کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل




جستجو


 



هیگز در سال ۲۰۰۳ در انگلستان گزارشی در خصوص نقش و وظایف مدیران غیر موظف تهیه نمود. بخشی از گزارش هیگز، به بررسی روابط میان سهام‌داران اختصاص یافته و بیان نموده بود: «برقراری یک ارتباط مهم، ارزشمند و اجتناب ناپذیر با سهام‌داران، از وظایف مدیران غیر موظف به شمار می‌آید» .

سهام‌داران بویژه سرمایه گذاران نهادی نیز در حاکمیت شرکتی شرکت، نقشی مهم ایفا می‌کنند. سرمایه گذاران نهادی می‌توانند بر مدیریت شرکت نظارت داشته باشند و نفوذشان بر مدیریت شرکت می‌تواند مبنا یی برای همسو کردن منافع مدیریت با منافع گروه سهام‌داران در راستای حداکثرسازی ثروت سهام‌داران باشد . در ادبیات مالی از تمرکز مالکیت به عنوان ساز و کاری مهم یاد می شود که مشکلات نمایندگی را کنترل می‌کند و حمایت از منافع سرمایه گذاران را بهبود می بخشد (کردتبار، ۱۳۸۷).

بسیاری از پژوهش‌های این موضوع را که افزایش سهام‌داران عمده و بزرگ،موجب محدود شدن مسایل و مشکلات نمایندگی می شود و انگیزه کافی برای نظارت بر مدیران را دارند مورد بررسی قرار داده‌اند. یو (۲۰۰۶)، یو و همکاران[۹] (۲۰۰۲)، دلگادو[۱۰] و هرتادو[۱۱](۲۰۰۱) ‌به این نتیجه رسیدند که شرکت‌های با مالکیت نهادی بزرگتر وسهامداران عمده بیشتر دارای اقلام تعهدی اختیاری کمتر و در نتیجه کیفیت سود بالاتر می‌باشند. (یو و همکاران،۲۰۰۲؛ دلگادو و همکاران،۲۰۰۱). شواهد تجربی نشان می‌دهد که نقش نظارتی سهام‌داران عمده موجب بهبود فرایند گزارشگری و کاهش تضاد میان مدیران و سهام‌داران می‌گردد . دریافتند که سرمایه گذاران نهادی مایل به درگیر شدن در فعالیت‌های سهامداریند. چانگ[۱۲] و ژانگ[۱۳](۲۰۰۹) ‌به این نتیجه رسیدند که حضور سهام‌داران نهادی موجب افزایش کیفیت ساختار مالکیت می شود و آن ها علی‌رغم اینکه سبب افزایش کیفیت حاکمیت شرکتی می‌شوند، در شرکت به ‌عنوان امین و کاهنده هزینه های نمایندگی عمل می‌کنند. به شواهدی مبنی بر اینکه شرکتهایی با مالکیت نهادی بزرگتر کمتر از مدیریت سود استفاده می‌کنند دست یافت.

مفهوم حاکمیت شرکتی

بررسی متون متعدد و معتبر نشان می‌دهد که اولین و قدیمی‌ترین مفهوم عبارت حاکمیت‌‌‌ شرکتی، از واژه لاتین Gubenare به معنای هدایت کردن، گرفته شده است که معمولاً درمورد هدایت کشتی به کار می‌رود و دلالت بر این دارد که اولین تعریف حاکمیت‌‌‌ شرکتی، بیش­تر بر راهبری تمرکز دارد تا کنترل. تعریف‌های مختلفی از حاکمیت‌‌‌ شرکتی وجود دارد، از تعریف‌های محدود و متمرکز بر شرکت‌ها و سهام‌داران آن‌ ها گرفته تا تعریف‌های جامع و در برگیرنده پاسخ‌گویی شرکت‌ها درقبال گروه کثیری از سهام­داران، افراد یا ذی­نفعان. بررسی ادبیات موجود نشان می‌دهد که هیچ تعریف مورد توافقی ‌در مورد حاکمیت‌‌‌ شرکتی وجود ندارد. تفاوت‌های چشم‌گیری در تعریف بر اساس کشور مورد نظر وجود دارد. حتی در آمریکا یا انگلستان نیز رسیدن به تعریف واحد کار چندان آسانی نیست (جلالی، ۱۳۸۷، ۴).

فدراسیون بین ­المللی حسابداران درسال۲۰۰۴، حاکمیت‌‌‌ شرکتی را چنین تعریف ‌کرده‌است: «حاکمیت‌‌‌ شرکتی عبارت از مسئولیت‌ها و شیوه های به کار برده شده توسط هیئت‌ مدیره و مدیران مؤظف با هدف مشخص کردن مسیر راهبردی است که تضمین‌کننده دست­یابی به هدف‌ها، کنترل ریسک‌ها و مصرف مسئولانه منابع است» (حساس یگانه، ۱۳۸۵، ۳۳).

سازمان ‌همکاری وتوسعه ‌اقتصادی ‌درسال۱۹۹۸، حاکمیت ‌شرکتی را چنین بیان کرد: «حاکمیت‌‌‌ شرکتی، سیستمی ‌است که‌ به وسیله آن شرکت‌های تجاری، کنترل وهدایت شوند.ساختار حاکمیت‌‌‌ شرکتی، تقسیم حقوق ومسئولیت‌ها ‌را در بین اعضای هیئت‌ مدیره، مدیران، سهام­داران وسایر ذی­نفعان مشخص می‌کند. هم­چنین قوانین ورویه‌های تصمیم‌گیری درخصوص امورشرکت راباصراحتبیان می­ کند. با تحقق این امر، حاکمیت‌‌‌ شرکتی ساختاری را ارائه می‌کند که از طریق آن، اهداف شرکت، ابزارهای دست­یابی به آن اهداف و نظارت بر عملکرد، تعیین می‌شود» (۱۹۹۹OECD,).

