1. همدلی : توانایی درک و چگونگی احساسات یک فرد که با احساس تالیف کردن فرق می کند فرد خود را به جای دیگران می گذارد . ۵٫ مهارت های اجتماعی یا کنترل روابط : چگونگی برخورد با دیگران در شرایط اجتماعی (ریکر[۷۹]، ۲۰۰۱ ).

مدل مبتنی بر شایستگی
این مدل برای پیش بینی موفقیت در محل کار طراحی شده ، در حقیقت این مدل نظریه ای در مورد عملکرد است که بر مبنای هوش ایجاد شده است . این مدل ترکیبی از توانایی های ذهن و برخی ویژگیهای شخصیتی است که متفاوت از مدل های مبتنی بر توانایی می باشد . شایستگی های هیجانی از نظر گلمن عبارت است از توانایی اموخته شده بر مبنای هوش هیجانی که منجر به عملکرد چشمگیر در کار می شود . یعنی مقدار هوش هیجانی توانایی بالقوه برای یادگیری مهارت های کاربردی می باشد ( سید جوادین ، ۱۳۸۶ )

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

مدل جدید حامل تحلیل های اماری است که توسط دکتر دانیل گلمن و پروفسور بویا تسیز[۸۰] در سال ۲۰۰۲ انجام گرفته است و قابلیت‌های هوش هیجانی از ۲۵ به ۲۰ قابلیت کاهش یافته است که پنج مولفه هوش هیجانی به ۴ مولفه به شرح زیر تقلیل پیدا کرده است .قابلیت فردی شامل: الف خوداگاهی: توانایی فهم احساسات خود و درک اثر ان بر عملکرد ، ارزیابی درست از توانمندیها و کاستی های خود، اعتماد به نفس .ب:خود مدیریتی : توانایی کنترل احساسات ، صداقت و قابلیت اعتماد ، وظیفه شناسی، سازگاری با شرایط، دلبستگی و بالندگی و نواوری .قابلیت اجتماعی شامل : الف : اگاهی اجتماعی : مهارت درک احساسات دیگران، همدلی ،توانایی ، تشخیص مسائل جاری و گرایش به ارائه خدمت .پ .مدیریت روابط : توانایی رهبری دور اندیشانه ، توانایی برانگیختن دیگران ، توانایی نفوذ در دیگران و پرورش انان، مهارتهای ارتباطی، توان مدیریت تعارضی و کاهش ناسازگاریها، توان افزایش همکاری و همیاری (شجاعت، ۱۳۸۳ )
۱- دسته بندی خود اگاهی ،خوداگاهی شامل :

    1. خوداگاهی هیجانی: نشان دهنده اهمیت شناخت احساسات خود و تاثیر انها در عملکرد است .۲٫خود ارزیابی صحیح : کلید شناخت توان یک فرد به نقاط قوت و ضعف خود است . افراد با قابلیت خود ارزیابی صحیح از توانایی ها و محدودیت خود اگاه هستند و در جستجوی اشتباهات خود و یادگیری و دانستن اینکه کجا نیاز به پیشرفت دارند می باشند خود ارزیابی صحیح یک قابلیت است که در افراد برجسته پیدا شده است ۳٫ اعتماد به نفس : تاثیر مثبت اعتماد به نفس بر روی عملکرد در بسیاری از مطالعات نشان داده شده است . سطح اعتماد به نفس در حقیقت یک پیش بینی قوی تر برای عملکرد می باشد تا سطح مهارت و اموزشهای قبلی ( گلمن ، ۲۰۰۱).
