۴- ب ) ظن عامل دوری انسان از شناخت
خداوند این چنین می فرماید:« أَیَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظامَهُ ؛[۶۳۷] آیا آدمى پندارد که ما دیگر ابداً استخوانهاى (پوسیده) او را باز جمع نمى‏کنیم؟».
کلمه «حسب» به معنى گمان و پندار بى اساس است، و این بدان معنى است که شک کردن انسان در خصوص آخرت هیچ دلیل و برهانى ندارد، و از آرزوهاى واهى و بى معنى و خیال دور برخاسته است، چنان که آیه حکایت از آن مى‏کند که مشکل انسان در بى ایمانى نسبت به خطایش نیست، چه اگر به آن در مقابل مردم اعتراف نکند، نمى‏تواند از آن در برابر محکمه ضمیر بگریزد، بلکه مشکل او کفر ورزیدن به حقیقت دوم یعنى قیامت است که به معنى بعث و حساب و جزا است، و این بدان سبب است که نمى‏تواند حقیقت بازگشت به زندگى را پس از مردن و به صورت پاره‏هاى از هم جدا و استخوانهاى پوسیده در آمدن و با گذشت زمان صورت خاک پیدا کردن، فهم کند.
ریشه این تصور را هنگامى به دست مى‏آوریم که درباره جهل آدمى به قدرت پروردگارش که حد ندارد، و به شؤون آفریدگان و از جمله مردگان را از گورها بیرون آوردن و به آنان جان تازه بخشیدن از طریق قیاس آن با قدرتهاى محدود آدمى قیام کردن به بحث بپردازیم، بى آن که از این امر آگاه باشیم که کاینات عظیمى از کوه‏ها و دره‏ها و دریاها و دشتها و آسمانها و کهکشانها و … که خدا آفریده، مقیاسهاى دیگرى دارد که با مقیاسهاى شخصى قابل مقایسه نیست؛ ازاین رو هنگامى که خود را ناتوان از جمع و فراهم کردن استخوانهاى مردگان مى‏بیند، چنین کارى را ناشدنى تصور مى‏کند، ولى اگر پروردگار را چنان که شایسته است بشناسد، ایستار و تصور او دگرگون مى‏شود، و به آخرت ایمان مى‏آورد.[۶۳۸]
پس وقتی ظن ، انسان را به یقین نرساند ، مطابق با واقع نباشد، سبب زائل کردن عقل شود وقتی عقل از کار بیفتد در تشخیص حق از باطل دچار اشتباه می شود. وهمچنین وقتی او را از خداوند دور نماید پس در طریق معرفت حق ، راه غیر صحیح را برمی گزیند. همه اینها خود دلیلی است بر این مطلب که انسان گرفتار خطا می شود .
پراهکار(درمان)
حال می بایست بنگریم که چه کنیم تا از ظن دوری کنیم . آیا می شود از آن دوری کرد ؟ آیا قرآن در این زمینه راه علاجی برای ما نشان داده است؟

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۱- پ)باید عواقب دردناک این عمل را از طرق مختلف پى در پى به مردم گوشزد کرد و از آنها خواست که در آثار شوم پیروى از غیر علم بیاندیشند.
۲- پ) باید طرز تفکر و جهان بینى اسلامى را در انسانها زنده کرد تا بدانند خداوند در همه حال مراقب آنها است ، او سمیع و بصیر است و حتى از افکار ما آگاه است:« یَعْلَمُ خائِنَهَ الْأَعْیُنِ وَ ما تُخْفِی الصُّدُورُ ».[۶۳۹] هر سخنى مى‏گوئیم ثبت و ضبط مى‏شود و هر گامى برمى‏داریم در حساب ما نوشته مى‏شود، و مسئول تمام اعمال و قضاوتها و اعتقادات خود هستیم.
۳- پ) باید سطح رشد فکرى را بالا برد. چرا که پیروى از غیر علم غالباً کار عوام ساده‏لوح و افراد ناآگاه است که با شنیدن یک شایعه بى‏اساس فوراً به آن مى‏چسبند و داورى مى‏کنند، و الگوى کار خود را از آن مى‏گیرند. [۶۴۰]
۴- پ) مهمترین راه دوری از ظن ، دست یابی به یقین وعلم است. سفارش قرآن کریم به ما ، پرهیز از اعتماد به گمان است. قرآن به پیروان خود تأکید مى ورزد که عقاید و آراى خویش را بر ستون گمان و شک بنا نکنند و در برابر آنچه درستى اش روشن نیست ، تسلیم نگردند.
