کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل




جستجو


 



حیطه وسیع تخیل بخش مهمی از کلاس ادبی را می‌سازد. این بخش از کار با اهدافی نظیر: « وارد کردن اعضا به فضاهای نامتعارف و انگیزه عمل بیشتر برای شکستن قالب‌های کلیشه‌ای، تجربه فضاهای ذهنی تازه در خیال‌پردازی، وسعت دادن به دامنه سوژه‌ها برای خیال‌پردازی، پیدا کردن ارتباط‌های تازه بین چیزهایی که به نظر بی‌ارتباط هستند و یا ارتباط معمولی دارند و گذاشتن اعضا در یک موقعیت تازه و جذاب به‌ خصوص چیزهایی که مورد علاقه بچه‌هاست، انجام می شود.»(عطاءالهی،۱۳۸۴).

 

۱۱۹-۲-۲- چند کارکرد قصه گویی:

 

شنیدن: قصه توانایی شنیدن را در انسان پرورش می‌دهد. درست است که صدا به گوش همه می‌رسد، اما همه نمی شنوند. همان طور که همه نگاه می‌کنند، اما نمی بینند. دیدن شنیدن نیاز به تمرین دارند و قصه گویی یکی از این را ه های پروراندن گوش است.

 

گفتن: زبان که دستاورد بزرگ انسان هاست، با شنیدن آغاز می شود. زبا ن شناسان می‌گویند افراد انسان به

 

وسیله علایم با یکدیگر ارتباط برقرار می‌کنند و این علایم در درجه اول گوش دهانی هستند. پیدایش گفتار در انسان به پانصد هزار سال تا یک میلیون سال پیش می‌رسد صحبت کردن فعالیتی است که ما در اوان کودکی، از دو سالگی به بعد، یاد می گیریم. برای هر انسان طبیعی، گفتار عبارت است از دسته ای عادت که

 

او در روابط روزمره خود با اطرافیانش به کار می بندد. وقتی کودک به سن شش سالگی می‌رسد، ساختمان و نظام گفتار در او شکل گرفته است. بعدها در مدرسه زبان نوشتن و خواندن را به او می آموزند. اگر بپذیریم که یک کودک شش ساله الگوی دستوری و صداهای اساسی زبان خود را آن طور که در تمام عمر به کار خواهد برد، یاد گرفته است، آن گاه می‌توانیم به اهمیت قصه گویی شفاهی برای کودکان پی ببریم.

 

خواندن: قصه گویی کودکان را به طرف کتاب می کشاند و باعث ارتقاء قدرت درک می شود. به خصوص

 

وقتی کودک کتابی را می‌خواند که قصه اش را می‌داند، هم ذهن خود را نظم می‌دهد، هم حا فظه اش را می پرورد و هم تصاویر و مفاهیم را بدونه درنگ می فهمد. از این جهت قصه گویی کارکردهای مختلفی را به طور همزمان دارد که یکی هم افزودن بر گنجینه واژگان و تسهیل تفکر است. جزء آ نچه گفته شد قصه گویی آیینی زنده است و همه کارکردهای آیین زنده را دارد از جمله ارتباطی که بین گوینده و مخاطب و

 

بین گروه مخاطبان برقرار می‌کند. این ارتباط می‌تواند آرامش بخش و سازنده باشد مثل وقتی که مادری برای کودکش قصه می‌گوید؛ می‌تواند احساسات بشری را تلطیف کند، مثل وقتی که کسی قصۀ عاشقانه و محبت آمیزی می شنود؛ می‌تواند بر انگیزننده باشد، مثل وقتی که کسی نقلی حماسی می شنوند؛ و می‌تواند انسان ساز باشد، مثل وقتی که مستبد خونریزی چون شهریار به شنیدن قصه های شهرزاد می نشیند.(آقاعباسی،۱۳۸۸،ص۱۸۴).

 

۲۰-۲-۲- مخاطبان برنامه قصه گویی:

 

به جز مواردی که قصه از رادیو و تلویزیون پخش می شود، در سایر اوقات قصه گو و شنوندگان رو در روی یکدیگر قرار دارند و در این صورت هر قدر تعداد مخاطبها کمتر باشد، قصه گویی راحت تر و مؤثرتر انجام خواهد شد. قصه گو باید این امکان را داشته باشد که به چشم و چهره مخاطب هایش دیده بدوزد و از حالت‌های آنان برای بیان مؤثرتر قصه کمک بگیرد. همچنین شنوندگان باید این مجال را داشته باشند که با دقت و نگریستن در حرکات و تغیرات چهره قصه گو، حالت‌های غم، شادی و هیجان برخاسته از قصه را که در چهره او به نمایش گذارده شده، بهتر درک کنند. به طور کلی، تعداد مخاطب ها نسبت به نوع قصه، قدرت و جاذبه کلام قصه گو و فضای قصه گویی متغیر است اما شاید بتوان تعداد مناسب مخاطبها را بین ۵ و ۳۵ نفر دانست. ارتباط عاطفی قصه گو با شنوندگان در تاثیر و پذیرش سخن وی نقشی تعیین کننده دارد، ارتباط عاطفی قصه گو با شنوندگانش در تاثیر و پذیرش سخن وی نقشی تعیین کننده دارد، ‌بنابرین‏ پدرها و مادرها، پدربزرگها و مادربزرگها که انس و الفت دیرین با کودکانشان دارند و صدا و چهره شان برای آن ها آشناست، می‌توانند بهترین قصه گو ها باشند. ‌در مرتبه دوم، آموزگاران، مربیان و کتابداران قرار می گیرند که بیش از دیگران، با کودکان و نوجوانان آشنایی و روابط صمیمانه دارند. اهمیت دیگر سنخیت و همسانی گروه مخاطبان از جهت ویژگی‌های روحی و فرهنگی، گنجینه لغات و دانستنی های پایه، نیازها و مسائل خاص کودکان و نوجوانان است و از آنجا که خصوصیات فوق در مقاطع سنی و جغرافیایی مختلف، متفاوت خواهد بود بهتر است تا جایی که امکان دارد، مخاطبهای قصه یک دست باشند(مهاجری،۱۳۸۸،ص۱۴۷-۱۴۸).

