کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل




جستجو


 



با توجه به شرایطی که به اختصار شرح داده شد، اندیشه مدرن در تقابل با اسطوره مواضع متفاوتی اتخاذ می‌کند. فلسفه روشنگری، رویکرد «اسطوره‌زدایی»[۱۴] ازصحنه هستیِ انسانی را در پیش می‌گیرد. در این رویکرد، روشنگری اسطوره را به دلیل تضارب و منافاتی که با مبانی اصلی خود یعنی عقل و علم دارد، به کنار می‌نهد. رمانتیسیسم و رمانتیک‌ها به بازیابی، بازخوانی و اعاده اسطوره‌ها به درون نظام زیستی خود اقدام می‌کنند. با این حال قرن بیستم، قرنی به‌کل متفاوت است. از یک سو، اسطوره‌های گذشته بازیابی و بازخوانی می‌شوند و به عبارت دیگر «تکرار»؛ و البته تفاوت در «خوانش‌«‌ها به اسطوره‌ها امکان حیاتِ دوباره می‌دهد. از دیگر سو، بسیاری از مبانیِ اندیشه‌ای قرن‌های گذشته و نیز قرن بیستم، خود تبدیل به اسطوره می‌شوند. علم، دموکراسی، جامعه طبقاتی، فاشیسم، نازیسم، ناسیونالیسم و بسیاری موارد دیگر. نگاهِ نظریه انتقادی و به‌ویژه مکتب فرانکفورت نسبت به این جریان‌ها و رویکرد‌ها به‌‌کلی دگرگونه است. خواست و هدف آن‌ها نه بازیابی و تکرارِ صرف، نه نابودیِ تام و تمامِ اسطوره‌ها و نیز نه اسطوره‌سازی از مفاهیمی است که انسان و جهان مدرن را در بر گرفته‌اند، بلکه تقابل و مخالفت اصلیِ آنان، با عقلانی شدن جهان به‌وسیله عقلانیت ابزاری است. عقلانیتی که در نظر دارد رابطه انسان با جهان رابطه دو قطبیِ وسیله ـ‌ هدف باشد. آدورنو و هورکهایمر ضرورت تأمل مجدد و رادیکال درباره روشنگری را مطرح می‌کنند تا رسالت حقیقی آن تحقق یابد. در یک کلام «آن رسالتی که باید تحقق یابد حفظِ گذشته نیست، بلکه رستگاری و نجاتِ امیدهای گذشته است. اما امروزه، گذشته فقط در شکل تخریب گذشته تداوم می‌یابد» (همان: ۲۳). لازمه چنین رویکردی آشنایی فردِ‌ معاصر با ویژگیِ «معاصر‌بودگیِ» خود است. در چنین شرایطی است است که فردِ معاصر می‌تواند رابطه، فاصله و موضع خود را در قبال امر کهن، امر تاریخی و نیز امر اسطوره‌ای معین کند. آگامبن[۱۵] در تعریف انسان معاصر بیان می‌کند که:
تنها کسانی می‌توانند خود را معاصر بنامند که اجازه نمی‌دهند توسط انوار این قرن کور شوند، و در نتیجه می‌توانند سیاهی‌هایی که در دل این نورها قرار دارد، یعنی ظلمت عمیق و خاص آن‌ها را ببیند.
(آگامبن ۱۳۸۹: ۶۰)
و در ادامه همان مطلب می‌گوید:
معاصر بودگی بیش از همه، خود را از طریق رنگ و بوی کهنگی زدن به زمان حال در آن حک و ثبت می‌کند. تنها آن کس که نمایه‌ها و امضاهای امر کهن را در مدرن‌ترین و متأخرترین امور تشخیص می‌دهد، می‌تواند معاصر باشد. امر کهن معنایی نزدیک به arkhē ، یعنی همان خاستگاه دارد. ولی خاستگاه صرفاً در یک گذشته تقویمی وارد نشده است. خاستگاه معاصر با شوند تاریخی است و هیچ‌گاه به کنش‌گری در چارچوب آن پایان نمی‌دهد.
(همان)
با در نظر گرفتن شرایط موجود و مباحث بیان شده، این پژوهش در نظر دارد که جایگاه اسطوره، بازنمایی، بازخوانی و مهم‌تر از همه این موارد، چگونگی بازخوانی آن در تئاتر قرن بیستم را بررسی کند. بدیهی است در پاره‌ای موارد پیش‌بُرد مباحث نظری نیاز به مصادیقی در تئاتر دارد به همین دلیل، در بیش‌تر موارد سعی شده است تا از سه اثر انتخابی استفاده شود. نمایشنامه‌هایِ ماشین دوزخی[۱۶] (۱۹۳۴) اثر ژان کوکتو[۱۷]، آنتیگون[۱۸] (۱۹۴۲) اثر ژان آنوی[۱۹] و نیز برخوانیِ (روایت نمایشی) آرش (۱۳۴۲) اثر بهرام بیضایی، آثاری هستند که نگارنده در اغلب موارد به‌عنوان مصادیقِ اصلی به آن‌ها ارجاع می‌دهد.
۱ـ۲ اهداف تحقیق
هدف اصلی: تبیین و شناخت جایگاه عقلانیت مدرن در بازنمایی اسطوره در تئاتر قرن بیستم.
اهداف فرعی:
ـ آشنایی با نسبت مبانی برآمده از روشنگری (عقل، علم و …) با اسطوره، طبیعت و تاریخ؛
ـ آشنایی با آرای والتر بنیامین در ارتباط با عقلانیت، اسطوره، هنر و زیست‌جهانِ مدرن؛
ـ آشنایی با سویه‌های راستین و ابزاریِ عقلانیت در قرن بیستم؛
ـ جایگاه تکرار، بازخوانی و بازنمایی اساطیر در تئاتر مدرن؛
ـ موضعِ سوژه مدرن (انسانِ معاصر) در تقابل با امر کهن و امر اسطوره‌ای.
۱ـ۳ پرسش‌های تحقیق
ـ رابطه میان اسطوره و عقلانیت در فلسفه ـ از دوره روشنگری تا قرن بیستم ـ چگونه است؟
ـ مطرح شدن عقلانیت ابزاری چه تأثیری بر بازنمود و یا حذف اسطوره از زندگی مدرن گذاشته است؟
ـ رابطه وسیله ـ هدف چگونه باعث تنش در رابطه عقل ـ اسطوره می‌شود؟
ـ موضع تئاتر مدرن در برابر اسطوره و عقلانیت و علم چگونه است؟
۱ـ۴ مطالعات انجام شده
به‌طور اخص می‌توان گفت که محوریت مطالعات این پژوهش نظریات والتر بنیامین و نظریه انتقادی درباره عقلانیت مدرن بوده است. در زمینه نقد عقلانیت ابزاریِ مبتنی بر علم پوزیتیویستی در جهان مدرن کتاب خسوف خِرَد[۲۰] نوشته ماکس هورکهایمر مورد نظر است. در زمینه رابطه هنر و بازتولیدِ آن و نیز گذار از ارزش آیینی و ورود به ارزش نمایشیِ اثر هنری، مقاله «هنر در عصر بازتولیدپذیری تکنیکیِ آن» نوشته والتر بنیامین مورد مطالعه قرار گرفته است. در این مقاله، بنیامین، علل و عوامل زمینه‌ساز زوال هاله و اصالت اثر هنریِ دوران کهن را بررسی می‌کند. در خصوص بحث تجربه و اضمحلالِ آن در دوره مدرن کتاب کودکی و تاریخ ـ درباره ویرانی تجربه[۲۱] ـ نوشته جورجو آگامبن حائز اهمیت است. آگامبن به پیروی از بنیامین مقوله زوال تجربه به میانجیِ مدرنیسمِ تکنولوژیک و عقلانی‌شده را پیگیری می‌کند. علاوه بر این کتاب، مقاله «قصه‌گو: تأملاتی در آثار نیکلای لسکوف» نوشته والتر بنیامین نیز قابل ذکر و کارگشاست. همچنین برای شناخت کلی سیر اندیشه والتر بنیامین، می‌توان مجموعه مقالات وی را در کتابی به نام عروسک و کوتوله و نیز کتابی تحت عنوان والتر بنیامین نوشته روبرت اشتاین پی گرفت.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