خداوند عزو جل به صراحت مى فرماید :«وَ لاَ تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ؛[۶۴۱] و چیزى را که بدان علم ندارى، دنبال مکن».

یقین، همان راه وروش درست است که ما باید در برابرراه نادرست اعتماد به ظن درپیش بگیریم. حال این یقین چیست؟

یقین علمى است که از استدلال و تحقیق حاصل شود[۶۴۲] وحقیقت معلوم در آن منکشف می گردد به طوری که هیچ شکی در آن باقی نماند و امکان خطا و غلط در آن وجود نداشته باشد.[۶۴۳] بر آن قطع حاصل شده و نفس بر آن آرام گردیده است.[۶۴۴] عبارت است که همه چیز را از خدای سبب ساز بدانی و به وسائط توجه نکنی بلکه همه را مسخر امر و حکم خدا بدانی اگر انسان اینها را بداند و واقعیت برایش روشن شود ضمانت خدای تعالی در مورد روزی اطمینان پیدا می کندو طمعش از مال مردم قطع می شود…[۶۴۵] عبارتست از شناختن های قطعی و مسلمی که از طریق هدایت خداوندی به اصول دین برای انسان دست می دهد.[۶۴۶] مقابل ظن و شک است.همانگونه که علم مقابل جهل است وبه معنا وضوح وثبوت چیزی است.[۶۴۷] برخلاف شک، «یقین‏» بیانگر حال قطع و جزم در تصدیق به قضیه است. یقین آن‏گاه تحقق‏مى‏یابد که مدرک نسبت‏به ایجاب یا سلب قضیه، از حال تردید و دو دلى و از حال وهم و شک وگمان خارج شده و به قطع و جزم رسیده باشد. یقین داراى اقسامى است، و یقینى که در تقابل با«شک منطقى‏» قرار دارد، همان «یقین منطقى‏» است که از ساحت آن منطقا شک پیراسته است.[۶۴۸]
قضیه ای را یقینی می گوییم که فاقد شک و معقول باشد و یا لااقل به میزان دیگر قضایا، معقول باشد.[۶۴۹] عبارت است از جزم به ثبوت محمول برای موضوع و جزم به امتناع سلب محمول از موضوع و قابل زوال نبودن جزم اول و دوم .[۶۵۰] اعتقادی است ثابت و مطابق با واقع که قابل زوال نیست و مایه آرامش انسان است.[۶۵۱]
نوری است که از طرف حضرت آفریدگاردردل روشن می شود و به سبب آن حق و واقع بر انسان روشن شده بدان معتقد می شودبه قسمی که اگر مخالف حق صدها شبهه و وسوسه کند در او هیچ اثر نکند و او را متزلزل نسازد مانند کسی که از دور ببیند دود وجرقه آتش بلند است و یقین کند در آن خانه آتش است در این حال هیچ کس نمی تواند او را از این اعتقاد باز دارد.[۶۵۲] به معنی دانستن چیزی است به طوری که احتمال خلاف آنرا ندهدو هیچ تردیدی درآن نداشته باشد.[۶۵۳]باوری است که ذهن به همسویی آن با واقع جزم داردو هیچ گونه احتمال خلاف نیز نداده به امتناع نقیض آن باور نیز یقین دارد.ابن سینا یقین را چنین می شناساند و آن باوری را که نقیض آن ممکن باشدباورظنی وشبه یقین می داندو باوری مورد اطمینان که برای توجیه آن قرائن و شواهدکافی داریم و به همین دلیل آن را برگزیده، پذیرفته و باور کرده ایم . اما می دانیم که مابشریم و نه تنها به حقیقت ناب خطاناپذیر و بی نیاز از هرگونه اصلاح و تکمیل دست نمی یابیم بلکه همیشه در معرض خطا و فراموشی بوده همه کارهای ما مانند ادراکات و معارف ما پیوسته نیازمند تکمیل و اصلاح اند.[۶۵۴]
واژه یقین با مشتقات آن جمعاً ۲۷ مورد ذکر شده است .