    1. دسته خود مدیریتی ،دسته خود مدیریتی شامل ۶ قابلیت می باشد :
    1. خود کنترلی هیجانی : این قابلیت مانع از بروز فشارهای روانی مضر و احساسات مخرب می شود . افراد با این قابلیت می توانند در شرایط استرس زا یا هنگام مواجه با افراد ناسازگار و مخالف بدون اینکه دست به خشونت بزنند خونسردی و ارامش خود را حفظ کنند . ۲٫ قابلیت وفاداری : به افراد امکان می دهد که ارزشهای مبانی پایه ای تمایلات و احساسات خودشان را بشناسند و به نحوی رفتار کنند که با انها همخوانی داشته باشد . این قابلیت باعث برخورد صادقانه افراد با لغزشها و خطاهای خودشان و دیگران می شود . نقص در این توانایی باعث اختلال در کار ، حرفه و شخصیت می شود . شاخص موثر بودن در تمام کارها وفاداری است .۳ . وظیفه شناسی یا وجدان کاری : ویژگی های این قابلیت شامل دقت ، خود نظمی، درستکاری ، صداقت و وسواس در انجام مسئولیتهای محوله است . عامل موفقیت و نردبان ترقی کارکنان به این قابلیت بستگی دارد . ۴٫ سازگاری : این قابلیت را می توان در عملکرد کارکنان ممتاز و برجسته در کلیه رده ها مشاهده کرد . انها با اغوش باز به استقبال اطلاعات جدید می روند و مفروضات قدیمی را به راحتی کنار می گذارند یا انها را با شرایط جدید تطبیق می دهند .۵٫ موقعیت گرایی : قابلیتی است که موفقیت کارکنان را به دنبال دارد . مطالعه در زمینه مقایسه میان مدیران دارای عملکرد برتر با سایر مدیران نشان می دهد که مدیران برتر، از خود رفتارهای مبتنی برموفقیت گرایی عملی نشان می دهند و بیشترریسک های حساب شده رامی پذیرند،ازنوآوری سازمانی حمایت کرده واهداف چالشی رابرای کارکنان خود برمی گزینند.۶٫ابتکارعمل:افراد دارای این قابلیت قبل از آنکه تحت تأثیرحوادث ورویدادهای تحمیلی بیرونی مجبوربه ابتکارات جدید،این کارراانجام می دهند.ابتکارعمل به معنی سبقت جویی برای اجتناب ازمشکلات است.به عبارتی قبل ازاینکه فرصت به دیگران برسدازآن استفاده می کنند.افراد فاقد نوآوری زود تحریک می شوند و واکنش نشان می دهند.(گلمن،۲۰۰۱).

۳٫دسته آگاهی اجتماعی:
آگاهی اجتماعی در سه دسته قابل مشاهده است:۱-همدلی: این قابلیت یعنی توانایی شناخت احساسات دیگران-همدلی بر پایه ی خودآگاهی بنا می شود. هر قدر نسبت به احساسات خودمان گشاده تر باشیم در دریافتن احساسات دیگران ماهرتر خواهیم بود.عواطف افراد بیشتر اوقات از طریق نشانه هایی غیر ازبیان مستقیم ابراز می شود.توانایی دریافت کانال های غیرکلامی،کلید درک احساسات دیگران است.یعنی لحن کلام،حالت های بدنی،حالت های چهره وامثال آن (گلمن،ترجمه پارسا،۱۳۸۶) .افراد دارای این قابلیت با دقت گوش می دهند و نگرش دیگران را درنظرمی گیرند و به آسانی با افراد دارای پیش زمینه ها یا فرهنگ های متعدد کنارمی آیند. ۲-خدمت محوری:افراد دارای این قابلیت، فضای هیجانی را چنان پرورش می دهند که در آن افراد با داشتن تماس مستقیم با مشتری یا ارباب رجوع بتوانند روابط او را درمسیر صحیح خود حفظ کند،چنین افرادی به دقت رضایت مشتری یا ارباب رجوع را درنظر می گیرند تا مطمئن شوند آنچه را که نیازدارند،به دست آورند.آنان همچنین درصورت نیازخود را دردسترس قرارمی دهند. ۳-آگاهی سازمانی:فردی که دارای آگاهی اجتماعی هوشیارانه باشد می تواند به طرز سیاستمدارانه ای،زیرک وقادر به شناسایی شبکه های اجتماعی ضروری باشند و روابط کلیدی را تشخیص دهند . چنین افرادی می توانند نیروهای سیالی موجود در سازمان را به همراه ارزشهای راهنما و قوانین ناگفتنی که درمیان افراد در جریان است بفهمند(گلمن،ترجمه ابراهیمی ،۱۳۸۵).
