کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل




جستجو


 



 

ریچارد گورساچ‌ (۱۹۸۸) که‌ به‌ بررسی‌ تاریخچه‌ روان‌شناسی‌ دین‌ پرداخته‌ است‌ معتقد است‌ که‌ از دهه‌ ۱۹۳۰ تا ۱۹۶۰ در زمینه‌ روان‌شناسی‌ دین‌ مطالعه‌ مهمی‌ انجام‌ نشده‌ است. البته‌ گوردون‌ آلپورت‌ از سال‌ ۱۹۵۰ در زمینه‌ روان‌شناسی‌ دین‌ کتاب‌ فرد و دینش‌ را تالیف‌ کرد که‌ بایستی‌ حرکت‌ او را در این‌ زمینه‌ حائز اهمیت‌ دانست. هنر آلپورت‌ این‌ بود که‌ به‌ عنوان‌ یک‌ روان‌شناس‌ اجتماعی‌ با ارائه‌ نظریه‌ جهت‌گیری‌ درونی‌ و بیرونی‌ نسبت‌ به‌ دین‌ در انسان‌ توانست‌ مطالعات‌ روان‌شناسی‌ اجتماعی‌ در زمینه‌ تعصبات‌ نژادی‌ را با در نظر گرفتن‌ جهت‌گیری‌ مذهبی‌ فرد مورد مطالعه‌ قرار دهد (اِل.بی، براون۱۹۸۷). تقسیم‌بندی‌ آلپورت‌ در خصوص‌ جهت‌گیری‌ مذهبی‌ فرد توانسته‌ است‌ توجه‌ زیادی‌ را طی‌ سالیان‌ اخیر به‌ خود معطوف‌ دارد و در مطالعاتی‌ که‌ عامل‌ مذهب‌ مورد توجه‌ روان‌شناسان‌ باشد به‌ عنوان‌ یک‌ نظریه‌ کارآمد مورد استفاده‌ قرار گیرد. آلپورت‌ بر حسب‌ جهت‌گیری‌ دینی‌ افراد، آن ها را با دو جهت‌گیری‌ دینی‌ درونی‌ و بیرونی‌ تقسیم‌بندی‌ کرد. از نظر آلپورت‌ افراد مذهبی‌ با جهت‌گیری‌ درونی‌ ضمن‌ درونی‌ سازی‌ ارزش‌های‌ دینی، مذهب‌ را به‌ مثابه‌ هدف‌ در نظر می‌گیرند. در حالی که‌ افراد با جهت‌گیری‌ بیرونی، دین‌ را صرفاً‌ وسیله‌ای‌ برای‌ نیل‌ به‌ اهداف‌ دیگر در نظر می‌گیرند (آلپورت‌ و رأس‌ ۱۹۶۷ به‌ نقل‌ از اِ‌ ی‌ فولتون[۶]، ۱۹۹۷). اخیراًً‌ نظریه‌ آلپورت‌ در زمینه‌ جهت‌گیری‌ دینی بیرونی‌ به‌ دو مقوله‌ اجتماعی‌ و شخصی‌ بسط‌ یافته‌ است. طبق‌ این‌ تقسیم‌بندی‌ افراد دارای‌ جهت‌گیری‌ دینی‌ بیرونی‌ اجتماعی‌ از مذهب‌ جهت‌ نیل‌ به‌ اهدف‌ اجتماعی‌ سود می‌جویند، در حالی که‌ در جهت‌گیری‌ مذهبی‌ بیرونی‌ شخصی‌ افراد از مذهب‌ جهت‌ کسب‌ امنیت‌ فردی‌ استفاده‌ می‌کنند (گورساچ‌ و مک‌ فرسون‌ ۱۹۸۹، کرک‌ پاتریک‌ ۱۹۸۹ به‌ نقل‌ از اِ‌ ی‌ فولتون، ۱۹۹۷).

 

یکی‌ دیگر از روان‌شناسانی‌ که‌ در زمینه‌ روان‌شناسی‌ دین‌ نظریه‌ای‌ راهگشا مطرح‌ کرده‌ است‌ اریک‌ اریکسن‌ است. اریکسن‌ که‌ یک‌ نو فرویدی‌ است‌ نسبت‌ به‌ دین‌ موضع‌گیری‌ مثبتی‌ دارد. وی‌ معتقد است‌ بین‌ نهادهای‌ اجتماعی‌ به‌ وجود آمده‌ در طول‌ تاریخ‌ زندگی‌ انسان‌ و نیازهای‌ روان‌شناختی‌ او ارتباط‌ وجود دارد. به‌ نظر اریکسن‌ دین‌ به‌ عنوان‌ یک‌ نهاد اجتماعی‌ در طول‌ تاریخ‌ در خدمت‌ ارضأ «اعتماد اساسی» بشر بوده‌ است. اریکسن‌ بر خلاف‌ فروید دین‌ را به‌ عنوان‌ بازگشت‌ به‌ دوره‌ کودکی‌ ندانسته‌ و آن‌ را برای‌ تامین‌ نیاز اعتماد اساسی‌ بشر ضروری‌ می‌داند (اریک. اریکسن[۷]، ۱۹۶۸).اریکسن‌ اولین‌ مرحله‌ تحول‌ «من» را به‌ عنوان‌ «اعتماد» در برابر «عدم‌ اعتماد» نامیده‌ و معتقد است‌ که‌ کودک‌ در اولین‌ مرحله‌ از تحول‌ شخصیت‌ خود به‌ تدریج‌ جهان‌ خارج‌ و مادر را به‌ عنوان‌ پدیده‌ای‌ قابل‌ اعتماد درک‌ می‌کند. وی‌ معتقد است‌ «اعتماد» در دوران‌ کودکی‌ پایه‌ ظرفیت‌ «ایمان» در بزرگسالی‌ را فراهم‌ می‌کند. ایمان‌ به‌ عنوان‌ یک‌ نیاز حیاتی، انسان‌ را به‌ سوی‌ پذیرش‌ دین‌ سوق‌ می‌دهد (اریک. اریکسن، ۱۹۶۸).

