقوقی است که ضمن آن شرطی قرار داده می شود. ما فسخ را به عنوان مثال عمل حقوقی در نظر می گیریم که شرطی ضمن آن شود. همان‌ طور که گفتیم شرط وجود حقوقی مستقلی ندارد ایجاد یک شرط باید همراه با ایجاد عمل حقوقی باشد به طوری که مشروط له و مشروط علیه با توافق اراده مشروط یا عمل حقوقی را انشاء کنند تا یک شرط پیدایش یابد، چطور ممکن است توافق اراده ای فسخ را به وجود نیاورد ولی موجد شرط باشد. چگونه امکان دارد یک تعهد فرعی با اتفاق اراده دو طرف به وجود آید ولی تعهد اصلی را یک اراده ایجاد کند؟ در توجیه این نظر گفته اند عمل حقوقی را که همان فسخ فرض می‌کنیم را یک اراده به وجود می آورد فقط شرط را دو اراده ایجاد می‌کنند بعد آن را منضم به عمل حقوقی می نمایند. این دیدگاه عقلائی نیست و منطق حقوقی آن را نخواهد پذیرفت. به طوری که عنوان شد شرط موجود مستقلی نیست و باید متصل به مشروط شود تا مبنای تاثیر شناخته شود به طوری که شرط یا تعهد فرعی با مشروط یا تعهد اصلی پیکره واحدی را تشکیل می‌دهند به طوری که هر دو جزء موضوع عمل حقوقی می‌شوند و قابل انفکاک از هم نیستند. توضیح اینکه در قبول نظریه ایقاع مشروط باید بپذیریم که دو اراده در تحقق فسخ و شرط ضمن آن مداخله دارند و مشروط و شرط تواما با انشای دو طرف به وجود می‌آیند در حالی که ماهیت ایقاع آن است که یک اراده آن را به وجود آورد و اراده طرف در تحقق آن هیچ اثری نباید داشته باشد و ماهیت ایقاعی که با مداخله دو اراده محقق شده است دیگر ایقاع نیست. با این حال چگونه ما قبول کنیم فسخ را دو اراده ایجاد کنند در حالی که ایقاع بودن آن را بپذیریم؟… رابطه مشروط با شرط رابطه سبب و مسبب است مشروط، سبب ایجاد شرط (مسبب) است و طرفین باید اول سبب را ایجاد کنند تا مسبب حاصل شود در واقع شرکت در ایجاد مسبب جز با شرکت در واقع ساختن سبب امکان پذیر نیست پس نتیجه می گیریم که در ایقاع مشروط طرفین باید اول فسخ را با اراده خویش انشاء کنند و ضمن آن شرطی در نظر بگیرند در حالی که انحلال عقد به اراده طرفین اقاله است نه فسخ، گمان باطل نرود که مشروط ساختن فسخ موجب تبدیل آن به اقاله و در نتیجه جاری شدن آثار تفاسخ عقد می شود که شرح آن در ادامه خواهد آمد. پذیرش ایقاع مشروط قائل شدن ماهیت عقدی برای این عمل حقوقی است که این مسئله با ساختار و حقیقت ایقاع سازگار نیست و ما ناگزیریم آن را باطل بدانیم.

همچنان که گفته شد بر پذیرش نظریه ایقاع مشروط خدشه های بسیاری می توان وارد ساخت یکی از ایرادات این است که باید فسخ ایقاع را هنگام تخلف شرط بپذیریم در صورتی که در هیچ قانونی مجوزی برای فسخ و رجوع از ایقاع در غیر موارد مصرح شناخته نشده است فسخ مخالف اصل عدم ولایت است نمی توان آن را به موارد مشکوک تسری داد. توضیح اینکه اگر ما بپذیریم که امکان دارد ضمن ایقاع شرطی درج نمود با پذیرش تأسیسات مختص عقود، باید ضمانت اجرای آن را نیز که طبق ماده ۲۴۰ قانون مدنی فسخ عقد است بپذیریم. فسخ عقد در صورت ممتنع شدن انجام شرط در جهت حمایت از مشروط له است در مواردی که شرط ضمن عقد امید و محرکی برای وی در جهت انشاء عقد محسوب می شد حال که از منافع شرط محروم شده است و احساس ضرر می‌کند مقنن به یاری وی شتافته و حق فسخ عقد را به وی داده است. اگر ایقاع مشروط را بپذیریم ناگزیر فسخ آن را در هنگام محروم شدن از منافع شرط برای مشروط له یا موقع نیز باید بپذیریم در حالی که این پذیرش خلاف قانون و اصول حقوقی است. عقلائی نیست ما درج شرط ضمن ایقاع را بپذیریم و در مواقع ممتنع شدن انجام شرط دست از حمایت مشروط له برداریم و وی را متضرر رها کرده و ضمانت اجرای برای آن در نظر نگیریم این خلاف انصاف و عدالت است که وجدان حقوقی از آن بیزار است. مجوز فسخ ایقاع در این موارد همان‌ طور که گفته شد خلاف اصول حقوقی است علاوه بر آن در عرف حقوقی نه چنین چیزی رایج است نه قابل پذیرش و همان‌ طور که گفته شد فقها بر این عقیده ادعای اجماع نیز کرده‌اند. فسخِ فسخ منطقی نیست چنانچه کسی انشاء فسخ عقد کند در واقع آن را انحلال ‌کرده‌است و آثار آن از زمان فسخ قطع شده است و نمی توان با فسخ این ایقاع بدون سبب قانونی دوباره آثار عقد جاری شود ساری شدن آثار عقد مستلزم انشاء عقد جدیدی است و تمامی شرایط صحت یک عقد را لازم دارد. همینگونه است ‌در مورد ابراء که در موارد ممتنع شدن شرط باید فسخ آن بپذیریم در حالی که مشغول ساختن ذمه شخصی که دینش ساقط شده است با فسخ ایقاع پذیرفتنی نیست جامعه و اجتماع سالم این عمل را قبیح و مستهجن می پندارد و با مبنای احسانی بودن این ایقاع منافات دارد. اگر در صورت ممتنع شدن انجام شرط قائل به بطلان ایقاع شویم دیگر از منطق حقوقی فاصله کهکشانی گرفته ایم! بطلان عقیده ایقاع مشروط از این نظر نیز نتیجه می‌دهد. تصور نرود که چون شرط نتیجه در عقد به محض تشکیل عقد مقتضی است و منشأ اثر می‌باشد پس نمی توان به مشروط شدن ایقاع لطمه ای وارد آورد از این جهت که به نفس اشتراط آثار آن جاری می شود دیگر امتناع از انجام شرط موضوعیت ندارد. این عقیده صحیح نیست زیرا هر چند ماده ۲۳۶ قانون مدنی حصول شرط نتیجه را به نفس اشتراط عنوان ‌کرده‌است لیکن این اطلاق مقید شده است به اینکه حاصل شدن نتیجه موقوف به سبب خاصی نباشد. ‌بنابرین‏ اگر کسی ضمن عقدی شرط کند که فلان مال بایع متعلق به مشتری باشد و بعد از عقد کشف شود که آن مال متعلق به بایع نبوده است و مالک رد ‌کرده‌است و چون سبب انتقال مال مالکیت مشروط علیه است و این سبب حاصل نشده است پس شرط نتیجه عقیم می ماند و مشتری مستنبط از ماده ۲۴۰ قانون مدنی حق فسخ عقد را دارد. پس از این جهت هم نمی توان درج شرط نتیجه ضمن ایقاع را صحیح دانست چراکه در صورت حدوث فرض فوق باید حق فسخ ایقاع را به مشروط له داد که در فساد این عقیده بحث شد.

