پس هر گاه به جنبه های مثبت وجدانی و عقلی و شرعی نفس توجه کند، پاداش الهی نیز نصیب او می‌گردد مطابق با آیه فوق. و هرگاه به جنبه منفی و ضد ارزشی نفس توجه کند، کیفرو عقوبت الهی به او می رسد. این کیفر و عقوبت، سنت لا یتقیر الهی است:
«اسْتِکْبَارًا فِی الْأَرْضِ وَمَکْرَ السَّیِّئِ وَلَا یَحِیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ فَهَلْ یَنظُرُونَ إِلَّا سُنَّتَ الْأَوَّلِینَ فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلًا وَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِیلًا» [۲۶۰]
«[انگیزه‏] این کارشان فقط گردنکشى در [روىِ‏] زمین و نیرنگ زشت بود و نیرنگ زشت جز [دامن‏] صاحبش را نگیرد. پس آیا جز سنّت [و سرنوشتِ شوم‏] پیشینیان را انتظار مى‏برند؟ و هرگز براى سنّت خدا تبدیلى نمى‏یابى و هرگز براى سنّت خدا دگرگونى نخواهى یافت‏.»
یعنى از روى تکبّر و جبّارى و سرکشى بر خداى تعالى و نخوت و غرور، پیرو دیگرى باشند. و قصد زیان زدن به مؤمنین و مکر السیّئ، هر مکر و فریبى است که ریشه‏اش دروغ و نیرنگ، و بنیاد و پایه‏اش بر تباهى باشد. براى آنکه بعضى از مکرها و نقشه‏ها نیکو است و آن مکر مؤمنین به کفّار است هر گاه با آنها پیکار کردند، خوبست که با آنها مکر کنند و آنها را فریب داده و مغلوب نمایند، و مقصود در اینجا مکر و خدعه به رسول خدا و باهل دین و مسلمین است، و مصدر، به صفت مصدر اضافه شده، و تقدیرش «و مکروا کمکر السیئ» است و مکر کردند مکر بدى بدلالت قول خدا. پس آیا انتظار ندارند مگر روش خداى تعالى را در امّت‏هاى گذشته که هلاکشان کند هر گاه تکذیب کردند پیامبران او را که عذاب بر ایشان نازل شود و بلا بر ایشان بیاید بجهت پاداش و کیفر کفر و تکذیبشان.[۲۶۱]
۵-۴-۴-۲. نکاتی در کیفر ارتداد
لذا باید در مورد کیفر ارتداد در اسلام نکاتی را متذکر شد:
نکته ۱. شخصی که در خانواده ای مسلمان به دنیا آمده است تا قبل از بلوغ به تبعیت از پدر و مادر در حکم مسلمان است که اصطلاحاً به او مسلمان حکمی می گویند که چند احتمال در بعد از بلوغ او در مورد اتخاذ دین وجود دارد.
الف) بعد از رسیدن به بلوغ، مسلمان می ماند: که در این صورت اسلام او اسلام فطری و حقیقی است چون به واسطه اختیار خود بر دین پدر و مادر خود باقی مانده و آن را پذیرفته است. چنین شخصی اگر بعد از قبول اسلام در دوران بلوغ کافر شود مرتد محسوب شده و حکم او قتل است.