۴٫دسته مدیریت روابط:مدیریت روابط دربرگیرنده هشت قابلیت می باشد:
۱-توسعه وبالندگی دیگران:این قابلیت مستلزم توانایی درک نیازهای توسعه ای افراد،روحیه وتقویت توانایی های آن است.۲٫مدیریت تعارض:این افراد به موقع می توانند مشکلات را شناسایی کنند و به آرامش محیط کمک کنند.در مدیریت تعارض مؤثر،مذاکره برای کسب وکار بلندمدت در روابط سالم اهمیت زیادی دارد.در اینجا هنر گوش دادن و ابراز همدلی از مهارتهای پایه ای برای کنترل افراد دردسرساز وشرایط بحرانی است که با بهره گرفتن از سیاست مداری به دست می آید.(آقایار و شریفی۱۳۸۶)۳٫ نفوذ: نشانگر دامنه قدرت نفوذی یک فرد از یافتن عامل جاذبه مناسب برای یک شنونده موردنظر تا شناخت چگونگی ایجاد شیفتگی در افراد کلیدی و یک شبکه پشتیبانی برای یک پیشگامی را دربر می گیرد.۴٫عامل تغییر:افرادی که می توانند تغییر ایجاد کنند،قادر به شناخت نیاز تغییر هستند،وضعیت موجود را به چالش می طلبند ونظم جدید را مستقر می سازند.۵٫رهبری: رهبرانی که الهام بخشی می کنند هم ایجاد طنین می نمایند و هم افراد را با یک تصویر بزرگ یا ماموریت مشترک، به حرکت در می آورند.۶٫کارگروهی وشریک مساعی: افراد با این قابلیت،جوی از دوستی وصمیمی می آفرینند و خودشان الگوی احترام،ثمربخشی وهمکاری می باشند. آنان افراد را به سوی تعهد فعال و مشتاقانه وتلاش جمعی سوق می دهند و در آنان روحیه وهویت ایجاد می کنند۷٫تعیین حدومرز: افراد با این قابلیت روابط مؤثر راپرورش می دهند. ۸٫ارتباطات:گوش دادن به صورت بی پرده و پیام های قاطع کننده در ارتباط با دیگران است (سیدجوادین ،۱۳۸۶).

سرسختی روانشناختی

سرسختی روانشناختی یکی از عوامل مهم شخصیتی است که در چگونگی مقابله شخص با فشار روانی تاثیر دارد. سرسختی روانشناختی عبارت است از خصوصیات شخصیتی خاصی که سه ویژگی تعهد، مبارزه جویی و حس کنترل دارد و فرد را در مقابل فشار روانی مقاوم می کند. سالواتور مدی و سوزان کوباسا(۱۹۸۸) به مدت ده سال بر روی افرادی که شخصیت سرسخت نامیده می شدند مطالعه و تحقیق کردند. به نظر می رسید این افراد در مقابل فشار روانی بسیار مقاوم اند و تحت تاثیر موقعیت های فشار زا نه تنها آسیب روانی نمی بینند بلکه به استقبال آنها می روند و این موقعیت ها را برای رشد و پیشرفت در زندگی خود ضروری می دانند. مطالعات کوباسا و مدی با مقایسه مدیران شرکت ها شروع شد و سپس بروی دانشجویان فارغ التحصیل نیز تحقیقاتی انجام دادند به این ترتیب که آنها را در یک موقعیت فشارزای روانی همچون ارزیابی یک مهارت ویژه قرار دادند. تحقیق نشان داد آنهایی که شخصیت سرسخت دارند فشار روانی کمتری را تجربه می کنند و کمتر تحت تاثیر فشار روانی دچار احساس تهدید می شوند. به طور کلی نتایج پژوهش های آنها نشان داد که گروه مقاوم خصایص زیر را داشتند:

    1. آن ها احساس تعهد شخصی نسبت به خود، کار، فامیل و دیگر ارزش های با ثبات دارند.
    1. آن ها احساس می کردند که روی شغل، زندگی و روابطشان کنترل دارند.
