دانلود پروژه و پایان نامه | ۲-۶-۴-مدل مبتنی بر پذیرش اختلال اضطراب فراگیر (ABM) [۵۴] – پایان نامه های کارشناسی ارشد |
۲-۶-۴-مدل مبتنی بر پذیرش اختلال اضطراب فراگیر (ABM) [۵۴]
رومر و اورسیلو[۵۵] (۲۰۰۵) بر اساس مدل اجتناب تجربی[۵۶] هتز[۵۷] و همکاران و مدل اجتناب نگرانی (AMW) بورکوویک، مدل مبتنی بر پذیرش (ABM) را به شکل مقدماتی ارائه کردند. به اعتقاد رومر و اورسیلو (۲۰۰۵) ABM دارای چهار مؤلفه میباشد که عبارتند از، الف) تجربه های درونی، ب) یک رابطه مشکلدار[۵۸] با تجربه های درونی، ج) اجتناب تجربی، و د) بازداری[۵۹] رفتاری.
بر اساس این مدل، یک رابطه مشکلدار با تجربه های درونی (افکار، احساسات یا احساسهای بدنی) از دو جنبه خاص تشکیل شدهاند، شامل ۱) واکنش به تجارب درونی به صورت منفی، و ۲) هم آمیختگی[۶۰] با تجارب درونی، جنبه نخست یعنی واکنش به تجارب درونی به صورت منفی، شامل هر گونه افکار منفی (مثل قضاوت شدید و نامطلوب در مورد پاسخهای هیجانی) یا فرا- هیجانها[۶۱]، (مثل ترس از ترس) ممکن است زمانی که یک تجربه درونی دارد برانگیخته می شود،اتفاق افتد، در چنین حالتی، افراد مشکلات در بازبینی[۶۲]، پذیرش و تعبیر هیجانها را تجربه میکنند. قابل توجه است که این مدل نخست از نظر مفهومی شبیه به تأکید مدل مشکل در تنظیم هیجانی (EDM) برنگرشهای منفی در مورد هیجانها (مثل ادراک تهدید کننده بودن هیجانها،میباشد. ( منین و همکاران، ۲۰۰۴) .
مشکل دوم، هم آمیختگی با تجارب درونی همچون گرفتار شدن یا بهم آمیختگی با واکنش منفی به تجارب درونی است. به عبارتی دیگر، هم آمیختگی با تجارب درونی یک باور است که این واکنش های منفی گذرا تجارب درونی پایدار هستند و بنابرین یک ویژگی معرف فرد میباشند.
سومین مؤلفه این مدل، یعنی اجتناب تجربی، به عنوان تجارب درونی اجتنابی فعال و اتوماتیکی تعریف می شود. که به صورت تهدید کننده یا به نوعی دیگر منفی قلمداد میگردد. مثالها شامل نگران شدن در مورد احتمال رویدادهای آینده یا نگرانی در مورد مسایل جزئی برای اجتناب از موضوعات خیلی جدی میباشد. آخرین مؤلفه این مدل، بازداری رفتاری، درگیری کم با اعمال یا فعالیتهای با ارزش که افراد آن ها را معنادار می دانند (مثل، گذراندن وقت با خانواده) میباشد. بازداری رفتاری موجب می شود افراد مبتلا به GAD از نظر تجربی اجتناب شدیدی از تجارب درونی خود کنند. آن ها اغلب این اجتناب را به سایر فعالیتها که در زندگیشان ارزشمندند همچون صرف وقت با خانواده، تعمیم می دهند. ممکن است یکی از پیامدهای بازداری رفتاری آگاهی پایین از لحظه کنونی باشد که می تواند تجربه آگاهی افراد مبتلا به GAD را هنگام درگیری با اعمال ارزشمند محدود سازد.
پدیدآورندگان مدل مبتنی بر پذیرش ABM معتقدند که «افراد مبتلا به GAD واکنشهای منفی به تجارب درونی خود دارند، و به منظور کوشش جهت اجتناب از این تجارب که آن ها را به صورت رفتاری یا شناختی انجام می دهند، برانگیخته شوند (از طریق درگیری مکرر با فرایند نگرانی)، (رومر و اورسیلو، ۲۰۰۵) به طور خاص، افراد ممکن است یک تهدید بیرونی را درک کنند یا یک تجربه درونی ناخوشایند داشته باشند که آن ها را به درگیری یا اجتناب تجربی هدایت می کند. این اجتناب، ناراحتی یا پریشانی ناشی از تجربه درونی را در کوتاه مدت کاهش میدهد. با این وجود، در بلندمدت این اجتناب به تقویت بازداری رفتاری کمک می کند و همچنین فرد با فعالیتهایی (یا از طریق درگیری خیلی کم با فعالیتها یا از طریق آگاهی کم از نظر تجربی در طول فعالیتها) که ارزشمند میداند، مشغول می شود. این نتایج در پریشانی یا ناراحتی بالا می تواند تجارب منفی درونی را فعال سازد و بدین واسطه این چرخه معیوب تداوم مییابد
۲-۶-۵-مدل عدم تحمل بلاتکلیفی
همان گونه که در بحث مربوط به مدل اجتنابی بورکوویک مطرح شد و همان طور که دیگر پژوهشهای صورت گرفته از جمله بررسی های انجام شده توسط رومر و ارسیلو (۲۰۰۲) و ولز و کارتر (۲۰۰۱) و منین و همکاران (۲۰۰۲) اشاره دارند، یکی از شیوه هایی که محققان برای توجیه شکل گیری و پایایی GAD برگزیدهاند، تشریح و توضیح ماهیت نگرانی مزمن، شدید و غیر قابل کنترل است. داگاس و همکاران نیز به منظور ایجاد یک مدل شناختی- رفتاری GAD و اعتباربخشی به آن، تا حدی بر این امر یعنی فهم ماهیت نگرانی پاتولوژیک متمرکز شدهاند.
