شرایط نامساعدی به سر برد[۴۳]، سرانجام به طرز مشکوکی در زندان در گذشت.
۲- ۲ -۲ صولت الدوله وانقلاب مشروطه
همزمان با انقلاب مشروطه، فارس از نظر سیاسی عمدتاً به دو بخش تقسیم می شد: قسمت غربی و شمالی به جز کهکیلویه در دست قشقایی‌ها و سمت شرقی و جنوب شرقی در اختیار خاندان قوام الملک بود. در حوزه‌هایی مانند کهکیلویه نیز هیچ حاکمیت مقتدری وجود نداشت.[۴۴] و انقلاب مشروطه در فارس نیز در قالب رقابت و درگیری بین این دو گروه یعنی قشقایی‌ها به سرکردگی صولت الدوله مشروطه خواه و قوامی ها مخالف مشروطه نمود یافت.
برخی از نویسندگان، آغاز مشروطه خواهی فارس را شورش مردم آن ایالت علیه حکومت شعاع السلطنه در رجب ۱۳۲۳ می‌دانند که متأثر از جنبش مشروطه خواهی مردم تهران بوده[۴۵] اما جهانگیر قائم مقامی در کتاب نهضت آزادی مردم فارس درباره انقلاب مشروطه در فارس نظر دیگری دارد وی با بیان نظریه فوق و اینکه فارس پس از تهران نخستین ایالتی بود که دست به قیام زده، بر این باور است که قیام مردم فارس بدون آگاهی از جنبش مشروطه خواهی مردم تهران بوده و آنان صرفاً علیه ظلم و ستم شعاع السلطنه قیام کردند.[۴۶]
خیزش فارسیان که در دوره حکومت شعاع السلطنه آغاز شده بود تا پایان حکومت وزیر مخصوص یعنی ۳ جمادی الثانی ۱۳۲۴ و ۱۱ روز قبل از صدور فرمان مشروطیت همچنان ادامه داشت و بررسی اسناد این خیزش در مرحله قبل از پیروزی مشروطه نشانگر پیشگامی آنان در مبارزه با استبداد است.[۴۷]
ملک منصور میرزا شعاع السلطنه، فرزند مظفرالدین شاه، دوبار به حکمرانی فارس رسید که نخستین بار در ذیحجه ۱۳۱۸ بود که از بدو ورود با خاندان قوام الملک رواط چندان مناسبی نداشت و همین مسئله باعث موضع‌گیری قوامی‌ها با حمایت اتابک اعظم علیه شعاع السلطنه شد و در ذیحجه ۱۳۱۹ منجر به عزل او از حکمرانی فارس گردید. [۴۸] اما شعاع السلطنه مجدداً در صفر ۱۳۲۲ فرمانفرمای فارس شد. [۴۹] این امر نگرانی قوامی ها و سایر عاملان آشوب دوره سابق زمامداری وی را برانگیخت. او در ابتدا به قوامی ها چندان سخت نگرفت اما پس از مدتی اعلام کرد: «من کلیه املاک کریم خانی را از ارگ و باغ و میدان و بازار و کاورانسراها و حمام و آن چه نام وکیل روی آن است از دولت خریداری کرده، هر کس قباله دارد بیاورد بدهد و گرنه از اعتبار ساقط است.» [۵۰]
احمد کسروی نیز دراین باره می‌نویسد: «شورش مردم فارس و شیراز به سبب تعدیات و ستمگری‌هایی بود که شعاع السلطنه (پسر دوم مظفرالدین شاه که در سلطنت پدرش دوبار در سال ۱۳۱۸ و ۱۳۲۲ ق والی فارس شد) [۵۱] و کارگزاران او نسبت به اهالی روا داشته‌اند و املاک آنها را به نام اینکه خالصه بوده و خالصجات فارس را که شعاع السلطنه از دولت خریه بود تصرف و ضبط می‌کردند[۵۲] این اقدام شعاع السلطنه سبب اعتراض مالکین این املاک شد که با تحریک وحمایت قوامی‌ها به تحصن در قونسول خانه انگلیس، حرم شاهچراغ و تلگرافخانه انجامید. [۵۳] البته تنها اقدامات شعاع السلطنه نمی تواند دلیل قیام مردم فارس باشد بلکه فعالیت‌های آزادی خواهانی چون سید جمال الدین واعظ که در سراسر کشور بطور فعال با سخنرانی‌های آتشین کانون‌های آزادی خواهی را گرم می‌کرد در سفر به فارس نیز مایه بسیج عمومی فارس گردیده بود. [۵۴]
انقلاب فارس در سال ۱۳۲۳ ق (۱۲۸۴ ش) سبب شد تا شعاع السلطنه به بهانه سفر به اروپا حکومت فارس را به پیشکار خود سردار اکرم بسپارد. او نیز در ظلم، گوی سبقت را از ارباب خود ربوده بود. بنابراین اوضاع فارس بیش از پیش بحرانی گردید. در رمضان همان سال شیراز در تحصن بزرگی، مرکز را بر آن داشت تامسئله حکومت فارس را حل کند سرانجام بر اثر فشار مردم حکومت مرکزی پذیرفت تا وزیر مخصوص را به جای شعاع السلطنه به فرمانفرمایی فارس منصوب کند. وزیر مخصوص در اول ذی القعده ۱۳۲۳ ق عازم شیراز شد و تا ۱۸ ربیع الثانی ۱۳۴۴ ق (۱۲۸۵ ش) در این مسئولیت بود ولی آشوب فارس روز به روز شدت می‌یافت. در بهبهان اختلافات و قتل و غارت‌های تأسف باری در جریان بود که صولت الدوله برای خوابانیدن آن در تلاش بود، اما در خصوص حمایت از مشروطه خواهان اقدام مؤثری از او به چشم نمی‌خورد. شاید مشکلات داخلی ایل و روابط حسنه وی با عین الدوله صدر اعظم دلیل سکوت او بود. [۵۵]

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

در وا قع در جنگ داخلی که ایل قشقایی در سال ۱۳۲۴ ق با آن مواجه بود، رقبای سرسخت ایل قشقایی یعنی خاندان قوام الملک و علاء الدوله حاکم وقت فارس نقش موثری داشتند و برای اضمحلال ایل و انحراف آنان از انقلاب به اختلافات داخلی ایل قشقایی دامن می‌زدند. به دنبال جنگ داخلی میان قشقایی‌ها، در طی یک جنگ قریب ۵ الی ۶ قشقایی کشته شدند. این جنگ که در یک طرف صولت الدوله و در طرف دیگر، برادرش ضیغم الدوله قرار داشت در واقع جنگ بین صولت الدوله وخاندان قوام بود و به گونه‌ای جنگ بین مشروطه خواهان و مخالفان مشروطه محسوب می‌شود چرا که حوادث انقلاب مشروطه در فارس بیشتر به صورت رقابت و درگیری بین بزرگان و خوانین ایلات مختلف خود را نشان داد و نمود یافت. قوامی‌ها به خاطر وابستگی به حکومت قاجار، هوادار آن نظام کهن و سنتی بودند و صولت الدوله با حمایت نیروهای مشروطه خواه در مقابل این رقیب دیرینه قرار گرفته بود. [۵۶] از دیرباز اختلاف و رقابت بین دو خانواده و قبیله قشقایی و قوام وجود داشت به طوری که هر کدام نیمی از قدرت مادی و معنوی خطه فارس را در اختیار داشتند[۵۷] که این رقابت سنتی و دیرینه همزمان با انقلاب مشروطیت، در قالب مخالف و موافق مشروطه نمود یافت، چرا که این رقابت بین دو خاندان همواره موجب می‌گردید که این دو فرد در مناسبات سیاسی رویه‌ای مخالف یکدیگر در پیش گیرندو ایلات تحت نظارت آنان نیز به تبع رهبران خویش در جبهه‌های مقابل هم فعالیت داشته باشند. (ادامه ص ۴۱ راضی)