    1. آن ها وقایع زندگی را به عنوان یکسری چالش ها و مبارزه برای پیشرفت ضروری می دانستند.

در افراد سرسخت حس تعهد در مقابل حس بیگانگی است. در دانشجویان سرسخت تعهد شخص در روابطش باعث می شود که در مواقع فشار روانی از حمایت اطرافیان برخوردار باشد. در مفهوم مبارزه جویی، که در مقابل احساس تهدید است، ارزیابی شناخته نهفته است، یعنی باور به اینکه دگرگونی در زندگی امری است عادی و باید آن را به عنوان فرصتی برای رشد به شمار آورد تا تهدیدی برای احساس ایمنی. حس کنترل در مقابل حس درماندگی است. کسانی که در موقعیت های فشارزا به جای احساس درماندگی، موقعیت را در اختیار خود می بینند بیشتر احتمال دارد که برای تغییر موقعیت، اقدام کنند(آقا یوسفی و همکاران، ۱۳۸۸).
سرسختی روان شناختی در افراد نگرشی را به وجود می آورد که شیوه رویارویی با مسائل مختلف زندگی را تحت تاثیر قرار می دهد. افراد سرسخت حوادث زندگی را به طور قابل درک و همراه با تنوع و گوناگونی در نظر می گیرند. در مقابل، افرادی که سرسختی پایینی دارند، نسبت به حوادث دچار احساس بیگانگی، ناتوانی و تهدید می شوند و کنترل کمتری روی آنها دارند (زاکین و همکاران[۸۱]، ۲۰۰۳).
فقدان والدین می تواند رشد شخصیت فرزندان را متأثر سازد که یکی از جنبه های مهم شخصیتی، سرسختی روانشناختی است به طوری که کوباسا(۱۹۷۹) سرسختی را یک ویژگی شخصیتی می داند که در مواجهه با حوادث فشارزای زندگی به عنوان یک منبع مقاومت و سپر محافظ عمل می کند. او با بهره گرفتن از نظریه های وجودی در شخصیت، سرسختی را ترکیبی از باورها در مورد خویش و جهان تعریف می کند که از سه مؤلفه تعهد، کنترل و مبارزه جویی تشکیل شده و در عین حال یک ساختار واحد است که از عمل یکپارچه و هماهنگ این سه مؤلفه مرتبط با هم سرچشمه می گیرد. از نظرکوباسا(۱۹۷۹) تعهد، احساس درآمیختگی با بسیاری از جنبه های زندگی مثل خانواده، شغل و روابط بین فردی است. فردی که این احساس را دارد، معنا و هدفمندی زندگی و کار و خانواده را دریافته است. کنترل، اعتقادی است مبنی بر این که رویدادهای زند گی و پیامدهای آن، قابل پیش بینی و کنترل هستند و می توان آن ها را تغییر داد . مبارزه جویی عبارت است از این باور که تغییر، جنبه ای عادی از زندگی است و وضعیت های مثبت یا منفی که به سازگاری مجدد نیاز دارند، فرصتی برای رشد و یادگیری بیش تر هستند نه، تهدیدی برای امنیت و آسایش فرد (اربس و همکاران،۲۰۱۱).
سرسختی روانشناختی چیزی فراتر از جمع سه مؤلفه تعهد، کنترل و مبارزه جویی است. انعطاف پذیری روانشناختی افراد سرسخت، صرفاً از تأثیر انفرادی این سه مؤلفه سرچشمه نمی گیرد، بلکه ناشی از شیوه مقابله ای خاصی است که با ترکیب پویای این مؤلفه هم خوان است(پارکز و رندال، ۱۹۸۳).
