مثلث روان نژندی :

فرانکل ، افسردگی ، اعتیاد و پرخاشگری را مثلث روان نژندی[۳۵] می نامد. او هشدار می‌دهد که خشونت و مصرف مواد مخدر و دیگر رفتارهای منفی که در تلویزیون ، سینما و حتی موسیقی غرب به نمایش درمی آید ، تشنگان معنا را متقاعد می‌کند که زندگی آن ها فقط با تقلید آدمک وار از قهرمان هایشان بهبود می‌یابد. به گفته او حتی ورزش نیز پرخاگشری را ترویج می‌کند انسان در واقع موجودی است که در پی معنایی است که تحقق بخشد و انسان های دیگری که با آنان مواجه می‌شوند و یقیناً این همنوعان و شریکان برایش معنایی فراتر از صرف وسیله ای برای ارضای محرک۶۵ و غرایز جنسی و پرخاشگرانه دارند. به گمان فرانکل ، روان درمانی نوع بشر مستلزم انسانی کردن روان درمانی است. او بر این باوراست که اگر دردهای این دوران فائق آمدنی باشند باید آن ها را به درستی درک کرد ، یعنی آن ها را به عنوان معلول ناکامی وجودی دید و اگر قرار است سرخوردگی ها و ناکامی های انسان درک شود باید انگیزش های او را فهمید و به ویژه انسانی ترین انگیزش انسان که جست و جوی معنا است (بوئری؛ ترجمه فریامنش ، ۱۳۸۵٫).

بنا به فهم فرانکل روان گسیختگی[۳۶] نیز ریشه در اختلال تفکر و شناخت۶۷ دارد در این مورد شخص روان گسیخته بیشتر خود را شی ء می پندارد تا شخص. اکثر ما هنگامی که تفکراتی در سر داریم می‌دانیم که این تفکرات از درون اذهان خود ما بر می‌آیند ، اما شخص روان گسیخته ، به دلایلی که هنوز معلوم نیست بالااجبار منظری منفعلانه به آن تفکرات دارد و آن ها را چون نجوا تلقی می‌کند و ممکن است خود را نظاره کند و به خود مظنون و بدگمان شود در این حالت او منفعلانه به خود می نگرد و آزار می بیندفرانکل معتقد است که این انفعال ، ریشه در گرایشی مفرط به خویشتن نگری[۳۷] دارد. گویی مفارقتی هست میان خویشتنی» که می بیند و خویشتنی که دیده می شود خویشتن نظاره گر پوچ و تهی و عاری از واقعیت و خویشتنی که دیده می شود بیگانه به نظر می‌آید (بوئری ، ترجمه فریامنش ، ۱۳۸۵ ).

خود شکوفایی در معنا درمانی :

فرانکل (۱۹۶۹)معتقد است ، خود شکوفایی منوط به تعالی نفس است و بعد معنوی انسان از این طریق قابل حصول می‌باشد . بدین ترتیب انسان ها از محدوده خویشتن زیستی و روان شناختی خود فرا تر رفته و واجد ارزش های خاصی می‌شوند و معنای زندگی خویشتن را می‌یابند. فرانکل می‌گوید : مراجعان باید برای وجود شان هدفی بیابند و آن را دنبال کنند و نقش درمانگر کمک به آن ها‌ است تا به عالی ترین سطح فعالیت برسند(قنبری هاشم آبادی ،۱۳۸۳٫ ).

اثر بخشی :

اثر بخشی به کاربرد بالینی روش درمانی در فضای درمانی اشاره دارد . در واقع اثر بخشی ‌به این پرسش باهمیت و جدی پاسخ می‌دهد که آیا روش درمانی مورد استفاده خارج از فضا های آزمایشگاهی نیز اثر درمانی دارد یانه (قنبری هاشم آبادی ،۱۳۸۳).در پژوهش حاضر منظور از اثر بخشی میزان کارایی روش آموزش معنا درمانی گروهی برای میزان کیفیت زندگی وسبک دلبستگی ناایمن بر روی سالمندان شهر رشت می‌باشد.