و صولت الدوله توانست از این فرصت استفاده کند و با حمایت نیروهای مشروطه خواه از موقعیت محلی مناسبی برخوردار شده و با پشتیبانی از نیروهای مشروطه خواه شیراز، جای پای مستحکمی در مرکز منطقه که حوزه نفوذ قوامی‌ها بود پیدا کند. [۵۸]
واقعیت این که مشروطه خواهی در شیراز مانند بسیاری دیگر از شهرهای ایران ریشه‌ای قوی و مستحکم نداشت و شیرازیان بیش از همه دنبال تسویه حسابهای خصوصی و خواسته‌های شخصی بودند تا مشروطه خواهی و آزادی. [۵۹] چرا که درگیری دو گروه مهم ایلی (قشقایی و خمسه) بیش از آنکه موجب استقرار اهداف مشروطه خواهان شود به قول سید جعفر نماینده شیراز در مجلس شورای ملی موجب درماندگی و قتل و غارت رعیت شده بود. [۶۰] گرچه جنگ داخلی سال ۱۳۲۴ ق ضربه سختی به قشقایی‌ها زد اما صولت الدوله به فعالیت‌های سیاسی خود ادامه داد و در سال ۱۳۲۵ ق (ش ۱۲۸۶ )با بهره گرفتن از شرایط سیاسی موجود به حمایت از انجمن مشروطه خواهان ایالتی فارس پرداخت. [۶۱]
بدین گونه صولت الدوله هم موقعیت خود را در ایل تقویت کرد و هم قدرت برجسته‌ای در جریان حرکت عمومی مردم در جنوب شد. ابرلینگ درباره نقش صولت الدوله در مشروطه فارس می‌نویسد: «اسماعیل خان صولت الدوله مردی باهوش و پرتوان بود و کمر به نابودی قوامی‌ها برای همیشه بسته بود. از آنجا که قوامی ها با نظام استبدادی همراه بودند او از انجمن مشروطه خواهان شیراز حمایت کرد…» [۶۲]
یکی دیگر از دلایل مشروطه خواهی و گرایش صولت الدوله به مشروطه، تأثیر یکی از مشروطه خواهان دو آتشه به نام میرزا فرج الله خان میرپنج در صولت الدوله بود که تحت تأثیر او به شدت به حمایت از مشروطه خواهان پرداخت. [۶۳] صولت الدوله در ربیع الاول ۱۳۲۵ ق در رأس نیرویی عظیم از قشقایی‌ها برای حمایت از مشروطه خواهان و برای مقابله با قوامی ها و استبدادگری وارد شیراز شد. از طرف دیگر ابوالفتح میرزا موید الدوله که پس از وزیر مخصوص فرمانفرمای فارس شده بود تلاش کرد تا احمدخان ضیغم الدوله برادر صولت الدوله را ایلخان قشقایی کند زیرا ضیغم الدوله با قوام الملک همراه و همصدا بود. علاوه بر این محمدرضاخان قوام الملک را برای نائب الحکومگی و برادرش حبیب الله خان سالار سلطان قوامی را برای بیگلر بیگی فارس انتخاب کرد اما صولت الدوله در مقابل این حرکت ضمن کمک مالی به مبلغ ۸۰۰ تومان به انجمن ایالتی فارس نیرویی ۴۰۰ نفری در اختیار آن انجمن قرار داد. [۶۴] پیوستن صولت الدوله به مشروطه خواهان فارس تهدیدی جدی برای موقعیت قوام الملک به شمار می‌رفت[۶۵] از این رو قوام الملک که عرصه را بر خود تنگ می‌دید تلاش کرد تا با طرح استراتژی کلان دفاع از نظام خوانین، به خوانین قشقایی بفهماند که آینده نظام مشروطه به نفع خوانین نیست و نظام مشروطه خواهی با نظام اشرافی مخالف است. قوام به رهبر ایل قشقایی (صولت الدوله) می‌گوید: «مشروطه یعنی من و تو نباشیم یعنی اینکه ما با فلان بقال فرق وامتیاز نداشته باشیم.» [۶۶] اما قوام الملک از این ترفند هم سودی نجست، لذا در صدد منزوی کردن صولت الدوله و ایجاد تفرقه در ایل قشقایی برآمد ودراین راستا دست اتحاد به سوی ضیغم الدوله برادر و رقیب صولت الدوله دراز کرد. ضیغم الدوله در جهت قدرتمند ساختن جناح خود به خانه محمد حسین خان کشکولی یکی از بزرگان قشقایی رفت و او را با خود همراه ساخت ولی محمد علی خان کشکولی یکی دیگر از بزرگان ایل را نتوانست با خود همراه کند. آقا کیخا و کاظم کیخا دره شوری نیز قول همکاری به او دادند. کریم خان بویراحمدی که خواهرش زن محمد حسین خان کشکولی است نیز با آنان همراه شد. [۶۷] بنابراین دو جناح اصلی مخالف و موافق نهضت مشروطه خواهی در فارس در سال ۱۳۲۵ ق (۱۲۸۶ ش) در مقابل هم قرار گرفتند. در یک طرف انجمن اسلامی فارس، اصناف، روحانیون، تجار وکسبه، ایل قشقایی به رهبری صولت الدوله وانقلابیون لارستان به رهبری سید عبدالحسین لاری وانقلابیون منطقه بوشهر که حمایت علمای عتبات عالیات را نیز دارا بودند و در طرف دیگر، خاندان قوام الملک و ایلات خمسه، امام جمعه شیراز، احمد خان ضیغم الدوله قشقایی و برخی از خوانین طرفدار وی که حمایت استبداد یون مرکز را نیز دارا بودند. [۶۸] بنابراین دوگروه قدرتمند در فارس آرایش گرفتند و با حضور سید عبدالحسین لاری به عنوان رهبر فکری و صولت الدوله به عنوان رهبر نظامی، یک گردهمایی بزرگ در شیراز تشکیل شد. قشقایی‌ها در این گردهمایی حضور برجسته‌ای داشتند. همکاری این دو جناح قدرتمند از این پس تا جنگ جهانی اول ادامه یافت. این تلاش‌ها و مقاومت باعث شد تا مؤیدالدوله عزل و حسینقلی خان نظام السلطنه مافی به فرمانفرمایی فارس برسد. او در حقیقت جانبدار مشروطه خواهان و به ویژه صولت الدوله قشقایی بود. با روی کارآمدن حسینقلی خان نظام