حاکمیت‌‌‌ شرکتی عبارت است از فرایند نظارت و کنترل برای تضمین آن که مدیر شرکت مطابق با منافع سهام­داران عمل می‌کند (حساس یگانه، ۱۳۸۴).

حاکمیت‌‌‌ شرکتی را می‌توان مجموعه قوانین، مقررات، نهادها و روش‌هایی تعریف کرد که تعیین می‌کند شرکت‌ها چگونه و به نفع چه کسانی اداره می‌شوند (حساس یگانه، ۱۳۸۴)

حاکمیت‌‌‌ شرکتی شیوه­ای برای هدایت و اداره فعالیت‌های شرکت توسط هیئت‌ مدیره و مدیریت ارشد است (شرکت بورس اوراق بهادار تهران، ۱۳۸۶، ۲).

اساسی­ترین رکن بحث حاکمیت‌‌‌ شرکتی، اطمینان یافتن از اعمال حاکمیت صحیح سهام‌داران بر اداره شرکت است.باوجود این،وجود حالاتی خاص سبب می‌‌گردد که اعمال این حاکمیت مخصوصاً برای سهام‌داران خرد با موانعی روبرو شود .ازاین رو یکی ازمسائل مهم در حاکمیت‌‌‌ شرکتی،آگاهی ازساختار مالکیت وترکیب هیئت‌ مدیره می‌باشد تا با استفاده ‌از آن‌ها بتوان استراتژی‌های لازم در استقرار حاکمیت‌‌‌ شرکتی را تدوین نمود.

تئوری­های حاکمیت شرکتی

تعریف­های نظام حاکمیت شرکتی همگی هدف مشترکی را دنبال ‌می‌کنند وآن عبارت است از کنترل برمدیریت درانجام وظایف محول شده وحفظ منافع ذی­نفعان. این دیدگاه ­ها درمجموع، منجر به ارائه­ سه نظریه برای نظام حاکمیت شرکتی شده است که عبارتنداز:

نظریه ساختار سرمایه

باید توجه داشت که تأثیر ساختار مالکیت بر عملکرد و بازده شرکت‌ها موضوعی پیچیده و چند بعدی است. به همین دلیل انواع تعارض و تضاد منافع بین اشخاص و گروه‌ها را می‌توان انتظار داشت که از جمله آن ها می‌توان به تضاد منافع بین مالکان و مدیران، سهام‌داران و طلبکاران، سهام‌داران حقیقی و حقوقی، سهام‌داران درونی و بیرونی و غیره اشاره نمود. با وجود این، یکی از مهم‌ترین ابعاد تئوری نمایندگی به ناهمگرایی منافع بین مدیران و سهام‌داران مربوط می‌شود که موضوع اصلی اکثر پژوهش‌ها در این زمینه را تشکیل می‌دهد. به اعتقاد صاحب‌نظران، سهام‌داران همواره باید نظارت مؤثر و دقیقی را بر مدیریت اعمال نمایند و همواره تلاش کنند تا از ایجاد مغایرت در اهداف و بروز انحراف در تلاش‌های مدیران جلوگیری شود. البته در هر صورت سهام‌داران با انتخاب مدیران و تفویض قدرت تصمیم‌گیری به آنان تحت شرایطی ممکن است در موضع انفعال قرار داشته باشند که شدت و ضعف آن بستگی زیادی به عملکرد، صحت و دقت تصمیمات سهام‌داران دیگر خواهد داشت (پوشنر[۱۴]، ۱۹۹۳)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1401-09-24] [ 11:08:00 ق.ظ ]




مرور زمان ناظر بر دعوی استرداد اموال فرهنگی محدوده‌ای است که طی آن مالک می‌تواند به جستجوی مال مسروقه بپردازد، گرچه موارد استثنایی نیز بر این قاعده در نظر گرفته شده است که هدف از آن کاهش برخی بی‌عدالتی‌ها است.

به عنوان مثال: می‌توان اقامه یک دعوی را در نظر گرفت که طرح آن می‌تواند مورد مسامحه واقع گردد، و آن هم ‌به این جهت، که خواهان به بیماری سرطان مبتلا شده باشد. در این مورد می‌توان دعوی را پس از سال‌ها دوباره به جریان انداخت.[۱۱۲]

اما به نظر می‌رسد هدف و رسالت اصلی قاعده مرور زمان در این‌خصوص، جلوگیری از طرح دعاوی منقضی شده و در عین حال فراهم‌آوردن شرایط اعتبار بخشی به خریدار دارای حسن‌نیت باشد. معمولاً قانون مرور زمان از زمانی معتبر است که سارق اقدام به سرقت مال می‌کند. با این حال اعمال دقیق قاعده مرور زمان، به سارق و یا حتی خریدار فاقد حسن‌نیت آثار هنری مشکوک، امکان می‌دهد که تا زمان انقضای مدت مقرر در قواعد مرور زمان، آن شیء را پنهان نماید. از طرف دیگر، خریداران با حسن‌نیت باید از امنیت مالکیت برخوردار باشند،‌ در غیر این صورت بازارهای هنری به تاراج خواهند رفت. از این رو دادگاه‌ها به دنبال راه‌حلی جهت تعدیل قواعد مرور زمان بوده و یکی از این طرق راه‌حل استفاده از «قاعده درخواست و امتناع»[۱۱۳] می‌باشد.