 

۲۱-۲-۲- قصه گویی در کلاس درس:

 

قصه گویی همچون نمایش خلاق ابزار تواناسازی دانش آموزان در کلاس درس، ابزاری لذت بخش برای

 

تمرین شنیدن و گفتن ونیز ابزاری برای آموزش مفاهیم، برای بر انگیختن علاقه به مطالعه و تحقیق، برای تأکید بر یکه بودن تخیل هر انسان و ابزاری برای توانایی ذهنی معنا ساختن و توانایی ذهنی پیگیری رویداد های داستان است. به یک کلام قصه گویی ابزار آزادی است، چون کودکی که بتواند اندیشه ها و احساسات خود را به زبانی فصیح ابراز کند، کودک مختاری است. با قصه ها می توان شیوهای گوناگون استفاده از زبان از جمله دستور العمل های آموزشی، روش ها، رمز و رازها، معما ها، هشدارها، پرسش ها و توضیحات را نشان داد. آنچه قصه گویی را به هنر تبدیل می‌کند، تخیل خلاق آن است و تخیل موجود زبان است. زبانی که محمل دانش و فرهنگ و معرفت انسان است(آقا عباسی،۱۳۸۸،ص۱۸۶). جانسون(۲۰۰۷) بر این باور است که قصه گویی ابزاری نیرومند برای کمک به کودکان جهت درک احساسات و رفتارشان است و به آن ها یاری می رساند تا احساسات انتزاعی خود را به صورتی عینی درک کنند.

 

۲۲-۲-۲- نکته هایی برای قصه گویی در کلاس درس:

 

وقت معین برای قصه: برای جدی گرفتن قصه باید آن را در برنامۀ درسی گنجاند.

 

آزادی: شرکت در برنامۀ قصه گویی داوطلبانه است. اجباری نیست که همه قصه بگویند همچنین محدودیتی در انتخاب قصه نیست فضای کلاس قصه گویی در عین جدی بودن رسمی و تصنعی نیست و آزادی در آن موج می زند.

 

سادگی: پیچیدگی گاهی بر سردر گمی می افزاید و سادگی زمینۀ تخیل خلاق است. غرابت نیز از جمله پیچیدگی‌های هاست قصه نباید اهداف مبهمی را دنبال کند و بیش از حد نامأنوس و غیر قابل در ک باشد بلکه بهتر است ساده و در محدودۀ فرهنگ زادگاه کودک باشد.

 

استفاده از فن یوورش فکری: در قصه گویی های خلاق که قصه با مشارکت دانش آموزان به طور فی البداهه شکل می‌گیرد، هیچ راه حل و پیشنهادی را نباید نادیده گرفت و بدتر از آن کوچک شمرد و تحقیر

 

کرد. باید به بچه ها جرئت فرصت و میدان داد. در جلسه های یورش فکری در هر زمینه ای از جمله قصه گویی همه باید بتوانند اولین را که به نظرشان می‌آید، بگویند و از تمسخر و انتقاد نهراسند. در شرکت های تولیدی حتی اگر در میان انبوهی از طرح های ارائه شده، تعداد اندکی هم به خط تولید برسند، جبران وقت و هزینه خواهد شد این فن انگیزۀ مشارکت و تمنای فعالیت را دامن می زند.

 

فرصت مشارکت مساوی: همه حق دارند که به یک نسبت از فرصت مشارکت برخوردار باشند همه باید بتوانند پیشنهادها و تحلیل های خود را ارائه دهند به همین دلیل گاهی لازم است که به جای گفتن، به دلیل

 

کمبود وقت آن ها را بنویسد

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1401-09-20] [ 12:37:00 ب.ظ ]




در خصوص اعتبار حقوقی قید کالوو در حقوق بین الملل بین دکترین اختلاف نظرهایی وجود دارد. گرایش غالب که بر مبنای نظریه کلاسیک (دولت به ‌عنوان دارنده حق حمایت دیپلماتیک) استوار است، بر این عقیده است که قید مذبور، فاقد هر گونه اعتبار حقوقی بوده و بر فرض گنجانیدن در یک قرارداد، مانع توسل شخص متضرر به حمایت دیپلماتیک دولت متبوعش، همچنین رافع مسئولیت بین‌المللی تابع خاطی نمی باشد. بدین لحاظ که:

 

اولاً: حق حمایت دیپماتیک حق دولتی و نه حق شخص است. ‌بنابرین‏ اشخاص اساساً صلاحیت اسقاط حق دولت متبوعشان، از اعمال حمایت دیپلماتیک و در نتیجه حق انصراف از آن را ندارند.[۲۴۳]

 

ثانیاًً: حق حمایتی مذبور، منحصراًً از حقوق بین الملل ناشی گردیده و از آثار مهم حاکمیت و صلاحیت شخصی کشور می‌باشد. ‌بنابرین‏ رد آن از طرف اشخاص (حقوقی یا حقیقی) مؤثر در اعتبار حق دولت متبوع او نیست، ضمن اینکه با پذیرش چنین فرضی دولت‌ها و سازمان‌های بین‌المللی می‌توانند به استناد آن از بسیاری از تعهدات خود شانه خالی نمایند.[۲۴۴]

 