السلطنه در فارس، کفه ترازوی صولت الدوله و مشروطه خواهان سنگین‌تر شد. دار و دسته قوام شهر شیراز را ترک کرده و راهی تهران شدند. ورود نظام السلطنه به فارس که با همکاری انقلابیون و صولت الدوله همراه بود تا حدودی آرامش را به ایالت فارس برگرداند. [۶۹] اما در زمان حاکم بعدی یعنی وزیر مخصوص که برای دومین بار این مأموریت را به دست آورده بود اوضاع بار دیگر نابسامان شد. در چهارم صفر ۱۳۲۶ ق (۱۲۸۷ ش) محمد رضا خان قوام الملک به ضرب گلوله نعمت الله بروجردی از اعضای انجمن‌های مخفی کشته شد. نعمت الله بروجردی قاتل قوام که از جیبش کاغذی به مضمون فدایی شماره ۱۴ نعمت الله بروجردی بیرون آوردند، نوکر معتمد دیوان بوده و شایعه گردید که قتل قوام به دستور انجمن اسلامی انجام گرفته است. این حادثه فارس را بیش از پیش ناآرام ساخت. [۷۰] لذا وزیر مخصوص جای خود را به مسعود میرزا ظل السلطان داد. وی از ۱۴ ربیع الاول ۱۳۲۶ تا ۲۳ جمادی الاول همان سال در این سمت بود و با توجه به اختلافی که بین او و محمد علی شاه وجودداشت، وی خود را به مشروطه خواهان نزدیک کرد و حتی مشروطه خواهان لقب مختار ثانی را نیز به او دادند. [۷۱] آوازه ستمگری ظل السلطان و همچنین طرفداری او از مشروطه خواهان اوضاع را آرام کرد، پسران قوام الملک به خارج از کشور تبعید شدند واکبر میرزا صارم الدوله ایلخانی خمسه را به دست گرفت. این دوره ۳۹ روزه نیز سپری شد تا فارس در استبداد صغیر شاهد حوادث سخت‌تری باشد. [۷۲] البته با افول قدرت خاندان قوام در زمان فرمانفرمایی ظل السلطان، در آستانه استبداد صغیر کفه ترازوی قدرت به سودمشروطه خواهان و ایل قشقایی، به ویژه ایلخان آن صولت الدوله سنگین‌تر شد ودراین دوره صولت الدوله تسلط خود را بر بسیاری از طوایف ایل قشقایی و نواحی گوناگون فارس گسترش داد. [۷۳]
اما با به توپ بسته شدن مجلس توسط لیاخوف روسی به دستور محمد علی شاه در ۲۳ جمادی الاول ۱۳۲۶ اوضاع فارس بیش از پیش آشفته تر شد. ظل السلطان مستبدترین چهره قاجاری که بنا به مصالح شخصی با مشروطه خواهان همراه شده بود در روز غلبه محمد علی شاه بر مجلس از مقام خود عزل شد و آصف الدوله به جای وی در شعبان ۱۳۲۶ ق (۱۲۸۷ ش) وارد شیراز گردید. [۷۴] این واقعه و شروع دوره استبداد صغیر در جریان مشروطه خواهی فارس تأثیر فراوانی داشت و قیام سید عبدالحسین لاری به اوج خود رسید. اولین واکنش سید ارسال تلگراف‌ها ونامه‌های مکرر به طرفدارای از مشروطه خواهان و محکوم نمودن عمل محمدعلی شاه بود واولین دسته چریکی لارستان به بندرعباس و بوشهر اعزام شد. [۷۵]
چون بیم آن می‌رفت که سید عبدالحسین لاری با گروهی که گرد خود جمع کرده بود رهسپار شیراز گردد و به یاری مشروطه خواهان شهر را تصرف کند، پس دولتی ها و آصف الدوله حاکم فارس مصلحت دانستند که برای جلوگیری ازحرکت آنان اردویی به ریاست نصرالدوله سالار سلطان برادر قوام تشکیل دهند و او را مأمور لار و سرکوبی سید نمایند. وی مدت ۱۶ روز به غارت اموال و کشتن مردم لار پرداخت این اقدام نصرالدوله یکی از دژخیمانه‌ترین اقدامات بود و باعث آشفته تر شدن اوضاع شیراز گردید. [۷۶] در این حوادث از صولت الدوله و ایل قشقایی حرکتی مشاهده نشد. در این باره نجفی شبانکاره می‌نویسد: «هیچ مدرکی دال بر طرفداری صولت الدوله از مشروطه خواهان دراستبداد صغیر وجود ندارد ولی مدارکی دال بر عدم همکاری و کناره‌گیری از صحنه سیاسی فارس در این دوران وجود دارد. [۷۷] صولت سیاست سکوت وانتظار و بی‌طرفی در پیش گرفته و سرگرم تثبیت موقعیت خویش در ایل قشقایی بوده[۷۸] شیوه‌ای که صولت الدوله در پیش گرفت چند دلیل داشت: صولت الدوله فردی باهوش و زیرک و سیاستمداری آگاه به زمان خود بوده ودر تصمیم‌گیری‌های سیاسی همیشه محتاط عمل می‌کرد. او که به حوادث پیرامون خود به دیده سیاسی نگاه می‌کرد از بروز اختلاف در بین انقلابیون فارس و چند دستگی بین آنان نگران بود به علاوه او در درون ایل، رقبای جدی داشت و بیشتر درگیر و گرفتار مبارزه با این رقبا بود و نسبت به مسائل فراتر از ایل خود تا حدودی بی‌تفاوت بودتا اینکه علمای نجف اشرف طی تلگرافی از ایشان خواستندتابی‌تفاوتی را کنار گذاشته و به صف مشروطه خواهان بپیوندند. به درخواست علما، صولت الدوله به صف مشروطه خواهان پیوست و مشروطه خواهان در فارس تقویت گردیدند. [۷۹] متن نامه علمای نجف به صولت الدوله در روزنامه حبل المتین کلکته درج شده که نظر به اهمیت این نامه، عین آن در ذیل آورده می‌شود: «… انشاءالله ایام عزت قرین صحت و همواره در خدمت به ملت عزیز خود و نگهداری فقرا و ضعفا مؤید بوده باشید جماعتی از اهالی لار به زیارت مشرف شده نهایت شکایت و تظلم از ناامنی راه تمام بنادر و آن اطراف از گراش و عوضی و نفرد و دولتخانی و عرب و بهارلو و غیره و غیره دارند و مکاتیب دیگر هم از اهالی آن صفحات در موافقت شکایت شان همراه دارند. و معلوم می‌شود که صفحه فارس مطلقا هنوز مغشوش است و بعد از این همه زحمات در بسط اساس مشروطیت و تحصیل آسایش رعیت و بودن مثل جناب جلالتمآب اجل عالی در آن صفحه این قسمها مأمور نبود، و بعد از آن صدمات وارده بر لاری‌های بیچاره جایز است که باز در ایذاء اشرار باشند و راه آمد و شدشان به واسطه اشرار مسدود گردد و خودشان بی آذوقه بمانند، حال موقع همت و حمیت است که داد بیچارگان برسید و بلاد و طرف آنها را تأمین فرمائید و نیک نامی دنیا و آخرت برای خودبگذارید، امیدوارم به طوری که خودتان از ناامنیت و استیصال لاریها را می‌دانید. بیچاره ها را راحت فرمائید مخصوصاً این توجه و محبت را از جناب اجل عالی خواهشمندم و دعای تأیبه و نصرت وجود محترم را در عهده خود می شمارم، امیدوارم خبر امنیت آن صفحه و رضایت عالی قریباً برسد و زیاده تر برای وجود شریف دعا کنم. زیاده چه زحمت دهم خواطر شریف از همه مراتب واقف. السلام والسلام علیکم من الاحقر محمدکاظم خراسانی. [۸۰] (پیوست شماره )