در زمینه منابع مطالعه شده می‌توان در حوزه مطالعات تئاتریِ این پژوهش می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: در خصوص فلسفه و زیبایی‌شناسیِ تئاتر قرن بیستم می‌توان کتاب چشم‌انداز تئاتر قرن بیستم نوشته پل‌لویی مینیون را نام برد. این کتاب به جایگاه تئاتر، درام، سیاست، اسطوره و سوژه معاصر در قرن بیستم اشاراتی تاریخی و تحلیلی دارد. همچنین درباره تئاتر اروپا و شاخصه‌های مدرن آن می‌توان به کتاب تئاتر و اروپا نوشته کریستوفر مک‌کالو اشاره کرد. در بحث نظریات والتر بنیامین در باب تئاتر رادیکالِ مدرن و مختصات و ویژگی‌هایِ آن می‌توان به مقاله «تئاتر اپیک چیست؟»[۲۲] (۱۹۶۸) اشاره کرد. نگارنده برای ارجاع به آن، از ترجمه انگلیسیِ آن که توسط Harry Zohn انجام شده، استفاده کرده است.
در پایان لازم به ذکر است که نگارنده در زمینه نمایشنامه‌هایی که بناست به عنوان موارد مصداقی در این پژوهش مورد استفاده قرار گیرد، از ترجمه‌ها و نسخه‌های زیر استفاده بهره برده است: نمایشنامه آنتیگون نوشته ژان آنوی، ترجمه احمد پرهیزی، نمایشنامه ماشین دوزخی نوشته ژان کوکتو، ترجمه محمود هاتف و برخوانیِ آرش نوشته بهرام بیضایی.
۱ـ۵ مفروضات تحقیق:
با استناد به مباحثِ نظریه انتقادی و نیز نظریات والتر بنیامین در خصوص عقلانیت، جهان مدرن و اسطوره می‌توان مقوله بازخوانی و بازنمایی اسطوره در تئاتر مدرن را تبیین کرد.
۱ـ۶ روش تحقیق:
این پژوهش کیفی با روش توصیفی ـ تحلیلی و بر اساس آراء والتر بنیامین با تکیه بر نظریه انتقادی مکتب فرانکفورت و با بهره گرفتن از تکنیک‌های کتابخانه‌ای و پایگاه‌های معتبر اینترنتی تنظیم و تدوین شده است.
فصل دوم
پیشینۀ تحقیق
۲ـ۱ تاریخچه
۲ـ۱ـ۱ عقلانیت مدرن از روشنگری تا پیش از قرن بیستم
پیش از آن‌که به بررسی گذار تاریخیِ تقابل میان عقل و اسطوره پرداخته شود؛ لازم به ذکر است که این تنش پیشینه‌ای به مراتب قدیمی‌تر دارد و خاستگاهِ‌ آغازین آن به دوران فلسفه یونان می‌رسد.[۲۳] اما نگارنده بنا به موضوعیت و محوری بودن عقلانیت مدرن مبحث را از دوران روشنگری تا قرن بیستم بررسی می‌کند.
قرن هجدهم میلادی به عنوان عصر روشنگری مشهور و برجسته شده است؛ هر چند بسیاری بر این باورند که روشنگری بسیار پیش‌تر از قرن هجدهم آغاز شده است. در حقیقت، روشنگری ادامه جنبشی است که از دوران نوزایی[۲۴] در میانه قرن پانزدهم آغاز و با اومانیسم و جنبش «اصلاح‌ دینی»[۲۵] توسط مارتین لوتر (۱۵۴۶ـ۱۴۸۳) در قرن شانزدهم پی گرفته شد و نهایتاً در نیمه دوم قرن هفدهم در انگلستان «انقلاب شکوهمند»[۲۶] (۱۶۸۸) رخ داد.[۲۷] این جنبش سپس در قرن هجدهم از طریق فرانسه سراسر اروپا را گرفت. دوره روشنگری در آلمان حدوداً از سال ۱۷۲۰ تا ۱۷۸۵ به طول انجامید.
اما در این میان سؤالی که مطرح می‌شود این است: به چه دلیل قرن هجدهم را عصر روشنگری می‌نامند؟ در پاسخ باید عنوان کرد که خیزش و قیام فکریِ این دوران بر علیه شرایط موجود از بسیاری جهات شبیه به آن رخدادها و تنش‌هایی بود که در عصر طلایی فلسفه، اندیشه و هنر یونان در میانه سال‌های ۵۳۰ تا ۴۰۰ پیش از میلاد تبلور یافت.
در آن عصر از تاریخِ‌ فرهنگِ یونان خرد می‌کوشید تا فرمانروایی خود را در همه قلمروها مستقر کند و با خرافاتی که از دورانهای پیشین به ارث رسیده بود به نبرد برخیزد. و در این کار موفق هم شد و شالوده‌ای عقلانی و فلسفی بنا نهاد که حتی علم و فلسفه جدید نیز بر آن استوارند.
(کاسیرر مقدمه موقن، ۱۳۸۹: ۲۰)
همان‌گونه که عنوان شد روشنگری در انگلستان،‌ فرانسه و آلمان به عنوان سه کانون اندیشه اروپایِ آن دوران مطرح شد. در میان اندیشمندان این سرزمین‌ها تفاوت‌هایی در زمینه نگرش روشنگری وجود داشت اما همه آنان بر این نکته اتفاقِ نظر داشتند که روشنگری فرایندی پویا بود که می‌توانست انسان را به سوی آزادی خردورزانه، خوداندیشی، خودانگیختگی و استقلال و همچنین پرهیز از جزم‌گرایی، تعصب کور و خرافه‌پرستی راهبری کند. در انگلستان به واسطه جایگاه تجربه‌گرایان و اهمیت اندیشه‌های آنان گرانیگاهِ روشنگری بر مبنای رویارویی طبیعت و علم استوار بود. در فرانسه (که شاید بتوان ولتر[۲۸] (۱۷۷۸- ۱۶۹۴) را بزرگ‌ترین نماینده روشنگریِ آن دانست) محور روشنگری بر اساس درگیری‌های ریشه‌ای میان اندیشه عقلانی و نهادهای سیاسی و کلیسای مسیحی بود. در آلمان قرن هجدهم روشنگری بازتاب و نمود دیگری داشت. نظریه‌ورزی‌های امانوئل کانت[۲۹] (۱۸۰۴ - ۱۷۲۴) به عنوان برجسته‌ترین فیلسوف آلمانِ این دوره، مشیِ متفاوت‌تری به نسبت جریان‌های دیگر عرضه کرد.[۳۰]
کانت در مقاله «پاسخ به پرسشِ روشنگری چیست؟» (۱۷۸۴) تلاش کرد تا به تعریفی جامع‌تر از آن چیزی که تاکنون بوده است درباره روشنگری دست یابد:
روشنگری همانا بدر آمدن انسان است از حالت کودکی‌ای که گناهش به گردن خود اوست. کودکی یعنی ناتوانی از به کار گرفتن فهم خود بدون راهنمایی دیگران و اگر علت این کودکی نه فقدان فهم، که نبود عزم و شجاعت در به کارگیری فهم خود بدون راهنمایی دیگران باشد،‌گناه آن به گردن خود انسان است. شعار روشنگری این است: !Sapere aude جسارت آن را داشته باش که فهم خود را به کار گیری!
(کانت، ۱۳۷۰: ۴۹)
کانت برای محقق‌شدن و دست‌یافتن به روشنگری، ضرورت وجود نوعی از آزادی را با پیش‌شرطِ عقلانی مطرح می‌کند «آن هم بی زیانترینِ آزادی‌ها،‌ یعنی آزادی آشکارا به کار بستن خرد خویش در تمامی زمینه‌ها» (همان).
فلسفه نقّادی کانت بر پایه سه نقد مهم استوار شده است؛ نقد عقل نظری (عقل ناب)، نقد عقل عملی و نقد قوه داوری. نقد عقل نظری و عقل عملی در واقع مبیّن تلاشی است برای ارائه توجیهی عقلانی از دو دستاورد اصلی و مهم جامعه مدرن و روشنگری: علم و اخلاق (فرهادپور، ۱۳۸۸: ۳۲۹). موضوعِ اصلی برای کانت، اتخاذ دیدگاهی بود که به‌واسطه آن بتواند این دو عرصه، یعنی علمِ نیوتونی و اخلاق مدرن و ضرورت حکمرانیِ آنان بر حیات سیاسی و اجتماعی را توجیه کند و آن، دیدگاهی مبنتی بر عقلانیت بود.
هدف کانت آن بود که مفاهیم اصلی این علم مثل حقیقت، عینیّت و علّیّت را بر بنیانی عقلانی استوار سازد و عملاً با اثبات این امر که تجربه ما از عالم خارج، تجربه‌ای عینی، بامعنی و باارزش است و نمی‌شود در عقلانی‌ بودنش شک کرد، نشان دهد که علوم طبیعی بنیانی عقلانی دارد و دستاوردهای علم و مفاهیم بنیانی فیزیک نیوتونی قابل پذیرش، بدون تناقض و قابل اطمینان‌اند.
(همان)
ایده اصلی و بنیادین روشنگری در این جمله خلاصه می‌شود که همه چیز باید با معیار عقل محک خورده و به نقد کشیده شود تا بتواند به مشروعیت برسد. سؤالی که این‌جا مطرح می‌شود این است که خودِ عقل با چه معیاری سنجیده‌ و به نقد کشیده می‌شود؟ کانت معتقد بود پاسخِ این پرسش را داده و توانسته عقل را به‌ وسیله عقل توجیه کند. وی معتقد بود که توانسته محدوده و مرزِ عقل را مشخص کند و از طریق مفهوم شئ فی‌نفسه و بیان این‌که عقل محدود به جهان تجربه‌ها و پدیدارهاست، مرز عقل را معین کند. مرزی که کانت به وسیله آن عقل و غیرِ عقل را از هم جدا کرده است حوزه اندیشه را با تناقضی درگیر کرد که چندی بعد هگل با طرحِ یک منطق ساده آن را رد کرد. به نظر او مرزی که کانت متصور بود، فضا را به دو قسمت تقسیم می‌کند و این دو پاره کردن عملاى بدان معناست که دو سوی مرز از لحاظ منطقی و عقلی قابل شناخت است. سویه‌ای از مرز که ناشناخته مطلق است، اصولاً مرز نیست (همان: ۳۳۳).
آن‌چه تاکنون عنوان شد شرح جریانی بود که طی آن روشنگری و خیزش انسان بر علیه مبانیِ موجود آن زمان را موجب شد. دوران روشنگری، دوران طغیان بر علیه موجودیتِ اندیشه و نوع تفکر جاری در میان مردم، اندیشمندان سنتی و کلیسا بود. اندیشه‌وران روشنگری با تکیه بر عقل بشری کوشیدند چشم‌انداز هستی، قلمرو عقاید دینی، مبانی اخلاقی، ‌اصول سیاسی و سنت‌های اجتماعی حاکم بر زندگی مردمِ دوران را از زاویه علم و دانش و با بهره‌گیری از روش‌های علمی، مشاهده و ارزیابی کنند.
آن‌چه سبب جهشِ بلند روشنگری در راستایِ برجسته کردن عقلانیت و تأکید بیش از حد بر آن شد، رابطه‌ای بود که تفکر این دوران میان علم و طبیعت برقرار می‌کرد. نظر ارنست کاسیرر[۳۱] (۱۹۴۵- ۱۸۷۴) فیلسوف نوکانتی و از شارحان و مدافعان اندیشه دوران روشنگری در تبیین چنین رابطه‌ای جالب توجه است:
فلسفه روشنگری می‌کوشد تا در یک فراگرد رهاییِ عقلی هم استقلالِ طبیعت و هم استقلالِ عقل را نشان دهد. اکنون باید هم طبیعت و هم خرد را به منزله اصل شناخت و آن دو را به هم پیوند داد. از این‌رو هر میانجیی میان این‌دو که بر پایه قدرتی متعالی یا وجودی فراباش باشد زائد می‌شود.
(کاسیرر، ۱۳۸۹: ۱۱۳)
به هر صورت عقلانیتِ‌ قدرتمندِ‌ روشنگری، ابزاری مناسب برای سلطه تام و تمام بر حوزه‌های غیر تجربی زیستِ بشری بود. عقلانی‌شدنِ افسار گسیخته جهان در قرن نوزدهم سبب واکنش‌هایِ رادیکال رمانتیک‌ها در حوزه‌های فلسفه، ادبیات و هنر شد.
همه‌چیز تکه‌پاره می‌نمود. همه قله‌ها به آسمان خالی می‌رسید. اثرات عقل‌گرایی همان‌قدر که تصور می‌رفت، خطرناک و مخرّب بود: عقل‌گرایی، لااقل از لحاظ نظری، همه ارزش‌های موجود را از تخت به زیر کشیده بود، و کسانی که شهامت مقابله با آن را داشتند راهی پیش‌روی خویش نمی‌دیدند مگر نوعی واکنش عاطفی منفرد و بی‌هدف. ولی هنگامی که کانت پا به صحنه گذاشت تا تسلیحات و استحکامات قد برافراشته طرفین مخاصمه را نابود کند، گویی دیگر چیزی باقی نمانده بود که بتواند به انبوه روزافزون دانسته‌های جدید یا به اعماق کدرِ پایین‌دست نظم بخشد.
(لوکاچ، ۱۳۸۶: ۳)
رمانتیسیسم[۳۲] در واقع طغیانی علیه حیاتِ ماشینی و چارچوب عقل‌گرایانه قرن هفدهم و هجدهم اروپا بود.[۳۳] جهانی که رمانتیسیسم بر علیه آن برآشفت به سویِ جهانی ریاضی‌وار، علمی و حساب‌شده رفته بود. باور غالب نیز چنین بود که سویه‌ای دیگر وجود ندارد و با توجه به آن‌چه پوزیتیویسم و تجربه‌گرایی عنوان می‌کند همه چیز باید بر مبنای فایده‌گرایی در زیست‌جهانِ ذهنیِ انسان استقرار یابد و آن فایده مذکور را عقل و علم مشخص می‌کند. «سلطه» عنوانِ صحیح‌تری برای شرح این وضعیت به‌ شمار می‌رود؛ سلطه عقلانیت در جهتِ «پیشرفت».
از نیمه دوم سده هجدهم، جنبشی همه‌جانبه و آشوب‌گر در حوزه‌هایِ ادبیات، هنر، فلسفه و سیاست در اروپای غربی شکل گرفت که به جنبش رمانتیک شهرت یافت. برجسته‌ترین ویژگیِ این جریان، شوریدگی و احساساتِ پُرمایه نسبت به زندگی، انسان و جهانش در برابر نگاه سرد، عقلانی، ابزاری، محاسبه‌ای و ریاضی‌وار عصر روشنگری نسبت به انسان و طبیعت و جامعه بود. واکنشِ رمانتیک‌ها به شکلی انتقادی و رادیکال بر علیه روند روشنگری و روحِ سردی بود که در نتیجه آن بر زندگی آدمیان سایه انداخته بود. اراده و خواست آنان تلاشی بود در جهت حرمت نهادن به احساس، عاطفه، خیال و ایمان در قبال عقل حسابگر و مصلحت‌اندیش [تأکیدها از من است] (مرتضویان، ۱۳۸۶: ۱۷۶ - ۱۷۵).
رمانتیک‌ها با پیش‌کشیدن مفاهیمی چون گرایشِ‌ عاطفی، نبوغ هنری و بینش درونی در واقع جریانی را سامان دادند که بتواند با کم کردن سیطره عقلانیت بر حیات ذهنیِ بشر، امکانِ حیات مجدد سویه‌های از دست‌رفته و فراموش‌شده را فراهم کنند. رمانتیک‌ها مفهوم «بینش» را در مقابل مفهوم «تحلیل» که مختصِ اندیشه روشنگری بود، مطرح کردند. آنان اعتقاد داشتند که حقیقت با بینشی یک‌باره و یک‌جا ظاهر می‌شود نه با تحلیل و کندوکاوِ تدریجی. از نظر آنان حقیقت، امری نبود که در دایره تاریخ محدود بماند، بلکه امری‌ست ابدی‌ ـ ازلی، هر چند تبلور و تجلی آن در همین زمان تاریخی رخ می‌دهد (دریابندری، ۱۳۸۰: ۳۹).
برخی از ویژگی‌های برجسته و متمایز‌کننده رمانتیسیسم را شاید بتوان در سه مورد کلی عنوان کرد: نخست این‌که رمانتیک‌ها بر خلاف متفکران روشنگری احساس و قوه تخیل را برتر از عقل می‌شمردند. دوم آن‌که رمانتیک‌ها به یگانگی شخصیت افراد یا ملیت‌ها و اقوام باور داشتند. آن‌ها بر خلاف عقل‌مداران عصر روشنگری که منادی اندیشه برابری، همسانیِ انسان‌ها و نیز اصول کلیِ جهان‌شمول بودند،‌ از رشد آزادانه شخصیتِ فرد بر اساس ارزش‌ها، استعداد‌ها و اصول اخلاقیِ فردی دفاع می‌کردند. سوم‌ آن‌که در آثار بسیاری از رمانتیک‌ها حسرت روزگار گذشته مشهود و عیان بود. آن‌ها به تاریخ، نهادهای سنتی و اساطیر به‌سان گنجینه‌هایی نگاه می‌کردند که آکنده از عقل، ایمان و تخیل‌ هستند و راه برون‌رفت از وضع پیش‌آمده ناشی از عقلانیتِ ابزاری را احیایِ سنت‌های کهن می‌دانستند (مرتضویان، ۱۳۸۶: ۱۷۷ - ۱۷۶).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[دوشنبه 1400-09-29] [ 01:50:00 ق.ظ ]