 

مفهوم‌ دیگری‌ توسط‌ اریک‌ اریکسن‌ مطرح‌ شده‌ است‌ که‌ با دین‌ ارتباط‌ پیدا می‌کند. این‌ مفهوم‌ عبارت است‌ از «هویت» و «بحران‌ هویت». مفهوم‌ هویت‌ که‌ توسط‌ اریکسن‌ مطرح‌ شد از سوی‌ جیمزمارشیا در یک‌ الگوی‌ چهار وضیعتی‌ هویت‌ توسعه‌ یافت. این‌ چهار وضعیت‌ عبارتند از: هویت‌ یافتگی، بحران‌ زدگی، دنباله‌روی‌ و آشفتگی. هریک‌ از چهار وضعیت‌ هویتی‌ تعریف‌ شده‌ از سوی‌ مارشیا در تجدید نظرهای‌ بعدی‌ با توجه‌ به‌ دو بعد عقیدتی‌ و بین‌ شخصی‌ تفکیک‌ شد (گرو توند و همکاران‌ ۱۹۸۲ و آدامز و همکاران‌ ۱۹۸۲ به‌ نقل‌ از اِ‌ی. فولتن، ۱۹۹۷). ‌بر اساس‌ این‌ تقسیم‌بندی‌ آدامز و همکارانش‌ به‌ ارائه‌ یک‌ پرسشنامه‌ جهت‌ سنجش‌ وضعیت‌ هویت‌ فرد تحت‌ عنوان‌ «سنجش‌ عینی‌ وضعیت‌ هویت‌ من‌ توسعه‌ یافته» که‌ به‌ صورت‌ مخفف‌ باEOM – EIS مشخص‌ شده‌ است‌ اقدام‌ کردند (آدامز، بنیان و کیزان،[۸]‌ ۱۹۸۹). البته‌ هنوز پژوهش‌های‌ انجام‌ شده‌ در زمینه‌ رابطه‌ دین‌ و هویت‌ بسیار اندک‌ است‌ و بدون‌ پژوهش‌های‌ کافی‌ نمی‌توان‌ به‌ دقت‌ ارتباط‌ این‌ دو مقوله‌ را با یکدیگر دقیقاً‌ مشخص‌ نمود (اِ‌ی. فولتن ۱۹۹۷). علی‌رغم‌ پژوهش‌های‌ اندک‌ در این‌ زمینه‌ با توجه‌ به‌ اینکه‌ آدامز ۱۹۸۹ دین‌ را در کنار شغل، سیاست‌ و فلسفه‌ زندگی‌ به‌ عنوان‌ یک‌ عنصر عقیدتی‌ در پرسشنامه‌EOM-EIS وارد کرده‌ است، خود نشان‌ دهنده‌ ورود دین‌ به‌ عنوان‌ یک‌ سازه‌ روان‌شناختی‌ در حیطه‌ روان‌شناسی‌ تحول‌ شخصیت‌ حائز اهمیت‌ است.

 

پیشرفت‌های‌ به دست‌ آمده‌ در حوزه‌ تحول‌ قضاوت‌ اخلاقی‌ و نیز مسلح‌ شدن‌ روان‌شناسی‌ به‌ روش‌ بررسی‌ تحولی‌ مفاهیم‌ و سازه‌های‌ روان‌شناختی‌ به‌ مطالعات‌ روان‌شناسی‌ دین‌ نیز کمک‌ شایانی‌ کرده‌ است. فولر و لوین‌ ۱۹۸۰ (به‌ نقل‌ از وایتزمن‌ لورنس[۹]۱۹۹۴) در زمینه‌ بررسی‌ ایمان‌ به‌ ارائه‌ نظریه‌ای‌ تحولی‌ شامل‌ شش‌ مرحله‌ پرداخته‌اند. این‌ نظریه‌ که‌ از برخی‌ جهات‌ به‌ نظریه‌ قضاوت‌ اخلاقی‌ کلبرگ‌ شباهت‌ دارد، می‌تواند در مطالعه‌ ارتباط‌ دین‌ با متغیرهای‌ دیگر با توجه‌ به‌ مراحل‌ مختلف‌ ایمان‌ و سطح‌بندی‌ افراد در مراحل‌ مختلف‌ آن‌ کمک‌ شایانی‌ نماید. از نظر فولر ولوین‌ (۱۹۸۰) (به‌ نقل‌ از وایتزمن‌ و لورنس۱۹۹۴) ایمان‌ مذهبی‌ برای‌ افراد در سنین‌ مختلف‌ دارای‌ ساختار متفاوتی‌ است. این‌ دو نظریه‌پرداز ساختار ایمان‌ را مجموعه‌ای‌ از باورها می‌دانند که‌ در هر مرحله‌ تعیین‌ کننده‌ چگونگی‌ عملیات‌ ذهنی‌ در استدلال‌ یا قضاوت‌ درباره‌ موضوعات‌ مورد توجه‌ در حیطه‌ دین‌ است.

 

به‌ طور خلاصه‌ شش‌ مرحله‌ ایمان‌ از نظر فولر ولوین‌ (۱۹۸۰) به‌ ترتیب‌ زیر است:

 

مرحله‌ اول‌ – ایمان‌ شهودی‌ – فرافکنی:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[دوشنبه 1401-09-21] [ 10:50:00 ق.ظ ]




 

انواع ‌پاسخ‌گویی‌ عبارتند از :

 

الف)‌پاسخ‌گویی‌ عمومی : مدیران سازمان‌های دولتی در برابر شهروندان یا نمایندگان منتخب آنان پاسخگو هستند

 

ب) ‌پاسخ‌گویی‌ مدیریتی : این ‌پاسخ‌گویی‌ در برابر مدیر ارشد یا مدیر بالادست صورت می‌گیرد.

 

ج) ‌پاسخ‌گویی‌ مالی : مدیران سازمان ها در مقابل وجوه دریافتی بابت اجرای طرح یا پروژه پاسخگو می‌باشند.

 

د)‌پاسخ‌گویی‌ حرفه ایی :در مقابل همکاران متخصص و حرفه ایی خود پاسخگو هستند.