ب) قبل از رسیدن به بلوغ و یا همزمان با بلوغ از دین پدر و مادر خود عدول می کند:اگر این شخص به بلوغ رسید یهودی یا مسیحی شد، مرتد محسوب می شود؛ ولی ارتداد او ارتداد از اسلام حکمی است و ارتداد از اسلام حکمی سبب حکم قتل نمی شود، حداکثر چیزی که در ارتداد حکمی وجود دارد تعزیر است که آن هم به صلاحدید حاکم شرع واگذار شده است لکن به حکم اینکه کافر است از پدر و مادر خود ارث نمی برد و دیگر احکام مربوط به کفار در مورد او جریان می یابد. [۲۶۲]
نکته ۲. همانطور که در معنی ارتداد نهفته است منظور از ارتداد، رد بعد از قبول است. یعنی در صورتی شخص مرتد می شود که اسلام را با عقل و اختیار قبول نماید و بعد از آن دوباره رد نماید در این صورت مرتد می باشد لذا مجازات مرتد نه تنها منافاتی با آیه کریمه «لا اکراه فی الدین» ندارد بلکه یکی از اهداف مجازات مرتد به خاطر اکراه وارد کردن او در دین است زیرا که در صدر اسلام عده ای از کفار و مشرکین به منظور تبلیغات منفی و ایجاد اکراه در دین مسلمانان در ابتدای روز اعلام اسلام می کردند و به ظاهر مسلمان می شدند . اما در پایان روز دوباره از اسلام بر می‌گشتند وکافر می شدند تا به این وسیله تزلزل در دین مسلمانان ایجاد کرده و به نوعی باعث اکراه معنوی مسلمانان به ترک دینشان می شدند. قرآن کریم در این باره می فرماید: «وَقَالَتْ طَائِفَهٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ آمِنُوا بِالَّذِی أُنْزِلَ عَلَى الَّذِینَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهَارِ وَاکْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ»[۲۶۳] «و جماعتى از اهل کتاب گفتند: «در آغاز روز به آنچه بر مؤمنان نازل شد، ایمان بیاورید، و در پایان [روز] انکار کنید شاید آنان [از اسلام‏] برگردند»
نکته ۳ : در آیات قرآن به فتنه ارتداد و آثار سوء آن تصریح شده است:
آیه کریمه زیر ضمن اینکه ترغیب به ارتداد از دین را نوعی فتنه می داند که از قتل بدتر است، به کافر شدن مرتد و تبعات سوء آن اشاره می کند: «یَسْئَلُونَکَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ قِتالٍ فیهِ قُلْ قِتالٌ فیهِ کَبیرٌ وَ صَدٌّ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ وَ کُفْرٌ بِهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ إِخْراجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَکْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَ الْفِتْنَهُ أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَ لا یَزالُونَ یُقاتِلُونَکُمْ حَتَّى یَرُدُّوکُمْ عَنْ دینِکُمْ إِنِ اسْتَطاعُوا وَ مَنْ یَرْتَدِدْ مِنْکُمْ عَنْ دینِهِ فَیَمُتْ وَ هُوَ کافِرٌ فَأُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ وَ أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ»[۲۶۴] «از تو در باره کارزار در ماه حرام مى‏پرسند. بگو: کارزار در آن، گناهى بزرگ و باز داشتن از راه خدا و کفر ورزیدن به او و [باز داشتن از] مسجد الحرام [حج‏]، و بیرون راندنِ اهل آن از آنجا، نزد خدا [گناهى‏] بزرگتر، و فتنه [شرک‏] از کشتار بزرگتر است. و آنان پیوسته با شما مى‏جنگند تا- اگر بتوانند- شما را از دینتان برگردانند. و کسانى از شما که از دین خود برگردند و در حال کفر بمیرند، آنان کردارهایشان در دنیا و آخرت تباه مى‏شود، و ایشان اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود.»
کلام مورد بحث در آیه فوق این است که معصیتى عبادتى را از بین ببرد و یا عبادتى معصیتى را بپوشاند و محو سازد، و تحقیق در این مسئله اینست که اسلام جمیع گناهانى را که در دوران کفر بجاى آورده تکفیر و محو میکند چنانچه گفته‏اند و کفر همه عبادات را باطل و نابود مینماید زیرا چنانچه شرط صحت عبادت اسلام و ایمان است، موافاه یعنى بقاء بر اسلام و ایمان تا آخر عمر هم شرط صحت است و اگر کافر شود کاشف از این است که از اول ایمان واقعى نداشته و عبادات او صحیح نبوده است.[۲۶۵]
و امّا غیر اسلام و کفر از عبادات یا معاصى تکفیر و احباط آنها نسبت بسایر اعمال ثابت نیست بنص آیه شریفه «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ * وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ »[۲۶۶] «پس هر که هموزن ذرّه‏اى نیکى کند [نتیجه‏] آن را خواهد دید. *و هر که هموزن ذرّه‏اى بدى کند [نتیجه‏] آن را خواهد دید» که صریح است در اینکه هر کس هر عملى از خوب یا بد انجام دهد جزاى آن را مى‏بیند.
