پیامبر- صلی الله علیه و سلم- و داستانهای قرآن را یادگرفت؛ خودش میگوید«من به سرعت توانستم خواندن و نوشتن را یاد بگیرم. در چهارسالگی برای حفظ قرآن به مکتب و در هفت سالگی وارد مدرسه ابتدایی شدم در حالی که همچنان حفظ قرآن را ادامه میدادم، صبحها به مکتب و بعداز ظهرها هم به مدرسه میرفتم. به این ترتیب بود که قبل از اینکه به مدرسهی ابتدایی در روستایی که حدود پنج کیلومتر از روستایمان دور بود بروم اکثر قرآن را حفظ نمودم»(الکیلانی، ۱۹۹۱م ۱۵).
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
کیلانی هشت ساله بود که جنگ جهانی دوم شروع شد و این امر سبب شد که روستا دچار بحرانی اقتصادی شود. از طرفی دیگر اشغالگران بریطانیایی کشاورزان را مجبور میکردند که محصولاتشان را به آنها تحویل دهند که این امر بحران را شدیدتر مینمود. در این شرایط خانواده کیلانی با صبر و عزم راسخ با این مشکلات دست و پنجه نرم میکردند که این اوضاع تاثیر زیادی بر کیلانی گذاشت(العرینی، ۱۹۸۹م ۱۱). کیلانی دورهی دبیرستان را در (طنطا) مرکز استان (الغربیه) گذراند. در این مرحله هم خانوادهاش به سختی میزیستند اما کیلانی مانند فرزندی مسئولیت شناس در درسهایش جدیت فراوانی به خرج میداد و او توانست با معدل بالایی این مرحله را هم به اتمام برساند. پس از گذراندن مرحلهی دبیرستان، در سال (۱۹۵۱م) به اصرار مادرش، وارد دانشکده پزشکی در دانشگاه قاهرهی کنونی شد، اگرچه نجیب کیلانی شخصا دوست داشت در دانشکده ادبیات یا دانشکده حقوق پذیرفته شود. با این حال این رشته برای او فوائد زیادی در پی داشت زیرا که افقهای علمی زیادی را به او نشان داد و روحیهی تحقیق، واقع گرایی و انتظام فکری را در او پرورش داد(همان ۱۲).
از دیگر کسانی که نقش زیادی در تربیت فکری او داشتند میتوان به عمویش (عبدالفتاح) اشاره کرد که همیشه کتابهای منفلوطی و رافعی و دیوان و نمایشنامه های شوقی و…. را مطالعه میکرد، و کیلانی هم زمانی که بزرگ شد این کتابها را از وی به امانت میگرفت و میخواند و چون در خواندن آن آثار مشکلی برایش پیش میآمد به او مراجعه میکرد(العرینی، ۱۹۸۹م ۱۳).
نجیب کیلانی شیفتهی مطالعه بود، به ویژه مطالعهی مجله های ادبی که در این دوره منتشر میشدند؛ مجلههایی همچون(الرساله)، (الثقافه)، (الهلال) و(ابولّو) که به وسیلهی برخی از افراد باسواد روستا با آنها آشنا شده بود. این امر سبب آشنایی او با بسیاری از ادبا ازجمله سیدقطب، مصطفی صادق رافعی، عقاد، مازنی، منفلوطی، طه حسین و توفیق حکیم گردید(الکیلانی، ۱۹۸۵م ۱۰؛ العرینی، ۱۹۸۹م ۱۳).
«او در ابتدا رویکرد واضح و مشخصی نداشت و هرچیزی را که بدستش میرسید میخواند، شمار زیادی از داستانهای مشهور جهان یا داستانهای عربی و نیز دیوان شاعرانی چون متنبی، شوقی و حافظ را مطالعه نمود، در طی اقامتش در (طنطا) یکی از اعضای ثابت کتابخانهی عمومی این شهر بود، حتی گاهی به علت نداشتن هزینه کافی برای خرید کتاب، بهمراه یکی از دوستانش کتابی را به شراکت میخریدند و به نوبت میخواندند»(العرینی، ۱۹۸۹م ۱۳).