روان درمانی در نظریه فرانکل:

الف : اهداف درمانی

در یک جمع بندی می توان گفت که هدف معنا درمانی توانا ساختن بیماران برای کشف معنای منحصر به فرد خودشان می‌باشد. معنا درمانی می کوشد تا حدود اختیارات و آزادی های بیمار را ترسیم کند. معنا درمانی رفتاری اختیاری برای غلبه بر خلاء وجودی است و عبارت است از : کمک به مراجعان برای یافتن معنا در زندگی خود. معنا درمانگرها به دنبال جهت دهی مجدد مراجعان برای انجام فعالیت های زندگی هستند. معنا درمانی نوعی آموزش مسئولیت پذیری است که اراده مراجعان را برای ادامه زندگی تقویت می‌کند. احتمال تعالی خویشتن در مراجعانی که اراده خود را از راه های ارزش آفرینی ، ارزش اندوزی و ارزش های انگیزه ای به دست آورده اند بیشتر است. مراجعان باید از مسئولیت حیاتی خود برای یافتن معنای زندگیشان از طریق هشیارسازی ضمیر ناخود آگاه معنوی خود اقدام کنند. اگر چه هشیار سازی ضمیر ناخودآگاه معنوی تنها یک مرحله ناپایدار در فرایند درمان است. هدف از این درمان در ابتداء تبدیل پتانسیل ناهشیار به رفتار هشیار و سپس ایجاد راهی برای از بین بردن عادت ناهشیار است. نقش معنا درمانگرها هم گسترش و وسعت بخشیدن به حوزه های بصری مراجع است تا گستره معنا و ارزش ها در نظرشان جلوه گر شوند )محمد پور ، ۱۳۸۵٫)شاید مهم ترین وظیفه درمانگر یاری رساندن به مراجعه کننده باشد در کشف دوباره دینداری نهانی که بنا به اعتقاد فرانکل ، درمانگر باید به بیمار اجازه بدهد تا معنای خاص خود را کشف کند به نظر فرانکل نوروز همواره ناشی از فقدان معنا نیست اما فقدان معنا و منظور در زندگی منجر به بروز نوروز اندیشه زاد می شود. در معنی درمانی هدف منحصر به احساس موفقیت و شادمانی فرد در برخورد با مسایل زندگی نیست، بلکه در معنا درمانی به بقای شخص توجه دارد ، لذا دارای ارزش حیاتی است یک درمانگرنمی تواند به بیمار بگوید که معنای زندگی چیست اما می‌تواند به وی نشان دهد که زندگی با معنا است منتها معنای زندگی از نظر افراد مختلف متفاوت است و برای فرد بخصوصی نیز همواره در حال تغییر است. هدف غایی در معنی درمانی ارتقاء و رشد شخص به ورای آنچه هست می‌باشد (رحیمیا .۱۳۷۸).از طریق احیای ارزش های خلاق ، در سایه کار خدمت به دیگران یا احیای ارزش های تجربی و احیای ارزش های گرایشی در بیمار ، زندگی برای او با معنا می‌گردد. در این حالت او برای رسیدن به هدف و منظوری که برگزیده است مدام در تلاش است. این تکاپو به زندگی او نشاط و شادی می بخشد و احساس یأس و بیهودگی را در وی از بین می‌برد و احساس شایستگی می‌کند و هستی خود را با معنا می‌یابد و در راه رسیدن به مقصد باز نمی ماند. برای این منظور لازم است درمانگر توجه مراجع یا بیمار را نسبت به وظایفی که در قبال زندگی دارد جلب کند و احساس مسئولیت وی را در به انجام رساندنآن وظایف بیدار نماید (رحیمیان ، ۱۳۷۷)

ب ـ رابطه درمانی :

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...