مدل شناختی داگاس در مورد GAD در برگیرنده چهار ویژگی اصلی شامل عدم تحمل بلاتکلیفی، باورهای مثبت در مورد نگرانی، گرایش منفی به مشکل[۶۳] و اجتناب شناختی[۶۴] است. داگاس با تأکید بر نقش مرکزی عوامل شناختی در سبب شناسی GAD، معتقد است که به خصوص باورهای فرد در مورد بلاتکلیفی در شکل گیری و حفظ GAD عاملی و محوری و تاثیرگذار محسوب می شود. (داگاس و رابیشود، ۲۰۰۷).
عدم تحمل بلاتکلیفی (IU) ویژگی است که از مجموع باورهای منفی در مورد بلاتکلیفی و تلویحات آن ناشی می شود. برای مثال افرادی که تحمل بلاتکلیفی را ندارند معتقدند که بلاتکلیفی استرس زا و ناراحت کننده است، عدم اطمینان در مورد آینده احساس نامطلوبی است، رویدادهای غیر منتظره منفی هستند و باید از آن ها اجتناب کرد و این که بلاتکلیفی با عملکرد فرد تداخل می کند (داگاس و رابیشو، ۲۰۰۷) بر مبنای IUM، عدم تحمل بلاتکلیفی به شکل واکنشهای شناختی۰ عاطفی شدید و منفی و تلاش های بیاثر برای کنترل موقعیتها و رویدادهای نامطمئن نمود مییابد (کرنر[۶۵] و داگاس، ۲۰۰۶).
بر اساس این مدل افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر موقعیتهای مبهم یا نامطمئن را استرس زا و ناراحت کننده [۶۶] یافته و در پاسخ به چنین موقعیتهایی نگرانی مزمن را تجربه میکنند (داگاس و کرنر، ۲۰۰۵، به نقل از بهار و همکاران، ۲۰۰۹) همچنین این افراد معتقدند که نگرانی در مقابله موثرتر با رویدادهای ترسناک یا جلوگیری از وقوع آن ها سودمند است. (بورکووک، و رومر، ۱۹۹۵). این نگرانی و احساس اضطراب همراه با آن، به گرایش منفی به مشکل و اجتناب شناختی منجر می شود، که هر دو به حفظ نگرانی کمک میکنند. به خصوص افرادی که گرایش منفی به مشکل را تجربه میکنند: ۱- فاقد اعتماد به نفس در توانایی حل مسئله خود هستند،۲- مشکلات را به عنوان تهدید ادراک میکنند، ۳- به آسانی در مقابله با مشکل ناامید میشوند، و ۴- در مورد نتیجه تلاش خود برای حل مسئله بدبین هستند (کرنر و داگاس، ۲۰۰۶) این احساسات به عنوان عامل تشدید کننده نگرانی و اضطراب آن ها عمل می کند.
اجتناب شناختی به استفاده از راهبردهای متعددی (مثلاً جایگزینی فکر[۶۷]، حواس پرتی[۶۸]، سرکوبی فکر[۶۹]) اشاره دارد که به اجتناب از محتوای شناختی و هیجانی تهدید کننده منجر میشوند. این راهبردهای اجتنابی را میتوان در دو طبقه کلی: ۱- راهبردهای خودکار یا ناآشکار [۷۰] و ۲- راهبردهای ارادی یا آشکار[۷۱] جای داد. (داگاس و رابیشو، ۲۰۰۷)
داگاس و همکاران ذکر میکنند که IU، چرخهای از نگران شدن، گرایش منفی به مشکل و اجتناب شناختی را راه اندازی می کند و چنین استدلال میکنند که عدم تحمل بلاتکلیفی مستقیماً بر گرایش شخص به مشکل و میزان اجتناب شناختی وی تاثیرگذار است. بدین ترتیب افرادی که سطح بالای IU را تجربه میکنند برای نگرانی مستعدتر خواهند بود (بهار و همکاران، ۲۰۰۹).
۲-۷-اختلال استرس پس از سانحه (PTSD)
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1401-09-24] [ 11:12:00 ق.ظ ]
|