تنها وقتی که یک بیمار از این جنبه­ ها آگاه شود، می ­تواند از MBCT استفاده نماید تا از این راه بتواند تغییرات هیجانی خود را شناسایی کند و دو راه را برای مقابله با آن­ها برگزیند. یا در کوتاه مدت آن­ها را کنترل نماید و یا در دراز مدت با آن­ها چالش ورزد. این کار مستلزم فاز دوم MBCT و مربوط به جلسات پنجم تا هشتم است. در جلسات پنجم تا هشتم درمانجویان یاد خواهند گرفت چگونه تغییرات خلقی خود را بلافاصله یا چند لحظه بعد از تغییرات، دست کاری نمایند. درمانگران باید ‌به این نکته توجه نمایند که هرگاه افکار یا احساسات منفی در درمانجویان ظاهر شد به آن ها گوشزد کنند که قبل از پاسخ های مهارت آمیز به آن ها، اجازه دهند که افکار به همان صورت در ذهنشان باقی بمانند. با این کار آزمودنی ها یاد می گیرند که چگونه به طور کامل از تفکر یا احساساتشان آگاه شوند و یک تا دو دقیقه قبل از اینکه توجه خود را به کل بدن معطوف سازند به تنفس خود توجه نمایند. چنین عملی برای کنترل کردن مشکلات در هر لحظه و آگاهی نسبت به افکار یا احساسات ناخوشایند بسیار مفید است. در هر بخش از تمرین ، این اولین قدم اساسی در رویارویی با افکار و احساسات منفی است. به دنبال این فرایند درمانجویان می‌توانند بهترین پاسخ احتمالی را انتخاب کنند. برای مثال، ممکن است مشکل را فقط به عنوان یک فکر یا احساس در نظر بگیرند و آن را گذرا ببینند و یا ممکن است در دراز مدت رویارویی مستقیم با آن را انتخاب نمایند ویا از طریق توجه به بخشی از بدن که در اثر احساسات منفی تنیده شده است و همچنین آگاهی نسبت به آن، از تنفس برای آرام کردن حس های بدنی استفاده کنند، یا از راهبردهایی استفاده کنند که در گذشته برای داشتن احساس راحتی یا تسلط به کار می بردند. نکته بسیار مهم در تمرین تنفس، انعطاف پذیری آن است زیرا در این تمرین، تنفس به طور وسیعی در بدن گسترش می‌یابد. شاید برای درمانجویان بستن چشم ها به مدت سه دقیقه مشکل باشد، ولی این کار برای آن ها این امکان را به وجود می آورد که در پذیرش برداشت های خودشان درنگ ورزند. ‌بنابرین‏ قبل از توجه وسیع به رویکرد اینجا و اکنون، تنفس به عنوان اولین گام مهم به شمار می رود(یونسی و رحیمیان بوگر، ۱۳۸۷).

در این برنامه درمانجویان باید تکالیف مربوط به جلسات درمانی ششم و هفتم را در خانه انجام دهند تا مهارت های هشیاری ذهن را در خود تقویت نمایند و در نتیجه در کاربست هوشیاری ذهن در زندگی خود منجر گردند(یونسی و رحیمیان بوگر ، ۱۳۸۷).

در نهایت افراد تشویق می‌شوند که از نشانه­ های هشدار دهنده افسردگی آگاه شوند و زمانی که افسردگی رخ می‌دهد از راهبردهای عملی تری استفاده نمایند. تیزد(۱۹۹۹) بر این اعتقاد است که بهتر است MBCT ترکیبی از موضوعات اولیه رویکرد هشیاری ذهن و کمک به رویارویی با مسائل خاصی باشد که باعث افسردگی شده اند. در این حالت ، موضوع اصلی تغییر دادن ارتباط با آن چیزی است که مشکل ترین مورد محسوب می شود(یونسی و رحیمیان بوگر، ۱۳۸۷) .

هدف فعلی برنامه MBCT افزایش آگاهی به گونه ای است که افراد قادر باشند به جای واکنش[۱۱۹] نشان دادن به موضوعات به آن ها پاسخ [۱۲۰]دهند(یونسی و رحیمیان بوگر، ۱۳۸۷).