اگر در توجیه صحت چنین ایقاعی بگوئیم اندراج شرط ضمن ایقاع موجب بطلان عمل حقوقی نمی شود بلکه بطلان شرط، نتیجه می‌دهد و ایقاع با

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1401-09-24] [ 11:52:00 ق.ظ ]




    1. ۱ – شمس ،دکتر عبدا… ،آیین دادرسی مدنی ،پیشین ، ص۳۸ ↑

    1. ۱ – شمس ،دکتر عبدا… ،آیین دادرسی مدنی ،ص۸۵ ↑

    1. – ‌در مورد مشروع نبودن دعوا (بند۸)به نظر می‌رسد که این موضوع یک امر ماهوی محسوب می شود و دادگاه بدون ورود به ماهیت دعوا نمی تواند در باره ی آن تصمیم بگیرد .لذا ذکر مورد مذکور به عنوان ایراد شکلی صحیح نیست. ↑

    1. ۱ – زراعت ،دکتر عباس ،آیین دادرسی مدنی ،انتشارات دانشپذیر، چاپ سوم ،تهران ،۱۳۸۹ ↑

    1. – شمس ،دکتر عبدالله ، آیین دادرسی مدنی ،ص۸۷ ↑

    1. – همان ،ص۸۸ ↑

      1. – تامین خواسته موضوع ماده ۲۲۵قانون آیین دادرسی از اموری است که قطع نظر از رسیدگی به ماهیت دعوی مورد توجه دادگاه واقع می شود و رسیدگی به ادعای جعلیت که در قانون مذکور در مبحث رسدگی به دلائل عنوان گردیده از امور ماهوی محسوب است ‌بنابرین‏ اگر در دعوای مدنی قرار تامین خواسته صادر شود مدافعات خوانده در ماهیت دعوای که از جمله ادعای جعلیت نسبت به سند می‌باشد اعم از اینکه ادعای جعل با تعیین جاعل یا بدون تعیین شده باشد مانع اجراء قرار تامین که قبلا صادر شده نخواهد بود و قرار تامین با رعایت ۲۳۶قانون آیین دادرسی مدنی ابلاغ و اجرا ء می شود زیرا قرار از اعمال دادرسی محسوب نیست ؛ نظریه شماره۱۷۲۳۷ مورخ۱۷۵۱۳۴۳ ↑

    1. – کاتوزیان ،ناصر ،اثبات و دلیل اثبات ،جلد۱،چاپ دوم ،نشر میزان ،۱۳۸۲ میر محمد صادقی ، حسین ، حقوق کیفری اختصاصی ، جرائم علیه امنیت و آسایش عمومی ،چاپ دوم ، نشر میزان ،۱۳۸۱ ↑

    1. – گلدوزیان ، ایرج ،حقوق جزای اختصاصی ،جرائم علیه تمامیت جسمانی ، صدمات معنوی ،اموال و ما لکیت ، انتشارات دانشگاه تهران ، ۱۳۸۲ ↑

    1. – میر محمد صادقی ، حسین ، حقوق کیفری اختصاصی ، جرائم علیه امنیت و آسایش عمومی ،چاپ دوم ، نشر میزان ،۱۳۸۱ ↑

    1. ۱ – زراعت ، عباس ،قانون آیین دادرسی مدنی در نظم حقوقی ایران ،چاپ دوم ، انتشارات خط سوم ، ۱۳۸۴ ↑