 

ه) ‌پاسخ‌گویی‌ قانونی : این ‌پاسخ‌گویی‌ در برابر مراجع قضایی صورت می‌گیرد.

 

و)‌پاسخ‌گویی‌ عملیاتی : ارائه گزارش هایی از سوی پاسخگو به منظور متقاعد ساختن صاحبان حق یا پاسخ خواه در زمینه میزان دستیابی به اهداف عملیاتی از قبل تعیین شده, از نظر کارایی و اثربخشی و مصرف منابع مالی در جهت تحقق اهداف است .(بزرگی،۱۳۸۳،ص۴۱)

 

۱-۱۰-۳-بودجه ریزی عملیاتی:

 

بودجه ریزی عملیاتی نوعی سیستم برنامه ریزی، بودجه ریزی و ارزیابی است که بر رابطه بودجه هزینه شده و نتایج مورد انتظار تأکید می‌کند. در چارچوب بودجه ریزی عملیاتی، بخش های مختلف اداری بر اساس استانداردهای مشخصی تحت عنوان شاخص های عملکرد پاسخگو هستند و مدیران. در بودجه ریزی عملیاتی، منابع بر اساس اولویت امور و نتایج قابل اندازه گیری تخصیص داده می‌شوند. بودجه عملیاتی محصول برنامه ریزی استراتژیک است که درآن تصمیمات مربوط به تخصیص بهینه منابع بر پایه نتایج پذیرفته شده و محک های سازمانی مربوط به اهداف کلی ، اختصاصی، استراتژی ها و برنامه های عملیاتی هر سازمان صورت می‌گیرد. بعد از تهیه برنامه استراتژیک، هر سازمانی که اعتبارات دولتی دریافت می‌کند بودجه خود را طوری تهیه و تنظیم می‌کند که تصمیم گیری های دارای اولویت مربوط به برنامه استراتژیک خود را منعکس کند. بودجه ریزی عملیاتی، یک برنامه تلفیق عملکرد سالانه و بودجه سالانه می‌باشد که روابط بین سطح اعتبارات برنامه و نتایج مورد انتظار را نشان می‌دهد. همچنین تأیید می‌کند که یک هدف یا مجموعه ای از هدفها باید با مقدار معینی از اعتبارات به دست آید. یک بودجه ریزی عملیاتی علاوه بر تخصیص هزینه های فعالیت، همه فعالیت‌های (مستقیم و غیرمستقیم) مورد نیاز برای پشتیبانی یک برنامه را تعریف و تعیین می‌کند. یک بودجه عملیاتی عبارت است از: یک برنامه سالانه به همراه یک بودجه سالانه که رابطه میان میزان وجوه تخصیص یافته به هر برنامه با نتایج به دست آمده از اجرای آن برنامه را نشان می‌دهد. این بدان معنی است که با هر میزان مخارج انجام شده در هر برنامه ، باید مجموعه معینی از اهداف تامین شود. ) قهرمانی،۱۳۹۲)

 

۱-۱۰-۴-بهای تمام شده خدمات و فعالیت‌ها:

 

یعنی آنچه که به طور واقعی برای به دست آوردن خدمات پرداخت می‌گردد. در واقع بهای تمام شده منافع از دست رفته مؤسسه، می‌باشند که جهت تحصیل کالا و خدمات مورد نیاز است. منابع از دست رفته، با ارقام ریالی اندازه گیری می‌شوند و به صورت کاهش در دارایی ها یا افزایش در بدهی ها نشان داده می‌شوند. صرف این منابع و وقوع بهای تمام شده برای کسب منفعت در آینده می‌باشند. (اصلانی،۱۳۹۱)

 

۱-۱۰-۵-تصمیم گیری بهینه:

 

تصمیم گیری که بر اساس آن مدیران بتوانند بهترین خط مشی را برای سازمان در نظر بگیرند

 

۱-۱۰-۶-حسابداری تعهدی کامل:

 

در این مبنا، درآمدها در زمانی که تحصیل می‌شوند و یا تحقق می‌یابند، صرف نظر از زمان وصول وجه نقد، در دفاتر منعکس می‌شوند و همچنین مبنای شناسایی و ثبت هزینه ها زمان ایجاد با تحمل هزینه هاست. ‌بنابرین‏ بر اساس این مبنا، حسابداری معاملات و سایر رویدادها در زمان وقوع، شناسایی و در اسناد و مدارک حسابداری ثبت می شود و در صورت‌های مالی دوره های مربوط انعکاس می‌یابد. )باباجانی،۱۳۸۳،ص ۳۰)

 

۱-۱۰-۷-اثر بخشی سازمانی:

 

منظور از اثربخشی در واقع بررسی میزان مؤثر بودن اقدامات انجام شده، برای دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده است. به عبارتی ساده تر در یک مطالعه اثربخشی، میزان تحقق اهداف، اندازه گیری می شود. اما به نظر می‌رسد برای تعریف مفهوم اثربخشی می‌بایست گامی فراتر نهاد، ‌به این معنا که اثربخشی هنگامی در یک دوره آموزش حاصل خواهد شد که: اولا نیازهای آموزشی به روشنی تشخیص داده شود. ثانیاً برنامه مناسبی برای برطرف ساختن نیازها طراحی شود. ثالثا برنامه طراحی شده به درستی اجرا گردد و رابعا ارزیابی مناسبی از فرایند آموزش و درنهایت دستیابی به اهداف انجام شود. اثربخشی‌ سازمان‌ عبارت‌ است‌: از درجه‌ یا میزانی‌ که‌ سازمان‌ به‌ ‌هدف‌های‌‌ مورد نظر خود نائل‌ می‌آید. به ‌بیان‌ ساده‌تر اثربخشی‌ را می‌توان‌ «انجام‌ کارهای‌ درست » نامید. اثربخشی نشان می‌دهد که تا چه میزان از تلاش انجام شده، نتایج مورد نظر حاصل شده است. در حالی که نحوه استفاده و بهره برداری از منابع برای نیل به نتایج، مربوط به کارایی می شود. پیتر دراکر[۱۱](۱۹۹۶) معتقد است اثربخشی یعنی انجام دادن کارهای درست. از نگاه دراکر اثربخشی کلید موفقیت سازمان محســــوب می شود. در تعریف دیگر: اثربخشی سازمانی میزانی است که یک سازمان با بهره گرفتن از منابع خاص و بدون هدر دادن منابع خود و بدون فرسوده کردن غیر ضروری اعضا و جامعه خود، اهدافش را برآورده می‌کند.( تیبودیوکس وفاویلا[۱۲]،۱۹۹۶)در واقع اثربخشی سازمانی، درجه نزدیکی یک سازمان به هدف‌هایش را نشان می‌دهد. (زاهدی،۱۳۷۹) به‌عبارت دیگر اندازه‌ای است که یک سازمان به اهدافش تحقق می‌بخشد. (ژنگ و یانگ[۱۳]،۲۰۱۰)