«دادگاه‌های ایالت نیویورک از قاعده‌ای پیروی می‌کنند موسوم به «درخواست و امتناع»، مبنی بر این که تا زمانی که مالک اصلی، استرداد مال موردنظر را مطالبه نکرده و خریدار از اجرای آن امتناع نورزیده، قاعده مرور زمان علیه خریدار دارای حسن‌نیت به جریان نمی‌افتد و در عین حال تا زمانی که خریدار اشیاء هنری مسروقه تقاضای مالک را مبنی بر استرداد رد نکرده باشد، متصرف غیرقانونی تلقی نخواهد شد درخواست و تقاضای مدعی به عنوان شرط اساسی طرح یا اقامه دعوی تلقی می‌شود. با این حال، مدعی بایستی بدون تأخیر غیرمعقول تقاضای خود را مطرح نماید».[۱۱۴]

از سوی دیگر در کنوانسیون یونیدرویت بحث‌های حاشیه‌ای فراوانی پیرامون موارد قانونی مذکور مطرح گردید، از جمله این موارد مخالفت گروه‌های دیپلماتیک با هر گونه مواعد مرور زمان بوده است. مخالفان عقیده داشتند، وضعیتی که از همان ابتدا غیرقانونی به نظر می‌رسد (سرقت)، چرا با وضع قانون مرور زمان، مشروع و قانونی تلقی می‌شود؟ در حالی که برخی دیگر براین واقعیت اصرار داشتند، که در نظرگرفتن مهلت قانونی برای اقامه دعوی- به ویژه اگر چنین مهلتی کوتاه باشد- موجب خواهد شد که مالک سلب تصرف شده، با حداکثر سرعت دعاوی خود را مطرح نماید و از اخلال در مالکیت محرز شده خودداری نماید.[۱۱۵]

اما قرن‌ها است که در دنیای حقوق محدودیت‌های زمانی متعددی را برای دعاوی مدنی قرار داده‌اند و هدف چیزی جز تشویق به تسریع دعاوی حقوقی و حمایت از اجرای عدالت نبوده است، که البته تمامی این موارد خود موجب رونق مبادلات تجاری در این زمینه می‌گردد.

«چنان که اخیراًً کمیسیون حقوقی انگلستان اعلام داشت: برقراری توازن بین منافع خریدار با حسن‌نیت و مالک سلب تصرف شده، از مسائل مهم حقوقی است که با دقت‌نظر کافی باید به آن ها پرداخت. تجلی این موضوع را به خوبی می‌توان در مواعد مرور زمان که در کشورهای مختلف اعمال می‌گردد، مشاهده نمود».[۱۱۶]

۱-۲- مراحل قاعده مرور زمان

مرور زمان طی دو مرحله صورت می‌گیرد:

۱٫ مرور زمان دعاوی استرداد که مبداء آن از زمانی است که متقاضی بتواند اقدام به طرح دعوی نماید و مدت آن نسبتاً کوتاه است.

۲٫ مرور زمان قطعی که در واقع مربوط به اماره تصرف می‌باشد و از زمان انجام سرقت محاسبه می‌گردد، که مسلماًً مدت بسیار طولانی‌تری دارد.

پیشنهادهای مختلفی ‌در مورد مواعد کوتاه یا بلندمدت مطرح است: یعنی ۱ تا ۳ سال برای مورد اول و ۳۰ تا ۵۰ سال برای مورد دوم در نظر گرفته شده است، که به نظر می‌رسد مواعد طولانی‌تر، طرفداران بیشتری داشته است.

در واقع می‌توان گفت گام مهم و اساسی که کنوانسیون ۱۹۹۵ یونیدرویت در این زمینه داشته است. افزایش محدوده‌های زمانی در دعاوی حقوقی است. چنان که کشف‌های اخیر اموالی که در زمان جنگ جهانی دوم به سرقت رفته بودند، مبین ضرورت ایجاد محدوده زمانی طولانی‌تر برای طرح درخواست استرداد می‌باشد.[۱۱۷]

۲-۲- مواعد حاکم بر مرور زمان

ماده ۳ کنوانسیون یویندرویت، متصرف و دارنده شیء فرهنگی را ملزم به بازگرداندن آن کرده و تصریح نموده است که خواهان یا مدعی بایستی ظرف ۳ سال از زمانی که از موقعیت شیء و هویت متصرف شیء اطلاع پیدا کرد یا منطقاً می‌بایست اطلاع داشته باشد، اقدام به طرح دعوی به منظور استرداد شیء مذبور بنمایند.

اغلب اموال فرهنگی نیز برحسب احتیاط دارای نشانه ها یا علامت‌هایی می‌باشند و تبعاً به جهت ثبت در کاتالوگ اموال عمومی یا نمایشگاه‌ها، از طریق نشانه ها قابل تشخیص می‌گردند. ‌بنابرین‏، متصرف مال را می‌توان شناخت، اما به نظر خطرناک می‌رسد که مالک را برای جلوگیری از مشمول مرور زمان‌شدن، بدون اینکه از محل وقوع مال مطلع باشد، مجبور به اقامه دعوی نمائیم، زیرا در این میان متصرف مال هوشیار گشته، مال را در یکی از بانک‌های کشورهای غیر عضو پنهان نموده و آن را مخفی می‌سازد. بدین‌ترتیب صحیح این است که به مالک فرصت یافتن محل وقوع مال را داد و همچنین صبر نمود، تا وی هویت متصرف را کشف نماید. مثلاً به وی اجازه داده شود که متصرف، مال را به معرض فروش بگذارد یا آن را به یک گالری هنری عرضه نماید. به هر حال اگر ۵۰ سال از تاریخ سرقت سپری گردد، درخواست استرداد مسموع نیست، گرچه در اینجا مرور زمان باعث می‌شود که آخرین متصرف مال با خیال راحت آن را در اختیار بگیرد، چه این خریدار با حسن‌نیت باشد، چه نباشد.[۱۱۸]