در واقع، سرسختی روانشناختی ساختار واحدی است که به یکپارچه سازی مؤلفه هایش می پردازد و در آن ها یک همگونی ایجاد می کند (کوباسا و همکاران، ۱۹۸۸؛ به نقل از حمیلی،۱۳۸۶). سرسختی روانشناختی به عنوان یک ویژگی شخصیتی، نگرش درونی خاصی را به وجود می آورد که شیوه رویارویی افراد با مسایل مختلف زندگی را تحت تأثیر قرار می دهد . نیز سرسختی روانشناختی باعث می شود که فرد استرس های خود را به صورتی واقع بینانه و با بلند نظری مورد توجه قرار دهد. همچنین، سرسختی روانشناختی زاییده دانشی است که بر مبنای آن، شخص برای پاسخ گویی به استرس ز اها به منابع بیش تری دست پیدا می کند؛ به عبارتی، یک احساس بنیادی از کنترل است که به فرد سرسخت امکان دستیابی به تعدادی از راهبرد های مفید و مؤثر را می دهد. در نهایت، سرسختی روانشناختی باعث تقویت و پرورش دیدی خوشبینانه نسبت به استر س های روانی می شود در واقع، سرسختی روانشناختی سپری در برابر برانگیختگی شدید فیزیولوژیکی در اثر حوادث استرس زاست و برخی از محققان معتقدند استرس عامل آسیب پذیریی مهم در مقابل بیماری ها می باشد.
ویژگی های متعددی را می توان برای سرسختی روانشناختی مطرح نمود از جمله: ۱٫ حس کنجکاوی قابل توجه ۲٫ تمایل به داشتن تجارب معنی دار ۳٫ اعتقاد به مؤثر بودن آن چه که مورد تصور ذهنی قرار گرفته است ۴٫ انتظار این که تغییر امری طبیعی است و هر محرک با اهمیت می تواند موجب رشد و پیشرفت گردد ۵٫ ابراز وجود، نیرومندی و پرانرژی بودن ۶٫ توانایی استقامت و مقاومت.
این ویژگی های مختلف می توانند در سازگاری با وقایع استر س آور زندگی مفید باشند .منطق انتخاب این ویژگی ها، ارزیابی شناختی خوش بینانه ای است که می تواند به رغم استرس زا بودن آن ها، باعث درک معنی دار و طبیعی ویژگ ی ها از سوی فرد شود . با این وجود، تصمیم گیری قاطعانه می تواند منجر به یکپارچگی آنان در تجارب آینده شود . به این ترتیب، افراد سرسخت، وقایع استرس آور را به وقایع قابل تحمل تر تبدیل می کنند(کوباسا، مدی و پوکتی، ۱۹۸۲). هم چنین آن ها دو تجربه ای را که احتمالاً منجر به شکل گیری سرسختی روانشناختی می شود بیان کرده اند. اول، احتمالا افراد سرسخت الگویی در پیش رو داشته اند که آن را در زمینه تعهد، کنترل و مبارزه جویی سرمشق قرار داده اند و این الگو ها با پیام د های مثبت و سالمی روبه رو شده اند . دوم، از آن جا که سرسختی روانشنا ختی را می توان یاد گرفت، احتمالاً افراد در مواجهه با وقایع، احساس کارآمدی و کنترل بر محیط را کسب کرده اند (کیامرثی و ابوالقاسمی، ۱۳۸۵).
کوباسا، مدی و پوکتی (۱۹۸۲) معتقدند که احتمالا تجارب دوره کودکی و تعامل با والدین و اطرافیان می تواند منجر به یک شخصیت سرسخت شود . (نریمانی و همکاران، ۱۳۹۰).
