افرادی که خود کنترلی پایین دارند خودمدارند و نسبت به رنج ها و نیازهای دیگران بی تفاوت و غیرحساس بوده و در مقابل ناکامی ها تحمل کمی دارند. هیرشی معتقد است که ” اعتقاد افراد به اعتبار اخلاقی نظام هنجارهای اجتماعی و رعایت قوانین و مقررات نیز موجب احساس وظیفه اخلاقی نسبت به دیگران می شود و ضعف چنین اعتقادی راه را برای ‌کج‌رفتاری هموار می‌کند”(هیرشی[۱۷۴]، ۱۹۶۹).

تئوری رفتار برنامه ریزی شده[۱۷۵] و تئوری عمل منطقی[۱۷۶] در تحقیقات علوم بهداشتی:

تئوری رفتار برنامه ریزی شده و تئوری عمل منطقی از تئوری های مهم در تحقیقات مربوط به روانشناسی و سلامت می‌باشند. تئوری عمل منطقی ‌در سال‌ ۱۹۷۵ توسط آیزن و فیشبین[۱۷۷] ابداع شد.

در سال‌های ۱۹۸۵ و ۱۹۸۸ این تئوری توسط آیزن توسعه داده شد و تئوری رفتار برنامه دار ریزی شده نام گرفت. هر دو این تئوری‌ها پیشنهاد می‌کنند که میتوان برای رفتارها، انواع مختلفی از منابع را با تعداد کمی از مفاهیم مرتبط به یکدیگر در داخل یک چهار چوب تئوری قرار داد.

این تئوری ها بخصوص تئوری رفتار برنامه ریزی شده برای حفظ و تغییر رفتارهای بهداشتی به کار برده می‌شود. از سال ۱۹۸۵ که تئوری عمل منطقی بازبینی شد و تئوری رفتار برنامه ریزی نام گرفت تا آوریل سال ۲۹۹۴ درحدود ۶۲۲ مقاله درج شده در PsychoINFO و تعداد ۲۳۰ مقاله درج شده در مدل این، از تئوری رفتار برنامه ریزی شده استفاده کرده‌اند.

زمینه‌های تاریخی و نظری تئوری رفتار برنامه ریزی شده:

منشاء توسعه و رشد تئوری عمل منطقی و تئوری رفتار برنامه ریزی شده روانشناسی اجتماعی[۱۷۸] است. روانشناسان علوم اجتماعی ‌می‌کوشند تا چگونگی و چرایی اثر نگرش بر رفتار را توضیح دهند. آن ها می‌کوشند تا درباره اینکه چطور و چگونه عقاید افراد بر اعمال آن ها تاثیر می‌گذارد، توضیح دهند. بررسی تاثیر نگرش بر رفتار از سال ۱۸۷۲ به وسیله چارلز داروین شروع شد. داروین نگرش را به عنوان حالت فیزیکی یک احساس تعریف نمود.

دراوایل سال ۱۹۸۲ روانشناسان شروع به توسعه تئوری‌هایی نمودند تا چگونگی تاثیر نگرش بر رفتار را توضیح دهند (آیزن،۱۹۹۶). نتیجه مطالعات روانشناسان اجتماعی در زمینه نگرش و رفتار باعث شد که در بین سال‌های ۱۹۲۵-۱۹۱۸ تعداد زیادی تئوری جدید پدید آید. توماس و زننیکی اولین روانشناسانی بودند که بیان کردند که نگرش فرایند ذهنی شخص می‌باشد که تعیین کننده پاسخ های واقعی و بالقوه فرد می‌باشد. در این زمان بود که دانشمندان اجتماعی شروع به بررسی نگرش به عنوان یک پیشگویی رفتار برآمدند. از جمله بررسی‌هایی که در درک رابطه بین نگرش و رفتار مؤثر بودند عبارتند:

۱- در سال ۱۹۲۹ تورستون روش‌هایی را برای اندازه گیری نگرش با بهره گرفتن از مقیاس‌های فاصله‌ای ابداع کرد. به دنبال مقیاس تورستون مقیاس لیکرت ابداع گردید که مشهورتر، علمی‌تر و آسان‌تر بود. این مقیاس امروزه زیاد مورد استفاده قرار می‌گیرد (آیزن، ۱۹۸۰؛ فیشبین،۱۹۹۶).