به دنبال این درخواست، او (صولت الدوله) حجت را برخود تمام دانست و در سال ۱۳۲۷ ق اعلام آمادگی جهت اعزام ۱۲ هزار سوار به کمک مشروطه خواهان کرد و بدین گونه مجدداً وارد صحنه حوادث فارس گردید. [۸۱] با وجود این، درحالی که در ایالتی همچون آذربایجان، گیلان واصفهان مشروطه خواهان در تدارک حمله به تهران بودند و در شهرهای دیگر نیز فعالیت‌های گسترده‌ای از جانب مشروطه خواهان دیده می‌شد، در ایالت فارس رفته رفته فعالیت مشروطه خواهان فروکش کرد و با بازگشت پسران قوام الملک به شیراز جبهه مستبدین تقویت شد. [۸۲] قوامی ها تلاش کردند با پشتیبانی آصف الدوله، حاکم وقت، اعتبار و قدرت پیشین خود را به دست آورند. در نتیجه با تظاهر به مشروطه خواهی و اغفال و جلب برخی از سران مشروطه، انجمن ایالتی تأسیس کردند. [۸۳] آنان همچنین کوشیدند با جلب نظر صولت الدوله و دعوت از وی برای حضور در انجمن، صولت الدوله را از صف مخالفان خود یعنی مشروطه خواهان خارج کنند، اما صولت الدوله با هوشیاری دعوت آنان را نپذیرفت و تلاش قوامی ها بی‌نتیجه ماند. [۸۴] همچنین آصف الدوله قشقایی‌ها و سید عبدالحسین لاری را به منظور مقابله با اقدامات قوامی‌ها، به شیراز فراخواند و در پی آن حدود دو هزار تفنگچی قشقایی وارد شهر شدند. [۸۵] در این میان صولت الدوله درمنطقه ییلاقی ایل قشقایی به سر می‌برد با ارسال تلگرافی به شیراز ضمن تقبیح اقدامات قوامی‌ها در رابطه با قتل عام لار و ایجاد اغتشاش در شیراز اعلام کرد: «… چنانچه از طرف نواب امام زمان (عج) حکم به بنده شده است که املاک و علاقه جات آنها (قوامی‌ها) را ضبط وانتقام مسلمانان را از ایشان بخواهم واینک از سر حد (منظور منطقه ییلاقی، سر حد ایلخانی قشقایی در سمیرم واقع بود) حرکت کردم به عزم انجام این خدمت، شهر می‌آیم و به برادران عزیز خود اطلاع می‌دهم که هر کس با بنی قوام اتفاق کند و همراهی کند به حکم نواب امام زمان (عج) حزب کفار است و با آنها هم همان معامله خواهد شد.» [۸۶]
به نظر می‌رسد علت این جهت گیری‌ صریح صولت الدوله، نگرانی وی از انتشار شایعه انتصاب علاءالدوله به حکومت فارس بوده است. زیرا علاءالدوله با قوامی ها رابطه‌ای دوستانه و با صولت الدوله رابطه‌ای خصمانه داشت. اوضاع بحرانی شیراز سبب شد تا آصف الدوله که امیدی به برقراری آرامش در شهر نداشت در ۲۳ جمادی الثانی، استعفای خود را از حکومت فارس اعلام کند. [۸۷] در حالی که انتظار می‌رفت برای برقراری آرامش در شیراز، ظل السلطان به حکومت فارس منصوب شود، با واقعه فتح تهران در ۲۷ جمادی الثانی و تغییر اوضاع سیاسی کشور، اعضای دولت جدید و از جمله بختیاری‌ها از پذیرفتن ظل السلطان برای این سمت خودداری و علاء الدوله را به حکومت فارس منصوب کردند. [۸۸]
انتشار این خبر، اعتراض گسترده مشروطه خواهان را در شیراز در پی داشت و با تعطیلی بازار، شهر بیش از پیش ناآرام شد. از سوی دیگر، صولت الدوله با حرکت از قمشه (شهرضا فعلی) به سوی شیراز[۸۹]و اعزام افراد خود به آباده درصدد برآمد تا مانع ورود علاءالدوله به فارس شود. [۹۰]
استبداد صغیر با حرکت دو اردو به سمت تهران و فتح پایتخت خاتمه یافت. اردوی جنوب تحت سرپرستی سردار اسعد بختیاری که به انگلیسی‌ها تمایل داشت و اردوی شمال (گیلان) تحت سرپرستی سپهسالار تنکابنی که متمایل به روسها بود، تلاش‌هایی چند انجام شد تا صولت الدوله نیز دراین لشکرکشی شرکت کند ولی وارد کار نشد. [۹۱] به روایتی مشروطه خواهان، قبل از آنکه بختیاری‌ها قصد حرکت به سوی اصفهان راداشته باشند، تصمیم داشتند که از ایلات قشقایی و شاهسون کمک بخواهند اما به سبب دوری این ایلات از اصفهان از چنین درخواستی صرفنظر کردند و درعوض از ایل بختیاری کمک خواستند. [۹۲]
به دنبال فتح تهران و پیروزی مشروطه خواهان، بختیاری‌ها در سایه حمایت از آزادی خواهان و به خاطر اقدام انقلابی در فتح تهران و اصفهان، موقعیت ممتازی به دست آوردند و اساس حکومت به دست آنان افتاد. همچنین کشف نفت در قشلاق‌های بختیاری‌ها در خوزستان نیز سبب شد تا دولت انگلیس دوستی دیرینه خود را با آنها مستحکم کند. [۹۳]
بختیاری‌ها با رقابت دیرینه‌ای که با قشقایی ها داشتند و در این زمان در مرکز قدرت ایران قرار گرفته بودند، فارس برای آنها اهمیت اساسی داشت تا با بهره گرفتن از فرصت به دست آمده رقیب سنتی ایلی خویش را از صحنه خارج کنند. از سوی دیگر قشقایی‌ها به طور کلی و ایلخانی به خصوص از ارج و مقامی که بختیاری‌ها در اثر وقایع اخیر به دست آورده بودند، احساس نارضایتی می‌کردند چون خود را هم از نقطه نظر شجاعت و هم تعداد از آنها برتر می‌دانستند. [۹۴] قشقایی‌ها گذشته از این بر موقعیت مالی بختیاری‌ها غبطه می‌خوردند چرا که سران بختیاری اکنون مجاز هستند مالیات‌هایی که در منطقه آنها جمع آوری می‌شود نزد خود نگاه دارند و نیز به دلیل مسئولیت‌های تازه نظامیشان بخشی از بودجه نظامی را به خود اختصاص داده‌اند. [۹۵]