سرسختی روانشناختی، یک ویژگی شخصیتی است که در رویارویی با حوادث فشارزای زندگی به عنوان منبع مقاومت و سپرمحافظ عمل می کند. سرسختی، ترکیبی از باورها در مورد خود و جهان است که از سه جزء تعهد، کنترل و مبارزه جویی تشکیل شده است، اما در عین حال مجموعه ای واحد است که از عمل هماهنگ این سه جزء تشکیل یافته است(کوباسا، ۱۹۸۲) سرسختی احساس بنیادی از کنترل است که به فرد سرسخت امکان ترسیم و دسترسی به فهرستی از راهبردها را می دهد. در نهایت سرسختی باعث پرورش دیدی خوش بینانه نسبت به فشار زاها می شود؛ به عبارتی، صفت مبارزه جویی، فرد سرسخت را قادر می سازد تا حتی حوادث ناخوشایند را بر حسب امکانی برای یادگیری به تهدیدی برای ایمنی در نظر بگیرد و تمامی این جنبه ها باعث پیشگیری و یا کوتاه شدن مدت پیامدهای منفی تنش زا می شود و در واقع سرسختی، سپری در مقابل برانگیختگی شدید فیزیولوژیک در اثر حوادث تنش زا است که سلیه و دیگر پژوهشگران، عامل آسیب پذیری در مقابل بیماری ها می دانند. سرسختی روانشناختی به عنوان تعدیل کننده، روابط بین تنش و بیماری روانشناختی و جسمانی عمل می کند . افرادی که از سرسختی روانشناختی قوی برخوردارند، احتمال کمتری دارد که در مقایسه با افراد دارای سرسختی روان شناختی ضعیف در پاسخ به تنش، دچار آسیب جسمانی و یا روانی شوند. هم چنین یافته های تجربی نقش تعدیل کننده سرسختی روانشناختی را در مقایسه با فشارهای جانبی تنش تأیید می کند. دیگر یافته ها بیان می کند که بین دو جنس از نظر سرسختی روانشناختی تفاوت معنی داری نیست(شریفی، عریضی و نامداری، ۱۳۸۴).
منطق انتخاب این ویژگیها ارزیابیهای شناختی خوش بینانه ای است که می تواند به رغم تنش آور بودن آنها باعث درک معنی دار و طبیعی ویژگیها از سوی فرد شود. با وجود این، تصمیم گیری قاطعانه می تواند به یکپارچگی آنان در تجربه های آینده منجر شود؛ به این ترتیب افراد سرسخت، وقایع تنش آور را به وقایع قابل تحمل تر تبدیل می کنند (کیامرثی و همکاران، ۱۳۷۷).
همان گونه که از این مباحث پیداست، سرسختی روانشناختی به عنوان ویژگی مهم در ساختار شخصیت افراد می تواند آنها را برابر فشار های مختلف محیطی محافظت کند. در واقع می توان عنوان کرد که افراد با سطح سرسختی روانشاختی قوی با توجه به صفات مبارزه جویی و ابراز وجود و نیرومندی و استقامت در مقابل حوادث تنش زای محیطی کمتر دچار آسیب های جسمانی و روانی می شوند؛ لذا اهمیت و ضروت سرسختی روانشاختی در این مباحث آشکار می شود (یاسمی نژاد، محمدیان و فعلی، ۱۳۹۰).
مسلش و همکاران (۱۹۷۶)، بوریش (۲۰۰۲)، آلمر (۲۰۰۲)، فیلیان (۱۳۸۱)، بدری گرگری(۱۳۸۴) و زارع (۱۳۸۲) در پژو هش هایی نشان دادند عواملی وجود دارند که می توانند بر روی رضایت زناشوئی تأثیر بگذارند که این عوامل باید به دقت مورد شناسایی قرار بگیرند. از جمله این عوامل ویژگی شخصیتی تاب آوری وسرسختی است، که به عنوان متغیر دیگر در این پژوهش مورد بررسی قرار می گیرد. سرسختی ویژگی شخصیتی است که ممکن است نحوه مقابله با استرس زاها را در افراد تعدیل کند یعنی آنها را در تحلیل موفقیت آمیز موقعیت استرس زا یاری می کند.
زارع (۱۳۸۲) در پژوهشی با عنوان مقایسه رابطه حمایت اجتماعی و سرسختی با فرسودگی شغلی رانندگان شرکتهای اتوبوسرانی و تاکسیرانی شهر تهران نشان داد که حمایت اجتماعی و سخت رویی هر یک با مؤلفه احساس تحلیل عاطفی ارتباط معکوس و منفی دارند، حمایت اجتماعی و سرسختی هر یک با مسخ شخصیت ارتباط معکوس دارند و با احساس موفقیت فردی ارتباط مستقیم و مثبت دارند . از سوی دیگر بین میزان سرسختی و مسخ شخصیت و احساس موفقیت فردی در دو گروه تفاوت معناداری وجود داشت. در این پژوهش بالاترین میزان فرسودگی شغلی در مولفه احساس تحلیل عاطفی (۵۵ درصد) گزارش شد. جودی و همکاران (۱۹۹۹) در پژوهشی نشان دادند که سطح بالایی از سرسختی اثرات میانجیگرانه بر استرس داشته و با میزان پایین بیماری و افسردگی مرتبط می باشد. کوباسا (۱۹۹۴) در طی مطالعه ای پی برد مدیران مرد با درجه بالایی از سرسختی علی رغم اینکه در سراسر زندگی با وقایع استرس زا مواجه هستند، کمتر دچار بیماری شده و از سلامت بیشتری برخوردارند . یافته ها نشان داد که افراد با سخت رویی پایین بیشتر تحت تأثیر اثرات منفی استرس هستند (نریمانی و عباسی، ۱۳۸۸).
