البته تاثیرات مواد تنها از طریق تحریک سیستم پاداش مغز نیست، بلکه راه ها و نواحی مختلفی در مغز به منظور اثربخشی عملکرد مواد وجود دارد، اما سیستم پاداش مهمترین آن ها است. اما اساس مکانیسم اثرگذاری مواد، تقلید آن ها از فرآیندهای شیمیایی طبیعی مغز است. این مواد با تداوم اثر خود عملکرد طبیعی سیستم شیمیایی مغز را مختل کرده و جایگزین آن ها می‌شوند، و همین امر علت بروز علائم ترک، در صورت محرومیت از مواد است (NIDA،۲۰۰۰). از دیگر تبیین‌های مطرح شده درباره‌ مکانیسم اثرگذاری مواد در مغز می‌توان موارد زیر را نیز یادآور شد:


گیرنده‌های عصبی: محققان ناقل‌ها و گیرنده‌های عصبی ویژه ای را شناسایی کرده‌اند که مواد از طریق آن ها اثرات خود را اعمال می‌کنند؛ از جمله گیرنده‌های افیونی مانند مو، کابا و دلتا. لذا کاهش فعالیت مواد افیونی درون زا مثل آندروفین‌ها، یا افزایش فعالیت آنتاگونستی مواد افیونی درون زاد، خطر ابتلا به وابستگی به مواد افزایش می‌دهند. حتی در موارد کارکرد طبیعی و میزان بهنجار انتقال دهنده‌های عصبی، سوء مصرف طولانی مدت یک ماده، منجر به تغییرات عملکرد طبیعی سیستم‌های درون زاد و وابستگی سیستم مغزی به ماده برون زاد جهت حفظ تعادل می‌شود. این فرایند می‌تواند مکانیسم پیدایش تحمل در دستگاه عصبی مرکزی باشد (کاپلان، سادوک و سادوک،۲۰۰۷).

مسیرها و انتقال دهنده‌های عصبی: انتقال دهنده عصبی مؤثر در پیدایش سوء مصرف و وابستگی به مواد، سیستم‌های شبه افیونی کته کولامین‌ها (به ویژه دوپامین) و گاما آمینو بوتریک اسید (GABA) هستند. نورون‌های دوپامینرژیک ناحیه تگمنتال شکمی به نواحی قشری و لیمبیک، به خصوص هسته‌ی آکومبنس کشیده می‌شوند. این مسیر در ایجاد احساس سرخوشی دخالت داشته و می‌تواند میانجی اصلی اثرات مواد مانند آمفتامین و کوکائین باشد. به نظر لوکوس سرولئوس (بزرگترین گروه نورون‌های آدرنرژیک) میانجی اثرات تریاک و ترکیب آن باشد. این مسیر را مدار پاداش مغزی می‌نامند (کاپلان، سادوک و سادوک،۲۰۰۷). شکل ۲-۲ مسیر انتقال دهنده های عصبی مؤثر در سوء مصرف مواد را نشان می‌دهد.



شکل۲-۲٫ مسیر انتقال دهنده های عصبی مؤثر در سوء مصرف مواد

۲-۳-۴-۴٫ عوامل عصب شناختی

از علایق ویژه روانشناسان عملکرد الکتروفیزیولوژیکی مغز است (لاورنس، ۲۰۰۲). در این راستا نظریات جدید در حوزه سبب شناسی اختلال سوء مصرف مواد بر فرایندهای عصبی و عملکرد سیستم مغزی توجه داشته اند. نظریات بیانگر این نکته است که مواد مختلف نورون‌های سیستم پاداش را به طرق مختلف تحت تاثیر قرار می‌دهند، و به دنبال آن تغییر اساسی در عملکرد سیستم مغزی ایجاد می‌کنند.

ماروین (۱۹۹۵)، یکی از مهمترین نظریات در این زمینه را تحت عنوان تئوری آبشاری بلوم در تبیین اختلال وابستگی به مواد مطرح می‌سازد.این تئوری معتقد است که نابهنجاری‌های ژنتیکی، شیمی اعصاب برخی افراد و به وسیله نوشیدن، خوردن یا هر دو ارضا می‌شود، در حالی که شیمی اعصاب بیماران وابسته به مواد آن ها را به سوی مارپیچ سخت هوس یا ولع مصرف مواد می کشاند. در این دسته از بیماران فرکانس‌هایEEG ویژه ای و به دنبال آن نورشیمی خاصی قفل شده یا به عکس به علت قفل شدن نوروشیمی خاصی، فرکانس‌های ویژه ای از امواج مغزی مختل می‌شوند. به علت این نابهنجاری این افراد قادر به درک و حس کردن تقویت در شرایط عادی آن گونه که افراد سالم هستند نبوده و تنها به وسیله مصرف مواد می‌توانند آن نوروشیمی قفل شده را فعال ساخته و احساس تقویت را دریافت کنند. این اختلال تحت عنوان سندرم فقدان تقویت نامگذاری شده و مطرح می‌شود که این سندرم ارتباط تنگاتنگی با نابهنجاری امواج آلفا- تتا ی مغز دارد (ماروین،۱۹۹۵). بهترین پیش‌بینی کننده عود مصرف در بیماران الکلی و سوء مصرف کنندگان و کوکائین، میزان افراطی فعالیت بتا بوده است (هاموند، ۲۰۰۶).