بختیاری‌ها برای درهم شکستن قشقایی‌ها و اقتدار ایلخانی آن، صولت الدوله ، متوجه رقیب محلی آنان یعنی قوامی ها شدند[۹۶] و از طرف دیگر قوامی‌ها با مشاهده این اختلاف بین دو قبیله (قشقایی – بختیاری) و با آگاهی از شرایط و بهره‌گیری از سیاست فرصت طلبانه خویش به بختیاری‌ها نزدیک شدند و این رویداد سبب به وجود آمدن طنز تاریخی شد: قوامی‌های محافظه کار و طرفدار مستبدین در چرخشی ۱۸۰ درجه‌ای به جرگه مشروطه خواهان پیوستند. دراین حال انگلیسی‌ها که منافعشان ایجاب می‌کرد از بختیاری ها حمایت کنند، روابطشان بیش از پیش با صولت الدوله روبه وخامت نهاد[۹۷] مسائل مزبور سبب شد تا صولت الدوله از انزوای سیاسی خود خارج شود و مقاومت جدی را به مماشات ترجیح دهد ودرجهت گیری‌های سیاسی ملی – منطقه‌ای شرکت کند . وی در موضع گیری خود علیه ائتلاف جدید (بختیاری- قومی- انگلیسی) به مخالفت با حکام بختیاری و تلاش برای بی‌اعتبار کردن آنان پرداخت و در نخستین اقدام با انتصاب علاءالدوله به حکومت فارس مخالفت کرد و اعلام کرد که تحت هیچ شرایطی اجازه ورود این شخص را به مرکز منطقه نخواهد داد. هنگامی که حکومت مرکزی از درخواست صولت الدوله سرباز زد او اعلام کرد که قصددارد در شیراز مجلس ملی برپا سازد. از این رو به اتفاق سید عبدالحسین لاری یکی از مخالفان سرسخت حبیب الله خان قوام الملک در لارستان، وعده‌ای از جنگجویان قشقایی به سوی شیراز حرکت کرد[۹۸] سر جرج بارکلی وزیرمختار بریتانیا تعداد این نیروها را ده هزار نفرذکر کرده است. [۹۹] این اقدام صولت الدوله ، دولت بریتانیا ، بختیاری‌ها، حبیب الله قوام الملک، آصف الدوله، حاکم سابق فارس که هنوز ایالت را ترک نگفته بود و حتی روسیه را به وحشت انداخت. بدین سان آنان در یک همکاری بی‌سابقه به مقابله مشترک با مشروطه خواهان و صولت الدوله پرداختند و با فشار علمای بزرگ از پیوستن سید لاری به صولت الدوله جلوگیری کردند.علاوه بر این انگلیسی‌ها نیروهای خود را که در بوشهر مستقر بودند راهی شیراز کردند.
اقدامات اخیر صولت الدوله انتقاداتی را برانگیخت. شعبه انجمن مدینه مرکزی که در تهران مستقر بود ضمن سرزنش وی به سبب بی‌تفاوتی در دوران استبداد صغیر، وی را از سیاستی که در پیش گرفته بود برحذر داشت.[۱۰۰] روزنامه حبل المتین کلکته که این مطالب را منتشر می‌کرد در یادداشتی با انتقاد از بی تفاوتی صولت الدوله دردوران استبداد صغیر در برابر حکومت محمد علی شاه افزود: «خوب است جناب صولت الدوله به همان قدر نیکنامی که ایشان حامی استبداد گفته نمی‌شود قناعت فرمایند، چنانچه در اصلاح کارها اقدام نکرده‌اند در خرابی هم قدم نزنند.» [۱۰۱]
در واکنش به این نوشته‌ها، صولت الدوله در یادداشت مفصلی به روزنامه حبل المتین از انتشار چنین مطالبی درباره وی، گلایه کرد. خدمات خود را در راه وطن و اهداف مشروطیت برشمرد. وی اقدامات خود را بر اساس احکام آیات نجف خواند که به منظور احقاق حقوق مظلومین لارستان وانتقام از عاملان این ظلم انجام شده است. وی همچنین افزود: «صریحاً عرض می‌کنم بنده از این اوضاع شخصاً به قدر جوی وحشت ندارم وبه فضل الله تعالی برای بنده ضرری نخواهد داشت، تمنای ریاستی هم ابداً ندارم، درد من، درد وطن، عشق من عشق وطن و فریاد من فریاد هموطنان است. [۱۰۲] وی در پایان یادآوری می‌کند: «کسی که از بدو این اساس مقدس اجرای مشروطیت را به جان خرید و ۲۰۰ نفر جوان عزیز خود را به کشتن داده، تحصیل شرف نمود به آسانی شرف خود را از دست نخواهد داد و به وطن فروشی، بدنامی تاریخی را برای خود و خانواده خود جلب نخواهد کرد. [۱۰۳]
ارسال این نامه سبب شد تا روزنامه حبل المتین در یادداشتی، ضمن تقدیر از اقدامات وطن خواهانه صولت الدوله، هدف خود را از انتشار این یادداشتها جلوگیری از به دست دادن بهانه برای دخالت بیگانگان در امور کشور و کمک به حکومت مرکزی برای برقراری امنیت بیان کند. همچنین از صولت الدوله درخواست شد: «اولیای دولت را در رفع هرج و مرج کمک نمایید و سزای خائنین (خاندان قوام) و اجرای احکام علما را به موقع دیگر یا به عهده اولیای دولت گذارید. [۱۰۴]
در این زمان آیت الله خراسانی و آیت الله مازندرانی نیز تلگرافی خطاب به صولت الدوله ارسال کردند. آنان ضمن تقدیراز «حمیت دینی» وی درخواست کردند به منظور جلوگیری از تحریک بیگانگان برای دخالت در امور مملکت و از بین بردن بهانه آنان با حکومت مرکزی همکاری کند و مجازات مرتکبین شنایع سابقه را به حاکم مقتدری که به زودی به شیراز خواهد آمد و به اصول مشروطیت عمل خواهد کرد بسپارد. [۱۰۵]
صولت الدوله در پاسخ به آیت الله خراسانی نوشت: «چون به اقتضای اسلامیت تکلیف خود را اطاعت صرف می‌داند، مظلومین را به فرموده آن ذات مقدس مطمئن ساخته… [۱۰۶]
هنگامی که تلگراف صولت الدوله به نجف رسید، آیت الله خراسانی وفات کرده بود و فرزند ایشان آیت الله مهدی خراسانی به صولت الدوله می‌نویسد: «بر حسب وعده که حضرت آیت الله روحنا فداه داده‌اند احقاق حقوق مظلومین لارستان و اطراف [داده خواهد شد][۱۰۷].