    1. ۱ –« دادرس دادگاه حقوقی که بدون ابلاغ دادخواست و ضمایم آن و وقت دادرسی به خوانده ، و نیز بدون اعلام ختم جلسه ی دادرسی مبادرت به صئور حکم تخلیه نموده بر خلاف مقررات و قوانین آیین دادرسی رفتار نموده و مرتکب تخلف شده است ». رأی‌ شماره ۲۶۸-۱۷/۱۱/۱۳۷۱ دادگاه عالی انتظامی قضات ، نقل از :کریم زاده ، احمد ،نظارت انتظامی در نظام قضایی ، تهران ، انتشارات روزنامه ی رسمی ،۱۳۸۰، جلد ۲۲-« مامور ابلاغ باید تاریخ ابلاغ را با تعیین روز و ماه و سال در اخطاریه قید نماید و عدم قید تاریخ موجب بطلان ابلاغ خواهد شد.» حکم شماره ۳۳۳- ۱۱/۲/۱۳۲۸ شعبه ۴ دیوان عالی کشور ، نقل از: متین ، احمد ، مجموعه رویه قضایی ،شامل آرای شعب و هیات های عمومی دیوان عالی کشور از سال ۱۳۱۱تا ۱۳۳۵ ،تهران، چاپخانه هاشمی ، بی تا ↑

    1. ۱ – در بند ۶ ماده ۵۱ قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی تصریح شده که خواهان بایستی هنگام تقدیم دادخواست ادله استنادی خود را در دادخواست ذکر نماید . بنا به مراتب پس از تقدیم دادخواست و حین رسیدگی چنانچه دلائلی از ناحیه خواهان ابراز شود ، آن دلائل غیر قابل ترتیب اثر است علت چنین تصریحی در قانون این است که خوانده پس از دریافت نسخه ی دوم دادخواست و ضمائم آن ، در حدود همان دلایل و ضمائم دادخواست مبادرت به ‌پاسخ‌گویی‌ و تهیه ی لایحه ی دفاعیه می کند و یا در دادگاه دفاع می کند و از دلائل و مدارکی که خواهان بعدا به دادگاه ارائه می کند مستحضر نمی باشد : نظریه شماره ۲۸۳۸/۷ مورخ ۲۱/۴/۱۳۸۰۲-«رسیدگی به دلایل در جلسه ی دادرسی و با دعوت اصحاب دعوا ارز قواعد آمره ی دادرسی و لازم الرعایه است .» رأی‌ شماره ۱۳۸۰۵-۴۳۳-۲۶/۲/۱۳۷۱ ، شعبه ی ۳ دیوان عالی کشور ، نقل از : بازگیر ، یدالله ، تشریفات دادرسی مدنی در آینه ی آرائ دیوان عالی کشور ، تهران ، فردوسی ، ۱۳۸۱، جلد ۴ ، ص ۳۲٫ ↑

    1. ۱ – ابن فرحون هالکی ،التبصره ، جلد۱ به نقل از فقه تطبیقی ،ادله اثیات دعوا ، ترجمه سعید منصور آرانی . ↑

    1. ۱ – دیانی ، دکتر عبدالرسول ،تربیب دلایل بین مستندات رأی‌ قاضی ،مجله دادرسی ، شماره ۳۰ ، ص ۳و شماره۳۱ص۱۳ ↑

    1. ۱ – دمر چیلی ،قانون تجارت در نظم حقوق کنونی ، ص ۹۴۷ ، چاپ ۱۳۸۰ ↑

    1. ۱ – ماده ۱۳۱۰ق . م.مصوب ۱۳۱۴«اگر موضوع دعوا عقد یا ایقاع، بیش از پانصد ریال باشد نمی توان آن را به وسیله ی شهود اثبات کرد اگر چه مدعی ، مدعی به خود را به پانصد ریال تقلیل داده یا از مازاد آن صرف نظرکند.« ↑

    1. ۱ – امامی ، دکترسید حسن، حقوق مدنی ، انتشارات ابوریحان ، جلد۶٫ص۶۵ ↑

    1. ۱ – معین ، دکتر محمد ، منبع پیشین ، جلد ۱ ، ص ۱۰۱۷ . ↑

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:52:00 ق.ظ ]




۱-۹) ابزار و روش گردآوری داده ها

در این پژوهش به منظور جمع‌ آوری داده های مورد نیاز پژوهش، از روش مطالعه کتابخانه‌ای و بررسی می‌دانی استفاده می‌شود و همچنین جهت جمع‌ آوری سایر اطلاعات مورد نیاز از پرسشنامه و مصاحبه استفاده خواهد‌گردید. و نیز به دلیل اینکه تحقیق مشابهی جهت استخراج دریافت نگردیده‌است، پرسشنامه‌ها با کسب نظر اساتید محترم و ساخته و طراحی خواهند شد.

۱ – ۱۰) روش های تحلیل داده ها

ابتدا با توجه به نظرخبرگان به شناسایی عوامل SWOT و استراتژیهای برای هریک از حالتها پرداختیم و در ادامه ﺑﻤﻨﻈﻮر ﺗﺠﺰﯾﻪ و ﺗﺤﻠﯿﻞ داده ﻫﺎی ﺑﺪﺳﺖ آﻣﺪه از تکنیک SWOT-ANP با توجه به تئوری یوکسل و داگدویرن اولویت‌بندی استراتژیها با بهره گرفتن از ﻧﺮم اﻓﺰار های اﮐﺴﻞ و Expert Choice انجام شد.