گرایش ضعیف تر نیز که بر مبنای نظریه جدید حمایت دیپلماتیک (شخص به ‌عنوان دارنده حمایت دیپلماتیک) استوار است ذکر چنین قیدی را در قرارداد- با توجه به اصل صحت و اعتبار قراردادهایی که بر مبنای قصد و رضایت طرفین منعقد گردیده- مانع توسل شخص متضرر به حمایت دیپلماتیک دولت متبوعش می دانند. بدین لحاظ که حق حمایتی مذبور، صرفاً حق شخصی و فردی است. ‌بنابرین‏ منحصراًً متعلق به شخص و نه دولت متبوع او است. مبنای گرایش مذبور نیز دیدگاهی است که حقوق ماهوی و مادی در سطح بین الملل را منحصراًً متعلق به شخص اما اعمال آن را متعلق به دولت متبوع او می‌داند.[۲۴۵]

 

تقابل بین دو گرایش فوق (اعتبار و بطلان) منجر به بروز دکترینی گردید که عقیده بر بطلان یا اعتبار محدود و موردی قید مذبور دارند. بدین وصف که، چنانچه در قضیه مختلف فیه منافع عمومی و ملی یک کشور نیز مطرح باشد. بدیهی است انصراف شخص متضرر از توسل به حمایت دیپلماتیک دولت متبوع را نمی توان پذیرفت و باید حکم بر بطلان چنین قیدی داد. اما چنانچه صرفاً منافع شخص متضرر در میان باشد، دولت می بایست تمایل شخص متضرر مبنی بر انصراف از حق خود در توسل به حمایت دیپلماتیک را محترم شمرده قائل به اعتبار قید مذبور باشد.[۲۴۶]

 

حال این سؤال مطرح می‌گردد که پس از اعمال حمایت دیپلماتیک از ناحیه دولت متبوع شخص متضرر وضعیت اعلام رضایت و انصراف از دعوی از ناحیه شخص متضرر و یا دولت متبوع او به چه نحو می‌باشد.

 

بر مبنای دکترین کلاسیک حمایت دیپلماتیک، هنگامی که یک دولت به نفع تبعه خود در سطح بین الملل به طرح مطالبات او مبادرت می کند همه حقوق و تکالیف نظار بر آن حق و مطالبه نیز به دولت متبوع منتقل می‌گردد. ‌بنابرین‏ صرفاً دولت متبوع شخص متضرر می‌تواند در تمام مراحل اعمال حمایت دیپلماتیک هر طور صلاح بداند با اعلام رضایت و یا انصراف از ادعا از تابع خاطی و مسئول، رفع مسئولیت نماید. ضمن اینکه اعلام رضایت یا سازش شخص متضرر تأثیری در حقوق دولت متبوع او در تعقیب دعوی در سطح بین الملل ندارد مگر آنکه دولت متبوع شخص متضرر با این اقدام موافقت نماید.

 

بر مبنای دکترین نو حمایت دیپلماتیک، اعلام رضایت و سازش شخص متضرر مستقیماً و بدون مراجعه به دولت متبوع قابل پذیرش است، مگر اینکه دولت متبوع او رسماً با آن مخالفت نماید و یا در قرارداد ارجاع اختلاف به قضاوت بین‌المللی از این حق خود صرفنظر نکرده باشد، زیرا فرض بر این است شخص متضرر ذینفع، موافقت دولت متبوع خود را در این خصوص جلب نموده است.

 

‌بر اساس دکترین فوق، دولت‌ها نیز در خصوص اعتبار قید کالوو مواضع متفاوتی را اتخاذ نموده اند.

 

ایالات متحده آمریکا بر این عقیده است که انصراف از حمایت دیپلماتیک شامل انصراف شخص از انکار عدالت و همچنین از حق دولت متبوع شخص متضرر جهت حمایت دیپلماتیک نمی گردد.[۲۴۷]

 

کشورهای بلژیک، فنلاند، دانمارک، انگلیس، آلمان، نروژ، ژاپن، بر این عقیده اند که شخص به استثناء مواردی که نقض حقوق بین الملل صورت گرفته باشد، می‌تواند از حمایت دیپلماتیک دولت متبوعش انصراف نماید.[۲۴۸]

 

دولت کانادا بر این عقیده است که چنانچه دولت متبوع شخص متضرر به او اذن ورود به چنین قراردادی را داده باشد قید کالوو معتبر است.[۲۴۹]

 

در ماده ۱۶ طرح پیش نویس حمایت دیپلماتیک[۲۵۰] انصراف از حمایت دیپلماتیک شخص، معبتر است. با این وجود این قید قراردادی نباید در موارد ذیل حق دولت متبوع شخص متضرر را به اعمال حمایت دیپلماتیک از ناحیه او متأثر سازد.

 

۱- خسارت وارده به شخص ناشی از نقض حقوق بین الملل قابل انتساب به کشور طرف قرارداد باشد.

 

۲- هنگامی که خسارت به شخص مستقیماً خسارت به کشور متبوع او تلقی شود.

 

به نظر می سد می بایست قائل به اعتبار موردی قید کالوو بود. چنانچه در قضیه مختلف قیه منافع عمومی و ملی یک کشور نیز در میان باشد و در واقع دولت متبوع شخص متضرر در این زمینهب ه نوعی از نقض حقوق منجر به ورود خسارت به شخص، متضرر گردیده باشد و یا در مواردی که خسارت وارده به شخص مستقیماً خسارت به دولت متبوع او تلقی گردد، انصراف شخص متضرر از دعوی تأثیری در حق دولت متبوعش جهت تعقیب ادعا نداشته باشد. اما چنانچه عمل نقض حقوق تابع خاطی صرفاً منجر به ورود خسارت به شخص گردیده باشد نظر به اینکه اولاً: دارنده واقعی حق حمایت دیپلماتیک شخص است. ثانیاًً: اصل بر صحت و اعتبار قراردادهایی است که بر مبنای قصد و رضایت طرفین منعقد گردیده، ‌بنابرین‏ طبیعتاً باید انصراف شخص متضرر از توسل به حمایت دیپلماتیک دولت متبوع را پذیرفت.