 

فصل دوم

 

ادبیات تحقیق

 

۲-۱- مقدمه

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:37:00 ق.ظ ]




 

۲-۲-۲) صلاحیت‌های عاطفی:[۸۱]

 

منظور از صلاحیت‌های عاطفی، مجموعه گرایش‌ها و علایق معلم نسبت به مسائل و موضوعات مرتبط با تعلیم و تربیت است. به عنوان نمونه، «گرایش و علاقه به تکریم دانش‌آموز» یکی از صلاحیت‌های عاطفی است.

 

۳-۲-۲) صلاحیت‌های مهارتی:[۸۲]

 

آن بخش از صلاحیت‌ها است که به مهارت‌ها و توانایی‌های علمی معلم در فرایند یادگیری مرتبط می‌شود. به عنوان‌مثال، «مهارت معلم در تهیه طرح درس» یکی از این صلاحیت‌هاست. از مجموعه‌ صلاحیت‌های سه‌گانه، صلاحیت تأثیرگذاری بر دانش‌آموز حاصل می‌شود (ملکی،۱۳۸۸: ۱۵-۱۴).

 

معلم آنچه را که در دوره تربیت‌معلم آموخته است، نمی‌تواند روی شخصیت دانش‌آموز پیاده کند. توانایی تأثیرگذاری بر دانش‌آموز و تغییر دادن رفتار او بین معلمان، متفاوت است. این تفاوت ممکن است به چند علت باشد:

 

۱٫ ممکن است به علت نوع تربیت خود معلم قبل از ورود ‌به نظام تربیت‌معلم و تجربیات قبلی او باشد. مثلاً اگر کسی در دوره کودکی و نوجوانی به علت فقدان محیط سالم تربیتی در خانواده دچار افسردگی شود و همین شخص وارد دوره های تربیت‌معلم گردد، در کسب صلاحیت‌های عاطفی با مشکل مواجه خواهد شد. به طور طبیعی این فرد از فرد دیگری که در یک محیط تربیتی سالم پرورش‌یافته است، متفاوت خواهد بود.

۲٫ ممکن است به علت ذوق و استعدادهای ذاتی افراد باشد. بعضی استعداد و توانایی ذاتی برای معلمی دارند و به همین دلیل از هم‌ردیفان خود در تدریس موفق‌ترند. به عنوان‌مثال، یک از کارهای معلم، «مدیریت کلاس درس» است. بعضی ‌با اینکه علم و آگاهی لازم را نیز در این ‌کار دارند، ولی در عمل قادر به اداره کلاس نیستند. یا آنکه کسب این توانایی، تمرین و تجربه لازم را می‌طلبد، ولی مقدار زیادی به استعداد ذاتی افراد مربوط است. بنا به علل فوق و علل دیگر، محصولات دوره های تربیت‌معلم و صلاحیت‌های کسب‌شده توسط معلمان یکسان نخواهند بود. به همین دلیل توانایی تأثیرگذاری آن روی دانش‌آموزان نیز متفاوت است (ملکی،۱۳۸۸: ۱۵).

 

هانتلی[۸۳] (۲۰۰۸) قابلیت‌های معلمان را در سه زمینه دانش حرفه‌ای، عمل حرفه‌ای و تعهد حرفه‌ای دسته‌بندی ‌کرده‌است. دانش حرفه‌ای شامل دانش محتوا، شناخت دانش‌آموز و آگاهی از تدریس و یادگیری است. عمل حرفه‌ای از طراحی یادگیری، ایجاد محیط یادگیری و سنجش و ارزشیابی یادگیری تشکیل‌شده است و تعهد حرفه‌ای، یادگیری حرفه‌ای، مشارکت، رهبری، ارزش‌ها، ارتباطات و اخلاقیات را شامل می‌شود.

 

کاسترو همکارانش (۲۰۰۵) صلاحیت‌های معلمان را به پنج دسته اصلی و زیرمجموعه‌های آن‌ ها تقسیم می‌کنند که عبارت‌اند از:۱) دانش تخصصی شامل: داشتن اطلاعات لازم ‌در مورد دانش تخصصی، توسعه و به‌روز نگه‌داشتن آن؛ ۲) ارتباطات شامل: برقراری ارتباط بادانش‌آموزان با داشتن پیشینه مختلف، هدایت انجام وظایف، تحلیل و روشن‌سازی دیدگاه‌های دانش‌آموزان؛۳) سازمان‌دهی شامل: تعیین سیستم عملکرد دانش‌آموزان، مدیریت زمان و تنظیم برنامه درسی مطابق اهداف سازمانی؛۴) پداگولوژی که چهار عامل را در برمی‌گیرد: کمک به دانش‌آموزان و تعیین نیازهای یادگیری، تنظیم برنامه درسی بر اساس نیاز دانش‌آموزان مختلف، طراحی فعالیت‌هایی برای سهیل یادگیری و رشد فراگیران، استفاده از فناوری اطلاعات در تدریس؛۵) صلاحیت‌های رفتاری شامل: داشتن رویکرد دموکراتیک، نگرش پیش کنشی، کنجکاوی ‌در مورد تازه ها، صداقت و درستی.

