نگرش مذهبی : در این پژوهش با توجه به میزان نمره ای که آزمودنی ها از مقیاس جهت گیری مذهبی آلپورت(۱۹۶۷) به دست می آورند محاسبه می شود.
پرخاشگری : در این پژوهش با توجه به نمره ای که آزمودنی ها در آزمون پرخاشگری AGQ 30 سوالی زاهدی فر(۱۳۷۵) به دست می آورند محاسبه می شود.
سازگاری : در این پژوهش با توجه به نمره ای که آزمودنی ها در آزمون سازگاری دانش آموزان دبیرستانی سینها و سینگ(۱۹۹۳) به دست می آورند محاسبه می شود.
فصل دوم :
مروری بر ادبیات تحقیق و پیشینه تحقیق
۲-۱ مقدمه
ما در قرنی هستیم که توجه فراوان به زندگی مادی بر آن سیطره یافته است و رقابت شدیدی برای به دست آوردن رفاه مادی بر مردم حکومت میکند. همین گرایش به اسباب زندگی و رقابت در تملک آن، باعث فشار روحی بر انسان معاصر و سردرگمی او شده و او را در معرض تهاجم اضطراب ها و بیماری های مختلف روانی قرار داده است. به همین دلیل در میان بعضی از روان شناسان گرایش هایی پیدا شده است که طرفدار توجه بیشتری به دین برای سلامت روان و درمان بیماری های روانی است(جنتی و خاکی، ۲۰۰۶). در دو دهه اخیر تحقیقاتی که به بررسی مذهب، معنویت و سلامت پرداختهاند، افزایش چشم گیری داشته است( الیسون[۱۴]،۲۰۱۰؛ تایلر[۱۵]، ۲۰۱۱؛ هاریگن[۱۶]، ۲۰۱۱؛ هال[۱۷]، ۲۰۰۸). به طوری که صدها مطالعه بررسی های مربوط به ارتباط میان مذهب و یا معنویت و نشانگرهای متعدد رفاه جسمی و روانی را منتشر کردهاند(هاوانگ و هامر[۱۸]، ۲۰۱۱).
بعضی از تحقیقات نشان میدهند که افزایش معنویت، مذهبی بودن با سلامتی در ارتباط است گر چه ماهیت خاص این ارتباط را مشخص نساخته اند(کمپل، یون و جانستون[۱۹]، ۲۰۱۰).بعضی تحقیقات هم ارتباط اعمال مذهبی و سلامت را از جنبههای متعدد مانند فعالیت های مذهبی، حضور در مکان های مذهبی و نماز خواندن نشان دادهاند، به نحوی که ارتباط های مثبتی بین فعالیت های مذهبی و حمایت اجتماعی، سلامت روان شناختی بهتر و سلامت جسمی بهتر یافت شده است(تایلر، ۲۰۱۱).
مطالعاتی هم بیان میکنند که حضور در مراسم مذهبی هفتگی با طول عمر بیشتر، ناتوانی جسمی کمتر، بهبودی سریع تر از افسردگی و رضایت بیشتر از زندگی در ارتباط بوده است(هال، ۲۰۰۸).بعضی مطالعات یک ارتباط غیر مستقیم بین فعالیت های مذهبی و حمایت اجتماعی نشان میدهند(گرین و الیوت[۲۰]، ۲۰۱۰).
بنابرین توجه به باورهای مذهبی یک رویکرد جدید نیست بلکه امری است که سالیان دراز توجه دانشمندان مختلف را چه در جهت تجزیه و تحلیل دلایل روی آوری به مذهب و چه در جهت و نحوه تأثیر آن بر رفتار به خود جلب کردهاست. با توجه به باورهای مذهبی و احاطه آن بر شئون زندگی انسان مذهب در بازداری فرد از گرایش به بسیاری از آسیب های اجتماعی نقش تعیین کننده ای دارد(سیگل و سنا[۲۱]،۱۹۹۷)
از جمله پیامد های نامطلوب روانشناختی که توجه پژوهشگران را به خود معطوف کردهاست، مسئله خشم و پرخاشگری است. متخصصین اذعان کردهاند که عدم توانایی فرد در بیان احساساتش با خشم ارتباط داشته و این مسئله میتواند به سلامت روان فرد آسیب برساند.(اوراکی[۲۲]،۲۰۱۱ )
هر انسانی دارای ویژگی های شخصیتی و الگوهای رفتاری گوناگونی است، یکی از این ویژگی ها که نقش عمده ای در بقای انسان و سلامت روانی او دارد سازگاری[۲۳] است. انسان با کمک این توانایی است که میتواند با شرایط متغییر محیطی و درونی خود کنار آید و موجودیت و سلامت روان خود را حفظ کند.مذهب عاملی است که به هنگام شکست ناشی از دست نیافتن به اهداف یا وجود تعارض، فرد را قادر میسازد تا ضمن شناخت بهتر خود و دیگران به ایجاد ارتباطات مناسب با مردم و سازگاری با محیط و اجتماع بپردازد.