پذیرش خود و دوست داشتن خویش (وایت ، ۲۰۰۱) و تبدیل شدن به انسانی که از نظر جسمی سالم، از نظر فکری بی عیب، از نظر روانی شاد، از نظر اجتماعی متعادل، از جنبه ی سیاسی آگاه، از نظر اقتصادی مولد و از نظر فرهنگی مسوول باشد ، از خصوصیات سلامت روان است و در شمار موضوعاتی قرار دارد که به صورتی مفهومی با سرسختی روان شناختی ارتباط می یابد. کوباسا(۱۹۷۹و۱۹۸۸) سرسختی را ترکیبی از باورها در مورد خویشتن و جهان تعریف می کند که از سه مولفه ی تعهد، کنترل و مبارزه جویی تشکیل شده است. شخصی که از تعهد بالایی برخودار است، اهمیت و معنای اینکه چه کسی است و چه فعالیت ی انجام می دهد را باور دارد. این اشخاص با بسیاری از جنبه های زندگی شان همچو ن شغل، خانواده و روابط بین فردی، کاملا در آمیخته می شوند. افرادی که در مولفه ی کنترل، قوی هستند رویدادهای زندگی را قابل پیش بینی و کنترل می دانند و بر این باورند که قادرند با تلاش ، آنچه را که در اطرافشان رخ می دهد، تحت تاثیر قرار دهند. اشخاصی که مبارزه جویی بالایی دارند، موقعیت های منفی یا مثبتی که به سازگاری مجدد نیاز دارد را فرصتی برای یادگیری و رشد بیشتر می دانند، تا تهدیدی برای امنیت و آسایش خویش (کوباسا، ۱۹۹۸؛ مدی، ۱۹۹۰ ).
سرسختی روان شناختی با افسردگی، همبستگی منفی دارد نشان دهنده ی آن است که سرسختی روان شناختی، می تواند پیش بینی کننده ی سلامت روانی باشد. ماتیس و لکسی(۱۹۹۹) نیز به این نتیجه رسیدند که سرسختی، متغیر پیش بینی کننده ی بهتری برای سلامت روانی است تا سلامت جسمی و همچنین همبستگی منفی معنی داری بین سرسختی و تعداد مراجعات به مرکز بهداشت وجود دارد. امریکنر و همکاران (۱۹۹۴) رابطه بین سلامت روانی با تعاملات ادارک شده ی خانواده را بررسی نمودند و دریافتند خانواده هایی که از انسجام بیشتر، ارتباط بهتر بین اعضای خانواده و رضایت بیش تر از وضعیت خانواده برخودارند و همچنین خانواده هایی که بر فعالیت های اجتماعی، فعالیت های مذهبی- اخلاقی، فعالیت های فکری- فرهنگی و نظم و سازماندهی تاکید بیشتری دارند، از میزان سرسختی بالاتری برخودارند. بر این باورند که عوامل تاثیر گذار بر سرسختی دختران، بیشتر از درون خانواده سرچشمه می گیرد در حالی که در مورد پسران، ممکن است عوامل اجتماعی و آموزشگاهی نیز دخیل باشند. برخی از پژوهش ها نیز بین تاب آوری و سرسختی با اضطراب و افسردگی، رابطه منفی معنی داری نشان داده و گویای آن است که افراد تاب آور می توانند بر انواع اثرات ناگوار چیره شوند (شیربیم، سودانی و شفیع آبادی، ۱۳۸۸).