کسب شایستگی و اهلیت در تدریس را می‌توان در سه حوزه خلاصه کرد. این صلاحیت‌ها شامل صلاحیت‌های تربیتی، تخصصی و عمومی است که باید برنامه های درسی مراکز تربیت‌معلم و تربیت دبیر مبتنی بر این سه بعد یا صلاحیت‌های اساسی طراحی شوند. در بسیاری از کشورهای دنیا، ‌نه فقط در دانشگاه‌ها، بلکه حتی در دوره های قبل از دانشگاه نیز اخذ صلاحیت‌های مدرسی برای تدریس امری الزامی است و از ورود افراد فاقد گواهی‌نامه معتبر مدرسی ‌به این حرفه جلوگیری می‌شود. درهرصورت صلاحیت‌های ضروری معلمی شامل موارد زیر می‌شود (معروفی و همکاران،۱۳۸۹: ۱۱۲).

 

الف) صلاحیت‌های عمومی: این مهارت‌ها با بهره‌مند شدن معلم از آن ویژگی‌های روانی، عقیدتی و اخلاقی که با رسالت کار معلم و مربی تناسب داشته باشد و نفوذ آن‌ ها را در جامعه به عنوان الگویی مطلوب و سرمشق آرمانی زندگی انسانی، مورد تأیید قرار دهد، سروکار دارد. آشنایی معلم بافرهنگ، ارزش‌ها و فلسفه حاکم بر جامعه به او در شناخت مطلوب موقعیت تدریس یاری خواهد رساند. معلم فقط در صورت آگاهی از فلسفه اجتماعی، شرایط اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و ارزش‌های اجتماعی جامعه خود، خواهد توانست به عنوان یک مرجع ذی‌صلاح علمی و اخلاقی و یک الگوی صاحب نفوذ تأثیر معنوی خود را بر دانش‌آموزان اعمال کند (معروفی و همکاران،۱۳۸۹: ۱۱۳-۱۱۲).

 

ب) صلاحیت‌های تخصصی: اولین انتظار از هر معلم آن است که در رشته تخصصی مورد تدریس خود مهارت لازم را کسب کند. لیکن کسب مهارت تخصصی ‌در زمینه رشته تخصصی لازم است، ولی کافی نیست. زیرا چه بسیارند کسانی که در رشته تخصصی خود بسیار عالم هستند، ولی معلم خوبی نیستند. شاید ‌به این دلیل که به مهارت‌های تربیتی یا عمومی مجهز نیستند. این نوع مهارت‌ها به کسب دانش و اطلاعات کافی در حد لازم برای اشتغال به تدریس در هر رشته و هر مقطع تحصیلی مربوط می‌شود. مضافاً اینکه معلم باید به صورت تربیت شود که در طول مدت خدمت برای کارآموزی و بازآموزی، خصوصاًً از طریق خودآموزی و یادگیری شخصی و اعتلای معلومات آمادگی داشته باشد (معروفی و همکاران،۱۳۸۹:۱۱۳).

 

ج) صلاحیت‌های تربیتی: این نوع صلاحیت به کسب آمادگی فنی برای به کار رفتن روش مطلوب در تدریس به گونه‌ای که کلاس درس، آموختن و یادگیری را برای یادگیرنده تسریع و تسهیل کند، اشاره دارد. اهلیت، کلاس داری و آمادگی معلم برای تدریس از طریق دروس تربیتی مانند اصول آموزش‌وپرورش، روانشناسی تربیتی، فن معلمی و روش‌ها و فنون تدریس، ارزشیابی، اصول مشاوره و…فراهم می‌آید. کسب این شایستگی‌ها در کنار مهارت‌های تخصصی می‌تواند در ارتقاء کیفیت تدریس بسیار مؤثر باشد. برنامه های تفصیلی این مواد درسی نیز برای همه داوطلبان باید یکسان باشد. ‌به این نکته نیز باید اشاره کرد که نصاب مقرر اطلاعات و دانش هر داوطلب تدریس در زمینه مواد تربیتی بر مبنای کسب شایستگی برای حضور در کلاس درس تعیین می‌گردد. محتوای این مواد درسی کمتر از دیگر برنامه های اشتغال در دوره های تحصیلی متأثر می‌شود؛ ‌به این معنی که معلم دبستان احتمالاً در همان حد از اصول آموزش‌وپرورش آگاهی داشته باشد که دبیر دبیرستان را لازم است یا استاد دانشگاه را به کار می‌آید (معروفی و همکاران،۱۳۸۹: ۱۱۵-۱۱۴).

 

۳-۲ ارتباط متقابل معلم و دانش‌آموز

 

طرز تلقی و رفتار معلم از عوامل مؤثر تشکیل‌دهنده طرز تلقی‌های دانش‌آموز است. اگر معلم در کلاس آزاد برخورد کند و فرصت کافی و مؤثر در اختیار فراگیر قرار دهد، تلاش، توانایی و حس اعتمادبه‌نفس را در او تقویت می‌کند. اگر امیال و خواسته‌ها و نظرات خود را محور قرار دهد و ‌با روحیه سلطه گری برخورد نماید مانع بروز توانایی‌ها در دانش‌آموز می‌شود (ملکی،۱۳۸۸: ۶۷).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:58:00 ق.ظ ]




 

۲-۳- آثار ضمان بیت المال

 

در این بخش به برائت ذمه اشخاص و نیز امکان رجوع بیت المال پس از پرداخت دیه وارد شده اشاره می شود.

 

۲-۲-۱ برائت ذمه اشخاص دیگر

 

جبران زیان و خسارت وارد بر مسلمان از ناحیه اشتباه حاکم در حکم در صورت مقصر نبودن وی مانند آنکه:

 

۱- به سبب حکم حاکم، مالی از مسلمانی تلف شود یا عضوی از وی به جهت قصاص قطع گردد در این موارد غرامت از بیت المال پرداخت می شود.

 

۲- برای جلوگیری از پایمال شدن خون مسلمانی که به اشتباه کشته شده و امکان پرداخت دیه او از سوی عاقله به سبب عجز یا عدم وجود آنان منتفی است دیه وی از بیت المال پرداخت می‌گردد.