۱-۶- روش تحقیق:
درباره ادبیات و فرهنگ عامّه مردم هرمود صحرای باغ تحقیقی صورت نگرفته است، لذا در همین راستا مطالبی چند از کتبی همچون: لار شهری به رنگ خاک، لارستان، فرهنگ لارستانی، زبان لارستانی و فرهنگ عامّه مردم بستک استفاده نمودم اما بیشتر اطلاعات را به روش میدانی با بهره گرفتن از ضبط صوت، دوربین عکاسی، مصاحبه های متعدّد و باتلاش بسیار جمع­آوری کردم که خود معترفم خالی از عیب و ایراد نیست. مطالب جمع­آوری شده را پس از فیش برداری تنظیم کرده و به صورت تحقیق حاضر ارائه داده­ام تا شاید گوشه¬ای از ادبیات و فرهنگ و سنن این مردم نجیب و شریف از آسیب درامان بماند.
۱-۷- اهداف تحقیق:
هرکس به زادگاه و محل آباء و اجدادی خویش عشق می­ورزد و با سیر و سفر در زاد بومش بزرگان و نیاکان خویش را در خیال به تصویر می­کشد و آداب و رسوم و فرهنگ آنان در خاطرش تداعی می­ شود که نزدیک است به دست نسیان و فراموشی سپرده شود. به منظور پاسداری از فرهنگ و رسوم و آئین مردم هرمود صحرای باغ این مجموعه را گرد آوردم تا اندکی از دین خود را به آن دیار محبوب و ساکنانش و به ویژه مادر بزرگوارم ادا نمایم. لذا اهداف این تحقیق را در چند مورد بیان می­کنم.
نشان دادن عناصر فرهنگ عامّه روستای هرمود صحرای باغ از توابع لارستان.
جلوگیری از فراموش شدن بسیاری از آداب و رسوم.
پی بردن به افکار و اندیشه­ها، رفتار و منش و احساس مردم منطقه هرمود.
شناساندن مذهب، اعتقادات، اخلاق و باورهای مردم منطقه هرمود.
نشان دادن ارزش­های اجتماعی، ‌نوع زندگی، رفتار­های اجتماعی، محدودیت­ها و ناکامی­ها، نابرابری­های اجتماعی و اقتصادی و محرومیت­های گوناگون که در قالب افسانه­ها، قصه­ها و ترانه­ها جلوه گر می­ شود.
فصل دوّم
مبانی نظری تحقیق
۲-۱- تعاریف فرهنگ عامّه:
در زبان فارسی فرهنگ عوام، ‌معادل کلمه بین المللی «فولکلور» گرفته شده است. فولکلور از دو جزء «فولک[۱]» و «لور[۲]» ترکیب یافته است. در زبان انگلیسیفولک به معنی مردم است و لور به معنی دانش. پس فولکلور یعنی دانش عوام. نخستین کسی که تحت تأثیر رمانتیسم کلمه فولکلور را به کار برد، وی. جی. توماس[۳] در انگلستان بود و نخستین انجمن فولکلوری در حدود یک قرن پیش یعنی به سال ۱۸۷۸ تأسیس یافت. در فرانسه نخستین مجله فولکلوری به نام ملوزین[۴] در سال ۱۸۷۵ انتشار یافت و نخستین کنگره بین المللی فولکلور به سال ۱۸۸۶ تشکیل گردید.
فولکلور در زبان فارسی به نام­های گوناگونی چون «فرهنگ عامّه»، «فرهنگ عوام» و«دانش عوام» ترجمه شده است.
«فرهنگ مردم»، فرهنگ توده، «دانش توده»، «فرهنگ شفاهی» و… نام­های دیگر فولکلور در زبان فارسی می­باشند.
۲-۲- پیشینۀ گردآوری فرهنگ عامّه:
سالهاست که پژوهش­های فرهنگ عامّه توسط پژوهشگران علاقمند به این حوزه انجام می­گیرد و به چاپ می­رسد. این پژوهش­ها که نوعی بازنمایی هویت قومی و محلی و طایفه­ای است در معرفی و شناخت اقوام و فرهنگ­های بومی، کمک شایانی می­ کند، اما پژوهش­های فرهنگ مردم بیشتر به علاقه ­مندی شخصی پژوهشگر بر می­گردد.
توجه کردن به آداب و رسوم عامّه، از روزگاران گذشته مدنظر سفرنامه نویسان، سیاحان و نویسندگانی که در مسائل اجتماعی مردم، دقت می­کردند، بوده است به طوری که از قرون وسطی مورخّان، سیاحان و جغرافی­دانانی که معمولاً به عنوان سفرنامه نویس از آن­ها یاد می­کنیم در نوشته­ های خود که ناشی از مشاهداتشان بوده است، به موضوعات فرهنگ عامّه پرداخته­اند. افرادی چون، ابن خلدون، ابوریحان بیرونی، مسعودی و افراد دیگری که از متقدّمان بودند، در کتاب­های خود به فرهنگ عامّه پرداخته¬اند. در کنار این افراد سیاحان اروپایی که به ایران آمده اند، نوشته هایشان مملو از موضوعات فولکوریک درباره ایران است. مثلاً سفرنامه هایی چون دیولافوا، اوژن فلاندن، تاونیه و دیگران موضوعات فرهنگ مردمی فراوانی در آن یافت می شود.
از ابتدای قرن حاضر هم عده¬ای از محققان ایرانی به گردآوری موضوعات فرهنگ مردم پرداختند که نوشته­هایشان موجود است، افرادی چون: امیرقلی امینی، جمال­زاده، هدایت، کوهی کرمانی، آل احمد، محجوب، شاملو و دیگرانی که امروزه از کتاب¬های آنان به عنوان منابع پژوهش¬های فرهنگ عامّه استفاده می­ شود.
درحال حاضر هم افرادی چون آقای دکتر بلوک باشی، در زمینۀ ادبیات عامیانه و فرهنگ عامّه تحقیقات و کتاب­های درخور توجهی را انتشار داده­اند. بنابراین پرداختن به پژوهش¬های فرهنگ عامّه پیشینه­ای طولانی دارد و مختص به یکی دو دهه اخیر نیست.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

