مقاله های علمی- دانشگاهی | ۲-۷-۱- گزینش نادرست – پایان نامه های کارشناسی ارشد |
گزینش نادرست حالتی از نابرابری اطلاعات است که به موجب آن یک گروه یا بیش از یک گروه مزیت اطلاعاتی بیشتری نسبت به سایر گروهها در یک معامله دارند. گزینش نادرست معمولاً میان فروشنده و خریدار در یک معامله رخ میدهد و نتیجه معامله به ضرر یکی از طرفین معامله میشود. مثلاً فروشنده سهام شرکتی اطلاعاتی از آینده شرکت و یا صنعتی که شرکت در آن فعالیت میکند در اختیار دارد که به موجب آن اطلاعات، سهام شرکت در آینده سقوط خواهد کرد، اما خریدار سهام از این موضوع اطلاعاتی ندارد. در صورت انجام معامله سهام میان فروشنده و خریدار، ممکن است خریدار در آینده زیان کند، به عبارت دیگر انتخاب خریدار در خرید سهام آن شرکت، انتخاب منفی و نادرستی بوده است.
گزینش نادرست
عدم تقارن اطلاعاتی
خطر اخلاقی
شکل (۲-۲) اقسام و پیامدهای وقوع عدم تقارن اطلاعاتی و نقش و مسئولیت حسابداری جهت مدیریت آن ها (وکیلی فرد و بنی مهد، ۱۳۸۸)
۲-۷-۱- گزینش نادرست
گزینش نادرست[۱۰] بدان سبب به وجود میآید که برخی اشخاص (مدیران شرکت، نیروهای درون سازمانی و…) در مورد شرایط کنونی و چشم انداز آینده شرکت، در مقایسه با افراد برون سازمانی، اطلاعات بیشتری دارند. مدیران و سایر نیروهای درون سازمانی میتوانند از راه های گوناگون از این مزیت اطلاعاتی بهرهمند شوند که این مسئله میتواند منجر به هزینه یا زیان افراد برون سازمانی تمام شود. برای مثال، آنهامیتوانند با نوعی تعصب و یکسونگری بر فرایند افشای اطلاعات (و رساندن آن ها به سرمایه گذاران) اعمال نفوذ نمایند. وجود چنین وضعی بر توان سرمایه گذارانی که میخواهند برای سرمایه گذاری تصمیماتی معقول اتخاذ کنند اثر خواهد گذاشت. از این گذشته، اگر سرمایه گذاران نگران احتمال وجود تعصب یا یکسونگری در افشای اطلاعات باشند،ممکن نسبت به خرید اوراق بهادر شرکتها تمایل نشان دهند، و در نتیجه بازار سرمایه و بازار نیروی کار مدیریت، نمیتوانند بدان گونه که باید و شاید عمل نمایند. از این دیدگاه میتوانیم حسابداری مالی و گزارشگری (صورتهای مالی، اعلان سود فصلی و…) را به عنوان سازوکاری بدانیم که میتوان بدان وسیله مسئله های مربوط به گزینش نادرست را حل کرد و از این طریق اطلاعات درون سازمانی (محرمانه) را به اطلاعات برون سازمانی تبدیل نمود.
«گزینش نادرست، وضعیتی است که در سیستم اقتصادی، یک یا چند نفر از طرفهای قرارداد یا یک معامله بالقوه نسبت به طرف دیگر، دارای مزیت اطلاعاتی است.»
