‌در سال‌ ۱۹۶۶ سانو [۳]و عده ای دیگر از جراحان ژاپنی ، برای کنترل رفتار حمله و پرخاش درکودکانی که ناراحتی مغزی داشتند قسمت عقب هیپوتالاموس را به مقدار کمی برداشتند و ملاحظه کردند که عمل جراحی آنان مفید بود وهمین عمل در منطقه میانی هیپوتالاموس نیز مفید بود .

  1. برونسون [۴]نقش هورمونها را د ر فیزیولوژی پرخاشگری بررسی ‌کرده‌است و نشان می‌دهد که تراشحات تستوسترون در رفتار جنگجویانه به افراد بزرگ سال مؤثر است .. نبرد کردن در تمام ترشحات غده داخلی تغیر ایجاد می‌کند .

-اثر داروها نیز در ایجادرفتار پرخاشگرانه مؤثر است ، مصرف آمفتامینها با سایر داروها در حیوانات جونده ایجاد خشم شدید می‌کند ولی دوام ندارد . یا مشخصات رفتار پرخاشگرانه حیوانات را در بر نمی گیرد ، مصرف کلر و دپازپوزین موجب تقلیل پرخاشگری می شود ( پرخاشگری وناکامی ص ۱۳)

    1. به طور کلی در افراد بهنجار تعداد دفعاتی که در آن ها رفتار پرخاشگرانه تجلی می‌کند و صورتهایی که این رفتار به خود می‌گیرد . و موقعیت هایی که در آن بروز می‌کند همه تا حدود زیادی تابع یادگیری و تاثیرات اجتماعی است .

دیدگاه های مختلف ‌در مورد پرخاشگری :

    1. پرخاشگری به عنوان یک سائق : فروید پرخاشگری را به عنوان یک غریزه اساسی می نگریست نیروی غرایز مرگ ، در درون جاندار انباشته می شود و سرانجام به حدی می‌رسد که باید تخلیه شود ، خواه روبه بیرون وبه شکل پرخاشگری آشکار و خواه روبه درو و به صورت اعمال خود تخریبی ، اعتماد به وجود سائق پرخاشگری بسیار رواج دارد ، زیرا خشونت را معمولا نوعی رفتار غیر منطقی ، ناگهانی و انفجاری تلقی می‌کنند ، چنانچه گویی نوعی نیروی پرخاشگری انباشته شده است و باید مفری پیدا کند ، نحوه انعکاس جنایات در جراید ، تلویزیون نیز معمولا مشوق چنین دیدگاهی است .

  1. پرخاشگری به ‌عنوان یک پاسخ آموخته شده : بر اساس نظریه یادگیری اجتماعی ، پرخاشگری هیچ فرقی با پاسخهای آموخته شده ندارد و پرخاشگری می‌تواند از طریق مشاهده یا تقلید ، آ”موخته شود ( مشاهده رفتار دیگران ، تقلید از رفتارها ی پرخاشگرانه ) و هر چه بیشتر تقویت شود احتمال وقوع آن بیشتر است . بندورا[۵] در آزمایش‌های که انجام داد نشان می‌دهد که تقلید کردن عامل مهمی در مدل‌های پرخاشگری کودکان است . او شباهت قابل توجه رفتار کودکانه و رفتار والدین آن ها را مورد تأکید قرار می‌دهد .

نتیجه :

پرخاشگری به عنوان یک فعالیت دفاعی در وجود انسان سازمان ویژه ای برای چگونگی بروز پیدا می‌کند ، این سازمان با تغییرات بیوشیمیایی و هورمونی فعال می شود . عوامل اجتماعی موجب تغییر و جهت دادن به پرخاشگری می‌گردند و پرخاشگری درفرد می‌تواند با والاگرایی همراه باشد و به صورتی مفید در آید .

مزلو[۶]می نویسد : در انواع حیوانات پرخاشگری به طور فطری برا ی دفاع است . اما در انسان فطری نیست ، بلکه حاصل اختلال در سازمان نیروهای بی اختیاری است که به دو عوامل درونی و بیرونی فرد و همچنین به کمبود فرهنگ و قدرت کنترل او وابسته است .

