دانلود پایان نامه و مقاله | ۲-۲-۱۳ عناصر و مؤلفه های سرمایه اجتماعی – 7 |
در مجموع میتوان از سرمایه اجتماعی به عنوان ابزاری برای نیل به اهداف سیاست اجتماعی استفاده کرد. به همین دلیل توصیه می شود که در طراحی، اجرا و ارزیابی برنامه ها، به طور صریح به ملاحظات مربوط به سرمایه اجتماعی توجه داشت.
۲-۲-۱۳ عناصر و مؤلفه های سرمایه اجتماعی
برخی عناصر اصلی سرمایه اجتماعی عبارتند از: آگاهی به امور عمومی، سیاسی و اجتماعی،/اعتماد عمومی/اعتماد نهادی/مشارکت غیررسمی همیارانه/مشارکت غیررسمی خیریهای/ مشارکت غیررسمی مذهبی/شرکت در اتحادیه ها، انجمنها، سازمانها و مؤسسات مدنی رسمی. با این وجود به نظر ما مؤلفه های اعتماد اجتماعی، انسجام اجتماعیی،مشارکت اجتماعی و تعلق اجتماعی که در یک رابطه متعامل قرار گرفته و هر کدام تقویتکننده دیگریاند، از مؤلفه های اصلی سرمایه اجتماعی محسوب میشوند. این چهار مؤلفه از مفاهیم کلیدی جامعه شناسی نیز هستند.
۲-۲-۱۳-۱ اعتماد اجتماعی
اعتماد در لغت به معنای تکیه کردن، واگذاشتن کاری به کسی، اطمینان، وثوق، باور و اعتماد است(معین، ۱۳۷۵: ۳۰۲). این واژه در متون جامعه شناسی معمولاً به صورت زیر تعریف می شود: اعتماد«باوری قوی به اعتبار، صداقت و توان یک فرد، انتظاری مطمئن و اتکاء به یک ادعا یا اظهار نظر، بدون آزمون کردن آن است»(لیون[۷۵]، ۲۰۰۲: ۶۶۴). در جای دیگر آمده که اعتماد عبارت است از اطمینان به دیگران با وجود امکان فرصت طلبی، عدم قطعیت و مخاطره آمیز بودن آنان(میزتال[۷۶]، ۱۹۹۶: ۱۸). اعتماد نوعی شرطبندی در مورد کنشهایی است که دیگران در آینده انجام خواهند داد(زتومکا[۷۷]، ۱۹۹۹: ۲۴).اعتماد عبارت است از واگذاری منابع به دیگران با این انتظار که آنها به گونه ای عمل خواهند کرد که نتایج منفی به حداقل ممکن کاهش یابد و دستیابی به اهداف میسر گردد(کافی، ۱۳۸۰: ۱۰). اعتماد لازمه شکل گیری پیوندها و معاهدات اجتماعی است. اعتماد اجتماعی ایجادکننده تعاون و همیاری است و فقط در این حالت که در عین وجود تفاوتها قادر به حل مشکلات و انجام تعهدات اجتماعی می شود. اعتماد اجتماعی برگرفته از عدالت، برابری و امنیت اجتماعی نیز فزاینده آنها میباشد. آنتونی گینز، اعتماد و تأثیر آن بر فرآیند توسعه را زیربنا و زمینه ساز اصلی در جوامع مدرن میداند، هر جا که سطح اعتماد اجتماعی بالا باشد مشارکت و همیاری مردم در عرصه های اجتماعی بیشتر و آسیبهای اجتماعی کمتر است(اکبری، ۱۳۸۳: ۱۱).
