کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آخرین مطالب



جستجو


 



-حالا فرض کنیم که یکی زد و مرا کور کرد. چه می‌شود؟ اولا این سزای من است، تا چشمم کور شود که دیگر حرف حق نزنم، ثانیاً مگر ما چه چیز دیدنی داریم؟ قیافه و طرز رفتار کسانی که با ما سروکار پیدا می‌کنند، قطار بشکه‌های زباله کنار کوچه‌ها، وضع پیاده‌روها، چهره‌ی خیابان‌ها، فیلم‌های تهوع‌آور یا نمایشنامه‌هایی که اگر هم از آن انتقاد کنی می‌خواهند شکمت را بدرند. واقعاً کدام یک از این ها دیدنی است که وقتی کور شدیم از ندیدنش حسرت ببریم؟ همینطور اگر کسی پای مرا شکست و مرا به کلی از پا انداخت، تازه از دوندگی‌های بیجا و بیهوده خلاص می‌شوم[۲۵۱].(در واقع از مشکلات و کمبودهای جامعه ابراز شکایت و گله مندی می کنداما ظاهر مطلب او طوری است که گویا از تصور عیوب جسمانی مثل کور شدن یا شکستن پایش نه تنها ناراحت نمی شود بلکه ابراز خوشحالی هم می کند.)
-آقایی وارد قصابی محله ما شد و نیم کیلو آشغال گوشت برای گربه‌ی خود خواست. قصاب با صدای بلند خندید و گفت: با این چرخ برقی که ما داریم دیگر آشغال گوشت برای گربه‌ی کسی باقی نمی‌ماند! خوب معلوم است که این گوشت‌فروش‌ها قصدشان تقلب نیست. فقط چون می‌بینند که جمعیت تهران زیاد شده، می‌خواهند که گوشت به همه برسد[۲۵۲].(نحوه ی کار قصاب و تقلب کردن او را توجیه می کند و با کنایه این کار او را نوعی خدمت به مردم محسوب می کند.)