دراین که یقین چه نقشی در جلوگیری از ظن و گمان و عدم خطا داردمی توان موارد زیادی بدان اشاره کرد .اما آن چه که مهم است به شرح زیر می باشد:
۱- ۴- پ )یقین ، سبب رسیدن به کمال
درقرآن کریم چنین آمده است:«وَ کَذلِکَ نُرِی إِبْراهِیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ [۶۵۵] ؛ اینچنین ملکوت آسمانها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم، تا اهل یقین گردد».
شک نیست که ابراهیم( علیه السلام )یقین استدلالى و فطرى به یگانگى خدا داشت اما با مطالعه در اسرار آفرینش این یقین به سر حد کمال رسید، همانطور که ایمان به معاد و رستاخیز داشت ولى با مشاهده مرغان سر بریده‏اى که زنده شدند، ایمان او به مرحله” عین الیقین” رسید.[۶۵۶]
آرزوی هر انسان مومنی رسیدن به سرحد کمال است و سعی دارد به آن نقطه برسد. وقتی رسید دیگر گرفتار خطا نمی شود. چون هر چه می بیند فقط و فقط خدایش را می بیند.
۲- ۴- پ ) یقین ، سبب بصیرت و بینش انسان
درآیه ۷ سوره تکاثرآمده است:« ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَیْنَ الْیَقِینِ ؛ آن وقت به عین الیقینش مشاهده خواهید کرد
مراداز"عین الیقین” خود یقین است، و معنایش این است که جحیم را با یقین محض مى‏بینند، و مراد از"علم یقین” در آیه قبل مشاهده دوزخ با چشم بصیرت و در دنیا است، و به عین الیقین دیدن آن در قیامت با چشم ظاهر است، دلیلش آیه بعدى است که سخن از سؤال و بازخواست در قیامت دارد، مى‏فرماید:" ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ“. [۶۵۷]
درجای­دیگر چنین آمده است:«قالَ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَما بَیْنَهُمَا إِنْ کُنْتُمْ مُوقِنِینَ‏[۶۵۸]؛گفت پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است، اگر اهل یقینید».
پاسخ موسى(علیه السلام) از سؤال اوست که پرسید:” رب العالمین چیست؟” این است که: رب العالمین همان رب آسمانها و زمین و آنچه بین آن دو است مى‏باشد که تدبیر موجود در آنها به خاطر اینکه تدبیرى است متصل و واحد و مربوط به هم، دلالت مى‏کند بر اینکه مدبر و ربش نیز واحد است و این همان عقیده‏اى است که اهل یقین وآنهایى که غیر اعتقادات یقینى و حاصل از برهان و و جدان را نمى‏پذیرند بدان معتقدند.
و به تعبیر دیگر، مراد من از” عالمین"، آسمانها و زمین و موجودات بین آن دو است، که با تدبیر واحدى که در آنها است دلالت مى‏کنند بر اینکه رب و مدبرى واحد دارند و مراد از” رب العالمین"، همان رب واحدى است که تدبیر واحد عالم بر او دلالت دارد و این دلالت یقینى است، که وجدان اهل یقین آن را درک مى‏کند،اهل یقینى که جز با برهان و و جدان سر و کارى ندارند.[۶۵۹]
بخش سوم: اعتماد به شک و چگونگی خطا به سبب آن
الف- چیستی شک
یکى­دیگراز روش های نادرست که انسان آن را برمی­گزیندومسبب خطای وی می شود ،اعتمادبه شک است.