 

بدیهی است قید کالوو دارای اعتبار محدودی است، بدین معنا که یک استثنای کامل جهت حمایت دیپلماتیک ایجاد نمی نماید و قلمروی آن شامل انصراف از انکار عدالت توسط یک مرجع داخلی که ممکن است از دعاوی مرتبط با قرارداد ناشی شود همچنین مواردی که عمل ناقض حقوق تابع مختلف موجب نقض حقوق بین الملل شده باشد، نمی گردد.

 

در قضیه «راه آهن اتحادهیه مکزیک» دعوی بین بریتانیا و مکزیک، همچنین در قضیه «North American Dredging Compony» دعوی بین ایالات متحده و مکزیک کمیسیون اظهار داشت: «… قید کالوو در مواردی که انکار عدالت صورت گرفته باشد، فاقد اعتبار است و قابلیت اعمال ندارد…»[۲۵۱]

 

علی ایحال، قید کالوو باید به عنوان یک فرض به نفع نیاز به قاعده طی مقدماتی مراجع، پیش از دستیازی به مراجع بین‌المللی تفسیر شود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:13:00 ق.ظ ]




الف- حذف عنوان مجازات های بازدارنده؛ که طبق ماده ۱۴، مجازات های مقرر برای اشخاص حقیقی چهار قسم است: ۱- حد ۲- قصاص ۳- دیه ۴- تعزیر.

 

ب- درجه بندی هشتگانه مجازات های تعزیری برای اشخاص حقیقی.

 

پ- اختصاص مبحثی مجزا برای مجازات اشخاص حقوقی؛ که در نوع خود گامی مثبت و رو به جلو محسوب می شود گرچه سابق بر این قانون گذار با تصویب قانون جرایم رایانه ای به نوعی بر پذیرش مجازات اشخاص حقوقی صحه گذارده بود.

 

ت- تأسیس نهاد تعویق صدور حکم به شکل ساده و مراقبتی.

 

ث- اختصاص فصل هفتم به نهاد تازه تأسیس نظام نیمه آزادی.

 

ج- پذیرش مجازات های جایگزین حبس در فصل نهم.

 

چ- در فصل دهم به صورت مجزا مجازات و اقدامات تأمینی و تربیتی قابل اعمال بر اطفال و نوجوانان بیان گردیده و ملاک سن ۹تا ۱۵ سال شمسی بدون توجه به جنسیت در نظر گرفته شده است.

 

ح- اختصاص فصل یازدهم به سقوط مجازات ها با شش مبحث؛ و با عناوین عفو، نسخ قانون، گذشت شاکی، مرور زمان، توبه مجرم و اعمال قاعده درأ.

 

خ- در فصل پنجم ادله اثبات کیفری احصا گردیده که طبق ماده ۱۵۹ عبارت است از: اقرار، شهادت، قسامه و سوگند در موارد مقرر قانونی و علم قاضی.

 

د- در کتاب حدود، قصاص و دیات نیز تغییرات و اضافاتی صورت گرفته است؛ از جمله در ماده ۲۲۳ کتاب حدود جماع با میت ذکر گردیده است و در ماده ۲۹۱ موارد جنایت عمدی احصا شده؛ که طبق بند ۴ آن” هرگاه مرتکب قصد ایراد جنایت داشته باشد، بدون آنکه فرد یا جمع معینی مقصود وی باشد، و در عمل نیز جنایت مقصود واقع شود. مانند اینکه در اماکن عمومی بمب گذاری کند.بحث تفصیلی پیرامون هر یک از این مواد فرصت دیگری را می طلبد. در نهایت امید است گام های مثبت برداشته شده در لایحه ی قانون مجازات اسلامی نوید تصویب یک قانون دائمی و کم نقص را در آینده ای نه چندان دور بدبا تصویب این قانون، قانون مجازات اسلامی مصوب ۸/۵/۱۳۷۰، مواد ۶۲۵ تا ۶۲۹ و ماده ۷۲۷ کتاب پنجم قانون مجازات اسلامی مصوب ۲/۳/۱۳۷۵، قانون اقدامات تأمینی و تربیتی مصوب ۱۲/۲/۱۳۳۹، قانون تعریف محکومیت های مؤثر در قوانین جزائی مصوب ۲۶/۷/۱۳۶۶ و اصلاحات و الحاقات بعدی آن ها نسخ می‌گردد.در جرائم موجب تعزیر درجه شش تا هشت دادگاه می‌تواند پس از احراز مجرمیت متهم با ملاحظه وضعیت فردی، خانوادگی و اجتماعی و سوابق و اوضاع و احوالی که موجب ارتکاب جرم گردیده در صورت وجود شرایط زیر صدور حکم را به مدت شش ماه تا دو سال به تعویق اندازد:

 

۱٫وجود جهات تخفیف ۲٫ پیش‌بینی اصلاح مرتکب ۳٫ جبران ضرر و زیان یا برقراری ترتیبات جبران

 

۴٫فقدان سابقه کیفری مؤثر

 

نظام نیمه آزادی، شیوه‌ای است که بر اساس آن محکوم می‌تواند در زمان اجرای حکم حبس، فعالیت‌های حرفه‌ای، آموزشی، حرفه‌آموزی، درمانی و نظایر این‌ها را در خارج از زندان انجام دهد. اجرای این فعالیت‌ها زیر نظر مراکز نیمه‌آزادی است که در سازمان زندان‌ها و اقدامات تأمینی و تربیتی تأسیس می‌شود مجازات‌های جایگزین حبس عبارت‌اند از دوره مراقبت، خدمات عمومی رایگان، جزای نقدی، جزای نقدی روزانه و محرومیت از حقوق اجتماعی که با ملاحظه نوع جرم و کیفیت ارتکاب آن، آثار ناشی از جرم، سن، مهارت، وضعیت، شخصیت و سابقه مجرم، وضعیت بزه‌دیده و سایر اوضاع و احوال در صورت گذشت شاکی و وجود جهات تخفیف تعیین و اجرا می‌شوند درباره اطفال و نوجوانانی که مرتکب جرایم تعزیری شده‌اند و سن آن ها در زمان ارتکاب، ۹ تا ۱۵ سال تمام شمسی است حسب مورد، دادگاه یکی از تصمیمات زیر را اتخاذ می‌ک جماع با میت، زنا است، مگر جماع زوج با زوجه متوفای خود که زنا نبوده لکن موجب سی و یک تا هفتاد و چهار ضربه شلاق تعزیری درجه شش خواهد بود.