یکی از مؤلفه های روان شناختی سرسختی است. سرسختی یکی از عوامل جدید روان شناختی است که روان شناسان به آن علاقه مند شده و آن را در حوزه های مختلف مورد مطالعه قرار داده اند .
سرسختی روان شناختی ابتدا مورد توجه کوباسا (۱۹۷۹) قرار گرفت و به عنوان مجموعه ای متشکل از ویژگی های شخصیتی در نظر گرفته شد که در رویارویی با حوادث فشارزای زندگی به عنوان منبعی از مقاومت، همانند سپری محافظ عمل می کند و افراد واجد آن می توانند به گونه ای کارآمد با مشکلات و فشارهای زندگی مقابله کنند (حقیقی، عطاری، رحیمی و سلیمانی نیا، ۱۳۷۸).
کوباسا (۱۹۸۳)، سرسختی را ترکیبی از باورها درباره خود و جهان تعریف کرده اند که از سه مؤلفه تعهد، مهار و مبارزه جویی تشکیل شده است.
باور به تغییر، دگرگونی و پویایی زندگی و این نگرش که هر رویدادی به معنای تهدیدی برای امنیت و سلامت انسان نیست، انعطا ف پذیری شناختی و بردباری در برابر روی دادهای سخت تنش زا و، موقعیت های مبهم را به دنبال دارد .بررسی ها گویای آن است که سرسختی با سلامت جسمی و روانی رابط ه مثبت دارد و به عنوان یک منبع مقاومت درونی، تأثیرات منفی استرس را کاهش می دهد و از بروز اختلال های جسمی و روانی پیشگیری می کند. (زانگ، ۲۰۱۰) در پژوهشی که در بین دانشجو یان چینی انجام گرفت، نشان داد که سرسختی با پنج عامل بزرگ شخصیت ارتباط دارد، به طوری که سه مؤلفه سرسختی (تعهد، مهار و مبارزه جویی ) با روان رنجورخو یی ارتباط منفی و معنادار و با چهار عامل دیگر شخصیت برونگرایی، گشاده رویی،خوشایندی و وظیفه شناسی ارتباط مثبت و معنادار ی دارند . دلاهیج، گیلارد و دام(۲۰۱۰) گزارش کردند که سرسختی با شیوه های مقابله ای سازگارانه ارتباط مثبت و معنادار و با سبکها ی مقابله ای ناسازگارانه ارتباط منفی و معنادار دارند.
نادری و حسینی (۱۳۸۹) نشان دادند که سرسختی روان شناختی و امید به زندگی با هم همبستگی مثبت و معنادار دارند. ویسی، عاطف وحید و رضایی (۱۳۷۹) گزارش دادند که در وضعیت استرس زا کسا نی که از سرسختی بالاتر ی برخوردارند، سلامت روان بیشتری دارند تا کسانی که سرسختی پایین تری برخوردارند. (بابلان، قاسم پور و حسن زاده، ۱۳۹۰).

پیشینه عملی تحقیق

آزموده و همکاران (۱۳۸۶) عنوان کردند که بین جهت گیری مذهبی و متغیرهای شادکامی و سرسختی روانشناختی رابطه معنادار وجود دارد و افراد با جهت گیری درونی نسبت به افراد با جهت گیری بیرونی از تعهد، مهار و مبارزه جویی بیشتری برخوردارند. دیگر نتایج آنها دلالت می کرد که بین زنان و مردان از نظر سرسختی روانشناختی تفاوت معنی داری هست و دختران از سطح سرسختی روانشناختی قوی تری برخوردارند.
نریمانی (۱۳۸۶) نشان داد بین متغیرهای سرسختی روانشناختی، سبک های تفکر و مهارت های اجتماعی با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان رابطه مثبت معناداری وجود دارد و از سه متغیر پیش بین تنها متغیرهای سرسختی روانشناختی و سبک های تفکر قابلیت پیش بینی پیشرفت تحصیلی دانش آموزان را داشتند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...