اولین گامهایی که کیلانی در زمینهی ادبیات برداشت سرودن شعر بود، او میگوید«آغاز من با شعر بود. من شعرهای زیادی در حافظه داشتم و پیوسته تلاش میکردم از شعرای بزرگ تقلید کنم. یادم میآید که نخستین شعرهایم سرشار بودند از موضوعات تاریخی، دینی و مناسبتهای سیاسی. بسیار دوست داشتم که در مناسبتهای مختلف شاعر جلسه باشم و شعر بخوانم، برای همین اولین اثرم دیوان شعر کوچکی بود که نام«نحو العلا» را بر آن گذاشته بودم»(الکیلانی، ۱۹۸۵م ۱۰).
اگر چه خانواده کیلانی در ابتدا به حزب«الوفد» گرایش داشتند و او هم به تبعیت آنان از این حزب طرفداری میکرد، اما کم کم باجماعت«اخوان المسلمین» آشنا شد. این آشنایی تاثیر زیادی بر ادبیات وی برجای گذاشت و رویکرد اسلامی او نقش عمدهای ایفا نمود. او در این دوران اگر چه طرفدار حزب وفد بود اما با این وجود نشریات«اخوان المسلمین»را مطالعه میکرد و در مجلهی آنان هم مطلب مینوشت. او در این رابطه میگوید«در سالهای دههی چهل بود که دست تقدیر مرا با برادری فاضل آشنا کرد که او هم مرا به سمت مجلهی«اخوان المسلمین» و روزنامه و سایر نشریاتشان رهنمون گشت. در این مجله بود که آثار علی احمد باکثیر، صالح العشماوی، محمد غزالی و مرشد عام«اخوان المسلمین» امام شهید حسن البناء و… را مطالعه نمودم»(همان۱۲).
کیلانی همچنین در مورد آثار ادبی این دوران میگوید«بیشتر آثار ادبی من در این دوران یعنی تا دههی(۱۹۵۰م)عبارت بودند از شعر، داستان کوتا و برخی مقالات»(همان۱۲). او در محیط روستا بزرگ شد و این امر تاثیر زیادی بر او داشته است و میتوان این تاثیر را به وضوح در آثارش دید، از جمله اینکه مکان حوادث تعدادی از رمان هایش محیط روستا است که در آن توصیفهایی دقیق از ساکنان و فضای روستا ارائه میدهد.
یکی از داییهای کیلانی(حاج محمد الشافعی) نام داشت. وی فرد ملتزم و متدینی بود که در روستای خودش فعالیتهای دینی داشت و گرایشهایی هم به جماعت«اخوان المسلمین» داشت و مجلهی این جماعت هم به دستش میرسید. او نجیب را به خواندن این مجله تشویق میکرد و بسیاری از اوقات در مورد قضایای اسلامی با وی صحبت میکرد و دیدگاه اسلام را در مورد زندگی و مسائل آن برایش شرح میداد، او از جمله کسانی بود که بر کیلانی بسیار تاثیر گذاشت و سبب آشنایی او با این جماعت شد(العرینی، ۱۹۸۹م ۱۵).
در آن زمان جهان اسلام مرحلهای حساس را میگذراند. تازه جنگ جهانی دوم به پایان رسیده بود، برخی از کشورها کم کم داشتند پس از رهایی از استعمار اعلام استقلال میکردند و انگلیس هم مصر را اشغال کرده بود، اوضاع فلسطین هم به خاطر مهاجرت یهودیان و عملیاتهای شهادت طلبانه جوانان فلسطینی آشفته شده بود(العرینی، ۱۹۸۹م ۱۵). همچنین جمعیتها و احزاب رسمی زیادی فعال بودند که در این میان«اخوان المسلمین» هم مانند سایر احزاب رسمی فعالیت داشت و نجیب هم در سخنرانیها و همایشهایشان شرکت میکرد(همان ۱۵).
