– به دلیل آنکه افراد را می توان در طبقات و دسته های مشترکی قرار داد، پس روش هایی که برای درمان یک بیماری خاص کاربرد دارند، برای افراد مبتلا به آن بیماری نیز مشترکند.

-هرچند ابعاد وجودی انسان به چند بعد جسمانی، روانی و اجتماعی تقسیم می‌شوند، ولی تأکید اساسی بر بعد جسمانی است.

دیدگاه مذبور، که به مکتب «زیست گرایی» نیز شهرت دارد، در مطالعه رفتار انسان، بیشترین اهمیت را برای بافت ها و اعضای بدن قایل می شود. این مکتب، که پایه اصلی روان پزشکی را تشکیل می‌دهد، بیشتر بر بیماری روانی توجه دارد، نه بهداشت روانی; زیرا بیماری روانی را جزو سایر بیماری ها به شمار می آورد. روان پزشکی، که در اواخر قرن هجدهم شاخه ای از پزشکی شناخته می شد و به درمان بیماری های روانی می پرداخت، از بیماری روانی مفهوم عضوی را در نظر می آورد. همان گونه که اشاره شد، دیدگاه «روان پزشکی» برای تبیین بیماری روانی به پدیده ها و اختلال های فیزیولوژیک اهمیت می‌دهد. این دیدگاه از علم پزشکی الهام می‌گیرد; زیرا علم پزشکی معتقد است: بیماری جسمی در اثر بی نظمی در عملکرد یا در خود دستگاه به وجود می‌آید. دیدگاه «روان پزشکی» درباره فرد دید تعادل حیاتی دارد; معتقد است: اگر رفتار شخص از هنجار منحرف شود، ‌به این دلیل است که دستگاه روانی او اختلال پیدا ‌کرده‌است. ‌بنابرین‏، فرض بر این است که در آینده نوعی نقص در دستگاه عصبی او کشف خواهد شد و همه اختلال های فکری و رفتاری بر اساس آن قابل تبیین خواهند بود. به دلیل آنکه دیدگاه «روان پزشکی» درباره فرد دید تعادل حیاتی دارد، طبق این دیدگاه، بهداشت روانی عبارت است از: نظام متعادلی که خوب کار می‌کند.

۱۵- الگوی رفتارگرایی:

طبق این الگو، سلامت روان به معنای وجود رفتار سازگارانه و عدم رفتار ناسازگارانه است. «رفتار سازگارانه» رفتاری است که فرد را به اهدافش برساند و «رفتار ناسازگارانه» رفتاری است که فرد را از رسیدن به اهدافش باز دارد. بر اساس چارچوب این دیدگاه، فرد سالم کسی است که در جامعه طوری رفتار کند که به اهدافش برسد. حال اهداف چه باشند و جامعه چه جامعه ای باشد، فرق نمی کند و چندان اهمیتی ندارد. بیمار هم کسی است که رفتارش او را به اهدافش نرساند. تلاش و هدف نهایی این الگو و نظام ارزشی آن این است که شیوه های رفتار سازگارانه و رسیدن به اهداف را به افراد آموزش دهد. در الگوی رفتارگرایی، اهتمام بر این است که فرد به هدفش برسد؛ فرقی نمی کند که این هدف خوب باشد یا بد، و ‌در کنارش حق دیگران ضایع شود یا نشود.

۱۶-الگوی انسان گرایی:

روان شناسی «انسانگرا» الگویی از سلامت روان را ارائه می‌دهد . در این الگو، بر طبیعت و جنبه‌های مثبت انسان و فعّال بودن وی تأکید می شود. طبق این الگو، «سلامت روان» به معنای رشد، شکوفاسازی و تحقق استعدادها و نیروهای درونی انسان است. از چشم انداز این الگو، انسان سالم کسی است که استعدادهای خود را شکوفا سازد و به کمال مطلوب و ایده آل برسد. در نظام ارزشی این الگو، هدف و هنر انسان رسیدن به کمال و شکوفاسازی تمام استعدادهای ذاتی و درونی وی است.

در دیدگاه «انسانگرا»، انسان با یک سلسله متنوع از استعدادها و نیروها متولّد می شود که روی هم رفته، به «طبیعت انسان» معروف است. این نیروها عبارتند از: هوش، نیازها و غرایز، معنویات و الهیّات، عاطفی بودن، اجتماعی بودن و مانند آن که بر اساس این الگو، تمام آن ها، هم سالم هستند و هم مثبت. همه انگیزه انسان و اصلی ترین انگیزه وی نیز شکوفاسازی این نیروهای سالم و مثبت است. طبق این الگو، انسان کلّیتی است متشکل از روح و جسم (تن و روان) که همواره به طرف خودشکوفایی و کمال در حرکت است. در این دیدگاه انسان را ذاتاً سالم، مثبت و فعّال می پندارد که با اراده، اختیار و مسئولیت خودش، اعمال و کردارش را انجام می‌دهد. وی مسئول سلامت خویش است و اگر هم مریض شود، خودش باید در درمانش فعّال و تصمیم گیر باشد.