بندر[۷]معتقد است : کودک در انتظار آن است که بزرگتری او را در برابر حملات خصمانه محافظت کنند و می‌خواهد با او صحبت نمایند . غذا بدهند و لباس بپوشانند . ‌در مقابل‌ مزلو معتقد است که پرخاشگری به منزله پاسخ به ‌ناکامی‌های مانند گرسنگی ، کمبود عاطفی ، کمبود ارتباط با دیگران ، ضعف ارضاء جنسی و پذیرفته نشدن از طرف دیگران است . اگر پرخاشگری را به صورت واکنشی د رنظر بگیریم می پذیریم که پرخاشگری عکس العملی در برابر اعمال پرخاش دیگران است و وابسته به تربیت خانوادگی و کمبود های عاطفی است . (روف کاربالو)[۸]

انواع عکس العملهای پرخاشگرانه:

۱-پرخاشگری مستقیم :مستقما به شخص یا شی که موجد پرخاشگری است نشان داده می شود .

۲-پرخاشگری غیر مستقیم (جابجا شده ):چون شخصی نمی تواند پرخاشگری خود را به صورت مستقیم به عامل موجد پرخاشگری نشان بدهد ،آْنرا به فرد یا شی دیگری انتقال می‌دهد و موضوع پرخاشگری را جابجا می‌کند ،مثلا معلمی از دست همسرش عصبانی است ، خشم خود را با فریاد زدن بر سر دانش آموزان نشان می‌دهد چون قادر نیست به همسرش خشمگین شده و یا فریاد بزند . و یا کودکی که از دست والدینش عصبانی است چون نمی تواند با آن ها با پرخاش واکنش نشان بدهد ، اسباب بازی‌های خودش را خراب کرده ویا می شکند .

    1. پرخاشگری درونی : که در آن ضربات خشم متوجه خود فرد است که در این نوع « دلهره [۹]» تسلط دارد مثل خود کشی .

    1. پرخاشگری بیرونی : که ضربات خود را به بیرون و محیط وارد می‌کند و در رابطه فرد با محیط به شکل تقلیدی .، اجتماعی و تکامل یافته تر بروز می‌کند مثل آدم کشی .

  1. پرخاشگری نسبت به خود : پرخاشگری نسبت به خود به صورت خود آزاری اولیه مثل خود را گاز گرفتن ، چنگ زدن ، .. خود آزاری ثانویه و هدایت شده مثل کوبیدن سر به دیوار ، نرده ، … که موجب زخمهای خطرناک می شود و آنافروید [۱۰]نشان داد که : پرخاشگری ثانویه در کودکانی که در مؤسسه نگهداری کودک هستند بیشتر است . همچنین در کودکان عقب مانده و ‌روان‌پریش اهمیت زیادتری دارد . رفتارهای خود آزاری ثانویه جزء اختلالات کم و بیش دائمی هستند و غالبا به حد افراطی می‌رسند و به منزله بروز خشم برای تخریب خود است . کودک نسبت به رفتار خود بی تفاوت است ولی ناظرین دستخوش ترس و وحشت می‌شوند . در خود آزاری اولیه ، رفتارهای که از کودک سر می زند ، از عوامل عادی و سرشتی شخصیت است یعنی وسیله ای است برای سازگاری ، اکتشاف ، سازماندهی و خود ‌کام‌ جویی او .

فصل دوم :

ادبیات مربوط به تحقیق

پیشینه تحقیق

تحلیلی از تحقیق های پیشین

  1. چکیده برخی از تحقیقاتی که در زمینه « پرخاشگری » « ناکامی » « آزمون روزنزوایگ » در کشورهای دیگر انجام گرفته است .

الف ) تحققات در زمینه پرخاشگری

  1. ( فروید ۱۹۰۰[۱۱] ) ‌در زمینه سائق های غریزی معتقد بود که همه رفتارهای ا زدو دسته غرایز متضاد نشأت می‌گیرد « غریزه های زندگی [۱۲]» که به زندگی و رشد انسان نیرو می بخشد . و « غریزه های مرگ [۱۳]» که انسان را به سوی نابودی سوق می‌دهد، کار مایه غریزه زندگی شهوت زیست – مایه [۱۴]است ، که عمدتاًً بر فعالیت های جنسی متمرکز است . غریزه های مرگ می‌تواند به شکل خود کشی و دیگر رفتارهای خود ویران گر متوجه درون شوند . و یا به صورت پرخاشگری به دیگران به سوی بیرون متوجه گردند . ‌بنابرین‏ میل جنسی و پرخاشگری دو انگیزه اساسی رفتار آدمی است .

( هلیگارد و اتکینسون ۱۹۸۵).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...