تیمور کوران[۱۱](۲۰۰۴) شکل خاصی از گزینش نادرست را در کشورهایی که هر دو دسته بانکهای اسلامی (تأمین مالی مشارکتی) و غیر اسلامی (ربوی) در آن ها فعال هستند، شناسایی کرد. در صنعت بانکداری افراد متقاضی اخذ تسهیلات با توجه به سودآوری آتی موضوع اخذ تسهیلات به دو شیوه تأمین مالی مشارکتی و سهیم کردن بانک در سود احتمالی پروژه و یا دریافت وام و پرداخت بهره ثابت و از پیش تعیین شده بدون توجه به سودآوری پروژه، اقدام به اخذ وام مینمایند. در این حوزه، این موضوع این گونه نمود پیدا میکند که کارآفرینانی که پروژه مورد نظرشان از ضریب ریسک بالاتری برخوردار است و احتمال عدم موفقیت آن ها جدی است، خواهان جلب مشارکت بانک هستند؛ برعکس، کارآفرینانی که پروژه های مورد نظرشان نسبتاً مطمئن و دارای چشم انداز سود بالا است، تمایلی به شیوه تأمین مالی مشارکتی و سهیم کردن بانک در سود احتمالی پروژه نشان نمیدهند و بیشتر خواهان دریافت وام و پرداخت بهره ثابت و از پیش تعیین شده هستند. در واقع، این مشکلی است که بانکها قبل از عقد قرارداد و در مرحله انتخاب پروژه با آن مواجه هستند. بانکهای انگلوساکسون در مقایسه با بانکهای اسلامی بسیار کمتر با این پدیده درگیر میشوند؛ زیرا ماهیت پروژه ها برای این دسته از بانکها مهم نیست و آن ها بیشتر به «معتبر» بودن وام گیرنده و توانایی وی به بازپرداخت اصل و فرع وام دریافتی میاندیشند تا «صداقت وی در تعریف درست و صادقانه پروژه مورد نظر» (عدم تقارن اطلاعاتی ناشی از مشخص نبودن کیفیت پروژه وام گیرنده). به دیگر سخن، با توجه به این که دغدغه نخست بانکهای انگلوساکسون، برخلاف بانکهای اسلامی، اعتبار وام گیرنده است نه سودآوری پروژه، نگرانی آن ها از مواجهه با پدیده گزینش نادرست، جدی نیست. دقیقاً با بیانی مشابه اما معکوس میتوان نشان داد که چرا بانکهای اسلامی همواره نگران پدیده گزینش نادرست هستند. به اعتقاد کوران در کشورهایی اسلامی بنگاهها مجاز به انتخاب بین بهره و شراکت در سود و زیان هستند و برای بانکهای این کشورها، مشکل «گزینش نادرست» را موجود می آید.بنگاههایی که انتظار کسب سود زیر متوسط دارند، اشتراک در سود و زیان را ترجیح می دهند تا در صورت ورشکستگی زیانهای خود را به حداقل برسانند. در حالی که بنگاه های با انتظار سود بالای متوسط، وام با بهره را ترجیح می دهند تا منافع خود را در صورت موفقیت حداکثر سازند.
برای حل مشکل گزینش نادرست معمولاً از طریق برابر سازی اطلاعات[۱۲] بین اشخاص اقدام میشود. در مورد اقدام برابر سازی اطلاعات به عنوان یکی از روشهای محدود کردن مشکل انتخاب نادرست باید گفت که هر دو طرف مطلع و غیر مطلع میتوانند عدم تقارن اطلاعاتی را کاهش داده یا از بین ببرند. غربال کردن و علامت دادن دو روش برابر سازی اطلاعات است.
۲-۷-۱-۱- غربال کردن
غربال کردن[۱۳] اقدامی است که توسط فرد غیر مطلع انجام میشود تا وی به تمام یا بخشی از اطلاعات که فرد مطلع دارد دست یابد. مثلاً: خریدار یک ماشین دست دوم که از فروشنده آن اطلاعات کمتری دارد، با چند بار سوار شدن ماشین میتوانند از کیفیت و کارکرد موتور و اجزای آن اطلاعات به دست آورد. در بازار سرمایه، سرمایه گذاران میتوانند با بررسی شاخصه های عملکرد شرکتهای مختلف و مقایسه با رقبا و… به غربال کردن شرکتها بپردازند و نهایتاًً سهام شرکت را به قیمت مناسب خریداری کرده و از بازده مناسبی بهرهمند شوند.
۲-۷-۱-۲- علامت دادن
علامت دادن[۱۴] اقدامی است که توسط فرد مطلع انجام میشود تا برای فرد کمتر مطلع در مبادله اطلاعات بفرستد تا از بروز انتخاب نادرست جلوگیری شود. به عنوان مثال در شرکتهای سهامی بیمه افراد هنگام بیمه شدن با ارائه آزمایش پزشکی و تأیید از سوی پزشک معتمد شرکت بیمه به شرکت از سلامت خود علامت دهی میکنند. در بازار سرمایه، مدیران شرکتها با ارائه شاخصه های اصلی عملکرد، مقایسه اطلاعات مالی پیشبینی شده، بودجهها و تجزیه و تحلیل انحرافات، عملکرد مالی ادواری (رشد درآمد، سودآوری و…)، گزارشهای مقایسه ای با رقبا و… میتوانند به سهامداران در خرید سهام به قیمت مناسب علامت دهند. البته علامت دهی وقتی کارآمد است که دقیق و معتبر باشد چون در غیر این صورت طرف مقابل (شخص کمتر مطلع) آن را نمیپذیرد.
۲-۷-۲- خطر اخلاقی
بر اساس تحقیقات دمب[۱۵]و بودن[۱۶](۱۹۹۷) استفاده از واژه خطر اخلاقی به قرن ۱۷ بر میگردد و در اواخر قرن ۱۹ به طور گسترده در مؤسسات بیمه انگلستان استفاده میشد.
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1401-09-24] [ 11:33:00 ق.ظ ]
|