مطالعات تاریخی نشان می­دهد که انقلاب مشروطه مطالعات فولکلوریک را در ایران گسترش می­دهد و دلیل آن هم این است که نویسندگان و روشنفکران آن زمان دریافته بودند که برای ترغیب و علاقه ­مندی مردم به انقلاب لاجرم باید به زبان مردم کوچه و بازار با مردم سخن بگویند. سپس در زمان پهلوی اول موزه مردم شناسی تأسیس می­ شود. در دوره­ای که به نام جنبش روشنفکری مشهور است. صادق هدایت با توجه خود به فرهنگ مردم چراغ این نوع پژوهش­ها را پرنورتر می­ کند تا دیگران نیز مشتاقانه در این راه قدم بردارند. انجوی شیرازی در ادامه مرکز فرهنگ مردم در رادیو به راه می­ اندازد.
فعالیت­ها و پژوهش¬های فرهنگ مردمی هم­چنان در جریان است. وبلاگ­ها و سایت­هایی با این موضوع توسط پژوهشگران ایجاد می­ شود و حتی قدم محکم­تری همچون بخش و فرهنگ مردم در دایره المعارف بزرگ اسلامی برداشته می­ شود یا از مراکزی مثل کرمان شناسی در مرکز استان­ها به همّت علاقمندان ایجاد می­ شود.
۲-۳- اهمیّت فرهنگ عامّه:
فرهنگ عامّه یکی از وجوه مشخصه­ی یک ملّت،‌ قوم یا منطقه است. فرهنگ عامّه شعبه­ای است از جامعه شناسی و بررسی معتقدات و اندیشه­ها و گفتار مردم کوچه و بازار که از نظر روانشناسی و جامعه شناسی اهمیّت بسزایی دارد. تأمّل در گفتار و کردار مردم عامی بسیاری از مشکلات تاریخی و فلسفی و به خصوص اجتماعی را حل می­ کند و تاریکی­ها را روشن می­سازد. دیگر آن که ما هرگز نخواهیم توانست پیشرفت­های امروزی را ارج نهیم و قدر بشناسیم مگر این که از گذشته­مان آگاه باشیم؛ یعنی بدانیم که دیروز چه بودیم و امروز چه هستیم؟
۲-۴- عناصر فرهنگ عامّه:
صاحب نظران فرهنگ عامّه را شامل عناصر متعددی دانسته ­اند، از جمله:
۱-آداب و رسوم
۲- اساطیر، ‌افسانه­ها و قصه­ها
۳- امثال و حکم
۴- عقاید و باور­ها
۵- خرافات
۶- ترانه­ها و تصنیف­ها
۷- چیستان
۸- بازی­ها
۹- مثل­ها
۱۰- طنز
۱۱- رقص
۱۲- جادوگری
۱۳- شوخی­ها
۱۴- طبابت
۱۵- لالایی­ها
۱۶- خوردنی­ها و آشامیدنی­ها
۱۸- تفریحات و سرگرمی­ها
۱۹- اصطلاحات عامیانه
۲۰- قسم­ها، دعاها و نفرین­ها
۲۱- هنر­ها و صنایع دستی
۲۲- فال­گیری
۲۳- جشن­ها و اعیاد
۲۴- مکتب و مکتب خانه
۲۵- خواب و تعبیر خواب

