تعریف و ماهیت تفکر انتقادی

از تفکر انتقادی تعاریف متفاوتی ارائه شده است که نشان دهندۀ تفاوت دیدگاه ها در تعریف این مقوله است.

تیواری[۴۱](۲۰۰۸، به نقل از بیجوند،۱۳۹۲) در دایره المعارف جامع آموزش وپرورش، تفکر انتقادی را به معنای کاربرد دیدگاه ها ورویکردهای شخصی به جای پذیرش ساده و بدون ارزیابی ‌در مورد قضاوت­ها، نگرش ها و اطلاعات دیگران تعریف نموده است(ج اول، ص ۲۲۲). بررسی لغت نامه­ های متفاوت برای یافتن تعریف مشترک از تفکر انتقادی نشانگر آن است که اغلب آن­ها تفکر انتقادی را استفاده از ذهن برای قضاوت و ارزیابی دقیق و سنجیده در نظر می­ گیرند (نیکولز[۴۲]، ۲۰۰۳، به نقل از بیجوند،۱۳۹۲). جان دیوئی درکتاب «چگونه فکر می­کنیم» ماهیت و ذات تفکر انتقادی را«قضاوت معلق» یا «تردیدسالم» (نقد سازنده) و پرهیز از تعجیل در قضاوت تعریف می­ کند. به عبارت دیگر، او تفکر انتقادی را بررسی فعال، پایدار و دقیق هرعقیده یا دانش می‌داند(دیویی،۱۹۸۲ ؛۱۳۹۲). برونر[۴۳](۱۹۸۴؛ به نقل از بیجوند،۱۳۹۲) تفکر انتقادی را یک فرایند شناختی معرفی می­ کند که فرد در این فرایند با بررسی دلایل و تجزیه و تحلیل اطلاعات به دست آمده به نتیجه گیری از آن ها و به قضاوت و تصمیم گیری می ­پردازد. (انیس[۴۴] ۱۹۸۵و۲۰۰۰) نیز تفکر انتقادی را تفکر اندیشمندانه، استدلالی و منطقی که متمرکز بر تصمیم گیری بر روی عقاید و اعمال است، تعریف می­ کند. تفکر انتقادی نوعی فرایند خود تنظیم و هدف دار است که سبب حل مشکلات و تصمیم گیری مناسب در فرد می­ شود(فشیون،فشیون[۴۵]،۲۰۰۶).

ویلیام پری(۱۹۷۰، نقل از مایرز ، ۱۳۸۳) ‌در مورد مراحل رشد تفکر انتقادی چهار مرحله را ‌در مورد نظر قرار می‌دهد.

۱) ثنویت: در این مرحله افراد جهان به دو قسمت خوب و بد تقسیم می‌کنند.

۲) تعدد: بدین ترتیب افراد می‌دانند که ‌در مورد راه حل مسائل و مشکلات تبیینی در کار نیست و در این صورت تنوع عقاید و ارزش ها به وجود می‌آید.

۳) نسبی گرایی: در این زمینه افراد می‌پذیرند که زمینه ها و نظرات متفاوت وجود دارد و باعث مسأله بر تعیین راه حل کمک می‌کند.

۴) تعهد: به رغم نسبی گرایی و پیچیدگی در حال رشد، افراد آگاهانه ارزش­هایی را انتخاب ‌می‌کنند و مسئولیت انتخاب خود را می‌پذیرند. مرحله انتقال از « ثنویت » به « تعهد » مرحله رشد در تفکر انتقادی است.

تفکر انتقادی، توانایی پذیرش مسئولیت پیامدهای تفکر خویش است(پائول[۴۶]،۱۹۹۴، به نقل از بیجوند،۱۳۹۲)، این تفکر، ماورای توانایی حل مشکل بوده، از طرفی به تفکر سمت وسوی فلسفی می­دهد واز طرف دیگر یک فرایند شناختی است که توسط استدلال و تفکر انعکاسی مشخص می­ شود (گلیمن،۱۹۹۵)، و با بهره گرفتن از استراتژی­ها یا مهارت­ های شناختی، احتمال دستیابی به بازده مطلوب را بالا می­برد (هالپرن،۱۹۹۸، به نقل از بیجوند، ۱۳۹۲).

ریچارد پاول، تفکر انتقادی، را این گونه تعریف می‌کند. “هنر اندیشیدن در بارۀ تفکرتان، وقتی که شما می اندیشید تا تفکر خود را بهتر کنید، یعنی آن را روشن تر، درست تر و قابل توجیه تر بیان کنید”(ملکی ۱۳۸۶، به نقل از ریچارد پاول، ۱۹۹۲).