کیلانی دلیل پیوستنش به این جماعت را در این میداند که در کشوری استعمار زده بزرگ شده که بیگانهگان به واسطهی مزودران داخلی برآن حکم میراندند. از نظر او طبیعی است که فردی چون او به دنبال پرچمی بگردد که در سایهی آن قرار گرفته و افکار و امیدهایش را در خلال شعر ابراز کند. نجیب کیلانی تا بیست سالگی کم کم حزب «الوفد» را ترک کرده و به جماعت«اخوان المسلمین» پیوست. او زمانی که دید جماعت«اخوان المسلمین» به فکر و روحیهی او نزدیکتر است و فعالیت و جهادی خالصانه دارد به صف این حرکت پیوست. آن زمان که برابر با اواخر دههی چهل میلادی بود، جماعت«اخوان المسلمین» در کانال سوئز و فلسطین مشغول به مقابله با نیروهای انگلیسی و صهوینیستها بود. این جماعت چشم مسلمانان را بر جنایتهای وحشیانهای که کشورهای استعمارگر در الجزایر، تونس، اندونزی، هند و دیگر کشورها مرتکب میشدند باز نمود، و در حالی که دیگر احزاب سرگرم رقابت برای رسیدن به قدرت بودند، گردانهای شهادت طلب«اخوان المسلمین» پرچمدار مقابله با انگلیس و رژیم صهیونیستی بودند(الکیلانی، ۱۹۹۱م ۲۱).
کیلانی در آخرین سال دورهی دانشگاه یعنی سال(۱۹۵۵م) به جرم گرایش به جماعت«اخوان المسلمین» به۱۰ سال زندان با اعمال شاقه محکوم گردید. او در زندانهای"حربی"، “أسیوط"، “قناطر"، “قاهره"، “أبو زعبل” و"طره” شکنجههای فراوانی متحمل شد. به رغم این محدودیتها دوران زندان، همان دورانی بود که او توانست وقت لازم را به داستان نویسی اختصاص دهد، به خصوص اینکه شعر ظرفیت احساسات انقلابی او را نداشت، اما داستان مجال گستردهای برای ابراز عقاید و دیدگاه ها فراهم میکرد به همین دلیل بود که داستانهایش رنگ و بوی سیاسی پیدا کردند(الکیلانی، ۱۹۹۱م ۲۲). در نهایت کیلانی پس از گذشت سه در سال(۱۹۵۹م) به علت ابتلا به بیماری«سیاتیک» از زندان آزاد گشت.
او در زندان اسیوط، اولین دیوان شعری خود را به نام«أغانی الغرباء» گردآوری کرد و نیز اولین داستان خود را با نام« الطریق الطویل» در همان ایام زندان نوشت. این داستان که به تعبیر خود او، بیان واقعیت تلخی است که وی گذرانده است و به سبب تالیف آن جایزهی وزارت آموزش و پرورش را کسب کرد و وزارت فرهنگ و ارشاد در همان زمان، آن را منتشر نمود. در دوران زندان، در آن سه سال، کتابهای دیگری از جمله«اقبال الشاعر الثائر»، «عذراءالقریه »، «موعدنا غدا» و« طلائع الفجر» را به نگارش در آورد(www.najeebkelani.com).
پس از رهایی از زندان همچنان درس پزشکی را ادامه داد و در سال(۱۹۶۰م) از دانشکده پزشکی فارغ التحصیل شد«چند سالی از آزادی کیلانی نگذشته بود که در سال(۱۹۶۵م) دوباره دستگیر شد اما سرانجام بعد از گذشت یک سال و چند ماه، همزمان با حادثهی تاریخی شکست اعراب از اسرائیل در سال(۱۹۶۷م) از زندان آزاد شد و به این ترتیب دو مرحله از زندان، بار اول سه سال و بار دوم یک سال و چندماه را در زندان تجربه کرد»(العرینی، ۱۹۸۹م ۱۵).