 

در قانون جدید مجازات اسلامی مواد ۱۴۶ تا ۱۵۹ به بحث موانع مسئولیت کیفری اختصاص داده شده است.اجبار موقعیتی است که در آن اراده آزاد شخص مرتکب، در زمان ارتکاب جرم زایل می‌شود. اکراه یعنی وادار کردن دیگری بر عمل یا ترک عملی که از آن کراهت دارد، مشروط بر آن که این وادار کردن با تهدید جانی یا عرضی یا مالی مهم از جانب اکراه‌کننده توأم باشد. یکی از تفاوت‌های عمده اجبار و اکراه این است که در اجبار مادی،‌شخص مرتکب، فاقد اراده،‌قصد و اختیار است در حالی که در اکراه شخص می‌تواند خود را با اجرای قانون هماهنگ و از ارتکاب جرم به هر قیمتی اجتناب کند، ‌بنابرین‏ اکراه‌شونده با اختیار و آزادانه و با داشتن حق انتخاب، ولی بدون رضای واقعی، آگاهانه تصمیم به ارتکاب جرم می‌گیرد.در قانون جدید از اجبار سخنی به میان نیامده و در ظاهر واژه «اکراه غیرقابل تحمل» به عنوان مترادف با واژه اجبار است؛ اگرچه این دو در ماهیت یکی نیستند، زیرا اجبار قصد را زایل می‌کند و اکراه رضایت را از بین می‌برد. به عبارت دیگر شخص مجبور فاقد قصد در ارتکاب جرم است، ولی فرد مکره واجد قصد است ولی رضایت واقعی به ارتکاب جرم نداد.

 

مبحث نخست: صغر سن

 

از جمله مباحث حساس و بحث برانگیز علوم جنایی و جرمشناسی برخوردیست که نظام کیفری در رابطه با اطفال بزهکاراز خود نشان می‌دهد.این اهمیت و حساسیت ‌از اینجا ناشی می شود که سن کودکی و نوجوانی ‌و تاثیری که این دوران در ساخت شخصیت آینده کودک می‌گذارد و از منظر دیگر از آنجایی ه کودک و نوجوان با بزرگسالان از نظر توان جسمی و روانی تفاوتهایی دارند/واکنش نظام کیفری هر کشوری را قابل تأمل می‌سازد.در ایران با توجه به تغییر قانون مجازات اسلامی شاهد تحولات شایان ذکری در مبحث طفولیت هستیم تا ‌جایی که رویه های قضایی و فشارهای بین‌المللی بر سیاست تقنینی اثر گذاشته و واکنش‌های قضازدایی که متضمن ممانعت ورود اطفال و نوجوانان به فرایند دادرسی کیفری از طریق دادرسی ترمیمی تعلیقی وغیره است و کیفرزدایی که دارای ماهیتی مراقبتی تربیتی آموزشی درمانی و حرفه آموزی می‌باشد بر واکنش‌های تنبیه ارجحیت پیدا ‌کرده‌است.واکنش های تنبیه به عنوان آخرین چاره شامل نگهداری در مؤسسات اصلاح و تربیت در کوتاه ترین مدت و جزای نقدی مناسب با وضعیت مالی کودک و نوجوان است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:24:00 ق.ظ ]




از طرفی برخی از تحقیقات دیگر چنین بیان نموده اند که زنها کانون کنترل بیرونی تری نسبت به مردها دارند برای مثال هولرن ولوپز[۶۲](۱۹۸۴)، براباندر وبن[۶۳]،(۱۹۹۱) دریک بررسی، مردان کانون کنترل درونی بیشتری نسبت به زنان خصوصاًً در برخی از موارد مربوط به پیشرفت تحصیلی نشان دادند. به طور کلی مردان نسبت به زنان کنترل شخصی بیشتری دارند، مطالعات تجربی نشان داده‌اند که مردان نسبت به زنان احتمال بیشتری دارد که موفقیتها را به عوامل درونی وشکستهارا به عوامل بیرونی نسبت دهند(ماهر و کراسکا،۲۰۰۲).

 

۲-۲-۴-۴- تفاوت‌های نژادی، اجتماعی،اقتصادی ومنبع کنترل

 

تحقیقات نشان می‌دهند که افراد طبقات پایین اجتماعی واقلیتها دارای منبع کنترل بیرونی هستند واین گروه معتقدند که کنترل کمی‌بر وقایع زندگی دارند. در مطالعه ای تأیید شد که کودکان سیاه طبقه پایین نسبت به کودکان سفید طبقه پایین ومتوسط وبا کودکان سیاه طبقه متوسط گرایش بیرونی بیشتری دارند(بال،۱۳۷۳).

 

در تحقیقی مشخص شد که بین شیوه های اسنادی و کانون کنترل با طبقه اقتصادی خانوادگی همبستگی معناداری وجود دارد ودرخانواده‌های طبقه بالا ومرفه سبک اسناد،درونی تر است(آزادمنش،۱۳۸۶). تحقیقات نشان می‌دهد مشارکت در فعالیت‌های اجتماعی واعمال نفوذ با باور به قدرت کنترل رویدادها ارتباط داردن درمجموع به نظر می‌رسد که دو ویژگی در آنهایی که به لحاظ اجتماعی فعال هستند نقش دارد: الف) باور به کنترل بر بروندادهای خود. ب) باور ‌به این که فعالیت‌های جاری اجتماع نادرست است. به عبارت دیگر افرادی که به قدرت فردی وبی عدالتی در اجتماع باور دارند فعال تر از سایر افراد هستند(طالب پور،۱۳۸۰).