فصل دوم : ادبیات پژوهش

۲-۱ ) مقدمه

در میان پیشرفت‌های دانش مدیریت در دهه های گذشته می توان به پیدایش جنبشی تازه به نام ” مدیریت استراتژیک” (راهبردی) اشاره کرد. این جنبش که در اصل در بستر کوشش‌های پر رقابت بازرگانی تولد یافته و هم اکنون راه رسایی را در دیگر زمینه‌های مدیریت در پیش گرفته است، به دلیل توانمندی اصول و موازین آن توانسته جایی برای خود بگشاید و با پذیرش همگانی روبرو گردد.

ضرورت توجه به مدیریت استراتژیک از آن جهت است که با بهره گرفتن از روش های خاص بیم ها و تهدید‌های احتمالی را بازشناسی کرده و با به کار بستن تمهیدات لازم آن ها را به فرصت‌های نیکو مبدل می‌کند. بر پایه این شیوه تفکر، مدیران در همه بخش‌های زندگی باید به بررسی در افق کار خود بپردازند و از آنچه پیش‌بینی می‌شود برنامه ای شایسته و کارساز فراهم آورند. مدیریت استراتژیک نه تنها از همه روش های معمول برای بررسی و دریافت پدیده ها بهره می‌گیرد که خود با تکیه بر اصول و قواعد تازه می‌کوشد تا خطرهای احتمالی را به کامیابی‌های قطعی مبدل سازد و توان پایندگی سازمان‌ها را افزایش دهد.

۲-۲) ﺑﺨﺶ اول : اﺳﺘﺮاﺗﮋی

۲-۲-۱) مفهوم استراتژی

واژه “استراتژی” از لغت یونانی استراتژیا [۱]گرفته شده است که در حدود ۴۰۰ سال قبل از میلاد به کار می‌رفته و به هنر و علم هدایت نیروهای نظامی اطلاق می‌شده است. لغت مذبور نیز ظاهراً از کلمه ” استراتگو”[۲] مرکب از ” استراتوز” به معنای ارتش و “اگو” به معنای رهبر گرفته شده است که به معنای فرمانده لشکری است. گویا در شهر آتن ده قبیله و خانواده وجود داشته که هرکدام از این قبیله‌ها دارای رئیس بوده اند. از اجتماع این روسا مجلس سنا یعنی شورای عالی حاکم به وجود می آمده است. هر قبیله یک واحد نظامی تقدیم دولت می‌کرده که از اجتماع این واحدها هنگ به وجود می‌آمده است . هنگ را تاکسیس می‌نامیده اند. فرمانده هر تاکسیس یعنی فرمانده هر هنگ، استراتگو نام داشته است.

استراتگوس در ابتدا به نقش ژنرالها در فرماندهی ارتش مربوط می‌شد، سپس به معنای ژنرالها در به کارگیری مهارت‌های رفتاری و روانشناسی در ایفای بهتر نقش به کار می‌رفت. فنونی را که یونانیان و رومیان برای احراز پیروزی در جنگ به کار می‌بردند در حقیقت نوعی حیله نظامی بود، ” استراتژم” یا ” استراتژمس” می‌نامیدند. به طوری که ملاحظه می‌شود، استراتژی به حیله ها و تدابیر فرمانده نظامی اطلاق می‌شد و این قدیمی ترین تعریف استراتژی است :” هنر فرماندهان، تدابیر و حیله های نظامی و هنر فرماندهی جنگ”. در زمان ناپلئون استراتژی تعریف دیگری پیدا کرد: ” علم حرکات و طرحهای نظامی”. به هر حال در اواخر قرن هجدهم به معنای” علم فرماندهان عالی به معنای ترکیبی از اطلاعات نظامی آن ها و حرکاتی که به کار می بسته اند” بود.

انجمن عالی نظامی آمریکا در سال ۱۹۶۳ استراتژی را اینگونه تعریف کرده‌است : ” استراتژی ، علم و فن توسعه و ایجاد قدرت‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی ملت به هنگام صلح و جنگ به منظور تامین حداکثر پشتیبانی از سیاست‌های ملی و افزایش احتمال پیروزی و کاهش احتمال شکست است.” (ابراهیمی نژاد، ۱۳۷۹، ۱۴).

هنری مینتزبرگ استراتژی را به پنج مفهوم که به پنج P معروف است ، به کار برده است که عبارتند از طرح ، تمهید، الگو و سرمشق، موقعیت و جایگاه و دیدگاه و چشم انداز. بر اساس یک تعریف استراتژی عبارت است از طرحها و برنامه های مدیریت برای کسب نتایج منطبق با رسالت و اهداف سازمان.

استراتژی را می توان از سه دیدگاه مهم بررسی کرد: ۱) تدوین و ایجاد استراتژی ۲) اجرای استراتژی ۳) کنترل و اصلاح استراتژی .

۲-۲-۲) مفهوم سیاست یا خط مشی

اگر بخواهیم استراتژی را به نحو مؤثر اعمال کنیم لازم است سازمان برای اطمینان از هماهنگی و پیوستگی فعالیت‌ها مکانیسمهایی داشته باشند. ‌بنابرین‏، باید برنامه ها با استراتژی هماهنگ شوند تا سازمان از مسیر منحرف نشود. برای رفع اختلاف ایجاد شده‌ ناشی از موقعیتهای داخلی سازمان، باید طرحهایی را جهت اجرای وظایف تعیین شده تهیه کرد. طریقه عمده‌ای که به وسیله آن دیدگاه های اجرایی به مرحله عمل در می‌آیند ایجاد خط مشیها و فرآیندهای اداری است.