اعتماد اجتماعی شکلی از سرمایه اجتماعی است که جامعه آن را در گذر زمان، به تدریج و از طریق تعاملات افراد به صورت فرد با فرد به دست آورده و آن گاه به نوعی«خیر عامه» تبدیل می شود که مبنای اعتماد سایر افراد جامعه قرار میگیرد. از آنجا که این سرمایه ظرف مدتهای جدیدی شکل گرفته، برخلاف سرمایه های متعارف از بین نمیرود. اعتماد اجتماعی برخلاف اعتماد فردی، از شبکه های موجود در امور اجتماعی، مدنی و هنجارهای روابط متقابل ناشی می شود. حق کنترل رفتار و اعمال فرد، صرفاً از آن وی نبوده، بلکه به طور جمعی از سوی جامعهای که در آن قراردارد بر وی اعمال می شود، علت آن عمدتاًً این است که ممکن است این اعمال بر دیگران نتایج ناخواستهای را تحمیل کنند؛ عواقبی که نمی توان در جامعه، مبادله آنها را تحت کنترل در آورد. احتمالاً هنجارهای مؤثر ارتباطهای متقابل، به شبکه های در هم تنیده و متراکم مبادلات اجتماعی مربوط میگردند. به ویژه آن دسته از روابط اجتماعی که به طور افقی در پهنه گروهبندیهای گوناگون اجتماعی سازمان یافتهاند، برای مثال شبکه های عمودی در سلسله مراتب سازمانی که پاسخگویی را طلب میکنند، اما عدم تقارن اطلاعاتی وجه مشخصه آن ها است و نمی توانند به تنهایی اعتماد ایجاد شده توسط شبکه های افقی از نوع سلسله مراتب کوتاهتر را ترویج کنند. این نوع اعتماد اجتماعی، سطوح بالاتری از پذیرش داوطلبانه کارها را ترویج می کند و هزینه مبادلات را به دلیل کاهش هزینه های قراردادی و کنترلی، بسیار پایین میآورد(الوانی و شیروانی، ۱۳۸۰: ۱۲۷).
۲-۲-۱۳-۲ انسجام اجتماعی
انسجام واژهای است که نوعی هماهنگی همراه با نظم را به ذهن متبادر می کند و در فارسی به معنای یگانه شدن، یکتایی و یگانگی کاربرد دارد(دهخدا، ۱۳۴۲). این واژه به لحاظ مفهومی، احساس مسئولیت متقابل، بین چند نفر یا چند گروه است که از اراده و آگاهی برخوردار باشند، در واقع این مفهوم، دربردارنده یک معنای اخلاقی است که متضمن وجود اندیشه یک وظیفه و یا الزام متقابل است. همچنین یک معنای مثبت از آن بر می آید که وابستگی متقابل کارکردها، اجزا و موجودات در یک کل ساخت یافته را میرساند. به زبان جامعه شناسی، همبستگی و انسجام، پدیدهای را میرساند که بر پایه آن در سطح یک گروه یا یک جامعه، اعضای به یکدیگر وابسته و به طور متقابل نیازمند یکدیگرند(بیرو، ۱۳۷۵). این پدیده اجتنابپذیر، سیال و نسبی، با هم فکری، همیاری و هماهنگی داوطلبانه و حضور ارادی شهروندان در انجام وظایفی که در حیطههای گوناگون مناسبات فرهنگی، مذهبی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی پیش روی افراد قرار میگیرد، شکل میگیرد(صالحی امیری، ۱۳۸۸).
انسجام یا همبستگی اجتماعی معمولاً مفهومی را میرساند که بر پایه آن در سطح یک گروه یا یک جامعه، اعضا به یکدیگر وابستهاند و به طور متقابل نیازمند یکدیگرند. انسجام اجتماعی همچنین نوعی احساس ارتباط، گرایش و تعامل با دیگران است و منظور از آن احساس مسئولیت متقابل بین چند نفر یا چند گروه است که از آگاهی و اراده برخوردار باشند(بیرو[۷۸]، ۱۳۷۵: ۴۰۰). انسجام اجتماعی در این معنا، در واقع احساس همبستگی، پیوند و تعهد عاطفی است که اعضای جامعه نسبت به یکدیگر دارند (وزیری، ۱۳۸۳: ۱۱۸). این برداشت از انسجام که به برداشت روانشناسان اجتماعی از این مفهوم نزدیک است، آن را عمدتاًً به صورت احساسی نزدیکی عاطفی با افراد دیگر تعریف می کند. اما به نظر میرسد، انسجام اجتماعی مفهومی فراتر از احساس نزدیکی با ارتباط عاطفی با یکدیگر باشد و در واقع میباید چیزی باشد که بر ماحصل این احساس نیز دلالت کند. به عبارت دیگر در معنای قبل، انسجام اجتماعی بیشتر همان«وفاق اجتماعی» تصور می شود، در حالی که این دو مفهوم با یکدیگر تفاوت دارند.
۲-۲-۱۳-۳ مشارکت اجتماعی
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1401-09-24] [ 10:51:00 ق.ظ ]
|