 

۳- بنابرقول مشهور در قتل عمد یا شبه عمد در صورتی که قصاص قاتل به سبب مرگ یا فرار وی ممکن نباشد و امکان پرداخت دیه او از مال قاتل و نیز نزدیکان و خویشان وی وجود نداشته باشد، دیه از بیت المال پرداخت می شود[۷۴].

 

فلذا اگر حاکم در اجرای حد به وسیله شهود، شخصی را به قتل برساند بعد از آن فسق شاهدها در زمان شهادتشان آشکار شود دیه بر عهده بیت المال است و حاکم و عاقله ضامن نیستند با این نظریه بسیاری از فقها توافق نظر دارند و تعابیر و عباراتشان تفاوتی ندارد.

 

۲-۳-۲- امکان رجوع بیت المال پس ‌از پرداخت دیه واردشده خسارت یا دیگری

 

شاهد دروغ می‌دهد کسی قاتل است قاضی حکم اشتباه صادر می‌کند بر طبق ادله صادر شده در اینجا ضامن بیت المال است اما پس از پرداخت خسارت بیت المال (حاکم) حق رجوع به متقلبین را دارد. اگر کسانی قاضی را فریب داده باشند حاکم می‌تواند از آن ها جبران خسارت را بخواهد.

 

در اسلام هیچ کس حق ضرر رساندن به دیگری را ندارد. فلذا هرکس مسئول اعمال خویش است در این صورت، حتی اگر قاضی ضرری به کسی برساند مورد قبول نیست و باید خودش آن را جبران کند. از طرفی یکسری از روایات بیان می دارند که سه گروه از قضات اهل جهنم هستند. و روایاتی از این دست و با توجه به اینکه لسان روایت بیان می دارند که عمل قضاوت مورد قبول بود و برای اصلاح بین مردم و اجرای عدالت ‌به این منصب نیازمند هستیم و این منصب برای مصالح مردم می‌باشد. بحثی که اینجا می ماند این است که این روایات در بیان حساسیت این جایگاه است و درصدد بیان خطراتی است که در این راه متوجه قضات است. بر این فرض اگر قاضی خطایی انجام دهد و در آن عمدی نداشته باشد جبران این خسارت بر عهده بیت المال نهاده شده است.

 

باید توجه داشت که امروزه از خطای قاضی به خطای حرفه ای، تعبیر می شود، یعنی خطایی که در اثرسهل انگاری وعدم رعایت مقررات قانونی نیست,بلکه اشتباهی است که احتمال ان ‌در مورد هر قاضی متعارف و محتاطی وجود دارد. برخی از مصادیق چنین خطایی در فقه بیان شده و فقها به آن پرداخته‌اند. هرگاه در اثر خطای قاضی در حکم و یا تشخیص موضوع و یا تطبیق حکم بر موضوع شخص بی گناهی محکوم به مرگ شده و متحمل خسارت بدنی گردد دیه قتل یا جراحت از بیت المال است[۷۵].

 

همان گونه که ملاحظه می‌گردد قاضی زمانی مقصر است که اولاً عمدا به دیگری ضرر وارد کند، ثانیاًً علم به کتاب و سنت نداشته باشد و ثالثاً ضرری به دیگری وارد کند پس اگر اینگونه نباشد، یعنی عمدی نباشد یا ضرری به دیگر (محکوم) وارد نشود، دیه از بیت المال پرداخت خواهد شد.

 

نتیجه گیری

 

هرچند جان انسان قابل مقایسه بامال نیست ، ولی به دلیل جبران خسارات وارده بر مجنی علیه ‌و اولیاء دم وبه دلیل تشفی خاطر آن ها ، شارع مقدس پرداخت دیه را لازم دانسته است و در اصل مسئولیت پرداخت دیه برعهده جانی است ولی در مواردی این مسئولیت بر عهده ی غیر جانی قرار گرفته است به دلیل اینکه بر اساس قواعد فقها خون مسلمان هدر نرود چون جان جایگاه ویژه ای در مکتب اسلام دارد که از جمله میتوان به :

 

۱-امام یاقاضی به صورت غیر عمد خطایی انجام می‌دهند و از این خطا ضرری به دیگری می‌رسد ، دراینصورت مسئول پرداخت دیه بیت المال است.

 

۲-ادله ی کافی ‌بر نسبت دادن قتل به شخص یاگروه خاص وجود ندارد(وجود لوث وقسامه)

 

۳-شخص از خود ‌در مقابل‌ مجنون مهاجم دفاع می‌کند منجربه کشته شدن مجنون مهاجم می شود

 

۴-مسئولیت پرداخت دیه عاقله است، که شخص قاتل یا عاقله ندارد یا عاقله او توان پرداخت دیه راندارند.

 

۵-امام یا نایب او دستوربه انجام امری می‌دهد وبه مامور درحین انجام مأموریت‌ صدمه ای وارد می شود . البته مواردی هم وجود دارد که برخی از فقها مسئول پرداخت دیه را بیت المال دانسته ولی این موارد درقانون منعکس نشده است.

 

به هر تقدیر می توان گفت پرداخت دیه ‌از بیت المال مبنای واحدی ندارد ومهم ترین مبنای مسئولیت بیت المال، قواعد”لایبطل دم امر مسلم” ، “الضمان بالخراج”و”لاضرر”بوده و در باب جراحات با توجه به سکوت قانون گذار وعدم تصریح مسئولیت بیت المال نسبت به آن و رجوع به فتاوی معتبر و منابع فقهی حسب اصل ۱۶۷ قانون اساسی و همچنین استفاده مقنن از لفظ جانی به جای قاتل حکایت از هدر نرفتن خون اختصاص به قتل نیست ، بلکه در جراحات مادون نفس نیز جریان دارد، چون احکام و قواعد مذبور به منظور تضمین حق زیان دیده وضع شده و اضرار به دیگران نارواست و تا جایی که امکان دارد وضع زیان دیده به حالت سابق برگردانده شود تلقی این تعمیم به خاطر این است که مهمترین وظیفه ی حاکمیت برقراری نظم امنیت و حفظ خون شهروندان است و حکومت دینی از چنین قاعده ای مستثنی نیست و چون در ایفای وظیفه خویش قصور و سهل انگاری کرده و دماء شهروندان به ناحق ریخته شده یا دچار صدمه و آسیب شده اند باید از عهده خسارت برآید و هیچ ضرری بدون جبران نماند در غیر این صورت خون شهروندان پایمال می‌گردد.