 

۲-۲-۴-۵- عزت نفس ومنبع کنترل

 

تحقیقات در مرد عزت نفس نشان داده‌اند که آزمودنیهای دارای عزت نفس کم ومتوسط به گونه معنی داری بیرونی تر از آزمودنی‌های عزت نفس بالا بودند، این یافته مؤید فرضیه پیشنهادی چند پژوهشگر است که دربین آزمودنی‌های دارای عزت نفس بالا، درونی بودن بیشتر رایج است(بال،۱۳۷۳).

 

۲-۳- قسمت دوم: اضطراب، تاریخچه،مفاهیم-رویکردها ودرمان

 

۲-۳-۱- تاریخچه اضطراب

 

تا سال‌های اخیر اختلالات اضطرابی، را در مقوله روان آزردگیها قرار می‌دادند. این اختلال در قرن هیجدهم توسط پزشک اسکاتلندی، ویلیام کولن[۶۴] به کار برده شده بود ویک اختلال عصب شناختی را که به انواع متعددی از اختلال‌های رفتاری منجر می‌شد مشخص می‌کرد(بوتزین، اپستین، انجل فریدمن و سالووی[۶۵]،۱۹۹۶).

 

در خلال قرن نوزدهم، کسانی که به رغم سلامت ظاهری جسمانی، دارای رفتارهای انعطاف ناپذیر بودند، با عنوان(روان آزرده) متمایز می‌کردند. درپایان قرن نوزدهم وآغاز قرن بیستم، دیدگاه مبتنی بر پدیدآیی زیست شناختی،جای خود را به دیدگاه فرویدی مبتنی برپدیدآیی روان شناختی داد، بدین معنی که وقتی خاطرات وامیال سرکوب شده ناهشیار کوشش می‌کند تا ازسطح ناهشیاری به سطح هوشیاری راه یابند، اضطراب به عنوان علامت هشدار دهندۀ پایگاه (من)آشکار می‌شود. نظریه فروید به طور گسترده مورد پذیرش قرار گرفت ومبنای طبقه بندی روان آزردگیها را در طبقه بندی تشخیصی ‌و آماری انجمن روانپزشکی آمریکا(DSM ([66] تشکیل داد. در دهه های اخیر، نطریه پردازان مختلف وبخصوص نظریه پردازان رفتاری نگر، به مخالفت با این دیدگاه پرداخته‌اند. انتقاد اصلی آن ها متوجه این نکته است که روان آزردگی به گستره وسیعتر ازآنچه در وضع کنونی تحت عنوان اختلال‌های اضطرابی مشخص می‌شود، پوشش می‌دهد وبالاخره باید گفت که اضطراب را نمی‌توان در قلمرو آنچه تحت عنوان روان آزردگی مشخص می‌شود، محدود کرد. چرا که چنین احساسی نه تنها در افراد بهنجار وجود دارد، بلکه بیماران افسرده وروان گسیخته نیز از این حالت رنج می‌برند. امروزه در حد خطوط کلی می‌توان گفت که اختلال‌های اضطرابی به مجموعه ای از اختلالها پوشش می‌دهند که اضطراب یکی از نشانه های آن است(دادستان،۱۳۸۴)

 

۲-۳-۲- اضطراب

 

اضطراب[۶۷] به منزله بخشی از زندگی هر انسان، ‌در همه افراد در حد ی اعتدال آمیز وجود دارد در این حد، به عنوان پاسخی سازش یافته تلقی می‌شود. اضطراب از نشانه های طبیعی رشد، تغییر یافتن تجربه چیزهای جدید ویافت هویت ومعنی زندگی است(کاپلان وسادوک،۱۳۸۲ ).

 

اضطراب به عنوان بخشی از زندگی روزمره هر انسان،یکی از مؤلفه‌های ساختار شخصیت وی را تشکیل می‌دهد که در برخی از مراحل زندگی انسان، برجسته تر از سایر ‌دوران‌ها.می‌توان گفت که اضطراب در پاره ای مواقع سازندگی وخلاقیت را در فرد ایجاد می‌کند. امکان تجسم موقعیت‌ها ‌و سلطه بر آن ها را فراهم می‌آورد ویا آنکه وی را برمی‌انگیزد تابه طور جدی با مسئولیت‌های مهم مواجه شود(دادستان،۱۳۸۴).از سوی دیگر اضطراب کیفیت نجات دهنده زندگی را دارد وهشداری برای آسیب بدنی،درد، درماندگی، نا کام ماندن نیازهای اجتماعی وجسمی‌،جدایی از افراد محبوب،تهدیدی برای مقام وموقعیت وبالاخره تهدید یکپارچگی و تامین شخص است (کاپلان وسادوک،۱۳۸۵).بر عکس اضطراب مرضی[۶۸] نیز وجود دارد که سر منشأ بسیاری از اختلالات قرار می‌گیرد ‌و موجبات ناسازگاری انسان را فراهم می‌سازد. اضظراب مرضی، اضطرابی است مداوم، بیش از حد ومکرر. ‌بنابرین‏ اگر اضطراب از نظر فراوانی[۶۹]، شدت [۷۰]ومدت [۷۱]حالت افراطی داشته باشد به اضطراب مرضی تبدیل می‌شود(دادستان،۱۳۸۴).در این صورت نه تنها نمی‌توان پاسخ را سازش یافته دانست، بلکه باید آن را به منزله منبع شکست،سازش نایافتگی واستیصال گسترده ای تلقی کرد که فرد را از بخش عمده ای از امکانات محروم می‌کند(کاپلان وسادوک،۱۳۸۵).