۵-۴-۴-۲-۱.
عوامل تحقق ارتداد
«ارتداد» که از واژه «رد» گرفته شده، در لغت به معنای بازگشت است. در فرهنگ دینی، بازگشت به کفر ارتداد و ردّه نامیده می‏شود،[۲۶۷] البته مسأله ارتداد و احکام جزایی مترتب بر آن به اسلام اختصاص ندارد. در برخی دیگر از ادیان و مذاهب بزرگ نیز هر گاه کسی از دین برگزیده و منتخب روی گرداند، کافر به شمار می‏آید و بدان سبب که از دین سابق برگشته، مرتد خوانده و مجازات می‏شود. [۲۶۸]
اموری که سبب کفر می‏شود، هر گاه از سوی یک مسلمان صورت پذیرد، عوامل تحقق ارتداد نیز به شمار می‏آید. این امور عبارت است از:

    1. انکار اصل دین: مانند انکار وجود خدا، وحدانیت وی، رسالت حضرت ختمی مرتبت (ص) یا معاد و حیات پس از مرگ. با انکار یکی از این امور فرد کافر می‏شود؛ مثلاً اگر به خدا ایمان داشته باشد، ولی به شریعت حضرت محمد (ص) ایمان نیاورد، کافر شمرده می‏شود؛ «الکافر هو من انتحل غیر الاسلام»[۲۶۹]«کافرکسی است که اسلام را قبول ندارد و به غیر اسلام اعتقاد پیدا کرده است»
      ۲. انکار یکی از احکام ضروری و بدیهی دین اسلام[۲۷۰] مانند انکار وجوب نماز یا روزه. هر مسلمانی می‏داند در دین اسلام نماز و روزه واجب است. ممکن است کسی منکر اصل دین اسلام و شریعت محمدی (ص) نشود؛ ولی به دلیل انکار یکی از احکام ضروری اسلام کافر گشته، حکم ارتداد بر وی جاری گردد؛ «الکافر هو من و انتحله غیر الاسلام و جحد ما یعلم من الدین ضروره»[۲۷۱] البته فقها در این مسأله که آیا صرف انکار یکی از ضروریات دین موجب کفر و ارتداد می‏شود ـ مانند بهائیان، قادیانی‏ها و افرادی چون کسروی که پیامبر را تکذیب نمی‏کنند ولی می‏گویند شما معانی کلمات پیامبر (ص) را نمی‏فهمید.یا باید مستلزم انکار اصل دین باشد و فرد به این نکته توجه داشته باشد. مثلاً انکار وجوب نماز و روزه، به این معنا باشد که من قبول ندارم در اسلام چنین حکمی وضع شده، پس (نعوذ الله) پیامبر دروغ گفته است ـ اختلاف نظر دارند. اگر منکر جدید الاسلام به شمار آید یا دور از کشورهای اسلامی زندگی کند، به گونه‏ای که روشن نبودن بداهت این حکم نزد وی ممکن باشد، به کفر وی حکم نمی‏شود.
    1. انکار یکی از احکام قطعی ولی غیر ضروری اسلام[۲۷۲]: هر گاه کسی به طور مشخص بداند مثلاً روزه در عید فطر حرام است یا روزه مسافر (جز در موارد خاص) باطل است و یا پوشش اسلامی بانوان واجب است، ولی با وجود این منکر آن گردد، مرتد می‏شود؛ چون این امر به انکار رسول خدا (ص) یا تکذیب آن حضرت می‏انجامد.

