این حقیقت که بی طرفانه بودن روش های بودجه ای و اجرای این روش ها دارای تأثیر مثبت بر رفتار و گرایش مدیران دارد،‌ نشان می‌دهد که روش های بودجه ای مناسب برای مدیران مهم است. وجود روش های بودجه ای ساختاری به مدیران فرصت ابرازنظر می‌دهد، مزایای مادی مانند پاداش های مرتبط با بودجه نصیب مدیران می‌کند و پاداش های معنوی مانند اعتماد به نفس را در مدیران تقویت می‌کند. استفاده سازمان از این روش‌ها حاکی از آن است که مدیران پرسنل را ارزشیابی کرده‌اند. از آنجایی که روش های بودجه ای معمول ماهیت ساختاری دارند و اینرسی حاکم بر سازمان ایجاب می‌کند که ساختارها بدون تغییر باقی بمانند،‌ مدیران تمایل به ثبات این روش‌ها خواهند داشت. ‌بنابرین‏ اگر مدیران معتقد باشند که روش های بودجه ای مناسب هستند و در آینده نیز ‌به این روال باقی خواهند ماند و براین اساس، انتظار دریافت مزایای مادی و معنوی از سازمان داشته باشند، بدیهی است که به منظور ترویج وتقویت این این رابطه سودمند و دستیابی به مزایای بلندمدت مورد انتظار، با رفتارها و گرایشات سازمان گرای بهبود یافته واکنش نشان خواهند داد و نسبت به بودجه های جاری واحد تحت مدیریتشان حساسیت زیادی نخواهند داشت.

( Brockner,2002)

۲-۶-۹)مفاهیم طراحی و اجرای روش های بودجه ای:

می‌دانیم که روش های بودجه ای مناسب یکی از ویژگی‌های مهم سیستم بودجه در هر سازمانی است و رفتارها و گرایشات مثبتی را در بین مدیران ترویج می‌دهد که در نهایت سازمان را در دستیابی به اهداف و مقاصد تجهیز می کند. علاوه براین، سازمان باید به بی طرفانه بودن هر دو جنبه روش های بودجه ای و اجرای این روش‌ها توجه نماید. اقدامات زیادی برای دستیابی به معیاری برای روش های بودجه ای مناسب می‌تواند با هزینه ای معقول، مورد استفاده قرار گیرد،‌ اما این اقدامات و مزایای مرتبط با آن برای پرسنل حسابداری و حسابرسی،‌ اعضای کمیته بودجه،‌ سرپرستان و دیگر مدیران فعال در طراحی و اجرای سیستم‌های بودجه ای سازمان به طور کامل شناخته شده نیست، ‌بنابرین‏ سازمان باید با اجرای مکانیزم‌های آموزشی مناسب مانند سمینارهای آموزش و تعلیم اهداف و اهمیت روش های بودجه ای مناسب و اجرای این روش‌ها و همچنین راه های ترویج اشکال مختلف آن، در جهت توسعه آن گام بردارد. (Magner, 2006)

۲-۶-۱۰)بودجه سخت:

اهداف بودجه ای پس از نهایی شدن به عنوان بخش مهمی از سیستم کنترل مدیریت به شمار می‌آیند. این اهداف مبنای برنامه ریزی را تشکیل می‌دهند و معیاری برای ارزیابی عملکرد و اقدامات اصلاحی ( در صورت لزوم) به شمار می‌روند. نتایج حاصل از تحقیقات روانشناسی نشان می‌دهد، که به کارگیری اهداف دقیق و متعارف منجربه عملکرد بهتری در مقایسه با نبود اهداف، می شود و انگیزش بالایی را در کارکنان به وجود می آورد. ظرفیت انگیزش اهداف بستگی به ۲ عامل دارد: (Otley and pierce, 2006)

۱- اهداف تا چه حدی توسط کارکنان پذیرفته و درونی می شود: بر اساس تئوری احتمال انگیزش، متغیرهای اصلی مرتبط با انگیزش مؤثر دو دسته اند: ظرفیت مربوط به عملکرد موفقیت آمیز و احتمال اینکه تلاش های اضافی منجربه موفقیت شوند. حسابرسان شکی ندارند که تحقق بودجه زمانی برای یک دوره موفقیت آمیز امری ضروری است. چنانچه شواهد نشان می‌دهد دستیابی به بودجه با پاداش های مادی و معنوی باارزشی همراه است.

