عوامل ژنتیکی: عوامل ژنتیکی در چاقی مؤثر هستند. مطالعات ۱۵ سال گذشته نشان می‌دهند که ژنتیک در تعیین وزن مؤثر است. ولی با این وجود بعید به نظر می‌رسد که افزایش معنادار چاقی در طی سال‌های ۱۹۸۰ تا کنون، به علت عوامل ژنتیکی باشد (فوستر، ۲۰۰۶) . ابتلا به چاقی در تاریخچه خوانوادگی در حدود ۸۰ درصد افراد چاق دیده می شود. یا این حال شاید این واقعیت نه به دلایل ژنتیکی، بلکه به دلیل همانند سازی مبتلایان، با الگوهای تغذیه ای والدین و روش های آن ها برای مدارا با مسایلی همچون اضطراب باشد. با این حال مطالعات در دو قلوهای همسان، که جدا از یکدیگر پرورش یافته اند، نقش توارث را آشکار می‌سازد. با وجودی که هیچ ژن خاصی در ابتلا به چاقی یافت نشده است ( سادوک و سادوک ۲۰۰۷) . لپتین، نروپیتید Y، گرین، کربوکسی پیتیداز E، ملانو کورتین ها ، پروتئین های غیر جفت شونده میتوکندریایی و پروتئین تابی از موارد ژنتیکی مؤثر در چاقی هستند (کومازی، ویلیامز، مارتین و بلانگر ۲۰۰۱)

 

عامل فعالیت جسمانی: کاهش قابل توجه فعالیت جسمانی عامل عمده ای در افزایش چاقی است. عدم فعالیت جسمانی سوخت و ساز انرژی را کاهش می‌دهد. با وجودی که هنگام صرف انرژی یا فعالیت جسمانی مصرف غذا افزایش می‌یابد ولی به تناسب آن در کاهش فعالیت جسمانی مصرف غذا یا کالری کاهش نمی یابد ( سادوک و سادوک ۲۰۰۷)

 

عامل آسیب مغزی : تخریب هیپوتالاموس شکمی میانی می‌تواند موجب چاقی در حیوانات گردد اما دلیل بسیار نادری در چاقی انسان به شمار می رود. شواهدی وجود دارد که سیستم عصبی مرکزی خصوصاً در ناحیه هیپوتالاموس شکمی میانی و جانبی در پاسخ به نیاز بدن به انرژی، دریافت غذا را تنظیم می‌کند. (سادوک و سادوک ۲۰۰۷)

 

دیگر عوامل بالینی: بیماری‌های ژنتیکی نادر همچون سندرم پرادر – ویی و ناهنجاری های عصبی آندروکرین می‌توانند موجب چاقی شوند. اختلالات بالینی همچون اختلال کوشینگ و میکزودم نیز با افزایش وزن همراه هستند اختلالات نورو آندرکرین شامل دیستروفی چربی ناحیه ژنیتال نیز موجب چاقی و ناهنجاری های جنسی و استخوانی می‌گردند. برخی از افراد مبتلا به افسردگی، خصوصاً اختلال عاطفی فصلی، دچار افزایش وزن نیز می‌شوند. در افراد افسرده معمولا کاهش وزن دیده می شود اما برخی از آن ها نیز دچار اضافه وزن می‌گردند ( سادوک و سادوک ۲۰۰۷)

 

داروهای روانگردان: مصرف طولانی مدت داروهای استروئیدی با افزایش معنادار چاقی همراه هستند. بیماران مبتلا به افسردگی عمده ، سایکوز و اختلال دو قطبی حدود ۳ تا ۱۰ کیلوگرم اضافه می‌کنند این مسئله می‌تواند نتیجه سندروم های متابولیکی باشد. داروهای ضد روان پریشی آتپیک همچون اولانزاپین، کللوزاپین و تثبیت کننده های خلق مانند لیتیوم و کاربامازپین دارای عارضه جانبی افزایش وزن هستند ( سادوک و سادوک ۲۰۰۷)

 

عوامل روان شناختی: شواهدی وجود دارد که عوامل روان شناختی موجب چاقی می‌گردند از آن جمله می توان به ناتوانی در مهارت‌های مدارا و رو آوردن به پرخوری هنگام مواجهه با خشم، اضطراب، ناراحتی و مانند این ها اشاره کرد. الگوگیری از روش های تغذیه نا صحیح والدین و عادات غذایی بد مانند سریع غذا خوردن و ایستاده غذا خوردن از دیگر عوامل است. راه اندازهای پرخوری می‌توانند هیجانی، روانی یا اجتماعی باشند. نقش افکار خراب کار و اتوماتیک منفی نیز در پرخوری مورد توجه است و گاه همین افکار در رژیم های ناموففق و بازگشت وزن کاهش یافته مؤثر هستند. عادات بد غذایی مانند بدون آگاهی ذهنی غذا خوردن و …. مؤثر هستند ( بک ۲۰۰۸)

 

برخی از پژوهش ها نیز بر ساختار شخصیت یا تعارضات ناهشیار به عنوان دلایل روان شناختی چاقی تأکید نموده اند ( سادوک و سادوک ۲۰۰۵) در کنار نظریات تحلیل نظریه های عمده روان شناختی ‌در مورد چاقی به شرح زیر مطرح می شود.