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

-اما تصادفاً همان روز اول متوجه شدم که نگرانی من بی‌جاست و خداوند تبارک و تعالی که همیشه الطاف بیکرانش شامل حال ضعفاست، وسیله‌ی سرگرمی مرا هم فراهم کرده و بیخ گوشم گذاشته و من از آن بی‌خبرم. دیدم صبح اول وقت که گوشی تلفن را برمی‌دارم و می‌خواهم به دو سه جا تلفن کنم کار تا ظهرم درآمده است[۲۵۳].(مولف در ابتدای مقاله از باز نشسته شدن و بیکار ماندن اظهار ناراحتی کرده است اما در ادامه ظاهرا استفاده از تلفن را وسیله ی سرگرمی خود می داند ولی در واقع نحوه ی خدمت رسانی ضعیف مخابرات و مشکل بودن برقراری تماس تلفنی را بیان می کند.)
-مردم خیال می‌کنند کلاس تقویتی یعنی کلاسی که شاگردان را در بعضی از دروس تقویت کند. در صورتی که در واقع این کلاس‌های تقویتی فقط بنیه‌ی مالی گردانندگانش را تقویت می‌کند و بس[۲۵۴].(بی فایده بودن کلاس های تقویتی علیرغم بالا بودن میزان شهریه ی این کلاس ها را بیان می کند. )
-زبان خارجی را هم باید خوب یاد بگیری که اولا در هر چهار لغت فارسی دو تا هم لغت فرنگی مخلوط کنی، ژستی بگیری و پزی بدهی. ثانیاً لااقل سالی یک بار مأموریت خارج برای خودت بتراشی و به بهانه‌‌ی مذاکره درباره‌ی فلان پروژه و فلان طرح به خرج بیت‌المال هفت شهر عشق را بگردی و بیشتر طرح‌هایی برای تفریح خودت بریزی[۲۵۵].(در نصیحت به یک دانش آموز ظاهرا از محاسن یادگیری زبان خارجی صحبت می کند اما در واقع نوع استفاده ی افراد از این زبان را نقد کرده است.)
-سؤال بیستم هم که سؤال خیلی جالبی است. به درد دانشجویان همه ی رشته‌ها می‌خورد چون شامل این جمله بود: «توانگران مشتغلند» بعد از داوطلبان پرسیده شده بود که واژه «مشتغل» در جمله‌ی فوق دارای کدام یک از این چهار معنی است: منحرف، بی‌بند و بار، سرگرم، بی‌ایمان. تنها عیب کار در این بود که داوطلب می‌بایست، فقط یکی از این معانی را انتخاب کند نه هر چهار تا را[۲۵۶].
(در کل این مقاله ظاهرا مولف در حال تعریف و تمجیداز نحوه ی برگزاری کنکور و مناسب بودن سوالات در این آزمون است اما هدف اصلی او در واقع نقد این مساله است و در این بند هم به شیوه ای کنایه آمیز و غیر مستقیم توانگران عصر خود را توصیف می کند.)
-میان قصاب و علاف و خیاط و پالان دوز و آهنگر و سبزی‌فروش و یخنی‌پز و سایر پیشه‌وران هم نابسامانی‌هایی وجود داشت. مقامات مربوطه رسیدگی کردند و نادرستی‌ها را از بین بردند. به طوری که امروز می‌بینیم بحمدالله والمنه هیچ خریداری از دست هیچ فروشنده‌ای شکایت ندارد. عدل و انصاف جای ظلم و اجحاف را گرفته است. دوره‌ای که فروشنده و خریدار آبشان از یک جو نمی‌رفت گذشته است. امروز گرگ و میش از یک جو آب می‌خورند[۲۵۷]!(کلا لحن کلام و همچنین موضوع مقاله طوری است که مخاطب متوجه می شود که مولف درواقع نحوه ی برخورد فروشندگان با مردم را نقد می کنداگر چه ظاهر سخن او تعریف و تمجید است.)
-ایام عید چه روزهای خوشی بود، ولی افسوس که زود گذشت! کسانی که به مسافرت رفته بودند برگشتند و تهران دوباره به حال اول برگشت. هم تعداد ماشین‌ها زیاد شد، هم آلودگی هوا، هم سخنرانی‌های دور و دراز[۲۵۸]!(مساله ترافیک و آلودگی هوا در تهران را یادآور می شود و در عین حال سخنرانی های بی فایده ی مسئولین را همچون ترافیک و آلودگی هوا معضل همیشگی شهر تهران می داند.)
-من معتقدم که تمام این کافه رستوران‌ها و چلوکبابی‌ها و جوجه‌کبابی‌ها و اغذیه‌فروشی‌ها برای مملکت لازم است. چون گردانندگان آنها باید نان بخورند. دکترها هم باید نان بخورند، دوافروش‌ها هم همینطور[۲۵۹].(بی کیفیت و غیر بهداشتی بودن غذای رستوران ها را با کنایه بیان کرده است.)
-سال گذشته کتابی تحت عنوان «زائو و زایمان» نوشت و مبلغ هنگفتی نیز حق‌التألیف گرفت! این کتاب در همان روز اول انتشار بیش از هشت هزار نسخه در یک شهر به فروش رفت. علتش هم این بود که برخی از جوان‌های زن‌دار و کم‌حوصله مرتب آن را می‌خریدند و می‌سوزاندند[۲۶۰]!(با ذکر میزان فروش کتاب،مخاطب ابتدا تصور می کند که قصد مولف تعریف و تمجید از کتاب است اما وقتی که علت را ذکر می کند کنایه و طنز سخن مشخص می شود.)
-من آدم‌هایی را می‌شناسم که صد برابر تو درآمد دارند و از صبح تا غروب یک دقیقه دست از تلاش و کوشش برنمی‌دارند. دوستی دارم که استاد دانشگاه است، مشاور حقوقی یک وزارتخانه است، عضو هیئت مدیره‌ی یک مؤسسه‌ی تهیه‌ی روغن نباتی است، جزء هیئت امنای یک کارخانه چیت‌سازی است، خزانه‌دار یک شرکت کشتیرانی است، سهامدار عمده‌ی یک بانک است، وکالت می‌کند، تجارت می‌کند، خلاصه یازده شغل دارد و تازه دنبال دوازدهمی‌اش می‌گردد… تو اگر فقط ماهی هفت هزار تومان کرایه می‌گیری او ماهی هفتصد هزار تومان کرایه‌ی ملک می‌گیرد. با این وضع در بیداری که هیچ، حتی در خواب هم خواب می‌بیند که مشغول جنب و جوش و پول درآوردن است. حالا بگو ببینم تو که بی‌سوادی عقلت بیشتر می‌رسد یا او که بیست سال درس خوانده؟ معصومعلی بلافاصله گفت: «البته، او!»[۲۶۱](در این بخش مخاطب صحبت های مولف فرد ساده و کم سوادی است که شغل آزاد و درآمد نسبتاًخوبی دارد ولی در قید و بند کسب درآمد بیشتر نیست ودرواقع حاضر نیست که آرامش و استراحت خود را به خاطر بیشتر کار کردن از دست بدهد و به همین خاطر هم سفارش کار مولف را رد می کند و مولف ظاهراً از چند شغله بودن بعضی از افراد تعریف و تمجید می کند اما درواقع هدف اصلی اواین است که بگوید فعالیت های فراوان این افراد فقط به خاطر حرص و طمع زیاد آنهاست نه چیز دیگر.)
۳ـ۲ـ۲ـ تشبیه
یکی دیگر از صنایع ادبی که در این آثار زیاد به کار گرفته شده است صنعت تشبیه است. اما در اکثر این تشبیهات اموری در طرفین تشبیه قرار گرفته که هیچ سنخیت و شباهتی به یکدیگر ندارند و همین بی‌شباهتی و به اصطلاح بی‌ربطی این امور نسبت به یکدیگر باعث ایجاد طنز و خلق لبخند بر لبان مخاطب می‌شود. البته مؤلف با این روش در بسیاری از موارد مشکل مورد بحث خود را هر چه پررنگ‌تر و مهم‌تر جلوه می‌دهد. گاهی هم این تشبیهات به گونه‌ای است که در آن واحد دو مشکل کاملاً متفاوت را ذکر می‌کند و بین آنها پیوند شباهت برقرار می‌کند و در حالی که جنبه‌ی نقد مسأله را گسترده‌تر می‌کند باعث ایجاد طنز هم می‌شود. ذکر این نکته هم لازم است که در تشبیهات هم از عنصر اغراق و غلو بهره گرفته شده است.
نمونه‌های زیر را می‌توان برای مثال ذکر کرد:
-دیدم همان گدای دست و پا چلفتی دارد صحیح و سالم راه می‌رود و از شیر ژیان و ببر دمان هم فرزتر جست و خیز می‌کند[۲۶۲].(شخص گدا رابه شیر وببر تشبیه کرده است .)
-(در بیان تعجب کتابدار از شنیدن نام کتاب تاریخ فرشته می گوید:)شاید در نظرش رابطه‌ی فرشته با تاریخ به همان نسبت عجیب می‌نمود که رابطه‌ی آش رشته با میخ طویله[۲۶۳].
-و بعد مثل کسی که می‌خواهد مغز استخوان آبگوشت را بتکاند آن را (قلم خودنویس را) با ضربه‌ی شدیدی به طرف پایین تکان داد،به طوری که تمام جوهر های قلم بیرون ریخت [۲۶۴](خودنویس را به استخوان و حرکت دادن آن را هم به ضربه زدن به استخوان برای بیرون آوردن مغز تشبیه کرده است.)
-با صدایی چندش‌آور که به عربده بیشتر شباهت داشت[۲۶۵].(تشبیه صدای بد خواننده ی آواز به عربده)
- به همان سرعت که اشخاص تسبیح به دست دانه‌های تسبیح را از زیر انگشتان خود رد می‌کنند از زیردست او (پزشک) هم بیمار رد می‌شود[۲۶۶].(تشبیه ورود و خروج سریع بیماران در مطب پزشک به حرکت دانه های تسبیح،که ضمن این تشبیه بی دقتی پزشک در معالجه ی بیماران هم به ذهن متبادر می شود.)