تاریخچه بهداشت روانی :

درحقیقت بهداشت روانی را می توان یکی ازقدیمی ترین موضوعات به شمارآورد؛زیرابیماری های روانی از زمان‌های قدیم وجود داشته به طوری که «بقراط»درحدود۴۰۰سال قبل ازمیلادعقیده داشته که بیماران روانی را مانندبیماران جسمی درمان کرد.تقریبا ازسال ۱۹۳۰بعدازتشکیل اولین کنگره بین‌المللی بهداشت روان بودکه این رشته به صورت جزئی ‌ازعلوم پزشکی درآمدوسازمان های روان پزشکی ومراکزپیشگیری درکشورهای مترقی فعالیت‌های خودراشروع کردند.درسال۱۹۴۸درسومین کنگره بین‌المللی بهداشت روان که درلندن تشکیل شداساس فدراسیون جهانی بهداشت روان بنیان گذاری ‌شد و به عضویت رسمی سازمان یونسکووسازمان بهداشت جهانی درآمد.روز۱۸فروردین مطابق باهفتم آوریل روزجهانی بهداشت می باشدکه درسراسرجهان مسائل بهداشتی کشورهای موردبررسی قرارمی گیرد.

درایران علی‌رغم آن که اززمان «محمدبن زکریای رازی»وبعد«ابوعلی سینا»به بیماران روانی توجه داشتندولی به طوررسمی درسال۱۳۳۶برنامه های روان شناسی وبهداشت روان ازرادیوایران آغازشدودرسال ۱۳۳۸ اداره بهداشت روانی دراداره کل بهداشت ووزارت بهداری وقت تشکیل گردید.اگرچه ازسال ۱۳۱۹تدریس بیماری­های روان پزشکی دانشگاه تهران آغاز شد.

عوامل مؤثردراختلال بهداشت روانی:

۱-عوامل زیستی :تعدادی عوامل زیستی وجوددارند،که ازطریق آنهابه نسل بعدمنتقل می‌شوند،مانندافسردگی مادران قابل انتقال به فرزندانشان می‌باشد.تعدادی عوامل زیستی نیزمی ‌باشند که برکاربردسیستم عصبی مرکزی اثرگذاشته وسلامت روان را برهم می‌زنند،مثل اختلال درترشح غده تیروئیدکه برمغزاثر می گذاردوموجب کم طاقتی وعصبانیت درفردمی شوند.‌بنابرین‏ بهتراست درموارفوق آزمایشاتی انجام گیرد.

۲-عوامل عاطفی وروانی: انتطارات وذهنیات منفی ما،عوامل اصلی مشکلات روانی مامی باشند.عواملی مانند فشارروانی مستمر،فضای عاطفی سرد،جدایی،تبعیض وبی محبتی موجب افسردگی،وسواس،بی خوابی،بی قراری واضطراب درافرادمی شود.که ‌باید برای برطرف نمودن آنهابه صورت جدی اقدام نمودتاازاثرات سوءبردستگاه ایمنی جلوگیری شود.

۳-عوامل اجتماعی :خانواده واجتماع درتامین سلامت روانی افراد،نقش مؤثری دارند.کمبودهایی ‌در زمینه های تامین مسکن،شغل،تغذیه ‌و برخورداری ازرفاهی نسبی،همه وهمه برسلامت روانی انسان هااثردارند.

پیشگیری ‌از بیماری های روانی :

۱-پیشگیری اولیه :عبارت است ‌از کلیه اقداماتی که منجربه جلوگیری ازبروزبیماری می شود،مثل واکسیناسیون درطب عمومی .پیشگیری اولیه به کاربردروشهاوابزاری که ‌در جلوگیری ازظهوربیماری مؤثرهستنداشاره می کندو رفتارهای مثبت ‌را تقویت می‌کند.هدف مداخله ‌در پیشگیری اولیه،جلوگیری ‌از شروع بیماری واختلال روانی است.‌در پیشگیری اولیه افرادجامعه گروه هدف راتشکیل می‌دهند واهداف زیررابه طوراختصاصی در این مرحله دنبال خواهدشد:

-تاثیرشرایط محیطی ‌و آلودگی های زیست محیطی،شرایط اجتماعی واقتصادی برسلامت روان

-نقش عوامل ژنتیکی دربروزاختلالات روانی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...