۲-در سال ۱۹۳۵ آلپورت نظر دارد که علی رغم استدلال های قبلی، رابطه بین نگرش و رفتار یک بعدی نمی باشد، بلکه چند بعدی می‌باشد. نگرش ها به عنوان سیستم پیچیده‌ای می‌باشد که از عقاید افراد درباره شی، احساس فرد نسبت به شی وگرایش فرد نسبت به شی ساخته شده است (آیزن،۱۹۸۰؛ فیشبین، ۱۹۹۶).

۳-در سال ۱۹۴۴ لوئیس گوتمن، مقیاس تراکمی (مقیاس گوتمن) را برای اندازه گیری عقاید درباره شی ابداع نمود (آیزن،۱۹۸۰؛ فیشبین،۱۹۹۶).

۴-بوب در سال۱۹۴۷ ایده تورستون را پذیرفت که نگرش نه فقط به طور مستقیم با رفتار ارتباط دارد بلکه آن می‌تواند الگوی کلی رفتار را بیان کند (آیزن،۱۹۸۰؛ فیشبین،۱۹۹۶).

۵-در سال۱۹۵۰، دیدگاه چند بعدی بودن نگرش جهانی شد (آیزن،۱۹۸۰؛ فیشبین،۱۹۹۶).

۶-روزنبرگ و هولند در سال۱۹۶۰ بیان کردند که نگرش اشخاص نسبت به یک شی به وسیله احساس، شناخت و رفتار افراد فیلتره می شود (آیزن،۱۹۸۰؛ فیشبین،۱۹۹۶).

۷-درسال۱۹۶۹ ویکر پس از بررسی های مختلف نتیجه گرفت که علی رغم آنچه به نظر می‌رسد نگرش ارتباط نزدیکی با رفتار دارد، احتمالاً نگرش با رفتارها ارتباط نزدیکی نداشته باشد یا فقط به طور اندک با رفتارهای آشکار ارتباط داشته باشد (آیزن،۱۹۸۰؛ فیشبین،۱۹۹۶).

به دنبال این پیشرفت ها، آیزن و فیشبین سعی کردند تا روش‌هایی بیابندکه رفتار و پیامد آن را پیشگویی می‌کند. آن ها فرض کردند که افراد معمولاً اشخاص کاملاً منطقی می‌باشند و آن ها از اطلاعات در دسترس خود استفاده سیستماتیک می‌کنند و قبل از اتخاذ تصمیم درباره انجام دادن/یا انجام ندادن رفتار، تمام جوانب آن را در نظر می گیرند. بعد از بررسی تمام مطالعات آن ها یک تئوری را پیشنهاد دادند که می‌توانست رفتار و نگرش را قابل درک و پیشگویی نماید. این تئوری، تئوری عمل منطقی نام گرفت. به نظر می رسید که در این تئوری، قصد رفتاری نسبت به نگرش بیشتر رفتار را پیشگویی می کند.

بعد از اینکه تئوری عمل منطقی در علوم اجتماعی مورد استفاده قرارگرفت، آیزن و سایر محققین دریافتند که این تئوری کافی نمی باشد و چندین محدودیت دارد. یکی از بزرگترین محدودیت ها برای افرادی بود که آن ها احساس می‌کردند کمترین قدرت را بر روی نگرش و رفتارهایشان دارند. برای رفع این محدودیت، آیزن سومین سازه را که کنترل رفتاری درک شده نام داشت به تئوری عمل منطقی اضافه نمود. وی بعد از اضافه کردن این سازه به تئوری عمل منطقی، نام این تئوری را تئوری رفتار برنامه ریزی نامید (گودین[۱۷۹] ،کوک[۱۸۰]، ۱۹۹۶؛ مددن[۱۸۱]، الن[۱۸۲]، آیزن، ۱۹۹۲).

اساس تئوریک رفتار برنامه‌ریزی شده:

این تئوری از تئوری عمل منطقی منشاء گرفته است که تئوری عمل منطقی نیز کاربرد تئوری دیگری به نام تئوری انتظار-ارزش می‌باشد (ترنهولم[۱۸۳] ،۱۹۸۶). در اینجا به طور خلاصه تئوری انتظار-ارزش، تئوری عمل منطقی و تئوری رفتار برنامه ریزی شده توضیح داده می‌شوند.

تئوری انتظار-ارزش[۱۸۴]

تئوری انتظار-ارزش از دو ناحیه پژوهشی به وجود آمدند:

۱-بررسی های روانشناسی اجتماعی درباره روابط بین نگرش، اعتقادات و رفتار

۲-تئوری تصمیم گیری رفتاری.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...