«تجربهی زندان یکی از دشوارترین تجارب زندگی برای نجیب کیلانی بود که تاثیر عمیقی بر او برجای گذاشت. این تجربه در اشعار و رمانهایش به وضوح نمایان است»(العرینی، ۱۹۸۹م ۱۵). به همین خاطر است که در بخشی از داستانهای کیلانی، زمانی که شخصیتها به زندان میافتند، او با مهارت خاصی به توصیف محیط و فضای زندان و روحیات و حالات زندانیان پرداخته است و ظلم و استبداد حکومت را در به اسارت کشیدن جوانان انقلابی به تصویر میکشد.
بعد از آزادی از زندان به عنوان پزشک در یکی از بخشهای وزارت حمل و نقل مشغول به کار شد. سپس به (کویت) مهاجرت نموده و در آنجا به حرفهی پزشکی مشغول گشت و بعد از مدتی در سال(۱۹۶۸م) به(امارات متحدهی عربی) رفت و تا قبل از وفاتش در(دبی) اقامت گزید و به عنوان پزشک متخصص اطفال، به خدمت پرداخت. او همچنین به مدت ۱۰ سال مشاور اول وزیر بهداشت این کشور را بود و همزمان نیز به سایر فعالیتهای دینی در قالب ادبیات اسلامی مشغول گشت. او در این دوران فعالیتهای علمی، فرهنگی و ادبی فراوانی داشته و با شخصیتهای زیادی از نویسندگان، روزنامه نگاران و رجال سیاسی از کشورهای مختلف آشنایی پیدا کرد (www.najeebkelani.com؛ العرینی، ۱۹۸۹م ۱۴). سرانجام کیلانی در شش ماه آخر عمرش درحالی که به سرطان (لوز المعده) مبتلا شده بود به (طنطا) بازگشت و در ششم مارس سال (۱۹۹۵م) چشم از جهان فرو بست.
۲-۱-۲- رویکرد اسلامی نجیب کیلانی در نویسندگی
کیلانی در کودکی و نوجوانی تربیتی دینی داشته و اصول و مفاهیم دینی را از زمانی که در روستا میزیسته،آموخته است. او بعد هم با مطالعه و شرکت در محافل دینی اطلاعاتش را در این زمینه بیشتر نموده است. «نجیب کیلانی قسمتهای زیادی از قرآن را در دوران کودکی حفظ کرد و به عنوان یک جوان متدین به سمت جماعت«اخوان المسلمین» گرایش پیدا کرد و با ایمان و از روی باوری قلبی به آنها پیوست، به همین خاطر عجیب نیست که میبینیم روح اسلامگرایی در تمام آثار ادبی و علمیاش جریان دارد» (العرینی، ۱۹۸۹م ۱۶).
پیشتر گفتیم که پیوستنش به جماعت«اخوان المسلمین» یکی از عوامل شکل دهندهی رویکرد اسلامی اوست. خودش در این رابطه میگوید«ادبیات «اخوان المسلمین» ویژگیهای خاص خودش را داشت، آنها همچنین صاحب تجارب نقدی در ادبیات معاصر هم بودند که تحت تاثیر آن بی بندوباری در ادبیات را نکوهش میکردند»(الکیلانی، ۱۹۸۵م۱۲).
کیلانی در زندان با دیوان «ضرب الکلیم» محمد اقبال لاهوری آشنا شد. مطالعهی این دیوان نگاه او را به هنر تغییر داد و همین آشنایی بود که برای اولین بار افقهای ادبیات اسلامی را بر وی گشود(العرینی، ۱۹۸۹م ۳۵) همین امر سبب شد که آثارش را به صورت هدفمند تدوین نماید. این قضیه در کارهای بعد از دوران زندانش به ویژه مجموعهای که به«سلسله رمانهای معاصر اسلامی» شهرت دارد به صورت آشکارتری دیده میشود.
داستانهای اسلامی معاصر از نظر کیلانی موضوعات مهمی همچون مشکلات ملل اسلامی در مواجه با ظلم و استبداد، هجوم وحشیانهی کمونیسم و صهیونیسم و استعمار بر جریان اسلام خواهی، اوضاع زن در این جوامع فساد زده، مفاخر تاریخی مرتبط با پیشرفت تمدن اسلام، مبارزه با نا امیدی، کاستیهای فرهنگ و اندیشهی بیگانه و… را در بر می گیرد (المجتمع، ۱۹۸۶م).