سیاست یا خط مشی عبارت است از راهنمای انجام کار جهت نحوه تخصیص منابع و نیز تعیین وظایف در سازمان به نحوی که مدیران اجرایی بتوانند استراتژی سازمان را به طور صحیح اجرا کنند. خط مشیها راهنمای فعالیت هستند و بر چگونگی اجرای وظایف تعیین شده سازمان دلالت می‌کنند. همچنین مبنایی را برای مدیران سطوح پایین جهت تصمیم‌گیری ‌در مورد تخصیص منابع فراهم می‌کنند.

تعیین خط مشی پس از تعیین استراتژی صورت می‌گیرد. بدین منظور برای رسیدن به استراتژی باید آن را به بخش‌هایی تقسیم نمود که هریک از آن بخش‌ها را خط‌مشی گویند. وقتی صحبت از خط مشی می‌شود منظور نگرش جزئی‌تر به ابعاد گوناگون استراتژی برای آسانتر اجرا کردن آن است. خط مشی راهنمایی است برای تفکر در تصمیم‌گیری هنگامی که تصمیمات اتخاذ می‌شوند، خط مشیها این تصمیمات را داخل مرزهای معین قرار می‌دهند. خط مشیها نیازمند عمل نیستند اما به منظور راهنمایی و هدایت مدیران به هنگام تصمیم‌گیری مورد استفاده قرار می‌گیرد.

خط مشی را معمولا مدیران اتخاد می‌کنند؛ تعیین خط مشی در حد مدیریت عالی نیست. ولی هرچه مدیریت بالاتر سازمان در آن وارد شود اهمیت بیشتری خواهد داشت ( ابراهیمی نژاد، ۱۳۷۹ ، ۱۴(.

۲-۲-۳) مأموریت‌

مأموریت‌ سازمان ، مقاصد آن سازمان است یا در واقع فلسفه وجودی آن. مأموریت‌ بیان می‌دارد که مثلا یک خدمت، مثل خانه تکانی یا محصولات شرکت ، مثل اتومبیل ها ، چه چیزی یا چه فایده ای به جامعه می‌دهد ؟ یک مأموریت‌ خوب طراحی شده ، هدف بنیادی و بی نظیری را تعریف می‌کند که باعث متمایز شدن یک سازمان از دیگر سازمان‌های مشابه‌اش می‌شود و قلمروی فعالیت‌های شرکت را ‌در مورد محصولات ( کالا و خدمات)عرضه شده و بازارهای هدف ، مشخص می‌کند. مأموریت‌ تنها به وضعیت کنونی سازمان مربوط نمی‌شود بلکه به آنچه که می‌خواهد بشود نیز می‌پردازد ، مأموریت‌ یعنی چشم انداز استراتژیک مدیریت درباره ی آینده سازمان. یک بیانیه مأموریت‌ آشکار می‌کند که کیست و چه می‌کند (هانگر،۱۳۸۱، ۲۲).

۲-۲-۴) مدیریت استراتژیک

مدیریت استراتژیک را می‌توان مجموعه‌ای از اقدامات دانست که از طریق آن ها مدیریت عالی سازمان باید وظایف زیر را به انجام برساند :

    1. تحلیل فرصت‌ها و تهدید‌ها یا موانعی که در محیط خارجی وجود دارد.

    1. تحلیل نقاط قوت و ضعف سازمان در محیط داخلی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:52:00 ق.ظ ]




در بین بیمه های بیان شده بیمه مسئولیت از جمله ی ‌بیمه‌هایی است که به دلیل مزایایی که می توان برای آن برشمرد از اواخر سده نوزدهم به شکل قابل توجه ی در حال توسعه است.[۲۵۸]

غالباً بیمه مسئولیت و شرط عدم مسئولیت را شبیه به هم می دانند اما باید گفت که میان آن ها تفاوت ماهوی وجود دارد، در شرط عدم مسئولیت ذمّه فرد به طور مطلق از مسئولیت بری می شود در حالی که در بیمه مسئولیت، مسئولیت از ذمه شخصی به ذمه شخص دیگر منتقل می شود اما مسئولیت همچنان باقی می ماند و از بین نمی رود[۲۵۹] و از سوی دیگر شرط عدم مسئولیت و بیمه مسئولیت هردو در موارد عمدی نافذ نیستند امادر بیمه مسئولیت از تقصیر سنگین حمایت می شود درحالی که شرط عدم مسئولیت در این مورد بی اثر است[۲۶۰] در حقیقت ضررهای عمدی و در حکم عمد و تقصیر سنگین را نمی توان بیمه کرد.[۲۶۱] علاوه بر آن موضوع بیمه باید مشروعیت داشته باشد.[۲۶۲]

یکی از بیمه های که می توان نام برد بیمه مسئولیت مدنی دارندگان وسایل نقلیه موتوری مصوّب ۱۳۴۷ است. تا قبل از تصویب قانون فوق مسئولیت دارندگان وسایل نقلیه تابع قواعد عمومی مسئولیت بود و در صورت تقصیر، راننده یا مباشر وسیله نقلیه ی مقصر مکلف به جبران خسارت زیان‌دیده شناخته می شد.در بسیاری از موارد راننده وسیله نقلیه قادر به جبران خسارت زیان‌دیده یا اولیاء دم او نبود به همین علت قانون‌گذار با هدف بیمه کردن بیمه گذار در برابر حوادث ناشی از وسایل نقلیه ی مورد استفاده آن ها و تضمین حق زیان‌دیده ی ثالث قانون بیمه اجباری مصوّب ۴۷ را تصویب نمود.[۲۶۳]

