استقلال کاریعمل غیر وابسته به وسیله یک فرد یا تیم به منظور پیش بردن مفهوم یا چشم انداز یک کسب و کار و ادامه آن تا تکمیل کار

۲-۲-۳-۳-۱- خطرپذیری

مفهوم مخاطره پذیری از دیرباز با کارآفرینی مرتبط بوده است، تعاریف اولیه کارآفرینی بر تمایل کارآفرینان برای مواجه با خطرهای حساب شده مرتبط با کسب و کار متمرکز شده اند، در دهه ۱۸۰۰ میلادی جان استورات میل استدلال می­کرد که مخاطره پذیری صفت بزرگ کارآفرینان ‌می‌باشد. این دیدگاه ‌در مورد کارآفرین به عنوان مخاطره پذیر تا قرن بیستم نیز ادامه داشت، چنانچه مک­کلند (۱۹۶۰) تأکید داشت که تقریباً همه نظریه پردازان موافقند که کارآفرینی مستلزم مخاطره پذیری است.

مک کلند (۱۹۶۰) استدلال می­ کند که کارآفرینان احساس نیاز بالایی برای موفقیت دارند و از این رو آن ها تمایل خود را به مخاطره پذیری تعدیل خواهند کرد. موقعیت های که شامل عدم ریسک یا ریسک پایین هستند، ویا موقعیت­هایی که دارای ریسک بسیار بالایی هستند که به طور عمده بر شانس و نه بر مهارت کارآفرینی مبتنی باشد، کارآفرین دارای نیاز به موفقیت را راضی نمی­کند.

بگلی و بوید (۱۹۸۷) دریافتند که خطرپذیری یک رابطه غیرخطی با عملکرد در شرکت­های کارآفرینانه دارد. یافته ­های آنان حاکی از آن است که کارآفرینان سطوح معتدلی از ریسک پذیری را بر عهده می­ گیرند، اما نتیجه عملکرد آن­ها سطوح خیلی پایین یا خیلی بالایی از مخاطره را به نمایش می­ گذارد. این نویسندگان نتیجه می­ گیرند که مخاطره پذیری تا حد دارای یک اثر مثبت بر بازده دارایی­ ها ‌می‌باشد و بیش از آن حد، افزایش در مخاطره پذیری، باعث اعمال اثر منفی بر بازده دارایی­ ها خواهد کرد. تحقیق آنان همچنین نتیجه ‌می‌گیرد، کارآفرینانی که تمایل دارند تا موقعیت­های کسب و کار را به عنوان کسانی که برخوردار از ریسک کمتری نسبت به غیر کارآفرینان هستند، طبقه ­بندی کنند. به عبارت دیگر، کارآفرینان ممکن نیست درباره خودشان این چنین فکر کنند که آن ها هیچ احتمالی را برای پذیرش مخاطرات در قیاس با غیر کارآفرینان در نظر نمی­گیرند، بلکه آن ها خود را برای طبقه ­بندی آگاهانه موقعیت­های تجاری مثبت آماده ‌می‌کنند (کرایزر، ۲۰۰۱)

خطرپذیری به نیت یک شرکت در بهره برداری از فرصت ایجاد کسب و کارهای مخاطره آمیز جدید، در حالی که نمی­داند که فعالیت مخاطره آمیز موفق خواهد بود یا نه و همچنین به اقدام متهورانه بدون دانش ‌در مورد نتایج اشاره دارد. جهت موفق شدن از طریق کارآفرینی شرکتی، شرکت­ها معمولاً مجبورند گزینه مخاطره آمیزتر را برگزینند. حتی اگر این کار به معنای رها کردن روش­ها با محصولاتی باشد که در گذشته کار نموده ­اند. شرکت­ها جهت دستیابی به نرخ بازگشت مالی بالا، چنین خطرهایی را اتخاذ ‌می‌کنند. آن ها این کار را با بر عهده گرفتن سطح بالایی از بدهی، تعهد نمودن مقدار زیادی از منابع شرکت، معرفی محصول جدید به بازارهای جدید و سرمایه گذاری روی تکنولوژی­هایی که بررسی نشده است انجام می­ دهند. هر یک از این شیوه ها به طور بالقوه مخاطره آمیز است. شرکت­هایی که در مسیر کارآفرینی سازمانی هستند خواه تهاجمی باشند یا پیشتاز در بازار یا نوآور باید فعالیت کنند بدون این که بدانند چگونه عمل­شان بازتاب خواهد داشت. کارآفرینان سازمانی قبل از این که استراتژی­ های­شان را اجرا کنند باید تمایل به خطر شرکت خود را بدانند. اما تا چه حد آن ها بدون آن که بدانند نتیجه چه خواهد بود می ­توانند پیش روند؟