-و مرا چنان با خشم روی صندلی نشاند (آرایشگر) که گفتی میرغضب محکوم بیچاره‌ای را روی سفره‌ی چرمین می‌نشاند تا سرش را ببرد.[۲۶۷]
ـ دو سیر تخمه می‌دهد که از کله‌ی من و تو پوک‌تر است.[۲۶۸]
ـ هنگامی که عازم شرکت در کنکور است خیال می‌کند حکم امیر ارسلان نامدار را دارد که به جنگ الهاک دیو می‌رود[۲۶۹].
-انگار تریاک دود کردن هنر است، یا مردانگی است، یا فتح قلعه‌ی خیبر یا پیدا کردن اطاق خالی یا گیر آوردن تاکسی تلفنی است[۲۷۰]!(ضمن تشبیه امور کاملا متفاوت به یکدیگر به کمبودهای مختلف جامعه هم اشاره کرده است.)
ـ گاهی هوا چنان گرم می‌شود که خیال می‌کنید دارید از وسط جهنم رد می‌شوید مثل سیاوش که از میان آتش عبور کرد. با این تفاوت که او به حکم کیکاووس اجباراً به چنان خطری تن در داد ولی شما به اختیار خود چنین عذابی را پذیرفته‌اید.[۲۷۱](تشبیه جاده ی گرم به آتش و تشبیه خود مولف به سیاوش وتجسم گرمای شدید هوا برای مخاطب.)
-در توصیف آواز‌های پخش شده از رادیو می‌گوید: تا پایان صفحه نمی‌توانید تشخیص دهید که آن آواز صدای مردی است که دارند شکنجه‌اش می‌کنند یا صدای زن زائویی است که چار دردش گرفته و در شُرف وضع حمل است.[۲۷۲]
- سیلاب به بعضی از خانه‌های جنوب شهر هم سری زد و مثل عشق که خانه‌ی دل را ویران می‌کند خرابی‌هایی به بار آورد.[۲۷۳](تشبیه سیلاب حاصل از باران شدید به عشق و تشبیه خانه های آسیب دیده از باران به خانه ی دل!)
ـ این ماشین خریدن هم حکم زن گرفتن را پیدا کرده است یک مشکل آدم را حل می‌کند و هزار مشکل دیگر به بار می‌آورد[۲۷۴].
-از بدشانسی هر چه بیشتر او (بچه) را تکان می‌داد مثل جغجغه صدایش هم بیشتر می‌شد[۲۷۵].(تشبیه بچه به جغجغه)
-برخی از مطالب اگر روپوش طنز نداشته باشد قابل هضم نیست چنان که بعضی از داروها اگر در قالب کپسول نباشد خوردنش آسان نیست.[۲۷۶]
-در توصیف چهره و ظاهر پیشخدمتی که نام او خورشید است چنین می گوید: صورتی داشت بیضی شکل به رنگ قهوه‌ای سیر، پر از آبله شبیه کندوی زنبور عسل با مسدس‌‌های غیرمنتظم… لبهای کت و کلفت و رنگ پریده و به هم پیچیده‌ی او درست مثل این بود که یک تکه روده را پیچیده حلقه کنند و دور دهان کسی شیرازه‌بندی نمایند…روی هم رفته خورشید خانم به خورشیدی شباهت داشت که از صبح ازل تا شام ابد در کسوف مانده باشد[۲۷۷]!
ـ یا سیم برق پاره می‌شود و مثل تازیانه‌ی عزرائیل به بدنش می‌خورد.[۲۷۸](تشبیه سیم برق به تازیانه ی عزرائیل ،چون به خاطر بی مبالاتی شهرداری سیم برق به طور ناگهانی و مرگ باری به عابرین پیاده برخورد می کند.)
ـ شیرهایی هم که معمار باشی در خانه‌ی ما کار گذاشته، همیشه مثل چشم‌زن‌های عزادار چکه می‌کند.[۲۷۹](تشبیه شیرهای آب به چشم زنان و تشبیه ضمنی چکه ی آب به اشک)
ـ خطرناک‌تر از اعتمادی که دختری به پسری دارد، اعتماد بعضی از ماشین‌داران به بعضی از تعمیرگاه‌هاست[۲۸۰].(تشبیه امور کاملا متفاوت به یکدیگر و بیان هم زمان خطرات اعتماد و دوستی های بین دختران وپسران و بی مسئولیت بودن تعمیرکاران اتومبیل)
ـبرای بیان قطع شدن آب لوله کشی چنین میگوید: شیرآب را باز کردیم و دیدیم از کاسه‌ی چشم لئیمان خشک‌تر است[۲۸۱].
ـ یک کامیون غول‌آسا که ده تن بار برمی‌دارد به اندازه‌ی این جاروبرقی فسقلی سر و صدا راه نمی‌اندازد که می‌خواهد یک پرکاه از زمین بردارد[۲۸۲].
ـ یک دسته‌ی هشت نفری مهمان ناخوانده در خانه می‌ریزند و مثل هشت‌ پای دریایی زن و شوهر را احاطه می‌کنند[۲۸۳].
ـ باید مثل پاندول ساعت بین خانه‌ی خود و اداره‌ی این آقا تاب بخوری و بی‌تابی هم نشان ندهی[۲۸۴].(تشبیه رفت و آمدهای پی در پی ارباب رجوع به ادارات دولتی به حرکت متداوم پاندول ساعت)
ـ راستی که لوله‌کشی گاز حاشیه‌ی خیابان‌ها را مثل جگر زلیخا چاک چاک کرده[۲۸۵].
-مولف ضعیفی و کوچکی جثه ی خود و طرز نشستنش در تاکسی میان دو شخص چاق را به این صورت توصیف کرده است:بنده هم با وجودی که از مو باریک‌ترم به زحمت روی صندلی نشستم… من که با جثه‌ی لاغر خود میان دو نفر خیکی افتاده بودم درست حکم ساندویچ امروزی را داشتم که یک ورقه‌ی کالباس است به نازکی فیلم لای دو قطعه نان به کلفتی متکا[۲۸۶]!
۳ـ۲ـ۳ـ جناس و سجع
دو صنعت جناس و سجع هم جزء صنایع پرکاربرد در این اثار محسوب می‌شوند. در سراسر این آثار و تقریباً در تمام مقالات و داستان‌ها نمونه‌هایی از این دو صنعت به چشم می‌خورد. واضح است که این صنایع هم با هدف جذاب‌تر کردن طنز، توسط مؤلف به کار گرفته شده است. در این جا هم می‌توان توانایی‌های فراوان مؤلف در شاعری را از دلایل استفاده‌ی فراوان او از این دو صنعت به خصوص سجع، به شمار آورد. استفاده از سجع در جملات متوالی در بسیاری از موارد باعث ایجاد طنزی هر چه قوی‌تر و جذاب‌تر می‌شود و از نظر روانی هم در مخاطب حالتی خوشایند به وجود می‌آورد. همچنین با بهره گرفتن از صنعت جناس در بعضی از موارد، با هدف نقد مسأله‌ای خاص واژگانی که از نظر ساختمان بسیار شبیه به یکدیگر ولی از نظر معنا کاملاً متفاوت هستند در مقابل یکدیگر قرار داده می‌شوند و علاوه بر ایجاد خنده تفاوت موجود میان وضع فعلی با وضع ایده‌آل را به بارزترین نحوی آشکار می‌کنند. برای مثال: اما امروز اجناسش آن قدر خراب شده که آنچه دارد لبنیات نیست لجنیات است[۲۸۷].
برای صنایع ذکر شده که بسیار زیاد هم در این آثار به کار رفته‌اند مثال‌های زیر برای نمونه ذکر می‌شود:
سجع
- از آن جا که هر دردی درمانی و هر مصیبتی پایانی دارد[۲۸۸]
ـ دختری داشت فرشته خصال و صاحب کمال که زیباتر از او چشم روزگار ندیده و فریباتر از او گوش فلک نشنیده بود. هزاران عاشق‌ زار و دلداده‌ی بیقرار داشت[۲۸۹].
ـ هم تمول باید داشته باشید هم تملق باید بگویید[۲۹۰].
-تحویل گرفتن یک مشت جنس بنجل مثل پارچه‌ی پوسیده و شیرینی خشکیده و آجیل پوکیده و میوه‌ی لهیده و جنس‌های فاسد و گندیده[۲۹۱]
ـ وای بر وقتی که این دو عاشق صادق و این دو یار موافق در تلفن چهره‌ی دلپسند و روی دلبند یکدیگر را هم ببینند[۲۹۲].
-عید میوه‌فروش‌هاست که هر چه سیب پلاسیده و موز لهیده و پرتقال ترشیده و نارنگی گندیده در گوشه‌ی انبار دارند[۲۹۳] …
ـ شاگرد او هر چه مهارتش کم است جسارتش زیاد است[۲۹۴].
ـ او هِی از تحصیل در اروپا حرف می‌زد و من هی‌ به تفریح در اروپا فکر می‌کردم[۲۹۵].
ـ دست به دعا بلند می‌کنند و از خداوند بخشنده‌ی مهربان برای عموم مؤمنین و مؤمنات و مسلمین و مسلمات گشایش کار و آسایش بسیار و فراوانی روزی و حصول پیروزی مسئلت می‌نمایند…چون سهل‌انگاری حضرات باعث زیاد شدن حشرات است و این هم برای ما دارای بهترین اثرات است… خدایا امثال سال پلنگ است پلنگ هم اهل جنگ است و هزار جور دنگ و فنگ است که در خانه‌ی من دبنگ است از سماجت مادرم و لجاجت همسرم پاک درمانده و منترم به کجا پناه برم؟ یا به آنها نیروی عقل و تمیز بده یا به من پای گریز وگرنه یک روز آنها روانه‌ی بیمارستان می‌شوند و من روانه‌ی تیمارستان[۲۹۶]!
ـ ضمن تقدیر از قلم حقیر فقیر نوشته است که خدا قلم شما را تیزتر و نوشته‌های شما را شورانگیزتر کند[۲۹۷].
ـ ترا به خدا و هر دین و مذهبی که داری این قلم را غلاف و ما را از خواندن آثارت معاف کن[۲۹۸].
جناس
-می‌ترسم تمام رستوران‌ها تعطیل شوند و ما جایی برای رجوع و غذایی برای سد جوع پیدا نکنیم.[۲۹۹]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[دوشنبه 1400-09-29] [ 06:16:00 ق.ظ ]