البته لازم نیست انکار دین یا ا حکام شریعت مقدس حتماً با گفتار صریح و آشکار باشد. هر گفتار یا کرداری که سبب تکذیب، انکار، عیب گذاری و ناقص شمردن، تمسخر و استهزای دین اسلام یا اهانت به مقدسات و کوچک شمردن و دست برداشتن از آن گردد، موجب تحقق کفر و ارتداد می‏شود؛ مانند افکندن قرآن در کثافات یا پاره یا تیرباران کردن آن. از این روی، هر رفتار و گفتاری که نتیجه آن عدم حقانیت دین اسلام و در نتیجه بی‏فایده بودن اعتقاد به آن باشد، موجب کفر و ارتداد می‏گردد .[۲۷۳]
۵-۴-۴-۲-۲. انواع مرتد
در فقه اسلامی مرتد دو نوع است و هر یک احکامی جداگانه دارد:
الف) مرتد فطری: کسی است که پدر یا مادر یا والدینش هنگام انعقاد نطفه وی مسلمان بوده، بعد از بلوغ، آیین اسلام را پذیرفته و سپس به کفر روی آورده است؛ مانند سلمان رشدی که پدرش مسلمان است.
ب) مرتد ملی: کسی است که پدر و مادرش هنگام انعقاد نطفه وی کافر بوده‏اند؛ بعد از بلوغ، اظهار کفر کرده، سپس مسلمان شده و بعد از آن به کفر باز گشته است.[۲۷۴]
۵-۴-۴-۲-۳. مجازات ارتداد
اگر مرتد فطری مرد باشد، علاوه بر برخی از احکام مدنی مانند فسخ پیمان نکاح و جدایی از همسر بدون نیاز به طلاق و تقسیم اموال بین ورثه، به اعدام محکوم است و توبه‏اش، از جهت ظاهری، پذیرفته نمی‏شود؛ یعنی اگر با اعتقاد و باور قلبی توبه کند، خدای متعال می‏پذیرد و نماز و عبادتش صحیح است؛ اما بر جریان حکم اعدامش تأثیر ندارد. اگر مرتد ملی توبه کند، پذیرفته می‏شود؛ حتی قبل از جریان هر گونه حکمی، نخست وی را به توبه و بازگشت به ا سلام دعوت می‏کنند و سه روز ـ برخی از فقها مانند شیخ طوسی گفته‏اند به قدر لازم به او مهلت می‏دهند. اگر در این مدت توبه کرد، آزاد می‏شود؛ و گرنه به اعدام محکوم می‏گردد. البته زن مرتد، از هر نوع که باشد کشته نمی‏شود. او را به توبه فرا می‏خوانند، چنانچه توبه کرد، آزادش می‏کنند؛ و گرنه در زندان باقی می‏ماند، هنگام نماز تازیانه می‏خورد و در تنگنای معیشتی قرار می‏گیرد تا توبه کند.[۲۷۵]
۵-۴-۴-۲-۴. فلسفه مجازات مرتد
در فرهنگ اسلامی، انسان موجودی دو بُعدی (مادی و معنوی) است؛ حکومت باید در جهت تأمین منافع مادی (دنیوی) و اخروی (معنوی) مردم تلاش کند و منافع مادی باید مقدمه‏ای برای تأمین منافع اخروی و معنوی به شمار آید. از این رو، هنگام تزاحم و تعارض، مصالح معنوی مقدم است. خدای متعال به مقتضای لطف و حکمتش برای تأمین مصالح دنیوی و اخروی، شریعتی آسمانی به بشر ارزانی داشته است. در این زمان، پذیرش عقاید اسلامی و اجرا کردن قوانین آن تنها راه نیل به آن مصالح شمرده می‏شود.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

بنابراین، مجازات مرتد اقدامی شایسته و بازدارنده است تا دیگران دریابند نمی‏توانند ارزش‏های جامعه را نادیده بگیرند و هر روز به دینی جدید روی آورند. مجازات ارتداد برای استفاده بهینه از آزادی مذهبی و ایجاد فضای سالم برای بهره‏برداری شایسته از آن است نه محدود ساختن آزادی مذهبی. اسلام از پیروان خود پیروی کورکورانه و بی‏دلیل را نمی‏پذیرد.