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:50:00 ق.ظ ]




کوزران

۲۵

سنجابی

۸۰

فیروزآباد

عثمان وند

هلشی

۴۶

سر‌فیروز‌آباد

۱۰۳

جلالوند

۵۸

*مأخذ : (فرمانداری شهرستان کرمانشاه ،۱۳۸۵)
۳-۱۵. تحلیل سیستم حمل و نقل شهری و عوامل طبیعی– اقتصادی، اجتماعی و کالبدی کرمانشاه
۳-۱۵-۱. روند توسعه تاریخی و شکل­ گیری کلان­شهر کرمانشاه
۳-۱۵-۱-۱. دوران قبل از قاجار
مسیر تحولات تاریخی و کالبدی– فضایی شهر کرمانشاه در چهار دوره مشخص قابل تبیین است، این دوره­ها عبارتنداز دوران قبل از قاجار، قاجار، دوره پهلوی و دوره پس از انقلاب می­باشد.
شهرها از طریق دگردیسی سریع خود از مرحله­ «شهر کوچک» به شکل «شهر بزرگ» و سپس «کلان­شهر» و نهایتاً به شکل «شهر- منطقه» در خواهند آمد (عزیزی،۳۲:۱۳۸۲). شهر مرکز اداری و نظامی برای کنترل مملکت، محلی با برج و بارو برای حمایت در مقابل مهاجمان، مرکز تشکیل فرهنگ و تمدن، و بالاخره محل تجارت و تمرکز فعالیتهای اقتصادی در دوره­ های مختلف تاریخ، دلایل برتر اثبات وجود شهر به حساب می­آمده است (عابدین­درکوش،۲۰:۱۳۸۹).