اثبات اظهار خلاف واقع در امری که مربوط به قرارداد است و سبب سوء تفاهم در خصوص کیفیت واقعی یا ارزش موضوع قرارداد شده است، یا اظهار خلاف واقع در امری که مربوط به مخاطب است، و او را به انعقاد قرارداد ترغیب میکند، شرط لازم برای تشکیل سوء عرضۀ مؤثر است. به طور کلی هیچ تکلیفی بر طرفین، برای بیان و افشای واقعیت بار نمیشود، مگر تکلیف بیان عیب معلوم و بیان امور مهم در قراردادهای «با حسن نیت». در صورتی که چنین افشایی ضرورت داشته باشد، طرفین به موجب قانون ملزماند که با ترک هر گونه عمل یا اظهار خلاف واقع و عدم ایجاد هر گونه تصور غیر واقعی در مورد موضوع قرارداد، احترام یکدیگر را رعایت کنند. طرفین در واقع ملزم‌اند، تا جایی که آگاهی دارند، هر عیبی را که در موضوع قرارداد است افشا کنند. هر گونه قصور در افشای چنین عیبی، اخفای آگاهانه و عمدی عیب (کتمان العیب) تلقی میشود (بهروم، ۱۳۸۰، ص۵۵).

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۲-۲-۲- اظهار باید اظهار یک واقعیت باشد
برای این که سوء عرضهای قابل تعقیب باشد، مخاطب باید اثبات کند آن اظهار، اظهار نظر یا مشورت، یا اغراقگویی و تمجید مبالغهآمیز یا اظهاری از روی شوخی و مزاح نبوده است (همان).
۲-۲-۲-۱- اظهار قانون
به طور کلی همه اظهارات مربوط به قانون، اظهار امر واقعی هستند، مگر این که اظهار، در مورد احکام ضروری و اساسی باشد که طبق اسلام، دانستن آنها بر همه مسلمانان واجب است. از اینرو، هیچ کس نمیتواند از جرم خود در قراردادی که متضمن انجام زنای محصنه، قتل عمد، نوشیدن مشروبات الکلی، سرقت، رشوه یا گرفتن ربا است، با این استدلال معاف شود که هریک از این قراردادها را به دلیل آگاه نبودن از قانون یا اغوای طرف دیگر، منعقد ساخته است. از لحاظ شرعی، ممکن نیست که یک شخص تحت تأثیر اظهار خلاف واقع چنین احکامی قرار گیرد. زیرا این وظیفۀ اوست که از حکم شرعی و قانونی موضوعات فوق آگاه باشد (همان، ص۵۶).
۲-۲-۲-۲- اظهار وعده
اظهار «وعدۀ صرف» نمیتواند اظهار واقعیت تلقی شود. اظهار وعده، صرفاً ابراز قصد در مورد اقدامات آینده است که دانستن آنها در زمان حاضرممکن نیست. در حقوق اسلام، چنین اظهاراتی هیچ گونه تعهد حقوقی ایجاد نمیکند و اگر وعده دهنده آنها را انجام ندهد، نمیتوان علیه او دعوای حقوقی اقامه کرد، مگر این که آن اظهارات به طور جدی و با قصد ایجاد تعهدات قانونی انجام گرفته باشند. این حکم، نظر غالب در اسلام است و تنها ابن شبرمه بر این نظر است که قول و وعده، اظهار واقعیت است لذا صرف نظر از قصد وعده دهنده، الزامآور است، از اینرو، وی باید آن را اجرا کند، همان گونه که این نکته از حکم کلی قرآن استفاده می‌شود: «به عهد خویش وفا کنید، چرا که در مورد آن عهد( در روز حساب و جزا) بازخواست خواهید شد» (ابن حزم، ۱۹۶۹م، ج۸، ص۲۸).
همانگونه که در قرآن کریم آمده است: وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْئُولا (اسراء / ۳۴)؛ همه به عهد خود باید وفا کنید که البته (در قیامت) از عهد و پیمان سؤال خواهد شد.
۲-۲-۲-۳- اظهار مشورتی و اظهارنظر
در حقوق اسلام، اظهار مشورتی و اظهار نظر، اظهار واقعیت محسوب نمیشود. پس از اثبات اشتباه بودن اظهارات، اظهار کننده در مقابل مخاطبی که بر آن اظهارات اعتماد کرده مسئول نیست. در این باره، مثالهای زیادی در کتب فقهی میتوان یافت؛ برای مثال، کسی که صادقانه بر اساس تجربهاش، به دیگری توصیه میکند که برای حفظ امنیت از فلان جاده استفاده کند، در صورتی که این شخص در آن راه غارت شود، هیچ مسئولیتی برای پرداخت خسارات به او ندارد. همچنین شخصی که صادقانه دوستش را به خوردن غذای معمولی که اعتقاد به سالم بودن آن دارد توصیه میکند، اگر دوستش به دلیل مسموم بودن غذا بمیرد، او مرتکب و مسئول قتل عمد تلقی نمی‌شود (شهید ثانی، بی‌تا، ج۱، ص۷۷).
مثالی که در مورد اظهار نظر، ارائه شده، این است که شخصی از دوستش بخواهد نظر خود را دربارۀ زنی که تمایل به ازدواج با او دارد، بیان کند و او در جواب بگوید: آن زن آزاد است؛ اگر معلوم شود که آن زن کنیز بوده، وی مسئولیتی در جبران خسارت دوستش ندارد (عطاسی، ۱۴۰۳ق، ج۳، ص۷۹).
براساس حقوق اسلام، در صورتی که اظهار کننده اظهار خود را همراه با جملاتی نظیر «من مطمئن هستم» یا «من مسئولیت هر چیزی را که برای تو اتفاق بیفتد، قبول میکنم» یا مطالبی از این قبیل بیان نماید، هر یک از اظهارات یاد شده، اظهار واقعیت تلقی میشود و از اینرو، اظهارکننده مسئول پرداخت خساراتی است که مخاطب متحمل شده است (همان، ص۸۰).
۲-۲-۲-۴- اظهارات مبالغهآمیز و اظهار از روی مزاح
حقوق اسلام، اظهارات مبالغه‌آمیز یا تحسینآمیز را نیز اظهار واقعیت تلقی نمیکند، زیرا این اظهارات فریب و نیرنگ محسوب نمیشوند. این یک عرف تجاری پذیرفته شده است که چنین اظهاراتی در جریان معاملات انجام شود (یکان، ۱۹۵۱م، ج۱، ص۳۶۲).
همچنین، اظهارات از روی شوخی و مزاح، اظهار واقعیت تلقی نمیشوند، زیرا به طور جدی انجام نشده و قصد بر این نبوده است که اثر نجش باشند (دسوقی، ۱۳۱۹ق، ج۳، ص۴).
۲-۲-۳-ترغیب
ویژگی دیگر سوء عرضه، ترغیب مخاطب به انعقاد قرارداد است؛ به این طریق [ اظهار کننده] او را متقاعد میسازد که آن چه اظهار شده است، حقیقت دارد؛ به عبارت دیگر، سوء عرضه مستقیماً اراده یا تصمیم مخاطب را در انعقاد قرارداد متأثر میسازد. حقوق اسلام، ترغیب به انعقاد قرارداد را، در صورتی که موجب ورود خسارت و زیان به مخاطب شود، یکی ازشرایط لازم برای ابطال قرارداد در یک دعوای مربوط سوء عرضه میداند. دکتر عبدالکریم زیدان، یکی از حقوق دانان اسلامی معاصر، در اثر خود در مورد سوء عرضه می‌گوید: «زمانی که سوء عرضه (اظهار خلاف واقع)، طرف دیگر را به انعقاد یک قرارداد ترغیب کند، به طوری که بدون آن، مخاطب این قرارداد را منعقد نمیساخت، مخاطب حق دارد قرارداد را فسخ کند» (انصاری،‌ ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۵۵؛ زیدان، ۱۳۸۳ق، ص۳۵۹).
اقامۀ دعوا برای رهایی از قرارداد بیع براساس نظریۀ سوء عرضه، زمانی میسر است که مخاطب بدون آگاهی از خلاف واقع بودن اظهار، قرارداد را با فروشنده منعقد سازد، زیرا تصمیم او به انعقاد قرارداد، تحت تأثیر اظهارات خلاف واقع اظهار کننده قرار گرفته است. اما در صورتی که مخاطب بعد از کشف اظهار خلاف واقع، قرارداد را با فروشنده منعقد سازد، نمیتواند تقاضای جبران خسارت از طریق فسخ قرارداد نماید، زیرا عمل او متضمن این نکته است که با امر خلاف واقع، موافق بوده و بنابراین، حتی اگر خساراتی به او رسیده باشد، نمیتوان فرض کرد که در اثر اظهار خلاف واقع ترغیب شده است. در چنین مواردی، مخاطب تنها میتواند به موجب خیار عیب، آن هم در صورت اثبات معیوب بودن کالا، تقاضای جبران خسارت کند (انصاری،‌ ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۵۵؛ زیدان، ۱۳۸۳ق، ص۳۵۹).
۲-۲-۴- عمده بودن
برای این که سوء عرضه مؤثر محسوب شود [موجب فسخ یا بطلان قرارداد گردد] تنها اثبات این نکته که مخاطب به انعقاد قرارداد ترغیب شده، کافی نیست. اظهار همچنین باید عمده و مهم باشد، به طوری که سبب درک نادرست و سوء تفاهم واقعی گردد و شخص متعارف و نیز مخاطب را به انعقاد قرارداد ترغیب نماید. در صورتی که تنها مخاطب، حقیقت موضوع قرارداد را به خوبی درک نکرده و به انعقاد قرارداد ترغیب شده باشد، اما دیگران بدین گونه ترغیب نشوند[یعنی یک شخص متعارف با این سوء عرضه ترغیب نشود] مخاطب حق فسخ قرارداد را نخواهد داشت، زیرا به احتمال قوی اگر وی برای فهم حقیقت تلاش کرده بود، میتوانست به حقیقت این اظهار دست یابد. ناتوانی او از درک و فهم چنین اظهار خلاف واقعی، نتیجۀ تقصیر او تلقی میشود. «رملی» در این باره می‌گوید: «مخاطب با عدم بررسی موضوع قرارداد تقصیر خودرا ثابت کرده است» (شهید ثانی، بی‌تا، ج۱، ص۱۷۷؛ رملی، ۱۳۸۶ق، ج۴، ص۷۴).
همچنین در صورتی که مخاطب، بدون بررسی واقعیت خاص، تنها فرض و تصوری از
آن پیدا کند و براساس چنین تصوری، قرارداد را منعقد سازد، این امر، تقصیر وی[ در بررسی موضوع قرارداد] تلقی میگردد و اگر بعداً دریابد که در تصورش اشتباه کرده است، مجاز نیست جهت فسخ قرارداد علیه اظهار کننده، اقامۀ دعوا کند. مثال زیر معمولاً در متون قدیمی فقه ذکر شده است: خریداری که به خرید حیوانی ترغیب شده که به وسیله مدلس بیش از اندازه به او غذا داده شده تا چاق به نظر آید، و بدون بررسی حیوان به تصور این که آبستن است، قرارداد را منعقد ساخته است، نمیتواند قرارداد را فسخ نماید (ابن قدامه، ۱۴۰۳ق، ج۴، ص۲۳۷).
اثبات سعی[= عدم تقصیر] مخاطب نیز، علاوه بر اثبات ترغیب و اغوای اظهار کننده، ضرورت دارد، زیرا تقصیر(حتی در صورتی که وجود ترغیب اثبات شده و در محکمه پذیرفته شود) مخاطب را از اقامه دعوا به دلیل فریب باز میدارد. در این مورد، عامل اساسی و تعیین کننده برای به دست آوردن جبران خسارت، خود اغوا نیست بلکه سعی و تلاش مخاطب در تشخیص حقیقت امر، عامل اساسی است. هر گونه ضرر و زیان وارد بر مخاطب، که از تقصیر او در کشف فریب، در تدلیسی آشکارا به قصد متأثر ساختن وی انجام شده، ناشی شده باشد، قابل جبران نیست.
معیار سنجش سعی و تلاش مخاطب، بر درک و فهم یک شخص متعارف از چنین اظهار خلاف واقعی استوار است.
اگر چنین شخص متعارفی نیز با این سوء عرضه ( اظهار خلاف واقع) گمراه شده و فریب میخورد، این گونه تلقی میشود که مخاطب، مسئولیت خود در سعی و تلاش را ایفا کرده است، اما اگر شخص متعارف تحت تأثیر چنین سوء عرضهای قرار نمیگرفت، این گونه تلقی میشود که مخاطب در اینکه اجازه داده سوء عرضه بر او مؤثر واقع شود، مرتکب تقصیر شده است (سنهوری، ۱۹۵۳م، ج۲، ص۱۵۱).
۲-۲-۵-ضرر و زیان وارد بر مخاطب
