البته اقبال نعمت زندگانی را که خداوند متعال به آدمی ارزانی داشته است، تنها آغاز راهی می داند برای انسان، به عنوان موجودی ممکن، که تلاش می کند تا به مقامی که می خواهد دست یابد. وی چندین و چند مقام را برای انسان در نظر می گیرد که پایین ترین آنها مقام غلامی و والاترین آنها مقام امامت و نیابت الهی است. وی معتقد است که مقام فقر و بی نیازی از ماسوی الله نیز می تواند آدمی را به مقام خودشناسی و قرب الهی نزدیک تر سازد. به عبارت دیگر این آدمی است که می تواند با جهان بینی و تلاشی که برای به کار بستن آن انجام می دهد به مقامات مختلف وجودی دست یابد؛ خواه این مقام وجودی پست ترین مرتبه، و یا بالاترین مرتبۀ وجودی برای او باشد. بنابرنظر اقبال، این ویژگی انسان به عنوان موجودی ممکن الوجود است که ذومراتب است، و با بازکردن گره از امکانات و استعدادهای خود(خواه منفی و خواه مثبت)، می تواند در سفرِ وجودی خود صعود و یا تنزّل کند؛ عزیز الّدین نسفی، عارفِ قرن هفتم هجری نیز در بیانی رساتر، نظری مشابه اقبال را عرضه می کند. وی در رسائل خود و در بیان مراتب وجودی انسان ها، به ظرافت در مورد مراتب انسان ها از لحاظ میزان تقوای الهی و قرب به خداوند متعال مطالبی را بدین مضمون آورده است:” بدان که اهل شریعت می گویند که انسان چون تصدیق انبیاء کرد و مقلّد انبیاء شد، و به مقام ایمان رسید و نام او مؤمن گشت. و چون با وجود تصدیق و تقلید انبیاء عبادت بسیار کرد و اوقات شب و روز را قسمت کرد و بیشتر به عبادت گذرانید، به مقام عبادت رسید و نام او عابد شد و تمام گشت. و چون با وجود عبادت بسیار روی از دنیا به کلّی گردانید و ترک مال و جاه کرد و از لذّات و شهوات بدنی آزاد شد، به مقام زهد رسید و نام او زاهد گشت؛ و چون با وجود زهد اشیاء را کماهی و حکمت اشیاء را کماهی دانست و دید چنان که در ملک و ملکوت و جبروت هیچ چیز بر وی پوشیده نماند، و خود را و پروردگار خود را شناخت، به مقام معرفت رسید، و نام او عارف گشت. واین مقام عالی است و از سالکان اندکی به این مقام رسند که سرحدّ ولایت است. و چون با وجود معرفت او را خدای تعالی به محبّت و الهام خود مخصوص گردانید به مقام ولایت رسید و نام او ولی گشت. و چون با وجود محبّت و الهام او را حق تعالی به وحی و معجزۀ خود مخصوص گردانید و بر پیغام به خلق فرستاد تا خلق را به حق دعوت کند، به مقام نبوّت رسید و نام وی نبی گشت. و چون با وجود وحی و معجزه او را حق تعالی به کتاب خود مخصوص گردانید، به مقام رسالت رسید و نام او رسول گشت. و چون با وجود کتاب شریعت اوّل را منسوخ گردانید و شریعتی دیگر نهاد به مقام اولوالعزم رسید و نام او اولوالعزم گشت. و …"(نسفی، ۱۳۹۰: ۹۳). افکار اقبال نیز همچون اندیشه های عرفانی نسفی، مراتب آدمیان را بسته به درجۀ تقوا و شایستگی آنها در چگونگی و میزان دریافت انوار الهی می داند. اقبال در توضیح درجات پایین مرتبۀ انسانی، از مسلمانانی که در عصر حاضر مقام و رسالت واقعیِ خود را فراموش کرده و به تقلید از مغربیان و افرادی که تنها به زندگی مادی توجه دارند، از معنویات دور شده اند، به شدّت انتقاد می کند و از آنها به عنوان غلام یاد می کند. اقبال نشانه و ویژگی چنین انسان هایی را اعتقادات سکولاریستی شان(یعنی جدا کردن امور سیاست از دین) و غفلت از آموزه های دین اسلام می داند.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
می کند بند غلامان سخت تر در فضایش بال و پر نتوان گشود آه از قومی که چشم از خویش بست عشق می گوید: که ای محکوم غیر تا نداری از محمّد(ص) رنگ و بو |
حرّیت می خواند او را بی بصر با کلیدش هیچ در نتوان گشود دل به غیر الله داد از خود گسست سینه ی تو از بُتان مانند دیر از درود خود میالا نام او (همان منبع، ۵۸۶-۵۸۵). |
در ابیاتی دیگر، عدم بصیرت و نشناختن گوهرِ وجودیِ «خودی» را دلیلِ خوار شدن و پستی انسانی می داند که می تواند با آگاهی و شناخت از خود، به والاترین مدارج در بین مخلوقات برسد. اقبال تعظیم و سرسپردگیِ اشرف مخلوقاتِ خداوند را در پیشگاه هر وجودی، غیر از الله مردود می داند؛ و آدمی را به شدّت از این کار نهی می کند.
آدم از بی بصری بندگی آدم کرد یعنی از خوی غلامی ز سگان خوارترست |
گوهری داشت ولی نذر قباد و جم کرد من ندیدم که سگی پیش سگی سر خک کرد (همان منبع، ۲۴۶). |
وی برای کسانی که از نظر وجودی سیر صعودی را طی می کنند، از لفظ فقیر و بالاتر از آن یعنی مردِ حُر استفاده می کند، و معتقد است که مقام فقر، مقام بی نیازی از غیر خداست و در واقع کسی که از غیر الله چشم پوشیده، غنیِ حقیقی است. و مرد حق نیز مانند انسان حقیقی برای رهایی از بند تمایلات نفسانی و دل بستگی های دنیوی، باید به سنّت رسول الله(ص) تکیه کند و به خشنودی خدا و زندگی جاودان در جهان دیگر اُمید داشته باشد. وی چنین انسان هایی را صاحب مراتب و مدارج بالای انسانیت می داند. به عبارت دیگر ملاک اقبال برای درجه بندی مقام انسان ها را می توان به میزان شدّت و ضعف تقوای الهی در فرد دانست.
|
[دوشنبه 1400-09-29] [ 05:31:00 ق.ظ ]
|