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

موقعیت جغرافیایی شهر کرمانشاه در مسیر کاروانهای تجاری بیشترین نقش را در پدیداری و تداوم حیات شهر داشته است. ولی ساختار طبیعی محیط در جانمایی هسته اولیه سهم خاص خود را ایفا نموده است. وجود ارتفاعات در شمال و جنوب و دشت وسیع که شرق و غرب کرمانشاه را در برگرفته است، بستر طبیعی و جهت­دهنده شکل­ گیری شهر و توسعه آن در ادوار مختلف بوده است (برومندسرخابی، ۱۷۴:۱۳۸۸). به مانند سایر شهرهای ایران مسیر تاریخی نسبتاً مشابه و همچنین دارای ساختار اولیه مشخصی است که منطبق با همان الگوی کهندژهای ادوار میانه است. ارگ حکومتی، مسجدجامع، بازار و راه ارتباطی چهار عنصر اصلی این کهندژ بوده است (گزارش طرح جامع شهر کرمانشاه،۱۳۷۶). بدین ترتیب که «محله مرکزی شهر» به عنوان «کهندژ»، مجموعه محلات پیرامون آن به مثابه «شارستان» و مزارع و باغات اطراف نیز بخش «ربض» را در این شهر شکل می­دادند (برومندسرخابی،۱۸۱:۱۳۸۸). منطقه کرمانشاه همواره طی دوران مختلف مورد حمله مغولان، ایلخانان، اعراب، عثمانیان و غیره قرارگرفته و به کلی ویران ­شده است. شهر پس از هر ویرانی، در نقطه دیگری با فاصله­ای نه چندان دور از محل قبلی خود، ساخته می­شده است که آخرین آن در عهد زندیه اتفاق می­افتد. سپس ساکنان شهر به مناطق اطراف مهاجرت کرده و گروهی به سه دهکده «فیض­آباد، چنانی و برزه­دماغ» در مجاورت رودخانه آبشوران روی آوردند و شهری جدید که «کرمانشاه» نامیده شد را بنا نهادند. ویرانه­های شهر رها شده نیز، «کرمانشاه کهنه» نامیده شد. در واقع شکل­ گیری هسته اولیه و توسعه کالبدی شهر می­باشد. کرمانشاه به عنوان یک شهر مهم و مرکز حکومتی، با دوران حکومت «محمدعلی میرزا دولتشاه» آغاز می­ شود. مهمترین توانایی شهر قرارگرفتن در مسیر شاهراه ارتباطی و عبور زوار از این شهر می­باشد که می­توان آن را طلایی­ترین دوران شهر کرمانشاه نامید (برومندسرخابی،۱۶۹:۱۳۸۸-۱۶۷).
۳-۱۵-۱-۲. دوران قاجاریه
در این دوره شهر رونق و رشد خاصی می­یابد و آثاری چون دیوانخانه شهر، میدان توپخانه؛ سربازخانه شهری و حمام­ها و مساجد متعدد احداث می­ شود. کرمانشاه کنونی بازمانده و صورت استمرار یافته حکمرانی دولتشاه است. توسعه شهر در اواخر قاجار به خارج از دروازه­های شهر انتقال یافت و محدوده حصار قدیمی را در نوردید. شهر کرمانشاه در این دوران دارای جمعیتی در حدود ۶۰۰۰۰ نفر می­ شود. در سال ۱۸۵۰، نقشه­ای از موقعیت شهر کرمانشاه تهیه گردید که براساس آن شهر، در پنج کیلومتری غرب رودخانه قره­سو واقع شده ­است. و از هر طرف با دیوار خشتی محصور است. طول شهر از شمال­شرق به جنوب­غرب ۱۵۰۰متر و عرض آن از شمال به جنوب در حدود ۱۲۰۰ متر است. شهر به ۶ محله به نامهای فیض­آباد، توی­شهر، علاف­خانه، برزه­دماغ، محله ملاعباس­علی و قره­باغ تقسیم شده و دارای ۷ دروازه است (گزارش طرح جامع شهر کرمانشاه،۱۳۷۶). در واقع قدیمی‌ترین ناحیه شهر، اطراف بازار و محله‌های فیض‌آباد، برزه‌دماغ است که دارای کوچه‌های تنگ و پرپیچ و خم هستند. با گسترش شهر و اضافه شدن محلات جدید کم‌کم شهر از آن حالت بافت متراکم و متمرکز در اطراف بازار و مسجد جامع خارج شده و به تدریج در امتداد جاده اصلی و تاریخی شهر رو به گسترش نهاد. از طرف دیگر با از بین رفتن آثار باقی مانده از دروازه‌های قدیم و برج و باروی آن، شهر در اطراف هسته مرکزی نیز دارای رشد بی‌رویه‌ای بوده است (گزارش سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری کرمانشاه،۱۳۹۳).
۳-۱۵-۱-۳. دوره پهلوی
ساختار فضاهای شهری و محله­ای با ورود اتومبیل و حضور خیابان دگرگون شد. همزمان با این تحول، تغییر «اقتصاد» و «فرهنگ» و «تکنولوژی ساخت»، کالبد و سیمای شهر که فضاهای شهری را تعریف می­ کنند نیز دگرگون گشت. همه عرصه ­های عملکردی و کالبدی شهر را نیز تحت­الشعاع قرار داد. در گذشته که، رشد و توسعه شهر به صورت طبیعی و ارگانیک، امکان پذیر بود با فروریختن دیوارها و باروها، در راستای خیابانهای جدید در جهات مختلف گسترش یافت (برومندسرخابی،۲۸۳:۱۳۸۸). این دگرگونی­ها، حاصل دخالت در بافت­های شهری از سال ۱۳۰۴ می­باشد که از طریق اجرای نقشه­های گذربندی و توسعه و اصلاح برخی معابر، برخورد با مراکز تاریخی شهرها آغاز شد. حاصل این برخورد بی­توجهی به ساختار کالبدی شهر و ایجاد ساختارهایی نه بر پایه ضرورت­های واقعی بلکه بدون توجه به ویژگی­های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی جامعه بوده است (گزارش اداره راه و شهرسازی کرمانشاه،۱۳۷۶). همچنین با ورود وسایط نقلیه موتوری به شهر کرمانشاه به منظور دسترسی به درون محلات «فیض­آباد»، «برزه­دماغ» و «چنانی»، طرح احداث «خیابان مدرس» به اجرا درآمد. نتیجه این اقدام، تقسیم شدن بازار به دو پاره­شرقی و غربی بود. در این سالها «خیابان جلیلی» نیز از شمال به جنوب احداث شد. پیامد ظاهرشدن این خیابان، تقسیم شدن پاره­شرقی بازار به دو بخش بود (برومندسرخابی،۲۸۳:۱۳۸۸). احداث «خیابان جوانشیر» (ضلع غربی خیابان مدرس) نیز «بازار توپخانه» را از «راسته بازار علافخانه» جدا نمود. ارتباط بافت کهن با بخش میانی شهر، توسط خیابانها، منقطع شد، «سلسله مراتب» و «توالی فضایی» بین مرکزیت شهر و درونی­ترین فضای محله ضعیف و کمرنگ گردید (برومندسرخابی،۲۸۴:۱۳۸۸). به طور کلی فضاهای شهری به نوعی روحیه «درونگرایی» و متراکم داشته، و همچنین پیوسته و عمدتاً ریزدانه بودند. در حالیکه بعد از حضور خیابان و سواره­­روها، فضاهای شهر محصوریت دیرین را از دست داده، دانه­ها درشت و بافت و کالبد به صورت مجزا و از هم گسیخته شکل پیدا کردند (برومندسرخابی،۲۶۶:۱۳۸۸).
اقدامات جدید در شهرسازی در کرمانشاه موجب تحولات چشمگیری در سازمان فضایی و ساختار کالبدی شهر می­گردد. این دوره را می­توان به دو دوره تقسیم نمود:
۳-۱۵-۱-۳-۱. دوره پهلوی اول (۱۳۲۰-۱۲۹۹)
این دوره مقارن با فاصله جنگ جهانی اول و دوم است. شهرنشینی جدید در کرمانشاه توسعه یافته و ایجاد خیابان­های جدید و تعریض و توسعه معابر، ایجاد میادین و پارک­ها و همچنین ایجاد محلات با سبک معماری خاص موجب گشت که ساختار کالبدی شهر کاملاً دگرگون شود. خصوصیات کلی شهر عبارت است از:
پهن کردن خیابان­ها و ایجاد میدان­های شهر.
توسعه فضاهای نظامی در اطراف شهر شامل پادگان­ها و مراکز نظامی، توسعه محلات مسکونی شهر از سال ۱۳۰۰ به بعد در قسمت­ های جنوب و مرتفع شهر و شکل­ گیری محلات جدید (شریعتی، فردوسی و غیره).
ایجاد خیابان مدرس در سال ۱۳۱۴ از شمال­شرقی شهر به سوی جنوب­غربی امتداد پیدا کرده و مستقیماً از قلب شهر قدیم گذشته و تا ناحیه جنوب شهر کشیده شد (میدان آزادی فعلی تا میدان فردوسی فعلی). همچنین بناهای دو طبقه در اطراف آن و قطع ساختار کالبدی بازار و شهر.
ایجاد خیابان شریعتی (پهلوی­سابق) که توسعه شهر را به سمت شرق و در امتداد شمال و جنوب موجب شد.
ساخت و ساز گاراژها در انتهای شمال شهر، کنار جاده همدان- تهران.
توسعه به سمت جنوب شهر تا دره آبشوران.
روی کارآمدن حکومت پهلوی و آغاز روند مدرنیزاسیون باعث رشد و گسترش شهر کرمانشاه نگردید. عواملی که باعث توسعه نه چندان زیاد شهر کرمانشاه شد و یا مهمترین تحولات ­کالبدی شهر کرمانشاه در این دوره، محدود کردن شهر توسط خیابان مدرس (سپه سابق) بود، که از شمال­­شرق به طرف جنوب­غربی ادامه دارد و مهمترین مسیر داخلی آن زمان بود را قطع کرده و سبزه­میدان یا میدان توپخانه ­را از شکل آن زمان خارج و تغییر عملکرد وسیعی را در منطقه باعث گردیده و زمینه را برای انزوای بازار قدیم با هجوم به بدنه­های خیابانی فراهم نمود و عامل کم­توانی بازار گردید. در واقع بازار قدیم شهر محور اصلی حیاتی آن را تشکیل می­داده است. به طور کلی بین سال­های ۱۲۹۹ تا ۱۳۲۰ ه.­ش تغییرات جدیدی از جمله احداث خیابان­ها و میادین جدید، احداث گاراژها در منتهی­الیه شهر به شکل مسکونی و خشکاندن باغ­ها و ایجاد منازل مسکونی در آنها ایجاد گردید.
شکل (۳-۳): سیمای راه ­ها و محله ­بندی شهر کرمانشاه در سال ۱۲۹۸ه.ش (۱۹۱۹میلادی)
*مأخذ: (گزارش سازمان میراث فرهنگی، صنایع­دستی و گردشگری کرمانشاه،۱۳۹۳)
۳-۱۵-۱-۳-۲. دوره پهلوی دوم (۱۳۷۵-۱۳۲۰)
با شروع جنگ جهانی دوم، شهر در میان منطقه­ای متأثر از آشوبها و بی­نظمی­های قبیله­ای- عشیره­ای، قرار گرفت و جاده اصلی کرمانشاه- سنندج بسته شد و شهر به یک پایگاه نظامی تبدیل گردید (برومندسرخابی ،۲۷۱:۱۳۸۸). با آغاز سلطنت پهلوی دوم این دوره را می­توان اساس تشکیل کرمانشاه جدید و فعلی دانست. در این دوران رشد شهر در درون باغ­ها کماکان ادامه می­یابد. بین سالهای ۱۳۳۵-۱۳۲۰شهر رشدی اساسی داشت. تغییرات کالبدی و خصوصیات کلی شهر عبارتنداز:
توسعه قابل ملاحظه شهر به سوی جنوب، جنوب­غربی و غرب.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:50:00 ق.ظ ]