نه تنها اثبات سعی و تلاش مخاطب ضرورت دارد، بلکه اثبات وجود ضرر و زیانی که او متحمل شده نیز لازم است. در حقوق اسلام، قراردادی که در نتیجۀ سوء عرضه منعقد میشود، به خودی خود قابل ابطال نیست، بلکه، جز در مورد قراردادهای مبتنی بر حسن نیت (محمصانی، ۱۳۸۰ق، ص۱۵۴)، باید ضرر و زیانی نیز وجود داشته باشد. از اینرو، به عنوان مثال در مورد « تصریه»، مدلس گاو خود را جهت بزرگتر جلوه دادن پستانش، نمیدوشد و بدین وسیله مخاطب را به انعقاد قرارداد ترغیب شده است، اما در صورتی که اتفاقاً این حیوان پس از تحویل به مشتری هم مقدار زیادی شیر تولید کند، خریدار حق فسخ قرارداد را ندارد، زیرا هیچ زیانی بر او وارد نشده است (ابن قدامه، ۱۴۰۳ق، ص۲۳۴).
این امر مسلم است که مخاطب در اثر سوء عرضه ( اظهار خلاف واقع) تا اندازهای متضرر خواهد شد، زیرا هدف اظهار کننده این است که از راه فریب مخاطب، از او سود و منفعتی به دست آورد. در بیشترموارد سوء عرضه سبب میشود که مخاطب به پرداخت مبلغی بیش از ارزش واقعی کالا وادار شده و متحمل ضرر شود، و در موردی که مخاطب، فروشنده باشد، با دریافت مبلغی کمتر از ارزش واقعی کالا، متضرر گردد (همان).
شرط زیان یا ضرر که برای قابل تعقیب بودن سوء عرضه و دستیابی به جبران خسارت ضروری است، مطابق با این اصل کلی حقوق مدنی اسلام است که ضرر یا زیان وارد بر شخص باید جبران گردد. مسئلهای که باقی میماند درجۀ ضرر و زیانی است که مخاطب در انواع مختلف سوء عرضه متحمل میشود. تفاوت اندکی بین تقلب مؤثر، سوء عرضۀ بر خلاف واقع و دیگر انواع سوء عرضه وجود دارد. برای دستیابی به جبران خسارت در مورد تقلب مؤثر، اثبات « غبن جزئی» کافی است، اما در قراردادی که مخاطب به دلیل اعتماد بر اظهار خلاف واقع اظهار کننده متحمل ضرر شده است، معمولاً لازم است ثابت شود که خسارت سنگین یا « غبن فاحشی» بر او وارد شده است (شهید ثانی، همان، ج۱، ص۴۳۰).
درقراردادهای با حسن نیت و اخفای عیب، اثبات این که مخاطب متحمل ضرر یا خسارت شده است، ضرورت ندارد. در چنین مواردی، اثبات وجود تقلب و اخفای عیبی که مخاطب را در انعقاد قرارداد تحت تأثیر قرار داده یا به انعقاد آن ترغیب کرده است، کافی است، زیرا ماهیت چنین قراردادی اقتضا میکند که شخص زیان دیده از تقلب، در قبال ناکامی حمایت شود. استثنای این مسئله، عقد مسترسل است که مخاطب باید اثبات کند که دست کم متحمل «غبن جزئی» شده است، در غیر این صورت، از او جبران خسارت نخواهد شد (بهروم، ۱۳۸۰، ص۶۳).
۲-۲-۶- اظهار کننده ضرورتاًٌ یکی از طرفین قرارداد نیست
بر اساس نظریه سوءعرضه، حکم به جبران خسارت صادر نمیشود؛، مگر آن که طرف فریب خورده بتواند اثبات کند که بر اثر اعتماد به بیانات اظهار کننده، به انعقاد قرارداد ترغیب شده و زیانهایی را متحمل شده است. به طور کلی، اعتماد بر اظهار صادر شده از سوی شخص بیگانه از قرارداد یا شخص ثالثی که نمایندۀ طرف قرارداد نیست، مخاطب اظهاررا از رسیدن به هر گونه جبران خسارت محروم میسازد، چرا که او مستقیماً تحت تأثیر رفتار طرف دیگر قرارداد واقع نشده است.
اما، به عنوان یک استثنا از مطلب بالا، باید متذکر شد، در حقوق قراردادهای اسلام ضرورتی ندارد که اظهار کننده طرف قرارداد باشد. در شرایط استثنایی مخاطبی که با اعتماد بر اظهار خلاف واقع شخص دیگری که طرف قراردادنیست، قرارداد را منعقد کرده،؛ همچنان فریب خورده محسوب می‌شود؛ مثلاً ممکن است شخص بیگانهای که نمایندۀ هیچ یک از طرفین قرارداد نیست، برای «الف» اظهار کند که «ب» فرزند اوست و او در مقابل هر گونه تعهدی که از قرارداد بیع با فرزند او به وجود میآید، مسئول خواهد بود. فرض کنید «الف» بر اثر این اظهار ترغیب شود و به انعقاد قرارداد با «ب» مبادرت کند، بعداً کشف شود که «ب» فرزند آن شخص نبوده است، در صورتی که «ب» نتواند از عهدۀ قرارداد برآید، آن شخص بیگانه، مسئول باقی میماند و باید خسارت او را جبران کند، چه از طریق کاهش قیمت و یا جبران خسارت دیگری که مطابق با خسارتی باشد که «الف» به واسطه این قرارداد متحمل شده است (انصاری، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۵۵؛ سنهوری، ۱۹۵۳ق، ص۱۷۲).
۲-۳- مبانی فقهی تدلیس
۲-۳-۱- قرآن
خداوند در آیات بسیاری از قرآن خدعهگران و فریبکاران را ذم کرده است یعنی کسانی که به زبان چیزی بگویند ولی در باطن و قلبشان به گونهای دیگر باشند. خداوند در مورد منافقین فرموده است: « إِنَّ الْمُنَافِقِینَ یُخَادِعُونَ اللَّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ» (نساء/ ۱۴۲).
کلمه:” مخادعه” که فعل مضارع” یخادعون” از آن گرفته شده به معناى بسیار خدعه کردن و خدعه‏هاى سخت کردن است، البته این در صورتى است که بگوئیم: زیادتر بودن مبانى دلالت مى‏کند بر زیادى معانى (و همین طور هم هست، زیرا کسى که بسیار خدعه مى‏کند در خدعه کردن مهارت پیدا نموده، خدعه‏هایى شدیدتر و ماهرانه‏تر مى‏کند).
جمله:” وَ هُوَ خادِعُهُمْ” در موضع حال است و موقعیت حال را دارد و چنین مى‏فهماند که منافقین با خداى تعالى خدعه مى‏کنند، در حالى که او با همین عمل آنان، آنان را خدعه مى‏کند و برگشت معنا به این مى‏شود که این منافقین با اعمالى که ناشى از نفاقشان است یعنى با اظهار ایمان کردن در نزد مؤمنین و خود را به آنان نزدیک کردن و حضور در مجالس و محافل آنان مى‏خواهند خدا را (و یا به عبارتى دیگر پیغمبر و مؤمنین را) خدعه کنند تا با ایمان ظاهرى و اعمال خالى از حقیقت خود از قلب آنان استفاده نمایند و بیچاره‏ها نمى‏دانند که آن کسى که راه را براى اینگونه نیرنگ‏ها براى آنان باز کرده و جلوى آنان را نگرفته، همان خداى سبحان است و همین خود، خدعه‏اى است از خداى تعالى نسبت به ایشان و مجازاتى است در برابر سوء نیات و اعمال زشت پنهانیشان، پس خدعه منافقین عینا همان خدعه خداى تعالى به ایشان است (طباطبایی، ۱۳۷۶، ج۵، ص۱۹۰)
کسی که متوسل به حیله حرام میشود با خدعه و مکر و ظاهر فریبی امر باطل و حرامی را جایز و مشروع نشان میدهد. اما فرق بین آن دو به گفته ابن قیم در این است که منافقین در اصل دین نفاق دارد ولی شخص حیلهگر در فروع دین نفاق میورزد (ابن قیم، بی‌تا، ج۳، ص۱۷۳).
تعطیل شنبه از نظر تورات واجب بلکه از شعارها و نوامیس قوم یهود است و از دیگر فرائض مهمتر آمده، گویند: «خداوند روز شنبه به ساختمان جهان پایان بخشید و به استراحت پرداخت» و بنى اسرائیل در چنین روزى از مصر بیرون آمده و از مصریان رهایى یافتند. در چنین روزى یهود باید از هر کارى دست کشند و به اقامه شعائر خود بپردازند. گروهى از آنها که ساکنین سواحل و کارشان صید ماهى بود، براى سرپیچى از انجام این فریضه حیله‏اى پیش گرفتند و حرمت این ناموس را نگه نداشتند. اینها چون دیدند روز شنبه ساحلها خلوت و دامها برچیده مى‏شود و ماهیها بیشتر روى مى‏آرند، حوضچه‏هایى از روز پیش مى‏ساختند و دامهایى مى‏انداختند، چون ماهیها روز شنبه در آنها مى‏افتادند راه بیرون رفتنشان را مى‏بستند تا روز بعد صیدشان مى‏کردند. چنان که سستى در نگهدارى و اجراء احکام، آئین را از میان مى‏برد که آیه سابق عاقبت آن را نمایاند- حیله کردن در دستورات هم بنام دین آن را دگرگون و مسخ مى‏نماید (طالقانی، ۱۳۶۲، ج۱، ص۱۸۶)، خداوند نیز مسخشان کرد:
« وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِینَ اعْتَدَوْا مِنْکُمْ فِی السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَهً خَاسِئِینَ * ولقد علمتم
فَجَعَلْنَاهَا نَکَالا لِمَا بَیْنَ یَدَیْهَا وَمَا خَلْفَهَا وَمَوْعِظَهً لِلْمُتَّقِینَ (بقره/ ۶۵ و ۶۶)» شما حال آنها را که در روز شنبه گناه و نافرمانی کردند دانستید که آنها را به صورت بوزینگان طرد شدهای در آوردیم. ما این جریان را مجازات و درس عبرتی برای مردم آن زمان و کسانی که بعد از آنان آمدند و هم پند و اندرزی برای پرهیزگاران قرار دادیم.
همچنین آیه ۲۹ سوره نساء بیان می‌ دارد: « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْبَاطِلِ إِلا أَنْ تَکُونَ تِجَارَهً عَنْ تَرَاضٍ مِنْکُمْ … ؛ ای ایمان آوردندگان، اموال یکدیگر را به ناحق (باطل) نخورید، مگر اینکه بر تجارتی از روی رضایت و رغبت باشد».
زیر بناى قوانین اسلامى را در مسائل مربوط به «معاملات و مبادلات مالى» تشکیل مى‏دهد، و به همین دلیل فقهاى اسلام در تمام ابواب معاملات به آن استدلال مى‏کنند، آیه خطاب به افراد با ایمان کرده و مى‏گوید: «اى کسانى که ایمان آورده‏اید! اموال یکدیگر را به باطل (و از طرق نامشروع) نخورید» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ). بنابراین، هر گونه تجاوز، تقلب، غش، معاملات ربوى، معاملاتى که حد و حدود آن کاملا مشخص نباشد، خرید و فروش اجناسى که فایده منطقى و عقلایى در آن نباشد، خرید و فروش وسایل فساد و گناه، همه در تحت این قانون کلى قرار دارد. در جمله بعد به عنوان یک استثناء مى‏فرماید: «مگر این که (تصرف شما در اموال دیگران از طریق) تجارتى باشد که با رضایت شما انجام مى‏گیرد» (إِلَّا أَنْ تَکُونَ تِجارَهً عَنْ تَراضٍ مِنْکُمْ) (بابایی، ۱۳۸۲، ج۱، ص۳۹۳).
خداوند متعال پیش از یادآوری این حکم که صرف کردن اموال و داراییها در مهر زنان و نفقه و هزینه ایشان حلال است، با نهی صرف آنها در راه های لغو و بیهوده، به حرام بودن تصرف نامشروع و ناروا در اموال حکم کرده است. در آیۀ مذکور، کلمه «تأکلوا» از ریشه «أکل» و به معنای خوردن است. دربارۀ وجه تسمیه و دلیل اینکه تصرف را «أکل» گفتهاند، آمده است. «سبب عمده تصرف اشتباه به وسیله انسان، برای تغذیه است، زیرا تغذیه مهمترین احتیاج حیاتی انسان است، ولی نه هر تصرفی، بلکه هر تصرف مالکانهای که باعث قطع تسلط غیر شود درست مثل آنکه با توسعه تسلط و تصرف خود آن را از میان برده باشد، همانطور که خورندهای غذا را» (طباطبائی، ۱۳۷۴، ج۴، ص۴۷۴).