ماده ۳ کنوانسیون یونیدرویت با تعیین حداکثر مهلت زمانی تلاش نمود مصالحه و راهکاری را ارائه نماید، تا در هنگام خرید یک شیء هنری، در صورت وجود حسن‌نیت، حد معینی از اعتماد و امنیت را برای خریدار تأمین کند. این مصالحه و راه‌حل، مورد توجه سیستم‌های حقوقی اروپایی غربی که مبتنی بر وفاداری در معاملات تجاری می‌‌باشند، قرار گرفته است. با این حال، برخی تحلیل‌گران بیم آن دارند که تعیین مهلت زمانی، اختفاء متقلبانه را تشویق خواهد کرد. از این‌رو منطقاً چنین به نظر می‌رسد، که یک سارق یا سرمایه‌گذار متقلب که به منشاء یک شیء توجه ندارد، می‌تواند آن را به مدت ۳۰ سال و یک روز مخفی نماید و پس از انقضا مهلت تعیین شده با فروش آن سود بیشتری به دست آورد.

۳-۲- استثناهای ناظر بر مرور زمان

کنوانسیون، موارد مختلفی را در متن خود به صورت خاص اشاره داشته است که عبارتند از:

۱) مرور زمان و عدم اسقاط حق؛ ۲) مجوز وضع قواعد مساعدتر؛ ۳) اشیاء متعلق به کلکسیون‌های عمومی.

۱-۳-۲- مرور زمان و عدم اسقاط حق

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:08:00 ق.ظ ]




به طور خلاصه می‌توان گفت، برای دستیابی به کیفیت مطلوب زندگی کاری برخی اقدامات برای افراد به شرح زیر باید انجام گیرد:

    • پرداخت حقوق مناسب و عادلانه برای انجام گرفتن خوب یک کار

    • وضعیت کاری سالم و ایمن

    • امکان استفاده از مهارت‌های جدید

    • ایجاد انسجام اجتماعی در سازمان

    • حفظ حقوق فردی

    • تعادل در تقسیم کار و بیکاری

  • ایجاد تعهد کاری و سازمانی

۲-۶- پیشینه تحقیق

۲-۶-۱- تحقیقات داخلی

سیدجوادین و مرادی (۱۳۸۵)، طی تحقیقی به بررسی فرسودگی شغلی در شرکت حفار نفت جنوب پرداختند. نتایج تحقیق آن ها حکایت از آن دارد که:

۱٫ رده ­های مختلف شغلی از نظر فرسودگی شغلی با یکدیگر تفاوت دارند.

۲٫ بین محل خدمت و میزان فرسودگی شغلی کارکنان ارتباط وجود دارد.

۳٫ بین سطح تحصیلات و میزان فرسودگی شغلی کارکنان ارتباط وجود دارد.

۴٫ بین وضعیت تأهل و میزان فرسودگی شغلی کارکنان ارتباط وجود دارد .

۵٫ بین نوع همکاری و میزان فرسودگی شغلی کارکنان ارتباط وجود دارد.

پرداختچی و همکاران (۱۳۸۸)، طی تحقیقی به بررسی رابطه بین کیفیت زندگی کاری و فرسودگی شغلی مدیران مدارس شهرستان تاکستان پرداختند. نتایج تحقیق آن ها حکایت از آن دارد که بین کیفیت زندگی کاری و فرسودگی شغلی مدیران رابطه معکوس و معناداری وجود دارد و از میان مؤلفه‌ ­های کیفیت زندگی کاری به ترتیب متغیرهای پرداخت منصفانه، تناسب اجتماعی، فضای کلی زندگی و توسعه قابلیت‌های فردی بیشترین تاثیر را بر فرسودگی شغلی دارند.

غلامی (۱۳۸۸)، در تحقیقی به بررسی عوامل مؤثر بر کیفیت زندگی کاری در سازمان پرداخت. نتایج تحقیق حکایت از آن دارد که ‌آسیب‌های ناشی ازعدم توجه به کیفیت زندگی کاری باعث می‌گردد تا هر شخص به طور انفرادی در پی راه‌های ارضاء نیاز خود بر آید که این امرغالباً با نفع جمعی در تضاد می‌باشد و موجب اختلال بیشتر روابط اجتماعی و پیدایش یک دور باطل می شود. و مدیری موفق است که با القای این احساس که کار اجتماعی جنبه شخصی و خانوادگی دارد، دلبستگی نزدیکی در کارکنان نسبت به کار به ­وجود آورد و آنگاه باعث افزایش ‌انگیزه کارکنان برای خدمت و افزایش کیفیت زندگی کاری شود.

فتحیان و جهانی (۱۳۹۰)، در تحقیقی به بررسی موانع مؤثر بر تحقق دورکاری در ایران پرداختند. نتایج تحقیق حکایت از آن دارد که موانع در ابعاد گوناگون کارکنان، سازمان­ها، دولت، زیر ساخت فناوری اطلاعات و ارتباطات و زیر­ساخت­های اجتماعی بروز می نمایند. و در هر حوزه لازم است اقدامات متقابل و مناسب برای گذر از هریک صورت گیرد. در حوزه کارکنان افزایش مهارت‌های گوناگون و نیز ترغیب افراد به پذیرش دورکاری از طریق اطلاع رسانی مناسب و سیاست­های تشویقی می‌تواند مثمر ثمر واقع شود. در حوزه سازمانی لازم است تغییر فرهنگ سازمانی، تدوین برنامه جامع فناوری اطلاعات و ارتباطات و نیز شناسایی مشاغل مناسب صورت پذیرد. دولت نیز با تدوین قوانین مناسب و کارآمد، سیاست‌های حمایتی و توسعه زیر ساخت فناوری اطلاعات و ارتباطات در کشور می‌تواند نقش بسیار مهمی ایفا نماید.