 

۲-۳-۳- مفهوم اضطراب

 

برای اضطراب تعاریف گوناگونی ارائه شده است که تقریباً همه آن ها مبنا واساس مشترکی هستند.برخی از تعاریف به شرح زیر است:

 

-اضطراب عبارت است از واکنش فرد ‌در مقابل‌ یک موقعیت ضربه آمیز،یعنی موقعیتی که زیر تأثیر بالا گرفتن تحریکات اعم از بیرونی یا درونی واقع شده وفرد در مهار کردن آن ها ناتوان است (چاپلین [۷۲]،۱۹۷۵).

 

-اضطراب به منزله حالت هیجانی توام با هشیاری مستقیم نسبت به بی معنایی، نقص ونابسامانی جهانی است که در آن زندگی می‌کنیم(ربر[۷۳]،۱۹۸۵).

 

– نگرانی پیشاپیش نسبت به خطرها یابدبختیها ی آینده، توام با احساس بی لذتی با نشانه های بدنی تنش، منبع خطر پیش‌بینی شده می‌تواند درونی یابیرونی باشد(DSMIV،۱۹۹۴).

 

– اضطراب عبارت است ازآگاهی ازاینکه سیستم ساختمانی فرد برای تعبیر وتغییر حوادث ‌و رویدادهای مهم ناتوان وبی کفایت است(نیک یار،۱۳۷۸).

 

– یک ترس رایک خطر قابل پیش‌بینی می‌داند وواکنش هیجانی آن را اضطراب می‌پندارد. از نظر بک اضطراب ارزیابی اشتباه یاعدم ارزیابی از آینده است (فری[۷۴]، ۲۰۰۰).

 

– اضطراب یک احساس منتشر، بسیار ناخوشایند واغلب مبهم دلواپسی است (پورافکاری،۱۳۸۷).

 

– اضطراب یک علامت هشدار دهنده است، خبر از خطری قریب الوقوع می‌دهد وشخص رابرای مقابله با تهدید آماده می‌سازد. اضطراب واکنش به خطری نامعلوم، درونی، مبهم واز نظر با تعارض همراه است (پورافکاری۱۳۸۷).

 

۲-۳-۴- انواع اضطراب

 

اضطراب به طورکلی با انتظار وقوع یک پیشامد ناگوار مشخص است ‌و می‌تواند به اشکال مختلف بروز کند.

 

اضطراب موقعیتی[۷۵]: گروهی از واکنش‌های مربوط به محرکها وموقعیت‌های استرس آمیز مثل: مصاحبه،امتحان،اعمال جراحی ونظایر آن است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:30:00 ق.ظ ]




بند دوم : اهداف

 

بر اساس ماده ۳ کنوانسیون استکهلم اهداف وایپو عبارتند از :

 

۱٫ تشویق به حمایت از مالکیت فکری در سراسر جهان از طریق همکاری فیمابین دولت‌ها و در صورت امکان با تشریک مساعی سازمان های بین‌المللی

 

۲٫ تضمین همکاری اداری فیما بین اتحادیه های مربوط به مالکیت فکری

 

واضح است که ماده ۳ کنوانسیون، کلی است و برای شرح آن در ماده ۴ کنوانسیون اشتغالاتی برای اهداف مذکور بیان شده است که مختصرا در ذیل بدان ها اشاره می شود:

 

‌در مورد هدف اول :

 

۱٫ وایپو کشورهای عضو را برای انعقاد معاهدات جدید بین‌المللی تشویق می کند.

 

۲٫ قوانین ملی مربوط به مالکیت فکری تصحیح و تعدیل شود.

 

۳٫ به کشورهای در حال توسعه کمک فنی داده شود.

 

۴٫ اطلاعات مربوطه جمع‌ آوری و میان اعضاء اشاعه شود.

 

۵٫ خدماتی جهت تسهیل دریافت حمایت از اختراعات، نشان تجاری و طراحی های صنعتی برای کشورهای نیازمند ارائه شود.

 

۶٫ بین کشورهای عضو همکاری و هماهنگی وجود داشته باشد.

 

‌در مورد هدف دوم : وایپو مرکزیت هدایت و اجرای اتحادیه های مالکیت و دارایی های فکری را در دبیر خانه بین‌المللی خود در ژنو انجام می‌دهد و از طریق ارگان های مختلف بر این امر نظارت می کند و نیز محوریت مسایل اقتصادی برای کشورهای عضو را نیز بر عهده دارد.

 

بند سوم : وظایف وایپو[۱۳۱]

 

بر اساس ماده ۴ کنوانسیون استکهلم وظایف این سازمان اینگونه تعریف شده است:

 

۱٫ طراحی و توسعه ابزاری لازم برای افزایش کارایی و اثربخشی فرایند حمایت از مالکیت فکری دردنیا و کمک به تصویب قوانین ملی در این زمینه.

 

۲٫ نظارت بر وظایف اجرایی اتحادیه های برن، پاریس و اتحادیه های وابسته

 

۳٫ همکاری در ایجاد و تشویق و حمایت از اجرای توافق نامه های بین‌المللی در حمایت از مالکیت فکری

 

۴٫ مساعدت های قانونی و فنی ‌در مورد مالکیت فکری به کشورهای عضو

 

۵٫ ارائه خدمات و فعالیت های مقتضی در جهت تسهیل حمایت ازمالکیت فکری و تدارک امکان ثبت بین‌المللی آن ها.