مطابق با ماده ۱ این قانون ” کلیه دارندگان وسایل نقلیه موتوری زمینی و انواع یدک و تریلر متصل به وسایل مذبور و قطارهای راه آهن اعم از اینکه اشخاص حقیقی یا حقوقی باشند مسئول جبران خسارات مالی و بدنی هستند که در اثر حوادث وسایل نقلیه مذبور و یا محمولات آن ها به اشخاص ثالث وارد شود و مکلفند مسئولیت خود را از این جهت نزد شرکت بیمه ایران و یا یکی از مؤسسات بیمه داخلی که اکثریت سهام آن ها متعلق به اتباع ایرانی و صلاحیت آن ها به پیشنهاد وزارت دارایی و اقتصاد مورد تأیید دولت باشد بیمه نماید.” ‌بر اساس این ماده برای اولین بار دارندگان وسایل نقلیه موتوری مسئول جبران خسارت ها شناخته شده اند و قانون‌گذار برای دارندگان وسیله نقلیه فرض تقصیر کرده و صرف انتساب زیان به وسیله نقلیه را موجب مسئولیت دارنده شناخته است.[۲۶۴] ‌بنابرین‏ صرف اثبات بی تقصیری دارنده را از مسئولیت معاف نمی کرد اما در سال ۱۳۸۷ این قانون اصلاح شد و قانون اصلاح قانون بیمه اجباری مسئولیت مدنی دارندگان وسایل نقلیه موتوری زمینی در مقابل شخص ثالث به تصویب رسید. ‌بر اساس ماده ۱ قانون اصلاحی، تمام دارندگان وسیله نقلیه موتوری زمینی و ریلی مکلف به بیمه کردن وسایل نقلیه خود در قبال خسارت های بدنی ومالی که به اشخاص ثالث وارد می‌کنند شدند، که در این صورت شرکت های بیمه خسارت را پرداخت می‌کردند البته در برخی از موارد شرکت های بیمه زیر بار مسئولیت جبران خسارت نمی روند از جمله این موارد تمام شدن مدت بیمه نامه یا بیمه نبودن خودرو و مواردی است که راننده مسئول خسارت شناخته نمی شود که در این صورت پای صندوق تأمین خسارت های بدنی به میان می‌آید. در ماده ۱۰ قانون اصلاحی به مانند قانون سابق صندوقی به نام صندوق خسارت های بدنی پیش‌بینی شده است اما مزیت ماده ۱۰ قانون جدید نسبت به قانون سال ۴۷ آن است که در قانون سابق و آیین نامه صندوق تأمین خسارت های بدنی مصوّب ۴۸ در بسیاری از موارد خسارت ها بلاجبران باقی می ماند و یا به طور کامل جبران نمی شد اما در قانون اصلاحی قانون‌گذار میزان تعهدات صندوق را به طور قطعی معین نموده که معادل دیه یک مرد مسلمان در ماه های حرام می‌باشد.[۲۶۵]

صندوق تأمین خسارت های بدنی در مواردی پرداخت خسارت را برعهده می‌گیرد که بیمه گر خاصی مانند سازمان های بیمه اجتماعی یا سایر بیمه ها خسارت بدنی شخص ثالث را نپردازد. همچنین مطابق با ماده ۱۲ آیین نامه صندوق تأمین خسارت های بدنی مصوب۴۸، صندوق آخرین مسئول جبران خسارت های بدنی به شمار می‌آید ‌بنابرین‏ در صورتی که زیان‌دیده از سوی سایر سازمان های بیمه غرامتی دریافت نموده باشد صندوق تأمین خسارت های بدنی تا میزان پرداختی از مسئولیت معاف می‌گردد و در برابر زیان‌دیده هیچ مسئولیتی نخواهد داشت.[۲۶۶]

قانون‌گذار در قانون فوق تلاش دارد تا خسارت اشخاص ثالث به طور کامل تضمین و جبران گردد به همین دلیل منابع مالی گوناگونی برای تأمین مالی این صندوق پیش‌بینی نموده است و در تبصره ۱ ماده ۱۱ این قانون مقرر می دارد ” در صورت کمبود منابع مالی صندوق، دولت موظف است در بودجه سنواتی سال بعد کسری منابع صندوق را تأمین نماید.”[۲۶۷]

از طرفی بند ج ماده ۱۱ می‌گوید در صورتی که صندوق خسارت ثالث را پرداخت کند می‌تواند به نیابت از زیان دیده به دارنده وسیله نقلیه برای دریافت چیزی که پرداخت ‌کرده‌است مراجعه نماید.

یکی دیگر از انواع بیمه ها بیمه نامه ی مسئولیت حرفه ای پزشک است که با گذشت ۲۸ سال در کشور وضعیت مناسبی ندارد پزشکان با اخذ برائت از بیمار یا ولی او از زیر بار خسارت احتمالی در آینده شانه خالی کرده و به همین علت هیچ تمایلی برای بیمه کردن خود ندارند. زیرا بدون پرداخت وجهی با برائت تحصیل شده مسئولیت خویش را بیمه می‌کنند و به همان هدفی که با وجود بیمه به آن می‌رسند رسیده و این یکی از بزرگترین موانع پیشرفت و توسعه ی بیمه مسئولیت پزشکان است.