 

پیشنهادها

 

۱- پیشنهاد می‌گردد با توجه ‌به این که عاقله متناسب شرایط امروز نیست لازم است تجدید نظر در این زمینه انجام شود، زیرا نسبت های خویشاوندی به مانند گذشته استوار و مستحکم نیست تا بتوان ‌بر اساس آن مسئولیت کسی را بر عهده کس دیگری قرار داد در این رابطه از صاحب‌نظران طلب ارائه طریق متناسب با جامعه کنون و شرایط فعلی انجام و روش جایگزین و پخته مدون و مقنن و اعمال گردد ..

 

۲- پیشنهاد می‌گردد محاکم دستگاه قضایی منویات نهادهای قانون گذاری را در خصوص پرداخت بیت المال به طور جامع و کامل رعایت نمایند.

 

۳- پیشنهاد می شود مسئولین مربوطه تلاش نمایند تا ‌بر اساس قواعد فقهی موجود و مرتبط در خصوص پرداخت دیه از بیت المال در رابطه با مادون نفس و جراحات قوانین لازم را تدوین و تصویب نموده و جهت اجرا به دستگاه قضا ابلاغ نمایند.

 

فهرست منابع

 

الف ) فهرست منابع فارسی

 

  • قرآن کریم

۱ – بارانی ، محمد،روش تدریس کاربرد قانون سلاح – ناشر آموزش نیروی انتظامی – ۱۳۸۶

 

۲- حاج سید جوادی،احمد صدر ، بهاء الدین خرمشاهی،کامران فانی ، دایره المعارف شیعه ، جلد سوم ،ناشر نشر شهید سعید محبی، ۱۳۷۵

 

۳- روحانی ، سید محمد صادق، تکمله المنهاج الصالحین

 

۴- زاهدی ، عاطفه ،قانون مجازات اسلامی مصوب ۱/۲/۱۳۹۲ انتشارات جاودانه جنگل ۱۳۹۲

 

۵- سنگلجی ، محمد، قضا در اسلام ، انتشارات دانشگاه تهران

 

۶- شکری، رضا ، سیروس قادر، قانون مجازات اسلامی در نظم و حقوق کنونی ، نشر مهاجر ۱۳۸۱

 

۷- طاهری ، حبیب اله ، حقوق مدنی ، انتشارات اسلامیه وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه ج ۴ – ۱۴۱۸ ه ق

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:18:00 ق.ظ ]




 

ریچارد الیور اعتقاد دارد که رضایتمندی مشتری یا عدم رضایت او از تفاوت بین انتظارات مشتری و کیفیتی که او دریافت ‌کرده‌است حاصل می شود.

 

۱-۴-۲)فلسفه رضایت مشتری:

 

رضایتمندی مشتریان تاثیری شگرف بر حیات حال و آینده ی یک سازمان خواهد داشت.اشلسینگر و فسکینت ۱۹۹۱ با ارائه یک نظریه تحت عنوان ((چرخه خدمت مطلوب)) اعتقاد خویش را مبنی بر وجود رابطه ما بین مشتری رضایتمند و کارکنان رضایتمند به صراحت بیان ‌کرده‌است.

 

۲-۴-۲)چرخه خدمت مطلوب:

 

 

 

مطابق نظریه مذکور احساس رضایتمندی موجب افزایش آستانه ی عقل برای پرداخت بهای بیشتر در قبال محصول مورد نظر خواهد شد که می توان از این طریق میزان مزایا و سطح دستمزد پرداختی کارکنان سازمان را افزایش داد.این امر خروج و جایگزینی نیروهای کار را کاهش می‌دهد.علاوه بر تامین رضایت شغلی کارکنان و بهبود روحیه کاری و احتمال تامین رضایت مشتری نیز بیشتر می‌گردد.سازمانی که این فلسفه را دنبال می کند موفق تر و در نهایت دارای سود بیشتری می شود.در این وضعیت منافع کارکنان، مشتریان و صاحبان سازمان تامین می شود.لذا وضعیت برد برد برد حاکم می شود. .(Basteson &Hoffman,1999)اگر چه به عقیده ی تعدادی از منتقدان تئوری چرخه خدمت مطلوب به دور از واقعیت و بر مبنای شرایطی کاملاً آرمانی عنوان شده است، ولی با این وجود هدف ارزشمندی است که باید دنبال شود. اصلی ترین انتقاد در این زمینه رابطه ی مفروض میان رضایت کارکنان و رضایت مشتری را مورد تردید قرار می‌دهد.Seongcheol,2004))به نظر اغلب ما رفتارهایی که منجر به حداکثر رساندن رضایت کارکنان می شودمی تواند رضایت مشتریان را کاهش دهد. به اعتقاد متخصصین منابع انسانی حمایت کامل از کارکنان و توانمندسازی آنان از طریق روش های اجرایی مناسب جهت درک و پذیرش هر چه بهتر سیاست ها و کارکردهای مدون سازمان در راستای ارائه خدمات مطلوب به مشتریان بهترین رویکرد برای حفظ تعادل میان رضایت کارکنان و رضایت مشتریان می‌باشد.بررسی ها نشان می‌دهد رضایت مشتری حداقل از سه طریق منجر به افزایش درآمد و سود عرضه کننده می شود.

– تکرار خرید مشتری راضی ‌در مورد کالاهای روزمره

 

– خرید کالای جدید از جانب مشتری راضی با صرف کمترین هزینه ی تبلیغات

 

– خرید کالا توسط مشتریان جدیدی که توسط مشتریان راضی به کالا تمایل پیدا کرده‌اند.

