(مثنوی ۵/۱۸۸۴)

«از جمله طرق ثبوتی اسمائی وصفاتی اوست. چون ذات باری تعالی آشکارومعروف است قابل رؤیت برای هیچ مخلوقی نیست، پس سرچشمه علم وعرفان بندگان خدا ابتدای اسماء وصفات خداوند است». (فاضلی قادر، ۱۳۹۰: ۴۷)، اشاره به سوره مبارکه الحشرآیات(۲۲تا۲۴)که می فرماید: (هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَهِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ، هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ ، هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاء الْحُسْنَى یُسَبِّحُ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ﴾ با بیان اسماء جلاله آدمی به حقیقت خداوند رهنمون می شود.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

ثبوتیه: صفات جمال، صفاتی راگویند: که ذات باری ـ تعالی ـ بدان متصف است، صفات سلبیه: صفات جلال است که ذات باری ـ تعالی ـ ازآن منزه است. خداوند جمیع صفات است: جمع اصطلاحی عرفانی است مخالف تفرقه ولفظ جمع وتفرقه اختلاف زیادی دارند، تفرقه با توست وجمع از تو دور است آنچه که بنده با عبادت بدست می آورد، فرق است و آنچه که ازطرف حق باشد و معنی لطف احسان داشته باشد جمع گویند. هرکسی که خداوند پاک و منزه را با اعمال ورفتارخود از خداوند اطاعت کند آن تفرقه است. و هر کسی حق تعالی را با اعمال و رفتار نفس خود اطاعت کند به مقام جمع رسیده است. اثبات خلق برای تفرقه است واثبات حق برای صفت جمع است. پس وجود جمع وفرد برای سالک لازم وضروری است، هرکسی فرد نباشد عبادتش باطل وهرکسی را جمع نباشد، معرفت به حق را نخواهخد داشت. اثبات خلق ازباب تفرقه است و اثبات حق صفت جمع است خدای تعالی میفرماید:(إِیَّاکَ نَعْبُدُ﴾ اشارت به تفرقه: (إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ﴾ اشاره به جمع چون بنده باحق سبحانه وتعالی دعا یا ثنا یا شکر یا عذر برچیزی کندآن نشانه های تفرقه است. جمع: هرکسی نفس خود را اثبات کند اما آن را قائم به ذات حق بداند آن نشان جمع است وهرگاه ازنفس خودش بریده باشد و از همه بی اطلاع و آگاهی باشد آنچه برای او کشف وظاهرگردد جمع است. (ر. ک، رساله قشیریه، ۱۳۸۳: ۱۰۳ – ۱۰۵).
«جمع: al- jamالجمع: گردآمدن، وحدت، آگاهی واحد، ضدالفراق». (بورکهات تیتوس،۱۳۸۹: ۱۴۱)، «جمع: صفت حق است وتفرقه فعل حق، جمع ذات وصفات باری تعالی را گویند، قدیم بودن صفت جمع خداوند است و در وحدانیت خداوند فرق و عدد جایز نیست، امّا تفرقه در احکام خداوند است، همان که یکی محکوم به عدم ویکی را حکم به وجود، یکی فانی است ویکی باقی« اَلْجَمْعُ عِلْمُ الْتُّوْحِیدِ وَ الْتَّفْرَقَهُ عِلْمُ الْاَحْکامِ» پس علم اصول: جمع باشد و از آن فروع تفرقه، و مانند این نیز یکی مشایخ گفته است: «اَلْجَمْعُ مَا اِجْتَمَعَ عَلَیهِ اَهْلُ الْعِلْمِ وَالْفَرْقُ مَااِخْتُلَفُوا فِیهِ »». (هجویری، ۱۳۸۹: ۳۷۴) اجزاء عالم وجود، همه مظاهر اسماء و صفات الهی است، بقدری که مناسب حال ومقام (انسان کامل) که مظهرتام جمیع اسماء وصفات الهی، و دارای منصب ومقام خلیفه اللهی است. (ر. ک، همایی، ۱۸۸: ۱۳۶۶). اجزاء عالم نمونه ای برای بیان صفات ومظهر الهی میباشد، هر جزیی از این عالَم صفاتی ازصفات جلالیه وجمالیه حق را بیان می دارد، و نیز هر جزوی از اجزاء عالم، مظهراسمی و صفتی مخصوص از اسماء و صفات الهی است. وانسان بطورکلی مظهر جمیع اسماء و صفات (الله) است که مستجمع جمیع اسماء وصفات کمال وجمال وجلال الهی است، و این مظهر و نمونه کامل در مقام خلیفه الهی و سبب جامعیت ومظهریت تامه است که لباس خلافت بر قامت اودوخته شده است. (ر. ک، همان، ۱۸۹: ۱۳۶۶)

ازحــــدیـث شیـخ جـمـعیت رسـد

تــفرقــه آرد دمِ اهـلِ جــسد

(مثنوی۲/۳۷۶۱)

جمع کن خود را، جماعت رحمت است

تـاتـوانـم بـاتوگفتن آنچه هست

(مثنوی۴/۳۳۱۶)

تفرقه، جــویانِ جمـــع، اندرکــمین

تـودر ایـن طالب، رخ مطلوب بیـن

(مثنوی۴/۲۰۵۸)

هسـت جمعیت به صـورتهـا فشـار

جمع معنی خواه، هین! ازکردگار

نیـست جـمعیت زبسیـاری جـسم

جسم را بر باد قایم دان، چواِسم

(مثنوی۶/۳۰۵۴و۳۰۵۳)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...