اهل لغت معتقدند چون نیاز به مال، امری مهم به شمار میرود و قوام جامعه بسته به آن است و فایده غالب در اموال، خوردن است که مهمترین و کاملترین تصرف در اموال محسوب میشود، تخصیص «أکل» به این علت که این امر، بزرگترین منفعت در سلسله نیازهای انسان و اهم تصرفات است. به علاوه چون ذکر واژه «أکل» با ارادۀ سایر تصرفات است، «لاتأکلوا» هر نوع تصرف و تملکی را شامل میشود و آیه از لحاظ شمول، بر هر مالی که از طریق باطل گرفته شود حاکم است، از جمله تدلیس، میشود و این معنا از اطلاق عبارت «لاتأکلوا» هم استنباط میشود (ابن منظور، ۱۴۰۵، ص۳۲۴).
عبارت«بینکم» دلالت دارد که بطلان و در نتیجه مرز ناشی از تصرف در اموال دیگران به کل جامعه باز میگردد و اقتصاد آن را مختل میکند. سپس عمل مزبور فقط جنبۀ خصوصی ندارد بلکه با توجه به اختلالی که در نظام اجتماعی ایجاد میکند جنبه عمومی نیز دارد.قباحت این عمل تا آنجاست که خداوند در آیه ۱۶۱ نیز أکل مال به باطل را در کنار سایر مظالمی که یهودیان انجام میدادند، موجب حرمت بعضی خوراکیها برای آنان اعلام فرموده است و در این باره، علامۀ طباطبائی معتقد است که تحریم طیبات نوعی کیفر دنیوی عمومی برای یهود بوده است و کیفر اخروی نیز از آیه «…. و اعتدنا للکافرین منهم عذاباً ألیها» استنباط میشود (علامه طباطبائی، بی‌تا، ج۵، ص۲۱۶).
آیه ۱۸۸ سورۀ بقره، «ولاتأکلوا اموالکم بینکم بالباطل و تدلوا بها إلی الحکام لتاکلوا فریقا من اموال الناس بالاثم و انتم تعلمون» و کار را به محاکمه قاضیان نیفکنید تا به وسیله رشوه و دزدی پارهای مال مردم را بخورید، با اینکه شما بطلان دعوی خود را میدانید. در این آیه نیز «أکل» به معنی بطلان تصرفات، و باطل هم به معنای مطلق آنچه مقابل حق باشد، آمده است و از کلمۀ « بینکم، استفاده میشود که تمام اموال به عموم مردم تعلق دارد و خداوند متعال از طریق قوانین عادلانهای که وضع فرموده این اموال را بین انسانها به گونهای تقسیم کرده که ریشه های فساد قطع، و تعادل اقتصادی در اجتماع برقرار شود، به طوری که هر گونه تصرف خلاف آن قوانین، باطل خواهد بود. از نسبت دادن اموال به مردم نیز استفاده میشود که شارع مقدس همان بنیادی را که جامعه بشریت از وقتی که در روی زمین تشکیل شد، پایهگذاری کرده، پابرجا و استوار نموده است و آن عبارت است از اعتبار و احترام اصل مالکیت که در حدود صدبار با تعبیرات مختلفی مانند ملک، مال، و. جانشینی دیگران در قرآن ذکر شده است (علامه طباطبائی، بی‌تا، ج۲، ص۶۸).
از اطلاق آیه، حرمت هر گونه أکل مال به باطل استنباط میشود و مفسران در این باره اتفاق عقیده دارند تا جایی که عمومیت و دایره شمول حرمت «أکل مال به باطل» را در این آیه از آیه ۲۹ سورۀ نساء بیشتر میدانند، زیرا میثاق آیۀ قبل مربوط به توانایی بر اکتساب و اخذ اجرت بر عبارات را هم شامل میشود. حکمت این حکم آن است که این عمل برای خورنده نیز در حکم جنایت تلقی میشود، زیرا اثر عمل او به همان امتی میرسد که او یکی از اعضای آن است. بنابراین از اطلاق و عموم آیات مذکور استنباط میشود که تصرف در مال غیر به هر طریقی، غیر از آنچه شارع جایز دانست باطل و حرام است، خواه از طریق ظلم و تعدی و خیانت و غصب و آنچه در حکم آنهاست میباشد، خواه از طریق قمار و عقود حرام مانند ربا و معامله در مورد آنچه خداوند انتفاع از آن را حرام دانسته است و خواه از راه تدلیس و کلاهبرداری و مانند آن و انواع دیگر تقلب و نیرنگ در امر اقتصادی و تجاری. آیات مذکور صریحترین و متقنترین دلایل حرمت أکل مال به باطل است (همان).
اما آیات دیگری نیز در این زمینه وجود دارد:
«وَتَرَى کَثِیرًا مِنْهُمْ یُسَارِعُونَ فِی الإثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَأَکْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ * لَوْلا یَنْهَاهُمُ الرَّبَّانِیُّونَ وَالأحْبَارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الإثْمَ وَأَکْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ مَا کَانُوا یَصْنَعُونَ»؛ بسیاری از آنها را میبینی که در گناه و ستمگری و خوردن حرام میشتابند، چه بسیار کار بدی را پیشّ خود کردند اگر علما و روحانیون، آنها را از کار زشت و خوردن حرام باز ندارند (بلکه آنها نیز بر خوردن مال حرام و رشوه شریک شوند) کاری بسیار زشت می‌کنند در این آیات حرام خواری از صفات یهود به شمار آمده و مورد سرزنش قرار گرفته و سکوت عالمان در مقابل این عمل زشت مذمت شده است (مائده/ ۶۲و ۶۳).
گویى علماى اهل کتاب را [که از گفتار گناه‏آلود و رشوه‏خوارى یهود نهى نکرده‏]، گناهکارتر از کسانى که مرتکب گناه کبیره مى‏شوند، دانسته است، زیرا هر عمل‏کننده‏اى صانع نامیده نمى‏شود، مگر این که در انجام عمل از قدرت و مهارت برخوردار باشد. از ابن عباس نقل شده که این آیه شدید اللّحن‏ترین آیه در قرآن است (تفسیر جوامع الجامع، ج۲، ص۹۵).
بسیارى از آنها- بقولى یعنى رؤسا و علماى آنها را- مى‏بینى که در کفر (بقول سدى) و تجاوز از حدود الهى شتاب مى‏کنند. برخى گویند: «اثم» هر گونه گناهى و «عدوان» ستم است. یعنى در راه ظلم و گناه که موجب بدبختى آنهاست، شتاب مى‏کنند. وَ أَکْلِهِمُ السُّحْتَ: حسن گوید: یعنى براى قضاوت میان مردم، رشوه مى‏گیرند. علت اینکه «رشوه» را سحت نامیده، این است که: سرانجام انسان را دچار استیصال و بینوایى مى‏کند و برکت مال را مى‏برد. علماى معانى گویند: کلمه «مسارعت» بیشتر در کار خیر استعمال میشود مثل «یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ» (آل عمران ۱۱۴: در نیکیها شتاب مى‏کنند) فایده استعمال این کلمه، در اینجا این است که میخواهد بگوید: آنها در راه گناه و ستم و رشوه چنان مى‏شتابند که گویى براه حق مى‏شتابند و از مردم حقى و طلبى دارند. به همین جهت، ابن عباس در تفسیر خود گوید: یعنى آنها بر خطا کارى جرات دارند و دلیرند! لَبِئْسَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ: کردار آنها زشت است. لَوْ لا یَنْهاهُمُ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ: ضمیر «هم» به «الکثیر» باز مى‏گردد. چرا علماى ربانى- که خود را منسوب به خداوند مى‏دانند- و احبار آنها را از گناه و رشوه‏خوارى منع نمى‏کنند؟! کلمه «ربانى» از رب است مثل «روحانى» از «روح» و «بحرانى» از «بحر». حسن گوید: منظور از «ربانیون» علماى مسیحى و از «احبار» علماى یهودى است. دیگران گفته‏اند: منظور از هر دو «علماى یهودى» است، زیرا سخن در پیرامون آنهاست. عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ: از تحریف کتاب. و بقولى از سخن ناحق. وَ أَکْلِهِمُ السُّحْتَ: رشوه خوارى و حرام. لَبِئْسَ ما کانُوا یَصْنَعُونَ: رفتار آنها زشت است، زیرا بر معصیت خداوند، گرد آمده‏اند. بدینترتیب خداوند علماى اهل کتاب را به همان لفظى که خود اهل کتاب را مورد مذمت قرار داد، مذمت مى‏کند و آنها را از اینکه وظیفه خود را در مقابل اهل کتاب انجام نداده‏اند، ملامت مى‏کند. در حقیقت، بر اثر قصور عالمان دین است که مردم سرکشى و توسنى مى‏کنند (تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۱۰۵).
«وَکَذَلِکَ جَعَلْنَا فِی کُلِّ قَرْیَهٍ أَکَابِرَ مُجْرِمِیهَا لِیَمْکُرُوا فِیهَا وَمَا یَمْکُرُونَ إِلا بِأَنْفُسِهِمْ وَمَا یَشْعُرُونَ» (انعام/ ۱۲۳)؛ و بدین سان در هر قریه‏اى مجرمانشان را بزرگانشان قرار دادیم تا در آنجا مکر کنند، ولى نمى‏دانند که جز با خود مکر نمى‏ورزند.
منظور از جمله” وَ کَذلِکَ جَعَلْنا فِی کُلِّ قَرْیَهٍ أَکابِرَ مُجْرِمِیها …” بیان این جهت خواهد بود که اعمال ایشان و مکر و خدعه‏هایى که به ضرر دعوت دینى و علیه انبیا و گروندگانشان مى‏کنند ضررى به حال آنان نداشته بلکه همه ضررها متوجه خودشان مى‏شود، و لیکن نمى‏فهمند، چون در ظلمت به سر مى‏برند. [مکر بزرگان و اعیان هر قریه در برابر دعوت انبیاء و استهزائشان به رسالت پیغمبر (ص)] بعضى از مفسرین گفته‏اند:” معناى تشبیهى که در آیه است این است که نظیر آنچه که ما برایت شرح دادیم عمل کفار در نظرشان جلوه کرد، و باز نظیر آن در هر قریه‏اى بزرگتران مجرمینش را واداشتیم تا مکر کنند، و در مقابل مکر آنان مؤمنین را نور دادیم، پس هر رفتارى که با مؤمنین کردیم با کفار هم کردیم الا اینکه کفار به سوء اختیار خود گمراهى و مؤمنین به حسن اختیار خود هدایت را اختیار کردند، زیرا” جعل” (جعلنا) در هر دو به معناى صیرورت است جز اینکه در باره مؤمنین لطف و نسبت به کفار متمکن ساختن ایشان از مکر و فریب مى‏باشد". و این سخن خالى از بعد نیست. کلمه” جعل” در جمله” جَعَلْنا فِی کُلِّ قَرْیَهٍ أَکابِرَ مُجْرِمِیها” به همان معنایى است که” جعل” در جمله” وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً” به آن معنا است، و چون در دومى به معناى خلق است ناگزیر باید در اولى هم به معناى خلق باشد. و بنا بر این، معناى جمله اولى این مى‏شود که: ما در هر قریه‏اى بزرگترین مجرمین آن قریه را براى این خلق کردیم که در آن قریه مکر کنند و غایت خلقت بودن مکر در این آیه نظیر غایت بودن دخول در آتش است در آیه” وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثِیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ” (اعراف/۱۷۹) - و اگر اکابر مجرمین را اختصاص به ذکر داد براى این است که بفهماند فریب هر فریبکارى به خودش برمى‏گردد، و معلوم است که مکرکننده‏ها در هر قومى اکابر آن قومند، و اما اصاغر و کوچکترها که همان عامه مردمند در حقیقت اتباع اکابرند، و از خود اراده مستقلى ندارند. و اما اینکه فرمود:” وَ ما یَمْکُرُونَ إِلَّا بِأَنْفُسِهِمْ وَ ما یَشْعُرُونَ” جهتش این است که مکر به معناى عملى است که مکر شده آن را به حال خود نافع بداند و حال آنکه مکر کننده آن عمل را به منظور ضرر رسانیدن به او و خنثى کردن زحمات و باطل ساختن غرضش انجام داده، و از آنجا که خداوند سبحان غرضى از دعوت دینى خود نداشته از آن، نفعى عاید او نمى‏شود، و منظورش همه منتفع شدن خود مردم است، پس اگر کسى با خدا مکر کند و نگذارد که غرض از دعوت‏هاى دینى حاصل شود در حقیقت به خود ضرر زده نه به پروردگار خود (طباطبایی، ۱۳۷۴، ج‏۷، ص: ۴۶۹).
۲-۳-۲- سنت