جان چافی (۱۹۹۴، به نقل از ملکی ،۱۳۸۶) تفکر انتقادی را چنین تعریف می‌کند: تفکر انتقادی فرایند تفکر را با روش و قاعده کشف می‌کند که این نه تنها به معنای تعمق هدفمندانه است، بلکه آزمودن مدرک و منطقی است که ما و دیگران از آن استفاده می‌کنیم.

(انیس، ۱۹۸۵) تفکر انتقادی را ” تفکرمستدل و تیز بینانه دربارۀ این که چه چیزی را باور کنیم و چه اعمالی را انجام دهیم” تعریف می‌کند.

افراد با گرایش تفکر انتقادی تمایل به جستجوگر حقایق داشته، شجاعت پرسیدن مسائل مختلف را دارند، همچنین نسبت به شناخت طیف وسیعی از مسائل کنجکاو و در برابر عقاید مختلف صبور هستند و با شکیبایی به شنیدن و درک آن ها می پردارند، این افراد ضمن تحلیل و بررسی هوشیارانه مسائل، تمایل به سازمان دهی و نظم دهی جستجوهای خویش دارند. افراد در این سطح به توانایی خود اطمینان دارند و بر اساس حقایق و یافته های موثق و هستند به قضات می پردازند(فیشون، فیشون ۲۰۰۷).

هاشمیان نژاد در تعریف تفکر انتقادی می‌گوید : تفکری است مستدل و منطقی به منظور بررسی و تجدید نظر عقاید، نظرات، اعمال و تصمیم گیری دربارۀ آن ها ‌بر مبنای‌ دلایل و شواهد مؤیدآن ها و نتایج درست ومنطقی که پیامد آن ها است(هاشمیان نژاد،۱۳۸۰).

همچنین بیر(۱۹۹۹) تفکر انتقادی را همان قضاوت منظم در اندیشیدن می‌داند که شخص برای ارزیابی اعتبار و موارد مختلف استفاده می‌کند(آدیست ۱۹۹۹،به نقل ازعلی پور، ۱۳۹۲).

وید(۱۹۹۵، به نقل از علی پور،۱۳۹۲) ۸ مشخصه برای تفکر انتقادی شناسایی ‌کرده‌است. او براین باور است که تفکر انتقادی در برگیرندۀ پرسشگری، تعریف مسأله، آزمون دلایل ‌و مدارک، تجزیه وتحلیل فرض ها، دوری جستن از استدلال احساسی و هیجانی، پرهیز از پیش داوری، توجه به تفاسیر دیگر ‌و تحمل در برابر ابهام می‌داند.

مؤلفه‌ های اصلی تفکر انتقادی شامل:

– تفسیر، به معنی درک وبیان معانی مربوط به تجربیات متنوع می‌باشد.

– تحلیل، به معنی تشخیص هدف مطالب وپی بردن به ارتباطات موجود در بین آن ها می‌باشد وبررسی ایده ها، شناسایی وتجزیه وتحلیل استدلال ها را شامل می‌گردد.

– ارزشیابی، به معنی تعیین اعتبار مطالب وارزیابی نحوه ارتباطات بین آن ها می‌باشد.

– استنتاج، به معنی شناسایی عناصر مورد نیاز جهت نتیجه گیری منطقی، تدوین فرضیه‌ها، توجه به اطلاعات مهم، وپیش بینی پیامدهای تصمیمات و قضاوت­ها است.

– استنباط یا تبیین، به معنی توانایی نتیجه گیری از مطالب است.

– خود تنظیمی، به معنی اصلاح و باز بینی تفکرات خود ‌بر اساس مطالب مورد بررسی می‌باشد. خود تنظیمی به تجربیات خود فرد وابسته است و نوعی امتحان از خود است(فشیون، فشیون ۲۰۰۶).

مهارت ها ، موضوعات خاص، توضیح وانتشار از رویکردهای مهم در شکل گیری تفکر انتقادی است. البته شایان ذکر است که برای رسیدن به تفکر انتقادی باید بینش ومهارت های تفکر را از محتوایی به محتوای دیگر انتقال داد. آشکار است که تفکر انتقادی به آسانی و بدون برنامه ریزی قابل بررسی نیست. ‌بنابرین‏ پرداختن به امر تفکر انتقادی از طریق برنامه های درسی بسیار ضروری است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...