۲- عامل دومی که برای تأثیر انگیزش اهداف بودجه ای بیان می شود، قابلیت حصول این اهداف می‌باشد: شواهد نشان می‌دهد که به کارگیری اهداف بودجه ای سخت تر در مقایسه با اهداف آسان منجر به عملکرد بهتری می شود، اما به محض اینکه اهداف خشک و غیر قابل انعطاف می‌شوند، تأثیر انگیزشی آن کاهش یافته و تلاش کارکنان در جهت حصول به اهداف به صورت عملکردی در سطوح پایین تر از بودجه محقق خواهد شد. ‌بنابرین‏ اگر بودجه در سخت ترین سطحی که به وسیله کارکنان قابل حصول می‌باشد، تنظیم شود، بالاترین انگیزش را در کارکنان خواهد داشت، پس کسب بیشترین مزایای انگیزشی از اهداف بودجه ای موکول به استفاده از بودجه سخت به شرط قابل حصول بودن آن است و این مطلب که این سطح ممکن است میان افراد متفاوت باشد و توسط عوامل دیگری نیز تحت تأثیر قرار گیرد موضوع را پیچیده می‌کند. حال اگر برای انگیزش عملکرد حداکثر تنظیم بودجه در سطوح هدف ضرورت داشته باشد، مشکل دوچندان شده و نوعی تضاد بین برنامه ریزی و کنترل به وجود خواهد آمد.

۲-۷)بودجه زمانی:

در حسابرسی همانند سایر حرفه ها، استفاده از بودجه زمانی امری متعارف و عادی است. استفاده از بودجه زمانی نوعاً سه هدف عمده را دنبال می‌کند: ۱- عامل انگیزشی ۲- عامل کنترلی ۳- کنترل عملکرد حسابرسان در خصوص کاهش زمان کار. بدیهی است، مادامی که بودجه زمانی به طور مناسب و مطلوبی تدوین گردد، زمینه مناسب برای تحقق اهدافی نظیر کنترل کیفیت عملیات حسابرسی، ایجاد انگیزه در حسابرسان برای بهبود اثربخشی و کارایی نه تنها میسر بلکه به طور نسبی تضمین می‌گردد. در حرفه حسابرسی نوعاً مشاهده می شود که استفاده از بودجه زمانی به دلیل مورد سوم بوده که هدف اصلی آن کنترل زمان حسابرسی است. دلایل کنترل و کاهش زمان حسابرسی متنوعند. مثلاً ، هدف مدیر پروژه می‌تواند هرچه سریع تر پایان یافتن عملیات حسابرسی و ارائه گزارش حسابرسی در زمان تعیین شده باشد. یا برخی از صاحبکاران به منظور صرفه جویی در هزینه های خود و با این دیدگاه که ارائه خدمات حسابرسی توسط مؤسسات مختلف تفاوتی باهم ندارند، اقدام به برگزاری مناقصات حرفه ای می نمایند، که در این صورت شرایط رقابتی عامل اصلی کنترل زمان انجام خدمات می‌باشد. (مهرانی، ۱۳۷۹)

مؤسسات حسابرسی معمولاً حق الزحمه حسابرسی را بر اساس زمان کارکرد، صورتحساب می‌کنند و ‌بنابرین‏، جزئیات ساعات صرف شده برای هر کار حسابرسی باید ثبت و نگهداری شود. بودجه زمانی هر کار حسابرسی از برآورد کردن زمان لازم جهت هر مرحله از کار و برای هر یک از سطوح مختلف کارکنان حسابرسی و سپس، جمع زدن این مقادیر برآوردی به دست می‌آید. ‌بنابرین‏ انتظار طراح برنامه حسابرسی آن است که هر کدام از حسابرسان وظایف محوله را در چارچوب بودجه زمانی انجام دهند.

(Jiambalo, 1982)

بودجه زمانی کار حسابرسی علاوه بر تأمین مبنایی برای محاسبه حق الزحمه، کاربردهای دیگری نیز دارد. بودجه زمانی بخش‌هایی از کار را که به نظر مدیر یا شریک مؤسسه از حساسیت برخوردار است و به صرف زمان بیشتری نیاز دارد، به اطلاع اعضای تیم رسیدگی می رساند. بودجه زمانی ابزار مهمی برای سرپرستان است، ‌به این معنا که از آن برای اندازه گیری کارایی کارکنان حسابرسی و تشخیص اینکه کار حسابرسی در هر مرحله، از پیشرفت رضایت بخشی برخوردار است یا خیر، استفاده می شود. حسابرسان همواره برای تکمیل رسیدگی ها در محدوده زمان برآوردی آن، در فشارند. یک کمک حسابرس که بیش از حد معمول وقت صرف انجام کاری می‌کند احتمالاً مورد علاقه سرپرستان قرار نمی گیرد یا نمی تواند به سرعت ترقی کند. توانایی انجام دادن کار رضایت بخش در یک فرصت نامحدود، امتیاز ویزه ای نیست چون در حرفه حسابرسی مستقل، زمان هرگز نامحدود نیست. ( ارباب سلیمانی، ۱۳۸۵)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...