رعنایی و سقاپور (۱۳۹۰)، در تحقیقی به طراحی الگوی ارزشیابی عملکرد کارکنان مبتنی بر الگوهای مدیریت عملکرد سازمانی پرداختند. نتایج تحقیق آن ها حکایت از آن دارد که الگویی که آن ها پیشنهاد دادند، نگرشی جامع و نظام گرایانه نسبت به ارزشیابی کارکنان در سازمان داشته و مهمترین ویژگی آن در ایجاد پیوند بین نظام مدیریت عملکرد در سطوح سازمانی و فردی است. به­ کارگیری این الگو در نظام ارزشیابی کارکنان سازمان‌هایی که از الگوهای تعالی سازمان (EFQM) و کارت امتیازی متوازن (BSC) استفاده می‌کنند زمینه و بستر لازم برای ایجاد همسویی راهبردی بین نظام مدیریت منابع انسانی با اهداف و راهبردهای سازمان و یکپارچگی بیشتر نظام مدیریت عملکرد را فراهم می‌کند.

نعیمی و همکاران (۱۳۹۱)، طی تحقیقی به بررسی رابطه بین کیفیت زندگی کاری با عملکرد شغلی کارکنان متاهل پرداختند. نتایج تحقیق آن ها حکایت از آن دارد که کیفیت زندگی کاری با عملکرد شغلی رابطه مثبت دارد. یعنی هرچه کیفیت زندگی کاری کارکنان بالاتر باشد عملکرد شغلی آن ها به تبع بالاتر خواهد شد. همچنین از بین ابعاد کیفیت زندگی کاری، پرداخت منصفانه و کافی و توسعه قابلیت ­های انسانی دارای بیشترین ضریب همبستگی با عملکرد کارکنان است. در واقع سازمان‌ها برای افزایش عملکرد کارکنان خود می‌توانند شرایط کیفیت زندگی کاری کارکنان را مهیا کنند. این امر می ­تواند از طریق پرداخت‌های مناسب و منصفانه با میزان کار کارکنان، ساعات کاری منعطف، استفاده از مهارت‌ها و توانایی‌های واقعی کارکنان، سهیم کردن کارکنان در تصمیم گیری­های شرکت مهیا شود.

توکلی و همکاران (۱۳۹۱)، طی تحقیقی به به بررسی آن پرداختند که آیا دورکاری در برهه فعلی فرصت است یا ضرورت. نتایج تحقیق آن ها حکایت از آن دارد که در برهه فعلی ایجاد فرهنگ دورکاری از اهمیت ویژه ای برخوردار است. آن ها همچنین ۵ روش برای ارتقای فرهنگ دورکاری پیشنهاد می‌دهند و سپس ‌به این نتیجه می‌رسند که دورکاری باید در سازمان به نحوی اجرا شود که باید ابتدا یک چشم انداز روشن و شفاف که شامل نکاتی همچون احساس تعلق به سازمان، همسانی چشم انداز سازمانی و فردی و ملی، هدف­گذاری دقیق، مشارکت در تعریف اهداف ترسیم کرد.

یاوری و زاهدی (۱۳۹۲)، طی تحقیقی به طراحی مدل مفهومی مدیریت عملکرد سازمانی برای سازمان‌های دولتی و غیرانتفاعی پرداختند. نتایج تحقیق آن ها حکایت از آن دارد که از آنجا که ابعاد عملکرد در سازمان­ های مختلف، متفاوت است، هر سازمان باید متناسب با اقتضائات و بر اساس چشم انداز، مأموریت، اهداف کلان و راهبرد‌های خود به سؤال چیستی عملکرد خویش پاسخ دهد و ابعاد عملکرد خود را تبیین کند و پس از آن به طراحی شاخص ­ها و سنجه­ های مناسب همت گمارد. پیشران‌های عملکرد نیز در همه سازمان­ها یکسان نیست؛ گاه نیز با فرض یکسانی، میزان تأثیر هر یک از آن ها در عملکرد هر سازمان، متفاوت است؛ چه بسا عاملی که در سازمانی، اثری محوری بر عملکرد دارد اما در سازمان دیگری چندان مهم نیست. ‌بنابرین‏ شایسته است هر سازمان بر اساس این مدل مفهومی که می توان آن را عصاره تمام مدل­های مذکور مدیریت عملکرد سازمانی دانست، مدل مناسب خویش را توسعه دهد.