ـ مهارتهای فنی، در دو بخش کلی، یکی موضوعات اصلی و علوم تخصصی و دیگری تکنولوژی جدید.
۳ـ پیتر دراکر[۲۹]
دراکر با پذیرفتن لزوم مهارتهای سه گانه فنی، انسانی و ادراکی برای مدیران دو مهارت دیگر را نیز لازم می‌شمارد. مهارتهای لازم دیگر عبارتند از:

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

ـ مهارتهای طراحی[۳۰]، مهارت حل مسأله[۳۱].
۴ـ آدیزس[۳۲]
آدیزس برای مدیران، چهار مهارت را بعنوان نقش‌های مدیر توضیح می‌دهد که عبارتند از:
تولید، نوآوری، اجرایی، ترکیبی.
به زعم وی هر یک از نقش‌ها از جزء سیستم تشکیل گردیده‌اند.
نقش تولیدی: شامل مهارتهای اقتصادی و فنی
نقش اجرایی: شامل مهارتهای ادراکی و ساختاری
نقش نوآوری: شامل مهارتهای اطلاعاتی و تصمیم گیری
نقش ترکیبی: شامل مهارتهای اجتماعی
۵ـ مینتز برگ[۳۳]
وی بر اساس مطالعات و مشاهدات خود از عملکرد مدیران عالی، مهارتهای مدیران را در قالب سه نقش عمده ذکر می کند:
ـ نقش متقابل شخصی: تشریفاتی، رهبری و رابطه‌ای
ـ نقش اطلاعاتی: گیرنده اطلاعات، دیده‌بان، نشر دهنده اطلاعات و سخنگو
ـ نقش تصمیم‌گیری: کارآفرینی، آشوب زدایی، تخصیص دهنده منابع و مذاکره کننده (فانی، ۱۳۷۵،ص۴۹- ۴۸).
۶ـ دیوید اوینگ[۳۴]
اوینگ مهارتهای مدیران را بر دانش[۳۵] و فهم[۳۶] مبتنی ساخته بود. او مهارتهای مدیران را در قالب دانش مدیریتی به سه دسته تقسیم کرد:
ـ روشها و فنون حل مسأله[۳۷]
ـ تشخیص واقعیات داخل و محیط سازمان[۳۸]
ـ اطلاعات در خصوص اهداف، سیاست‌ها و استانداردها (اوینگ، ۱۹۴۶، ص ۱۰۰-۹۱).
۷ـ مطالعات ستز[۳۹]، هاسکینز[۴۰] و دیلویت[۴۱]
اینان بعنوان متخصصین مشاوره آموزشی، مهارتهای مورد نیاز مدیران را بشرح زیر تعیین نموده‌اند:
ـ مهارتهای وظیفه‌ای[۴۲] مانند: بازاریابی، حسابداری و محاسبه نمودن
ـ مهارتهای بین شخصی که مشتمل است بر:
- مهارتهای ارائه‌ای،[۴۳] مهارتهای مشاوره‌ای[۴۴]
ـ مهارتهای سازمانی مشتمل بر:
ـ مدیریت فرایند
ـ مدیریت تغییر (دیلویت، هاسکینز و سلز، ۱۹۸۳، ص ۱۵۶).
۸ـ اندرسون[۴۵]
اندرسون ضمن انجام مطالعات گسترده‌ای مهارتهای مدیران را در طبقه‌بندی رابرت کاتز معرفی می کند.
مهارتهای سه گانه بر حسب دسته‌بندی کاتز، از نظر وی عبارتند از:
ـ مهارتهای ادراکی: شامل تجزیه و تحلیل اطلاعات، تصمیم‌گیری در موقعیت‌هایی که اطمینان کامل وجود ندارد و اختصاص منابع سازمانی و کارآفرینی.
ـ مهارتهای انسانی: شامل مهارتهای رهبری و انگیزش، حل تعارض و برقراری روابط همکارانه
ـ مهارتهای فنی: هدف گذاری، برنامه ریزی و اتخاذ تصمیم.
۹ـ پال سندویت[۴۶]
سندویت معتقد است که مدیران سازمانها باید موقعیت سازمان را در برابر سه تقاضا که امروزه مورد انتظار است حفظ نمایند:
کیفیت رو به رشد، کاهش هزینه، نوآوری.
که مدیران برای بر آوردن این انتظارات نیاز به دانش و مهارت دارند. وی مدل مهارتهای سه گانه رابرت کاتز را مورد بررسی قرار داده و مدلی تحت عنوان حوزه شایستگی[۴۷] ارائه می کند که شامل پنج طبقه است:
حوزه ادراکی ، ابتکاری[۴۸] ، حوزه رهبری[۴۹] ، حوزه روابط بین شخصی[۵۰] ، حوزه اداری[۵۱] ، حوزه فنی[۵۲] از حوزه‌های شایستگی سه حوزه رهبری، روابط بین شخصی و اداری در قالب مهارت انسانی از نظریه کاتز قرار دارند(فانی، ۱۳۷۵، ص ۵۲-۴۹).
۱۰ـ ثورلی ـ همبلین[۵۳]
اینان مهارتهای مورد نیاز مدیران را در قالب عناوین معمول در وظایف مدیران روشن می‌سازند:
ـ ارتباطات[۵۴]: وقت گیرترین کار مدیران بخصوص در اطلاع رسانی به رؤسا در سلسله مراتب مدیریت می‌باشد.
ـ برنامه‌ریزی و طراحی[۵۵]: دارای اهمیت ویژه‌ای است بعلت اینکه شیوه حرکت را مشخص می‌کند.
ـ نظارت و بررسی[۵۶] و بازرسی[۵۷]: در خصوص کار افراد و نیز دستگاه ها و ماشین آلات مطرح است.
ـ آموزش حین خدمت[۵۸]: یک وظیفه مهم می‌باشد که حاصل آن روزآمد کردن نیروی انسانی است.
ـ حل مسأله: برای امور برنامه ریزی نشده و حساس کاربرد دارد(بیگدلی، ۱۳۸۰، ص ).
۱۱ـ هانری فایول[۵۹]
فایول مهارتهای مدیران را در قالب سه دسته توانمندیها تقسیم‌بندی نموده است.
ـ توانمندیهای عام: شامل امور مالی، بازرگانی، حسابداری، تأمینی، تولیدی و اداری
ـ توانمندیهای فنی: شامل طراحی و ساخت
ـ توانمندیهای خاص: ترکیبی از دو توانمندیهای اخیر در مدیریت شامل برنامه‌ریزی، سازماندهی، هماهنگی، فرماندهی و کنترل است که عناصر مدیریت هم نامیده می‌شوند(سلطانی، ۱۳۷۵، ص ۹).
۱۲ـ برد ـ وار[۶۰]
این دو نفر طی مطالعاتی که در مورد مهارتهای مدیران انجام داده‌اند نشان می‌دهند که مدیران رده اول تعدادی وظایف معمول، تعدادی وظایف غیرمعمول و تعدادی مسایل برای حل پیش رو دارند.
ـ وظایف معمول[۶۱]: تعداد زیادی از مدیران وظایف مشابهی را انجام می‌دهند. عمده این وظایف، «مدیریت افراد» و «صدور دستور» به واحدهای زیر نظرشان است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:49:00 ق.ظ ]