 

۲-۵- گروه درمانی چاقی

 

به عبارت ساده گروه درمانی یک مداخله درمانی است که در گروه ارائه می شود. تعداد اعضای گروه درمانی چاقی ۶ تا ۸ نفر است.

 

گروه درمانی چاقی از بسیاری جهات نسبت به درمان انفرادی موثرتر و به صرفه تر است. بسیاری از مطالعات نشان داده است، که افرادی که تحت درمان گروهی قرار می گیرند به مراتب از افرادی که به صورت انفرادی درمان می‌شوند، وزن بیشتری کم می‌کنند.

 

با این وجود گروه درمانی برای افراد از نظر اقتصادی هم به صرفه تر است زیرا نسبت به درمان انفرادی ویزیت کمتری پرداخت می‌کنند حتی با وجود این ویزیت کمتر، ساعت جلسات گروه درمانی تا دو برابر بیشتر از جلسات انفرادی است.

 

۲-۶- پیشینه تحقیق

 

۲-۶-۱- تحقیقات انجام شده در داخل کشور

 

یافته های مطالعه حاضر نشان داد که ارتباط بین دو متغیر تصویر ذهنی و اختلال خوردن متقابل است. ‌بنابرین‏ با وجود نشانه های یکی از اختلالات ، احتمال وجود آشکار یا پنهان دیگری نیز وجود دارد. ‌بنابرین‏ آموزش کلیه افرادی چون والدین و آموزگاران و مراقبین بهداشتی توسط پرستاران بهداشت جامعه در زمینه مشکلات تغذیه ای می‌تواند در تشخیص و شناسایی زودرس اختلالات مؤثر باشد.

 

نوجوانان به ویژه جنس مونث در سنین بلوغ به دلایل متعدد از جمله عوامل فرهنگی، اجتماعی و نژادی توجه خاصی به وزن و شکل بدن خود دارند (استریگلر[۴۴]،۲۰۰۲) . بیشترین مشکل نوجوانان، در رابطه با تصویر ذهنی از خود مباشد، زیرا فرد در این دوره تغییرات جسمی و روانی را تجربه می‌کند و افزایش قد، وزن و ظهور صفات ثانویه در مدت زمان کوتاه تصویر ذهنی فرد را دچار تغییر می‌کند (کارسون و همکاران[۴۵]،۲۰۰۰ ).

 

تصویر ذهنی در برگیرنده عقاید، احساسات آگاهانه و غیرآگاهانه ‌در مورد بدن است (عمیدی وغفرانی پور[۴۶]،۲۰۰۶ ). تصویر ذهنی، تصویری روانی است که فرد از ظاهر فیزیکی خود دارد. به عبارت دیگر احساسات منفی و مثبتی است که فرد درباره شکل و اندازه بدن خود دارد. اگر چه تصویر ذهنی از بدن ساختاری چند بعدی است ولی غالبا به صورت درجاتی از ظاهر فیزیکی ( انداره، شکل و ظاهر عمومی) تعریف می شود . تصویر ذهنی منفی از خود می‌تواند منجر به نارضایتی از بدن و احساس جذاب نبودن و در نهایت مشغولیت فکری نسبت به وضعیت ظاهری قسمتی از بدن در حد اختلال عملکرد شود درک اشتباه از تصویر ذهنی می‌تواند به مشکلات جسمی و روحی منجر شود.

 

نارضایتی از تصویر ذهنی می‌تواند به صورت اختلالاتی چون افسردگی و اختلال خوردن مورد شناسایی قرار گیرد.) بیربک[۴۷]، (۲۰۰۵

 

اختلالات تصویر ذهنی و رفتارهای تغذیه ای از دوران نوجوانی شروع می‌شوند و افرادی که در بزرگسالی دچار اختلالات خوردن یا تصویر ذهنی منفی هستند عوامل خطر آن را از زمان نوجوانی دارا بوده اند زیرا در دوران نوجوانی، وزن عامل تعیین کننده جذابیت می‌باشد )ایورسون[۴۸]وهاتچینون[۴۹]،۲۰۰۵).

 

نتایج تحقیق نشان می‌دهد که ۴۰ تا ۵۰% دختران ۱۳ تا ۱۴ ساله نگران چاقی خود هستند نظر ‌به این که ‌در مورد این دو اختلال به خصوص ارتباط آن با یکدیگر در دانش آموزان شهر کرمان تحقیقاتی وابسته به شرایط فرهنگی، اجتماعی می‌باشد به گونه ای که ‌در مورد ماهیت ارتباط بین دو متغیر اتفاق نظر وجود ندارد( ضرغامی،۲۰۰۸) .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...