اسلام می‏گوید: «فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئکَ الَّذِینَ هَدَئهُمُ اللَّهُ وَ أُوْلَئکَ هُمْ أُوْلُواْ الْأَلْبَاب»[۲۷۶] «پس بشارت ده به آن بندگان من که * به سخن گوش فرا مى‏دهند و بهترین آن را پیروى مى‏کنند اینانند که خدایشان راه نموده و اینانند همان خردمندان» قرآن کریم از کسانی که برای خدا شریک قائل شده‏اند یا به سبب تعصب مذهبی و غرور ملی بهشت را مخصوص خود و خود را ملت برگزیده خدا می‏دانند، دلیل و برهان می‏خواهد[۲۷۷] و می‏فرماید «قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین»[۲۷۸] «بگو: اگر راست مى‏گویید، دلیل خود را بیاورید.»
بنابراین، اسلام پیش از آن که کسی را به عنوان پیرو بپذیرد، به او هشدار می‏دهد چشم و گوش خود را باز کند و درباره آیینی که می‏خواهد بپذیرد، آزادانه بیندیشد؛ چنانچه از لحاظ عمق و استدلال روحش را قانع ساخت ـ البته حتماً قانع می‏سازد ـ در شمار پیروانش در آید و گرنه حق دارد هر چه بیش‏تر درباره‏اش تحقیق و بررسی کند. قرآن مجید به پیامبرش دستور می‏دهد: «وَ إِنْ أَحَدٌ مِّنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتىَ‏ یَسْمَعَ کلََامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَالِکَ بِأَنهَُّمْ قَوْمٌ لَّا یَعْلَمُون» [۲۷۹] «و اگر یکى از مشرکان از تو پناه خواست پناهش ده تا کلام خدا را بشنود سپس او را به مکان امنش برسان، چرا که آنان قومى نادانند»
بر همین اساس، اسلام هشدار می‏دهد چشم و گوش خود را باز و دلایل و منطق این دین را دقیقاً بررسی کنید، اگر شما را قانع نکرد و مجذوب اصالت و واقعیت خود نساخت، در برابرش گردن ننهید[۲۸۰] «لا اکراه فی الدین»[۲۸۱] ولی هر گاه مسلمان شدید، دیگر نمی‏توانید از آن باز گردید.
این سختگیری، علاوه بر آن که سبب می‏شود مردم دین را امری سرسری و تشریفاتی ندانند و در پذیرش و انتخابش بیش‏تر دقت کنند، راه سودجویی را بر مغرضان و دشمنان کینه توز اسلام می‏بندد تا نتوانند از این راه، آیین میلیون‏ها مسلمان را بازیچه امیال شوم خود قرار دهند و در انظار عمومی آن را از اعتبار ساقط کنند.[۲۸۲]
در فرهنگ اسلامی از آن جهت که دین حقیقی نزد خدا اسلام است،[۲۸۳] هر کس خدای متعال یا وحدانیت وی، حیات پس از مرگ (معاد)، شریعت اسلامی یا نبوت حضرت محمد(ص) را باور نداشته باشد، کافر قلمداد می‏شود[۲۸۴] البته جوهره همه ادیان الهی واحد است؛ گرچه به مقتضای تفاوت شرایط اجتماعی، شرایع نیز تفاوت می‏یابند؛ در هر عصری، تنها یک شریعت بر حق است و سایر شرایع، به دلیل تفاوت شرایط قبلی یا وقوع تحریف، نسخ می‏شود احترام اسلام برای شریعت‏های پیش، مانند یهودیت و مسیحیت، صرفاً به دلیل تحمل و بردباری و تسامح عملی و تأیید همزیستی مسالمت‏آمیز است نه پذیرش حقانیت و اصالت کنونی آن‏ها.[۲۸۵] بنابراین، چنان که علامه مطهری می‏فرماید:
«کافی نیست که انسان یک دینی داشته باشد و حداکثر این باشد که آن دین، منتسب به یکی از پیامبران آسمانی باشد، با این استدلال که همه ادیان آسمانی از لحاظ اعتبار، در همه وقت یکسان هستند، بلکه دین حق در هر زمانی یکی بیش نیست و بر همه کس لازم است که در هر زمان، پیغمبر صاحب شریعت از سوی خدا در آن عصر را اطاعت کنند تا آن که نوبت به حضرت خاتم الانبیا(ص) رسیده است. [۲۸۶] در این زمان، اگر کسی بخواهد به سوی خدا راهی را بجوید، باید از دستورهای دین او راهنمایی بجوید و به حکم صریح قرآن، دینی جز اسلام پذیرفته نیست.»[۲۸۷]
نتیجه بحث:
اساساً خدای متعال انسان را آزاد ولی هدفمند آفریده است. از این رو، آزادی و حق انتخاب انسان موهبتی الهی برای نیل به کمال شمرده می‏شود. به همین جهت، از نظر اسلام، بت پرستی و شرک و کفر و الحاد در شأن انسان نیست؛ خداوند شرک و کفر را از انسان نمی‏پذیرد و مشرکان را نمی‏بخشد؛ «ان الله لایغفر أن یشرک به و یغفر ما دون ذلک» پس، عقوبت مرتد نیز با اختیار و آزادی انسان منافات ندارد زیرا مجازات مرتد اقدامی شایسته و بازدارنده است تا دیگران دریابند نمی توانند ارزش های جامعه را نادیده بگیرند و هر روز به دینی جدید روی آورند. مجازات ارتداد برای استفاده بهینه از آزادی مذهبی و ایجاد فضای سالم برای بهره برداری شایسته از آن است نه محدود ساختن آزادی مذهبی. اسلام از پیروان خود پیروی کورکورانه و بی دلیل را نمی پذیرد.
فصل ششم
۶-۱. نتیجه گیری نهایی
از مجموع مطالب پژوهشی و تحقیق شده در این پایان نامه در راستای پاسخ به سوالات مورد نظر، نتایج زیر حاصل شده است:
۶-۱-۱. آیا انتخاب دین امری اجباری است یا اختیاری
انتخاب دین امر اجباری نیست منتهی راه تمیز از باطل (رشد از غی) در قرآن بیان شده است و بدهی است که راه رشد و هدایت در پیروی از حق و دستورات دینی است. از نظر تکوین، در ماهیت دین اکراه و اجبار راه ندارد؛ یعنی در جهان خارج خداوند به انسان قدرت انتخاب داده و او را مختار آفریده است و در کنار این قدرت اختیار، عقل به او عطا کرده لذا انسان قدرت انتخاب هر دینی را دارد ولی از نظر تشریع، انسانها مکلف به پذیرش دین اسلام هستند و غیر از دین اسلام، دین دیگری از آنان پذیرفته نیست. قرآن کریم در این مورد می فرماید: «ومَن یَبتَغِ غَیرَ الاسلامِ دینًا فَلَن یُقبَلَ مِنهُ وهُوَ فِی الأخِرَهِ مِنَ الخـَسِرین» «هر کس جز اسلام، دینی دیگر جوید، هرگز از وی پذیرفته نشود و وی در آخرت از زیانکاران است»
۶-۱-۲. دلالت آیه لا اکراه فی الدین چیست