۲-۶-۲- تحقیقات خارجی

پیرزوهمکاران (۲۰۰۲)، در تحقیقی با عنوان بررسی رابطه دورکاری و انعطاف پذیری محل کار با عملکرد سازمان ‌به این نتیجه رسید که دورکاری باعث افزایش انعطاف پذیری سازمان و تولید مزیت رقابتی پایدار می شود که خود باعث عملکرد مثبت سازمان و افزایش بهره وری و بالا رفتن کیفیت زندگی کاری و خانوادگی کارکنان شود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:07:00 ق.ظ ]




۱-۷-۲- تعریف مفهومی بزهکاری:

بزهکاری یعنی رفتارهای خلاف قانون کیفری و هم خلاف قوانین مقررات اجتماعی حاکم بر جامعه،مانند قوانین راهنمائی و رانندگی، قوانین مدنی و یا مجموعه قوانینی که مختص یک جامعه ی فرعی و یا کوچک در کشور است مانند قوانین و مقررات در مدارس، ادارات و نیز رفتارهای خلاف هنجارها و ارزش‌های مورد پذیرش عموم در جامعه می‌باشد. مانند فعالیت مربوط به خشونت، اخلال در نظم خانه و خانواده و برخی بزهکاری‌های پنهان نوجوانان. (بلسیر، ۱۳۹۱)

فصل دوم:

ادبیات تحقیق

مقدمه:

این فصل به عنوان ادبیات تحقیق یا همان مبانی نظری به دوبخش عمده تقسیم شده است بخش اول بیان مطالبی است در خصوص عزت نفس، پیشگیری، نوجوانی، بزهکاری نوجوانان، تعاریف و نظریه های گوناگونی که در این خصوص از سوی روانشناسان و کارشناسان مطرح در این زمینه‌ها ارائه شده است در بخش دوم با عنوان پیشینه تحقیق،به پژوهش‌ها و تحقیقاتی که با عنوان‌های عزت نفس و بزهکاری نوجوانان در داخل و خارج از کشور انجام گردیده، اشاره اجمالیشده است.

برای انسان هیچ ارزشی، مهم تر از داوری او ‌در مورد نفس خویش نیست، تصوری که یک فرد از خویشتن دارد به طور ضمنی در همه واکنش‌های او متجلی است. نیاز به احترام و عزت نفس از نیازهای اساسی انسان است که روانشناسان بر آن تأکید دارند. عزت در همه فرهنگ‌ها ارزش و ذلت ضد ارزش به حساب می‌آید، مفهوم و مصداق آن در فرهنگ‌های مختلف متفاوت است. ناتانیل براندن پدر نهضت عزت نفس می نویسد:

احساس ما از خویشتن و آنچه را که ‌در مورد خود می اندیشیم بر کلیه جوانب تجربه ما از زندگی اثر جدی و قطعی دارد. شیوه رفتار ما در کار و حرفه، در مسائل عشقی و عاطفی، در امور جنسی، در نقش پدر و مادر در رابطه با فرزندان و در پیشرفت امور زندگی همه و همه متأثر و در گرو احساس ما از نقش خویشتن است.همچنین راهگشای فهم و درک ما از خود و دیگران است. همه ی مشکلات روانی مانند اضطراب، افسردگی، اعتیاد به مواد مخدر همه و همه ریشه در عزت نفس ضعیف دارد.

عزت نفس[۱] سالم یک نیاز اصولی و اساسی برای برخورداری از یک زندگی با فرجام است.

منظور از از عزت نفس[۲] نیرومند، احساس اطمینان از شایستگی در زندگی است. معنی عزت نفس ضعیف این است که انسان خود را مناسب و لایق زندگی نداند و عزت نفس متوسط نوسان بین این دو می‌باشد.

یکی از مهم ترین صفات بشری برای رسیدن به هدف‌هایی که انسان در پیش دارد عزت نفس است. برخورداری از اراده و اعتماد به نفس قوی، قدرت تصمیم گیری و ابتکار، خلاقیت، سلامت فکر و بهداشت روانی ارتباط مستقیمی با میزان عزت نفس و احساس خود ارزشمندی دارد.

همه افراد جامعه، صرفنظر از سن،جنسیت، زمینه فرهنگی، جهت و نوع کاری که در زندگی دارند، نیازمند عزت نفس هستند. در حقیقت بررسی های گوناگون روانشناسی حاکی از آن است که چنان که نیاز به عزت نفس ارضاء نشود، نیازهای گسترده تر نظیر نیاز به آفریدن پیشرفت یا درک استعداد بالقوه محدود می ماند. عزت که در اصل یک کلمه عربی است در لغت به معنای محکم و نفوذناپذیر است.«أرض عزیزه»یعنی زمینی که آب در آن راه نیابد. این واژه از نظر اصطلاحی اجتماعی به معنای حالتی است که از شکست انسان پیشگیری می‌کند و مانع مغلوب شدن او می‌گردد.(عسگری،۱۳۹۲)

بخش اول: مبانی نظری پژوهش

۲-۱- تعاریف عزت نفس:

عزت نفس دارای تعاریف متعددی است، به بعضی از مهم ترین آن‌ ها پرداخته می شود.

منظور از عزت نفس، احساس و تصوری است که فرد به مرور زمان نسبت به خویشتن در ذهنمی پروراند. به عبارت ساده تر، عزت نفس یعنی ارزیابی فرد از خودش، حال این برداشت و ارزیابی می‌تواند مثبت و خوشایند باشد، یا منفی و ناخوشایند. (شجری، ۱۳۹۲)

عزت نفس۱ درکی است که فرد از خود دارد، اما این درک با قضاوت‌های ارزشی همراه است و دربرگیرنده میزانی از حرمت خویش و خویشتن پذیری است.(همان منبع) ‌بنابرین‏ حس ذهنی و دیرپائی از میزان پذیرش خود به شمار می رود. عزت نفس از عوامل درونی و بیرونی متأثر است. عوامل درونی، عواملی هستند که از درون نشأت می‌گیرد یا خود شخص آن را ایجاد می‌کند. مانند: نظرها، باورها و اعمال یا رفتار. عوامل بیرونی همان عوامل محیطی هستند. پیام‌هایی که کلامی و غیر کلامی انتقال پیدا می‌کنند و تجربه هایی که بانی و موجب آن والدین، آموزگاران، اشخاص مهم در زندگی، سازمان دهندگان و فرهنگ هستند(براندن[۳]، ۱۳۸۶)

افراد با عزت نفس بالا، برون گرا، سازگار، با وجدان، دارای ثبات عاطفی و آماده تجربه کردن هستند و تمایل دارند ویژگی‌های اجتماعی مطلوبی را به خود نسبت دهند. افرادی با عزت نفس پائین، اعتماد به نفس برای درگیر شدن در انواع رفتارهای اجتماعی را ندارند و ‌بنابرین‏ درون گراتر هستند. (شجری،۱۳۹۲). در مجموع عزت نفس رابطه قوی با سازه‌های انگیزشی مثل خوش بینی، سلطه و رقابت دارد، یعنی احساس کردن خود به عنوان یک عامل شایسته و دارای توانمندی موفقیت.