شک لغتاً یعنی چسبیدن ، به گمان افتادن (ریبه ، ارتیاب) دو دل بودن و اضطراب خاطر داشتن.[۶۶۰] گمان. توقف. طبرسى آنرا وقوف … معنى کرده و فرماید: مثل آنکه در خانه بودن زید شک کند نزد او به هیچ یک از بودن و نبودن مزیتى نیست؛از این رو توقف می کند.[۶۶۱] و احتمال دارد به معنى تهمت و سوء ظنّ باشد یعنى: شک تهمت آور.[۶۶۲] شک دلالت می کند بر تداخل و آن خلاف یقین است. [۶۶۳]
بزرگان اهل لغت گفته اند: شک خلاف یقین است و آن تردید بین دو چیز است، چه هر دو طرف مساوى باشند یا یکى بر دیگرى رجحان داشته باشد. [۶۶۴]
اما شک دراصطلاح آن است: که شخص به هیچ یک از دو طرف قضیه یقین نکند و ترجیح هم ندهد بلکه بود و نبود در نظر وى مساوى باشد برخلاف ظنّ که یکى از دو طرف را ترجیح می دهد.[۶۶۵]
نقطه مقابل «یقین»; یعنى هرگونه فهمى که به نقطه قطعیتِ منطقى و معرفت شناختى نرسد، در زمره معرفت هاى شک آلود است.[۶۶۶] نوسان فکر بین علم و جهل یا بین قبول ورد و منطقاً سرگردانی بین دو نقیض و گفته اند شک تصور دو جنبه یک چیز که طرفین آن در ذهن شاک برابرباشد.یا توقف و بلا تکلیفی فکر بین دو چیزیا دو امر بدون گرایش خاطر ( دل، قوای دراکه ) به سویی و دگر جانبی برجانب دیگر ترجیح داده شود.[۶۶۷] اعتدال (تساوى) دو نقیض نزد انسان است که گاهى هر دو طرف نقیض متّکى بر اماره هستند و گاهى عدم وجود اماره بر هر یک از طرفین موجب شک مى شود.[۶۶۸] شکاف در چیزى است و از آن جهت که رأى و نظرى ثابت، که بشود بر آن اعتماد کرد و پایدار مانددر آن استقرار ندارد.[۶۶۹]
عبارت است از عاجز بودن نفس از تحصیل مطالب حق و باطل نمودن مطالب ناحق وعلامت آن ظاهر است و غالب آن است که منشا این تعارض ادله است. [۶۷۰]
شک یعنی داوری های خام ذهن خود را به دیده نقد نگریستن.[۶۷۱] باز اندیشی و دگرگونه اندیشی و اگر ذهن و قوای دراکه انسانی فاقد این قدرت بود ، عقل و علم و حتی ایمان پیشرفت نداشت . فقط مانند اغلب جانوران یک مشت غریزه؛ یعنی « آگاهی » ناخود آگاهانه سرشتی در جهت یکسان انجام دادن کاری بودو هرچه را می دید و می شنیدراست ردست می انگاشت و از رکن مهمی که قوای تحلیلی ذهن او را تشکیل می دهد اما از تنگنای کلام ناگزیریم. [۶۷۲]
شک‏و مترادفها و معادلهاى آن در هر زبانى، بیانگر اضطراب در فهم و شناخت واقعیت‏است. وقتى واقعیتى از وقایع را مورد مطالعه قرار دهیم و نتوانیم درباره آن به نتیجه قطعى‏برسیم، و در باب آن به سردرگمى و تردید دچار شویم، در اینجاست که به شک افتاده‏ایم. [۶۷۳]
برخی شک را با ظن یکی دانسته اندورابطه ای بین این دو واژه قایل شدند آیا رابطه ای هست ؟ با این اوصاف پس چه فرقی بین آنهاست؟
رابطه بین شک و ظنّ از نوع عام و خاص مطلق است. شک، عام و ظنّ، خاص است. شک مساوى با عدم قطعیت است. پس هر معرفتِ غیر قطعى با شک آمیخته است، اما ظنّ، تنها به مواردى اطلاق مى شود که معرفت غیرقطعى به اَماره متّکى باشد. پس هر ظنّى را مى توان «شک» نامید؛ اما هر شکى از نوع ظن نیست. موارد کاربرد قرآن کریم نیز این رابطه را تأیید مى کنند; چنان که مى بینیم قرآن کریم اعتقاد به کشته شدن حضرت مسیح(علیه السلام) را اعتقادى ظنّى و شک آلود معرفى کرده، یعنى در مورد آن، هم از لفظ «شک» و هم از واژه «ظن» استفاده نموده است.
قرآن کریم در این باره مى فرماید:
وَ قَوْلِهِمْ اِنَّا قَتَلْنَا المَسیحَ عیسَى بنَ مَریَم رَسُولُ اللّهِ وَ ما قَتَلُوهُ وَ مَا صَلَبُوهُ وَ لَکِنْ شُبِّه لَهُم وَ اِنَّ الَّذین اخْتَلَفوا فیه لَفِى شَکٍّ مِنهُ ما لهُم بِهِ مِنْ عِلْم اِلاَّ اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَ مَا قَتَلُوهُ یَقینَا [۶۷۴]و گفته ایشان که ما مسیح، عیسى بن مریم، پیامبر خدا را کشتیم، و حال آن که آنان او را نکشتند و مصلوبش نکردند، اما امر بر آنان مشتبه شد و کسانى که درباره او اختلاف کردند، قطعاً در مورد آن دچار شک شده اند و هیچ علمى بدان ندارند، جز آن که از گمان پیروى مى کنند و یقیناً او را نکشتند.