۲-۲پرخاشگری:
اگر چه تعریف واحدی از پرخاشگری در دست نیست ، اما در مورد این موضوع اتفاق نظر وجود دارد که پرخاشگری به افراد آسیب می رساند. در ابتدا پژوهشگران بر بعد جسمانی پرخاشگری در کودکان تأکید داشتند، اما به تدریج بر ابعاد دیگر آن متمرکز شدند(کوی و داج[۲۴]، ۱۹۹۸ ؛ مک اوی، اشترن، رودریگز و السون[۲۵]، ۲۰۰۳). پرخاشگری یکی از مسائل مهم زندگی است( نانجل، اردلی، کارپنتر و نیومن[۲۶]، ۲۰۰۲). و مشکلات برخاسته از آن ، یکی از دلایل مهم ارجاع کودکان و نوجوانان برای دریافت کمک های روان شناختی محسوب می شود( سوخودولسکی، کاسینوف و گورمن[۲۷]، ۲۰۰۴) .
از این اصطلاح برای توصیف بسیاری از انواع رفتارها از جمله بد خلقی، بحث و مشاجره، زور گویی ، تخریب لوازم شخصی، نزاع و بی رحمی استفاده می شود. عقیده بر آن است که خشونت و پرخاشگری جسمانی کودک ، پیش در آمد رفتارهای ضد اجتماعی دیگر است ( کی، مونتگمری و مانسن[۲۸]، ۲۰۰۳). در منظومه رفتارهای پرخاشگرانه ، خشم به عنوان یک پاسخ هیجانی شدید ( اونیل[۲۹] ، ۲۰۰۶ ؛ کندال[۳۰]، ۲۰۰۰) و ارضا کننده است که فرد را برای رویارویی با خطر های بالقوه پیرامون آماده میسازد (تیلور و نواکو[۳۱]، ۲۰۰۵) و میتواند مشکلاتی در کار، روابط بین فردی و کیفیت زندگی پدید آورد(سادوک، کاپلان و سادوک[۳۲]، ۲۰۰۷).
آنتی استوار در سال ۱۹۶۸ معتقد است زمانی می توان واژه پرخاشگری را به کار برد که چهار شرط رعایت شده باشد، اول این که فردی که رفتارش توأم با پرخاشگری است آن رفتار را عمداً انجام دهد. دوم این که رفتار پرخاشگرانه در روابط بین فردی که حاکی از تعارض یا ناکامی باشد، رخ دهد. سوم این که شخصی که دارای رفتار پرخاشگرانه است، قصدش برتری یافتن بر فردی است که نسبت به آن ، رفتار پرخاشگرانه دارد. چهارم این که شخصی که دارای رفتار پرخاشگرانه است در جهت جدال تحریک شده یا تا حد اعلای شدت، آن جهت و مسیر را طی میکند(استنگور[۳۳]، ۲۰۰۴).
روان شناسان در میان چهار شرط فوق بیشتر به قصد ونیت رفتار پرخاشگرانه اهمیت میدهند و به همین خاطر رفتاری را پرخاشگرانه می دانند که از روی قصد و عمد و به منظور صدمه زدن به خود یا دیگری صورت گرفته باشد(دایگن، ۲۰۰۴).
روان شناسان اجتماعی در یک تقسیم بندی پرخاشگری را به دو نوع تقسیم میکنند : پرخاشگری عاطفی[۳۴] و پرخاشگری ابزاری[۳۵] .
پرخاشگری عاطفی به دلیل نوعی بر انگیختگی عاطفی صورت میگیرد . مثلاً چنانچه فردی مورد اهانت قرار گیرد و به اهانت کننده حمله ببرد و قصد آسیب رساندن او را داشته باشد، پرخاشگری عاطفی است . اما پرخاشگری ابزاری ، به مشابه ابزاری است که برای رسیدن به هدفی خاص به کار گرفته می شود . مثلاً اگر کسی که قصد دارد جایگاه دیگری را تصاحب کند ، چنانچه دروغی را را در مورد او شایع کند، به پرخاشگری ابزاری متوسل شده است( برم[۳۶] و کاسین[۳۷]، ۱۹۹۶).
[پنجشنبه 1401-09-24] [ 11:10:00 ق.ظ ]
|