 

گفتار دوم : اعضاء و ساختار تشکیلاتی

 

بند اول :اعضاء

 

بر اساس ماده ۵ سند مؤسس وایپو اعضای دائمی وایپو عبارتند از اولاً ‌دولت‌های‌ عضو یکی از اتحادیه های مرتبط با مالکیت فکری (شامل اتحادیه پاریس، اتحادیه برن و اتحادیه ها و ترکیبات ویژه ی مرتبط با این دو اتحادیه) و ‌دولت‌های‌ عضو معاهده استکهلم و ثانیاًً دولتهایی که عضو هیچ یک از اتحادیه های مرتبط با مالکیت فکری نیستند اما : ۱- عضو سازمان ملل متحد یا یکی از مؤسسات تخصصی آن یا عضو آژانس بین‌المللی انرژی اتمی یا عضو اساسنامه دیوان بین‌المللی دادگستری می‌باشند. ۲- از سوی مجمع عمومی وایپو برای عضویت در کنوانسیون استکهلم دعوت شده اند.[۱۳۲]

 

در کنار اعضای دائمی، اعضای موقت نیز برای مدتی وجود داشت که در حال حاضر دیگر آن هاوجود ندارند. وایپو یک سازمان بین الدولی است و اعضای اصلی یعنی اعضای تصمیم گیرنده، دولت ها هستند. معهذا نهادهای دیگری هم اعم از سازمان های بین‌المللی بین الدولی و سازمان های غیر دولتی نیز می‌توانند در مقام ناظر در وایپو، حاضر باشند.

 

بند دوم : ساختار

 

کنوانسیون استکهلم چهار رکن را برای این سازمان پیش‌بینی ‌کرده‌است.

 

۱٫ مجمع عمومی[۱۳۳] : مجمع عمومی وایپو متشکل از دولت های عضو کنوانسیون استکهلم و اعضای یکی ازاتحادیه های پاریس و برن است. مجمع عمومی رکن عالی وایپو است و از وظایف مهم آن تعیین مدیر کل سازمان، بررسی و تصویب گزارش های وی و کمیته ی هماهنگی، تصویب بودجه دوسالانه وهزینه های مشترک اتحادیه ها، تصویب مقررات برای نظارت بر اجرای تعهدات بین‌المللی، دعوت از دولت ها برای عضویت در کنوانسیون استکهلم و بالاخره هر گونه اقدام مفید در چهارچوب کنوانسیون استکهلم می‌باشد

 

۲٫ کنفرانس : کنفرانس وایپو بر خلاف مجمع عمومی متشکل ازدولتهای عضو کنوانسیون استکهلم است خواه عضو اتحادیه ای باشند یا نباشند. کنفرانس دارای وظایف متعددی است از جمله بحث و بررسی ‌در مورد مسائل مفید برای حمایت از مالکیت فکری و صدور تصویه نامه ‌در مورد آن ها تصویب بودجه دو سالانه کنفرانس، تهیه برنامه دوسالانه کنفرانس، تهیه برنامه دو سالانه کمک های فنی – حقوقی به دولت‌ها، اصلاح کنوانسیون استکهلم و انجام هر گونه اقدام دیگری در چهارچوب این کنوانسیون

 

۳٫ کمیته هماهنگی : کمیته هماهنگی متشکل از دولت های عضو کنوانسیون استکهلم است که عضو کمیته های اجرایی اتحادیه پاریس و برن یا یکی از آن ها باشند. مهمترین وظایف کمیته هماهنگی عبارت است از ارائه ی مشاوره به ارکان اتحادیه ها، مجمع عمومی، کنفرانس، و مدیر کل درمورد کلیه مسائل اداری و مالی به ویژه درمورد مسائل مرتبط ‌با منافع عمومی، تهیه دستور کار مجمع و کنفرانس و همچنین تهیه پیش نویس برنامه و بودجه کنفرانس، تصویب برنامه ها و بودجه های سالانه ‌و پیشنهاد آن به مجمع عمومی ومدیر کل، انجام هر گونه اقدام دیگری که کنوانسیون بر عهده آن می‌گذارد.

 

۴٫ دفتر بین‌المللی : دفتر بین‌المللی در واقع دبیرخانه یعنی رکن اداری وایپو می‌باشد که در رأس آن مدیر کل سازمان قرار دارد. او دارای چند معاون و پرسنل لازم برای انجام وظایف دفتر می‌باشد. دفتر بین‌المللی وظایف اداری وقتی از جمله تهیه مدارک برای نشست های ارکان مختلف سازمان، اجرای طرح های مربوط به همکاری، ارائه کمک های فنی به کشورهای در حال توسعه برای اصلاح نظام های مالکیت صنعتی، ثبت اختراعات و تهیه قوانین را بر عهده دارد. مدیر کل نماینده سازمان است، او وظیفه سیاسی بسیار مهمی دارد و آن برقراری و حفظ روابط فیمابین اتحادیه ها و وایپو، پرسنل و ‌دولت‌های‌ عضو و همچنین باسازمان های بین‌المللی است.

 

به طور کل نقش وایپو در خصوص حفظ حقوق مالکیت فکری که یک حق بشری است حائز اهمیت است. ‌بنابرین‏ وایپو علاوه بر نقش مهم اقتصادی تاثیر بسزایی در حفظ حقوق بشر به لحاظ حمایتی که از خلاقیت های ذهنی بشر می‌کند دارد.[۱۳۴] [۱۳۵]

 

گفتار سوم : اتحادیه ها و فعالیت های وابسته به وایپو

 

بند اول: اتحادیه های وابسته به وایپو

 

الف) اتحادیه های وابسته به وایپو در زمینه مالکیت صنعتی

 

این اتحادیه ها عبارتند از :

 

۱٫ معاهده پاریس (حمایت ازمالکیت صنعتی در اشکال، نشان تجاری، طراحی صنعتی، طرح مفید، و شاخص های جغرافیایی و نیز جلوگیری از رقابت غیر عادلانه) سال ۱۸۸۳٫

 

۲٫ معاهده مادرید (جلوگیری از منابع جعلی و دروغین کالاهاو خدمات) سال ۱۸۹۱٫

 

۳٫ اتحادیه مادرید (ثبت بین‌المللی نشان تجاری) سال ۱۸۹۱٫

 

۴٫ اتحادیه هایگ (ودیعه سپاری بین‌المللی طرح های صنعتی) سال ۱۹۲۵٫

 

۵٫ اتحادیه لیس (طبقه بندی بین‌المللی کالاهاو خدمات برای ثبت نشان تجاری) سال۱۹۵۷٫

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:36:00 ق.ظ ]