صولت الدوله همچنین در ملاقاتی که با کنسول انگلیس داشت، اعلام کرده که قصد به دست گرفتن حکومت را ندارد و فقط با حکومت علاءالدوله مخالف است و دوست ندارد که قوام الملک به شیراز برگردد. او که اکنون تمام نظرها را به سوی خود جلب کرده بود،در اطلاعیه‌ای اعلام کرد که طبق خواهش علما و برای اجرا نمودن قوانین مجلس و انجام انتخابات و تشکیل انجمن و خاتمه دادن به ظلم، وارد شیراز خواهد شد.[۱۰۸] اما زمانی که دولت مرکزی حکم علاء الدوله را لغو کرد، صولت الدوله نیز دست از مقاومت خود برداشت و با یک موفقیت شیرین در مقابل رقبای قدر، درس خوبی به انها داد و قشقایی‌ها قدرت برتر خود را حفظ کردند و برای حسن نیت به سهام الدوله، حاکم جدید فارس که به جای علاءالدوله انتخاب شده بود، روی خوش نشان دادند.[۱۰۹] اما سهام الدوله که به صلاحدید وزیر داخله، سردار اسعد انتخاب شده بود با قوامی ها همدست شد و نصرالدوله قوامی را نایب الحکومه کرد. با این اوصاف، سهام الدوله نیز به دلیل ناتوانی ذاتی در اداره امور، نتوانست در حل مشکلات پیچیده فارس تحولی ایجاد کند. ناتوانی سهام الدوله دولت انگلیس را متقاعد ساخت که برای کنترل اوضاع فارس، ناچار است دست نیاز به سوی صولت الدوله وایل قشقایی دراز کند. سر جرج بارکلی سفیر انگلیس در ایران می‌نویسد: «به نظر می‌رسد که آرامی اوضاع فارس به خواست واراده صولت الدوله قشقایی بستگی دارد.»[۱۱۰] سرانجام در این گیرودار سهام الدوله در محرم سال ۱۳۲۸ ق استعفا داد و سردار اسعد بختیاری تلاش کرد تا اولین جرقه درگیری داخلی را در ایل قشقایی با تحریک احمد خان ضیغم الدوله علیه صولت الدوله بزند. زیرا قدرت صولت برای سردار اسعد بسیار نگران کننده بود در واقع علت درگیری سردار اسعد بختیاری با صولت الدوله به دلیل تعارضات سیاسی میان این دو ایل بود. چون سردار اسعد بلافاصله پس از کسب قدرت تلاش‌های خود را برای بیرون کردن رقیب دیرینه‌اش صولت الدوله از صحنه سیاسی فارس آغاز نمود. در این جریانات، صولت الدوله در مقابل برادر ناتنی خود ضیغم الدوله قرار گرفت. او همچنین با حامی قدرتمندش، محمد علی خان کشکولی و ایاز کیخا کلانتر قدرتمند دره شوری درافتاد. بنابراین وقتی سردار اسعد، ظفرالسلطنه را در سال ۱۳۲۸ ق برای حکومت فارس فرستاد، ضیغم الدوله برادر و رقیب صولت الدوله نیز به عنوان ایلخان ایل قشقایی با او همراه بود. [۱۱۱] با وجود این صولت الدوله بر ضیغم الدوله غلبه کرد و او را به بختیاری فراری داد[۱۱۲]و به فکر مقابله با قدرت روزافزون بختیاری ها در تهران افتاد و توانست حمایت محمد ولی خان تنکابنی ، سپهدار اعظم و وزیر داخله را به دست آورد ودر سایه حمایت سپهدار اعظم بود که والی فارس ظفر السلطنه نفوذ صولت الدوله را گسترش داده و حکمرانی کازرون، دشتی و دشتستان و نیز مسئولیت امنیت راه شیراز- بوشهر را به او سپرد و حکمرانی بعضی از شهرهای فارس را به بستگان وی سپرد. هر چند حکومت بنادر خلیج فارس که به صولت الدوله واگذار شده بود با اعتراض مقامات انگلیسی این انتصاب لغو شد[۱۱۳] اما باز هم قدرت صولت الدوله در سایه حمایت سپهدار اعظم، در فارس گسترش یافت. [۱۱۴]
صولت الدوله در مقابل حمایت سردار اسعد و جناح حاکم برایل بختیاری از صیغم الدوله، برای احراز مقام ایلخانی و دخالت در امور فارس با جناح مخالف سردار اسعد درداخل ایل بختیاری وارد مذاکره شد و سرانجام پس از مذاکراتی بین علمای اصفهان و گروهی از خوانین بختیاری نظیر امیر مفخم و سردار اشجع توانست آنها را به سوی خود جلب کرده و با آنها علیه سردار اسعد متحد شود. [۱۱۵] علاوه بر این، صولت الدوله حامیان دیگری نیز داشت از جمله وزیر داخله شاهزاده عبدالحسین میرزا فرمانفرما که در واکنش به تحریکات سردار اسعد جهت عزل صولت الدوله از مقام ایلخانی قشقایی، از مقام وزارت داخله استعفا داد. همچنین اکثر مردم جنوب و قشقایی‌ها نیز خواهان ادامه ایلخانی‌گری صولت الدوله بودند. [۱۱۶]
واگذاری حکومت بخشی از بنادر جنوب و همچنین مسئولیت برقراری امنیت جاده شیراز – بوشهر به صولت الدوله موجب شد که قدرت وی بیش از پیش افزایش یابد[۱۱۷] و بختیاری ها که از موقعیت صولت الدوله نگران بودند، به تکاپو افتادند تا با امضای قرارداد اتحادی با خاندان قوام الملک و همچنین اقدام برای به قدرت رساندن ضیغم الدوله وی را از گردونه سیاسی جنوب ایران خارج کنند. [۱۱۸] این اقدامات بختیاری ها ودخالت آنان درامور فارس و خوف و بیم عمومی از تسلط آنان بر کشور و حمایت‌های انگلیس از بختیاری‌ها صولت الدوله را بر آن داشت تا دست به اقدامی مؤثر بر ضد آنها بزند. [۱۱۹] او با شیخ خزعل، رئیس ایل عرب خوزستان و سردار اشرف والی پشتکوه پیمان اتحاد بست که این اتحاد سه گانه به «جمعیت جنوب» شهرت یافت که اقدامی قبیله‌ای و مهم بود. آنها هدف خود را حفاظت و حمایت از مجلس مقدس شورای ملی قلمداد کردند، اما هدف عمده آنها مقابله با قدرت بختیاری ها بود که در متن هیچ اشاره ای به آن نشده بود. [۱۲۰]