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:16:00 ق.ظ ]




۲۲/۲

۵۶۰۱

۷۷/۲۰

مهر

۵۹۷۲۷

۱۴۸۲۱

۱۶۹۲۶

۱۵۵۵۷

۴۱۶۳۵

۲۵۳۵

۰۲/۳

۴۳/

۵۲/۲

۱۷۲۹

۵۴/۳۴

نیریز

۱۱۳۷۵۰

۳۲۸۸۱

۳۸۲۴۹

۲۶۹۰۰

۸۰۶۶۵

۶۱۸۵

۴۵/۲

۴۱/

۹۷/۱

۱۰۷۸۷

۵۴/۱۰

مأخذ:مرکز آمار ایران و محاسبات نگارنده
۳-۲۱-اقتصاد پایه:
از اولین گام های مربوط به برنامه‌ریزی توسعه مناطق، شناخت درونی و کالبد شکافی وضعیت موجود اشتغال در بخش‌های مختلف اقتصادی است (صباغ کرمانی،۶۵:۱۳۷۷). هدف عمده انجام مطالعات اقتصادی، آگاهی از ترکیب اقتصادی، ارزیابی حیات اقتصادی و پیش بینی وضعیت آینده اقتصاد محلی است تا از آن طریق بتوان زمینه رشد و توسعه منطقه را پیش بینی کرده و تبلور فضایی کالبدی آن را در شکل مناسب به تجسم در آورد (تودارو،۲۴۸:۱۳۷۰). از لحاظ نظری، اقتصاد منطقه به ۲بخش تقسیم می‌شود : فعالیت پایه ای و فعالیت غیر پایه ای.
فعالیت پایه ای، فعالیت‌های هستند که کالا و خدمات را به خارج از محدوده اقتصاد جامعه صـادر می کنند و یا کالا ها و خدمتشان را به افرادی عرضه می کنند که خارج از مرزهای اقتصادی جامعه آمده اند. فعالیت‌های غیر پایه ای آنهایی هستند که نیازهای ساکنین داخل محدوده اقتصادی جامعه را تأمین می کنند. فعالیت‌های غیر پایه ای یا تبعی هیچ کالا یا خدمات تمام شده ای را صادر نمی کنند، بلکه هم از نظر تولید و هم از نطر بازار، محلی هستند. معمولاًبا افزایش فعالیت‌های پایه در یک منطقه ،جریان درآمد منطقه افزایش می یابد .
۳-۲۲-روش ضریب مکانی:این روش برای شناسایی بخش پایه در یک مناطق مختلف به کار می رود و یکی از معروف­ترین نظریه رشد اقتصاد پایه ای است . این نظریه تأکید خاص بر فعالیت‌های پایه­ای و بقیه به عنوان فعالیت‌های غیر پایه ای تلق می گردد.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

مدل L.Q یا ضریب کمانی از رابطه زیر به دست می آید:

اگر L.Q=1 باشد منطقه خود کفا است
اگرL.Q>1 باشد منطقه صادر کننده کالا و خدمات است و میزان آن فعالیت پایه ای یا اقتصاد پایه ای را بیان می کند.
اگرL.Q<1باشد منطقه وارد کننده است . مقدار این فعالیت‌ها اقتصاد تبعی یا غیر پایه ای است.
جدول شماره (۳-۶)درصد شاغلان در استان فارس و شهرستان‌های آن و ضریب مکانی بخش‌های اشتغال

شهرستان

کشاورزی

صنعت

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:15:00 ق.ظ ]




هوش معنوی به عنوان هوش غایی که مسائل معنایی و ارزشی را نشان می دهد و ظرفیت های سازگاری روانی را در برمی گیرد، بر جنبه های غیر مادی و غیر جبری بنا شده و در برگیرنده ی منابع معنوی، ارزش ها و ویژگی هایی است که عملکرد و تندرستی روزانه را افزایش می دهد. افراد با نمره هوش معنوی بالا از حد جسم و ماده فراتررفته، حالات اوج هوشیاری را تجربه می کنند و از منابع معنوی برای حل مسائل استفاده می کند و خصوصیاتی هم چون تواضع، بخشش، حق شناسی و ترحم یا گذشت را در آنان می توان دیدبا دارا بودن این ویژگی ها و دید مثبت نسبت به دنیا، این افراد از زندگی خود رضایت دارند و برای بهبودی آن می کوشند .از انجایی که هوش معنوی یکی از نیاز های درونی انسان بوده و برخی از صاحبنظران، آن را متضمن بالاترین سطوح زمینه های رشد شناختی – اخلاقی و تلاش همواره آدمی برای معنا بخشیدن به زندگی و پاسخ به چرا های زندگی می دانند و هوش معنوی، به عنوان زیر بنای باور های نقش اساسی را در زمینه های گوناگون به ویژه ارتقا و تامین سلامت روانی، شادکامی، رضایت، انگیزش بالا محسوب می گردد،پس توجه به هوش معنوی به عنوان یکی از عواملی که می تواند بر بهره وری کارکنان تاثیر بگذارد از اهمیت بالایی بر خوردار است هوش معنوی را به این صورت تعریف می کنند: هوشی که از طریق آن مسائل مربوط به معنا و ارزش های را حل می کنیم، هوشی که فعالیت ها و زندگی ما را در زمینه ای وسیع تر، غنی تر و معنادار قرار می دهد. هوشی که به ما کمک می کند بفهمیم کدام اقدامات یا کدام مسیر معنادار تر از دیگری است در متون علمی، هوش به عنوان یک مفهوم عمومی جهان شمول که با توانایی ادراکی ارتباط دارد، تعریف شده است این مفهوم، عموماً به توانایی یادگیری و تفکر مرتبط بوده و غالباً برای توصیف به کارگیری مهارتها و وقایع به کاررفته است افراد از نظر سطح هوش با هم متفاوتند. این تفاوت، ناشی از ترکیب متغیر فطری، وراثت و ویژگیهای اکتسابی آنهاست. پیشرفت صنعت و تکنولوژی، قدرت و ثروت را افزایش داده ولی امکان زندگی با آرامش وصلح و اطمینان را از انسان سلب کرده است.

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

محدودیت های پژوهشی:

    1. این پژوهش در بین دانش آموزان هنرستان انجام شده لذا جهت کاربرد و تعمیم آن در دیگر مدارس باید جانب احتیاط رارعایت کرد.
    1. امکان تاثیر گذاری متغییر های مداخله گر بر نتایج تحقیق و اعتبار بیرونی و درونی تحقیق.

پیشنهاد های تحقیق:
الف) پیشنهادهای کاربردی:
۱- از انجا که در نتایج تحقق هوش معنوی با عملکرد رابطه دارد پس به مدیران پیشنهاد می شود که از نگرش های معنوی افراد غافل نشود.

    1. از انجا که در نتایج تحقیق سلامت روانی با عملکرد رابطه دارد پس به مدیران پیشنهاد می شود که محیطی آرام را برای افراد فراهم کند.
    1. دادن اختیارات لازم به کارکنان تا بتوانند فراتر از الزامات رسمی به کارشان ادامه دهند.

ب) پیشنهادهای پژوهشی:

    1. متغیر های مورد استفاده در این پژوهش یعنی هوش معنوی و سلامت روانی با عملکرد تحصیلی را در سایر مراکز اعم از بیمارستان ها، بانک ها و… مورد آزمون و بررسی قرار گیرد.
    1. پیشنهاد می شود که در تحقیقات بعدی به بررسی رابطه بین هوش معنوی با سایر عوامل مانند، جو سازمانی و … پرداخته شود.
    1. پیشنهاد می شود که این تحقیق در جامعه و نمونه وسیع تری صورت پذیرد.
    1. پیشنهاد می شود که در آینده پژوهشگرهای دیگر، در مقاطع زمانی مختلف و در رده های شغلی مختلف مشابه پژوهش را جهت مقایسه نتایج و تعمیم به جامعه های دیگر انجام دهند.
    1. در صورت امکان از سایر ابزارهای پژوهش علاوه بر پرسشنامه در رابطه بین هوش معنوی و سلامت روانی استفاده گردد.