تجزیه خوشه‌ای بر اساس ضریب تشابه تطابق ساده و روش دورترین همسایه به علت گروه‌بندی مناسب و ضریب کوفنتیک قابل قبول ۵۹/، در فاصله ۵۶/۰ شباهت اینبردلاین‌های مورد مطالعه به ۳ گروه تقسیم نمود(شکل ۴-۴). که این گروه‌ها به ترتیب شامل گروه‌های A، B و C می‌باشند. بطوریکه ژنوتیپ B73 به تنهایی در گروهA قرار گرفته با توجه به گروه‌بندی حاصله لاین B73 می‌تواند به عنوان کاندید مناسبی(به دلیل فاصه ژنتیکی زیاد با سایر اینبردلاین‌ها) برای تلاقی با لاین‌های این مرکز جهت ایجاد هیبرید موفق استفاده گردد. بنابراین با توجه به تجزیه کلاستر مشاهده می‌شود هیچ یک از اینبردلاین‌های این مرکز در گروه A قرار نگرفته‌اند و تنها اینبردلاینB73 که شاهد می‌باشد در این گروه قرار گرفته است. اینبردلاین‌B73 یک اینبردلاین تجاری می‌باشد که متعلق به گروه هتروتیک ریدیلودنت است. بنابراین احتمالا این مرکز دارای این گروه‌هتروتیک نمی‌باشد. بیشترین فاصله ژنتیکی بین MO17 از گروه B و اینبردلاین ۲۷ از گروهC در فاصله ژنتیکی ۵۴/۰ درصد و کمترین فاصله ژنتیکی(۷۶/۰) بین اینبردلاین MO17 و اینبردلاین ۷ از گروهC می‌باشد. در این گروه‌بندی کمترین فاصله ژنتیکی(۸۵/۰) بین اینبردلاین‌های ۲۲ و ۲۳ در گروه B، و اینبردلاین ۳ و ۴ در گروه Cمی‌باشد.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

چوکان و همکاران(۲۰۰۶) در گروه‌بندی ۵۶ لاین‌خالص ذرت ایران را به با ۴۶ نشانگر SSR انجام دادند. اینبردلاین‌های ایران را در فاصله ژنتیکی ۴۶ درصد به ۴ گروه هتروتیک تقسیم نمودند. کنتاتی و همکاران(۱۹۹۵) به منظور بررسی توانایی نشانگر ISSR در بررسی چندشکلی، تنوع ژنتیکی نوزده رقم ذرت آجیلی و هشت رقم دندانه‌اسبی را مورد مطالعه قرار دادند در نهایت در فاصله ژنتیکی۴۰%، ۵ گروه هتروتیک بدست آمد که شامل ریدیلودنت، لنکسترشورکراپ، سوپرگولد، امریکای شمالی و امبرپیرل بودند.
شکل۴-۴ دندروگرام حاصل از ماتریس تشابه تطابق ساده و الگوریتم دورترین همسایه با نرم‌افزار NTSYS. لاین شماره یک و دو به ترتیب عبارتند از B73 و Mo17
در نتیجه در بررسی انجام گرفته با توجه به شکل ۴-۴ اینبردلاین‌های این مرکز را حداکثر می‌توان به دو گروه هتروتیک مختلف طبقه‌بندی نمود که شامل گروه هتروتیک Bو C می‌باشد که هر کدام از آنها ۱۴ اینبردلاین را در خود جا داده‌اند. با توجه به اینکه اینبردلاین MO17 که در گروهB قرار گرفته می‌توان نتیجه‌گیری نمود این گروه به گروه هتروتیک لنکسترشورکراپ تعلق دارد. علاوه بر این احتمالا گروه C یک گروه هتروتیک جدید(ناشناخته) می‌باشد. به منظور اطمینان از این کلاستر‌بندی ایجاد شده اطلاعاتی از مرکز تحقیقات صفی‌آباد دزفول در مورد تلاقی بین اینبردلاین‌های این مرکز بدست آمد که تایید کننده نتایج این پژوهش بود به طور مثال مشخص شد که از تلاقی بین لاین شماره ۲(MO17) با اینبردلاین شماره ۱۰ یعنی (۴۵/۱/۲-۱× MO17 ) هیبرید تجاری سینگل کراس کارون ۷۰۱ ایجاد شده. این هیبرید برخوردار از خصوصیات مورفولوژیک مورد نظر از جمله تحمل نسبی به تنش خشکی، ۷-۵ زودرس‌تر از رقم SC704 بود. در برخی آزمایشات عملکرد این هیبرید در سطح رقم SC704 و در برخی دیگر ۱۵۰۰- ۱۰۰۰ کیلوگرم بیشتر از آن بود. مزیت دیگر این هیبرید پتانسیل تولید بذر آن در مناطق گرمسیری است. که بر اساس بررسی انجام شده ۳۵۰۰ کیلو گرم بذر هیبرید در هکتار است تحمل به تنش‌های خشکی برای مناطق گرمسیری که گاها“ بصورت غیر قابل پیش بینی تبخیر شدید عامل تنش خشکی است اهمیت زیادی دارد. همینطور امکان کاهش مصرف نهاده با ارزش آب در مورد این هیبرید اهمیت زیادی دارد. علاوه بر این از تلاقی بین اینبردلاین شماره۱۰ با اینبردلاین شماره ۱۵ هیبرید مبین بوجود آمده است که خصوصیات مطلوب هیبرید ذرت مبین عبارتنداز ۱- این هیبرید نسبت به SC704، ۱۲ روز زودرس تر است این ویژگی برای مناطق گرمسیری کشور بسیار اهمیت دارد ۲- تحمل به تنش گرما بدلیل برخی خصوصیات مورفولوژیک همانند فاصله زمانی کوتاه ظهور اندام‌های زایشی و تعداد دانه گرده بیشتر خصوصیت دیگر این هیبرید است. در نهایت توصیه می‌شود که برای اطمینان از وجود دو گروه هتروتیک در این مرکز باید از آزمایشات تکمیلی استفاده نمود . گروه‌بندی افراد در خوشه‌های مختلف سبب جلوگیری از تشکیل هیبریدهای بیهوده می‌شود و ترکیب افراد در گروه‌های هتروتیک مختلف(با فاصله ژنتیکی مناسب) احتمال موفقیت در تلاقی را افزایش می‌دهد)پیری‌کشتیبان و همکاران،۱۳۹۰). در جدول ۴-۴ نیز برخی از ترکیبات امید بخش این مرکز ذکر شده.
جدول ۴-۴ ترکیبات امید‌ بخش حاصل از اینبردلاین‌های مورد بررسی

 

ردیف
لاین والد پدری
لاین والد مادری
پتانسیل عملکرد
گروه رسیدگی

 

۱
۱۱
۱۲
دانه‌ای
متوسط‌رس

 

۲
۱۸
۱۹
علوفه‌ای
دیررس

 

۳
۲۰
۲۱
علوفه‌ای
دیررس

 

۴
۳
۴
دانه‌ای
متوسط

 

شکل۴-۵ هیبرید سینگل کراس کارون ۷۰۱(نگارنده)
شکل۴-۶ هیبرید مبین (نگارنده)
برای عمل دورگ‌گیری لاین‌هایی را که دارای تفاوت زیادتری هستند باید به کار گرفت. بدیهی است که تلاقی بین ژنوتیپ‌های یک گروه‌ تفرق مطلوبی ار نظر صفات و عملکرد نشان نمی‌دهد، لذا جهت تنظیم برنامه تلاقی باید والدین مشهوری را از گروه‌های مختلف انتخاب نمود. هر چه والدین مناسب از یکدیگر دورتر باشند، هتروزیس بیشتری در نتایج قابل مشاهده است. در چنین شرایطی تنوع بیشتر شده و قادر خواهیم بود که صفات مطلوب( از جمله مقاومت به بیماری‌ها، آفات و تنش‌های غیرزیستی) را از منابع مختلف در یک رقم جمع نمائیم و پایه ژنتیکی ارقام حاصل از نتایج آنها را قویتر و زمینه آسیب‌پذیری ژنتیکی کاهش داد.

 

لاین

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:49:00 ق.ظ ]