پس از آنکه این پیمان (اتحاد نامه) توسط معاون الممالک، منشی مخصوص صولت الدوله، به امضای شیخ خزعل و سردار اشرف رسید، معاون الممالک عازم عتبات عالیات شد. [۱۲۱] هدف وی از این مسافرت که در لوای زیارت قبور ائمه انجام شد، این بود که معاهده اتحاد سه گانه را به تأیید آیات نجف برساند. [۱۲۲] یعنی به اقدامات سیاسی خود وجهه شرعی دادند. [۱۲۳] آیت الله محمد کاظم خراسانی پس از رؤیت معاهده مزبور، با قید توضیحی در ماده ۶ و اصلاح ماده ۵، آن را تأیید کرد. وی همچنین توصیه کرد که پس ازمذاکره با مجلس و وزارت جنگ، هیئت اتحادیه جنوب نیروی نظامی برای یاری حکومت مرکزی تشکیل دهد و به تهران اعزام کند. [۱۲۴]
صولت الدوله عین سواد اتحاد نامه را به تهران برای حاج محمدکریم خان کشکولی، نماینده ایل قشقایی در مجلس شورای ملی نیز تلگراف کرد تا به نظر اعضای مجلس و حضرت اشرف رئیس الوزراء برسد که عین مضمون تلگراف به نقل از روزنامه حبل المتین در ذیل آورده می‌شود: «… آقای حاج محمد کریم خان وکیل محترم قشقایی – چون حب وطن و حصول مقصود مقدس مشروطه همه وقت در کانونم جریان دارد و مجلس مقدس امروز محتاج حامی است معاهده رؤسای جنوب در خدمت به وطن نموده‌اند عین مضمون آن مخابره شده به نظر مبارک اعضای محترم مجلس مقدس و حضرت اشرف رئیس الوزراء برسانید. کپیه هم به جراید بدهید. - اسماعیل قشقایی. ( پیوست شماره )
صورت معاهده مذکور
… (ماده اول) حفظ وطن عزیز بر هر فرد از افرادایرانیان لازم است ، این خادمان وطن فرض ذمه خود دانسته و عهد نمودیم تا آخرین دقیقه امکان با تمامی قوای خداداد خودمان درحفظ استقلال مملکت ایران بکوشیم که ذره قصور نورزیم .
(ماده دوم) در اکمال و بقای مشروطیت باید لازمه اتحاد را به عمل آورده از هیچ گونه فداکاری خودداری ننمائیم تا مشروطه صحیح در مملکت ایران رواج گیرد و پایدار بماند.
(ماده سوم) چون حصول امنیت برای مملکت از واجبات اولیه ونخستین شرط وطن پرستی است لذا این خادمان ملت و وطن متعهد شدیم هر کس در حدود سامان خود آسایش و امنیت فراهم بیاورد تا تجارت داخله و خارجه محفوظ و روابط بین المسلمین مصون بماند و ابنای وطن عزیز و تبعه خارجه در مهد امان و امن زندگی نمایند و اولیای دولت و ملت بتوانند آسوده خاطر در رواج مشروطیت و حفظ استقلال ایران بکوشند.
(ماده چهارم) چون عمده مقصود از این اتحاد و حفظ استقلال مملکت و اجرای وظایف مشروطیت ایران سات لهذا هر کس از رؤساء و اکابر ایران به همین عقیده باشند و طالب اتحاد صادقانه با این هیئت که موسوم به هیئت اتحادیه است بشوند با کمال توقیر واحترام خواهیم پذیرفت .
(ماده پنجم) هیئت اتحادیه در حفظ شرف و منافع مقام یکدیگر حتی الامکان متعهد و دراین باب ذره قصور نتوانند ورزید .
(ماده ششم) هیئت اتحادیه خود را حامی و ناظر مجلس مقدس دارالشورای ملی شیدالله ارکان اعلام می کند ، به این معنی که اعضای محترم مجلس مقدس از این به بعد خود را دارای یک قوه عظیمه دانسته به فراغ بال بدون ملاحظه از احدی در منافع عامه ملی و مملکتی آراء خود را اظهار فرموده در وظایف و تکالیف خود قصور نورزد ، احیاناً هر کس را مغرض و مخالف یا به عنوان طرفداری بشناسند بی‌ترس و واهمه اظهار داشته ودر صورت صدق و نبوت در صدد طرد و رفع او برآیند و این خدمان وطن در تقویت مجلس مقدس خود را ذمه وار خواهیم دانست . [۱۲۵] ( صولت الدوله سردار عشایر ) ( معز السلطنه سردار ارفع ) ( غلامرضا سردار اشرف )
این اتحاد برای اهداف انگلیس در جنوب خطر عظیمی بود[۱۲۶] زیرا تبدیل شدن قشقایی‌ها از قدرت منطقه به قدرتی کشوری تهدید جدی منافع انگلیس در ایران بود . لذا پس از تشکیل اتحادیه جنوب ، انگلیسی‌ها با آن مخالفت کردند و برای مهار آن با شیخ غزعل که از عوامل انگلیس در منطقه بود وارد صحبت شدند و به او تذکر دادند که اگر دست از این پیمان برندارد ، حمایت انگلیس را از دست خواهد داد[۱۲۷] و او را تحت فشار قرار دادند و پس از مکاتبات فراوان شیخ خزعل اعتراف کرد که رابطه او با صولت الدوله از مکاتبه فراتر نرفته. [۱۲۸] به هر حال دولت بریتانیا پس از این اقدامات دیپلماتیک و تهدیدات به شیخ خزعل وعده داد که در صورت امکان سردار اسعد را وادار به استعفا خواهد کرد تا مانع هر گونه ناآرامی در منطقه شود. در مقابل شیخ خزعل نیز قول داد که در این ماجرا دخالت نکند . [۱۲۹] خطر وقوع درگیری احتمالی زمانی برطرف شد که بر اثر فشار انگلیس سردار اسعد هنگام ترمیم کابینه از وزارت کشور به وزارت جنگ منتقل شد . [۱۳۰] در پی آن با خروج شیخ خزعل از اتحاد جنوب عملاً این اتحاد فرو پاشید . [۱۳۱]