البته رویکرد اسلامی تنها در رمانهای اوخلاصه نمیشود بلکه تمام آثارش را شامل میشود. برای نمونه در کتابهای(تحت رایه الإسلام) و(حول الدین و الدوله) پیرامون مسائل کنونی جهان اسلام بحث میکند. همچنین او با نوشتن کتاب(الإسلامیه و المذاهب الأدبیه) سعی در تئوریزه کردن ادبیات اسلامی دارد و«نوشتن این کتاب در این زمینه تلاشی پیشتازانه به شمار میآید. او از اولین منادیان ادبیات اسلامی بود و بر این باور بود که لازم است مسلمانان ادبیات خاص خود را داشته باشند که این ادبیات از دیدگاه های فکری و اعتقادی اسلام سرچشمه بگیرد و با سیر در جهت ارزشهای الهی به سمت برپایی جامعهای اسلامی و والا حرکت نماید، جامعهای که زمامدار سازندگی جهان و مبارزه با ظلم و فساد باشد» (العرینی، ۱۹۸۹م ۱۶).
کیلانی زمانی که متوجه این نکته شد که مارکسیستها و وابستگان به غرب و یهودیان و مبشران مسیحی ادبیات را در راستای ترویج افکار منحرف خود به عنوان ابزاری بسیار موثر به کار میگیرند به این نتیجه رسید که باید از ادبیات و به ویژه داستان در راستای خدمت به دعوت اسلامی استفاده نماید. او میگوید زمانی که در دانشکده پزشکی درس میخواند میدید که دانشجویانی که افکار مارکسیستی دارند کتابهایی را میان خود رد و بدل مینمایند و او گاه موفق میشد برخی از آنها را مطالعه کند که از مهترین آن کتابها رمان«مادر» نوشتهی ماکسیم گورکی و«کلبهی عمو تام» بودند. او بعد از خواندن این رمانها متوجه شد که چگونه یک نویسنده با توانایی ادبی خود و با بهره گیری از فن داستان نویسی، دیگران را به مذهب و مکتب خود فرا می خواند و تا چه اندازه این هنر مؤثر است. او در همان زمان است که از خودی میپرسید چرا ما مسلمانان در عرصه ی دعوت و تبلیغ خود را از این ابزار مؤثر محروم سازیم و چرا متصدیان امور تربیت و توجیه جهت برآمدن یک ادبیات جدید که نمایانگر اسلام و قضایای مسلمانان باشد، برنامه ریزی نکنند؟(الکیلانی، ۱۹۸۵م ۳۳).
او ادبیات اسلامی را اینگونه تعریف میکند«ادبیات اسلامی در نظر من، نگاه به جهان، انسان و زندگی - با تمام قضایا و مسائلی که در آن هست- از منظر جهان بینی اسلامی میباشد»(فریج،۱۹۷۱م).
در نظر کیلانی ادبیات اسلامی زادهی امروز نیست بلکه از بامداد اسلام وجود داشته است و به بهترین شیوه منعکس کنندهی اوضاع مسلمانان، آرزوها، دردو رنجها، آرمانها و خواستههایشان بوده و در حل مشکلات مسلمانان نیز نقش عمدهای داشته است. یکی دیگر از کارکردهای ادبیات اسلامی تعالی بخشیدن به اخلاق و روان مسلمانان بوده است. بی گمان این ادبیات در حرکت تاریخی مسلمین از ضعف و تفرقه به سوی رهبری جهان بیتاثیر نبوده است(السید، ۱۴۱۶هـ).