سه نوع خطر که سازمان­ها و مدیران اجرایی با آن روبرو هستند عبارت است از : ریسک کسب و کار، ریسک مالی و ریسک فردی. ریسک پذیری کسب و کار، کسب و کارهای مخاطره آمیز جدید شرکت را درگیر ناشناخته­ها می­سازد بدون این که احتمال موفقیت را بداند. این خطری است که مربوط به بازارهای آزمایش نشده (ناشناخته) یا تعهد به تکنولوژی­های اثبات نشده است. ریسک پذیری مالی، نیازمند آن است که شرکت به منظور دستیابی به رشد بسیار، قرض بگیرد یا بخش بزرگی از منابع مورد نیاز را خود تقبل کند. ریسک در این مورد به ریسک در آمد اشاره دارد که در تحلیل­های مالی شناخته شده است. در نهایت، ریسک پذیری فردی، به خطرهایی اشاره دارد که مدیر اجرایی در پافشاری بر مطلوبیت یک اقدام استراتژیک تعهد می‌کند. در این حالت مدیران اجرایی متعهد به انجام خطرهایی می­شوند که کل شرکت و تصمیمات­شان را تحت تاثیر قرار می­ دهند و ممکن است صدمات مهمی به مسیر شغلی خود وارد آورند. حتی در ریسک پذیری، شانس نیز درگیر است اما این کار قماربازی نیست. شرکت­هایی که به بهترین نحو عمل ‌می‌کنند، پیامدهای فرصت­های مختلف را بررسی ‌می‌کنند و برای محتمل­ترین پیامدها سناریو می­سازند. هدف آن ها کاهش مخاطرات تصمیم ­گیری­های کسب و کار است. شرکت­ها به دو روش می ­توانند جایگاه رقابتی خود را از طریق خطرپذیری تقویت کنند:

۱- تحقیق نمودن و ارزیابی عوامل ریسک برای حداقل کردن موقعیت عدم اطمینان.

۲- استفاده از شیوه ­های اثبات شده قبلی و تکنیک­های که در سایر زمینه­ ها کارایی داشته است.

خطرپذیری در ماهیت خود، شامل خطرات و دام­های بالقوه است. تنها ریسک خوب و مدیریت شده ممکن است به مزیت رقابتی منجر شود. بالعکس اتخاذ اقدامات بدون بینش، تحقیق و برنامه­ ریزی کافی ممکن است بسیار هزینه بر باشد.

دوره پرکار شرکت­های دات کام و شکست­های منتج از آن ثابت کرد که این کسب و کارها اغلب بدون هیچ درک روشنی از نتایج بلند مدت یا حتی در برخی موارد، کوتاه مدت ایجاد ‌شده‌اند. بین مارس ۲۰۰۰ و مارس ۲۰۰۱، بیش از ۳ تریلیون دلار از سرمایه گذاری بازارهای سهام آمریکا، به دلیل این که بخش بزرگی از موج شرکت های دات کام متلاشی شد به طور کامل از بین رفت. هم‌راستا با این زیان­های مالی، زیان های کسب و زیان­های فردی نیز عظیم بودند.

مدیران استراتژیک باید همیشه به فکر خطرهای بالقوه باشند. دراکر معتقد است که کارآفرینان موفق نوعاً ریسک­کننده­ها نیستند. در عوض آن ها گام­هایی جهت حداقل کردن ریسک ها به وسیله درک دقیق آن ها بر می­دارند. در نتیجه، آن ها از تمرکز بر خطر پرهیز ‌می‌کنند و تمرکزشان را به فرصت­ها معطوف ‌می‌کنند. کارآفرینانی که کسب و کار جدید را شروع ‌می‌کنند و شرکت هایی که رشد از طریق فعالیت­های مخاطره آمیز درون سازمانی را انتخاب ‌می‌کنند باید به خاطر بیاورند که کارآفرینی همیشه با پدیده ­های جدید و عدم اطمینان درگیر است. با این حال، ریتا مک گراث عنوان می­ کند که شکست­های کارآفرینانه می ­تواند به ترکیب جدید منابع منجر شود و به ایجاد فرصت­های یادگیری کمک کند لذا می ­تواند ایجاد ارزش در آینده را تسهیل کند. مهارت های جدید و افزون بر آن ارتباطات ارزشمند می ­تواند توسعه یابد و تا حدی در آینده مورد بهره برداری قرار گیرد (دس و لامپکین، ۲۰۰۵).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...