پس از خروج شیخ خزعل از اتحادیه ، رقابت صولت الدوله و بختیاری‌ها به شدت افزایش یافت و سردار اسعد که برای جایگزینی ضیغم الدوله به جای صولت الدوله تلاش می‌کرد ، صولت الدوله نیز در مقابل ، تعداد ۳۰۰ سوار جهت کمک به خوانین مخالف سردار اسعد به سوی اصفهان فرستاد . علاوه بر این طی مخابره تلگرافی به تهران اعلام داشت که قصد دارد با نیرویی جهت انتقام از قاتلین سید عبدالله بهبهانی و در حمایت از علامی اعلام راهی مرکز شود[۱۳۲] همچنین او تأکید کرد برای این کار حکم جهاد علمای نجف را نیز دریافت کرده است . [۱۳۳] سردار اسعد نیز دستور حرکت دو هزار سوار بختیاری برای مقابله با قشقایی‌ها به اصفهان صادر کرد . [۱۳۴]
اما این اقدامات مانوری بیش نبود و در نهایت بدون درگیری خاتمه یافت[۱۳۵] و صولت الدوله همچنین اعلام کرد که دیگر سردار اسعد را به وزارت نمی‌پذیرد . [۱۳۶] سرانجام پس از مذاکرات مفصل بین طرفین، یعنی صولت الدوله و بختیاری ها، با وساطت علمای اصفهان ، قرارداد صلحی بین آنان منعقد شد. طبق این قرارداد، بختیاری‌ها در اصفهان و … (ص ۱۸۰ انقلاب مشروطیت در فارس)
پس از عزل ظفر السلطنه و انتصاب دو نایب الایاله ناموفق، سرانجام حبیب الله قوام الملک نایب الایاله فارس شد. در این زمان به علت ناتوانی قوام، کنترل اوضاع از دست رفت و هرج و مرج و ناامنی در راه‌های تجاری بالا گرفت. این وضعیت باعث نگرانی انگلیسی‌ها شد و اتهام این ناامنی را به قشقایی‌ها منسوب کردند. البته به نظر می‌رسد این اتهامات به صولت الدوله و ایل قشقایی در راستای سیاست انگلیس در حمایت از بختیاری‌ها بود که به اجرا درمی آمد و پایه و اساس چندانی نداشت. در نتیجه انگلیسی‌ها در اکتبر ۱۹۱۰ (شوال ۱۳۲۸) طی یادداشتی به دولت اعلام کرد که اگر تا سه ماه نظم در جاده‌ها حکمفرما نشود دولت انگلیس یک قوای محلی با ریاست افسران انگلیسی در جنوب ایران تشکیل خواهد داد. در نتیجه این تهدید دولت مرکزی که وقت کمی برای انجام این کار داشت به صولت الدوله پیشنهاد ایجاد نظم در راه ها و حکمرانی کمارج و ممسنی را نمود که وی در قبال دریافت ماهانه هزار تومان متعهد شد که امنیت جاده جنوب را حفظ کند و اظهار امیدواری کرد که «به همین ترتیب مطمئن باشید که هیچ وقت کار این راه عیب نخواهد کردمگر اینکه طایفه بویراحمدی که سالهاست تمام فارس را تخت و تاز کرده اندو هیچ معلوم نیست که اینها دردست بختیاریهاهستندیا در دست ایالت فارس ، آنها شایدراه را بعد ازیک مدتی بتوانندمغشوش نمایند،والا همه قسم اطمینان از بابت این راه حاصل است»
پس از اینکه دولت ایران با صولت الدوله بر سر حفظ امنیت جاده شیراز – بوشهر به توافق رسید شاهزاده ظفر السلطنه را که به حمایت از ضیغم الدوله، رقیب صولت الدوله ، پرداخته بود از حکومت فارس عزل ساخت. [۱۳۷]
و به صولت الدوله اطمینان داده شد که به هیچ وجه از ایل بختیاری سوء رفتاری نسبت به ایل قشقایی رخ ندهد. اما شادمانی صولت الدوله دیری نپایید، زیرا باز از قوام الملک خواسته شد «از هر حیث انتظامات آنجا را کاملاً حفظ و اطمینان دولت را به حسن کفایت خود نشان دهد»
در مقابل این تصمیم دولت، صولت الدوله نیز واکنش نشان داد، او در ابتدا، ضمن تلگرافی در ۷ شعبان ۱۳۲۸ به وزارت داخله، به اقدامات بختیاری‌ها اعتراض کرد و نیز افزود اگر قرار به خلع سلاح باشد چرا در مورد بختیاری‌ها که مقاصد شخصی‌شان بر همه واضح است اعمال نمی‌شود. علاوه براین قاتلین و محرکین شهادت آیت الله بهبهانی تعقیب ودستگیر نمی‌شوند اگر قشون لازم دارید ازمجاهدین و فدائیان ایلات بخواهید ودر پایان آمادگی ایل قشقایی را جهت مبارزه با زیاده خواهی بختیاری‌ها به اطلاع وزارت داخله رسانید. [۱۳۸]
صولت که از حکومت حبیب الله قوام الملک ناراضی بود دست به اقداماتی برای بی‌اعتبار ساختن او زد و حوزه اقتدار او را تنها به دروازه‌های شهر شیراز محدود ساخت و بدین ترتیب مجدداً اوضاع فارس ناآرام و امنیت جاده‌ها نیز دستخوش بی‌نظمی شد.
سرانجام حکومت مرکزی برای سرو سامان دادن به اوضاع نابسامان فارس، تصمیم گرفت یکی از حکام مقتدر خود را به ایالت فارس اعزام کند. از این رو، رضا قلی خان نظام السلطنه مافی[۱۳۹] به حکومت فارس منصوب شد. مهم‌ترین دلایل انتخاب نظام السلطنه در این دوره حساس این بود که وی املاک بسیاری در جنوب (منطقه خشت) داشت و علاوه براین، در آن منطقه دارای نفوذ بود. همچنین وی به علت حمایتش از اتحاد جنوب و رابطه خویشاوندی که با شیخ خزعل داشت[۱۴۰]و اینکه طرفدار صولت الدوله و حامی مشروطه خواهان بوده می‌توانست به حمایت و کمک سران اتحادیه جنوب به ویژه صولت الدوله امیدوار باشد. [۱۴۱]
از آغاز دوره مشروطیت، او دومین حاکمی بود که حامی انقلابیون و مشروطه خواهان بود. قبل از او حسین قلی خان از کرمانشاه عازم فارس شد ودر مسیر خود ابتدا با شیخ خزعل و سردار اشرف، دو تن از اعضای اتحاد جنوب ملاقات کرد و سپس به سوی بوشهر حرکت کرد و انقلابیون منطقه دشتی و دشتستان از وی استقبال کردند. صولت الدوله در کازرون به استقبال وی آمد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...