از دیدگاه او میدان تعهد برای هنرمند مسلمان بسیار گسترده است و میتوان تمام موضوعات مربوط به انسان را در آن گنجاند و با رویکردی اسلامی به آن موضوعات پرداخت. به اعتقاد کیلانی زمانی که هنرمند مسلمان در یک اثر به مشکل فقر میپردازد، یا پیرامون یک بحران روانی، حادثهای عاطفی و یا یک نابسامانی فکری مینویسد، با این کارش از دایرهی التزام به اعتقادات خود خارج نشده است، چرا که در حقیقت او از دیدگاه اسلامی خود به آن موضوع پرداخته است. در نظر او هدف هنر به عنوان یکی از زمینه های فعالیت انسان، به سعادت رساندن انسان، همدردی با او و بهبود اوضاع جامعهی انسانی است، بنابراین هیچ تضادی میان دین و هنر وجود ندارد(فریج،۱۹۷۱م).
نجیب کیلانی به ادبیات اسلامی به مثابهی یکی از مهمترین پایه های تشکیل جامعهای اسلامی مینگرد که درآن انسان میتواند به بالاترین حد آرامش و سعادت برسد، از دیدگاه او«وظیفه ادیب مسلمان این است که در ساختن جامعهی اسلامی نقش داشته و راه را برای آن هموار سازد. ادبیات تنها بازتاب جامعه نیست بلکه دعوتی است به سوی جامعهای بهتر و والاتر. ادیب متعهد هیچگاه منتظر نمیماند جامعهای اسلامی شکل گرفته و بعد در موردش بنویسد بلکه او باید یکی از بانیان آن جامعه بوده و دیدگاه های صحیح را در آن شکل دهد»(همان).
همچنین کیلانی به عنوان یک پزشک و ادیب ملتزم اقدام به تالیف کتابهایی در زمینهی طب اسلامی نموده است. دو کتاب(فی رحاب الطب النبوی) و (الصوم و الصحه) دو اثر با ارزش در این عرصه هستند که در آنها با اسلوب علمی به بیان این مطلب پرداخته که ارشاداتی که پیامبر- صلی الله علیه و سلم- در زمنیهی سلامتی جسمی و روانی انسان ارائه فرموده، حقایقی علمی هستند و اگر در پارهای موارد هم علم پزشکی روز آن را اثبات نکرده است، صحت آن در آینده به اثبات خواهد رسید(العرینی، ۱۹۸۹م ۱۶).
نجیب کیلانی در اشعار خود نیز از عظمت اسلام سخن میراند و ندای تمسک به آن را سر میدهد و راه نجات از فساد و تباهی را دربازگشت به اسلام میداند. در دیوانهای شعری او به ویژه دیوان(أغانی الغرباء) شاعری با روحیهای اسلامی و اراده و جدیت یک مسلمان را ملاحظه میکنیم(العرینی، ۱۹۸۹م ۱۷) شعر او صدای گویای اسلام و آینهی مشکلات مسلمانان است.نجیب الکیلانی در شعری در مورد فلسطین چنین میگوید
قف دامعَ العین و انعِ هیئهَ الأمــمِ فی أُفق باریسَ مهد الرقص و النغمِ
واندُب حظوظ دویلات قد اغتُصِبت و أصبــحت مرتعـا للـذلّ و الألـم
و أرغمـوها بأن تبقـی مکـبّلـه رّبی لأَنت القـویُ الحـقُ فانتـقـم
وکان برهانهم فی القـول مـدفعهم و نِعم برهانهم یا قوم من حکــم!
مالت مکائـــده بالشرق أجمعُه لنَومه، و لقهـر السیف و القلم(الکیلانی، ۱۹۸۵م۱۸)
ترجمه«در افق پاریس –مهد بی بندوباری- با چشمی گریان به سوگ سازمان ملل متحد بنشین.
و نیز در عزای دولتهای کوچکی که استعمار شده و به اجبار جام رنج و پستی را سرکشیدهاند.
استعمارگران، این دولتها را به بند کشیدهاند، خداوندا تو توانا و حق هستی پس از آنان انتقام بگیر.
تنها دلیل آنان در این کار توپخانههایشان بوده است؛ هان! ای مردم چه دلیل بجایی!
شرق به خواب فرورفته و شمشیر و قلم به بند کشیده شده است، به همین خاطر است که توطئههای استعمارگران سراسر شرق را در برگرفته است».