بنابراین،باید بگوییم که فصلِ مقوّمِ «ظنّ»، اماره است،درحالى که«شک»به هرنوع تردیدى اطلاق مى شود.اگر در مقام عمل، به دلایلى برخى از ظنون حجیّت مى یابند، این امر شامل معرفت هاى شک آلودى که متّکى بر هیچ اماره اى نیستند، نمى شود. از آیه۲۸ سوره نجم: «اِنّ الظَّنَّ لا یُغْنِى مِنَ الحَقّ شیئاً» نیز فهمیده مى شود که به دلالتِ اولویت «شکى که متّکى بر هیچ اماره اى نیست» در معرفت دینى هیچ جایگاهى ندارد.[۶۷۵] تردید بین طرفین که اگر تساوی در آن دو باشد ، شک و اگریکی راجح باشد، ظن و آن مرجوح را وهم گویند.[۶۷۶]
واژه شک در قرآن ۱۵ بارآمده است.که به اختصار به برخی ازآیاتی که مربوط به بحث ما است اشاره خواهیم کرد.
البته غیر ازواژه «شک» واژه دیگری نیزدر قرآن بدین مضمون آمده است. ازجمله «ریب»: «ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدىً لِلْمُتَّقِین‏[۶۷۷] ؛ این کتاب بدون هیچ شک و ابهامى روشنگر راه تقوى پیشگان است‏».
یا آیه :«رَبَّنا إِنَّکَ جامِعُ النَّاسِ لِیَوْمٍ لا رَیْبَ فِیهِ إِنَّ اللَّهَ لا یُخْلِفُ الْمِیعادَ [۶۷۸]؛ پروردگارا تو مردم را در روزى که در آن شکى نیست گردهم مى‏آورى همانا خداوند از وعده تخلف نمى‏کند».
«ریب»درلغت به معنى شک و ظن[۶۷۹]، پندار ناپایدار داشتن[۶۸۰]،قلق و اضطراب،[۶۸۱] تهمت،حاجت[۶۸۲]،خوف[۶۸۳] بکار رفته است.
اما در اصطلاح ،ریب این است که تو در باره کارى یا موضعى چیزى راى بپندارى سپس حقیقت آن روشن شود.ودرقرآن به این مضمون آمده است : «رَیْبَ الْمَنُونِ»[۶۸۴] یعنى مرگ و مردن نه از این جهت که در بودنش و وجودش تردید هست، ریب- نامیده است، بلکه از این جهت که زمان مرگ و رسیدن مرگ مورد توهّم و شکّ است و آن را- ریب نامیده پس انسان پیوسته در باره زمان رسیدن مرگ در دو دلى و شک است نه از جهت وجود مرگ .[۶۸۵]
دراین مقوله جای این سوال مطرح است که چه فرقی بین شک و ریب است؟
ریب بمعنى شک است و بعضى بدترین شکّ گفته‏اند.[۶۸۶]شک تردید ذهن است بین دو امربرحد یکسان ، اما ریب ، شکی است با تهمت. [۶۸۷]
قبل از این که وارد بحث اصلی خودمان شویم که چگونه شک عامل خطا می باشد می بایست به نکته ای اشاره کنیم که آیا اصل شک، خطا پذیر است ؟ آیا هرشکی ما را به خطا می اندازد؟
در این راستا اندیشمندان و محققین برای شک تقسیماتی قائل شدندکه با ذکراین اقسام می توان به این سوالات پاسخ می دهد.
۱) شک منطقى: این نوع شک، تردیدى است که بر شالوده منطق و عقل استوار است، یعنى‏شکى است که مبتنى بر تامل و دقت در باب یک مسئله و قضیه است، نه صرفا براساس اضطراب‏فکرى ناشى از خیال‏پردازى قوه خیال یا سرپیچى و تمرد قوه واهمه از پذیرش فرمان عقل. پس‏«شک منطقى‏» عبارت است از شک ریشه‏دار و شالوده‏مند

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...