استفاده از منابع انسانی با عزت نفس بالا به معنی بهره وری بالاتر برای کارفرمایان است. برای کارمندان، عزت نفس بالا افراد را سریع تر به ارتقاء و توسعه شغلی در شرکت‌ها یا هنگام تقاضا دادن برای مشاغل بهتر در سازمان‌های دیگر، می رساند. عزت نفس منابع انسانی، یکی از مؤلفه‌های مهم جنبه روان شناختی به ویژه پیرامون مؤلفه‌های نگرشی می‌باشد. (همان منبع).

عزت نفس میزان پذیرش خود که از عواملی از قبیل نظرها، باورها، اعمال و رفتار، عوامل محیطی و غیره متأثر می‌باشد که در این راستا افراد دارای عزت نفس بالا سازگار، با وجدان و دارای ویژگی‌های مطلوب اجتماعی می‌باشند. لیکن افراد با عزت نفس پائین درون گرا و از ویژگی‌های مطلوب اجتماعی برخوردار نمی باشند.

۲-۲-تعاریف عزت نفساز دیدگاه روانشناسان وجامعه شناسان:

روانشناسان ونیز جامعه شناسان تعاریف عملیاتی و به اصطلاح کاربردی زیادی را مطرح نموده اند که به برخی از آن ها در ذیل اشاره می شود.

۱ـ عزت نفس تصورات، نگرش‌ها، ارزیابی‌هایی که شخص به طور مدام درباره خود انجام می‌دهد، قضاوت شخصی و خودارزشمندی که شخص درباره خودش دارد. ( کوپر اسمیت، ۱۹۶۷ )

۲-عزت نفس قضاوتی است فردی از شایستگی که ویژه عام شخصیتی است نه یک نگرش لحظه ای یا اختصاصی برای موقعیت‌های خاص(پروین، جان،۱۳۹۲)

۳-احساس خود ارزشمندی مبتنی بر ارزیابی خویشتنو احساس کارآمدی مبتنی بر مشاهده آثار کارهای فرد. این تعریف پرکاربردترین تعریف ‌در مورد عزت نفس است.(رونبرگ، ۱۹۶۵)

۴- عزت نفس یعنی احساس ارزشمند بودن که از طریق مجموعه افکار،عواطف، احساس‌ها و تجربه ها به دست می‌آید به نحوی که فرد خود را توانمند، باکیفیت و موفق می‌داند.(بازگیر، ۱۳۸۸)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:07:00 ق.ظ ]




تعاریف متعددی از وفاداری مشتری ارائه شده است. ژاکوبی و کاینر[۲۸] وفاداری را پاسخ رفتاری (خرید) تعریف می­ کند که در هر زمانی به وسیله واحد تصمیم ­گیری و با درنظر گرفتن مجموعه ­ای از برندهای متفاوت انجام می­ شود که یک فرایند روان­شناسانه (تصمیم ­گیری و ارزیابی) است (McMullan & Gilmore, 2012,1084) اما شاید بتوان گفت که مشهورترین و کامل­ترین تعریف برای وفاداری، توسط الیور[۲۹] ارائه شده است که وی وفاداری را داشتن یک تعهد عمیق برای خرید مجدد یک محصول و یا خدمت ترجیح داده شده تعریف می­ کند (Heskett, 2011,355) که این عمل خرید به طور مستمر و سازگار در آینده انجام شده و باعث تکرار خرید از یک برند معین و یا مجموعه ­ای از برندهای معین می­ شود و این در حالی است که تأثیرات موقعیتی و تلاش­ های انجام شده برای جایگزینی و یا تغییر رفتاری وی در محیط بیرون وجود دارد (McMullan & Gilmore, 2012,1084). البته تعاریف دیگری نیز وجود دارد که وفاداری را با توجه به الگوهای خرید در گذشته تعریف می­ کند. به هر حال مباحثات بسیاری ‌در مورد این­که وفاداری چه چیزی است وجود دارد. ماجومدار[۳۰] بیان می­ کند که وفاداری مصرف کننده یک مفهوم پیچیده و چند بعدی است و پیچیدگی وفاداری از آنجا معلوم می­ شود که هنوز یک تعریف مشخص و واحدی از وفاداری انجام نشده است (Gee et al, 2013,359). بارروسو کاسترو و مارتین آماریو [۳۱] (۱۹۹۹)، معتقدند مشتریان وفادار نه تنها ارزش تجارت را بالا می­برند بلکه به تجارت امکان می­ دهند تا بتواند هزینه­ های خود را نسبت به جذب مشتریان جدید پایین نگه دارند. به طور کلی وفاداری همواره به صورت یک فرکانس فروش یا حجم نسبی از خرید از همان شعبه تعریف شده است. الیور (۱۹۹۹)، بیان می­ کند خیلی از تعاریف موجود در ادبیات، از این مشکل متضَرر ‌شده‌اند که در آن­ها گزارش می­ شود، مصرف کننده چه می­ کند و هیچ­کدام از آن­ها به فلسفه و معنای وفاداری توجهی ندارد (Dick & Kunal, 2013,105). طبق نظریه یاکوب و کامیز [۳۲] (۱۹۷۳)، وفاداری بر مبنای واکنش رفتاری به ­وجود می ­آید (تصادفی نیست)، و به مرور زمان توسط واحدهای تصمیم ­گیری چه به عنوان بخشی از یک فرد، خانواده یا سازمان به کار گرفته می­ شود(حسینی و احمدی­نژاد، ۱۲:۱۳۹۰). لارسون و سولانا[۳۳] معتقدند: وفاداری ایجاد تعهد در مشتری برای انجام معامله با سازمان خاص و خرید کالاها و خدمات به طور مکرر است. آسائل[۳۴] (۱۹۹۲)، وفاداری را به عنوان یک رفتار ‌در مورد نشان تجاری تعریف می­ کند. ‌بنابرین‏ این امر منجر به خرید مداوم آن مارک تجاری می­گردد (Wang, 2011,354). شوماخر و لویس[۳۵] (۱۹۹۹) بیان ‌می‌کنند: وفاداری زمانی اتفاق می ­افتد که مشتریان احساس کنند سازمان مورد نظر به بهترین وجه ممکن می ­تواند نیازهای مربوطه آن­ها را برطرف کند، به طوری که رقبای سازمان از مجموعه ملاحظات مشتریان خارج شده و به خرید از سازمان به صورت انحصاری اقدام نمایند (Taylor et al, 2010,218). تعریف دیگری از وفاداری نیز ارائه شده است که در برگیرنده مفهوم تعهد از سوی مشتری است: وفاداری تعهدی عمیق به خرید دوباره یک محصول یا خدمت برتری داده شده در آینده است که به معنای خرید دوباره از یک برند، علی‌رغم وجود تأثیرات محیطی و اقدامات بازاریابی رقبا برای تغییر رفتار است (حدادیان و همکاران، ۱۸:۱۳۹۲).