منابع و ماخذ
اتکینسون،د.(۱۹۹۳).زمینه روانشناسی، ترجمه: یحیی سید محمدی (۱۳۷۸)، جلد ۲، تهران. اتنتشارات رشد، چاپ ششم.
امانی طهرانی، محمود.(۱۳۸۰). دو دیدگاه طیفی نه دیدگاه قطبی در روش یاددهی یادگیری علوم تجربی بر مبنای طرح جدید آموزش علوم، نشریه رشد آموزش ابتدایی، ویژه نامه آموزش علوم
انصاری، اکبر. (۱۳۸۹). بررسی تاثیر هوش هیجانی بر عملکرد فروشندگان، همایش ملی هوش سازمانی، ۲۹ و ۳۰ اذرماه ۱۳۸۹.
آزاد، ح.(۱۳۷۵). آسیب شناسی روانی، تهران، انتشارات بعثت.
باقری،مسعود.(۱۳۹۱). بررسی رابطه بین هوش معنوی با خلاقیت و انگیزه پیشرفت مورد مطالعه: دانش آموزان متوسطه ناحیه یک کرمان،کنفرانس ملی کارآفرینی و مدیریت کسب و کارهای دانش بنیان
بود وآلن، خلاقیت در آموزشگاه، مترجم: خانزاده. (۱۳۸۵).، انتشارات جهر تهران.
بیابانگرد، اسماعیل. (۱۳۷۸). روش های پیشگیری از افت تحصیلی،انتشارات انجمن اولیاء و مربیان.
بیرامی،منصور؛ هاشمی تورج؛ قهرمانزاده،علی؛ علائی،پروانه (۱۳۹۰). بررسی رابطه سلامت روانشناختی و هوش هیجانی با فرسودگی شغلی در پرستاران بیمارستان‌های دولتی تبریز،مجله تحقیقات علوم رفتاری،دوره ۹؛ شماره ۲: ۱۳۹۰
بیلر،رابرت.(۱۳۷۳). کاربرد روانشناسی در آموزش، مترجم: کدیور، پروین، تهران، مرکز نشر دانشگاهی.
پلاچیک،ر.(۱۹۸۷). ترجمه: رمضان زاده، (۱۳۶۶)، هیجانها و حقایق ونظریه ها، انتشارات معاونت فرهنگی آستان قدس رضوی.
پناه، محمد.(۱۳۹۰). روش تدریس ساخت گرایی، نشریه رشد آموزش ابتدایی.
پیر خائفی، علیرضا.(۱۳۷۹). پرورش خلاقیت، تهران، رشد.
پیرخائفی، علیرضا.(۱۳۷۹). پرورش خلاقیت، تهران: رشد.
جویس، بروسی،ویل،مارشا،شاورز، بورلی، الگوهای جدید تدریس، ترجمه بهرنگی، محمدرضا. (۱۳۷۸). تهران: انتشارات گلچین.
حسین زاده تقوایی،م.(۱۳۸۸). اثر بخشی اجرای درمان هیجانی محور بر تغییر سبک دلبستگی وافزایش سازگاری زناشویی، رساله دکتر ی دانشگاه علوم وتحقیقات تهران.
حسینی، ایرج.(۱۳۸۸). دیدگاه ارزشیابی برای یادگیری، اصفهان، انتشارات آموخته.
حسینی،س.(۱۳۷۸). مفاهیم واهداف بهداشت روانی،فصلنامه علمی ـ پژوهش اصول بهداشت روانی سال اول شماره ۲.
حسینی، افضل السادات. (۱۳۸۷). یادگیری خلاق، کلاس خلاق، تهران، انتشارات مدرسه.
حسینی، سید سلیمان. (۱۳۸۵). بررسی رابطه خلاقیت و انگیزش تحصیلی با عملکرد تحصیلی دانش آموزان سال اول درودزن، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد اسلامی واحد مرودشت.
حق جو،م.(۱۳۸۸). بررسی رابطه بین ویژگی های شخصیت، سلامت روان با کار آفرینی در بین جوانان شهر مرودشت، پایان نامه کارشناسی ارشد، گروه مشاوره دانشگاه آزاد اسلامی واحد مرودشت.
حقیقت، شهربانو. (۱۳۷۷). بررسی ویژگی های شخصیتی دانش آموزان خلاق و تعیین رابطه خلاقیت و جنسیت، طبع اجتماعی، هوش و پیشرفت تحصیلی، شورای تحقیقات استان فارس.
حقیقی، ج. موسوی، م.مهرابی زاده هنرمند، م، شلیده.(ک.(۱۳۸۵). بررسی تأثیر آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روانی وعزت نفس، دانش آموزان دختر سال اول مقطع متوسطه، مجله علوم تربیتی وروانشناسی، دوره سوم، سال سیزدهم، شماره ۱ ص ۷۸ – ۶۱.
دهش،ز.(۲۰۰۸). بررسی تأثیر مشاوره تلفیقی (رفتاری وهیجان محور) بر کنترل عواطف دانش آموزان دختر مقطع متوسطه شهر کشکوئیه رفسنجان،پایان نامه کارشناسی ارشد. گروه مشاوره، دانشگاه آزاد اسلامی واحد مرودشت.
دیندارلو،سیاوش. مرتضایی، حدیثه. (۱۳۹۰). بررسی رابطه بین هوش معنوی و خلاقیت با توانمند سازی اعضای هیات علمی در دانشگاه ازاد واحد مرودشت،همایش ملی فیرو زاباد .
رابینز، استیفن.(۱۹۹۳). مبانی رفتار سازمانی، ترجمه پارساییان، علی،اعرابی،سیدمحمد (۱۳۸۷)،، تهران، تندیس، چاپ بیستم.
رحیمی، بهروز. (۱۳۸۷). مقایسه تاثیر روش تدریس مشارکتی همیاری با روش سخنرانی به خود پنداره و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه ازاد واحد مرودشت.
رسولی،ر.(۲۰۰۸). مداخله متمرکز بر هیجان برکاهش نا سازگاری زناشویی زوج های دارای فرزند بیمار مزمن،فصلنامه علمی ـ پژوهشی انجمن مشاوره ایران شماره ۲۷ ص ۶۱ ـ ۵۱
سارتر،ژ.پ. (۱۳۸۷) ترجمه: عباسپور تمیجانی،م (ح.(۱۳۶۶). طرحی درباب تئوری هیجانات،تهران؛ انتشارات مروارید.
ساعتچی، محمود. (۱۳۸۰). روانشناسی کاربردی برای مدیران،مؤسسه نشر ویرایش، تهران، ویرایش سوم.
ساعتچی، محمود. (۱۳۸۰). روانشناسی و بهره وری،تهران: موسسه نشر ویرایش.
ساعتچی، محمود. (۱۳۸۲). بررسی عوامل و موانع انسانی بهره وری از دیدگاه مدیران سازمانهای مشمول قانون تأمین اجتماعی، فصلنامه مدیریت، شماره ۳۷ و ۳۸.
سام خانیان، محمد ربیع. (۱۳۸۱). خلاقیت و نوآوری در سازمان و مدیریت آموزشی، تهران: اسپند هنر.
سلیمان نژاد، اکبر.شهرآرای، مهرناز. (۱۳۸۰). ارتباط منبع کنترل وخودتنظیمی با پیشرفت تحصیلی، مجله روانشناسی وعلوم تربیتی، شماره ۲.
سهرابی، فرامرز. (۱۳۸۵). مبانی هوش معنوی، فصلنامه سلامت روان، سال ۱، شماره ۱، ۱۸-۱۴
سیف، امان الله. (۱۳۷۸). روش ها و فنون تدریس، تهران، معاصر.
سیف، علی اکبر. (۱۳۸۰). روانشناسی پرورشی، تهران، انتشارات سمت.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:15:00 ق.ظ ]




کاهش هزینه ها
رضایت شغلی کارکنان
سرعت عمل کارکنان
دقت عمل کارکنان
ایجاد رقابت سالم تر
ارتقای شغلی کارکنان
ایجاد محیط کاری جذاب
آموزش عمومی کارکنان
امنیت شغلی کارکنان
انجام درست کارها و انجام کارهای درست
افزایش کیفیت زندگی کاری
افزایش رفاه کارکنان
افزایش انگیزه ی کاری (ابطحی و کاظمی، ۱۳۸۳: ۲۶).
۲-۱-۲۸ مدل ها و الگوهای بهبود و ارتقای بهره وری
مفاهیم ارائه شده در زمینه ی بهره وری سازمانی زمانی اهمیّت می یابد که از یک سو عوامل تأثیرگذار بر آن شناسایی شده و سپس نتایج حاصل از ارتقاء و بهبود بهره وری با تغییر هر یک از آن عوامل مورد بررسی قرار گیرند. در زمینه ی عوامل تأثیرگذار بر بهره وری و بهره وری منابع انسانی و نحوه ی افزایش آن مدل های متعددی ارائه شده است که بهره وری استفاده از منابع و به ویژه منابع انسانی را ارتقاء دهند. بهبود بهره وری مرحله ی نهایی در چرخه ی بهره وری است (حاج کریمی و پیرایش، ۱۳۸۵: ۶۱). در اینجا به ذکر تعدادی از مدل های و الگوهائی که در راستای بهبود بهره وری مهم می باشد اشاره خواهیم کرد.
۲-۱-۲۸-۱ مدل چرخه ی بهره وری دکتر سومانث[۳۷۵] (۱۹۹۸)
چرخه ی بهره وری فرایند مستمری است که چهار مرحله را به یکدیگر مرتبط می سازد:
سنجش و اندازه گیری؛
ارزیابی؛
برنامه ریزی؛
بهبود؛
نخستین چرخه در ارتقای بهره وری منابع انسانی سنجش و اندازه گیری است. هر سازمان برای بهبود بهره وری باید از اندازه گیری عملکرد سازمانی منابع خود (اعمال کنترل) آغاز کند. بدون اندازه گیری عملکرد و بدون داشتن روشی سیستماتیک و تحلیلی برای کنترل منابع، نمی توان بهره وری را بهبود بخشید. مدل چرخه ی بهره وری برای نخستین بار در سال ۱۹۹۸ از سوی دکتر دیوید سومانث مطرح گردید. این مدل شاخصی را برای سنجش بهره وری در کل سازمان ارائه می کند که کلیه ی ستاده ها و نهاده ها از جمله منابع انسانی را دربر می گیرد. مدل مذکور را می توان براساس سنجش نسبت محصول و نهاده های قابل لمس قرار داد. این رابطه به صورت زیر بیان می شود:

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

مقصود از « قابل لمس»، عناصری هستند که جنبه ی کمی و مقداری داشته و قابل سنجش هستند. با وجود اینکه عوامل غیر قابل لمس از قبیل کیفیت و اعتبار داشتن نزد مشتریان به وضوح در مدل نیست، ولی در مدیریت بهره وری فراگیر تأثیر این دسته از عوامل به طور غیرمستقیم منعکس می شود به عبارت روشن تر بین کلیه ی متغیرهای وابسته و متغیر مستقل همبستگی وجود دارد و متغیر مستقل بر متغیرهای وابسته تأثیرگذار است. جنبه های اصلی این مدل را می توان در نگاره ی (۲-۱۰) نشان داد (سومانث، ۱۹۹۸).
خود مدیریتی
رضایتمند نمودن مشتری
توانا سازی عرضه کنندگان
بهبود سیستم
قدرت بخشیدن به دیگران
نگاره ی (۲-۱۰). مدل چرخه ی بهره وری (سومانث، ۱۹۹۸)
۲-۱-۲۸-۲ مدل بهره وری دکتر سومانث (CTPM)[376]
پس از ارائه ی مدل مدیریت بهره وری فراگیر، مدل مذکور در سال ۱۹۸۷، به مدل بهره وری فراگیر جامع گسترش یافت. این مدل در دومین کنفرانس بین المللی در زمینه ی تحقیقات بهره وری در سال ۱۹۸۹ ارائه شد که به طور خیلی ساده در ذیل آمده است. شاخص عوامل غیر قابل لمس با در نظر گرفتن کلیه ی عوامل قابل لمس و مشخص محاسبه شده است:
=عوامل غیر قابل لمس شامل:
عوامل مربوط به مشتری (کیفیت خدمات، وفاداری، دوام محصول و … )
عوامل مربوط به فروش
عوامل مربوط به فرایند
عوامل مربوط به جامعه
و در نهایت عوامل مربوط به عرضه کنندگان (سومانث، ۱۹۸۹ به نقل از حاج کریمی و پیرایش، ص ۶۳).
۲-۱-۲۸-۳ مُدل دمینگ :(PDCA)
شهرت دمینگ نتیجه ی نظریات او و به واسطه ی «برنامه ی ۱۴ نکته ای[۳۷۷] » و « چرخه ی دمینگ[۳۷۸] و نظریه ی «بیماری های مرگ بار[۳۷۹]» او می باشد.
۱۴ نکته ی دمینگ عبارت است از:
ایجاد انسجام و ثبات در هدف؛
پذیرش فلسفه ی جدید؛
حذف نیاز به بازرسی انبوه؛
متکی نکردن فعالیت ها به هزینه؛
بهبود پیوسته؛
نهادینه کردن آموزش ضمن کار؛

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:14:00 ق.ظ ]