بیمه می‌تواند آثار خطرات احتمالی را به بهترین شکل جبران نماید. بدین ترتیب منافع پزشکان که به علت بی احتیاطی و یا غفلت و به طور غیر عمد مسئولیتی برایشان ایجاد شده تأمین شود و مسئولیت خود در برابر اشخاص ثالث را بیمه (بیمه مسئولیت مدنی حرفه ای پزشکان)و در صورت لزوم حادثه دیده و یا ورثه وی به وسیله شرکت‌ها و مؤسسات بیمه تأمین شوند.

اما متأسفانه در کشور ما عده کمی از پزشکان مسئولیت مدنی خود را بیمه می‌کنند.[۲۶۸] بیمه مسئولیت با توجه به امنیتی که برای بیمه گذار از خطرات احتمالی فعالیت ها ایجاد می‌کند و نقش و فایده ی انکار ناپذیری که دارد درکشورهای متمدّن به علت رشد حرف و صنایعی که با نوآوری نیز همراه است به سرعت درحال پیشرفت و گسترش است و فرقی میان مسئولیت قهری و یا قرار دادی وجود ندارد.[۲۶۹]

در بیمه مسئولیت پزشکان استثنائاتی ذکر شده که از شمول تعهدات بیمه‌گر خارج است و در واقع بیمه گر بیشتر به منافع خود اندیشیده است نه بیمه گذار. که البته وجود این استثنائات بیشتر به ضرر بیمار زیان‌دیده تمام می شود:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:52:00 ق.ظ ]




جدول ۲-۲

یک دقیقه مجازات زمانی مؤثر خواهد بود که:

۱-افراد از قبل در جریان آنچه که باید انجام گیرد، باشند، نه اینکه در شرایط عدم اطلاع قرار گیرند.

الف) نیمه نخست توبیخ

۲-مجازات باید بلافاصله پس از خطا اعمال گردد.

۳-اشتباه افراد را به آن ها به طور ویژه گوشزد نمایید.

۴-به افراد احساس خود را ‌در مورد اقدام اشتباه آن ها بازگو کنید و آن ها را در عدم اطلاع قرار ندهید.

۵-با چند ثانیه سکوت ناخوشایند، احساس خود را به آن ها انتقال دهید.

ب)نیمه دوم توبیخ

۶-دست دادن و لمس آن ها، به گونه ای که احساس کنند که به درستی شما با آن ها هستید.

۷-ارزشی را که برای آن ها قائلید به آن ها یادآوری نمایید.

۸-به آن ها القاء کنید که برای آن ها شخصیت قائل هستید ولی از عملکرد خاص آن ها ناراضی می باشید.

۹-وقتی توبیخ پایان یافت، به آن ها القاء کنید که موضوع را خاتمه یافته تلقی کنند.

(سیدجوادین،۱۳۸۷،ص۳۸۴)

فصل دوم : ادبیات پژوهش

مقایسه میان لمس کردن آهن گداخته و اجرای انضباط روشن است، اما در زیر هر یک از این نکات این تشبیه بیشتر بررسی می شود.( دولان و شولر ،۱۳۸۱،ص ۵۳۴)

سیستم انضباط در سازمان به یک بخاری داغ تشبیه گردیده و سیستمی مؤثر دانسته شده است که دارای همان خصوصیات باشد. یعنی:

-همان طور که دست زدن به بخاری داغ، سوزان و دردناک است، تنبیه و مجازات نیز باید تجربه ای تلخ و ناخوشایند باشد تا فرد مصمم شود دیگر آن را تکرار نکند.(سعادت،۱۳۹۰،ص۳۲۲)

-با لمس بخاری داغ، دست بلافاصله می سوزد و علت آن نیز برای فرد کاملاً روشن است. در سازمان نیز فرد باید به محض اینکه خطایی مرتکب شد مجازات گردد تا بداند چرا مجازات می شود. البته باید دقت داشت که این اصل، یعنی فوریت مجازات، باعث شتابزدگی در تصمیم گیری نشود و بدون تحقیق کافی پیرامون موضوع فرد بی گناهی مجازات نگردد. اگر به نظر می‌رسد خطایی رخ داده است باید به انفصال موقت فرد اکتفا کرد و اعمال مجازات را موکول به روشن شدن قضیه و یافتن مدارک کافی و غیرقابل انکار نمود.(سعادذت،۱۳۹۰،ص ۳۲۲)

-همان طور که حرارت سوزان بخاری به فرد هشدار می‌دهد که در صورت دست زدن به آن چه اتفاقی خواهد افتاد، در سازمان نیز مدیر موظف است قبل از اعمال مجازات ‌در مورد فرد، هشدار و تذکر کافی به وی بدهد. ‌به این معنی که کارمند باید با قوانین و مقررات سازمان کاملاً آشنا باشد و بداند نقض آن ها چه عواقبی را دربر خواهد داشت. اگر به کارکنان صریحاً اخطار شده باشد که سرپیچی از قوانین و مقررات چه مجازاتهایی را در پی خواهد داشت، اعمال آن مجازات ‌در مورد کارکنان خاطی، امری طبیعی و عادلانه تلقی خواهد شد.(سعادت،۱۳۹۰،ص ۳۲۲)