۲-۳-۲) انواع وفاداری مشتری

مفهوم وفاداری در مشتری و ایجاد مشتریان وفادار در چارچوب کسب و کار به صورت ایجاد تعهد در مشتری برای انجام معامله با سازمان خاص و خرید کالاها و خدمات به طور مکرر توصیف می‌شود. اگر قرار باشد وفاداری را به عنوان یکی از شاخص‌های کنترل و مدیریت به حساب آورد، تعریف و دسته‌بندی انواع ممکن تعامل با مشتریانی که به آن­ها وفادار گفته می‌شود، حیاتی بوده و مبنایی را جهت تامین نیازهای مشتریان فراهم می‌آورد. تعاریف موجود را می‌توان در سه گروه زیر قرار داد ():

  • وفاداری معاملاتی. که در آن تغییر یافتن رفتار خرید مشتری مدنظر قرار می‌گیرد؛ هر چند که انگیزه های تغییر ممکن است نامشخص باشد. این دسته از وفاداری به جهت اینکه به نتایج تجاری نزدیک‌ترند، از متداول‌ترین انتخاب‌های سازمان محسوب می‌شود. وفاداری معاملاتی از روش‌های زیر حاصل می‌شود:

الف) فروش کالاهای جدید. زمانی که مشتری مبادرت به خرید کالاها و خدمات جدید و متفاوتی از همان عرضه کننده کند؛ مثلا بعد از خرید بیمه نامه عمر، پیشنهاد مستمری را دریافت دارد.

ب) فروش جانبی. زمانی که مشتری کالاها و خدمات بیشتری را از همان عرضه کننده خرید می‌کند، مثل افزایش مبلغ صرفه جویی شده در سرمایه‌گذاری.

ج) تکرار خرید. خرید دوباره یک کالا یا خدمت برای ارضای همان نیاز مثلا بیمه‌نامه عمر یا وام تعمیر منزل از یک عرضه کننده اعتبار.

  • وفاداری ادراکی. که در آن نگرش‌ها و عقاید مشتریان عنصر کلیدی محسوب می‌شود، ولی هیچ نوع مدرکی مبنی بر اثرات آن بر روی خرید وجود ندارد. گاهی به دلیل اینکه نگرش‌ها و عقاید منعکس کننده الگوهای رفتاری ممکنی هستند که در آینده ایجاد و از اهمیت زیادی برخوردار می‌شوند به آن توجه می­گردد. وفاداری ادراکی از طریق زیر حاصل می­ شود:

الف) رضایت. به طور ساده و روشن، وفاداری در چارچوب میزان رضایت حاصله توسط استفاده‌ کنندگان از کالاها و خدمات احساس می‌شود. با این حال رضایت مشتری زمانی که تعداد زیادی از مشتریان عرضه کننده، خود را علی‌رغم سطح بالای رضایتی که از کالاها و خدمات دارند تغییر دهند، ممکن است معیار گمراه کننده‌ای باشد.

ب) آگاهی. به وفاداری به عنوان میزان شناخته شدن کسب و کار در بازار هدف نگریسته شده که تحت تاثیر توصیه های کلامی و یا میزان شناخت عرضه کننده قرار دارد.

  • وفاداری مرکب. که ترکیبی از دو نوع فوق است.

در تحقیقات دیگر اشاره شده است که اصولاً نوع وفاداری مشتری به یک محصول می ­تواند به دو نوع رفتاری و روانی (نگرشی) تقسیم شود (مرادی و همکاران، ۳۶:۱۳۹۰).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:07:00 ق.ظ ]