۲-۴٫ درمان وابستگی به مواد

بررسی‌ها حاکی از همایندی اختلال سوء مصرف مواد با سایر اختلالات روان شناختی و روان پزشکی بوده است (استاسی[۳۹]، گروبر[۴۰] و دبورا[۴۱]،۲۰۰۱). حتی بسیاری از مشکلات عمومی پزشکی به علت سوء مصرف الکل و مواد رخ می‌دهد. لذا درمان سودمند مواد مستلزم توجه به تمام ابعاد مشکل و به کارگیری درمان‌های جامع روان شناختی و روان پزشکی در کنار درمان‌های پزشکی باشد (هوبارد[۴۲] و مارتین[۴۳]، ۲۰۰۱).

شواهد حاکی از همایندی اختلال سوء مصرف مواد و با اختلالات اضطرابی (سونیفت[۴۴] و مولر[۴۵]،۲۰۰۱)، اختلالات افسردگی (لمان[۴۶]،‌ هوبارد و مارتین،۲۰۰۱)، اختلالات مرزی (زاراتی[۴۷] و توهن[۴۸]،۲۰۰۱)، اسکیزوفرنیا (لی[۴۹] و ملتزر[۵۰]،۲۰۰۱)، اختلالات شخصیت (اوتومانلی[۵۱] و آدینف[۵۲]،۲۰۰۱)، و نیز رفتار ضد اجتماعی و مشکلات یادگیری و رفتاری- توجهی در کودکی (کلارک[۵۳] و اسچید[۵۴]،۲۰۰۱) و حتی ناتوانی‌ها و مشکلات فیزیکی مانند اختلالات قلبی- عروقی (آلبانز[۵۵]،‌هارن[۵۶] و هوبارد،۲۰۰۱)، ایدز و ویروس نقص سیستم ایمنی (ویات[۵۷] و اسکوتنفلد[۵۸]،۲۰۰۱)، درد مزمن (هوبارد و ورکمن[۵۹]،۲۰۰۱) و اختلالات عصبی (وینستن[۶۰] و مارتین،۲۰۰۱) بوده است. با توجه ‌به این نتایج لزوم ارائه درمان در ابعاد مختلف روانی جسمانی برای بیماران سوء مصرف کننده بدیهی است.


۲-۴-۱٫ درمان‌های روان شناختی

شیوع اختلالات روانی در میان افراد وابسته به مواد افیونی بسیار بالا است. اختلالهایی مانند افسردی اساسی، افسرده خویی، شخصیت ضد اجتماعی و سایر اختلالات شخصیتی، اختلال اضطرابی، اختلال بیش فعالی و توام با نقش توجه در این افراد شایع است. تشخیص و ارائه درمان مناسب برای اختلال‌های روانی به بهبود وابستگی بیمار و به ویژه نگهداری فرد در درمان کمک می‌کند (بروکه[۶۱]،۲۰۰۴). در این حوزه چندین درمان روانشناختی پیشنهاد می‌شود:

۲-۴-۱-۱٫ درمان روان پویشی

امروزه، درمان روان پویشی، برخلاف گذشته به جای تأکید به تجارب دوران کودکی فرد، به مشکلات و تعارض‌های فعلی او و شناخت دفاع‌های فرد و آگاهی از ضعف‌ها و توانایی‌های ایگو تمرکز دارد. در این روش به مراجع کمک می‌شود تا به خود شناسی برسد و رشد کند و بتواند به مشکلات فائق آید، با وجود تاثیرات مثبت این روش در درمان تعداد محدودی از مبتلایان سوء مصرف کننده مواد قابلیت کاربرد را دارد (فرانسیس[۶۲]، ماک[۶۳]، بورگ[۶۴] و فرانکلین[۶۵]،۲۰۰۴).

۳-۴-۱-۲٫ شبکه درمانی

در شبکه درمانی، هدف فراهم کردن سیستم حمایتی لازم و کمک به تغییر تفکرات نادرست بیمار است؛ ‌به این منظور برخی از اعضای خانواده و دوستان فرد هم در روند درمان شرکت می‌یابند. اهدافی برای فرد تعیین می‌شود و تلاش افراد در رسیدن ‌به این اهداف است، احتمال عود به علت تداعی شرایط و موقعیت‌های مصرف و یا فرار از اضطراب، افسردگی یا فشار روانی زیاد است (گالانتر[۶۶]،۲۰۰۴).

۲-۴-۱-۳٫ درمان رفتاری، شناختی و انگیزشی

در درمان تلاش می‌شود تداعی‌های شکل گرفته پیرامون مصرف مواد برای فرد از بین برود. ‌به این منظور تلاش می‌شود شرایطی که در آن فرد مصرف ‌کرده‌است شناسایی و به بیمار کمک می‌شود تا از این موقعیت‌ها اجتناب کند تا بتواند با مشکلاتش به طور صحیحی کنار بیاید و رفتارهای مشکل آفرین را کنار بگذارد. این درمان سعی در ایجاد انگیزه های درونی در بیمار دارد (برنستین[۶۷] و همکاران،۲۰۰۵؛ کارول[۶۸]، بال[۶۹] و مارتینو[۷۰]،۲۰۰۴).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...