۲-۴-۵-۱ نکات اساسی در رویکرد MBCT

سگال، ویلیامز و تیزدل(۲۰۰۲) نکات اساسی MBCT را این چنین شرح داده‌اند:

۱ـ یافتن بهترین روش پیشگیری از ایجاد و تحکیم الگوهای تفکر منفی: این موضوع دربرگیرنده ی تمامی راه ­هایی است که از استحکام یافتن الگوهای مداومی که منجر به برگشت افسردگی می‌شوند، پیشگیری می­ نماید.

۲ـ یافتن راه اندازه­هایی که عادات کهنه­ی تفکر را به جریان می اندازند: الگوهای تفکر منطبق بر اساس عادات شناختی خودکار، کهنه و تثبیت شده ای بنا نهاده شده اند که معمولا به شکل نشخوار ذهن جریان دارند و به گونه ای ناکارآمد برای اجتناب از افسردگی یا موقعیت های مشکل ساز زندگی فراخوانده می‌شوند.

۳ـ هدایت خودکار[۱۲۱]: که به معنی تمایل به خودداری از خلق منفی و تمایل قوی برای داشتن احساس خوشایند، پایش مداوم[۱۲۲]، مقایسه ی حالت اخیر با حالت مطلوب و اعتماد به روش های کلامی حل مسأله است.

۴ـ مهارت بنیادین که در این رویکرد آموخته می شود، چگونگی خروج از این عادات شناختی است: اساس این است که ذهن آگاهی داشته باشید و افکار و هیجانات منفی را رها سازید. رها نمودن افکار منفی به معنای رهایی از درگیری با این امور روزمره و رهایی از وابستگی به الگوهای فکری است.

۵ـ مهارت مورد نیاز می‌تواند از طریق تجربه ی مستقیم و به شکل یادگیری تجربی[۱۲۳] آموخته شود: دانستن منطق این مهارت ها مفید، ولی کافی نیست، چرا که، سبک مهارت نیازمند تکرار و تمرین است.

۶ـ برای اینکه شرکت کنندگان قادر باشند حجم وسیعی از تجاربی راکه در استفاده از درمان MBCT نیاز است به کار گیرند، بایستی در این زمینه توانا گردند(توانمند سازی[۱۲۴]) و جهت سودمندی این توانمندی، باید یادگیری، اساسی و کاملا مبتنی بر تجربه ی خود شرکت کنندگان و نه ‌بر اساس سخنرانی های آموزش دهنده باشد.

۷ـ آنچه آموخته می­ شود، شامل تمرکز بر کانونی خاص(به ویژه تنفس) ، آگاهی، حضور در لحظه، تمرکز زدایی(از افکار، احساسات و حس های بدنی) پذیرش، رها سازی و حضور داشتن است:

تمرکز: توانایی نظم بخشی و حفظ توجه به کانون خاص، اصلی ترین جنبه MBCT است. این توجه، کیفی و باثبات است و به جای آن که بر جز جز معطوف گردد، بر کانون خاصی متمرکز است.

آگاهی، بر حضور ذهن از افکار، احساسات و حس های بدنی : افراد قادر نیستند به طور ارادی الگو های غیر مفید را کنار بگذارند، مگر آن که از آن­ها آگاهی داشته باشند. پس آگاهی از تمام موارد ذکر شده حائز اهمیت خواهد بود.

خود آگاهی مانع پردازش و در نتیجه تداوم الگوهای غیر مفید فکری می شود و آگاهی از مشکلات(به ویژه در بدن)، به بهترین وجه، منجر به پردازش خلاقانه­تری می شود.

حضور در لحظه: آموزش اصول می‌تواند بدون آن که شرکت کنندگان را به دنبال خود بکشاند، در لحظه به لحظه به کار گرفته شود. بدین معنی که هر زمان شرکت کنندگان نیاز به تمرین بیشتر دارند، آموزش دهنده، این فرصت را به آن ها بدهد.

تمرکز­زدایی[۱۲۵]: این روش ابتدا به عنوان راهی برای آگاهی یافتن از افکار، احساسات و حس های بدنی، و سپس برای برداشتن تمرکز از افکار، احساسات و حس­های بدنی نامطلوب آموزش داده می­ شود.

پذیرش / عدم بیزاری، عدم دلبستگی، آگاهی دوستانه: انگیزش عامل ایجاد عادات شناختی خود کاری است که بخشی از آن ها ناشی از بیزاری یا اشتیاق به چیزی است. به همین دلیل پذیرش آنچه اتفاق می افتد، راه ­اندازی این عادات را متوقف می‌سازد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...