البته باید به این نکتهی مهم نیز اشاره کرد که رویکرد اسلامی کیلانی به این معنی نیست که آثارش کاملا با اسلام و ضوابط شریعت منطبق است، همین قضیه نقدهای فراوانی را متوجه او ساخته است(همان۵۰). از بارزترین این موارد میتوان به توصیفاتی اشاره کرد که کیلانی از روابط میان شخصیتهای زن و مرد در برخی رمانها ارائه میدهد(بریغش، ۲۰۰۰م ۱۴۸) همچنین آوردن برخی شعارها، اصطلاحات و الفاظ در رمانها که خارج از دایرهی التزام شرعی محسوب میگردند و موارد دیگری از این دست را میتوان برشمرد. کیلانی خود در کتاب«رحلتی مع الأدب الإسلامی» از این انتقادات سخن رانده و مواردی از آن را نیز توجیه کرده است(الکیلانی، ۱۹۸۵م۱۸) اما واقعیت این است که رویکرد اسلامی که یکی از ویژگیهای بارز آثار اوست، در تمامی آثار داستانیش دریک سطح نبوده بلکه از یک رمان به رمان دیگر فرق میکند. برای نمونه این رویکرد در مجموعهی«رمانهای اسلامی معاصر» قوی و در تعدادی دیگر از داستانهایش مانند«الربیع العاصف» ضعیفتر و در رمان«لیل الخطایا» به صفر میرسد(العرینی، ۱۹۸۹م ۹۷).
به هر حال کیلانی تا آخرین لحظات زندگی چه در رمانها و چه در مقالات و سایر کتابهایش،پیوسته در راستای خدمت به اسلام حرکت نمود و تاثیر زیادی بر ادبیات اسلامی در عصر حاضر برجای گذاشت. نگاهی به آثارش این حقیقت را بیشتر متجلی میسازد.
۲-۱-۳ آثار نجیب کیلانی
با نگاه به زندگی نجیب کیلانی می بینیم که وی در واقع یک نویسندهی پرکار، ادیبی ملتزم، نظریه پردازی در عرصهی ادبیات اسلامی و نقد ادبی است. او بیش از ۹۵ کتاب از خود برجای گذاشته است و مقالات متنوعی به ویژه در زمینهی ادبیات اسلامی در روزنامهها به چاپ رسانده است. در این پایان نامه به مهمترین آثار وی اشاره خواهیم کرد[۱]
الف)- رمانها که تعدادشان به ۳۸ رمان با موضوعات مختلف تاریخی، اجتماعی، سیاسی و….. میرسد. از آن جمله میتوان به رمانهای زیر اشاره کرد
«عذراء جاکرتا»، «الطریق الطویل»،«فی الظلام»، «قاتل حمزه»، «رجال و ذئاب»، «حکایه جاد الله»، «مواکب الأحرار»، «عمر یظهر فی القدس»، «لیالی ترکستان»، «عمالقه الشمال»، «الظل الأسود»، «دم لفطیر صهیون»، «أرض الأنبیاء»، «النداء الخالد»، «أرض الأشواق»، «ملحمه الحب و السلام »، «الربیع العاصف»، «حمامه سلام»، «نور الله»، «اعترافات عبد المتجلی»، «الرجل الذی آمن»، « الکأس الفارغه» و…
ب) داستان کوتاه
« عند الرحیل»، «العالم الضیق»، «موعدنا غدا»، «الرجل الذی آمن»، «الکابوس»، «دموع الأمیر » و..
ج) دیوان شعر
«نحو العلاء»، «کیف ألقاک»، «عصر الشهداء»، «أغانی الغرباء»، «مدینه الکبائر»، «لؤلؤه الخلیج»، «مهاجر» و«أغنیات اللیل الطویل»
د) نمایشنامه
«علی أسوار دمشق»، «الجنرال علی»، «محاکمه الأسود العنسی»، «الوجه المظلم للقمر»و «حبیبتی سراییفو»
ذ) کتاب ها و پژوهشها
[دوشنبه 1400-09-29] [ 03:12:00 ق.ظ ]
|