 

نباید فراموش کرد که مشتریان راضی ناخودآگاه به یک رسانه ی بدون هزینه جهت انجام تبلیغات برای عرضه کننده تبدیل می‌شوند.اهمیت این امر وقتی بیشتر خود را نشان می‌دهد که بدانیم در اغلب موارد تاثیر اینگونه پیام ها را بسیار بیشتر از تبلیغات پر هزینه ی رسمی شرکت است.به همین دلیل است که امروز در کشورهای صنعتی برنامه های ارتباط با مشتریان به منظور دلبری و وفادارکردن آنان در سرلوحه ی برنامه های بازاریابی عرضه کنندگان قرار گرفته است. دیگر هیچ عرضه کننده ای به فروش یکبارمشتری نمی اندیشد.عرضه کننده های هوشیار هزینه های لازم برای جلب رضایت و وفادارکردن مشتری برای امید حفظ او برای خریدهای بعدی به عنوان سرمایه گذاری تلقی کرده و از آن استقبال می‌کنند.(سلیمپور، ۱۳۸۳)

در صورت نارضایتی مشتری تمامی مکانیزم های فوق در جهت عکس عمل کرده ، درآمد و سود عرضه کننده را کاهش می‌دهد.استمرار چنین وضعیتی در مدت نه چندان طولانی عرضه کننده را از صحنه ی بازار حذف می‌کند.لازم است ‌به این نکته توجه شود که مشتری ناراضی بریده از سازمان را به سادگی نمی توان به جمع مشتریان بازگرداند.بررسی نشان می‌دهد مشتریان ناراضی در انتقال احساس خود به دیگران فعال تر عمل می‌کنند.نرخ انتقال پیام مشتریان ناراضی به دیگران تقریبا دو برابر مشتریان راضی است به همین دلیل است که نارضایتی مشتریان بیش از رضایت آنان بر تغییر درآمد اثر می‌گذارد.بیل گیتس مدیر شرکت مایکروسافت در این ارتباط می‌گوید:(( ناراضی ترین مشتریان، مهمترین منبع عبرت و یادگیری برای یک سازمان محسوب می شود.))

 

می توان نتیجه گرفت که سود در تجارت مستلزم مراجعه دوباره مشتری است زیرا مشتریانی که به داشتن کالا یا خدمات شما مباهات می‌کنند دوستانشان را هم به مصرف کالا یا خدمات شما تشویق می‌کنند.(پورتروپارکر، ۱۹۹۳)

 

۳-۴-۲) پیش نیازها و عوامل مؤثر بر افزایش رضایت مشتریان:

 

مهمترین دستاورد بازاریابی ، رضایت واقعی مشتریان است اما رضایت پدیده ای نسبی ، اقتضایی و پویا است که خود حاصل ترکیبی از عناصر و عوامل گوناگون است که مهمترین آن ها عبارتند از :

 

*ترویج فرهنگ کاسبکاری

 

* تقویت روحیه مشتری مداری

* بهبود رفتار حرفه ای

 

* نزدیکی رفتار فروشنده و مصرف کننده

 

* مدیریت مشتریان راضی و ناراضی

 

پیش نیازها و عوامل مؤثر برای ایجاد ، تقویت و حفظ رضایت مطلوب که خود باعث خشنودی ، رغبت و ماندگاری مشتری می شود عبارتند از :

 

الف)ترویج فرهنگ کاسبکاری:

 

فرهنگ کاسبکاری معرف مجموعه ای از آداب و عادات و ارزش ها و سنت های کسب و کار است که شامل درستی و درستکاری ، انصاف و مروت و حساسیت به حلال و حرام و ضد ارزش هاست.در فرهنگ کسب و کار اعتماد ، اطمینان، اعتبار ، خوشنامی معنا و مفهوم و جایگاه ویژه ای دارند.با ترویج و توسعه فرهنگ کاسبکاری می توان به بسیاری از عوامل ارزشی که راضی سازی مشتریان نقش دارند دست یافت.

 

ب)تقویت روحیه مشتری مداری:

 

مشتری مداری نوعی نگرش و باور که در آن اعتقاد به مشتری ، ارتباط دائم با مشتری، احترام به حقوق مشتری و ‌پاسخ‌گویی‌ سریع و صحیح به انتظارات و ترجیحات مشتری بسیار مهم هستند.مشتری مداری یک ارزش جمعی و مشترک است که روحیه خدمت رسانی و مشکل گشای کارکنان را تقویت می‌کند و در نتیجه باعث افزایش رضایتمندی مشتریان می شود.

 

ج)بهبود رفتار حرفه ای:

 

رفتار حرفه ای رفتاری است که مورد پذیرش مشتریان قرار می‌گیرد و حاصل ویژگی های هفتگانه یا ((هفت ت)) می باشدکه عبارتند از :

 

*توکل:

 

توکل نیرویی است برای مبارزه با آفات خودشیفتگی و خودباختگی و تقویت کننده ی روحیه بردباری ، مقاومت و استقامت و غلبه بر موانع و دستیابی به آرامش.

 

*تعهد:

 

تعهد پایبندی به ضوابط ، قواعد ، قوانین و رموز حرفه ای و اخلاقی است.

 

*تخصص:

 

تخصص مجموعه ای از تجربیات ، دانش، معلومات و مهارت های حرفه ای است.

 

*تداوم:

 

تداوم به معنای حضور دائم در حرفه و ایجاد اعتبار و ارزش حاصل از کسوت و احاطه بر حرفه .

 

*تعلق:

 

تعلق ، شور و شوق و انگیزه در حرفه که باعث امیدواری و امیدآفرینی می شود.

 

*تحول:

 

تحول، دگرگونی و پویایی برای سازگاری با انواع تحولات.

 

*تکامل:

 

تکامل، سیرناپذیری در حرفه و روحیه کمالجویی و سرآمدی و کمال درحرفه که ارزش آفرین است.

 

به طور خلاصه حرفه ای ها می کوشند تا با تقویت این ویژگی ها و رفتار مطلوب خود رضایت مشتری را افزایش می‌دهد.

 

د) نزدیکی رفتار فروشنده و مصرف کننده:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1401-09-20] [ 11:45:00 ب.ظ ]