انسان در دنیا در انتخاب دین آزاد است اما این انتخاب ملزم به رعایت صحیح تکالیف و اوامر و نواهی الهی است. از آنجایی که خداوند عادل و فیاض است این حق را برای خود و به بندگان مکلف اعطاء فرموده است که در صورت انجام و پیروی از اوامر الهی مستحق پاداش باشند، در صورت ترک اوامر و پیروی از نواهی الهی به عنوان عقوبت آثار آن مستحق عذاب وکیفر گردند. آن‏چه پیغمبران مى‏خواهند، ایمان است نه اسلام ظاهرى و اظهار اسلام و ایمان، اجبار بردار نیست؛ چون ایمان اعتقاد، گرایش، علاقه است، اعتقاد و گرایش باطنى را با زور نمى‏شود ایجاد کرد.این ‏که قرآن مى‏گوید: ” لا اکراه فى الدین” نمى‏خواهد بگوید: دین را مى‏شود با اجبار تحمیل کرد، شما تحمیل نکنید، بگذارید مردم بدون اجبار دیندار باشند، بلکه از این باب است که دین را با اجبار نمى‏شود تحمیل کرد، آن‏که با اجبار تحمیل بشود، دین ‏نیست. اکراه ناپذیرى عقیده و دین ، موضوعى تردید ناپذیر است؛ ولى آیه “لا اکراه فى الدین” را نمى‏توان ناظر به این مسأله دانست؛ زیرا خداوند با اضافه کردن ” قد تبین الرشد من الغى” به تبیین علت حکم پرداخته و سرّ عدم اکراه را بیان کرده است. در این تعلیل، به‏جاى تأکید بر درونى بودن عقیده، که در این تحلیل ارائه شده است ، به آشکار شدن راه درست از نادرست استناد شده است؛ یعنى چون حق از باطل جدا شده است و تفکیک آن به راحتى امکان‏پذیر است، پس چه نیازى به اکراه وجود دارد؟ با توجه به این تعلیل، که در کنار” لا اکراه فى الدین” ذکر شده است: ۱. ” لا اکراه فى الدین” یک حکم انشایى و تشریعى است و مفاد آن نهى است؛ یعنى نباید کسى را بر دین و ایمان مجبور کرد. چنین کارى ممنوع و حرام است. ۲. از آن رو که پذیرفتن دین، علاوه بر اعتقاد قلبى، به اقرار زبانى نیاز دارد، لذا منع از اکراه بر دین، مرحله اظهار اسلام را نیز در بر مى‏گیرد و به کارگیرى زور و فشار، حتى براى گرفتن ا قرار زبانى به دین حق، مجاز نیست. ۳. جمله “لا اکراه فى الدین” یک حقیقت تشریعى که متکى به یک حقیقت تکوینى است؛ یعنى کسى را مجبور به پذیرفتن دین حق نکنید.
۶-۱-۳. دین مقبول نزد خداوند و امتیاز آن چیست
دین حقیقی و مقبول نزد خدا، همان دین و شریعت اسلام است. زیرا اسلام از ویژگی های در برابر ادیان دیگر مانند: جامعیت، جاودانگی، اجتهادپذیری، سهل و آسان گیری، آیین زندگی، ارتباط دنیا و آخرت و از هر گونه تحریف ناپذیری کتاب آسمانی قرآن معصون می باشد. و قرآن کریم، ره آورد انبیاء را دین حق می داند که دارای عقاید درست و مطابق با واقع است و رفتارهایی را مورد توصیه و تأکید قرار می دهد که از صفات کافی برای صحت و اعتبار برخوردار باشد. چنان که خداوند به پیامبر گرامی اسلام (صلی ا… علیه وآله وسلممی فرماید:
«اَلحَقُّ مِن رَبِّکَ» [۲۸۸] «[آنچه درباره عیسى گفته شد] حق [و] از جانب پروردگار تو است‏.»
ونیز: «اِنَّ الدِّین عِندَاللهِ الإسلام»[۲۸۹] «در حقیقت، دین نزد خدا همان اسلام است‏»
ونیز:« وَمَن یَتَّبِع غَیْرَ الإسلامِ دِیناً فَلَن یُقبَلُ مِنهُ»[۲۹۰] «و هر که جز اسلام، دینى [دیگر] جوید، هرگز از وى پذیرفته نشود».

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...