-وقتی فاصله بین تخلف و اجرای مجازات طولانی شود، اثر اقدام انضباطی کاهش می‌یابد. هر قدر پس از تخلف اقدام انضباطی سریعتر انجام شود، احتمال اینکه فرد این انضباط را به تخلف ربط دهد و آن را صرفاً اقدامی از سوی مدیریت نداند بیشتر است. البته این فوریت نباید سبب شتاب بی مورد شود. اگر حقایق هنوز روشن نشده باشد، مدیران اغلب تصمیم به تعلیق موقت می گیرند تا بتوانند بعد تصمیم نهایی بگیرند.( دولان و شولر ،۱۳۸۱،ص ۵۳۵)

فصل دوم : ادبیات پژوهش

-مدیر باید پیش از آنکه دست به اقدام انضباطی بزند هشدار بدهد، یعنی فرد باید از مقررات سازمان آگاه شود و استانداردهای رفتاری آن را بپذیرد. وقتی هشدارها روشن کند که تخلف به اقدام انضباطی منجر می شود و چه مجازاتهایی در پی تخلف خواهد بود، کارکنان به احتمال بیشتری این اقدام را منصفانه تلقی می‌کنند.( دولان و شولر ،۱۳۸۱،ص۵۳۴)

-دست زدن به بخاری داغ، همیشه نتیجه یکسانی دارد. در سازمان نیز همیشه باید مجازات یکسانی برای تخلفات یکسان مقرر گردد. اگر در اجرای قوانین و مقررات انضباطی تبعیض وجود داشته باشد، نه تنها این قوانین تاثیر و اعتبار خود را از دست خواهند داد، بلکه اصولاً لیاقت و کاردانی مدیر زیرسئوال می رود. اگر کارکنان ندانند عواقب خطایی که مرتکب می‌شوند چه خواهد بود، دچار نگرانی و اضطراب می‌گردند و این امر معمولاً موجب تضعیف روحیه آنان و کاهش تولید یا پایین آمدن کارایی می‌گردد.علاوه بر قوانین و مقررات مدون، برخورد و عکس العمل سرپرست در مقابل تخلفات نیز تا حد زیادی، حد و مرز رفتار مجاز را برای کارکنان معین می‌کند. اگر در مقابل تخلفات مشابه، مثلاً تأخیر، سرپرست یکی را توبیخ کند و دیگری را توبیخ نکند، کارکنان دچار سردرگمی می‌گردند و نمی دانند که آیا دیر آمدن، تخلفی قابل مجازات محسوب می شود یا خیر. ‌بنابرین‏، نکته مهم و اصلی در اینجا این است که مسئولان باید در مقابل تخلفات یکسان رفتار یکسانی داشته باشند.(سعادت،۱۳۹۰،۳۲۳)

-البته قبلاً ‌به این نکته هم اشاره شد که تعیین نوع و شدت مجازات باید با توجه به موقعیت و شرایط نیز باشد. پس اگر با توجه ‌به این نکته، سرپرستی مجبور باشد برای خطاهای یکسانی دو نوع مجازات تعیین کند، باید علت را توضیح داده، تناقض و دوگانگی ظاهری در مجازات را توجیه کند.(سعادت،۱۳۹۰،ص۳۲۲)

-همان طور که هر کس بخاری داغ را لمس کند می سوزد، در سازمان نیز نوع و شدت مجازات باید به نوع تخلف بستگی داشته باشد، نه کسی که آن را مرتکب شده است.(سعادت، ۱۳۹۰،ص۳۲۳)

-در هنگام تعیین مجازات و اعمال آن،سرپرست باید به فرد تنبیه شده بفهماند که عمل وی مورد قضاوت قرار گرفته است، نه شخص وی و منظور از مجازات، اصلاح رفتار نامطلوب فرد است نه توهین به او یا تحقیر وی. بعد از اینکه فرد خاطی به خاطر تخلفی که مرتکب گردید، تنبیه شد،

فصل دوم : ادبیات پژوهش

سرپرست باید موضوع را خاتمه یافته تلقی نماید و رفتاری عادی با او در پیش گیرد.(سهادت،۱۳۹۰ ،ص۳۲۲)

-همچنین، رفتار منصفانه حکم می‌کند که اقدامها پایدار باشند. وقتی برخورد با نقض مقررات ناپایدار باشد، اثر آن از بین می رود، روحیه افراد تضعیف می شود آنان نسبت به صلاحیت مدیران دچار تردید می‌شوند، و بر اثر احساس عدم امنیت و نگرانی که در افراد پدید می‌آید بهره وری کاهش خواهد یافت. هر یک از کارکنان میل دارد بداند محدوده رفتار مجاز چیست و برای دریافت چنین بازخوردی حرکات مدیران را در نظر می‌گیرد. اگر فردی یک هفته پیش عمل خلافی انجام داده باشد ولی به جای اینکه بی درنگ با او برخورد شود هفت روز بعد سرزنش شود، تنبیه در پرده ای از ایهام قرار می‌گیرد. همین طور، اگر از بین فرد “الف” و فرد “ب” که هر دو در محل کار وقت را بیهوده می گذرانند فقط فرد “الف” سرزنش شود، “ب” بی تردید مدیر خود را بی انصاف خواهد شمرد. پس این نکته نشان می‌دهد که مجازات باید پایایی داشته باشد. البته نه بدان معنا که با همه یکسان برخورد کرد، چرا که این نیز نوعی بی توجهی به عوامل اقتضایی است که بیشتر بحث آن شد، اما این مسئولیت بر دوش مدیران است که هر گونه اقدام انضباطی را که ممکن است به نظر کارکنان ناپایدار برسد برای آن ها توجیه کنند.( دولان و شولر ،۱۳۸۱،ص۵۳۵)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:52:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم